داکترغلام محمد دستگیر

خیانت ملی

 

داکترغلام محمد دستگیر، برومفیلد، کولورادو

 

خیانت  به معنی غدر، مکر،نقض عهدو پیمان، بیوفایی، نمک بحرامی، نادرستی، بیدیانتی، دزدی، بی عصمتی، و دغلکاری تعریف شده است (فرهنگ فارسی مرحوم داکتر محمد معین)، در انگریزی آنرا Treachery و یا Perfidy نام داده اند، عاملین این عمل شنیع لقب منحوس خائین را بخود نصیب میشوند. مطالعۀ خیانت ملی در مملکت عزیز، مهد آبا واجداد غیور، با شهامت ، ظلم دیده و رنج کشیدۀ ما ازدو نگاه صورت گرفته میتواند:  یکی خیانت ملی حاد که درین اوخردامنگیرملت افغان شده است ودیگرخیانتهای ملی تاریخی است که تاریخ نویسان پار و پرارصفحات متعددد و رساله های وزین برای معلومات ما و جهت درک ثقل آن خیانتها از خود به مردم افغانستان یرمغان داده اند، که روح هریک آنها شاد بادو فردوس برین مهد آرامش شان.

خیانتهای ملی کنونی درکتاب ضمیر من چنین افاده میشود که: جهاد مردم افغانستان با غدرو مکاری و نقض عهد و پیمان یکعده مجاهدین معامله گراز جهاد فی سبیل الله به کشمکش فی قدرت طلبی، بیوفایی و بیدیانتی مبدل  گشت و امروزبازماندگان آن عده مجاهدین راستین که در راه حفظ ناموس و خود ارادیت ملت افغان جان شیرین از دست داده جام شهادت نوشیده اند، بیخانمان بهرسوو کنار برای یک لقمه نان در تلاش اند و از شرسرما و گرما تحت پوشش خیمه های سوراخدار و پینه پرلمحه شماری دارند که چه وقت حکومتی که آنها برای بهبود وضع خود و مملکت خود استخدام نموده رای داده اند ، این وظیفۀ ایمانی ووجدانی خودرا انجام میدهند. غفلت و فراموشی این آورگان و فرزندان بی بضاعت وطن یک

خیانت ملی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد. جنگهای تباهکن و خانمان سوزیکه متاسفانه تا اکنون دامنگیرملت خوار وزارافغانستان است تمام اقشار و اقوام ما را لحظه به لحظه بورطۀ هلاکت و تباهی سر تاسری سوق داده،  میکشاند. خود کشیهای بیمورد و خارج از تعلیمات اسلامی تنها بمفاد دشمنهای اسلام است. هرجوانیکه تارو پودآن بهرسوتیت و پاشان میشود و بباد فنا حواله میگردد،اینها مسلمانانی اند که برادر وخواهر من و تو بوده در حقیقت این تباهی نسل آیندۀ افغانهاست. اگر این عمل نامناسب یکهزاروچهارصد سال پیش بوقوع میپیوست ، آیا میشد که ما امروز نفوس اسلام را اضافه ازیک ونیم بلیون و با رعشه در اندام دشمنان وی میدیدیم. آنهاییکه دست بعمل خودکشی میزنند اطفال معصومی اند که ازفیض علم و دانش حتی تعلیمات اساسی اسلامی بی بهره مانده اند. این وظیفۀعلمای دین و مدرسین حقبین و خداج شناس هر مملکت اسلامیست که این طفلکان نا خود آگاه و منحرف  را به راه راست، اسلام حقیقی و روش محمدیص رهنمون سازند. غفلت در آموزش  راستین این گروپ خود کشان جاهل، خیانت ملی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

اففانهای متولد در افغانستان فرزندان همین خاکیست که قدسیت آن برهمه نمایان هست. خاک اجداد و نیاکان شان کمتر ازخاک اجداد و نیاکان هیچ فردی از اعضای پارلمان بوده نمیتواند. این افغانزادگان که امروز دردیاربیگانگان درغربت سیاسی و اجتماعی حیات بسر میبرند هیچکس ودر هیچ مقامی تابعیت افغانی شانرا با داشتن یک پاسپورت دومی رد نمی تواند. قانون اساسی افغانستان مادۀ 27 مینگارد که:

وزیرانیکه تبعۀ افغانی بوده تابعیت دومی دارند  ولسی جرگه میتواند که وی را تائید ویا تردید کند (البته بعد ازمطالعه وتحقیق اهلیت، استعداد، تجربه و تحصیلات شان)، مادۀ 28 قانون اساسی افغانستان چنین تذکرمیدهد که: هیچ افغان بصلب تبعیت محکوم شده نمیتواند. درمادۀ 39 قانون اساسی افغانستان درج گردیده که: دولت از حقوق اتباع افغان درخارج کشور حمایت میکند. ازجانب دیگراین افغانهای"دو پاسپورته" مردمان چیزفهم ودانشمندانی اند که بمصارف پول وهزینۀ هنگفت متخصص و انجنیر و داکتر شده، علم آموختند.

                 زه "رحمان" حلقه بگوش د هرعالم یم

                 که اعلی دي   که اوسط دي    که ادنا

ممالک همسایه،مانند هند و ایران و همچنین اسرائیل با درآغوش گرفتن اتباع دو پاسپورتۀ خود امروزبه اوج ترقی وموفقیتهای علمی، اجتماعی، سیاسی وآبادی مملکت خود رسیده اند. زیر پا گذاشتن قانون اساسی افغانستان ورای دادن بدون مسؤولیت اعضای شورا که حق خدمت وطن را ازین افغانهای دوپاسپورته صلب کرده اند نزد من خیانت ملی است که سزای  دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

اعضای پارلمان که نمایندگان مردم افغانستان اند وبه اثر رای آنها به خانۀ مردم معرفی شده اند، وظیفۀ ایمانی ووجدانی دارند که برای مردم افغانستان وتنها برای مردم افغانستان خدمت نموده کار نمایند. وکیل بودن ویا وکیل شدن مسؤولیت سنگینیست که در دنیا بمقابل مردم ودر قیامت در برابر ایزد متعالج جواب دادن دارد. این مسؤولیت را سبک دیدن وسرسری گذر کردن و شرکت درمجالس را نادیده گرفته پی کار وبار شخصی روان شدن عملیست نا جایزکه نزد من خیانت ملی تلقی گردیده، سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

قناعت و توکل بخداوند متعالج یکی از مزایای دین مقدس اسلام است. گرفتن رشوه و دادن هدیه منحیث رشوه هردو فساد اخلاقیست. دلیل اینکه با معاش کم گزاره ام نمیشود، فامیل دار هستم و اولاد دار هستم ممکن بتمام معنی صحیح باشد اما باید راه حل آن از طرق بهترتروقانونیترتجسس شده قناعتت،ایمانداری، صداقت ووطندوستی باید هیچگاه فراموش نشود. با اخذ رشوه اشخاص بیکفایت وا لکهولیک برکرسیهای حساس دولت وحکومت جای میگیرند و بعد بقضاوت، اوامر و فیصله های غیرمسوولانه وضد قانون اساسی مملکت دست زده از قدرت خود سوء استفاده میکنند، سرکهای غیرفنی آباد میشود وبعد سبب تصادمات ترافیکی گردیده معصومان و بیگناهان جان میدهند، بلند منزلهای بدون کانالایزیسیون و نا مقاوم در مقابل زلزله آباد میشود و بعد با حرکت زمین "هایتی وار" بخاک یکسان گردیده صدها و هزاران افراد بیگناه زیر توده های خاک میمانند وبا تعفن بد رفتهای غیر صحی هوای پاک و مصفای مملکت را برای تنفس خورد و بزرگ نا مساعد میسازند، قاچاق مواد مخدره واسلحه شب وروز دوام میآبد و بعد از یکسو عاید آن برای قتل و قتال مخلوق خداج توسط اشرار و تروریستها استفاده میشود و ازجانب دیگرجوانان مذکر ومؤنث مارا که باید به تعلیم و تربیه بپردازند تا برای ترقی و تعالی مملکت یک قوۀ تنومند بار بیایند به معتاد مواد مخدره معروض مینمایند، محصلین روشناس اما نا لایق به فاکولته های دلخواه خود میروند و بازبخارج برای تحصیلات عالی سکالرشپ میگیرند وبسیارامکان دارد که اکثر اینها  اطبای مضرجامعه بارآیند وبعد بعوض تداوی ونجات از مرگ مریضان آنها را بدیارعدم رهنمون سازند، انجنیرهای خود ساخته وشارلتان، پلها و شهرکهای بی نقشه و بدون اجازه آباد میکنند که بعد ها دراثرحوادث طبیعی و یا تخنیکی سبب ضیاع حیات وطنداران بی گناه ما میشوند، افراد بیتجربه وتعلیم ندیده درقوانین و اشارات ترافیکی لایسنس میگیرند و بعد بمجرد گرفتن "جلو"مردمان غریب و بیچارۀ ما را معلول و یا بقتل  رسانده فامیلها را بضیاع مادی ومعنوی روبرو میسازند.

بدین ملحوظ رشوه ستانی یک خیانت ملی بوده سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد. اراضی و عماراتیکه مالکیت قانونی هر فرد افغان است از طرف دولت باید حمایت شود. اراضی و عماراتیکه از دولت است مربوط بیت المال بوده برای نگهبانی و نگهداری هرانچ وهرخشت آن بایست سعی و مجاهدت جدی بعمل آید. غصب جایداد و ملکیت قانونی یکفرد افغان ، فروش آن اراضی و یا عماراتیکه مربوط بیت المال است وبا اسناد دروغین از فرد ولجه گردیده است، غصب اراضی پارکهای شهرکه مربوط همۀ افغانهاست و بنای تعمیرات شخصی در آن، همه خیانت ملی هست که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

اعضای قوای قضاییه، معمولأ افراد دانشمند، عالم علوم دینی و شریعت اسلامی ، صادق ، پرکار، حق شناس و حقبین تلقی گردیده: تبعیض، قوم دوستی،  برتری لسان، عطالت و بیکاری ورشوه ستانی خلاف اخلاق، ذکاوت، اسلامیت، ایمانداری، و خدا شناسی شان بوده با قلب صفا وشعورپاک درخدمت مشکلات قانونی مردم خدمت نموده به اسرع اوقات به سزا ویا مکافات شخص و یا یگ گروه فیصله صادر مینمایند. اما هستند یکعدۀ ازاعضای قوای قضاییه که مانند یک دانه گندمیکه خرمن را تباه میسازد، بد نامی این رکن فوق العاده مهم دولت را سبب شده اعمال شان جزء خیانت ملی بوده که سزای فوق العادۀ دنیوی و اخروی آن  کدام حد و نهایی ندارد.

امنیت درمملکت، حق عام وتام مردم افغانستان است. اعضای امنیت ملی که مشتمل است بر استخبارات، پولیس، ژاندارم و قوای سرحدی همه وظایف بس مشکلی بدوش دارند. و طیفۀ مهم این گروپ جلوگیری  از وقوع حوادث ناگوارو فلج کنندۀ ملت و دولت بوده در صورت وقوع حادثه ازشفافیت کارگرفته ازسفسطه گویی وبا اصطلاح از"در جان زدن مردم" خود داری  نموده بدانند که مردم امروزراست ودروغراباوجودیکه خاموش وبیصدا اند بخوبی درک مینمایند. کوچکترین غفلت، بی اعتناییی، خویش و قوم گرایی، تخلف از  قوانین ملکی ودولتی، جانبداری، و رشوه ستانی باعث ازدیاد جرایم، قتل وقتال، رهزنی، قاچاقبری، عملیاتهای ترو ریستی، آدم ربایی ، دزدی، اختطاف، وهراس در توده گردیده، براقتصاد، توریزم، عایدات گمرکی، تجارت، وامورروزانۀ ملکی ودولتی سکتگی غیرقابل عفو رخداده دلالت بر خیانت ملی دارد که سزای خاصۀ دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

شهر های پاک و زیبا، مزین با گلهای فصلی و منظم در سیستم ترافیکی نمایدۀ دلچسپی مردم بشهر شان، کلچرعالی و خوش سلیقۀ شان ، پاکی و نظافت شان، هوای دلکش و مصفای شان، کارمندی و صحتمندی شان و باالآخره شهردارشهر دوست، مدبر ، فعال، صادق ،و پاک نفس شان ، میباشد. هویداست که شهر کثیف، کوچه های کثیف، دریا و دریاچه های کثیف، دیواروآبََرَوهای کثیف، خاکروبه های بخروار، چاه های آب در کنار مبرزها، ازدحام تکسیها ودریوران بی بند وبست، سرک های خامۀ که دربهارپرازلوش ولای است ودرتابستان خاکباران که متأسفانه هزاران طفل وجوان مارا به امراض گوناگون تنفسی مبتلا ساخته عمر کوتۀ سال خوردگان را کوته تر میسازد. واما همیش چقروچقری  داشته موترهای کهنه ونیمه کهنه را بشکستگهای گوناگون دچارنموده،  سرنشینان شان را به دردهای  کمرو گرده وغیره مصاب کرده بازاردوکتوران داخلی و خارجی را با فیسهای دالری شان گرم میسازند. اگر شهریان بپاکی و نظافت شهر خود بیپروا باشند و شهردار بفکرنگه کردن چوکی ورشوه ستانی باشد و دولت هم  پول مکفی برای ترمیم وتنظیف شهرها تخصیص ندهد شهرکثیف میماند، امراض گوناگون شیوع مِیآبد و تصادمات روز افزون میگردد که این یک خیانت ملی بوده، سزای دنیوی واخروی آن کدام حد ونهایی ندارد.

علاوه ارگرسنگی ، سرمازدگی و بیخانگی، اطفال ما در افغانستان ببلای سوء تشکل، کانسرو امرض تنفسی مبتلا گردیده اند. این همه از باعث یک محیط زیست نا مساعد و غیر صحی بمیان آمده که عامل عمدۀ، آن مواد سوخت مختلط استکه درفضا کاربن دای اوکساید، کاربن مونو اوکساید، میتین ، هایدروجن سلفاید ودیگر گازات مخرش تنفسی تولید میکند. عامل عمدۀ دیگرکه مخصوصأ در تولید سوء تشکلات و کانسر ها رول دارد موجودیت Depleted Uranium است که با استعمال اسلحۀ مدرن قوای خارجی درافغانستان آب و هوای مملکت را مسموم ساخته است. اطفال ما که پایه و بنیاد آیندۀ افغانستان است از چپ و راست و شمال و  جنوب محو ونابود میگردند. خموشی در تحقیق و پیدا کردن اشخاص وقوا و مملکت مسوول این واقعات دل خراش خیانت ملی بوده که سزای دنیوی و اخروی آن  کدام حد و نهایی ندارد.

وجود خارجیهاییکه زیر چترمشاور، متخصص، کار شناس، کارفرما وخبرنگاروغیره درنظام کنونی دولت نفوذ یافته اند، یکتعداد زیاد شان میشنری های مسیحی اند که بنرمی ، خموشانه وبا مصرف پول در ترویج و شیوع مذهبی خود فعالیت دارند. این گروپ با طبع و نشرفرقان بجای قرآن معظم کلام الهی به اهانت دین  مقدس اسلام ساعی بوده جدو جهد دارد. اگرازطرف دولت وعلما جلوآن گرفته نشود واگر آگاه اند و بضد آن کدام اقدامی نمیکنند، این یک خیانت ملی و دینی است که سزای دنیوی واخروی آن کدام حد ونهایی ندارد.

لست دراز است ومن بهمین چند مثال قناعت میکنم. واما بخاطر باید داشت که یک سلسله عواملی درنظام دولت فعلی که بیشتربعد ازحوادث دلخراش نهم ماه سپتامبر2001 رخ داده است و درنظامهای سابق جهادی وغیر جهادی نظیر آن دیده نشده،تشویش و نا ناقراری من را بار آورده است که عبلرتند از: اعمال انتحاری روزانه،زرع وتولیدوصدور فوق العاده زیاد مواد  مخدره، فساد اداری معتنابه، گرمش بازار فحشا والکهول، لغزش کلچرو عنعنات دینی و افغانی ، فقروغربت وبیکاری، انتقال اسعاربخارج از مملکت، فروش وتسلیم عام وتام نظام امورمال وملکی افغانستان به خارجیها و بالآخره یک ضدیت غیرعادلانه بمقابل مجاهدین ذکایی که بانشر مقالات وکنفرانسها در جهاد مقدس وظیفۀ اخلاقی خود را اجرا نموده اندومامی دانیم که جهادافغانستان تنها با توپ وتفنگ مؤفق نشده است.

 

خیانت ملی تاریخی ، تاریخ کهن وطویلی دارد که  مؤرخین ودانشمندان متبحرمانند میرغلام محمد غبار، احمد علی کهزاد، عبد الحی حبیبی ، میر محمد صدیق  فرهنگ ، سید قاسم رشتیا وپوهاند سید محمد یوسف علمی ( شناخت شخصی) که من افتخارهمعصری شانرا داشته از موقعیتهای مطبوعاتی، اداری و اکادمیک شان نیک مطلع بوده از نوشته هایشان هنگام متعلمی لیسۀ حبیبیه بارها ازطریق مجلۀ آریانا، روزنامۀ انیس ،  سالنامه، وطن، ندای خلق،عرفان و ژوندون که اشتراک داشتم، استفاده نموده ام. این مؤ رخین متبحر نوشته ها، کتابها و رساله های متعدد عمیق و جاندار ازخود بما بمیراث گذاشته اند، ومن ازلابلای تحقیقات شان برای تکمیل این رقیمه، شمۀ ازخیانتهای ملی که ثبت تاریخ هست ،تذکر میدهم:

افغانستان، این سرزمین کهن ومهد دلیران با تاریخ چند هزار سالۀ خود مورد تاخت وتازاز خود و بیگانه قرار گرفته عروج ونزولهای را پیموده است که در طول ره از یکسوخاینین واز جانب دیگر صادقین ووطن دوستانی را چه در قسمت زمامداران و اراکین دولت و چه در طبقۀ عوام، با خود داشته است. چون عنوان این رقیمه خیانت ملی هست فلهذا میخواهم بحث خودرا منحصر به آن داشته باشم.

خیانت ملی درمقابل خاک ومردم افغانستان با بی اتفاقی و خانه جنگیهای نواده های احمدشاه بابا سر چشمه میگیرد. واینها برای نگهداشت قدرت و القاب نه به ملت ومملکت ونه به برادر و خویش وقوم خود وفادار بودند، بلکه با دشمن دین ودنیای مملکت یعنی انگلیسها بند وبست ومعامله گریهایی داشتند که فقط عزوجاه وجلال خودرامحافظه میکردند وبس. بعضی ازین سرداران و خوانین از طرف مردم "لاتی" نام داده شده اند.

درعهد امیر دوست محمد خان نمایندۀ وی سردارغلام حیدرخان اولین تعهد نامۀ دولت محمد زایی را با انگریز که بمعاهدۀ جمرود شهرت دارد بدون مطالعه و تصحیح امضا نمود ، و راه بدبختی کشورو نفوذ استعمارانگریز را درافغانستان عزیز باز کرد. درجنگهای متعدد افغان و انگلیس که به اثرنا بکاریهای زمامداران وقت و عدم  پذیرش سلطۀ انگریزها و گبرها، توسط مردمان شجیع و  خدادوست افغانستان بود که دست با اسلحه برده وقیامها با نعره های"نفرین بر انگلیس و جیره خواران شان" که رعشه بردل ودماغ دشمن افگند،.پیر وجوان و زن ومرد وطن برای حفظ ناموس وخودارادیت واستقلال مملکت عبدالله حتی عروس جدید النکاح خودرا گذاشته بمیدان جنگ رفت تا دوباره برای عروس خود آغشته بخون برگردد.  این معاهده یک  خیانت ملی بود که سزای آن کدام حد و نهایی ندارد.

امیر محمد یعقوبخان بعد از مرگ امیر دوست محمد خان  پدرش درمارچ 1879 پادشاهی خودرا اعلام نمود واز بدو جلوس، سلطنت افغانستان و خویشتن را به ترحم دشمن سنگ دل سپرد و به توصیه های همکاران صادق  خود گوش نداده در دام تزویرو شیطنت انگلیس افتاد. امیر یعقوبخان برای اظهار اطاعت بدو لت انگلیس با کاکای خود به رقابت پرداخت و معاهدۀ ننگین گندمک را در 26 می سال1879 با انگریزها امضا نمود.بدین طریق یعقوبخان یک سلسله جبال صعب العبوررا با ساکنین دلیران آن که سپر افغانستان در شرق کشور به مقابل هجوم استعماری دشمن بودند با علاقۀ کرم تا ابتدای  جاجی و درۀ هیبتناک خیبر تا کنارۀ شرقی هفت چاهۀ لندی کوتل، سیپی و پشین را تا کوه کوژک و استقلال کشور بدشمن تسلیم نمود و دست تزویری و تخریبی اجنبی را در داخل افغانستان آزاد گذاشت. این یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی واخروی آن کدام حد ونهایی ندارد.

امیر شیرعلیخان، که بعد ازمرگ پدر در12 جون سال 1863 بعمر41 سالگی بحیث ولیعهد پادشاه شد برادرانش وی را قلبأ نپذیرفته هر کدام والیهای مناطق مختلف افغانستان بودند. وی مثل پیشقدمان خود درجنگهای داخلی وتحکیم قدرت خود تا جایی مصروف بود که به مقام علیای علامه سید جمال الدین افغان توجهه نکرد.

سید درک کرد که شاه موجودیت اورا در وطن  " بخارج شدن"وی ازافغنستان ترجیح میدهد. بناء سید راه سفر در پیش گرفت و درهند، مصر، ترکیه، ایران روسیه، فرانسه ، لندن و جرمنی مسافرتهای متعدد اجرا و ودر هرجاهیکه پا گذاشت تخم آزادیخواهی و خود ارادیت کشت که منتج به آزادیخواهانی چون گاندهی درهند وشاگردی چون محمد عبده در مصر  گردید. و مردمان این سرزمینها از برکت علم ودانش وی  مستفید و اما مردم افغانستان در گودال جهل و نادانی و فقدان علم وتدریس به تباهی رفتند که همه بمفاد دشمن دین ودنیای ما اانگریزها و گبرها انجامید. این یک  خیانت ملی بود که سزای آن حد و نهایی ندارد.

گفته آمده است که: فعالیت مخرب و تباهکن انگریز بواسطۀ اشتباهات امیر شیرعلخان بسرعت به پیش میرفت. چون امیردرامورسیاسی خوشباوروبی احتیاط بود، بلادرنگ دربار او مرکز فعالیتهای جاسوسی دولت انگریز قرار گرفت وقاضی قادر جاسوس مشهورهند بریطانیایی در امور سیاسی واداری افغانستان رخنه وارد کرده ، افسران هندوستانی دربین اردوی افغانی رسمأ و علنأ جا گرفتند.

علاوتأ، سرداران متعدد بدون هراس، ازانگلیس پرستی خود به اعمال ضد ملی و اسلامی دست میزدند ازجمله سردار محمد اسلم خان، فرامز خان سپه سالارکاری امیر را بقتل رساند و دو نفرانگلیس پرست دیگریکی سردار محمد حسن خان ودیگرلاتی مشهورسردار ولی محمد خان بود.

این سرداران بطرفداری قشون انگریز جنگیدند و ولایات کابل و قندهار را به دشمن دین و دنیای مردم افغانستان هدیه دادند. که این یک خیانت ملی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد. قیام باشندگان کابل که بتاریخ 3 دسامبر 1879 براه افتاد

امیر شیرعلیخان عوض حمایت و پشتیبانی کابلیان دلیروآزادیخواه، خسر خود سرداریحیی خان وولیهعد خود سردارمحمد موسی خان را با یکعده اشراف اما نا اشراف درباربمحل قیام عساکر و مردم فرستاده آنها را با سوگند قرآن معظم والتماس های مزورانه تشویق به پراگنده شدن نمودند، این جانبازان غیور و با شهامت در چنگ این دام نیافتاده بقیام خود دوام دادند. این عمل نا جایز امیر خیانت ملیی بود که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

قیام عمومی که در سال 1879 از طرف قهرمانان دلیرکوهدامن، کوهستان، تگاب، لوگر، میدان، وردک، غزنی،زابلستان، هرات وننگرهار شروع و پیشروان این قیام عمومی سه هزار نفر بودند و جهت تباهی انگلیسها کمربسته بودند، متأسفانه پلان شان از طرف سردار محمد ولی لاتی و جاسوسان وی کشف وبه جنرال رابرتس راپور داده شد که این یک خیانت ملی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حدو نهایی ندارد.

امیر عبدالرحمن خان در امور دولت بغیرازخود به هیچکس دیگر اعتماد نداشت او صدراعظم، وزیر حربیه، داخله ، خارجه و سایر وزارتخانها بود. او برمردم مالیات بینهایت سنگین و غیر تحمل مانند سرخانه، زکات، مالیات از فروش کفش و کلاه وظروف مسی و غیره را جبرأ تحمیل و توسط اراکین ظالم ونام گیرکها پول را استحصال مینمود. از نورستانی های بی زمین فی خانه 4 روپیه میگرفت. بر صادرات هم مالیه مقررکرد. اوقاف مذهبی را ضبط و معافی روحانیون را از مالیات لغو نمود. داوطلبی را در امور ادارات معمول ساخت و بدینترتیب هرماجراجویی فتنه پیش  برمامورین صادق دولت اتهامات ناحق برمیبست و تباهی وی را سبب میشد. مصارف دربار و دسترخوان وی بینهایت زیاد بود، در شربت خانه و سرکه خانۀ وی 150 نوع ترشی و مربا تهیه میشد درحالیکه برمامورین زجر فشار وارد میگردید که از صرفه جویی کار بگیرند. اوبضد فرهنگ و دانش بوده تا میتوانست ازآن جلوگیری میکرد. اما به نشریات واهی و خرافاتی که ازهند برطانوی سرازیر میشد ممانعتی وجود نداشت. این نشریات جوانان ومردم افغانستان را بسوی خرافات ،اوهام ، فالبینی و  تاریکی رهنمون میساخت که متاسفانه بقایای آن تاکنون در گوشه و کنار کابل رایج است. اگر بنظر دقت بنگریم  همۀ این روشهای مطلق العنانی امیر عبدالرحمن خان یک خیانت ملی بود که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد ونهایی ندارد.

ظلم و شکنجه های امیرعبدالرحمن خان همه بینهایت غیرانسانی و تشدد  آمیز بود و بگفتۀ جاسوسان مردینه و زنانۀ خود نموده بدون محاکمه و پرسش، بصوب قین و فانه رجعت میداد و بعضی را به "بابه برق" شاطر و دیگر شاطرانش که همه چرسیها بودند تحویل میکرد تا از آنها اقرار بگیرند و آنها هرچه میخواستند میکردند وهمه را که معمولأ صد نفر و یا زیاد میبودند در یک اطاق تاریک گداشته بنوبت قین و فانه و تیل داغ وغیره میکردند. یکی از اوامر امیر این بود که: مجرم را شکم دریده فردا روی شتر اورا تشهیر کنید. در 1894 یکنفرسپاهی هنگام رسم گذشت غلط پای انداخت و ضابط وی که یکجوان از اهل درباربود وعبد الملک نورستانی نام داشت و ضمنأ بسیارعصبی المزاج بود بوی دو دشنام  بی ادبانه نثار کرد، سپاهی از لین برامد و آنرا با فیر تفنگچه از پا در آورد ووقتیکه بدربار پیش شد، سرباز غیورانه گفت او بمن دشنام داد و من اورا کشتم. امیربه جنرال رستم که از ظالمترین افسران قرن بود امر داد که وی را ببرد.  جنرال رستم سرباز را در جادۀ کوتوالی بیک درخت برای سه روزبا شکم گرسنه بسته کرد و بر سر وی از خمیر کاسه ساخت و برآن کاسه بر سر این سریاز دلیرتیل داغ میریخت. این یک خیانت ملی است که سزای دنیوی واخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

امیر عبدالرحمن خان رهبران ملی راکه همه نمایندگان حقیقی کشور بوده نزد مردم محبوب و محترم بودند یکی بعد دیگر بقتل رسانیدو جنرال محمد جانخان را به مزارشرف تبعید و بعدأ توسط لاش خواران خود در یک خانه در مزار اعدام کرد.ومحمد افضل خان و محمد موسی خان صافی را سنگسار نمود. واما دیگران فراررا بر قرارترجیح دادند.  افغانهای وطندوستی که فراری بودند عریضۀ فرستادند تا اجازۀ بر گشت برایشان داده شود، بجواب شان نوشت:

   چون گرسنه میشوید سگ میشوید

   چونکه گشتید سیربد رگ میشوید

کشتن رهبران مردم و و اجازه ندادن افغانهای فراری خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد. وقتیکه عساکر روس بنواحی پنجده جمع و آمادۀ حمله برآن مناطق بودند، امیرعبدالرحمن خان به قطعۀ محافظ امر کرد که به مرغاب عقب نشینی کنند واگرروسها به مرغاب آمدند آنها باید به میمنه برگردند. به اینصورت پنجده، آق تیپه، چمن بند، وچشمۀ سلیم بتصرف روس ها درآمد که این یک خیانت ملی است و سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.معمول برآنست که چنین زمامداران وطنفروش از گردن بدار آویزان میشوند.

در1888 مردم کرم ازطریق والی پکتیا سردارشیرین دل به امیر عرض کردند که ما اتباع افغانستان بودیم وهستیم. پس شما مارا از قلمرو انگلیس جدا وبه مردم ودولت افغانستان منضم سازید. امیر جواب داد که امیرمحمد یعقوبخان علاقۀ کرم را بدولت انگلیس گذاشته ومن درین مورد نمی توانم با انگلیس طرف شوم. شماخود جدایی خود را از انگلیس بدست آرید. علاوتأ درسال 1890 بتعداد 146 نفر از نمایندگان افریدی نزدامیر آمده برای پلان حمله بر قشله های سرحدی انگریزرهنمایی خواستند اما امیر امتناع ورزید. ای رویه یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی واخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

معاهدۀ دیورند که قبلأ به انگلیسی نوشته شده بود ومستخدمین هندوستانی دیورند آنرا تحت اللفظ بفارسی ترجمه نموده بودند با نقشۀ که توسط ارکان حرب انگلیس دراطاقش تهیه نموده بود، امیر بدون آنکه یک کلمۀ در متن آن افزوده باشد و یا نقشۀ که خطوط سرحدی را تعین کرد بود تدقیق نماید، فقط در سایۀ تهدید و تلبیس انگلیس به اصطلاح چشم پت امضا کرد و به این ترتیب در 1893 برای حفظ تاج وتخت خود از استقلال وخاکهای افغانستان در برابر انگلیس گذشت وهمه را تحویل داد. که این خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

امیر حبیب الله خان، در بدو سلطنت خود بضد حقوق و آزادی خانمها اوامری صادر کرد که مشتمل است برنپوشیدن چادری های سفید و برک دار ، نه برآمدن زنها ازخانه مگر که ضرورت شدید موجود باشد، زنها باید چادری خاکی دربرنمایند، بزنان شهر کابل امرکرد که بزیارتگاه ها، بازارها و سیرگاه ها نروند. سراینده ورقاصه ها را مجبور بتوبه ساخت و آنها را از خرابات کشید و خانه هایشان را بدیکران تسلیم کرد. سردارشریف خان پسرامیر دوست محمد خان که حاکم شهر کابل بود روزی زنی را در کابل درحال قدم زدن دید، وی بلا درنگ امر کرد که آن زن بیچاره را دریک جوالی (خریطه) انداخته با ضرب چوب تاحدی برآن جوال سربسته حواله نمایند که وی بمیرد و جان بحق تسلیم کند.  این عمل که طبقۀ اناث را که عضو فعال یک جامعه اند در قید و بند دور از تحصیل نگه داشته با این شدت و بیرحمی با آنها رفتار شود و جزای بدون محاکمه تعمیل شود خیانت ملیی بمقابل یک طبقۀ بالخاصۀ کشور است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

امیرحبیب الله خان، به اثرمساعی لارد کیچنر در آگره شامل گروپ سری و سیاسی انگلیس بنام " بنای جهان" یا World Foundation گردید، اعضای این گروپ یکدیگر را با علایم خصوصی می شناختند و برای حفظ اسرار جمعیت سوگند یاد میکردند که اوامرصادره را بحیث یک عسکر (یا نوکر) اطاعت فرمایند. مرکزاین جمعیت در لندن بود. اعضای این گروپ در قرن 18  درسراسرجهان پخش شد. این واقعه در سفر 2 جنوری سال 1907 امیر در هند بوقوع پیوست . امیر بعد ازین سفربدوستی ووفاداری انگلیس بیشترپابند گردید و به این صورت امیر یا پادشاه افغانستان رسمأ طوق نوکری انگلیس بگردن انداخت که این یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

درعهد امیر حبیب الله خان، اکثریت معتنا به امرا و والیان ازخویش و قوم شاه و محمد زایی ها بودند  که همه قدرت مساوی با شاه ادعا نموده هرچه میخواستند وآرزو داشتند بجا میآوردند. محمود طرزی در یکی از  شماره های سراج الاخبارزیر عنوان "امن و آسایش" دربارۀ این فساد اداری چنین نوشت:

....... پادشاه برای ولایات شاهانه حاکم مفرروانتخاب میکند، اصیل بگویی اصیل،ریشسفید بگویی ریشسفید، نماز خوان بگویی نماز خوان، متدین بگویی متدین، عالم بگویی عالم، عاقل بگویی عاقل، کیست که حقانیت ودیانتش را تسلیم نمیکند. وقتیکه مقررمیشود به درجۀ مفلس و مفلوک میباشد که اسپهای سوارۀ خود ونوکران خودرا بقرض تدارک کرده بهزار مشقت و خون جگر خود را بدایرۀ حدود ولایتی که مقرر شده پرتاب میکند.

بمجردیکه به آنجا میرسد اژدها بگویی اژدها، نهنگ بگویی نهنگ، بلا بگویی بلا، یوها بگویی یوها،میشود. اسپ بگویی کمندها کمندها، مال و مواشی بگویی رمه ها رمه ها و گله گله ها، شتر بگویی قطار ها قطارها، نقد بگویی خزانه ها خزانه ها،  جنس بگویی صندق خانه ها صندق خانه ها، را مالک میگردد. طرفه تر اینکه  چون نام آنرا بپرسید میگوید که " پیشکشی وتارتقی" میباشد که این کلمه ها را دیگرهیچ کتاب لغتی حل کرده نمیتواند مگر قاموس العلوم خود جناب نائب الحکومه صاحب ها. این بلاء مبرم سوء اخلاق اگرتنها منحصربه بعضی میبود، هرچه که بود بود، اما جای حسرت اینست که یک مرزای مفلوکی که بدفتریی کدام محلاتی مقررمیشود در اندک مدتی می بینید که صاحب خانه ها، ملک ها، زمینها و چهاو چها میشود.......

دیده میشود که تخم این فساد اداری درعهد امیرحبیب الله خان که بحد نهایی خود رسده جنان قوی بذز گردیده بود که تا امروزدوام پیدا کرده رئیس جمهور دولت را وادار به اقرار میسازد. این فساد اداری و غضب ملک و جایداد ملت یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

در قرن 17 اعلان حقوق پارلمانی در انگلستان بنیاد مشروطیت را درجهان بنا نهاد و انقلاب کبیر فرانسه در قرن 18 حقوق بشر و مفکورۀ دیموکراسی را در جهان عرضه کرد. این جنبشها بالآخره بتدریج درگرد و نواح افغانستان سر بلند میکند و حرکات مشروطه خواهی دربین جوانان روشنفکرافغان با وجود فعالیت های اختناقی امیرحبیب الله خان بخموشی به پیش میرود.

باالآخره، امیر حبیب الله خان از تشکیل حزب مشروطه خواهان توسط هندوستانیهای داخل حزب اطلاع میـآبد و عجالتأاولین جنبش عملی دیموکراسی را با حبس دوام و اعدام مشروطه خواهان در سال 1907 خاموش میسازد. علاوتأ امیر حبیب الله خان ار تعمیم معارف منصرف گردیده بعد از 16 سال تنها 20 نفربکلوریا پاس درآسمان علم و دانش افغانستان ظهورمیکند. سردار نصرالله خان نائیب اسلطنه الغای تمام مدارس موجودۀ کابل طلب نموده گفت"  معارف مشروطه میزاید و مشروطه نقطۀ مقابل تسلط شرعی سلطان است". این مفکورۀ واهی واین ضدیت بمقابل حق ملت وحق فراگرفتن علم وعرفان یک خیانت ملی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

امیر امان الله خان  در 23 فروری سال 1919 برتخت سلطنت جلوس کرد ودر 28 فروری خطابۀ جذابی برای ملت عزیز و قوم با تمیزایراد و استقلال و خود ارادیت خود را اعلان کرده به سفیر انگلیس گفت که به ماستر های خود در لندن این فیصلۀ ملی من را راپور بدهید.

شاه امان الله  ، یک شاه وطندوستی بود که نام نشان انگلیس را بعد از قرنها سلطه وفتنه و تزویردر قارۀ هند بخاک یکسان ساخت و اما کینه  عداوت انها را نیزمشتعل نمود. روی این اصل بود که اول توسط نفوذ ملا عمادالدین یک جاسوس دوطرفه که از یکسو خود را دوست شاه میدانست و از جانب دیگر یک اجنت انگلیس بدربارشاه بود پلان قتل اورا در راه رفتن به پغمان بطرفداری سردار نصرالله خان رویدست گرفت که بناکامی انجامید.

شاه افغان بعد از برگشت از اروپا با نظزیات وپلانهای پیشرفته و ترقیخواه خود خواست پسمانیهای اضافه از دوصد سال را که توسط سدوزایی ها و محمد زایی ها برملت عزیزوی وارد و عامل بدبختی های متعدد این مردم ناداروغریب بودند بسرعت برق آسا بیک جامعۀ متمدن ومترقی تبدیل نماید. این پلان وی برضد پالیسی انگلیس درافغانستان بود ونمی خواستند که یک افغانستان مؤفق و متمدن در پهلوی شان بپا بایستد. بناء دسیسه وفتنه انگیزی کلاسیک خودرا که خریدن ملا، مولوی، شیخ، حضرت، نقیب و عناصر ارتجاع و پولدوست  بود وهست تخریبات ضد رژیم امانی را شروع و حبیب الله کلکانی را بقدرت رسانیدند. با همکاری این گروپیکه دین و مسلمانی را همیشه به منفعت شخصی و اما بضد پیشرفت اجتماعی استعمال نموده اند یک شاهی راکه راستی برای ملت و مردم خدمت میکرد ، با دروغ، فتنه اندازی وشررافگنی ازصحنه دورساخته باز مؤفقیت را بدشمنان خاک، دین ومردم افغانستان نصیب ساختند که این یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

حبیب الله کلکانی ، شخصیکه سواد نداشت و ازحکومت داری نکتۀ در الفبای دماغش وجود نداشت یک زعیم دلخواه انگلیس بود که عناصرارتجاعی بد بخت گرد و نواحش را تسخیر کرده بودند. مکاتب بسته شد و مردم و ملت سیر قهقرایی گرفت که یک خیانت ملیی بود که سزای دنیوی واخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

محمد نادرشاه یکفرد دیره دونی و نوادۀ آل یحیی که یک جنرال بیوفای شاه امان الله بود هنگام وظیفۀ سفارت پاریس با انگلیسها روابط نزدیک داشت. مؤرخین به این عقیده اند که بکومک انگلیسها و برای سرکوبی ملت افغان که آنها را در جنگهای اول دوم افغان  انگلیس وقیامهای عمومی خود درجهان بدنام و بیوقار ساخته بودند  بکابل آمده شروع بکار شود. کشتار بیرحمانۀ روشنفکران دور امانی ، از خاطر یکنفر تباهی فامیلها و اطفال کودک شش ساله، طرد نمودن روشنفکران از مکاتب وفاکولته ها، تبعید نمودن ودر چاه ها اندختن مخالفین شخصی همه اعمالی بود که بضد منفع ملی و به مذاق انگلیسها برابر، که این یک خیانت ملیی است که سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی ندارد.

دوره های ظاهر شاهی ، داودی، نفوذ روسها و دور کنون همه مسوول قتل و قتال و اشتباهاتی اند که شامل خیانت ملی بوده سزای دنیوی و اخروی آن کدام حد و نهایی نداردو در جای دیگر به تفصیل ذکر خواهد شد.

در اخیر باید خاطر نشان سازم که یکعده با این عقیده اند که یاد از گذشته ها اشکهای خشک را روان میسازد ویا کسیکه بگذشته میرود با سایۀ خود میجنگد و یا  فردیکه از گذشته حرف میزند ضعیف است، همه مقوله هایست که من بمفکوره هایشان احترام دارم. اما منظورمن ومؤزخین متبحر ما برخلاف نظریات فوق بوده مااز گذشته ها تجربه میآموزیم و برماست که از اعمال نا شایسته و غیر انسانی آنها دوری گزینیم و ازخوبی و فعالیت های وطنخواهانه و دلیرانۀ شان درس وطن دوستی، شجاعت، ازخود گذری ، علم پروری ومردم داری بیاموزیم. اگر روسیه از ناکامیهای انگلیس درافغانستان درس عبرت میکرفت امروز تجزیه نمیشد.

دولتهای دست نشانده روسها درافغانستان اگرازامرای دست نشانده انگلیسها پند میگرفتند خاین ووطنفروش نام بد تاریخی کسب نمیکردند. حکومتهای دست  نشاندۀ امروز اگرازاخلاف خود نیاموزند آنها هم جزء همان گروپی میشوند که در اوراق تاریخ نام شان به کراهت و نفرین یاد شده است.

همجنین استثمارگران کنونی که بر خاک مقدس افغان قدم نهاده اند بدانند که افغانها نواده های همان قیام کنندگان کابل دررمضان و قیام عمومی 1879اند که همان خون در دوران و همان جین در ارثیت دارند. اشغالگران خاک ونظام افغانستان باید از تجربۀ انگلیسها و روسها درس وپند بگیرید اگر آنها امروزستلایت، اسلحۀ پیشرفته و طیارۀ بی پیلوت دارند،انگلیسها هم درآنزمان توپ و تفنگ وقوای هوایی داشتند واما افغانها با داس و تبرودنده وتفنگ شکاری آنها را شکست دادند، خدا(ج) کند اینعمل تاریخ بازاز سر نیاید. نوشتۀ خودرا با چند بیتی ازشاعرخوش سلیقه وشیوا بیان مشروطه خواه مرحوم عبد الرحمن لودین که با طوق وزولانه درارگ امیرحبیب الله خان کوته قلف بود، پایان میبخشم.

   ای ملت از برای خدا زودتر شوید

   ازشرمکر وحیله دشمن خبر شوید

   تا ازصدای صاعقه اش گنگ وکرشوید

   وانگه چو رعد نعره زنان دربدر شوید

   مانند برق جلوه کنان در نظر شوید

                                                                      والسلام

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت