غلام محمد جلال

 

 

غلام محمد جلال

رییس حزب ملی هیواد افغانستان

 

 

در حال حاضر یک جبهه  چپ دموکراتیک می تواند حلال مشکلات افغانستان باشد

 

پیوست با تلاش های پیگیرانه نیرو های چپ دموکراتیک به خاطر بلند نمودن صداها ی وحدت طلبانه به منظور ایجاد هموندی های سیاسی- تشکیلاتی در میان این نیرو ها چندین بار فراخوان هایی از نهضت محترم آینده افغانستان را مطالعه کردم  وپس از آن نامه های انفرادی برخی رفقا و نهاد هایی نوظهور از پیکر حزب «مادر» را که هر کدام در جای خود قابل دقت و در خور اهمیت و توجه می باشد.

در این اواخر با مطالعه  اعلامیه یکی از رفقای سابقه حزب ما وبه تعقیب آن  با خوانش «اطلاعیه تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن در مورد انتخاب اعضای کمیسیون تدارک و تدویر مجمع عالی حزب وطن» که هردوی آن در سایت نوید روز نشر شده بودند، چشمم روشن شد.

همه می دانیم که ، اینک هفده سال است که ما از هم جدا شده ایم.فرازوفرود های روزگار شخصی هر کدام مان وهم چنان انکشافات و تحولات سریع السیر سیاست ها در جهان در میان ما فاصله هایی را به وجود آورد.گرچه این فاصله ها  و از هم دوری ها ظاهراء،ظاهری بودندوهستند اما در بسا موارد تاثیرات معین خود را نیز بر ما گذاشته اند.در زیر همین تاثیرات مثبت ونفی، یک عده ای از خیل ما، کاروان را در نیمه راه گذاشتند و به سمت وسوهای دیگری برای شان ره باز کردند.شاید حق شان بود.شاید چه که مسلما حق داشتند.زیرا ما با حوادث داغ و گرم سیاست به هر دلیلی که بود نتوانستم همگامی داشته باشیم. این مسئله تاحدی منطقی  نیز بود زیرا بسیاری بسیاری از رفقای ما که امکانات برآمدن از خانه و کاشانه شان  از افغانستان را نداشتند در دور ترین نقاط کشور باقی ماندند وما نباید زندگی پر خطر آنان را با خطر بیشتر مواجه می کردیم. هر اقدام بی موقع از جانب ما امکان آن را مساعد می ساخت که آنان تحت فشار ها واقع شوند و مورد آزار و اذیت قرار گیرند. مگر این  را نیز فراموش نکنیم که ما تا آن حد زیر بار این منطق شانه خم کردیم که بالاخره اگر حوادث یازدهم سپتامبردر وطن به وقوع نمی پیوست و شرایط  صداکشیدن از جانب کسانی که صدای مان را خفه کرده بوند بلند نمی شد بدون شک  خود را  انسان های به تحلیل رفته یافته و قناعت کرده بودیم که همین آش و همین کاسه همان گونه که هست دوام داشته باشد ما را به هیچ چیز و هیچ کس غرضی نیست،یک عدة کمتر مان را که هم می شناسیم،با چندین نوع توبه نامه ندامت نامه گشت  وگذار می کردند. از این جهت همه مان یک مقدار قابل انتقاد هستیم و باید بپذیریم که در فاصله های متعددی، فرصت های مناسبی را از دست داده ایم. شاید این فرصت باختن ها نیز یک مقدار به منظور روشن شدن بیشتر وضعیت به نفع ما بوده باشد و لی در کل ما را وجنبش ما را آسیب پذیر ساخته است ونباید از آن انکار کنیم.

یک عدة دیگر که یا صدا های عمومی به گوش شان نرسید ویا هم خودشان ابتکار کردند ونخواستند که شعلة نیم زنده قلب های شان به کلی دستخوش گردباد های حوادث گردد،دست به ایجاد احزاب و سازمان هایی زدند. یک عده رفقا را به دو رخود جمع نمودند. بنده نیز یکی از همین جمله کسانی هستیم که به منظور گسترش ابعاد مصالحه،به منظور رسانیدن این ایده به گوش فرد فرد هموطنان خود و به خاطر ایجاد تفاهم ملی در سراسر کشور و در نهایت به منظور انسجام  حد اقل یک عده از رفقای مان به کمک  ویاری یک عده یاران نزدیک و همفکران دیروز و امروز خود هم درمیان اعضای دیروز حزب «مادر» و هم درمیان دیگر هموطنان خود،«حزب ملی هیواد افغانستان» را تاسیس کردم و به شمار آنانی پیوستم که کار مشابهی را انجام داده بودند.خوشبختانه امروز حزب ملی هیواد افغانستان آن طوری که به همگان و به ویژه به رفقای دیروز و امروز (از لحاظ حزبی)مان هویدا است،این حزب توانسته است د رحد امکان و شرایط و فرصت در دست داشته  کار های معینی را انجام دهد و به حزبی مبدل شده که نه تنها در محدوده کابل باقی مانده بلکه به قراء ودهات کشور نیز راه یافته است.حزب ملی هیواد افغانستان، از جانب اعضا ،طرفداران وهواخواهان در میان مردم تا حدی که امکان داشت،پذیرفته شده است و خود نیز صلاحیت ودرایت آن را پیدا کرده که در فواصل و مقاطع ویژة سیاسی در کشور، انتخاب خود را داشته باشد.چنانچه سایر این احزاب و سازمان ها، هرکدام به مرحله معینی از جابجا شدن در روند جاری سیاسی در کشور رسیده اند.فعالیت های برخی از تشکلات در داخل وبرون از کشور نه تنها درمیان روشنفکران چپ مطرح است که  دیگر نیرو ها نیز بر حقیقت وجود آنان صحه میگذارند.امروز آقای دکتور کبیر رنجبر در پارلمان افغانستان به نمایندگی ا یک حزب مترقی دموکرات کاندید بود و تا پیروزی رسید،آقای نورالحق علومی که نخستین کسی بود که باجسارت و از خود گذری تمام در شرایط بسیار نا مناسب از لحاظ فزیکی،از خارج به داخل کشور رفت و حزب نیرومند متحدملی افغانستان را پایه گذاری کرد.او امروز در پارلمان کشور با گرفتن بیشترین اراء در کندهاربه حیث رهبر حزب متحد ملی فغانستان وجود دارد. آقای ببرک شینواری نماینده مردم ننگرهار در پارلمان افغانستان از جانب حزب ملی یووالی کاندید بود،آقای فیض الله ذکی  عضوولسی جرگه از جانب جنبش ملی –اسلامی افغانستان به پارلمان راه یافته است.آقای سرمچار والی قبلی نیمروز نیز عضو حزب متحد ملی است که در پارلمان به حیث نماینده مردم عضویت دارد،حزب ملی افغانستان نیزاز چند ولایت کشور نمایندگانش رادر پارلمان افغانستان دارامی باشدآقای هاشم وطنوال از حزب ملی افغانستان به شورای ملی کشور کاندید بود و پیروز شد. نهضت فرا گیر دموکراسی و ترقی افغانستان آقای حبیب منگل را در انتخابات ریاست جمهوری کاندید کرد.این ها ودهها نمونه دیگر،نماد هایی اند که برای مان رفتن  بی هراس در راه باز سیاسی را مژده می دهند.

ایجاد این احزاب وسازمان ها در داخل و خارج از کشور خوشبختانه جهات فراوان مثبتی را دارا می باشند و شوربختانه برخی جهات منفی را نیز با خود دارد که هر کدام آن با النوبه روند یک اتحاد سراسری مان را متاثر ساخته می تواند.

جهات مثبت این کار آن است که بر بنیاد اظهارات قبلی،یک عده از رفقای مان به نحوی از انحاء شامل یک تشکلاتی شدند واز بی طرفی و بلا تکلیفی نجات یافتند.بدین وسیله امیدی در دل های مان زنده شد که روزی فرا خواهد رسید «تا باز یابیم اصل خویش».

این کار در شرایطی صورت گرفت که فضای تنفس سیاسی در داخل کشور مساعد شد و قانون اساسی و قانون احزاب و مطبوعات در وطن تدوین وتصویب گردید.  ما توانستیم با استفاده از حقوق قانونی خود پا به پیش گذارده و درجامعه اظهار هویت نماییم.من با صراحت می گویم که این عده احزاب و سازمان ها با هر تفکر جدیدی هم که ایجاد شده باشند،بدون شک برای یک اتحاد سراسری آینده بهترین منابع و ذخایر مطمئنی هستند که هم به طور دسته جمعی و هم به طور انفرادی بر آنان حساب شده می توانند.به ویژه آن احزاب و سازمان هایی که در داخل کشور اند و در پیچ وخم سیاست های جدید، دارند در کوره زار آن به پختگی می رسند و تجاربی را صاحب شده ویا می شوند. هر گاه شرایط یک اتحاد سراسری فراهم می شود ،اتحاد در وجود این احزاب،نه تنها به یک جنبش نوبنیاد وبی تجربه مانند نخواهد بود بلکه به یک تشکل وارد و دخیل در قضایای دریروز وامروز و آینده وطن عرض اندام خواهد کرد.

اما نکته ای که تاثیرات منفی بر ایجاد جنبش سراسری می تواند وارد نماید این است که این احزاب و سازمان ها با ترمینالوژی های جدیدی کار می کنند که در برخی موارد ازهمدگر در تفاوت قرار می گیرند.این از هم متفاوت بودن ها عناصر بیگانگی درمیان مان را برجسته ساخته می تواند،زیرا بخش اعظم  آنان زیر تاثیر شرایط و قلمرو محدود فضای سیاسی درکشور تدوین شده اند که هم زمان با آن،برخی احساسات و عواطف جدیدی را درمیان برخی های مان به وجود آورده است.کسانی که از برون کشور به  آن نگاه میکنند خود یک مقدار در بیگانگی از آن واقع می شوند که در نهایت هر کدام مان را به مطالعه جدید همدگر، وا می دارد ، نیاز اکمال شناخت از هم را برجسته می سازد و مانع صریح باهمی مان می گردد.

وقتی بسیاری از سایت ها را مطالعه می کنیم،نقد بر نوشته های برخی رفقای گرامی را که می خوانیم،و بر آن کلمات رکیکی که به آدرس رفقای دیروز چشم مان اصابت میکند،آیا با من موافقت نمی کنیدکه با یک مقدار دلسردی ودلهره گی نسبت به قضیه با همی بر می خوریم؟

بناء چه باید کرد؟در همین نا شناختی ها یک اتحاد را سازمان دهیم ؟که متاسفانه با داشتن تجارب تلخ از این گونه ها،دیر یا زود محکوم به از هم گسیختگی  دوباره و چند باره شویم؟ویا بگذاریم که شناخت های مان به پایه اکمال برسند؟ترمینالوژی های انتخابی  هرکدام مان در میان احزاب و سازمان های بهم علاقمند،به اصطلاح «جری و جوک »را شان پیدا کنند؟.برداشت ها ،عواطف و احساسات ما که محصول این سال های مبارزه اند دوباره صیقل شوند،جلایش یابند وخودرا  در آئینه های همدگر ببینند؟.

ما که دیروز اهداف دیگر داشتیم .به اقتصاد درافغانستان به گونه دیگر نگاه می کردیم،نظام را یک گونه دیگر تحلیل کرده بودیم و به اعمار آن  از زاویه دید دیروز خود می پرداختیم،از فرهنگ و تاثیرات آن برداشت های مان به گونه دیگر بود.اداره و منزه بودن وکاری بودن  آن را در یک ترم سیاسی دیگر مطالعه کرده بودیم وبه همین گونه دهها مسئله با ارزش دیگری ، که امروز نیز در فرا راه ما قرار دارند، اما هویت جدیدی یافته اند که ما را نیز با تکانه های جدیدی به خاطر در یافت پیشرفت ها مواجه می سازد.آیا با یک اقدام سراسری اتحادی ما همه تاب و توان این تکانه را دارا هستیم؟فکر نمی کنیم که این تکانه ما را مانند برگ از شاخه خواهد ریختاند؟ ویا مانند توت پخته دستخوش تندبادهایی خواهد ساخت وبا خاک و گل زمین، الودة مان خواهد کرد که از هر نظر خواهیم افتاد؟.ما که تازه به اصطلاح دم گرفته ایم،بیتاب شدن در این راستا،راه مان را طولانی می سازد.

من هر گاه صدای اتحاد و یک پارچگی را می شنوم به اصطلاح دلم باغ باغ می شود.چه این صدا از نهضت آینده افغانستان باشد،چه از جانب تشکیلات مؤقت انسجام اعضای حزب وطن باشد و چه از جانب تک تک رفقا و یاران کاروان  دیروز ما در داخل و خارج از وطن . هر کدام این صدا ها مزه و طعم خاص خود را دارد که هیچ نوع بی مزه گی از آن  در ذایقه سیاسی مان هویدا نمی شود،برعکس طعم گلاب این صداها، نه تنها این که روح مان را زنده می سازند قوت و امید مان را نیز تاب  بیشتر زندگی می بخشد . من وحزب ملی هیواد افغانستان با دلگرمی  ویژه از آن استقبال می کنم.

اگر خوانندگان گرامی به یاد داشته باشند سالی پیش به همین منظور در پاسخ به پیشنهادیک  راهرو جنبش دیروز خود که از عمق  قلب درد دیده اش صدای یگانگی و یک پارچگی کرده بود،لبیک گفتیم و با یک «یاهو»،اطمینان مصارف یک عده رفقا را نیزکه  بر عهده گرفته بودم اعلام کردم. اما چرا این کار نه از جانب من بل از جانب رفقا صورت نگرفت؟دلیل همین مسئله است که در حال حاضر موانعی که در فوق ذکر کردم،گرد بادهای شمال وجنوب وشرق وغرب راباخود دارند که در فر راه مان ریگ بیابان را کوت می کنند ورسیدن به هدف را برای مان دشوار می سازند.

با درک از اوضاع سیاسی کشور و شرایط مناسب و نامناسب وطن و درک از دست های بیرونی در روند سیاسی نظام افغانستان،ایجاب می کند که تمام احزاب  وسازمان های همسو و همگرا،باوجود تفاوت هایی در این وآن عرصه،با استفاده از قانون جدید احزاب مسئله ثبت وراجستر شان را یک طرفه سازند.پس از آن در اسرع وقت، پلاتفورم یک «جبهه»تدوین گردد. کار اول این جبهه شرکت گسترده درانتخابات پارلمانی کشور باشد.من باوردارم که با اتفاق و باهمی رفیقانه ما می توانیم در انتخابات آینده کشور برای مطرح کردن جبهة مان کار زیادی را انجام دهیم.

جبهه بعداء،  اساسنامه و یک برنامه مشرح کاری خود را تدوین و دریک جلسه وسیع  متشکل از رهبری احزاب و سازمان های باهم آمیخته به تصویب  برساندوبدین گونه کارش را عملا در جریان سیاسی کشور آغاز نماید.

من باور می دهیم که این جبهه نخستین گامی از گام هایی خواهد بود  به طرف آنچه که ما هدف داریم، که عبارت از اتحاد و یک پارچگی است.این باور همه مان است که اتحاد به وجود آمده در یک روند طبیعی، اتحاد دایمی،پایدار و جاودان خواهد بود،آنگاه موجودیت جبهه  معنی ومفهومش را به آن حزب دلخواهمان خواهد داد و درآنصورت کاری خواهد شد که ما در آن خود را رستگار احساس خواهیم کرد و خداج را خوشنود از کار مان.

والسلام

 

 

                                                              


بالا
 
بازگشت