م. نبی هیکل

 

 تفکر گروپی یا مایه ی فساد

 

نگارنده: دکتوراندس م.نبی هیکل

 

سازمانها ی افغانی ( حکومتی یا غیر حکومتی) برای خدمت به مردم و منافع ملی باید خود را از تفکر گروپی وارهانند.

ما در  بسیاری از موارد خویشتن را فراموش مینماییم و در برخی دیگر از موارد دیگران را. د این حقیقت  اغلب هم درمورد فرد و هم درمورد ساختارها  ی سیاسی و علمی صدق مینماید. این تنها ساختارهای سیاسی حاکم نیست که بیشتر به خود میاندیشند و به نفع خود عمل میکنند و دیگران را فرا موش مینمایند بلکه ساختارهای علمی نیز چنین میکنند. این موضوع را میشود از راه مطالعه ی فرهنگ حاکم و ایلیت حاکم توضیح نمود که چرا چنین فرهنگ ها و چگونه شکل میگیرند.

مشکل اسا سی در سطوح مختلف فردی، سازمانی و حکومتی در شیوه اندیشه و عمل حاکم بر جامعه وجود دارد.  ا نتقاد در فرهنگ حاکم به دلایل موجه معنای منفی را افاده میکند و همواره به منتقد به نگاه مخالف و خصمانه دیده  شده است.  ا نتقاد نیز دشواریهای خود راداشته است،  زیرا نقد اغلب منصفانه انجام نشده و تنها بر بدیها انگشت نهاده و سازنده و مددگار نه بوده است.

و انتقاد کننده  تنگتر از آن اندیشیده که شایسته آن بوده است. به انتقاد نیز توجه نشده و آن را به دلیل اینکه از خصومت یا حسادت و بدبینی ناشی  شده است و یا در نتیجه ی تعصب فکری رد کرده اند.  ضرب المثل "کور خود بینای مردم، این حقیقت را به خوبی بازتاب میدهد.  ساختارهای علمی و رسانه ها نیز به چنین بیماری مبتلا اند. آنها سعی دارند تا از انتقاد که کمی ها و کاستی های آنان را بازتاب میدهند و از منتقد تا حد ممکن در امان باشند. پوهنتونها با ورود دا نشمندان جدید به موسسات علمی مقاومت مینمایند و  رسانه ها نیز. در حالیکه خود بحیث منتقدان این و آن میلافند ، تنها انگشت شهادت شان را میبینند نه انگشتانی را که بسوی خودش برگشته اند. این ساختار ها همانند ساختارهای سیاسی در گروپها در مصلحت با هم فعالیت مینمایند.  این شیوه ی زندگی و کار با آنچه مصالحه نامیده میشود فرق دارد.

زیست انسان محصول قسمی مصالحه است، زیرا فرد با خود، با محیط و با جامعه ای که در آنها زیست دارد مانند گروپهای اولیه و ثانوی در مصالحه زندگی مینماید.  با سایر جوامع و جامعه ی بین المللی نیز  زندگی  صلح آمیز بدون مصاحله  دشوار است. مگر زندگی بدون مصالحه نیز ممکن است، مصالحه بدین ترتیب  به معنای اجتناب از تصادم و همزیستی مسالمت آمیز میباشد که  شناسایی و رعایت حق دیگران را شامل میگردد. فرهنگ مصالحه  نه باید با ارزشهای والاتر مانند عدالت ، حقوق و ازادیهای فردی، و ارزشهای ملی در تناقض قرار گیرد. در اینجا ا ست که فرهنگ معافیت راهش را  از فرهنگ مصالحه متمایز میسازد.  فرهنگ معافیت در واقعیت امر بازتاب فرهنگ گروپی و تفکر گروپی میباشد. فیصله ی شورای ملی بحیث  واکنش در برابر برنامه ی ناکام عدالت انتقالی و مساعی مدافعان حقوق بشر  یک مورد از مثالهای قابل یاددهانی میباشد. تفکر گروپی  یک پدیده ی اجتماعی- روانی است. این  خصیصه کیفیت تصمیمگیری گروپ را متاثر میسازد و موجب میگردد که گروپ در برابر کنش و واکنش ها ی محیط بی تفاوت میگردد. اعراض تفکر گروپی عبارت اند از:

1) خود بزرگ بینی :

- به عبارت دیگر گروپ درگیر خود بزرگ نگری میباشد. گویا فکرکیند متخصص، دارای منابف بیشتر و بهتر، متنفذ تر، نیرومن تر و . . . میباشد. اعضای گروپ فکر میکنند تا زمانی که گروپ وجود دارد و وحدت درونی آن صدمه نه بیند،  به آنها زیانی نمیرسد.

 

- باور به طرز تفکر گروپ: حق به جانب بودن موصع فکری گروپ و اعضای گروپ و  اشتباه مخالفین.

اعضای مینمایند که اعمال آنها درست بوده و در درستی آن شکی وجود ندارد.

2) تنگ نظری:

-  گروپ و یا اعضای گروپ از تصامیم گروپ  از راه های مختلف مانند مغالطه و استدلال فریبنده دفاع مینمایند، حتی اگر نادرستی موضع گروپ بصورت مکرر هم ثابت گردد.

- تعمیم کاری: گروپهای دیگر یا مخالفان که به گروپ تعلق ندارند در یک دسته مخالفان قرار داده میشوند، نادیده گرفته میشوند ومورد قضاوت قرار میگیرند.

 

3) فشار برای همنوایی:

-  خود سانسوری: آنعده  اعضای گروپ که در مورد سلامت و درستی مشی حاکم شک و تردید دارند، خاموشی اختیار مینمایند، از زمره از ترس از دست دادن موقف شان در داخل گروپ به این کار میپردازند. مثال : در این روزها که حکومت کمر مبارزه با فساد ا داری را بسته است، نارضایتی مقامات از فساد نیز تبارز مینماید.

-  تصور گروپ در مورد توافق همیشگی:

بر وحدت گروپ و توافق آن تاکید صورت میگیرد

- بر ناراضیان اعمال فشار میشود:

آنانی که انتقاد مینمایند به حفظ وحدت و وفاداری به گروپ به حفظ نظم فرا خوانده میشوند.

- محافظین نورمهای گروپی:

ا فراد معیین در گروپ ، اعضای گروپ را در برابر خطراتی هشدار میدهند که میراث فکری و اخلاقی گروپ را میتوانند از راه ورود به گروپ تهدید نمایند و بدین ترتیب گروپ و اعضای آن را حمایت مینمایند.

 تفکر گروپی جز اساسی فرهنگ گروپی را میسازد، زیرا عملکرد گروپ بر اساس تفکر گروپی شکل میگیرد. سوال این است که هرگاه فرهنگ گروپی یک پدیده طبیعی باشد، میشود با عناصر منفی تفکر گروپی مبارزه کرد؟

ما همچنان پدیده ی سیاسی  ر ا که به نام  گروپ پالیتیکس یاد میگردد و در زبان دری میتوان آن را سلطه ی گروپی نامید در افغانستان به گون  ی دیگر آن تجربه مینماییم. در واقعیت افغانستان در حال گذ ار از یک شکل سلطه ی گروپی( سنتی) به شکل معاصر آن میبا شیم. در شکل معاصر ، گروپهای پیشین در اشکال جدید فعالیت مدنی و سیا سی تبارز مینمایند. مشخصه های یاد شده را در همه ی اشکال تفکر گروپی و در بسیاری از گروپها میتوان دریافت.  تفکرگروپی  در گروپهایی که بر اساس روابط ارگانیک شکل گرفته اند میتواند با مشخصه حاکمیت ظوابط بر روابط مشخص نیز گردد. مثال چنین حاکمیت را در اداره و رهبری امور و مناسبات اجتماعی میتوان با وضاحت شاهد بود.

اصل حاکمیت روابط بر ظوابط در پهلوی ،خود منفعت جویی، بیروکراسی و زمینه های کاری فساد یکی از منابع اساسی فساد به شمار میرود که تاحدی میتواند نتیجه ی تفکر گروپی و تا حدی  هم نتیجه  ی فقدان حاکمیت قانون بود باشد. این شیوه ی کار  مختص به ارگانهای حکومتی نه میباشد ، بلکه اساس کار ارگانهای سازمان ملل، جامعه ی مدنی و رسانه های گروپی را نیز تشکیل میدهد. اگر از فرهنگ تفکر گروپی در این رابطه سخن گوییم، مبالغه نخواهد بود. سازمانها ی نامبرده از یکسو به دلایل مختلف از زمره امنیتی و غرب زدگی در فاصله از محیط قرار داده شده اند و از سوی دیگر رابطه های سنتی و ارگانیک این سازمانها و مناسبات آنها را محدود ساخته اند. به این ترتیب درجه ی نفوذپذیری مرزهای گروپی و اصول حاکم بر گروپ، بر مناسبا سازمانهای متذکره و پاسخ به محیط تاثر وارد مینماید. به این ترتیب در سازمانها متخصصان و کار آگاهان امور، مشاوران و .... نه بر اساس تخصص و کار آگاهی ،ّلکه بر اساس روابط حاکم بر اندیشه و عمل گروپ و اصول حاکم بر مناسبات میان گروپها انتخاب میگردند.

 شکستاندن این شیوه ی اندیشه و عمل و گذار از آن به کار مسلکی و فارغ از تعصب فکری در گام نخست مستلزم مبارزه با تفکر گروپی میباشد. تفکر گروپی منبع فساد است و نه تنها حکومت بلکه گروپها ی سیاسی و سازمانهای مدنی نیز  با آن به درجه های متفاوت( با حفظ استثنا) آغشته اند.

باز بودن سیستم و ساختار در برابر محیط، وجود کانالها و حلقه های رابط میان سازمانها و جامعه برای دریافت واکنشها( نظریه ها و پیشنهادها)، تدویر مباحثات آزاد برای رسانه ها،  سازمانهای جامعه ی مدنی ،حکومت و پارلمان در رابطه با مسایل کلیدی و ملی و معرفی فرهنگ مباحثه و مذاکره راه های عام مبارزه با تفکر گروپی اند.  پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت