سید موسی عثمان هستی

 

 

 

ناله   پنهان  می کنم تا  نداند هیچ  حریف

سینه  میگویدقفس تنگ و میله ها نحیف

مرغ سینه درقفس پرمیـــزند هردم بخون

ناله آهسته بکـــش حنجره گشته  ضعیف

 

ملت ماازشاه شجاع انگلیسی تاشاه شجاع امریکایی ازطرف استعمارگران مارومیشوند

 

چند هموطن ناز نین من لطف کردند ،  ایمیل فرستادند وگفتند ما تا صنف شش وهفت مکتب ومدرسه  خواندیم ، حالا کار وبار اقتصادی می کنیم وبه انترنت وکمپیوتر دسترسی کامل داریم ، نوشته هائی رادر سایت ها میخوانیم که ازآن سر در نمی آوریم.  هر هفته منتظر هستیم  که چه وقت سایت وزین آریایی مانند آقای کرزی بطرف ماچشمک می زند.  با یک عالم انتظار دسته به الاشه نشسته هستیم تا نوشته های  شمارا بخوانیم.  چون که امروز هشتاد فیصد ملت ما سواد کامل ندارند،  ما تنها از نوشته ها و ساده  نویسی شما ، دست در دامن همین ساده نویسان بايد انداخت، تا از نیم کاسهای زیر کاسه بزرگ سیاست باخبرشویم . ما از نوشته  های شما بخوبی  استفاده کرده می توانیم ولی  نوشته های مغلق نویسان را با  مشکلات می خوانیم .  یکی از خوبی های نوشته شما این است  که ساده می نویسيد ولغت کفن نمی کنید  ، خواننده فکر می کند درصحنه   وجود عینی دارد وهمه چیز را به چشم سر می بیندو بگوش می شنوید.   از شما خواهش می کنیم  که به اين سوال ما جواب بگوئید وهم امید است که سايت آريايی نوشته شمارا بنشر بسپارد .

من هم بخاطریکه نوشته من  وسوالات دوستان  از نشر باز نماند ه باشد  از نوشتن نام اشخاص وافراد خوداری کردم همه حرفها را در جملات سر بسته بشکل طنزگونه نوشتم  تا گرداننده سایت وزین آریایی زیر ساطورخاینین قرار نگیرد.

 اشخاص وافراد بخاطر آوردن نام حزب وتنظیم آن قدر حساسیت نشان نمی دهند ولی اگر از خاینین نام برده شود فکر می کنند که زیر دم شان خار مانده شده است ، بعدازخواندن نوشته من ،  شروع به فرياد و ناله  ، عذر و زاری می کنند ،  آن وقت حوصله گرداننده سایت وزین آریایی لبریز می شود ، جرآت صاحب از جرات کار گرفته می گوید بلا به پس تو وبلا به پس خواننده، مجبور می شود که  نوشته من را برای مدتی ازسایت دندان تیزو جونده بيرون بکشد. حال می پردازيم به پاسخ اين دوستان:

نتيجه ملاقات های بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق با استعمارگران روسی وملاقات های  کرزی وتیم کاری کرزی با امپریالیست های خون آشام چه فرق دارد؟

این سوال خیلی زیبا است ولی   پیش ملت افغانستان با تجربه ما حل شده است. ملت مااز ناچاری خود را به کوچه حسن چپ می زند واگر از پیش شان بپرسی میگویند نه سیخ سوخته نه کباب ، مانند زمان  شاه وداود مجاهد وطالب وحزب دموکراتیک خلق  در استیژ سیاست نقش کروگنگ وکور را ملت افغانستان بازی می کنند وخود را بخواب خر گوش زده اند. کسی که خواب است آن را بیدار کرده می توانی وکسی که خودرا به خواب زده بیدارکردن آن جرثقیل می خواهد.

همان طوریکه مجالس حزب دموکراتیک خلق در خارج وافغانستان  جامه عمل پوشیده نتوانست  مجلس های کرزی  هم جامه عمل پوشیده نمی تواند ، زيرا در هرجا ودر هر مجلس  ، حرف اول را باید استعمارگران بزنند .  در آنزمان ، زمامداران حزب دموکراتیک خلق آقا بلی گو ها در آن مجالس  بودند و حرف دوم را می زدند وبا پیشانی کشاده آنرا تائيد ميکردند تا خدا ناخواسته خمی بر ابری روس دیده نشود.

دولت کرزی وتیم کاری کرزی نيزدر برابرامپریالیست ها  وغربی ها  سر تعظیم گذاشته  ،  مانند یک غلام سر سپرده منتظر امر و دستور آنها می باشند . آنها ازين کار نه تنها شرمی ندارند بلکه به آن افتخار هم می کنند .آنها هميشه در پا بوسی استمعمارگران قرار دارند، تا خدای نخواسته ،  ریگی زیر دندان استعمار گران نیاید.

من فرقی دربين استعمارگران روس ، امریکا ، انگلیس وناتوی مورچه خورک  نه میبینم.  همه شاخ یک در خت اند که نام آن درخت استعمار است.  دم سگ سگ است  ، کله سگ سگ است ، سرا پای سگ سگ است ،  توقع از سگ دیوانه بازی دادن خود است .

در زمان قدرت حزب دموکراتیک خلق  ملت ما خودرا در برابر حکومت به کوچه حسن چپ زده بود امروزهم مثل دیروز ملت افغانستان از هوشیار تادیوانه خودرا آگاهانه به کوچه کرو گنگ وکور می زند و اين  ضرب المثل را می گویند: شوله خودرا بخور وپرده خود را بکن .

وقتیکه حرف اول از بادار وحرف دوم از مزدور باشد دولت مزدور نقش چلم بردار را دارد پس  از چلم بر داراستعمار چه توقع بوده ميتواند.

از دوصد سال به این طرف زمامداران افغانستان چلم بردار استعمار وعلم بر دار کشت وخون در سر زمین ما هستند ،  ملت افغانستان وجهان آزاد بهتر از ما می دانند ودلقکان زمان را بیشتر از ما می شناسند.

همان طوریکه سر تره کی را مجلس کیوبا و مسکو خورد امکان دارد که این مجلس لندن سر کرزی را توسط شاگرد وفا داراش فهیم خان بخورد .

دولتی که با  طرف مقابل  از نگاه شخصیت حقوقی،  سیاسی وديپلوماسی  دارای حقوق مساوی نباشد مانند خری است  که بسته سر میخ آخور صاحبش بوده ،منتظر فرمانبرداری ميباشد و با تکان دادن مهار مانند اشتر زانو می زند.

 دولت های افغانستان از شا ه شجاع تا کرزی از قماش دولت های آغا بلی بوده اند واستعمار گران در تلاش هستند که چنين دولت هايی را داشته باشند ومامدارنی چون کرزی هم مجبور است تا تیم مصلحتی  را داشته باشد وتمام دساتير  را بخاطر بقای سلطنت خود  قبول کند.

 تیم کاری کرزی  یک تیم مصلحتی  است وتحت فرمان استعمار از مجلس بن بوجود آمده است. وفاداری اين  تیم کاری بیشتر از اینکه به کرزی  باشند به باداران خود وفا دار هستند .  استعمارگران همیشه کوشش کرده اند که دولت های مستعمره خود را بشکل جديد اداره کنند که هم خود شان دست باز داشته باشند وهم به چشم ملت مستعمره مرچ سرخ زده باشند. ازينرو دولت  های بد بخت  به اين کشورها تحميل ميکنند . آنها ميکوشند تا بمردم و جهانيان اين دولت ها را مستقل نشان دهند وحتی در برابر"  کلنگک های " دست نشاندگان  شان گاهگاهی سکوت اختیار می کنند تا آنها " مستقل" نشان دهند ولی بعدا  معلوم می شود که این کلنگک ها هم دستوری وبخاطر فریب همان ملت استثمار شده بوده است.

تعدادی ازاعضای حزب دموکراتیک خلق  ، با دولت روس ، بامشاورین روسی ویا با سفیر شوروی تماس های مستقیم داشتند و  این کرسی نشینان خود فروخته شده حتی از رییس جمهور وصدراعظم کمتر فرمان می بردند ، حتی قصه رییس جمهور وصدراعظم نزد شان  مفت بود.

بطور مثال ،  یکی ازاعضای بلند رتبه حزب دموکراتیک خلق که ارتباط مستقیم با قدرتمندان روس  داشت ،  نه تنها نقش پای وی  در هرکودتاه ديده ميشد بلکه در هر کودتا و دگرگونی ، نقش کلیدی داشت.  مردم اورا بنام شاه ساز تلخان خور یاد می کنند. ما نقش عمده این شاه ساز را  یک روز قبل از کودتای روس وکشته شدن حفیظ الله امین در مجلس سوپ خوری دیدیم.  همچنين نقش کليدی او  در کودتا ی تنی  برضد دولت نجیب برهمگان روشن است .  وبالاخره نقش بزرگش را در سقوط دولت نجيب نيز مشاهده کرديم.  سپس به دستور بادارانش با پلنگی پوشان پيوست .  ولی جای تعجب اينجاست  که پسر خرشچف بعد از نزده سال ستیزن امريکا می شود ولی این " انقلابی " در ظرف سه سال ستیزن شد .

دار ودسته کرزی کمتر از همین قماش ها  نيستند وتمام  آنها ازجمله سر سپردگان استعمارگران می باشند.

آری قبلاً گفتیم که هیئت های اعزامی حزب دموکراتیک خلق از مجالس  با داران شان دستاوردی نداشتند که بدرد ملت مظلوم ما بخورد ومورد قبول ملت افغانستان  گردد ، کرزی  ودولت کرزی  از مجلس بن تا امروز دست آوردی ندارد که بدرد ملت بخورد.  اکنون بدستور باداران ،  در غوغای مغزی خود طالب سازی می کنند.

هرانکه ندارد نــــــــشان پـــــــدر

توبیگانه خوانیش مخوانش پسر

پدر کرزی نيز در شاه سازی وطالب سازی نقش عمده  داشت.  بالاخره  سر اش را سیاست های دوگانه اش خورد . روانش شاد.

قبلاً گفتم که جهاد افغانستان جهاد استعمار گران بود.  ملت افغانستان در برابر ظلم کروگنگ چشم بسته بودند وهستند.  شاید یکی از خوانند گان از من سوال کند وبگويد که   ملت ما با استعمار گران  جهاد کرده است  ولی شما با انکار آن بی انصافی می کنید ، جهاد مقدس مارا دست کم می گیرید ومقاومت امروزطالب وحزب اسلامی  را مزدورانه تحليل ميکنيد.

این سوال سوال بجا است ، جوابش معجزه نمیخواهد.  اگر کسی کمی وجدان داشته باشد ویک  کتاب پيرامون نقش دستگاههای جاسوسی دول غربی و همسايه در دوران جهاد را مطالعه کرده باشد ،می داند که استعمار گران در حق جهاد ی ها چه ها  کرده اند ومجاهدين در حق ملت ما چه ها کرده اند.  البته اسم و آدرس اين قوماندانان و زمامدارن درين کتابها نوشته است و اکثرآنها زنده هستند.

در این جای شک نیست  که ملت ما درزمان جهاد بر ضد روس چوب سوخت جهاد بود وتحت فرمان وبه کمک مادی ومعنوی  استعمارگران در تنور استعمار گران بنام مجاهد سر سپرده  سوختند وبد نام گردیدند.   جهاد افغانستان يک جهاد مقدس نبوده بلکه يک جهاد مزدورانه بود که مستقیماً امریکا ، انگلیس، اعراب مرتجع ، چین ، ایران ،پاکستان وديگر کشورهای غربی بخاطر منافع خودشان براه انداخته بودند .

بلی اگر جهاد افغانستان مانند جهاد های قبلی افغانستان آزاد ومستقل می بود ما در مرحله  آمدن مجاهدین به  کابل شاهد اين همه ويرانی ، کشتار ، چور و چپاول نمی بوديم .   ما مجاهدين گنده خشتک را در کابل دیدیم که شصت وچند هزار نفر را در کابل کشتند و چنين معلوم ميشود که جهاد آنها نه  بخاطر خدا بلکه بخاطرمزدوران تاریخ زده زمامداران پاکستان ودولت های  کمک کنده سلاح ودالر وکلدارو ریال وپوند بود.

اگر جهاد از خود ملت افغانستان می بود ومهار شتر جهاد در دست ملت خوش باور می بود ، چرا شهرها از دست مجاهدین ویران می شد وصدها انسان ملت ما کشته وزخمی وآوره گردید؟ مهار شتر مجاهد وطالب از آغاز جهاد تا امروز در دم خر استعمار گران بسته است  وطالب ومجاهد منافع باداران خودرا حفظ کرده و می کنند.

 انتخاب اول آنها  صبغت الله مجددی بود  که توسط استعمارگران ومزدوران  پاکستانی  شان  در پشاور پاکستان تحت نظردستگاه های جاسوسی سیا امریکا و انگلیس تعین وبه کابل فرستاده شد . استعمار گران به بهانه اين که جهاد به ثمررسید بره هارا دردهن گرگان ت دادند واين کار تا امروز ادامه دارد. هر حکومتی که استعمار گران می سازند این جنایت کاران ومزدوران سر سپرده استعماردر آن دولت  نقش کلیدی دارند که شما امروز به چشم می بینید.

اگر ملت افغانستان بصورت مستقل جهاد می کرد ، مانند غازی یان  جنگ انگلیس از اجنبی سلاح وپول نمی گرفت،  جهاد ما توسط امکانات مادی ومعنوی خود ما آماده  می شد به نان جوار، تلخان ودوشاب خود قناعت می کردیم امروز ما در دست استعمارگران کباب مجلس ر ققص ، شراب وبزم شان نمی شدیم ،  یک حکومت مستقل آزاد وسر بلند در جهان می داشتیم . در جنگ افغان وانگلیس که آن را علیخان تتمدرۀ ومیر مسجدی خان کوهستانی رهبری می کرد ،  روس که از آن روز چشم برخاک های آسیای میانه دوخته بودند ، حاضر شدند تا از طریق  دولت بخارا با مجاهدین کمک کنند.  نماینده آنها با غازیان ملاقات کرد  ولی علیخان تتمدرۀ به نماینده روس گفت :  از لطف شما تشکر که باغ سیب زد وسرخ را بما می بخشید ولی دندان ما توان خوردن سیب های باغ شما را ندارد.  جهاد ما جهاد اسلامی است وماجهاد خود را جهاد سیاسی نمی سازیم از راه که آمده ای از همان راه برگرد.

یادم نمی رود که در پهلوی احمد جان در لب دریا پنجشیرروزی با یاران وفادار جهاد واقعی ومقدس افغانستان نشسته بودیم  ، مردی با چکمن بدخشی وپکوا آمد بازبان ولهجه شرین پنجشیری گفت :  پهلون احمد جان  پدرت پیر شود چرا حرف مولوی صا حب آستانه را نمی گیرید؟ بچه هارا بخاطر سلاح به پاکستان روان نمی کنید؟ پهلون احمد جان که به قوم پنجشیر احترام  زیاد داشت بزرگان پنجشیر را صادقانه احترام میکرد ، اطفال  را نوازش ميداد ، به ناموس ملت خود احترام داشت ونمی خواست که معشوقه وسکرترآن از فرانسه بنام ژورنالیت بیاید ویا از خاد بنام پناهنده پول دريافت کند و مصونيت داشته باشد ، بعد از شنیدن حرفهای پیر مرد پنجشیری که زیر تاثیر مولوی آستانه که یکی از جاسوسان سر سپرده آی اس آی بود ، قرار گرفته بود ،  بطرف من دید.

چون من می دانستم که زیر نیم کاسه بنام دین وجهاد نیم کاسه ها زیاد است ،  من در جواب پیر مرد بصورت غیر مستقیم وبه جواب نگاه های پهلوان احمد جان که اوزیاد تر حرفها را با نگاه به جانب مقابل می رساند و من آشنا بودم گفتم:

 

قناعت به دوشاب خویش بهتر است

چرا که بازی گرگ ومیش بد تراست

 

آن وقت پهلوان احمد جان بعد از این بیت من  راکت اندازساخت ولسوالی سرخ وپارسا را که ازانگلارن موتر های از کارمانده ساخته می شد،  بادست خود بلند کرد وگفت :  با به جان ما احترام به مولوی صاحب داریم ولی چه چاره که غیر از این راکت انداز وراکت اندازو سلاح که با غنیمت از دشمن گرفته می شود دیگر سلاح بر شانه این مجاهدین واقعی افغانستان نمی زیبد.

 تا این لحظه احمد شاه مسعود وکفایت الله با دار ودسته خود از نورستان توسط آقا جان برادرپهلون احمد جان ومامای احمد جان آورده نشده بودند وکسی جرات ارتباط گرفتن را با دولت روس ، حزب دموکراتیک خلق وخارج از افغانستان نداشت.

اگر واقعاً ما ملت افغانستان بگفته روان شاد پهلوان احمد جان ، به راکت انداز ساخت ولسوالی سرخ وپارسا وسلاح به غنیمت گرفته شده  ودوشاب وتلخان ونان جواری قناعت می کردیم ، وجدان ضعیف و طلب  کمک  از اجنبی نمی داشتیم وتن به حزب سازی وتنظیم سازی بخاطر منافع شخصی خود در پاکستان  نمی دادیم ، امروز به این سرنوشت دچارنمی شدیم.  امروز ما یک مملکت مستقل وآزاد  در منطقه می بودیم ودشمنان ما هم از زخم ناسوردیورند استفاده نمیکردند وکرنیل امام یکی از کارمندان سابق آی اس آی  و یکی ازسر سپردگان دستگاه جاسوسی انگلیس با بی شرمی  از طالب وحزب اسلامی وکالت نمی نمود وبادهن کشاده اين جرات را نداشت که بگوید اگرهمکاری مستقیم خودرا امریکا با هند قطع کند ما حاضر هستیم که طالب را به میز مذکره بکشانیم.  در حقیقت این حرفهای کرنیل امام به این مفهموم است که حزب اسلامی وطالب از مزدوران  دارودسته مولوی  خالص وحقانی سر سپرده های آی اس آی هستند. البته در این جای شک نیست که اینها مزدور آی اس آی بودند وهستند.

 روح مطلب در این جا است که آی اس آی تا آنجا پیش رفته  است که ازباداران امرکایی خود بدستور انگلیس  هم باج بگیرند.  کنفرانس لندن ودیگر کنفرانس های گذشته نمایشی بوده ،  القاعده وطالب وحزب اسلامی مزدوران خود شان وساخت خود شان بوده واست.

 لانه ترور وجاسوسی القاعده ، طالب وحزب اسلامی درپاکستان ، آن طرف خط دیورند است وتوسط آی اس آی رهبری واداره می شود.  استعمار گران بهتر از ما وشما آگاهی دارند که ترورست ها در کجا لانه کرده اند واز کجا بالای افغانستان ودیگر نقاط دنیا حمله می کنند.  غربیها از یکطرف دزد را می گویند دزدی کن و از طرف دیگرصاحب خانه را می گویند که هوشیار باشد.  از سیاست تفرقه انداز وحکومت کن استفاده می کند ورنه جنگ با طالب والقاعده در منطقه یک ماه بیشتر ادامه پیدا نمی کند.  این موش وپشک بازی امروز در منطقه شروع نشده است . بلکه اين جنگ  در افغانستان و منظقه پس  ازآمدن کپنی شرق الهند انگلیس در کلکته آغاز و ادامه دارد.  ولی اینها نمی خواهند که " مارو " کردن را از سر ملت افغانستان ومنطق دور کنند حالا که کلمه" مارو" کردن را در نوشته آوردم باید آنرا تشریح کنم . بخاطریکه کسی هند نرفته باشد" مارو" کردن رانمی داند که چه بلایی بر سر آن بعد از " مارو" گفتن  می آید.

"مارو" به زبان هندی یعنی بزن.  به رواتی اولین باردر زمان حکومت گاندی این روش مزخرف بوجود آمد.  کسانی که کار خلاف در اجتماع می کردند توسط مردم" مارو" می شدند. اگر در اثرلت وکوب " مارو" کشته می شد پولس هیچ کسی را متهم نمی کرد ودر حقیقت" ماروشونده" قاتل نداشت و بلاخره بشکل قانون ووکلچر مزخرف بوجود آمد که تا امروز در هند دوام دارد.

افغانهای دوران جهاد قلابی افغانستان،  احزاب وتنظیم های مزدور که در هند بودند بخاطر اذیت کردن  افغانهایکه از افغانستان به هند در آن زمان  می آمدند بنام پرچمی از" مارو" علییه آنها استفاده می کردند. ونيز مردمانکه بی طرف بودند واز کابل می آمدند تا بخارج بروند از زیر ساطور حزب دموکراتیک خلق نجات می یافتند زیر ساطور احزاب اسلامی وتنظیم های بی خدا که در آن دزد واوباش وقاچاقبربنام مجاهد جابجا شده بودند ، دردهلی بسفارت های غربی جاسوسی می کردندکه افغان ها نتوانندازهند بروند.  اینها چطور دیگر افغان هارا" مارو "می کردند در عینی که می زدند افغان بیچاره را قبلاً در بین بکس جیبی شان یک قطعه عکس خود را باچند کلدالر می گذاشتند ودرعین که اورا" مارو" می کردندبکسک جیبی خود را روی زمین  قصداً می گذاشتند ومی گفتند این کيسه بر است و یا یک دختر کوچه گرد و بد اخلاق  هندی را چند کلدار می دادند و او فریاد می زد که این مرد مزاحم من شده است.  یکنفر دیگر صدا می کرد و میگفت " مارو" همه به زدن آن افغان مظلوم شروع می کردند . با این شکل  افغانها جهادی از افغان های  دیگر بنام مجاهد گنده خشتک باج می گرفتند. چندین افغان به اثر" مارو" کردن افغان دیگر که وجدان نداشت  زیر لت وکوب هندی های احمق جان خودرا از دست دادند.

روزی من از محلی ميگذشتم ، یک افغان را ماروکردند وبه زدن آن شروع کردند که من رسیدم ، صدا کردم نزنید کسی گوش نمی داد بلاخره زدن توقف  یافت  که در همین اسنا پولیس آمد کسی که این را" مارو " کرده بود وزیر لت وکوب انداخته بودفرار کرده بود و دیگردرآنجا دیده نمی شد.

من از هندو ها پرسیدم که این آقا را چرا مارو کردید وبه کدام جرم  می زنید گفتند که یکنفر صدا کرد" مارو " و ما به زدن این شخص شروع کردیم وجرم وگناه این بیچاره را نمی دانیم. با کلمه بیچاره گفتن هم خنده من آمد وهم اعصابم خراب شد.  گفتم وقتیکه تو نمی دانی وبچاره هم این را خطاب می کنید پس چرا این پبچاره را زدید؟  گفت خان صاحب در" مارو" قانون است که می زنید ولی جرم آن را پرسان نمی کند.  خود افغان لت خور  را پرسان کردم که کی بود وچرا ترا" مارو" کردند گفت من از کابل آمده ام.  یکنفر از وطنداران ما بنام(ن ... ر)پیش من آمد و گفت که چندانه زمرد داری ، من گفتم شش دانه.  گفت ، بیا که من از توآنرا بخرم.  او از من زمرد را ارزان می خرید من ندادم. وی یک زن کوچه گردرا پیدا کرده با خود آورد و مرا به واسط آن زن "مارو" کرد ، خودش با زن در ریگشاه نشست ازاین محل فرار کرد گفتم که این (ن...) کی است گفت (ف ...ن)پنجشیری.  وی آشپز ساواک در ایران بود  وفعلاً پول از سفارت ایران در هند می گیرد ودر حزب جمعیت است . خودرا از نمایندگان احمد شاه مسعود قلم دادمی کند وبه گفته خودش فیهم قسیم شوهر خواهر آنست  با معلم رحیم که از حزب جمعیت می باشد  رفت وآمد دارد،  همان (ن. ..) که  افغان هارا توسط مردم هند" مارو" می کرد ،  فعلاً در کانادا رانده  تکسی است ودر تورنتوی آنتریو   زندگی می کند وهنوز هم سرمرده احمد شاه مسعود تجارت می  نماید.  دنبا قنسل وسفیر در کاناد می گردد.

 ملت ما از دوصد سال به اینطر توسط استعمارگران" مارو" می شوند وگناه خودرا هم نمی داند که به چه  جرمی "مارو"می شوند.

 

 

 


banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل

 

5192652949  تیلفون

 


بالا
 
بازگشت