سید موسی عثمان هستی

  

بیست وشش دلواولین وآخرین خروج وشکست استعمارگران نیست

 

مانند خروج روس ، چندین باردرتاریخ افغانستان  بیست وشش دلو تکرارشده است .  ما فقد بخاطر بی خبری ازتاریخ ملت چهاردهم ماه فبروري سال 1988راتنها خروج استعمارازسرزمین خودمی دانیم.

 چراکه آمدن وخروج عساکرروس رانسلهای امروزی ما هنوز بخاطردارندولی این رانمی دانندکه بیست وشش دلو 1378روزآخررخت بستن روس بودونه روزرخت بستن استعمار ازسرزمین ما، بخاطریکه در جهت مقابل هیات رهبری حزب دموکراتیک خلق ، استعمار مزدوران دیگری را  بنام رهبران جهادی و طالبی تربيه نموده بودند که درچنگال استعمارگران خطرناک تر ازاشغالگران روس بودندوهستند. پدران استعمارگران مانند عساکر روس چندین مرتبه باروبستره خودرابه اثرمقاومت ملت نجیب افغانستان بستندودوباره برگشتند وازشکست های خود پندنگرفتند.  باوجودیکه دریک جنگ ازشانزده هزارعساکر انگلیس تنها"داکتربرایدن" انگلیسی نیم جان تاجلال آباد رسید که این شگست نام غازیان را درج تاریخ ساخت وجنایت وتسلیمی شاهان قبیلوی راهوشدار باش دادونام شاه شجاع را فورمول دیگرتسلیم گران تاریخ ساخت ولی ملت ما پند نگرفتند ودر مقابل شاهان قبیلوی جرات قیام را پیدا نکردند وهنوز هم در دام این جنایتکاران پنجه نرم می کنند.  این جنایتکاران قبیلوی یکی بعد دیگر تاج شاه شجاع انگلسی  وامریکایی وروسی برسر می زنند.

 نفرت بادبه شاهان قبیلوی  وشاه شجاعان تاریخ  سرزمین  لگدمال استعمارنو وکهن در افغانستان عزیز .

افتخارملت افغانستان در جنگ نابرابربا انگلیس هامیرمسجدی خان کوهستانی ، علیخان تتمدرۀ ، میرعثمان پروانی، محمد جان خان وردک ونایب امین الله خان لوگری است . همچنين ،  پدر امیر حبیب الله خان کلکانی که در جنگ انگلیس وافغان ، غازیان به محاصره کشیده شدند وانگیس ها راه های آب را بر روی غازیان بستند وکس جرات شور خوردن را نداشت ،  در آن وقت جوان وپسر یکی از غازیان مشهورعلاقه داری کلکان که با پدر شجاع خود در جنگ با دیگرغازیان بود به دستور پدر خود دوطلبانه زیر مرمی دشمن حاضر شد ، با مشک بزرگ بطرف آب مردانه وار قدم برداشت ودر زیرگلوله باران دشمن آب به غازیا ن آورد ودر جمله غازیان نام خود را ثبت تاریخ کرد.

 روح پاک همه اشتراک کنند گان مجاهدین واقعی افغانستان شاد وجاویدان باد.

 روس بارآخردر بیست وشش دلو 1388دست خداحافظی نامردی بسوی حزب دموکراتیک خلق خصوصاًبطرف بیروی سیاسی،کمته مرکزی، وشورای انقلابی  بلند کرد وبا زبان روسی گفتند:" دس وی دنی تواریش ها.

 وقتیکه عساکرروس همفکران افغانی خود را ناجوان مردانه به دست گرگان استعمار گران امروزدادند و از پل دوستی از دریای آمو عبور کردند ،  بسوی مزدوران خود با رنگ زردی وسر افگندگی دست خدا حافظی بلندکردند. سرافسر بزرگ روس سر قو مندان قوای تجاوزگرروس روی خودرا بطرف افغانستان کرد" افغانستان راجهنم استعمار گران تاریخ خواند" وپشت بطرف افغانستان گذاشت وشمع نامیدی بر مزاربرژنیف دربین  پکولی روشن کرد واز قرارداد های ننگین روس با افغانستان یاد نمود و با تاسف با خود گفت :عقد با نامردان تاریخ  پندی است که باید ملت روس گرفت ولی نگفت: که ما مزدوران خود را بی پدر رها کردیم ودم چنگ نمودیم ورفتیم لعنت به آن مزدورانیکه هنوز روس پرست هستند وبه آن دوران اشغال افتخار می کنند ودرمدیا ازآن دوره  با افتخاریاد می کنند وبا دروغ های شاخدارخودرا برائت میدهند  وگناه وجنایت خود را بر گردن صفوف ویایکدیگر خود می اندازند ونمی شرمند که یک روز عضو بیروی سیاسی عضو کمته مرکزی عضو شورای انقلابی بودند ویا رهبر یک حزب ویا تنظیم ویا سازمان .

آب های آمو که لگد مال خرس های قطبی شده بود امواجش افسانه چنگیزهای امریکایی وانگلیسی  را در دل ساکت وصبور خود میخواند ولی ملت ما که بیخبر ازفتنه های همسایه ها وغربیان بودند روی خودرا در آیینه رویا های که دیدن اش قابل باورنبود خوش بینانه می دیدند وچون خواب هجوم استعماری امروز را نمی دیدند که روزی استعمار گران به بهانۀ که عساکر روسها مظلومان  افغانستان رابیخانه وبی نان درافغانستان  رها کردند واین ملت در چنگال وحشی ترین انسان ها یعنی مجاهد وطالب افتاد.  دیروز آنها بصفت باداران از این جنایتکاران در جنگ افغانستان با روس حمایت کردند ومانند روس بعد از خروج روس مزدوران خودرا حاکم بر ملت مظلوم افغانستان ساختند وملت بی دفاع افغانستان در بین بزکشی مزدوران گیر ماندند. آنها در جنگ های تنظمی کابل را ویران کردند وبیشتر از شصت هزار انسان بیگنا ه را کشتند. استعمار گران امروزاا ستمبر رابهانۀ دیگر گرفته بکمک همین جانی هائیکه توسط خود شان در جهاد نام نهاد افغانستان بنام  مجاهدین وطالب  بخاطر خاتمه جنگ سرد وگرفتن انتقام ویتنام این جنایت کاران را در جنگ با روس کمک کرده بودند که بعد از رفتن روس کابل را ویران کنند وملت مارا بکشند با طیارات غول پیکر خود به کمک مجاهدین  خصوصاً شورای نظار داخل افغانستان شدند ومزدوران جهادی وطالبی خود را با دلقکان وجاسوسان خود تحت نظریک جاسوس کودن ولی خیلی چشم سفید که روزی از مهره های خطرناک مجاهد وطالب خود وخانواده اوبود در نقش شا ه شجاع امریکایی (کرزی) به سر زمین ما فرستادند.  رهبران شورای نظار ودیگر جانیان جهادی را دستور کشیدن پوست پشک درمجلس بن دربرابرملت افغانستان ناجوانمردانه دادند وهنوزهم با میلیون ها رسوایی که دارندنقش دستوری بازی می کنندوروی نیاکان قبایلی خودرا در جنایت سفید کرده اند.

وقتیکه از خروج وشکست درد دل باشما کردم به تاریخ نویسان کر وگنگ وطن که سر هر یک اين تاریخ نویسان  در حلقه دام یکی از صیادان دشمنان ملت مظلوم افغانستان افتاده رقص بسمل وطن فروشی  می کنند تاریخ فرما یشی وداستان فرمایشی می نویسند ویا با شعرمقاومت بزدلان را رستم می سازند.

من بخاطرمسوولیت وجدانی وعلاقه که به ملت خودووطن خود دارم باحکم وجدان ازقطاراشخاص دستورپسندشاعر، داستان نویس وتاریخ نویس مزدورصفت ودنباله روفاصله گرفته ام وفاصله بیشترمی گیرم همان طورکه گذشته گان من ترس ازمحاسبه تاریخ داشت من هم ترس ازمحاسبه امروزوفردای تاریخ دارم.

 تاریخ واقعی آغاز جنگ را که من  وخانواده پدری ومادری من هم از جمله قربانیان آغاز کودتاه ها واغاز لشکر کشی استعمار گران است آنچه که حقیقت است سوگند یاد می کنم که بدون کم وکاست واقعیت های آغاز جنگ نابرابر را که بعد ملت مارا بخاطر نجات شان دردام استعمارگران روس، امریکایی ، انگیسهای دشمنان تاریخی ما و دین فروشان مرتجع اعراب وهمسایه های تشنه بخون ملت ما انداخت وتا امروز اکثریت بزدل واقلیت جنایتکار را بنويسم .  در قسمت آغازگران مقاومت  ومردی که تنها با خوردن کشمش وتلخوان ودوشاب نان جوار کمربا یاران ،کاکه ها وعیاران اطرف خودبا پیروان ، داکتر فیض ،طاهر بدخشی ، مولاناباعث ، پیرون حفیظ دره ، پیروان عبدالمجید کلاکانی ودیگر وطن پرستان با کمان دهن پُر، چره یی ، موش کش ، یک تکه ، پنج تیکه ، راکت انداز های ساخت ولسوالی سرخ پارسا از انگل آيرن های موتر های ویران شده  با قظعی های پرشد خالی قطعی های کاکولا وبوتل های  صابون مملو با باروت وسلاح های غنیمت بدست آورده از دشمن جنگیدند ،  بايد با صداقت نوشت .

این انسان های وطن پرست ،  خود رابدون در نظر داشت آیدیالوژی کمونستی ومذهبی  خاص بخاطر نجات وطن خود را زیرچتریک رهبری واحد  بنام لشکر آزادگان که هر نوع آیدیا لوژی قبلی خودرا دورازفکر خود گذاشتند. آنها تحت رهبری پهلوان احمد جان که از چهره های شناخته شده سپورتی افغانستان در ولسوالی پنجشیر که آن روزها جای شیران بود و بعد شکل یک غار موش را بخود گرفت . امروزپنجشير بنام ولایت پنجشیربخاطر مزدوری وسر سپردن به استعمار یاد می شود.  قیام مردانه در همین ولایت که آن وقت ولسوالی بود توسط شیر حقیقی پنجشیر روان شاد پهلوان احمد چان پسر مدیر صاحب محمد صدیق خان آغاز یافت  ولی امروز ملت ما که در چنگال  استعمار گران وخاینین داخلی به گروگان گرفته شده اند وجرات گرفتن نام قهرمانان واقعی ملت مارا ندارند خصوصاً از ترس دار ودسته احمد شاه مسعود نام قهرمان پُر افتخارافغانستان که پهلوان احمد جان ویاران صدیق آن می باشد نمی توانند بگیرند.

 این قدر ملت ما می داند که خاینین هم نمی توانند که تاریخ را بازور وتقلب وارونه بسازند روزی فرا می رسد که مورخین واقعی ملت افغانستان از نوشته های پراگنده نویسندگان با وجدان وطن پرست که واقعیت های تاریخ را با قهرمانان تاریخ نشخوارقلم آزاده خود می سازند تاریخ واقعی سر زمین ما را بنویسند.

گرچه جنایکاران تاریخ ، تعدای از نویسندگان ، شعراء وتاریخ نویسان واقعیت نویس را زیر تاثیر وفشار قراردادند وقرارمی دهند  ، آنها از ترس ویاروابط غیر انسانی که بااین جهانیان دارند جرات ندارند که امروزتاریخ واقعی ملت مارا بنویسند. ازاین هم انکار کرده نمی توانیم  شاید چیزی درقسمت قهرمان واقعی ملت ما چیز های نوشته باشند که امروز جرات دادن آن نوشته هارا به بیرون ندارند وباز هم اگر این کار را کرده باشندکه  فردا تاریخ واقعی ملت ما را بیرون  بدهند  کاروجدانی خودرا انجام داده اند.

 اگرنسل امروزبیخبرازقهرمانان خود می ماند نسل های بعدی از واقعیت های تاریخ خودآگاه می شوندمثلیکه دیروز ملت مارا از واقعیت تاریخی شاهان خاین قبایلی دور نگهداشته شده بودند وما امروز واقعیت های دیروزرا بهتراز نسل های دیروز با وجود وارونه نویسی دیروز وامروز می دانیم .

ازموضوع دور نشویم وقیکه مجلس در خانه ملک غلام که آیدیای چپ وراست پیش آن مردود بود وخود را یک کاکه وطن پرست ویک مسلمان واقعی می دانست  به اشتراک مجید کلکانی وپهلوان احمد جان، مولوی شفیعی الله که بعد ها قومندان کوه صافی شد وتوسط حزب دموکراتیک با همکاری حزب اسلامی در کوه صافی شهید شد ،  باگروپ های داکتر فیض ، مجید کلکانی ، پهلوان احمد جان ، مولانا باعث ، طاهر بدخشی ، حفیظ دره وچندعیاری که از یاران خاص ملک غلام صورت گرفت، متاسفانه یک جاسوس مشهور ازمجلس که نفرخاص جنرال رسول پسر محمد غوث خان نایب سالار قندهاری رییس ضبط احوالات  زمان صدارت سردار داوود واز یاران خاص جنرال اسماعیل رییس ضبط احوالات ریاست جمهوری پوشالی سردار محمد داوود که هنوز بعد از کودتای حزب دموکراتیک خلق نفوذ در دستگاه جاسوسی حزب دموکراتیک خلق بخاطرعضویت مخفی خودرا  داشت .

جنرال رسول وجنرال اسماعیل که از جمله دشمنان سر سخت مجید کلکانی بودند ودر گرفتاری ان سالها محمدگل کوهستانی یار محمد سید خیلی وچند پولیس که هم بدولت شاه وداوود وفادار بودند وهم عضو حزب دموکراتیک خلق در جاسوسی بودند.

 محمد گل کوهستانی هم در دستگاه جاسوسی دولت های سابق افغانستان که از زمان شاه تا زمان آخر دولت نجیب جاسوس بود ودر هالند فوت کرد به دولت را پور مجلس خانه ملک غلام را که در تتمندره صورت گرفته بودداد.

دولت خلق که زرنگی خودرا داشت ومی دانست که سران قوم های افغانستان توسط حکومت شاه وداوود شناسایی شده بودند وملک غلام که نه به چپ ارتباط داشت نه به راست از جمله کاکه  ها،عیاران  وسرشناس قوم واز خوانین نامداروبا نفوذوخانواده آن سابقه نیک وجهادی داشت ،  به اثرپلان دستگاه جاسوسی حزب دموکراتیک خلق  توسط جنرال رسول رییس ضبط احوالات زمان صدارت داوود با بیش از دوهزار مردمان سر شناس افغانستان به بهانه کودتاه جنرال رسول رییس ضبط احوالات داووداز طرف رسول رییس ضبط احوالات قلم داد شدند وملک غلام  درقریه  تتمدره ولایت پروان که آن زمان وظیفه دستگیری مردم ولایت پروان را داشت  ،  در خانه اش دستگیر وتسلیم به دستگاه جاسوسی جهنمی حزب دموکراتیک خلق کرد وتا امروز از او اثری نیست.  آنها وی  راسر بنست کردیدند وجنرال رسول خاین رییس ضبط احوالات داوود که در بین بیروی سیاسی وکمته مرکزی حزب دموکراتیک وشورای انقلابی نفوذ داشت ودر ساختن حزب دموکراتیک خلق توسط داوود نقش کلیدی داشت وهم از سران سر شناس قوم پشتون های قندهار بود با احترام بعد از ختم ماموریت خاینانه خود که بیش از دوهزار نفر را از سر تا سر افغانستان قلمداد کرد وتمام ان انسان های شریف کشته شدند  از زندان پلچرخی  رها گردید وتا آخرعمر از طرف زمامداران حزب دموکراتیک خلق احترام  می شد . ویاران صدیق ملک غلام درسرتاسرافغانستان روبه قیام علیه دولت حزب دموکراتیک خلق  کردندتا انتقام خون مرد شجاع ووطن پرست ملک غلام تتمدرۀ را از دولت حزب دموکراتیک خلق  بگیرند.

 از ملک غلام دوپسر ماند که یکی آن بنام نجیب ودیگرآن بنام انجنیر زلمی قومندان حزب اسلامی بودامروز زنده است ودرقریه تتمدره پروان  زندگی می کند از پدر خورد مانده بودند تحت نظروکیل صاحب  ولی خان ،غفور خان ،روف خان ، حلیم خان وامین خان  برادر کوچک شان که در تورنتو زندگی می کند برادران ملک غلام بودند زلمی ونجیب پسران ملک غلام تتمدرۀ تحت نظر کاکای شجاع ودانشمند بزرگ شدند وتا امروز در قلعۀ تاریخی علیخان غازی تتمدرۀ با مادر شجاع وفدا کار خود زندگی می کنند. پدر من سید یوسف عثمان  میگفت خون شیر در تن شیرموج شجاعت می سازد واقعاً خون ملک غلام  در شریان های پسر اش انجنر زلمی موج شجاعت ساخت .

 وقتیکه انجنر زلمی پسر بزرگ شهید ملک غلام جوان می شود بخاطر انتقام پدروهمرزمان پدربرعلیه دار ودسته جمعیت و دولت روس  ، در حزب اسلامی ناچاری تفنگ به شانه می کند تا روزی انتقام خون پهلوان احمد جان وپدر خودرا بگیرد ومردانه  با حزب جمعیت وحزب دموکراتیک خلق  می جنگد ، اما متاسفانه توسط گروپ جنرال فضل الدین  که در آن وقت سر گروپ شورای نظار در قریه تتمدره بود و بنام نواسه آسیابان یاد می شد واز  پدر در پدر در جمله مزدوران خوانین تتمدره بودند  ، غافلگير شد. فضل الدین مشهور به فضلو،  نمک حرام  از جمله قومندانان ویکی ازسر سپردگان احمد شاه مسعود پوده بود وهنوز هم در دولت کابل ازمهره های خطرناک شورای نظاراست. وی و آقاشرین سالنگی از جمله شورای نظار بود وبعد با طالبان یکجا شد وبعد از شگست طالبان  بدستور هیات رهبری شورای نظارتوسط این نمک حرام در کابل کشته شد.

 به دستور احمد شاه مسعود زلمی پسر شهید ملک غلام توسط شورای نظارترور شد. گرچه از ناحیه دست زخمی شد ولی جان به سلامت برد، بعد نواسه کاکای ملک غلام از جمله قومندانان سر شناس حزب اسلامی پسر نور محمد خان تتمدرۀ که آن هم زلمی نام داشت  علیه دولت  حزب دموکراتیک خلق می جنگید توسط شورای نظار قرارگاه آن شناسایی شد وبه روسان که قرگاه شان درپشته سرخ  جبل السراج بود نشان داده شد وآن را روسها به کمک شورای نظاردر مخفیگاه آن  دستگیر وبه دولت کابل تسلیم وبعد در برابر یک سر افسررروسی از طرف حزب اسلامی ودولت کابل تبادله شد وبعد از تجاوز طالب در ولایت پروان مخالف نظر گلاب الدین رهبر اسلامی بعد از فرار دار ودسته احمد شاه مسعود به پنجشیر و وعلاقداری خواجه بهاوالدین  از دست طالبان در تخارهردو زلمی با طالبان در ولایت پروان مردانه جنگید ند ومردم پروان را از چنگال طالب نجات دادند واحمد شاه مسعود مجبور شد که سر تسلیم به هردوزلمی بگذارد ودست از مخالفت با خانواده ملک غلام بردارد. دولت مجبور شد تا جنرال محمد علی  پسر ولی خان مشهور به وکیل برادرزاده ملک غلام را بحیث  یکی از جنرال های شورای نظار بپذیرد . جنرال محمد علی خان فعلاً بحیث جنرال در ولایت پروان ایفای وظیفه می کند و هنوز هم بوی غروروشهامت ازدماغ خاناده ملک غلام که نواسه غازی علیخان می آید.  فعلاُ قومندان زلمی نواسه کاکای ملک غلام به جای ملک غلام ملک قریه تتمدره می باشد وپسر ملک غلام زلمی انجینر ساختمانی در کابل است.

  روان ملک غلام ودیگر اقاربش که در سه و نیم ده کشته شده اند شادباد.

 این اولین مجلس سر سپردگان راه آزادی ملت افغانستان بود که علیه دولت حزب دموکراتیک خلق در تتمدره صورت گرفت .

 ازمجلس تتمده و پنجشیر یاد کردیم وهم باید از دیگر کسانیکه بعد از این مجلس پشت هم به د ستور استعمار گران ویا بشکل خود جوش  جنگ راآغاز کردند باید یاد کنیم خاین وصادق آن آغازگران  جنگ را تفکیک کنیم.

حاجت الله نجفی آقا تحصل کرده نجف وقم ومشهد واز شاگردن خاص آقای علامه اسماعیل بلخی آزادی خواه مشهوروطن ما بود . نجفی که  ازنگاه قومی سعادات حسینی و اصلاً از یکولنگ بامیان بوددرکوهرگان علاقداری دهنه غوری در بین مردم شیخ علی  که امام علی کور کلان آن قوم بود وبه آقای نجفی احترام خاص داشت ،  زندگی م می کرد.  وی مریدان زیادی در بین هزاره های افغانستان داشت.  نجفی اول به دره صوف رفت و با مریدن خود علیه حزب دموکراتیک خلق جنگ را اغاز کرد ولی از طرف دولت سر کوب شد. علی مزاری که بعد ها  از جمله محافظان وبادی گاردان  سید نجف آقا بود ، قبل از به قدرت رسیدن  دررهبری حزب وحدت بود.  نجف بعد از سر کوب دره صوف به ولایت بامیان رفت ودرآنجا جنگ را دوباره نجفی  رهبری نمود.  مردم پغمان به سر کوبی آن با عساکر حزب دموکراتیک خلق بدستور حفیظ الله امین رفتند.  انهارا سرکوب  کردند،  مال وناموس شان را به غنیمت بردند وآقای نجفی به میدان ووردک نزد دیگر مریدان خود فرار کرد وعلیه دولت جنگید ودر آنجا شهید شد. روح آن شادگ

 چون در آن وقت تلیفون ومخابره در افغانستان کوتر بود ،  آقای نجفی روابطی با جهبه پنجشیر که تحت نظرپهلوان احمد جان آغاز یافته بود نداشتند .

اگردر نقاط دیگر افغانستان جنگ بخاطر آزادی خواهی آغاز یافته باشد که نه از سرکوب آن ماخبری داریم ونه از شکست آنها.  کسانیکه معلومات دارند لطفا  از آن راد مردان یاد کنندتا گمنام در تاریخ افغانستان باقی نمانند .

بعد در جاجی وحدران ولایت پکتیا وپکتیکا مولوی حقانی خاین با آدم خان قومندان حزب اسلامی که تجربه جنگ وحمله را در زمان حکومت سر دارداود خان داشتندوبا گلب الدین واحمد شاه مسعود ودیگر وطن فروشانی که قبلاً در نوشته های قبلی در بالای احصار پشاور بعد از عبدالحیی حبیبی ، سید محمد میوند ، میر خان  شوهر میرمن پروین داماد شیون کابلی وخاوری قره باغی  پسر محمد امین خان قرباغی رییس فرهنگی حضرت مجددی در زمان جهاد در پاکستان بودمشق کمندویی وسیاست  در بالا احصار پشاور کرد.  آنها  جنگ را در ولایت های مربوطه که با مردم آن ولایت شناخت وارتباط خونی داشتند بدستور آی اس آی اغاز کردند ، ولی توسط حزب دموکراتیک شکست خوردند  ،به پاکستان رفتند وبعد با احمد شاه مسعود ودیگر خاینینی که در نوشته های قبلی نام بردم به نورستان آمدند.  مولوی حقانی به پکتیا وجنوبی  رفت ، آدم خان به مشرقی رفت واحمد شاه مسعود ودیگر وطن فروشان تحت نظر کفایت الله بعد از یک رد وبدل نامه بین پهلون احمد جان و خود فروختگان به اثر فشار سران قومی توسط احمدخان برادر پهلوان  احمد جان  وحاجی گلستان مامای پهلوان احمد جان به پنجشیر آورده شدند وبه زوترین فرصت  احمدشاه مسعود ودیگر ودیگروطن فروشان نمک حرام تربیه یافته آی اس آی ومولوی آستانه که قبلاً توسط  آی اس آی تربیه گردیده بود با هم یکجا مار آستین پهلوان احمد جان ویاران مبارز آن راد مرد تاریخ  شدند که پهلون احمد جان هم در آوردن خاینین اشتبا ه کرده است.

به تعقیب آمدن کفایت الله با دار ودسته فراری آن که احمد شاه مسعود هم از جمله این دار ودسته بود ، گروپ دیگر از همین خاینین بنام حزب اسلامی که هنوز مولوی خالص از حزب اسلامی جدا نشده بود به پریان پنجشیر آمدند .

سید منصور که اصلاً چهاریکای از ولایت پروان است وخواهر زاده حاجی ربانی قومندان حزب اسلامی پروان  ونواسه سید امیر سیاه پوش شاعر توان که در دوشی زندگی می کرد از طرف گروپ یکه درپریان پنجشیر آمده بودند وبدخشی های حزب اسلامی  و خوست وفرنگ هم با انها بودند سید منصوررا در ولسوالی اندراب ولایت بغلان  وبشیر بغلانی که بعد ها با طالبان یکجا شد بحیث قومندان حزب اسلامی ولایت بغلان تعین کردند وهم انجنير لعل محمد فارغ تخنیک کابل از سنی های قریه دکتور ولسوالی سرخ پارسا واز جمله شاگردان خاص سید امیر خپچی مسوول مالی گلب الدین  حکمتیارمشهور به انجینر سلام توغبیردی از قریه  محترم استاد شکور خوشه چین بود. لعل هزاره رادر سر خ وپارسا  بصفت قومندان جا بجا همراه باثارنوال روف که عزیز الفت را به دستور گلب الدین توسط همین ثارنوال روف در پشاور پاکستان کشت ،  دیگرروشن فکرها هم توسط وی درپشاوربدستور گلب الدین ترور شدند. ثارنوال روف وانجینرلعل بحیث قومندان ولسوالی سرخ پارسا از طرف گروپ حزب اسلامی تعین شدند .  گروپ های داکتر فیض که قبلاً در آنجا جا بجا شده بودند ،  لعل هزاره وروف ثارنوال  با مقاومت رفقای داکتر فیض که زمانی مجید کلاکانی هم از جمله هیت رهبری همین گروپ انشعابی شعله جاوید بود  ، روبرو گردیدند وسر انجام یوسف پسر فرقه محمد حسین نواسه میر ایوب خان مشهور که با امیرعبدالرحمن خان دست وپنجه نرم کرد ه بود ، یوسف دستگیر وتوسط حزب اسلامی در سرخ پارسا زندانی شد وبعد به اساس نفوذ قومی از زیر ساطورحزب اسلامی یوسف نجات یافت و با یونس برادر خود به هندوستان رفت وهر دوبرادران که از گروپ داکترصاحب فیض بودند  ،حالا  در تورنتو کانادا  زندگی می کنند.

بعداز جنگهای دره صوف ، بامیان وپکتیا وپکتیکا ،  قیام های بالای احصار، چندول  وقیام هرات آغاز می یابد که رهبری این قیام هارا چپ وراست ادعا می کنند زيرا حزب دموکراتیک خلق هر مخالف خود را زندانی ویا به کشتار های دسته جمعی بنام این قیام ها فرستادند ،  ولی ما نمی توانیم نظر به دستگری  تمام جریان های سیاسی چپ وراست ودستگیری تمام مخالفین دولت افتخار این قیام ها را به یک حزب وسازمان  یا تنظیم بدانیم وتاج بخشی کنیم.   این قیام ها افتخار شهدای چپ وراست وبی طرف وعیاران  بی طرف غیر سازمانی وحزبی وتنظمی بوده وبخاطر نبودن رهبری مستقل در این قیام ها کس گفته نمی تواند که رهبری این قیام ها به این حزب ویاسازمان وتنظیم وانمود نمايد . تنها جلادان هیات تحقیق دستگاه های جاسوسی حزب دموکراتیک خلق ومشاورین کاجی بی  ميدانند  که کدام گروپ آزادی خواهان نقش برازنده درقیام هرات چندول وبالای احصار وغیره داشت و ناهید شهید از جمله یکی از همین قیام ها بود که به هیچ سازمانی ار تباط نداشت .

نه تنها چپ وراست  بلکه هزاران کسبه کار مانند جوالی  وتبنگ فروشان در این قیام شهید وزندانی ویا کشته شدند . دورازانصاف است که قیام های خود جوش ملت افغانستان را نسبت به  یک گروپ سیاسی  قراربدهم چنانچه جکتورن  شمشیر خان مشرقی وال برادر داکتر اکثیر یک انسان وطن پرست وبی طرف بود  و اکنون در تورنتو رندگی می کند،  رهبر قیام هرات به اثر دیسیسه تورن اسماعیل و رفقای تورن اسماعیل که بعد ها لقب جعلی تورن اسماعیل از طرف آی اس آی پاکستان وایران بنام امیر به آن داده شد ، در جریان همان قیام هرات شمشیرخان مرموزانه توسط دار ودسته  تورن اسماعیل  کشته شد . کشته شدن شهید شمشیر خان که رهبری قیام هرات را مستقیما در دست داشت سبب شکست قیام هرات شد وبگفته مردم بیست وچهار هزار در آن قیام کشته شدند که این هم  یک مبالغه بوده و قابل قبول نیست ولی رنگ وبوی کشتار فاشیست المان را بخود گرفت.  مورخینی که به آمار سابقه کشتار فاشیستان المان موفق نیستند ومی گویند که تعداد کشته شدگان درست نیست و مبالغه آمیز می باشد ودر کشتارقیام هرات هم صد درفیصد اضافه گویی صورت گرفته است.  به آن پیمانه که مورخین ما نوشته اند واقعیت ندارد ودورازعقل است واین نوع مبالغه ها اعتبار تاریخ نویس وتاریخ آن را زیر سوال می برد که مورخین واقعی کوشش می کنند تا  آمار دقیق تر بدهند.

من روزی در یک کنفرانس که جرمن ها هم اشتراک داشتند ،  ژورنالیستی که از قبل با من آشنایی داشت وبه افغانستان چندین مرتبه در زمان مجاهدین ، طالبان ، حزب دموکراتیک خلق ودر زمان حکومت کرزی سفر کرده بود وتجربه یک افغانستان شناس را داشت ،  ملاقات کردم ، وی به من گفت که یک تعداد افغانها  از زد وبند ومزدوری رهبران جهادی افغانستان وبرخورد های سیاسی آنها با استعمار گران روس واستعمار گران امروزی  با خبر نیستند .  مجاهدین افغانستان بخاطر بینی خمیری خوداین حرفهارا می زنند ویا می نویسند و ما از آنها گله نداریم  زيرا خاین همیشه بخاطر برائت خود به خود بینی خمیری به هر شکلی که شود می سازند.

ولی نباید دانشمندان وسیاست مداران تیزبین  افغانستان که علاقه  واقعی  بتاریخ افغانستان دارند این حرفهای بینی خمیری را در مدیا بزنندودر صفحات تاریخ  درج نمايند.  همه می دانند که جهاد افغانستان توسط استعماران امروزی واعراب مرتجع به کمک همین استعمارگران به ثمر رسید واین را انکار نمی کنیم که آنها چوب سوخت جنگ ابر قدرت ها ملت مظلوم افغانستان شدند. آفتاب را نمی توان با دوانگشت پنهان کرد.

آنهاچه حرفهايی نبود که گفتند: اگرما افغان ها نمی بودیم پاکستان امروزوجود نداشت ، سیلاب کمونيزم ایران را نابود میکرد ودیوار خجالت زده برلین فرو نمی ريخت ، آسیای میانه ودیگر اقمار اتحاد جماهیرشوروی پارچه پارچه نمی شد وامروز آزادی نداشتند یعنی در(ک ...)فیل ما مجاهدین  افغانستان شمشیرزدیم .

من بخاطریکه نظر ژورنالیست تجربه کشتۀ ایرانی همزبان خود را بدانم گفتم نظر شما در قسمت این حرف های که شما به من گفتيد چه است . او گفت:  ما وشما افغانها ضرب المثلی داریم" که میگویند بگیرش که نگيرت ". بعد از این ضرب المثل زیبای فارسی  با هم خنده کردیم.  او بعدا گفت: اگر شما افغانستانی ها توانمدی کسب چنین افتخارات را داشتید وقتیکه پشتیبانان جنگهای افغانستان با حزب دموکراتیک  ، با وجود کمک دستگاه جاسوسی آی اس آی پاکستان که امروز هم  جنرال های پاکستانی خودرا جزء افتخارت  پیروزی جنگ افغانستان می شمارند چرامقاومت کرده نتوانستند .  جنگ مجاهدین به کمک پا کستان با عساکر داکتر نجیب  ثابت کرد که مجاهدین وپاکستان بدون امریکا ، انگلیس وغرب قادر به مقاومت نبود وچرا بعد از سقوط دولت داکترنجیب، تمام گروپ ها ی چپ وراست تان موفق به تشکيل يک حکومت نشدندو

یکی ازبیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق که خودرا مغز متفکر حزب دموکراتیک خلق وگروپ شورای نظار می داند وامروز رهبری خراسانی ها ی حزب دموکراتیک خلق را بدست دارد،   با قهار عاصی شاعر توانا که هم با حزب دموکراتیک بود وهم با شورای نظار سر شور می داد بالباس پلنگی پکول بسرو دستمال بگردن کرده بودند ،  دوشا دوش شورای نظارقدم بر می داشت موفق به ساختن یک حکومت مرکزی شده نتوانست . وسبب پاشان تمام مجاهدین همین گروپ شورای نظارشد.  گلب الدین راکتیار رامجبور به راکت زدن کردند وافشار را بخون وخاک کشیدند.  با هم دستی سیاف وگروپ سیاف بیست وپنج دختر جوان را از افشار به غنیمت بردند وطفل را چنگيز وار در شکم مادر با برچه کشیدند وگلیم جمع های دوستم را موقع به چوروچپاول شهر کابل دادند ودر هر کیلومتر شهر کابل از دست بی تجربگی احمد شاه مسعود یک حکومت چووچپاول وکشتار بوجود آمد .

 شما  حتی در ساختن یک حکومت مرکزی توانمدی  ملت لبنان را نداشتید. تا زمانيکه امریکا ئی ها با همسنگران غربی وانگلیسی خود داخل افغانستان نشدند شما نتوانستید که  از چنگال همسایه های خود دورمستی کنید.  90 فیصد خاک شما در دست طالب  یعنی پاکستان وده فیصد خاک دیگر شما در دست مجاهد وچپ وراست  مزدور ایران وروس قرارداشت . با وجودیکه احمد شاه مسعود به زور هم پیمان خود که بعد از قرارداد سالنگ با آنها روابط مخفی داشت ، وی  هم در میخ می زد وهم در نعل  و به دروغ میگفت: تا به اندازه پکول سرم که خاک افغانستان در دست من باشد من می جنگم.

 این جمله نشان می دهد که جنگ بخاطر قدرت بوده نه بخاطر نجات مردم ووطن اگر بخاطر نجات مردم ووطن می بود چرا تا خواجه بهاوالدین بیک تپ تپ پای طالب فرارکرد  و مردم شمالی را به چنگال بی رحم ترین ووحشی ترین قوم قبایلی بنام طالب رها کرد.  خانه وباغ وزمین شمالی از کوتل خیر خانه تا دره پنجشیر به خاک یکسان شد وتوسط طالبان قبایلی وپاکستانی سوختانده شد وناموس شان پامال شد تا اینکه  مردم شمالی مقاومت کردند و طالب را درس عبرت دادند.  روح آن مردان وزنان که در جنگ شمالی تحت قو مانده دو قومندان که هر کدام شان بنام  انجیر زلمی یاد می شدند واز یک خانواده علی خان غازی تتمدرۀ بودند شاد باد.

 پس شما با این بینی بریدگی به کدام منطق حرفهای بلند پروازی را می زنید و می گوئید که اگر ما نمی بودیم سلاب کمونست ایران رانابود  میکرد.

 

واقعیت این است  که سران اقوم ووطن پرستان واقعی را دولت حزب دموکراتیک خلق از بی عقلی  جمع کردندبه زندان ها ویابه کشتار گاه ها فرستادند. مجاهدین وطالب هردو گنده خشتکان زمان قدرت حزب دموکراتیک  در دامن اجنبی افتادند ،  چند ملیون فقیر وچند ملیون کشته ومعیوب و چند ملیون آواره حاصل جنگ های نابرابر با روس بودو  پس به اساس منطق خبر نگار ایرانی واقعاً نه تنها ابتکاری در جنگ با روس ما ملت افغانستان نداشتیم بلکه رهبران مزدورصفت افغانستان غلامان حلقه بگوش استعمار گران  روس واستعمار گران امروزی بودند واستند.  با خاینينی که در مقام های بالایی حزب دموکراتیک قرار داشتند  پیش از برآمدن روس مخفیانه وبعد ازخروج عساکر شوروی دست در دست مجاهد وطالب ودیگر وطن فروشان دادند  ملت مارا هم دیروز به يکی فروختند وامروز هم به کس ديگری می فروشند ، فردا هم اکرما اکثریت نادان در مقابل اقلیت خاین سکوت کنیم مارا هم می فروشند.

 مزدور شایستگی هیج افتخار را ندارد. لعنت باد به شا هان خود فروخته قبایلی ، رهبران جهادی وطالبی ، شاه پرستان وداوود پرستان  چپ وراست،  خود فروخته افغانستان که تا امروز سبب ادامه استعمار در وطن ما شده اند. آنها برمزدورصفتی خود هنوزه افتخار میکنند وسخن بالا تر از دهن کچ خود می زنند،  از گذشته های خود نه پندگرفتند ونه شرم دارند وبا بی شرمی از خود وحزب سازمان وتنظم خود فروخته خود ها که بر گردن شان طوق لعنت شده در مدیا دفاع می کنند ، می نویسند سخن رانی می کنند و از رسوایی برسر تنبان بسته اندوازتنبان بستن برسررهبران خود افتخار می دانند ،  ازگرد حقارت مزدوری ووطن فروشی که بر روی خاینین نشسته بر روی خود نمی آورند. عوضیکه ازبر بادی افغانستان وملت افغانستن  شرم کنندروز بروز به مزدوری تن می دهند ودر چور وچپاول با چهار دست وچهارپا حمله می کنند ،  با استعمارگران دهن جوال خیانت ووطن فروشی می گیرند وسایت های خود فروخته توسط عروسک های دستی خود  بنام نویسند سر کله خران ( رهبران خاین چپ وراست ) خود بیشرمان یاسین میخوانند ، از خاینین دفاع می کنند،  قلم وزبان شان در خدمت خاینین قرار گرفته است.

 ای هم وطن این درد دل با شما دوام دارد از تهدید واتهام زدن خاینین خودم وخانواده من ترس نداریم . بگذار که خاینین علیه من وخانواده من اتهام بزنند ،  توهین کنند تهمت ببندند ، با این کار های خود ،  خود را خورد وذلیل می سازند ولی سد راه عزم من وخانواده من شده نمی توانند.  مسایل تاریخی را من افشا می کنم قهرمانان قلابی را برهنه می سازم و مورخین وطن پرست را کمک می کنم.  ایمان دارم هرجا ئيکه وطن پرستان ورنج دیده های وطن ما در خارج وداخل است با من است.  از ایمیل وتلیفون های شان لذت می برم وهم چنان از تهدید وطن فروشان جرات می گیرم.  قلم من برنده وبرنده تر می شودوعزم من در نوشته پولادین وآهنی می گردد.  شما وطن پرستان نگران من نباشید من از کشتن وتررور ترس ندارم هیچ فرد خانواده من زیر لیاف به اجل خود فوت نکرده اند ، من بشهادت خانواده پدروخانواده مادر خود وبه شهادت پدر وبرادر جوان خود که توسط خاینین ترور شده اند افتخار می کنم.  شاه پرستان ، داود پرستان ، حزب دموکراتیک خلق،  مجاهد وطالب مزدور چپ وراست  و باند کرزی را خاین وخود فروخته ،  قاتل شهدای افغانستان می دانم.  خون دیکر ملت مظلوم افغانستان از خون پدر ، برادر واقاربم ارزش بیشتر دارد من خود را وارث تمام شهدای راه آزادی افغانستان از راست وچپ وطن پرست می دانم .

گر نگیرم انتقام خون بشمشیر

 با قلم خواهم گرفت

چونکه درقاموس من باشد

چنین عزم راسخ ومتین

چون بزرگان گفته اند

( از روی کینه کینه خیزد و

از روی مهر مهر)

 







banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل

 

5192652949  تیلفون

 


بالا
 
بازگشت