سید موسی عثمان هستی

 

جواب من به کنفـــرانس لندن

 

     درین روزها بازهم یک تعداد  دوستان به من ایمل زیاد وتيلفون فروان کردند. هربار که ایمیل را باز می کنم ویا گوشی را بر می دارم فکر می کنم که از شدت مریضی من دوستان خبر شده اند وازینطریق، خبری از وضع صحی من می گیرند. ولی می بینم که نه دل شان به من سوخته ونه علاقمند صحبت ویا دیدن من هستند.  همه از صادق تا خاین ، از وطن پرست تا وطن فروش واز بیخبر تا با خبر از تمام گپها، از چور وچپاول گرتا بیچاره ونادار، علاقمند کنفرانس لندن شده اند. بدخواهان ومنافقان با یک نیت و دوستان من با نیت دیگر از من میخواهند ومی پرسند که درباره کنفرانس لندن چه فکر میکنم .

    دوستان من  فکر میکنند  که از قطار کاروان عقب نمانند ،  از من خواهش کردند که چیزکی سر کنفرانس لندن نوشته کنم . من هم آرزوی شان را بی جواب نمی مانم .

 اول خواستم که یک چیز جدی بنویسم . باز با خود گفتم که کنفرانس لندن آنقدر جدی  وسر نوشت ساز نیست که من چیزی جدی بنویسم. خوب است  که نوشته ام رنگ نیم طنز بخود داشته باشد. حرفهای که  در ذیل گفتارمیاید به جدی بودن وطنز بودن توجه نکرده در عوض آن حرف دل خود را می گویم که هم دشمن وهم دوستم آن را بدانند وبفهمند.

  کنفرانس و مجلس بن جدی ،مهم وسر نوشت سازبود .  اگر برای ملت ما جدی نبود جالب نبود ولي براي  استعمار گران وچند اوباش وقلاش ودلال سیاسی، از شاه پرستان وداود پرستان، حزب دموکراتیک خلق، مجاهد ویرانگر کابل ،چند رهبرک طالب وحزب اسلامی که بنام تکنوکرات دوباره با یک شاه شجاع امریکایی با طیارات"  بی پنجاه و دو" درتحت قومانده سر قوماندان اعلی  بنام بوش چوچه و به بهانه دموکراسی با شرکای غربی خود داخل افغانستان شدند، جالب بود.  در آنهنگام به سران ورهبران وقومندانان طالبان خود ساخته  گفتند  اکنون از جنگ خسته شده اید ، چند روزی پیش دیگر نوکران ما مهمان باشید و  در وقت ضرورت شمارا بخاطر تطبیق پلان های شوم اینده  خود ما ونیاکان ما مطلع ميسازيم. آن وقت با لشکر مزدوردوباره بر گردید ، خال هندوبر پیشانی نا ازدواج شما می زنیم تا جهانيان بدانند که با ما ازدواج سیاسی کرده اید.

  همان روز وعده داده شده فرار رسیده  است ولی مشکل در این است که اشخاصی در بین این قماش که میخواهند دوباره ازدواج سیاسی کنند، نمی دانند که کی با کی ازدواج می کند ودر زیر کاسه بزرگ چه نیم کاسه های کوچک دیگری قرار دارد.  تنها خانم گلب الدین حکمتیار که همیشه تن به ازدواج سیاسی داده ودر موقع شناسی ید طولايي دارد، زیر چادر فاشیزم قبیلوی  ، با اشک تمساح  ضمن موافقه نامه بر پوست نا آش داده ملت ما که قربانی دست طالب واین جنایت کار شده است،  نوشته وبدست دلال سیاسی استعمارگرکرزی به باداران دوران جهادی خود  در لندن فرستاده ونوشته  است : که من همیشه در خدمدت شمابودم و استم . اینکه جرات بر گشت به کابل  رادارم یا ندارم مانند زمان مجاهدین  که فرید کوهستانی پسر شکور خان مدیر لیسه نعمان  مشهور به فرید کش را بحیث نخست وزیر فرستادم حالا هم یا خودم می آیم  و یا عصا یم(  منظوراز عصا چوب است ؟ )  را دستور می دهم که در غیاب من با شما همکاری کند.  آری گفته اند یا پیر یاعصای پیر.

  با این کش وفشی که مجلس بن را دیده بودید مجلس دلسوزک لندن را فکر نمی کنم که به آن کش وفش باشد. فقط حلقه هائیکه استعمار گران در ظرف سی سال در حال جور کردن آن بودند، یک یا دوحلقه آن را بطور اطمینانی در پای ملت ما می اندازند  و می بینند که این حلقه های جنایت وتزویر گارگر می افتد در غيرآن شکل خمیر وقالب آن را تغییر بدهند.

 

ما ملتی هستیم که نه  انرژی آفتاب ما کم شده ونه سیاره دیگری هم در حال خوردن برکره خاکی ما است . ولی خوف جنت ودوزخ را تشویش دینی برما خلق کرده از ترس ان روز، کلید جنت را از دست القاعده وملا عمر می گیریم ، سوسایت بم بر تن می بندیم ، ملت خودرا می کشیم تا هرج ومرج خلق شود . تا   در نتیجه استعمارگران بتوانند بخاطر منافع شان در وطن ما ودر منطقه چند روز بیشتری به آسودگی نفس بکشند.

این بد بختی را بر سرما نه خود آوردیم ونه همسایه های ما.  پدران ما بخاطر شجاعت ومردانگی که در جنگ های انگلیس داشتند، ناف پدر کلان های استعمار گران را چپ کرده اند. فرزندان آن استعمار گران هم بی غیرت وبی تدبیر نیستند.  نیاکان ما شجاعت ،مردانگی  و وطن پرستی داشتند. تدبیربخاطر نجات نسلهای بعدی نداشتند. ولی پدران استعمار گران مکاران زمان خود بودند.  آنها تا امروز قبایل وقبایل زادگان را زیر پروبال خود گرفتند. ببینیم که  بخاطر روز مباداد هند برتانیه را تجزیه کردند.. پس از آن هندوپاکستان ساختند. کشمیررا  بین هند وپاکستان به حیث یک غده سرطانی بشکل لا ینحل ولاعلاج گذاشتند.

  برای افغاانستان خط دیورند کشیدند.  بخاطر اهداف شوم خود در منطقه بی سر نوشت مردمی را بنام اجنسیها خودمختار یاد کردند که  از علم و دانش بد شان می آید.  اين مردم را بی علم وبی تحصیل حفظ کردند و خودشان هم خوش شدند که ازدین خود دفاع ميکنند.  آنها رابخاطر منافع شان تا امروز در منطقه حفظ کردند. زمامداران افغانستان آگاهانه ویا غیر آگاهانه تلاش ورزیدند تا از آنها استفاده کنند.  ولی این عسکرهایکه دست به انجام وظیفه عسکری زده بودند، بنام اجنسی به آنها قول و وعده داده شده بود  که شما از آن عسکرهای هستید که جنرال را سیلی زده می توانيد. آنها هم گاهی پاکستان را سیلی می زنند وگاهی افغانستان را. پاکستان که بنیاد آن بخاطر تعصبات گذاشته شده وبه مردم بیسواد ضرورت دارد، به دستور باداران انگلیسی خود از" اورکِشکِش  " کار می گیرد. گاهی به این لاش خوران دستور می دهد که از پاچه هند بگیرد وگاهي از پاچه افغانستان. یکدفعه در کشمیر آتش میکنند ودفعه دیگر در دهلی در یک هوتل.  یک بار در قندهارجوی خون روان میکنند ودیگر بار در فروشگاه بزرگ افغان وغیره  وغیره.

 زمامداران افغانستان از زمان شاه شجاع تا امروزکه از سر سپردگان استعمار انگلیس  وروسیه سوسیال امپریالیست میباشند، با این موش وپشک بازی ها در افغانستان حکومت کرده اند . این زمامداران علاوتا بقای سلطه  خودرا در جنایات فاشیستان قبیلوی می بینند.  وملت ما هم که بی خبر از خود هستند اصل واقعیت هارا بخاطر بی سواد ماندن وفقر درک کرده نمی توانند. خط دیورند را بخود زخم ناسور ساخته اند وتا قضیه این خط منحوس حل نشود ملت ما نفس آسوده نخواهد کشید ویا تازمانی که آن طرف واین طرف خط دیورند با علم وفهم وعقل آراسته نشوند وهمچنان در پی ساختن مدارس طالب سازی  باشند، مکاتب ودانشگاه هارا آتش بزنند، بی خبر  وجیره خور باقی میمانند.

از اعمال بد وجاهلانه  آنها بجز استعمار کسی دیگر سود برده نمی تواند.  پاکستان که بخاطر ضعف بنیه اقتصادی خود همیشه آاله دست استعمار گران است ، باید همیشه تن به دستور استعمار گران بدهد ویا تجزیه را بپذیرد در غیر آن چاره ندارد.

قبلا گفتیم که سهل انگاری  ودنباله روی وعقب نشینی خانواده  های سلطنتی  در برابر استعمار سبب ادامه پلان های شوم استعمار در افغانستان ومنطقه گردید. ولی مثال آن را نیاوردیم .من بعدتر متوجه شدم که شاید خوانندگان قانع نشده وبگویند که  الله وبلا را به گردن ملا اندختی ولی سندی بر محکومیت خانواده های سلطنتی ارایه  نکردی . اين واضح است که  طفل دوازده ساله که در میدان جنگ تولد شده ودر همان میدان سلاح به شانه کرده ، امروز می داند که بد بختی های این قرن که به ملت ما کوره آدم سوزی شده است و سر چشمه این جنایت ها از روزی آغاز گردیده که دولت های قبیلوی بوجود آمده است. دولت های که خانه جنگی های سلاطین قبیلوی باعث بدبختی  آریانای کهن ، ایران باستان ، خراسان دیروز وافغانستان امروز شد  و در آمدن انگلیس وروس کمک کرد. در ماتم خانه ساختن افغانستان، افراد واشخاص  درون خانواده سلتنطی مانند سردار محمد داود خان وامثال داودخان نقش داشتند وبجز از یک شاه شجاع تمام شاه شجاع ها از همین خانواده ها روی کار آمده اند .  حتی شاه شجاع روسی خودرا به قوم ملا خیل واز همین اقوام حساب می کرد. وحالا  می بینیم  واحساس خطر می کنیم که هزاران شاه شجاع را بوجود آوردند. هرکدام شان دیورند بازی را با منافقت پیش گرفتند.

   عبدالحیی حبیبی شخصاً در یک صحبت همه جانبه خود که می خواست از رفتن پاکستان وارتباط مستقیم خود با آی اس آی دفاع کند وهمه گناه های خودرا بر گردن سلطنت اندازد یک بارگفت که : این اشتباه شاه محمود خان اين بود که مناسبات ما با پاکستان خراب شد واین مناسبات به یک زخم ناسور تبدیل شده است.  

اگرچه این حرفها سبب برائت پوهاند عبدالحی حبیبی  شده نمی تواند ونیت نوشتن مفصل آن موضوع را هم حالا ندارم  ولی  مثالی به کوتاه فکری زمامداران افغانستان شده می تواند.  در آن مجلس که من هم نشسته بودم وبه حرفهایش بدقت گوش می دادم وهم یادداشت می گرفتم حبیبی روانشاد گفت  در حمل 1328مطابق 1949 عيسوی ،  شاه محمود خان درجلال آباد در یک بیانه طمطراق آمیز خود پای از موزه کشید . وی در ظاهر بخاطر همدردی با آن سوی خط دیورند ازدولت پاکستان   خواست تا حاضر به دادن حقوق " پشتونستان محکوم " گردد. از همین روز که به گفته  حبیبی آغازگر جدالهای لفظی شاه محمود خان است جز بی اعتمادی وفاصله بین دولتین کار دیگری انجام داده نشد.  به نفع ملت افغانستان می بود که یک راه منطقی از روی منفعت  ملت افغانستان پیش گرفته میشد. مگر روز بروز بعد از بیانیه شاه محمودخان هیچ چیز بجز از  بدبختی  برای ملت ما نداشت. رقابت ها و  خود خواهی متکبرانه واستفاده های  قبیلوی از طرف سلطنت چیزی دیگری  جز بدبختی به بار نیاورد.

   من که جوان واحساساتی  بودم  در آن .مجلس نه از روی طرفداری از سلطنت،  بلکه بخاطر وطن پرستی  وبی خبری از سیاست درون خانواده سلطنتی واستعمار گران وبیخبر از سیاست دولت برتانیه در منطقه، در برابر استاد دانشمند ومورخ سر شناس وطن که حیثیت استاد مستقیم را به من داشت ودوست پدرم بود، جسورانه زبان به سوال کشودم وچنین جواب دندان شکن شنیدم که حتی جملات زننده استاد تا امروز در دماغ من موجودمانده است و پیری هم نتوانسته آن را از صفحه کپیوتر دماغ من دور سازد. استاد حبیبی گفت : جان کاکا ، متولد قریه تاریخی سر زمینی  که در آن قریه عساکراسکندر به زانو در آمد نا چار شد تا پایگاه دایمی خود قریه اوپیان را تا سرحد پیروزی خود سازد. در سال 1328مطابق 1947 عیسوی رسماً دولت دست نشانده انگلیس در افغانستان یعنی خانواده نادر از حکومت برتانیه خواست که سر نوشت پشتونهای وبلوچهای  آن طرف خط دیورند  روشن شود ودر لابلای پیشنهاد بزدلانه خود دولت افغانستان سه ماده را پیشنهاد کرد.

-                   اول آزادی پشتون ها وبلوچ ها بشکل یک حکومت مستقل

-                    دوم خاک های از دست رفته افغانستان دوباره ملحق به دولت اافغانستان

-                    سوم یک ریفرندم که خود پشتونها وبلوچ ها بگویند که چه میخواهند. با افغانستان دوباره برمی گردند و یا با پاکستان می مانند.  

-                    

بدون اینکه دولت نوتشکیل پاکستان ویا هند تجزیه شده جواب  بدهد دولت در حال فرار برتانیه  ازمنطقه به دولت کابل چنین جواب دندان شکن را داد که به پیمان امیرعبدالرحمن خان وحکومت اتگلیس در هند باید رجوع کنید.

  وما میدانیم که به اساس پیمان دیورند که امیرعبدالرحمن خان جلاد که از دست این قبایل وحشی  بتنگ آمده بود، این سر زمین هارا در برابر چند کلدار وپوند انگليسی وچند کلدار معاش مستمری  به استعمار فروخت .  در وقت  همان امیر عبدالرحمن خان ، خط دیورند شکل قانونی را بخود گرفته وبحیث یک سرحد بین المللی شناخته شده است .

آری بعد از آن جواب انگلیس پاچا خان ( خان دوسره خان عبدالغفار خان ) موش وپشک بازی را در منطقه شروع کرد وملیونها افغانی را  بنام اینکه مخالفین دولت پاکستان وطرفدارآزادی خواهان پشتون میباشند از دولت کابل به یغما بردوحیف ومیل کرد. ومطلب جالب دیگر اینکه یک قسمت ازاین پولها توسط اعضای خانواده سلطنتی به گفته موسی شفیق روان شاد بنام کمک  به قبایل در بانگ های سویس بخاطر روز مبادا ذخیره گرديد.

 این همه حرف ومقدمه من برای این بود که برای  جدی نبودن کنفرانس لندن مقداری تجربه از تاریخ پیشکش کنم.

   کرزی وباند همکارش که از همکاران پيشين طالب بدستور استعماربود وامروزهم از طرفداران سر سپرده طالب است تا امروز که مجلس لندن دایر می گردد از نسخه های کهنه وفرسوده سلطنت واستعمار در قسمت بلوچ ها وآن سوی خط دیورند استفاده می کنند ومی خواهند که پلانهای شوم استعمار انگلیس را که از پدران هر دوطرف به انها به میراث مانده بازهم تطبیق کنند. بازهم عهد وپیمان میکنند واستعمارملیت های افغانستان را گروگان میگیرد.

دوستان با اسناد وشواهد دلایل وقراین آنچه که در زیر کاسه بزرگ استعمار بود نیم کاسه های شعبد بازان تاریخی را از زیر آن کاسه بزرگ خارج می کنند.

   من  نیم کاسه هارا  در روز روشن وآفتابی بیرون کردم ودر مقابل چشم تیز بین شما هموطنان گذاشتم . حقیقت را گفتم . اینکه تو می بینی ویا نمی بینی مانند مارشال فهیم، خلیلی، محقق، دوستم،انورالحق در پهلوی سلطنت قبایلی کرزی ايستاد ه می شوی یا در پهلوی ملت خود بتو مربوط است . کنفرانس لندن گپهای حل شده پشت پرده رابه نفع گلب الدین حکمتیار بدکارو طالب عاشق مکتب سوزی وجهالت امضاء میکند.

اگر در برابر موجود دشمن حقوق بشر یعنی  طالب وحزب اسلامی وشرکای کرزی ايستادگی می کنی،یک قدم است که ملت را از بدبختی نجات می دهي ودمو کراسی نیم دلمل را در سر زمینت  تازه می کنی. یادنبال دین فروشان طالب ، حزب اسلامی وحکومت مفسد کرزی وحامیانش می روی وبوسیله خاموشی یا همکاری  وهم کاسگی مانند امیران سلطنتی از شاه شجاع تاکرزی جیب خود وخانواده ودوستان وهمسنگران خودرا پر می کنی ، دگربه تو مربوط است . من به حیث پیرمرد حقیقت گوی جواب خود را به تو دادم.

   اگر میخواهیم  که یک افغانستان آزاد ومستقل  در عصری که ما زندگی می کنیم  زیر سایه واقعی دموکراسی دور از نام دولت اسلامی که ملت مارا سی سال شده بنام اسلام ودین ومذهب  به گروگان گرفته اند، نجات پیدا کنیم، از خراسان سازی وافغانستان سازی که ریشه این تفرقه از آب گنده شاه پرستان وداوود پرستان ، حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد خود فروخته ، طالب مزدور گنده خشتک وچپ وراست  موقع شناس آب میخورد، صف خودرا جدا کنیم . افغانستان را بدست خود بیاوریم تا که به دست ترکمن،هزاره پشتون،تاجیک ، پشه ای و ازبک ملت خود ما باشد.

 

کــرزی جان رخ زرد  فام  دارد

زبان  شرین و  فکر خـــــام   دارد

به نطقش  رجزخـــــواند چو  بلبل

به لندن  وعـــــــــده   با ارقام  دارد

بهرجا مـــــیرود با شوکت و شان

مشــــــاورین مکار و بد نام   دارد

سرتسلیم به  اغیار و ستمـــــــگر

به ملت  دام  و او  دامــــدار  دارد

کنی  گر شکوه ا زدســت  دولت

چوفهـــــیم  چاقوکش  بد نام  دارد

نگویش   نــوکر از این  و از آن

که در رنگریزی او حـمام   دارد

برو"هستی" نکــن شکوه بسيار

خبرازدستور کاراش عوام  دارد

"هستی"

 

 


banamnewspaper@hotmail.com
ایمیل

 

5192652949  تیلفون

 


بالا
 
بازگشت