حسن پیمان

 

                

نظام فدرالی دمو کراتیک،الترناتیف مثبت برای ختم (سیطره جوئیهای فاشیسم   

جنگ وفجائیع) در دورنمای افغانستان

پیوست به گذشته.....و

 

 

 

{قسمت پنجم}

ضرورت نهادینه سازی دموکراسی فدرالی

درروند دیگر گونیهای اجتماعی:و

پیاده نمودن دموکراسی ازهرنوعی که باشد به مثابه یک پدیدۀ نووسیستم رشد یابندۀ سیاسی دریک جامعۀ سنتی عقبماندۀ قبیلوی ومسلط باروابط کهن ارباب رعیتی مذهبی درادوار مختلف تأریخی با بسا مشکلات وممانعتهای تأریخی مواجه بوده وهمیشه با جهالت وخرافات سنتی وعقبگرایانه ومناسبات منحط وغیر عادلانۀ جوامع دست به گریبان بوده است.وبویژه نیروهای محرکه وتسریع کننده ودموکراتیک درتحقق اهداف وارمانهای دموکراتیک خود،شناخت درست وبرداشتهای عینی وعلمی ازپدیده های اجتماعی وچگونگی شرائیط ان،اگر نداشته باشند،این دموکراسی درنتیجۀ عدم درک ودریافت شیوه ها وروشهای موئثردرتحقق عملی وعلمی ان،بالاخره به شکست وناکامی وبدنامی وحتی به سر کوبگریهای خونین نیز منجر میگردد.وازهمینجاست که به (روشها وبه رفتارهای مرحله ای وتدریجی) نیاز پیدا میکند وبرای عملی این اندیشه به شناخت دقیق علمی ازپدیده هاوبویؤه به پدیده های اجتماعی مورد بحث،ضرورت مبرم می افتد.و

کلیۀ پدیده های(مادی،معنوی واجتماعی)که ما حول مارا فرا گرفته اند،ومحیط مارا احاطه نموده اندخارج از منطق علمی(ارتباط،حرکت،تضاد،تعغیر وتکامل)بوده نمیتوانند ویا وجود خارجی ندارند واحکام قوانین درونی ان در پروسۀ تکاملی هرپدیده(مطلق)است.ویا به عبارۀدیگر،پدیده ها پیوسته درارتباط، درحرکت،درتضاد ودرتکامل بوده ودراین پروسه ازتاثیرات متقابل یک دیگربرخوردارمیباشند.ورونددیگرگونیهای تکاملی انان قابل شناخت ودرک میباشد.قوانین عینی دیگرگونیهای این پدیده هابنا بر ویژهگیهای خود گردانی درونی خود قائیم بالذات بوده وواقعیت انها خارج ازذهن وتفکر ادمی انعکاس می یابند.ووقوع طبعی این واقعیتها کاملا عینی است،وپیوسته دردگرگونی بوده وجای خودرا به یک دیگرعوض مینمایند،مگرباتعغیرشکل به حیات خود ادامه میدهند،تکامل انها گاه مستقیم وگاه زگ زگ وپیچیده میباشد.وازهمین لحاظ احزاب مترقی بمثابۀجزئی از پدیده های اجتماعی تحت هرنوع فشار واختناق وسرکوب از بین نمیروند وبکلی نابود نمیشوند،چونکه ازبطن درونی همین جوامع میرویند وبیرون میجهند وپیوسته خودرا بیشتر ازپیش خوبتر واگاه تر ومسئولانه تر می یابند،وباهم فشرده تربه همسوئی ووحدت اهنین تروبا رفع ونفی عناصر وسلولهای مضر وغیرضروری خود رسالتمندانه ترو هدف مندانه تربه پیش میروند وبا ترد ودفع نواقص واشتباهات(میراثی پیشینۀ اتنیکی قومی وقبیلوی وتعصبات وسائیر امراض مزمن خلاف ارمانها وعقاعد وپرنسیپهای پذیرفته شده که دروجودشماری انتقال نماید)باگرمی وحرارت بیشتررفیقانه ویارانه به اغوش هم می درایند وبااعتماد کامل وبا امیدها وارمانهای تابناکتر وسرشارترازپیشینه وبا گامهای متین وسنجیده تربه اینده ها به پیش میروند ودوباره احیا وبه حیات سیاسی خود ادامه میدهند،که این روند دیگر گونی درونی در خصلت ذاتی هر پدیده نهفته است.بگونۀ مثال برمبنی این استد   لال، انسان در شناخت ماهیت این قوانین درطبیعت وجامعه که دربرگیرندۀ بخش عظیم ازاین پدیده هارا تشکیل میدهد،قادرمیگردد.اما نحوه وشیوۀ درک وتحلیل وشناخت وبرداشت ازقوانین عینی تکامل درونی این پدیده ها،میتواند به پایۀ عقلانی وعلمی ومنطقی استوار باشد،ویا هم میتواند بر خورد با انها به شیوۀ ها وذهنیتهای غیرعقلانی،بگونۀعشیرای وقبیلوی وبر پایۀ رفتارهاوذهنیتهای سنتی وخرافی وجهالت وغیرعلمی ویا بر مبنای  زور(لشکروشمشیر،زنجیروزندان)برعلیه روشهای مترقی ورفتارهای نوین ودموکراتیک وبر علیه فرهنگ ومدنیت وتجدد خواهی ،استوارباشد.وبا شناخت نادرست وجامد وغیراصولی ازین قوانین وبرداشت دگم وسطحی ازان ولغزش وجهش ازدرک وتحلیل مراحل تکاملی،به طفره روی به (چپگرائی افراطی) میکشاند،ویادرصورت تحلیل وبرداشت غیر علمی و(ذهنی)ازقوانین وموازین تکاملی این پدیده ها،انسانرا به محافظه کاری، عقبگرائی، کهنه پرستی وعدم عقیده به تعغییر وتکامل،به جهالت وسنت پرستی وبه یک( نیروی(راست افراطی وبازدارندۀتکامل ودگرگونی مبدل میسازد،وبویژه درجامعۀ مذهبی،تمام اهرامها ونهاد های راکد وجامد وکور وبستۀ خرافی سنتی انرا به زور نیزه در( جامۀ دین ومذهب)چون"شریعت ویژۀ طالبانی.ا؟"که زیر بنای خرافی جامعۀ قبیلوی-سنتی برای افتضاح وبد نامسازی شریعت واقعی غرای محمدی0(ص)که توسط "طالبان" به نمائیش گذاشته شد،بجای علم ومدنیت،وعقلانیت وفرهنگ رشد یابنده وتجددد خواهی ،ازادی وعدالت اجتماعی ودموکراسی واقعی،انرا زیرسازی ونهادینه مینمایند.بناأ هر پدیدۀ نوین ومترقی وفرهنگ پیشرفته ومدنی ورفتارهای روشنگرانه ودیگر اندیشانه دربدو مراحل ازمائیش دموکراسی،همیشه با این جهالت درهمچو جوامع باید به شدت وبا خشونت هرچه تمامترمواجه گردیده وبا ان دست به کریبان گردد.که به شهادت تاریخ پر اشوب  وپرشور میهن ما،روشنفکران،دیگراندیشان وترقی خواهان ما،ذهروپاد تلخ شمشیر عبقگرائی نیرو های پاسداراستبداد طرازفاشیستی وبازدارندۀ تکاملی را بارها وبکرات،دراین تأریخ چشیده اند وتجربه نموده اند.ا.ا.ا

تعجیل طفل خویان کارخطاست بیدل

لغزش به پیش دارداشک ازدویده رفتن

"حضرت ابول معانی بیدل"

مبارزات تلخ تاریخی خلقها(ودرسهای کبیر میهنی)،بازگو کنندۀ انست که،جنبشهای انقلابی پیوسته ازجانب افراطگرائیها ولغزشکاریها،تند رویها وکند رویهاِی"راست وچپ افراطی"سازشکاروماجراجو،شدیدا مورد حمله قرارگرفته است،دراین زمینه رسالت روشنفکران ازاداندیش وترقی خواه دراین مقطع زمانی ویا درنظامهای دموکراتیک اینده انست که،تا بادرک این واقعیتها وتجارب تلخ گذشته تأریخی وشناخت عینی وعلمی از قانونمندیهای درونی تکامل روابط اجتماعی،بدون لغزشها وشتابزدگیها که تحت شعارهای بیمار گونه چپ و وراست افراطی وبا شناخت عینی ازعملکردهای خرافی سنتی قبیلوی وعقبگرایانۀافراطی ان،باید تناسب منطقی وعلمی واصولی این دو روش(درظاهر متضاد ودرباطن واحد.ا؟)ومرگزا وکشندۀ نهضتهای انقلابی را به درستی شناخته ودرروشنی ان با درک عینی ازچگونگی شرائیط ان برداشتهای اصولی وعلمی نموده درتحقق اهداف وارمانهای والائی ودموکراتیک خلقهای ستمدیده وماتم زدۀ این سرزمین بربادرفتۀ ماگامهای سنجیده واصولی واگاهانه بر خواهند داشت.زیراکه جنبشهای نوین وترقی خواه ورژیمهای مترقی ودموکراتیک،همیشه درطول تأریخ ازهمین دودست ویا دوطرف به خطرات جدی وجبران ناپذیری مواجه بوده اند وازطریق همین اپورتنیسم راست وچپ مورد حمله قرار گرفته اند.که بادرنظرداشت این دو خطرجدی ودو اپورتنیسم دارای روش واحد وبازدارندۀ رشد واوج نهضتها وجنبشهای انقلابی،شعارپیاده نمودن(مرحله به مرحلۀ دموکراسی واقعی)رامتناسب بااوضاع واحوال وشرائیط عینی وذهنی جامعه برای ایجاد حاکمیت پارلمانی فدرالی،بخاطردگر گون سازی این مناسبات منحط وغیرعدلانه ورژیم(فاسد-فاشیستی)قلابی وفرمائیشی ضدملی وضد دموکراتیک وغیر مشروع ان که ازطریق تدویرکنفرانسهای فرمائیشی درخارج ازکشور،بویژه چون(نشست لندن)ودورازنقش واراده بالفعل مردم افغانستان که،میخواهند به "طالبان"مذدوریعنی به پاکستانیها بسپارند،تبلیغات گسترده نموده وتمامی نیروهای مادی ومعنوی وانرژی انقلابی خودرامتحدا باید بکاراندازند.وبویژه علی الرغم فریادهای سینه چاکان اجیربه "طالبان"ومدافعینیکه(ازهستی وحضور"طالبان"درجامعه وبه  نمایندگی ازقدرت  نمائی انها تحت شعارهای مقبول وزیبای "مصالحۀملی.ا؟"وسپردن دوباره این جامعۀبه یغمارفته ما به این جانیان فساد افرین وبیگانه به مردم افغانستان وتأمین کنندۀ منافع -ای-اس-ای وپاکستان)اگاهانه دفاع مینمایند(ازاینکه دردور اول ریاست جمهوری اقای کرزی چندان بخت برایشان یاری نکرد واکنون با دفاع از طالبان جانی واجیر(دستگاه جهنمی استخبارات ای-اس-ای-وانگلیس)وباقدرت رسانیدن انان خوابهای ریزه خوری خوان طالب والقاعده وای-اس-ای رادرمخیله دارند.ا؟ -علیه کلیۀ این پای دوان ومیراثخواران غربیها وانگلیس وپاکستان،باید متحدا نیروی تبلیغاتی خودرا برا ه اندازند.--.وبویژه علی الرغم تمامی تلاشهای مذبوهانه وضد ملی وضدمیهنی گروه افغان ملت(افغان نازی)فاشیست وخدمتگاران ای-اس-ای وپیروان هیتلری وسائیر دنباله روان نوکر منش انان وبویژه کاسه لیسان کهنه کار انگریزی وچاکرچاکران که،تحت هر اسم ورسمی بگونۀاسلاف نژاد پرست پیشینۀ خود به(جامۀ اسلام درامده.ا؟)وبا"استخارۀ قران"واستعمال انرا منحیث ابزارسیاسی توسط حضرات انگریزی(چون صبغت الله مجددی)ازدوران زمامداریهای احمد شاه ابدالی،امیر  عبدالرحمان خان،غازی امیرامان ا لله خان،نادرشاه وظاهرشاه"طائیفۀسلطنتی" وامروزهم اقای کرزی،برای به قدرت رسانیدن ویا ازقدرت به زیرکشیدن سلاطین وزمامداران در(جامۀدین ومذهب.ا؟)به دستور ملا هاواخوند های (دیوبندی انگرزی)نقش عقبگرایانۀ ضدملی ،ضد مردمی وضد ترقی وتکامل را بخوبی بازی نموده اند که،در تأریخ تیزبین کشور ما اظهر من الشمس است.ا؟(1)-که گاه ازطریق تدویرکانفرانسها ویا جرگه های فر مائیشی ونشستهای مصلحتی،باصدورودیکتۀ خارجیها برخلاف ارادۀ با القوۀ مردم افغانستان وعدم سهم فعال ومشارکت مستقیم اقوام وملیتهای تحت استبداد وبازی باسرنوشت ملیونها انسان این جامعۀ هست وبود سوخته وبرباد رفته ومردم بلا کشیده ومصیبت زدۀ این سرزمین،ازطریق بی نقش نمودن مردم درسرنوشت خودش ودفاع علنی واشکارا از فساد واستبداد وقاچاق وخیانت ملی در(جا مۀ اسلام.ا؟)وبرائت دادن به انان وبالاخره سرکوب خونین مردم بیگناه چون حادثه الم انگیز(افشارکابل)که هزاران انسان همه ازملیت شریف هزاره بودند ، درزیرریش جهادیان  وتیکه داران اسلام وجنت.ا؟ به خاک وخون غلطیدند، وده ها مثال دیگری که این اجیران ای-اس-ای(دستگاه جهنمی استخباراتی پاکستان وملایان دیوبندی)بالای این ملت تعمیل گردیده وهنوز هم تعمیل میگردد.که مردم مظلوم وتحت استبدادما دراین تاریخ جز ازاین قربانیها نصیبی دیگری برای شان نبوده است.ا.ا

سنت به قدرت رسیدن

 زمامداران فاشیست قبیلوی:و

سوال اساسی اینجا مطرح میشود که،این شیوۀ به قدرت رسیدن زمامداران فاشیست کنونی،باسلاطین جباروفاشیست سلف پیشینه ایشان برای استفادۀ ابزاری ازدین ومذهب،ازهم چه تفاوتی دار.ا؟که در ماهیت خود هیچگونه تفاوتی ندارند.بگونۀ مثال،:امیر عبدالرحمان خان دراغازبه قدرت رسیدنش بااستفادۀ ابزاری ازشعائیر دین اسلام میگوید که،صدای پای لشکرغیبی را میشنود که اورا همراهی میکنندا.؟ واوخود مینویسد:"اثارغریبی ازطرف خداوندی مشاهده نمودم وشنیدم صدای بگوشم میرسد،اسپ های زیادی که تقریبأ بیست هزارمحسوس میشد،بطور نرمی عقب سرم میایند،چون نزدیک تر امدند،صدا بلند ترگردید،تا اینکه بمن چنین معلوم شدکه انها با همرای من ملحق شدند.(2)و

اینجا به وضاحت دیده میشود که"امیر"برای رسیدن به قدرت وگول زدن مردم در(جامۀ روحانیت.ا؟)داخل میشود وخودرا به حدی تقرب به خدا می نمایاند که صدای پای رسیدن بیست هزار عسکررا گویا ازغیب میشنود،ووحی ازطرف خدا(ج)برایش نازل میگردد.وبااین دعوای روحانیت وپیغمبری.ا؟وبااین نیرنگ وریا ودروغ که درحقیقت امراین جلاد خونخوار برای اینکه به پیشۀ جلادی وقتل وغارت وخونریزی وفساد وفجائیع خود مشروعیت داده باشد،وبا استفادۀ ابزاری ازدین خودرا بالای این جامعۀ بی نقش،تحمیل مینماید.ا؟ یعنی که تحت پوشش(صدای غیب والهام از خدا ودرزیر" سایۀ"ان،خودرا مصئون وبا دست بازبه هزارها فساد وجنایات ونسلکشی وچپاول دست می یازد،تا کسی واحد من الناسی ازاین به اصطلاح روحانی به خدا رسیده فاسد،کوچکترین حق بازپرس وداد خواهی را درروی زمین ازوی نداشته باشد.ا؟که البته اخرت این قصاب انسان بیگناه واخوندهای دین فروش ومشروع دهندۀ دروغین این سلاطین قدرت پرست، نه خدا پرست؛دیگر ازقبل معلوم است،وخوانندۀ عزیز همچوعملکرد های ضد اسلامی را خوبترارزیابی خواهند نمود.ا؟ودرجای دیگری برای بد نام سازی اسلام،امیرعبدالرحمان خودرا چنین معرفی مینماید:"خدا وند مرابه جهت خدمت خودش خلق نموده است تا ازملتی که به من سپرده است حراست نمایم..."(3)-.ودراینجا نیز میبینیمکه به قول خود "امیر"،خداوند صرفأ امیر عبدالرحمان  این دزد وفاسد،جلاد وجبارواین قصاب نهضتهای های ازادیبخش ملی وضد استعماری انگلیسی رابرای حراست این جامعه وهم به خدمت خودش خلق مینماید.ا؟.اماهمین ("امیر" یا شاه ویا سایۀ خدای دیگری مثل ان)که به رغم ارادۀ پروردگار خود،نه تنها ازین ملتی که "برایش سپرده است حراست نمیکند وازمنافع ومصالح وازمال وجایدادهای عامۀمردم حفاظت ودفاع نمینماید،بلکه برقصد ان به ان چشم دوخته،به قتل وغارت،چوروچپاول که"بیست هزار عسکرکمربستۀ غارتی دیگری نیزازغیب .ا؟ به این منظوربرایش میرسد وبرای چوروچپاول وغارت وقتل عام ونسلکشی،فجائیع وفساد وجنایات بیشتر وی)اورا همرائی "مینماید.ا؟ وبه این ترتیب از دین ومذهب واز" ارادۀ پروردگارخودمنحیث ابزار سیاسی برای مقاصد واغراض شوم وضد انسانی وضداسلامی خود،و برای به قدرت ماندن وبقای استبداد وفساد وفجائیع خود،این خائین نا مسلمان،جباروفاسد واین دزد وجلاد بیرحم،انراعملا مورد استعمال واستفادۀخود قرارمیدهد.ا؟وهمچنان برای اثبات فساد وجلاد خون اشام بودن واستبداد طرازفاشیستی وقصاوت قلب وبیرحمی"امیر"ازاین  گفتۀخائینانه اش برای ایجاد ترس وبیم درجامعه وگسترش استبداد،بوضاحت نمایان میگردد،وبه کتاب تاج التواریخ خود به یک حکم کله ممنارسازی ان چنین امده است:"...ازسرها کله مناربسازند،تا باقی افرادجامعه خائیف شود..."(4)-دراینجا نیات درونی فاشیستی"امیر"برای گسترش استبداد وفساد وتنفیذ ورائیج سازی ظلم،ترس وبیم درعمق جامعه را اشکارا بیان میدارد که "امیر"پیوسته درفکرواندیشۀ رائیج سازی"استبدادپذیری ومستبد پرستی.ا؟"وبقأ وادامۀ حاکمیت طرازفاشیستی خود،شب وروز پلان مسنجیده است،وبا سر کوب خونین مردم با استفاده ازنام خدا زیر پوشش"سایۀخدا"با کله منارسازی،خوف وجبن،بیم وترس را به روحیۀ مردم این جامعه دمانیده،وبعدا به کشتارهای دستجمعی ودزدی وغارت وفساد وجنایات دست یازیده به زمامداریهای ننگین خودادامه میداده است.تا اینکه مردم بنام"سایۀخدا".ا؟ازظلم واستبداد وازتمامی فساد ان استقبال نموده وازهمچو(ظالم ومستبد وفاسد باید پرستش نیز بعمل اورند.ا؟).و

واین ادامۀ روشهای سنتی خرافی همان نظامهای "فاسدفاشیستی"پیشینه قرون وسطئی قبیلوی ایستکه نحوۀجنایات وفساد ان دیروزدروجود گروه متحجروبی فرهنگ بنام"طالبان"در(جامۀ شریعت غرای محمدی(ص)با نحوخشونت امیزوبرخلاف"شریعت واقعی" به نمائیش گذاشته شد.که دراین جا،برای پیروان اعمال وشگردهای جنایتکارانه وفساد افرین این نیروی وحشی واهریمنی جامعۀ سنتی قبیلوی که تلاش دارند دوباره به قدرت برسانند،ازهزاران جنایات وفساد وفجائیع انها صرف،یکی انرابگونۀ مثا ل ا زداستان غم انگیز که در ستدیم ورزشی کابل درمحضرعام صورت گرفته بود ازکتاب وزین وبا محتوای علمی اقای"دای فولادی"چنین نقل مینمائیم:"...موجودیت عنصروحشت درجامعۀ قبیلوی،بیانگرعدم تکامل این جامعه به جانب عقلانی شدن ساختارهای اجتماعی انست.ملاحظه میشودکه،"طالبان"به عنوان دولت،کارد گاو کشی را به دست زنی میدهند ومردی(قاتل شوهرزن)رامثل گوسفند زیرقدمهای این زن،دست وپا بسته می اندازند،واما زن(مظهر عطوفت ،ومهر)،باخشونت پنجه درموهای قاتل شوهرش می اندازد وبدون اندکترین لرزش دست،انسان زیر پایش را ذبح میکندوبعد ازان،اندک اندک خون مقتول را ازروی کارد به دهن چهارطفلش میدهد وقطره های ازخون رانیزبرفرق انان میپاشد.این تماشای عام است که هزاران نفربرای دیدن ان جمع میشوند....واستدیم ورزشی یک ملت به مکان اجرای خشونت جهت انتقام فردی ازمجرم،تبدیل میشود.وجالب اینست که،ده ها هزارنفرازجامعه برای تماشای این گونه کنش بدوی تطبیق جزابه مجرم جمع میشوند وناظراند که چگونه فرد سالمی ازجامعه،با اجازۀمراجع قضائی،پیشروی خلق الله به ادم کش تبدیل میشود.ا  این تمرین ادم کشی بالای جامعۀقبیلوی تحت پوشش"اجرای شریعت"بیان کنندۀجنبۀ اعتقادی جامعۀقبیلوی درمورد نحوۀ برخورد جامعه با مجرم است.زن معمولی که شاید مرغ را حلال نکرده باشد،پیشروی هزاران نفروچهارطفلش انسانی راحلال میکند وازخون این انسان به اطفالش نیز میخوراند.این عام کردن خشونت و(عام بودن خشونت)درجامعۀ قبیلوی(نیمه وحشی)است وعادت دادن جامعه به تماشای حلال کردن انسان،عام کردن کنشهای وحشت انگیز درسطح قانون جزائی جامعۀقبیلوی است...(5)و

بنابراین استدلال وحقایق اشکار وتکذیب نا پذیرفوق ایا "طالبان" وجلادان ایشان  باز هم حق دارند؟که ازطریق کانفرانس لندن به پیشنهاد اقای کرزی وبه پشتیبانی انگلیس این شیطان کهنه کار تاریخی ازلست سیاه خارج ساخته شوند،وازتمام فساد وفجائیع انها اغماض گردد وبعد ازهزاران کشته ونسلکشی های بی شمار وهزینۀ ملیاردها دالر جنگهای وحشتزا وویرا نکن وبا زیر پای نمودن وهدرنمودن خون هزاران شهید بیگناه،پیر وجوان،طفل وعیال،یتیم وبیوه،با هزاران نیرنگ شیطانی انگریزی دریپش چشم روشن جهانیان دوباره به قدرت رسانیده شوند؟.ا

دراینجا ملاحظه میشود که،سیطره استبداد فاشیستی دراهرامها ودرزیربنای فرهنگی جامعۀ قبیلوی-سنتی به حدی عمیق وگسترده است که ارادۀجامعه را مطلقأبی نقش نموده،وهردزد ورهزن وهر اوباش وقطاوا لطریق وفاسد،وهر فاشیست وادم کش وقاچاقبروغیره،توسط هرکسیکه خواسته باشد(داخلی ویا خارجی)میتواند توسط این جامعۀ "بی نقش"در(جامۀ دین ومذهب وروحانیت و...).ا؟،یکروز به قدرت برساند وازان (مطابق میلش(بتی برای سجدۀاین جامعۀبی نقش) بسازد ودرروز دیگر اگر خواسته باشد با همین شیوه وروش سنتی انگریزی اورا از مسند قدرت به زیر بکشد.بدون انکه کوچکترین تغیری درمناسبات مسلط واستبداد فاشیستی-قبیلوی این جامعه وارد گردد،ودر هردو صورت،زمامداربرای به قدرت رسیدن خود(به جامۀ دین میپیچد.ا؟)وازان ابزار سیاسی میسازد.وبه سیطره جوئی واستبداد خود ادامه میدهد..ر

وبه همین ترتیب مثال دیگرامروزی را درپیشروی چشم جهانیان بوضاحت بیشتردیدیم که:دراین عصر تسخیر کیهان وطبیعت،اقای کرزی دردور دوم انتخابات ریاست جمهوری خود بعد ازسپری نمودن موئفقانۀ.ا؟"ده ها تقلب ومداخله وجفا درحق این ملت ستمدیدۀ افغانستان.ا؟"بسنده ننموده،بشیوۀانگریزی توسط حضرات معلوم ام "الحال اقای صبغت الله مجددی با استخارۀ قران مجید"درجامۀاسلام وقران "مانند اسلاف شان به قدرت رسانیده میشود.دربحبوبۀ دور نخست انتخابات ریاست جمهوری اقای "مجددی"درجمع خبرنگاران اعلام کرد:"..بسیاردقت کردیم واستخاره ها کردیم...وبعد از بسیار تحقیق وبخششهای عجیب وغریب اخر به همین نتیجه رسیدیم که به کرزی نظر مثبت دهیم...استخاره کردیم وبما اشاراتی ازطرف خدا شد که به کرزی رائی بدهید.ا؟...""مطالب زیادی دربارۀ حضرات وپیرامون شجرۀ حضرات کوچۀ شوربازار کابل که حدود پانزده هزارفامیل کمیت انهاست،ازطریق رسانه ها وتارنماها درمورد مشکوک بودن وگماشته بودن ایشان ازاوانیکه ازهند برتا نوی به افغانستان غیر مرموزامدند،نشرات موجود است.صبغت الله مجددی یک تن ازروهانیون سر شناس کشوراست وشهرت خودرا بیشتر مدیون انتساب خود به یکی ازسلسسله های تصوفی است..ودرگذشته هم ازبازیگران سیاسی افغانستان بوده اند،ونمونه های زیادی از عوام فریبی ودین فروشی ازاین خاندان دربایگانی تا ریخ کشورما به ثبت رسیده است...درکشورما وقتی امان الله خان پادشاهی را بدست اورد،دست به یکسلسله  اقدامات تحولطلبانه زد ازطریق همین دست ملا ها بنام ملحد برضد وی به مخالفت ها برخواستند.ومخالفین مدعی دین داری،دریک دست خود"قران کریم" وبه دست دیگر"قانون امانی"راحمل نموده وبه مردم گفتند کدام یکی ازاین دو را می پذیرید:کلام مجید را یا قانون امانی را؟طبعا تمامی مردم درپاسخ میگفتند:ما قران را میپذیریم،هیچ کس نبود که بپرسد،قانون امانی چه تضاد وتناقض با قران مجید دارد که ازمیان این دویکی رابرگزینیم ودیگری رانفی کنیم....واین نوع ملایان نادان وتا جران دین برای تخریب وبی ابرو سازی اسلام تاحال عمل نموده اند..برخی علمای مذهبی ما تا هنوز زمامداررا"سایۀ خدا درروی زمین میدانند واز"حق الهی سلطان"سخن میگویند.ویا وقتی پای منبرخطیبان درمساجد بنشینی، این حدیث ساختگی را میشنوی که"اسلطان ضلل الله فی الارض" یعنی پادشاه سایۀ خدا درزمین است،فرقی نمیکند که این پادشاه(حاکم)قدرت را ازچه راهی بدست اورده است،ازراه تزویر وتقلب،وغیر مشروع ویا ازطریق زور"لشکر وشمشیر"ویا ازکدام راه نامشروع دیگر.(6)و

ویا به مثال دیگری توجه میکنیم که ،ازبازی سیاسی شخصی بنام "صابر شاه"کابلی روحانی زاده حکایت میکند که بر میگردد به دورۀبه قدرت رسیدن"احمد شاه ابدالی".وقتی دریک "مرکه یا جرگه" که برای به قدرت رسانیدن شاه برگزار میگردد،برای حل معضلۀ تعین  زعیم خود بعد از جر وبحثهای زیاد وبی نتیجه بالا خره  ازمیان این گروه قومی،صابر شاه کابلی برمیخیزد یک خوشۀ گندم را میگیرد وبر سر احمد شاه ابدالی نصب مینماید تا منا قشه ختم گردد،وبه این ترتیب همه دست به دعا برده وبا این اقدام وفیصلۀ روحانی زاداه که باید حرف وی دراین جرگه حرف اخری وفیصلۀ اخری باشد.ا؟که به اساس ان حاضرین درجرکه ازاحمد شاه بعیت خودرا اعلان نموده،هر کدام ریسمانی بر گردن وعلوفۀسبز بر دهان گرفته بمانند حیوانات علامۀاطاعت،خدمت وتسلیمی را به احمد شاه درعمل تمثیل مینمایند،واحمد شاه به این ترتیب به  پادشاهی میرسد.ا؟وبه این ترتیب به سرنوشت جامعه حاکم گردیده وبسا جنایات وفجائیع وفسادهای بعدی را،دردوران زمامداریهای ظالمانه وبیرحمانۀ خود مرتکب گردیده وبه حافظۀ تأریخ میسپارد،که این گونه رسیدن به قدرت ها،هیچگونه مشروعیتی نداشته است.ا؟(7)و

بنا بر ان تمامی این تحلیلها وارزیابیها وحقائیق تکذیب نا پذیرتأریخی بما یک مطلب وحقیقت را بیان میدارد وان اینکه:زمامداران فاشیست قبیلوی برای سیطره جوئیهای قومی وقبیلوی وحفظ انحصار قدرت مرکزی وجلوگیری ازتقسیم قدرت سیاسی بر سائیرملیتها واقوام وجلوگیری از سهم ومشارکت وسیع انان از(ازدین منحیث ابزار سیاسی امیخته با فاشیسم ونفاق ملی،تکیه بر قوۀ ملیتاریستی ونظامیگری وبه زورلشکر وشمشیر قومی وخارجی ویا تن دادن به هرنوع اجیری ومذدوری وجاسوسی وغیره....ا؟)خیانتهای ضد ملی وضد میهنی دست یازیده وبا متفرق نمودن جامعه وبراه انداختن نفاق ملی درتمامی نها دهای ان،به حاکمیت تک قومی فاسد فاشیستی واستبداد قبیلوی خود ادامه داده اند،وتا امروز که به چشم سر میبینیم همچنان ادامه میدهند.ا

پس این شیوه وروشهای نا مشروع به قدرت رسیدن خلاف ارادۀ مردم وجامعه درپیشینه ها با به قدرت رسانیدن سلا طین وامرای جبار وادم خواران قرن بیست وزمامداران "فاشیست"امروزی دوران حامد خان کرزی چه تفاوت کلی دارد.ا؟واگر شفافترپاسخ ارایه گردد،درماهیت خود هیچ تفاوتی ندارد.وحتی میخواهند این اسپ لنگ وزخمی خودرا دراینده ها نیز بیشتر بدوانند.ا؟--پس چه باید کرد؟وچگونه چهار چوبه های سنتها وروشهای غیر مشروع وغیردموکراتیک انحصارقدرت تک قومی ولانه های فاشیستی قدرت مرکزی را درهم کوبید وراه رشد نیروهای موئلده ومناسبات نوین ودموکراتیک را هموار نمود؟-که بدون شک این رسالت عظیم روشنفکران دیگراندیش،گروه ها ونیرو های تحول طلب،احزاب مترقی ودموکراتیک دراین بر بررهه حساس تاریخی است.تابرغم تمامی محافظه کاران،عقبگرایان،جبونان جامد وکور اندیش وسنت پرستان خرافی بویژه"طالب پرستان" شوئنیست ونژاد پرستان وفاشیستان قبیلوی وقبیله سالاران وقاچاقبران این دشمنان درجه یک دهقانان درین مقطع زمانی ،دشمنان تولیدات ومحصلات کشاورزی،که با کشت وتولید وپراسس وقاچاق مواد مخدره،ساحۀ کشت زراعتی وسطح تولیدات  انرا سال بسال به شدت کاهش داده ومحدود ساخته اند.ا.ا-ولقمۀنان این ملت مظلوم را باین عمل  خائینانۀ خود ازگلونش میربایند وبیشترازپیش محتاج واحتیاج نموده اند،که باید بطوربی امان افشا ومبارزه هدفمند نمایند. که این معامله گران تریاک ،وتیکه داران اسلام وجنت وقاچاقبران وادم ربایان ودزدان میخواهند منافع شخصی وگروهی،قومی،قبیلوی وزبانی ونژادی وسمتی واتنیکی خودرا،بالا تراز منافع ملی ومصالح کشورقرارداده برای استقراروتحکیم حکمیت فاسد-فاشیستی یک قومی غیر مشروع ودست نشانده وصادر شده بگونۀ دوصدو پنجاه سالۀاسلاف پیشینه تا امروز که،همه دریک جبۀ واحد ونا مقدس،همدست با دشمنان داخلی وخارجی وبویژه با(ای-اس-ای- این دستگاه جهنمی ودوزخی استخبارات پاکستان.ا؟)،برای به قدرت رسانیدن مذدور مذدوران خویش  این(طالبان فاشیست وفساد افرین وابسته به القاعده وسائیر تروریستان)درحکومت ایندۀ افغانستان برطبق پلانهای دوزخی پاکستان این یگانه دشمن سوگند خوردۀ مردم مسلمان افغانستان تجزیه ناپذیر،شب وروز مذبوهانه تلاش میورزند که؛اظهرمن الشمس است.وذریعۀ انها میخواهند فساد وجنایات وفجائیع نه تنها از فرق سراین جامعه ورژیم بیکاره ومزدوران ده ها متر دیگرهم  بالابرود.ا؟بلکه با فریب محیلا نۀ با داران وحامیان بین المللی خودکه شکست خودرادراین اواخر درائینۀ اعمال خود دیقیق وشفاف میبینند،نیز بیشتراز پیش درعمق گردابهای این فساد وباطلاق جنایات،درگیر نمایند که،هیچ تأریخی چنین پندی را در پیشینه ها تکرار وتجربه نکرده باشد.ا؟روی این اصل وظیفۀ تاریخی همگان است که بخاطر افشای ماهیت این رژیم(ما هتأ طالبی)وفساد افرین وپای دوان وپیروان کوراندیش انان به تبلیغات وسیع وافشا گری گسترده دست یازیده وازهر طریقی که ممکن است تمامی نیروهای خودرا دراین راستا برعلیه(پلانها وتوطئۀ خائینانۀ دوباره به قدرت رساندن طالبان وحزب اسلامی افراطی حکمتیارکه وابسته به القاعده هستند)بسیج نمایند.وبخاطر جلوگیری ازاین دسائیس انگریزی ومهارسازی فاجعه های بعدی ان،انتخابات ازاد ودمو کراتیک توسط مردم وارادۀ ازاد مردم،درسرا سرکشوربه شعارهای روز مبدل گردد.وازپیاده نمودن دموکراسی واقعی به مقابل دموکراسی قلابی وفرمائیشی وبد نام ومنفور رژیم فاشیستی،سرسختانه دفاع به عمل اید وبرای اگاهی وبیداری شعورسیاسی وطبقاطی واتحاد وهمبستگی ملی ومیهنی انان دربرابرهرنوع ستم واستبداد(طبقۀ حاکم فاشیست یک قومی)مبارزۀ بی امان ونبردهای نستوه براه انداخته شود.و

جوانان میهن دوست ومبارزین صدیق ودیگر اندیش،روشنفکران انقلابی،وقلم به دستان وفرهنگیان بااحساس ودانشمند،ژورنالیستان ونخبه گان ورجولان سیاسی وطنپرست وشخصیت های ملی واجتماعی وروحانیون روشن ضمیروروشن اندیش،دراین راستا ودراین مرحلۀ حساس تاریخی درزمینه های فوق،مسئولیتهای عظیمی رادارا .میباشند.وبویژه مبارزین اگاه وقلم بدستان صدیق وبا احساس وبی الائیش وبی تعصب برادران  پشتون مابیشترازهمه برای افشای واقیتهای عینی که درپیشروی چشمان ایشان شب وروزبا شفافیت وبمثابۀ یک فلم مستند سیر میکند،بیشتراز همه مسئولیت دارند،تا درراه ایجاد اعتماد سائیر ملیتها وایجاد وحدت ملی،ازاین طریق گامهای وطنپرستانه وبرادرانه بردارند.تا این واقعیتهای زنده وتلخ تاریخی امروزی را همان طوری که هست وزنده به چشم میبینند،صادقانه وبا احساس عالی وطندوستی از زاویۀ ایجاد اعتماد بین ملیتها ووحدت ملی،نه ازموضع تنگ نظرانۀ اتنیکی،به پیشگاه مردم ازهم رمیده ورنجیده وستمدیده ومصیبت وماتم زدۀ ما درسراسرافغانستان ،مردانه وبا شهامت  انقلابی وبدون کوچکترین بیم وهراس افشا وبر ملا نمایند.ومسئولیتهای  تاریخی را در زمینه ودر این راستا ادا نمایند.زیرا درچهار چوبۀ قبیله سالاری وقومپرستی وزبان ستیزی وتعصب کور،نمیتوان افغانستان مترقی وپیشرفته ،ازاد ومستقل ودموکراتیک رااعمارنمود.وقرنهای دیگرمنتظر نشستن در تحت بهانۀ نبود شرائیط مساعد وبهانه اوردن عقب مانی های عینی وذهنی برای تحقق تدریجی ومرحله ای دموکراسی که ،دیگر ان شرائیط سکوت ورکود سیاسی پیشینه تغیر نموده است،بصورت اگاهانه ویا نا اگاهانه در موضع حفظ حالت نا بکار ونا هنجار فعلی رژیم وتحکیم مواضع ان دراینده قرار گرفتن است، وازجانب دیگرجفای بزرگی بر حق این این خلق به زنجیرکشیده بوده ودر راستای مدافع عقبگرایان وقبیله پرستان بودن وتقویۀ مواضع انان وادامۀاستبداد است.وهرقلم بدستی که فرهنگی هست یاخیر؟ اگربدون تفنن وفضل فروشی و بجای تاخت وتاز بالای یکدیگروبدون حسادت وحساسیت ،اگرحرفی را برای بیداری واگاهی وبه منافع این جامعه به خور مردم میدهد،بدان که به کوچۀ فرهنگ وفرهنگی داخل ومیخواهد ازاین راه عبورنمایدکه،باید بیشترتشویق هم گردد.ا-و

قبیله پرستان، نژادپرستان وخود محوربینی اتنیکی حاکمیتهای مرکزی درطول سده ها وقرنها به این طرف نشان داده اند که،به نفع هیچ قوم وقبیله ونژاد خاص خدمت شایانی ننموده اند وبا این مشی مبتذل وبی پایه وبی مایه فاشیستی ضدملی خود نه تنها خدمت کرده نمیتوانند،بلکه با امدن(طالب،ونیمه طالب،وتروریستهای گلب الدین حکمتیار وسائیرتیروریستهای مربوط به القاعده وبی فرهنگ وبی دانش وقطاوالطریق بیکاره وباردوش جامعه ودزد وجاهل)شاید دوصدو پنجاه سال دیگر نیزکشور ما دوباره به عقب برود.ا؟ وبجای چسپیدن عقب یک گروه مذدوروساخت دشمنان خارجی مردم افغانستان بنام"طالبان.ا؟"که جزتأمین کنندۀ منافع خارجیان وحامیان بین  المللی والقاعده،دیگرچیزی درمخیله ندارند.چرا درراه پیاده نمودن(مرحله به مرحلۀ دموکراسی)،ازطریق  انتخابات ازاد پارالمانی وازتقسیم قدرت انحصارغیرمشروع مرکزی،به محلات،شهرها،ولایات وذونها وازاستقرار یک نظام ملی ودموکراتیک که ممثل ارادۀ تمامی مردم ومشارکت وسیع تمامی اقوام وقبایل را منعکس بسازد،اگر دفاع ومطرح نمائیم،چه خطری متوجه میگردد؟ وبسوی اعمار جامعۀعدلانه تر،باثبات تر،ارامتر،وصلح امیز ترومتحد تر ومستقل ترشعارهای ما باید همنواگردد.ودراین راستا برای بیداری شعور سیاسی وطبقاتی توده ها با گامهای سنجیده ومتین ومرحله به مرحله وبه تدریج وزینه به زینه ،همه نیروی مادی ومعنوی وقلمی خودرا بسیج نمائیم.ا--وصرف انحصارگران قدرت مرکزی ازتحقق دموکراسی واقعی بیم دارند،وان به معنی انست که(ازاتحاد وهمبستگی مردم واز دحدت ملی)بیم دارند، زیراتحقق دموکراسی واقعی ،ضامن اصلی وحدت ملی است یعنی درحقیقت امر از(انتقال وتقسیم قدرت انحصاری سیاسی تک قومی مرکزی)به شوراهای محلات،ولسوالیها،وولایات وشهرها وبه سائیر واحد های اداری،ازطریق مردم وبرای مردم،بیم وجبن وترس نشان میدهند که،باطرح وپیشنهاد این مطلب پشت شان میلرزد ودرفکرازدست دادن قدرت سیاسی قومی میگردند،(وتنها زین کهنه وشکستۀ اسپ لنگ سالخورده خودرا قائیم گرفته اند،که اگر این اسپ هرطرف بتازد،پایمال کند،بدود ، وبچرد ،وبچرخد،ازان باکی نیست،باید که زین این اسپ وسوارکارانش اسیبی نه بینند.ا؟)و

درحالیکه درعصر حاضرکلیه ای این نهاد هاواهرامها درهمه عرصه ها ودرمناسبات اجتماعی،علی الرغم تلاشهای انحصار گران قدرت وبرترجویان قبیلوی ودرک وبرداشت دگماتیستی وسطحی ایشان وخشونتهای اتنیکی  نسبت به هروقت دیگربرای پذیرش تحولات دموکراتیک،دارد بطورروز افزون مساعد میگردد،ومردم ما هرنوع رژیم وهرنوع پالیسی وروشهای زمامداران را دراین تاریخ درطول سده ها تجربه کرده اند.مردم ازادیخواه وتحول طلب ما تشنۀ صلح وامنیت ودمو کراسی واقعی وعدالت اجتماعی وانتخابات واقعا دموکراتیک که (بدون تقلب ومداخله.ا؟باشد)،که تمثیل کنندۀ وتطبیق کنندۀ برخی مهم از اهداف وبرنامه های نظامهای   دموکراتیک پارالمانی یا فدرالی هستند.-ومردم ما با اندیشۀ جامد عقبگرایانه وخشک وانحصار گرایانه بی مایه وبی فرهنگ قیبلوی-سنتی فاشیستی"طالبان"،هیچگاه نمیتوانند سازش نمایند،بویژه(زنان محروم ومحکوم کشور ما که بیش ازشصت درصد جامعه را تشکیل میدهند)،دیگرنمیخواهند حاکمیت فاشیستی وضرب وشکنجه،فساد وجنایات وتجاوز،درسر نوشت این جامعۀ بیدفاع ،دوباره حاکم ومستولی شود.ویا بازهم دولت مرکزی نا کام فاسد ومتعصب وتفرقه باز،بگونۀ دوصدسال پیشینه را،به زور وبرسر نیزۀ خارجیان،دوباره وتکرارا به تجربه بگیرند.ا؟..مردم ما میخواهند تا درتمام عرصه های زندگی اگاها نه وشرکت فعال داشته باشند.ملیتهای محکوم وتحت استبداد،بویژه(تورکان افغانستان)،سیاستهای تصفیۀ قومی وبه حاشیه راندن وبر خوردهای تعصب امیزونفاق انگیزانه وتجزیه طلبانۀ رژیم فاسد-فاشیستی را طی اعلامیه های جدا گانه،چندین بار محکوم نموده اند.ملیتهای محکوم وتحت استبداد افغانستان(تورکان)همان طوریکه درکسب استقلال دربرابرغول استعمارواستیلا گران خارجی،متحدا با سائیر ملیتها ومردم غیور ورزم اور این سرزمین مرد خیز،یک جا سربازی،وفداکاری نموده،وقهرمانانه ازننگ ونا موس وازتمامیت ارضی این خطۀ باستانی،باریختاندن خونهای پاک خود ازوجب وجب خاک این سرزمین مقدس وتجزیه نا پذیر،دفاع مردانه نموده اند، بنأدرقدرت سیاسی،ودرسهم ومشارکت ملی ودرتوزیع همه ای نعمات مالی ومادی ورشد متوازن فرهنگی،اقتصادی واجتماعی وغیره نهاد های مهم وکلیدی نیز خودرا متساوی الحقوق میدانند،که علی الرغم تمامی دهان کجی ها ودندان خواهی های برترجویان قومی ونژادی وطرفداران وهواداران حاکمیت طرازفاشیستی یک قومی ویگانه راه حل این بحران کنونی(معضلۀ ملی ویا حل دموکراتیک مسئلۀ ملی)که عامل اساسی وقوع این خونریزیها وفجائیع وفساد که،انحصار قدرت سیاسی قومی در محور اهداف ان قرار دارد،تشکیل داده وصرف ازطریق رائیج نمودن"دموکراسی فدرالی"ازطریق انتخابات ازاد ودموکراتیک وگزار مسالمت امیز ودموکراتیک قدرت سیاسی انحصاری مرکزی به شوراهای(محلات،علاقداریها،ولسوالیها،ولایات وشهر ها ومراکز)با سهم ومشارکت وسیع وفعال مردم وبا تعین وانتخاب نماینده گان واقعی وشائیستۀ خویش،بدون مداخلات وتقلب وخرید وفروش رأی مردم ،می باشد.و

این یک طرح روشن وکاملا ساده وشفاف بوده ومردم ما تشنۀ تحقق وعملی ان هستند..ا-واما به یک شرط که بعد از این اگر به بالای مردم اعتماد گردد.ا--بس است که مردم تا حال بالای این زمامداران قلابی ودروغین ونا مشروع تا این دم به حد کافی اعتماد نمودند وتا  امروز ازاعتماد مردم ما این زمامدران فروخته شده خائینانه استفادۀسوئء نمودند.ا؟ زمانیکه به بالای مردم حد اقل اعتماد صورت گیرد و طبقۀ حاکمه حد اقل به مردم مراجعه نماید ومشروعیت خودرا ازمردم بگیرد وبه تدریج خودرا مردمی بسازد،درهمین جاست که یک بخشی ازیک مر حلۀ دموکراسی عملی گردیده است،بنا هرگامی مثبت که به نفع مردم وجامعه گذاشته میشود همسوئی با دمو کراسی دارد. واین جامعه طوری معتاد گردیده که امروزهر نوع مشی سیاسی را میپذیرد.ا؟وچنان به جان ریسده اند که جز ازتیروریستان وطالبان والقاعده ورژیم فاشیستی فاسد،به قبولی هر نوع رژیم دیگر تن درخواهند داد.ا؟

به یکی از نامه های سر کشاده عنوانی اقای اوبا ما رئیس جمهورامریکا که توسط یک  نویسندۀ عزیز وبا احساس ارقام یافته است،در بخشی از ان امده است که:"...انگیزۀ تشکیل یک حکومت فدرالی متشکل از همه اقوام میتواند ازولایات درمقابل افراطیون وتیروریستها ایستادگی نمایند،تا بنیان القا عده ازافغانستان ریشه کن گردد..ملا عمرخسر وداماد او اوسامه بن لادن طرف ضرورت قوم پشتون نیست،برادران پشتون،درافغانستان حثیت قومی ووقار خودرا حفظ کرده اند،بسیار به خوبی میتوان با اقوام دیگرافغانستان ،ازاد وسرفراز،حمایه واحترام به حقوق یک دیگر،در قبال القاعده دفاع نما*یند،تا تمامیت ارضی،ومنافع علیای ملی،افغانستان درامان باشد...".(8)و

وانحصارگران قدرت سیاسی باید صادقانه به صدای مردم خود گوش فرا دهند که،اذعان مینمایند:یگانه راه نجات ازاین بن بست وختم سیطره جوئی های فاشیستی وجنگ وفجائیع وفساد وبدبختی اجتماعی در(حل دموکراتیک مسئلۀ ملی) که تمامی اوضاع واحوال وشرائیط مسلط کنونی را مطلقا تحت شعاع خود قرار داده است.با تحقق(مرحله به مرحلِۀدموکراسی)واقعی ازطریق فدرالیسم پارالمانی میدانند.مردم ما میخواهند تا حکومتی یارژیمی دارای ماهیت ملی ودموکراتیک که زمامداران ان حد اقل به مفهوم واقعی دموکراسی   از هرنوعی که باشد باید بلدیت داشته وحد اقل سواد سیاسی را داشته باشند،مستقرسازند.واما رژیم فاسد-فاشیستی که ماهتا ضد ملی وضد دموکراتیک میباشد،نه تنها چیزی از دمو کراسی در مخیله ندارد،بلکه بر ضد دموکراسی وبرای بد نام سازی دموکراسی تلاش میورزد.ا؟

بعضی نخبه گان ورجولان سیاسی نیز به این باوراند که:"...اگردولت مرکزی،فاقد اهلیت حل قضایا ومشکلات باشد،بائیست قدرت را غیر متمرکز ساخت،این اغازمجدد بحث سیستم فدرالی است،که درنبود دانش وبینش عمیق،درک ان برای عدۀای دشواراست،بحث برسر ادارۀملی،پروگرام ملی وملت بود،درجامعۀما یک وکیل ،شورا وقتی قابل تأید است که به زبان مشخص صحبت نماید،فرقی نمیکند که این وکیل ملا راکتی باشد،ملا عمر باشد،ملا حکمتیار باشد ویا ملا ربانی ویا ازهر قماش دیگری که باشد..وچه سوابقی را داشته باشد،یک زعیم  ورهبر وقتی مشروعیت دارد که،ازمنطقه وقبیلۀ خاص باشد،فرقی نمیکند که با توسل باچه وسائیلی به مسند قدرت رسانیده باشد،مصلحت ملی،مستلزم عقب راندن همۀ پدیده های قومی،زبانی،منطقوی ومذهبی میباشد،ایا جامعۀما با این صلاح مجهز میباشد..."(9)و

دپلوم انجنیر حسن پیمان

 

فبروری/19/10

 

 

ادامه دارد....و

امریکا

 

رویکرد ها

 ممحران موحد-استفادۀ ابزاری ازدین به سبک مجددی-هفته نا مۀ امید-860-9دسمبرسال2009و

برگرفته شده ازتار نمای خاوران.

***

امیر عبدالرحمان-تاج التواریخ-چاپسال1373و-155و

 

***

دایفولادی-افغانستان:قلمرو استبداد-چاپ اول-سال1377خورشیدی- ص99و

***

(ه(همان)--ص103-101-104

***

ه(همان-)-صص-340-341

***

محران موحد-استفادۀ ابزاری ازدین به سبک مجددی-هفته نا مۀ امید-860-2دسمبر-59-تارنمای خاوران-و

***

میرغلام محمد غبار-افغانیتان درمسیرتاریخ-ج-اول-ودوم-ص-355-سال1383خورشیدی.و

***

محمدضیا جاغوری-داکتر-نامۀسرکشاده به اقای اوباما رئیس جمهور امریکا-هفته نامۀامید-860-2دسمبر-09

***

محمد نعیم کبیر-سوال ایندۀ کشور-هفته نامۀ امید-863-13-جنوری-10

***

دپلوم انجنیرحسن پیمان

ادامه دارد.......و

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

{قسمت چهارم}

تاریخ تجارب کشورهای بیرون مرزی:-و

------------------------------

 

همان قسمیکه انواع دولتها وتعریفات انها دربخشهای پیشینه مورد ارزیابی وبررسیهای اجمالی قرارگرفت وروشنی لازم انداخته شد،وازدیدگاه اندیشه های علمی ومترقی(جامعه شناسی علمی)،گفتیم که دولت محصول تضادهای متخاصم واشتی ناپذیردریک جامۀ متخاصم طبقاتی بوده وبمثابۀالۀ سرکوبگری برای تامین منافع ودفاع ازمنافع طبقاطی محافل حاکمه برعلیه اکثریت عظیم طبقات ولایه های زحمتکش وتحت استبدادان جامعه،استفاده به عمل می اید که با زوال جامۀ اولیۀ(بی طبقاط)وظهور مالکیتهای خصوصی بر وسائیل تولید،ظهورنموده است.ودارای زنجیروزندان،قانون وقضا وقوأ میباشد.ازاینکه درجوامع متخاصم ومتضادوغیرعادلانه،دولت درپیشانی خود(مهرطبقاتی)جامعه خودرا دارا میباشد،بنأ توزیع نعمات وخدمات اجتماعی ویا ریفرمهای نیم بند فریبندۀان،اهنگ رشد اقتصادی واجتماعی وسیاسی وفرهنگی ان وبسا سهولتهای دیگردر جامعه نیزبه شکل غیرعادلانه بوده ورنگ وچهرۀ طبقاتی را با خود میداشته باشد.یعنی دولت درهمچو جوامع بنا برماهیت خود،مدافع منافع اقلیتهای اشراف وسرمایداروثروتمندان وملاکین،خانان وسران اقوام وقبائیل ومتنفذین جامعه بوده ونمایندۀ انان میباشد،نه نمایندۀطبقات،اقشارواصناف وسائیرمحنتکشان پائینی جامعه.ودرخدمت مشتی اقلیتهای محدود وطفیلی گروبهره کش جامعه قرارمیگیرد.بگونۀ مثال:دولت اقای حامد کرزی رئیس جمهور،ازهمین قماش دولتها بوده و ما نند دولتهای تک قومی اسلاف خود،نمایندۀ اشراف،سرمایداروثروتمندان،تکنوکراتها ودلالان،قاچاقبران ومافیای مواد مخدره،جواسیس وعناصرمشکوک ووابسته به خارجی ودشمنان مردم افغانستان بوده،که مطلقاازمحافل حاکمۀیک قوم وتبارمعین تحت نام قوم (اکثریت).ا؟حاکم نمایندگی نموده وبه مثابۀ دولت حاکم بر سر نوشت تمام جامعه عمل مینماید.چون دولت ازطبقات ومحافل حاکمۀ یک قوم وتبار نمایندگی مینماید،بنأاین دولت را دولت قومگرا وفاشیست میتوان تعریف نمود که تمام خدمات وعملکردهای ان غیرعادلانه وطبقاتی واتنیکی فاشیستی بوده،انعکاسدهندۀمنافع قوم وقبیلۀ خاص میباشد وجامعه را به فساد وفجایع وتفرقۀ ملی وقومی وقبیلوی ونژادی وسائیر پدیده های تعصب امیزاتنیکی سوق واداره مینماید،که بادولتهای ملی ودموکراتیک ویا با دولتهای عادلانه ومترقی ازریشه وبنیاد درتضاد میباشد. وبه همین ترتیب عکس ان،یعنی موجودیت دولت به گونۀدیگری درجامۀ مترقی ودموکراتیک وبیطبقه که دارای ماهیت دموکراتیک ومردمی بو ده ،وقتی که قدرت سیاسی ازیک اقلیت محدودطفیلی واستثمارگر وحاکم برسرنوشت اکثریت جامعه به  دست اکثریت عظیم طبقات ولایه های مختلف زحمتکشان گزارمینماید،وبخاطر حفظ قدرت سیاسی حاکمه به دست اکثریت عظیم کارگران ودهقانان وسائیر اصناف وزحمتکشان،بخاطرتأمین ودفاع ازمنافع طیف وسیع جامعه برعلیه مشتی ستمگران واستثمارگران وظالمان ودشمنان داخلی وخارجی برای تأمین رفاه،صلح وارامی،ازادی ودموکراسی ترقی وپیشرفت اجتماعی استعمال وکاربرد عملی پیدا میکند.واین درفازاول ویا مرحلۀ اول جامعۀ بی طبقه که هنوزدرانجا بعضی اختلافات وتضادهای فرعی اشتی پزیر باقی است،تعریف میگردد.واما درفازدوم ویا مرحلۀ دوم تکامل وگزاربه سوی جامعۀ ایده ال بشری که(ختم استثمارانسان توسط انسان)کاربردعملی پیدامیکند ورفع نیازانسان تحقق میابد،دران صورت ماهیت دولت کاملأتغیربنیادی نموده وبجای ان رهبری دستجمعی توده های زحمتکش وخود گردانیهای مدرنایزتشکیلاتی ورهبرد های منظم واتوماتیک کارسالاری درسراسر جامعه به وظائیف  ومسئولیتهای روتین وروزمرۀ توده ها تبدیل میگردد که جاگزین دولت میگردد،که فرد درمقابل جامعه وجامعه بمقابل فرد بامسئولیتهای فردی ورهبری دستجمعی،احساس مسئولیت شدیدنموده وکاملا به یک امرتختطی ناپذیر تبدیل میگردد،وعاری ازهرنوع ریا وخطا وخیانت ونیاز اجتماعی میباشد.درجامعۀ که همه نیازان رفع گردیده باشد چنان شرائیطی ایجاد میگردد که دران هیچ نوع افت وبلا وفساد وفجائیع دیگر راه نیافته ودرانجا ضرورت دولت با ان تعریف فوق خود وطول عرض ان هیچگاه احساس نمیگردد،چونکه جامعه ازبیعدالتیها،فساد وفجائیع،زشتی وپلشتی ونابربریها،رهائی میابد.زندان وزنجیروقین وفانه،دار والۀ قتاله به موزیمهای تأریخی سپرده میشود.-واما تازمانیکه سرمایه سالاری،استثمار واستعماردرجهان باقی است،وتهدید موجود است،وزر وزور حاکم است،همچو اورگانی بنام دولت برای دفاع ازدست اوردهای جامعۀ عادلانه ومترقی درکلیه ای عرصه ها ونهاد ها ودفاع ازمنافع ومصالح وتمدن وتمامیت ارضی ان ضروری پنداشته میشود.که تأریخ ونسلهای رویندۀ نوین زمانه های اینده به ان پاسخهای روشنتر وشفافتروقانع کننده ترخواهد داد.ا.ا-(1)ر

حقوق دولت داری تا کنون درتأریخ(3)نوع ساختار اداری ارضی راتجربه کرده است،(یونیتار،فدریشن وکانفدریشن)،که فعلابطور عمده دوسیستم اداری ارضی درجهان وجود دارد"یونیتار وفدریشن"،ازجملۀتمام کشورهای جهان تخمین(61)دولت به سیستم فدرالی اداره میشود.ویک تعداد کشورهای دیگرنیز اصول وپرنسیپهای فدرالی را درسیاست روزمرۀخودبخاطرحل معضلات زبانی،فرهنگی وقومی وسائیرمسائیل ایتنیکی قبول نموده وگرائیشهای انها بسوی فدرالیسم افزوده میشود.نحوه وطرزپیدائیش فدرالی متفاوت بوده ودرشرائیط گوناگون ظهورنموده که دارای انگیزه های متنوع،اعم ازداخلی ومیهنی وبوجود امدن ملوک الطوائیفی،خانه جنگیها،قبیله سالاریها،تمایلات قومی وزبانی ومذهبی وحس استقلال خواهی وبسا برتر جوئیها وعظمت طلبیهای دیگردرحوزۀ محدودۀاتنیکی وغیره بوده است.که بخاطرجلوگیری از تجزیه وجدائیها،اقدام به تشکیل دولتهای فدرالی گردیده اند،که به موجب ان درایالات متحدۀ امریکا درسال

میلادی(1774)بامتحد کردن(13)ایالت مستقل بعد ازاخذاستقلال ازاستعمارگران جهان خوارانگلیسی درتحت قیادت جنرال جورج واشنگتن نخستین رئیس جمهورامرکا،نظام فدرالی بوجود امد که،قدیمی ترین مودل فدریشنها میباشد.نیم قارۀ هندوستان درنتیجۀ کسب استقلال ازاستعمارگران بریتانیائی درسال(1947م)،دودولت هند وپاکستان عرض وجود نمودند،روسیۀتزاری بعد ازجنگ اول جهانی درنتیجۀ پیروزی انقلاب کبیراکتوبربا تدوین قانون اساسی سال (1924)م ساختارفدرالی خودرااعلان نمود.وجوانترین دولتهای فدرال عبارت اند از هسپانیا وبلژیک میباشند که همزمان باتبدیل ساختاراداری وتشکیلاتی شان ازیونیتاربه فدرال،شامل اتحادیۀ اروپا گردیدند..وبعد ازشکست فاشیسم درجنگ جهانی دوم دولت المان فدرال در(1949م)بوجودامد.کشورالمان که دران ازقدیم الیام به این طرف قبایل جرمن یاژرمن زندگی میکردند تا اواسط قرن نزده دولت واحد ومتمرکزنداشتند،بصورت ملوک الطوائیفی وقبائیلی درپهلوی هم زندگی میکردند.البته همین پراگندگیها بود که انهابرخلاف کشورهای دیگراروپائی چون انگلیس وفرانسه،هالند،بلژیک،هسپانیه ،پورتگال وروسیه از داشتن مستعمرات بی بهره بودند. وبهمین ترتیب دولت پروس ویا پروشیا که شامل اطریش امروزی میشود،نه المان امروزی درتشکیل پروشیای ان زمان به غیراز اطریش دولتهای  دیگر نیزمانند چکوسلواکیای دیروزی،رومانی،بلغاریاوهنگری شامل بودند.ودرنیمۀدوم قرن هژده درنتیجۀجنگها،دگرگونیها وبازنگریها درساختارجهانی دولت پروسیا ازهم پاشید وجای انراامپراطوری اطریش-هنگری گرفت که عمران نیزبه درازا نکشیدواین امپراطوری درجنگ اول جهانی توسط متفقین "انت انت"سرنگون گردیده دولتهای دیگری درویرانه های ان سربراوردند،واین نام نیزمانند نام پروس به تاریخ پیوست.(2)و

دراینجا لازم است تا به پس منظرتاریخی ایجاد وتشکیل فدرالهای ایالات متحده بطورخاص یک تأمل نمود که نسبت به هرکشوردیگر،سابقه دارتروبا مودل قدیمی تروبا سپری نمودن جنگهای خونین با استعمارگران برتانوی واروپائی وجنگهای میهنی واتنیکی وبسا معضلات ومشکلات وپیچیدگیهای ملی داخلی که دربعضی مواردباشرائیط کنونی افغانستان باوجود تفاوتهای اقتصادی اجتماعی وسیاسی واتنیکی وغیره،شباهتهای خودرادارد،که موردبررسی مختصروجداگانه قرارداد:

تاریخچۀ تشکیل فدرال درایالات متحدۀ امریکا:ر

 پیرامون ظهوروپیدائیش فدرالیسم وچگونگی شکلگیری وتشکل ان،بسا نظریات واثارتحقیقی ارائه گردیده است که،به عقیدۀ بعضی پژوهشگران،اتحادیۀ شهرهای یونان قدیم نخستین تجربۀ شناخته شده درزمینۀفدرالیسم بوده است،که قراردادهای متقابل وگونگون سیاسی،نظامی،وتجارتی وورزشی وغیره،بین شهرهای مستقل عقدمیگردیده است،اما درطول تاریخ بشری،همچومشارکتها،قراردادها وپیوندهای اجتماعی وسیاسی درقلمروامپراطوریها ودولتهای متشکل به شکلی ازاشکال وجود داشته است،حتی جوامع اولیه که به اساس روابط خونی،خانوادگی،طائیفوی وایلی استواربوده است که به چنین نشانه ها بر میخوریم.بطورنمونه اتحادیۀ پنج ملت "ایرو کوز"درامریکا دران زمان باتقسیم وظائیف متقابل درعرصه های گونا گون برقراربوده است...(4)و

تأریخ شاهد حل بسا منازعات،تنشها واختلافات وبحرانات سیاسی واجتماعی واقتصادی وفرهنگی را بطورمستنددرسیستم فدرالی گواهی میدهد،بویژه درنظام فدرالی دموکراتیک بااتخاذ روشهای نوین وتجدد خواهانه وتحول طلبانه،هرگونه مانعی وسدی عقبگرایانه وسنتی ومحافظه کارانۀ که درجلوتحقق روشهای دموکراتیک قرارمیگیرد،بطورقاطع وسازش ناپزیرمقاومت نموده،ازهم میپاشد وراه را به دگرگونیهای بعدی هموارمیسازد.بگونۀ مثال:المان وسویس نیزمانند امریکا وبسا کشورهای دیگرتأریخ پرازجنگ وخونریزی وویرانی وچندپارچگی وملوک الطوائیفی را ازسرگزرانیده،با پیاده کردن سیستم فدرالی بعدازجنگ جهانی دوم درطی تخمین (60)سال به تمدن امروزنائیل گردیده است...هیچ کشوری درجهان وجود ندارد که،اولا به بلوغ سیاسی،عمرانی وشگوفائی رسیده وبعدا به نظام فدرالی گذار نموده باشد.درهمۀ کشورهای فدرالی جهان ازشرق تاغرب،درحالتهای بحرانهای سیاسی،نظامی،اقتصادی واجتماعی که مشابه حالت فعلی افغانستان بوده،نظام فدرالی رادرکشورخود قبول کرده اند.وطبق اصول وموازین دموکراتیک فدرالیسم به منازعات ومخاصمات قومی وجنگ سالاری خاتمه داده حکومتهای تک قومی برمبنی انتخابات دموکراتیک ،نظام فدرالی خودرا ایجاد نموده وراه ترقی وانکشاف را پیموده ودموکراسی را رشد وتوسعه داده اند.(4)و

قبل از کشف امریکا غلامان زیادی درانجا زندگی مینمودند،وقبل ازورود واشغال امریکا تویط اروپائیها،طوائیف(هندی-امریکائی وامریکائیهای بومی)درانجا زندگی میکردند.درسال(1700م)تعدادزیادغلامان افریقائی درخاک امریکا اورده شدند.مردان وزنان واطفال خلاف میل ورضائیت ایشان،بزور وبه قسم برده وغلام دراین مستعمرات اورده شده بفروش میرسیدند وازاغوش گرم خانواده ها،فامیل ووطن ابائی شان بیرحمانه جدا ساخته میشدند،واین غلامان بدون انکه کوچکترین مزدی دریافت نمایند،عرق میرختند وزحمت میکشیدند وبه کارهای پرمشقت وطاقت فرسا گماشته میشدند،وبه بهره کشی واستثماراستخدام  میگردیدند،ودارای هیچ نوع حق وحقوق انسانی نبوده اند.واکثراین غلامان به کارهای کشاورزی مصروف ساخته شده ومورد بهره کشی گوناگون قرار میگرفتند،وبه سائیرکالونیها ومستعمرات مربوطه به کارهای شاقه وپرمحنت نیزگماشته میشدند.ازاینکه به اثرظلم وستم وبهره گیری وشیره کشیهای غیرانسانی درزیر یوغ استعمار واستثماروحشیانۀ انگریزی ویا برتانیای کبیر تمامی حق وحقوق مشروع وانسانی انها کاملا تلف وبیرحمانه پایمال میگردید.که بالاخره این غلامان مظلوم ودربند زنجیرکشیده،بخاطرازادی واحیای هوئیت ملی وبرای تعین سرنوشت خود وبرای ملت سازی برای خود  بطورجداگانه،درفش ازادی واستقلال رادرکاخ استبداد استعمارگران کهن بریتانیا،دلیرانه برافراشتند.واستعمارکهن بتانوی را تاروماروبه زانو دراوردند.که این حادثه یکی ازحوادث مهم وبا ارزش تاریخی وازجملۀعوامل وانگیزه های عمدۀ سراغازجنگهای میهنی وانقلاب ضد استعماری امریکا بوده ودرتأریخ ان کشوربه خط درشت ثبت گردیده است.--یکی ازسیاستمداران متفکرواندیشمند بنام(توماس جفرسن)درسال(1776م)اعلامیۀ ازادی وغیروابستگی واستقلال امریکاراازاستعمارگران انگلیس به رشتۀ تحریر دراوردکه،دران اعلامیه توانست بعضی اندیشه های انقلابی ومفکورۀ پرشورملی ووطندوستانه را داخل نماید،واندیشه های ارزشمند وشورانگیزازادیخواهی را برای امریکائیان دران اعلامیه درج نماید.بگونۀ مثال اورده بود که:.."تمام مردم درجهان بطورمساوی خلق شده اند ودارای حق وحقوق مساوی میباشند مانند(حق زندگی،حق ازادی،وبهره ورشدن ازهمه مزایای مادی ومعنوی لزائیز وخوشیهای زنده گی وغیره)که موصوف دران زمان از(1801الا1809م)رئیس جمهورامریکا نیزبوده است .واین یگانه کسی بوده که درراه تأمین حق وحقوق افراد وازادی ادیان ومذاهب مبارزه نموده وبرای تحقق اندیشه های تحول طلبانۀخود تا اخرمقاومت ومبارزۀ نستوه انجام داده است.(5)و

ودرسال(1774م)نماینده گان ونخبه گان ازادیخواه از(13)مستعمره،نماینده(12

مستعمرۀ ان درنخستین کانگرس درپنسلوانیا جمع شدند وباهم بازدید وتبادل افکار نمودند،که ازجملۀ این (13)کالونی دراین گرد هم ائی صرف نمایندۀ ایالت(جورجیا)حاضر نبوده،واین مستعمرات که پیوسته درتحت تهدید واستبداد،ظلم وستم وشیره کشی غیرانسانی انگلیسها قرارداشت وازشدت رنج ومحنت طاقت فرسا،سخت براشفته گردیده بودند.انها ناگزیربرای برانداختن یوغ استعماروپاره نمودن زنجیربرده گی ازدست وپای غلامان،بالاخره به تشکیل قوای مسلح دست یازیدند.ودرسال(1775)م،کانگرس دوم،بعدازاغازجنگ بین انگلیس ووطنپرستان ازادیخواه امریکائی،تدویرگردید.وکانگرس ازتوماس جفرسن خواست تا اعلامیۀ استقلال و ازادی وغیروابستگی به انگلیس را به نگارش بگیرد.جفرسن بعد ازاخذ نظریات کمیتۀ مخصوص دراین رابطه به تمامی اعضای کانگرس اهداف جدائی طلبی وازادی از قیدیوغ استعمارانگلیس راکه قبلا شامل مفردات اعلامیه ودران درج نموده بود،قرائت نمود،وبه اساس ان فیصله به عمل امد که،اگرمحافل حاکمۀاستعماری ازحق وحقوق مردم دفاع وانرا تأمین کرده نمیتواند،مردم حق دارند تا حکومت جدید خودرا طبق دلخواه خود ازادانه انتخاب وتشکیل نمایند.جفر سن درزمان تحریراین اعلامیه ازادی واستقلال،مجموع(13)مستعمرۀ انگلیس رادران اعلامیه شامل ساخت.که دراثر ان نمایندگان تمامی این مستعمرات باهم یکجا شده درسال(1776م)ازادی خودرا متفقا ازانگلیسها اعلان نمودند.که بعداز ختم این جنگ برحق دفاع ازمیهن ونبردهای انقلابی ضد استعماری انگلیسی این مستعمرات همه ازادیهای خودرااعلان وهرکدام به حیث یک ایالت جداگانه به استقلال وازادی خود رسیدند.وهرکدام این ایالتها حکومتهای جداگانۀ خودرا توسط مردم وازطریق مردم درهمان بررهه تشکیل داده بودندوقوانین ایالتی خورا تدوین وتصویب نموده وبه اساس ان ملتی کوچکی رادر تحت قانون اساسی ایالات متحده دراین منطقه تشکیل دادند.وازان جمله درسال(1787م)،(سه مستعمرۀ نخست)که به ایالت تبدیل شده بودند،ایالات(دلاور،پنسلوانیا ونیو جرسی)بودند.ودرسال(1788م) ،هشت مستعمرۀ دیگران(جورجیا،کنیدیکیت،مساچوسیت،ماریلیند،کوریلاینای شمالی وجنوبی ونیوهم شائیر)شامل ایالات گردیدند،وبه همین ترتیب در(1789م)ورجینیا ونیویارک شامل ان گردیدند. ودر(1790م)رودایلیند متحدگردید.که اینها همه به حیث ایالاتهای فدرالی به رسمیت شناخته شدند.وبعد ازاعلام ازادی دراعلامیۀان نیزقید گردید.که این ایالات جدیدفدرالی نیزبه اساس قانون اساسی امریکا به سیستم فدرال شامل وپذیرفته شدند..وبه این ترتیب بالاخره یکی پی دیگری دراتحادِیۀ فدرالی بشکل داوطلبانه به هم پیوستند،که امروزامریکا از(50

ایالت فدرالی متحد،متشکل گردیده است. ونمایندۀ(39)ایالات برای نخستین باردر

سپتمبر(1787م)قانون اساسی جدید امریکاراامضا نمودند،که به اساس ان سیستم جدید فدرالی ایجاد وتا امروزبر قرارگردیده است،و(جورج واشنگتن )نیز در همان سال،به حیث نخستین رئیس جمهورامریکاانتخاب گردیده است.ومردم را به اتحاد وهمبستگی دعوت ودراین راه صادقانه مبارزه نموده است که ازان جهت نام  (     پدرامریکا)را مردم برایش لقب داده اند،نه بگونۀ(بابا های غیر مشروع وتحمیلی وطن ما که از بالا جای ها ذریعۀ انگلیسها ویا کدام اجنبی مغرض دیگربالای مردم ما تحمیل وتعمیل گردیده باشند.ا؟)که موصوف بعد ازختم دورۀ دوسال طور داوطلبانه(بدون قتل وغارت وخونریزی وبرادرکشی که سنت دیرپای زمامدران قبیله سالار افغانی میباشد.ا؟)،پدرمردم امریکا ازسمت ریاست جمهوری خود کناررفت(6

به تعقیب ان جنگهای میهنی(1812م)مکسیکو-امریکا وجنگهای هسپانوی-امریکائی الا سالهای(1815م)دوباره دوام یافت.رئیس جمهور(جیمزمدیسن اعلان جنگ علیه بریتانیای متجاوزواستعمارگرکهنه کاررااز کانگرس تقاضانمود.دران وقت انگلیسها کشتیهای امریکارا متوقف نموده مورد حمله وهجوم قرارداده غارت مینمودند.انگلیسها (طوائیف هندی-امریکائیرا)برعلیه امریکائیها مسلح میساختند،که درنتیجۀ این جنگ تجارت ملی بکلی مختل وازبین رفت.وپایتخت امریکا همه به اتش کشیده شد،اما امریکا باوجود انهم درجنگ برنده شده ودشمن را سرگوب نمود.وبالخره امریکا برای نخستین باردرتأریخ خود بعد ازسپری نمودن جنگهای خونین میهنی وانقلابی بمثابۀ یک کشورازاد ومستقل ومتحد با سرکوب متجاوزترین غول استعمارگروحشی درجهان"برتانیای کبیر" استقلال وازادی خودرا بدست اورد،واین پیروزی زنجیرشکن ضد  استعماری خلق امریکا،بمثابۀ سراغازنخستین نهضتهای انقلابی وازادی بخش ملی وضد استعماری بعدی درتاریخ امریکا ثبت گردید..ودرجریان جنگهای میهنی داخلی مردم امریکا بطورخصمانه وخونین ان به گونۀ (جنگهای تنظیمی بگونۀ افغانستان).ا؟ بین خود زدوخورد مینمودند،بگونۀمثال،ولایات صفحات شمالی امریکا برای ایجاد واستقرارنظام فدرالی که ابتکارطرح این سیستم نیزازطرف مردم شمال امریکا بود،درراه تحقق این اندیشۀ رشد یابنده تااخررزمیدند،وبوژه بخاطر(اتحادوهمبستگی)مردم امریکا،برعلیه امریکائیهای جدائی طلب درجنوب امریکا،پیگیرانه مبارزه وتلاشهای جانبازانه انجام داده اند.واما برعکس امریکائیهای سمت جنوب ،پیوسته برای جدائی طلبی وتشکیل ملت جداگانه تلاش میورزیدندوبخاطرتشکیل(کانفدریشن)ها دست به شورشها میزدندوبرعلیه فدرالیسم به شدت تبلیغ ومخالفت میورزیدند.که این جنگهای خونین میهنی از سالهای(1861-1865م)بشکل خصمانه وخونین ان دوام نمود که بالاخره بعد ازتلفات وضایعات زیادعساکرکانفدریشنها درمحاصره قرارگرفته به یک قدرت واحد نظامی مدغم گردیدند.امازندگی بسیاری امریکائیها دراین جنگهای میهنی کاملا ازبین رفت ونابودگردید.ودراین جنگهای میهنی بیش از(600هزار)انسان به قتل رسیدند.واین جنگها که انگیزه های اساسی انرا(استبدادواستسمارشدید برده گی،معضلات ودلائیل حقوقی واقتصادی بین ایالتها) تشکیل میداد،درواقعیت امرزمانی اغازگردیدکه(11)ایالت(جنوبی جدائی طلب)جدائی خودراازایالات متحده اعلان وبه تشکیل ایالاتهای( کانفدریشن)درامریکادست یازیده بودند.واین ایالاتهای جنوبی بااین عقیدۀخام وباورناپخته وبی بنیاد، گرائیده بودند که گویا دولت فدرالی حقوق انها را تلف وپایمال مینماید ودیگرحق وحقوق برای شان قائیل نمیگردد،وبااین بهانه وبا عدم اگاهی ازروشهای دموکراتیک فدرالیسم،به اتخاذ تصامیم کوروفیصله های شخصی وسرکش مابانه می پرداختند.وبه این ترتیب میخواستند که هرایالت درمورد اخذحقوق خود میتوانند باحکومت هرایالت دیگربشکل مستقل تصامیم جداگانۀ خودرا ازادانه اتخاذنمایند،واگرحکومت ملی دراین رابطه باایشان مخالفت نماید،باید حکومت شانرا صلب اعتماد وازان دیگر اطاعت ننمایند.صفحات جنوب وشمال امریکا دارای اقتصادهای متفاوت بوده اند.اساس اقتصادکشاورزی درجنوب،قویا بالای نیروی کارغلامان وابسته بود،وایالتهای جنوبی ازان بیم داشتند که،حکومت فدرال امریکا سیستم بردگی راکه،بمثابۀ یگانه نیروی ارزان وموئلدووسیله ای بهره کشی ازنیرو ی جسمانی ودماغی ازانسان میباشد؛ازبین خواهد برد،یعنی بیم ازان داشتندکه،این روش سبب مختل نمودن وصدمه زدن به اقتصاد وسیاست استقلال طلبانۀ جنوبیها وعدم رشد متوازن درجامعه منجر خواهد گردید که،عین نظریات محا فظه کارانه درجامعۀ کنونی افغانی ما نیزبه شدت مطرح است،درحالیکه باتحقق(مرحله به مرحلۀ)دموکراسی بااستفاده ازتجارب تلخ درپیشینه ها،میتوان جامعۀ قبیلوی سنتی  راازطریق اتخابات ازاد ودموکراتیک به تدریج دگرگون نمود.-وامااقتصادایالتهای صفحات شمال امریکا،بیشتر به اقتصاد صنائیع متکی بوده وبه سیستم بردهگی استوارنبوده است. وبرعکس درک سطحی صفحات جنوبی ازارزشهای دموکراتیک فدرال ورشد متوازن جامعه دران وقت،صفحات شمالی امریکا درراه اتحاد وهمبستگی تمام ایالتهای امریکا میجنگیدند ونبرد مینمودند.وانها تلاش مینمودند تاایالتهای جنوبی راازجدائی طلبی وتشکیلی(کانفدریشنهای جدید وازتجزیه طلبیها مانع شوند.ودرصفحات شمال امریکا  نیز،مردمان ان تلاش میورزیدند تا به سیستمهای برده داری باید دیگرخاتمه داده شودوبرده داری واژگون گردد.که این اختلافات وجنگهای میهنی،از(1861تاسالهای1865م)به شدت دوام نمود.ا-یکی ازخدمات وکارروائیهای (ابراهم لنکولن)دراین ایام عبارت از(ازادی برده ها،حفظ وحدت ملی ورهبری مدبرانۀ مملکت درجریان این جنگهای انقلابی میهنی بوده است).وابرهم لنکولن معتقد بودکه جدائیطلبی جنوبیها وتشکیل کانفدریشن جدیدجداگانۀ غیر قانونی وضدوحدت ملی بوده وازاین لحاظ دراه اضمحلال کانفدریشنها وحفظ وحدت ملی،مبارزات خستگی ناپذیروتلاشهای زیادی به خرچ داده است.(7)و

ابرهم لنکولن درسال(1863)م درجریان جنگ میهنی،برده هارا ازاد ساخت واعلان نمود که،برده ها وغلامانیکه درسمت جنوب امریکا ونظام کانفدریشن ودرایالتهای که درتحت ستم وبهره کشی کانفدریتها قرارگرفته اند،برای دائیم ازاد هستند.که وی به این بیانیۀ تاریخی وانقلابی(نومبر1863م)خوددر(گیتس برگ پنسلوانیا)،مشهور گردیده واین بیانیۀ ان نیز بنام بیانیۀ مشهور(گیتس برگ)درتأریخ جنبشهای انقلابی وترقی خواهانۀ امریکا ثبت گردید.بسیاری غلامان نیزبه قوای متحدۀ نظامی فدرالی پیوستند.ودرسالهای(1865م)بعدازانکه جنگهای میهنی به پایان رسید،غلامان سمت جنوبی امریکا نیزازبرده گی بکلی ازاد گردیدند وبویژه با اوردن(سیزدهمین تعغییر)درقانون اساسی،تمامی غلامان درسراسرامریکا ازاد وزنجیرنظام برده گی وبربریت وبهره کشیهای غیر انسانی وخرید وفروش انسان ازهم پاره وپا شان گردید.وبا پیروزی جبشهای ازادیخواهانه واستقلال طلبانه واستقرارنظام نوین فدرالی،زمینۀ رشد وانکشاف درهمه عرصه های اقتصادی واجتماعی وفرهنگی درسراسرامریکا مهیا ساخته شد ابرا هم لنکولن دراین بیانیه های تاریخی خود،به مبارزین انقلابی،راه اتحادوهمبستگی امریکا وبه مردم انکشورخطاب نموده گفت:"..حکومت مردم توسط مردم وبرای مردم هرگزازجهان زائیل ونابود نخواهدشد..."که به موجب ان در(14اپریل1865م)بمجردرسیدن به سمت ریاست جمهوری در دوردوم،ابراهم لنکولن،این مردمبارزوشخصیت مهم ومحبوب ملی وازادگرغلامان توسط(جان واکس بوت)در(تیاترفوردز)درایالت واشنگتن دی-سی-به قتل رسید(8)و

همچنان(مارتینگ لوترکینگ)شخصیت برازندۀ ملی ومبارزوداهی راه تأمین(جنبش حقوق شهروندی سالهای(1950و1960م)بودکه درجهت بوجوداوردن یک ملت واحدوهمبسته ومقاوم ودرای حق وحقوق مساوی وبر خوردار ازهمه نعمات مادی ومعنوی وازادی وسعادت انسانی وزندگی مرفه تلاش این جنبش را نمود.موصوف بخاطرتأمین حقوق مساوی شهروندی،این جنبش را براه انداخت وقانون این جنبشرا پاس کرد.که بر اساس ان حق رأی درانتخاباترابرای تمام اقوام ،طوائیف ونژاد های مختلف ،تأمین وبه تمام  انواع تصفیه های قومی ونسلکشی وتعصبات شدید نژادی خاتمه بخشید.وی به اساس اندیشه های ازادی خواهی وباورهای متساویالحقوقی واستقلال خواهی که دراعلامیه درج گردیده بود،معتقدبود که تمام امریکائیها بدون تبعیض وامتیازازیک دیگر،دارای حق وحقوق مساوی وعادلانه میباشند.ودربیانۀ مشهورتأریخی(1963م )خودگفت:"من دراین بیانیۀ خود خوابی میبنم که،چنان تصویری ازچهرۀ دورنمای امریکا بما می نمایاندکه دران مردمان ازتمامی نژادها یکجا وبرادرانه باهم زنده گی مساوی وبرادرانه وبدون تبعیض وامتیازخواهند داشت. واو دران وقت (35ساله)بود،وبخاطرکارپرثمروانقلابی که درراه تأمین حقوق شهروندی انجام داد،در سال(1964م)جائیزۀ"نوبل را"دریافت نمود.واین شخصیت مبارزوانقلابی راه تأمین حقوق انسانی به جرم وطنپرستی وعملکردهای انقلابی خود در(4اپریل1968م)به قتل رسید.(9)-که امروزبیش از (500طائیفه)درتأریخ نظام فدرالی امریکا،شناخته شده است.که هرطائیفه،صاحب سیستم وکانونهای مذهبی واجتماعی وفرهنگی ازادانۀ مربوط به خود است،تاحال کدام ممانعت رسمی دران وجودندارد.تفارق وتمائیزجزئی به نظرمیرسد،بگونۀ مثال،تمائیزفرهنگ(هندی-امیکائی)باسائیرطوائیف عمده تأ درتفاوتهای زبانی،عقیدتی،تأریخی وموزیک ودرنوع تغذیۀ انها باهم متمائیز میگردد.دولت فدرالی بایکسلسله کمکها ومعاونتها ومساعدتهای لازم به طوائیف(هندی- امریکائی)انهاراواداربه متصرفات ارضی ومسکن گزینی ومدنیت تشویق نموده،وبعدأ بحیث شهروندومتعلق به یک دیگرشناخته شده اند(0همان)که به این ترتیب باسپری نمودن جنگها ی خونین وبابراه انداختن انقلابات ضداستعماری وبویژه مستعمرات نوبه استقلال رسیده علیه انگلیس متجاوزواستعمارگر،واشغالگران واستیلا گران اروپائی،روند جنبشهای انقلابی به اوج خود رسید،وکشورپهن اورامریکای کثیرالملیت وکثیرالنژادکه تا سال(1776م)منحیثالمجموع سرزمین مستعمرات اروپائیان بود،بعدازبه پیروزی رسیدن جنبشهای انقلابی وازادیخواهانۀ ضداستعماری درسال(1775م)استقلال وازادی خودرا حاصل نمود که درحال حاضردارای(50)ایا لت بوده وبه سیستم فدرالی اداره ورهبری میگردد.(همان)--ودرحالیکه امریکا دراوانیکه ازادی خودرا از استعمارگران میگرفت؛وضع وحالت وبحرانات سیاسی،اقتصادی واجتماعی،جنگ وخونریزی،قتل وغارت وخشونتهای قومی به مراتب بدترازاوضاع وشرائیط امروزافغانستان بوده که بالاخره با پشت سر گذشتاندن تمامی این معضلات وپیچیده گیها،ممانعتها وموا فقتها،جدائی طلبی ها وکانفدریشن سازی ها وبسا بحرانات وممانعتها ودستبازیهای استعمارگران انگلیس واین شیطان کهنه کارومکارومنافق وتفتینگرجهانی،وهیچ سدی ومانعی نتوانست جلوجنبشهای انقلابی وازادیخواهی ضد استعماری وجنبشهای دموکراتیک سیستم فدرالی را بگیرد.---ودرحدود(230سال)است که همچویک کشورپاشان دران برهۀ تأریخی ازلحاظ اتنیکی ونژادی ومرکزتهاجم اروپائیها واستعمارگران کهن برتا نیای کبیرکه افتاب درزمینش به اصطلاح غروب میکرد،توانسته است تا وحدت وهمبستگی ملی خودرا درهمه عرصه های اتنیکی،نژادی وقومی،زبانی ودینی وسمتی ومحلی، وپیشرفتهای چشمگیراقتصادی واجتماعی را،ازبرکت سیستم فدرالی حفظ نماید.ا--که نقش وبازی سیاسی محیلا نۀ انگلیس درشرائیط امروزی افغاتستان نیزبا ان زمان چندان تفاوتی ندارد،بگونۀ مثالکه:دراین روزها مبلغین سینه چاک واجیر"طالبان"ازشرق وغرب با تعقیب همان ردپای انگلیس این شیطان بزرگ ومحرک اصلی تفتین ونفاق وجنگ افروزجهانی،درچهره ها وموضعگیریهای مختلف که دریک مسیرواحد ودریک حوزۀ محدودخطوط فکری اتنیکی وبویژه دراستا نۀ معرفی کابینۀ جدید تک قومی وفاشستی اقای حامد کرزی که برای مشروعیت دادن حاکمیت سیاسی انحصاری قبیلوی وقومساللاری وتلاش انگلیس و(ای-اس-ای-این دستگاه جهنمی استخباراتی پاکستان،ازکلیۀجهات وازطریق رسانه ها،پادو های ان برایش مذبوهانه تلاش نموده ومینمایند،وبخاطرمصروف سازی ومغشوش سازی اذهان عامه به طرف وبه جهات دیگر،تبلیغات بی تب وتاب اتنیکی وبرترجوئیهای قومی بر علیه سائیراقوام وملیتاهی تحت استبدادرا براه انداخته،تنورمنازعات ملی وقومی وسائیرپدیده های شوم ومنحط اتنیکی را به نفع تحکیم وتحمیل حاکمیت یک قومی،،(فاسد-فاشیستی )هرچه بیشترداغترنگهدارند،تا پوششی برای بی تأثیرسازی سروصدا های مردم وفروکش سازی خشم ونفرت توده هابرعلیه نهادینه سازی کابینۀ فاشیستی اقای کرزی کاربرد عملی داشته باشد وتحت شعأ این تبلیغات جانبدارانه ودیماگوژیک،مشروعیت نهانی حاصل نماید.ا؟ وازجانب دیگر درکلیت امربرای مشروعیت دادن به رژیم نیمه طالبی وغرقه درفسادقومگرا  وقبیله گراوزمینه سازی بستراستبدادپذیری ومستبدپرستی طرازفاشیستی درنهادها واهرامهای این جامعۀ سنتی،تبلیغچیان ان بااستفاده ازپائینترین سطح فرهنگ ژورنالیستی ونویسنده گی وسوئ استفاده ازحق بیان ومطبوعات ازاد،دست یازیده باکمال نهایت بی شرمی وبی حیائی بصورت مستقیم ومشخص که انگیزۀ ان معلوم نیست،نام گرفته بالای دوقوم غیوروبااستعدادو"طالب شکن"وقابل حرمت اوزبیک وهزاره(تورک تبار)،بااستعمال وبکاربردواژه گان ودشنامهای کوچه ا ی نهایت تحقیرامیزوتوهین گرانه ضد کرامت انسانی یعنی:"...اوزبیکهای.......وهزاره های......هم به قدرت رسیدند...باجملات بی ارتبات وبی معنا وبی محتواو.."که عفت واخلاق سیاسی واجتماعی وتربیتی این قلم،تکرارهمچوفحش وناسزا گوئی اوباشانه رادرحوزۀ ادبی حتی به یک شخص لازم نمیبیند چه رسد به یک قوم ویا دو قوم بزرگ وقابل ملاحظه دراین جامعه ولو که به هراندازه خصومت ودشمنی شخصی یا اتنیکی یا سیاسی وگروپی وغیره کامپلکستی های درونی هم اگرکس داشته باشد،اخلا قا ووجدانا به خوداجازه نداده واستعمال همچوکلیمات حقارت امیزودورازدانش وسویه وفرهنگ را این قلم به خود عاروننگ دانسته وبه همچواندیشه های فاسد که ازمغزوکلۀ واقعأ خام وبیماروکوته عقل قوم پرست فاشیستی وی ریشه میگیرد،نیزنفرین میگوید که،بشکل اوباشانه بالای این دو قوم شریف وبیگناه وبی موجب وانگیزۀ نا معلوم که جزنیات فاسددرونی فاشیستی،بشکل عمدی وقصدی ازحسادت زیادوعصبانیت شدیدوبی فرهنگ قبیلوی،تاخت وتازنموده است،سه هفته قبل ازطریق همین سایت وزین وبافرهنگ اریائی به نشر سپرده بود.که شایدخواننده های عزیزان درچشم اندازهای خودبروی مضامین نشرشدۀان متوجه گردیده باشند که افشای نام همچوعناصررا نیز این قلم بخودعارمیداند وداوری صادقانه وانصاف رابه خواننده گان ارجمند وبا وجدان میگزاریم.ا-که بااین منافقت وشیطنت انگلیسی ومحیلانۀ خود خواسته است،نویسنده گان ،نخبه گان ورجول سیاسی وقلم بدستان فرهیخته ودانشپژوه ومردمان بافرهنگ اقوام (تورک افغانستانی را)قصدأ تحریک وبه جنگ قلمی وابتذال فرهنگی تشویق نماید،وبه سطح نهایت پائین فرهنگ مبتذل سنتی قبیلوی خود بکشاند،وانرژی ووقت گرانبهای انانرا به چرند وجفنگ گوئی کو چه ای خود مصروف سازد ونویسنده راازاصل اهداف افشاگرانه علمی وتأریخی ان خارج سازد.تا ارزش علمی وفرهنگی قلمی ان ها را پائین اورد،وبه باداران(ای-اس-ای-این دستگاه جهنمی استخباراتی پاکستان وطالبان اجیر ان)

صادقانه خدمت نماید.ا؟--ورنه اگر غرض ازنقد وبررسی واقعی تاریخی ازچگونگی ماهیت زمامداریهای افراد واشخاص ویا پادشاهان امرا امپراطوران ویا روسا وسلاطین ویا از رژیمهای استکبارانان باشد ویا هدف ازهر فرد وشخص معینی مهمی ویا عادی اگردرمیان باشد،واگر نقدوبررسی پیرامون مضامین انان باشد،وانهم مشروط بر اینکه برروی اسناد وشواهد عینی ومعتبرعلمی وتحقیقی استوارباشد،جای داردکه شدیدأ مورد انتقاد قرار بدهی وعقده کشائی نمائی که دران صورت شاید حداقل شکل ورنگ نویسندهگی وژورنالیستی را بخود بگیرد.ا؟ واما بجای استدلال علمی ومنطقی وتحقیقی باحواله نمودن دشنام وناسزا وبویژه بصورت شفاف ومستقیم تعرض وحقارت یک یا دو قوم بی موجب وبدون هیچ تحلیل وتوضیح وبرهان،بذات خود یک نوع عقده کشائی اتنیکی وتعصب کور درونی قومی وقبیلوی وبی فرهنگی بوده،یعنی این صرفأ میتواندازمغزوکلۀ خام وبیمارفاشیستی وازیک عقل ناقص وازیک فرهنگ نهایت عقبماندۀ بسته وکورقبیلوی منشأبکیرد.ویا هم به این ترتیب اجرت ویا مزددالری وکلداری وجیرۀ دال وچپاتی خودرا حلال نماید.ا؟ یعنی ازدوحالت فوق خارج نیست.که درکشورما درطول تاریخ چنین رسم درسیاست رژیمهای تک قومی واستبدادی قبیلوی تحت حمایت شیطنت امیز انگریزی بشکل مستقیم وغیرمستقیم همیشه رائیج ومعمول بوده است که،ازطریق بهم انداختن یک قوم علیه قوم دیگر،یابا تصفیۀ قومی ونسلکشیها ویا ازطریق تهدید وتطمع ویاهم مانند این عنصربی فرهنگ،بادشنام وناسزا گوئی نا حق وغیرانسانی بین اقوام وملیتهای شریف،نفرت وخصومت ودشمنی را چاق مینمودند که،اهانت وتحقیراین عنصر )منافق ومکروب مضرجامعه برعلیه این دوقوم شریف وبا حرمت از(تورکان افغانستان درواقعیت امرنه تنها شخص خودومربی وباداران خودرا توهین وبی حرمت نموده است وانانرانزد مردمان شریف ما منفوروفاقدحثیت میسازد،بلکه این حقارت واهانت قبل ازهمه متوجه شخصیت مبتذل خودوی گردیده ،ویک نمادواقعی ازچگونگی حثیت پیش پا افتاده وازیک هیزم کش اتش افروزنفاق ملی وما جراجوئی نمایند ه گی مینماید واساسأ بااین عمل خود نزدجامعه منفورمیگردد.نه اقوام تورکان افغانستانرا.ا؟-وبویژه مطابق به تمام قوانین ملی ومیثاقهای بین المللی نتنها یک فردی ازافراد جامعه را بی موجب حق نداری دشنام،اهانت وناسزا بگوئی چه رسدبه اقوام عظیم وبااستعدادوزحمتکش وبا حرمت این جامعه را.ا؟که ارتکاب این عمل درحقیقت امرخلاف تمامی قوانین وضوابط واصول وموازین ملی وبین المللی وحقوق نویسند ه گی وسوئ استفاده ازازادی بیان ومطبوعات وضد کرامت انسانی وضد حقوق بشراست.اوباز هم توصیۀاین قلم ان است که تو میتوانی راجع به افراد وزمامداران ویا هراشخاص مربوط به هرملیتی مورد نظر خودرا بادلائیل تأریخی وقانونی متکی به اسناد معتبرعلمی تا که میتوانی تاخت وتازادبی درچوکات اخلاق نویسنده گی وفرهنگی،نام انرا مشخص نموده تمامی نواقص کار،خیانتها، جنایتها، فساد وفجائیع وطنفروشی،قاچاقبری وغیره اعمال ضد ملی وضدوطنی انرا بیرحمانه وبیهراس افشاگری نمائی که برای بیداری واگاهی توده ها حد اقل یاری برساند وروشنائی لازم داده بتواند،وباموئثق وبا موئخذ ومنابع بنگاری وبه اصطلاح دلت رابالای انها یخ کنی.ا؟واما هیچگونه حق توهین وتحقیراقوام وهتک حرمت نمودن جوامع انها را نداری،که خودرا بسیارخرد میسازی.ویااینکه قضیه اگر طوردیگری باشد،یعنی اگر به حرمت وشخصیت ضرورت نداری،وبا قبول بی فرهنگی وتن دادن به هرنوع هتک حرمت واگاهانه درتحت حمایت اربابان وحا میان داخلی وخارجی خود وبه اساس کدام وظیفۀ مشخص انگریزی وبرای حلال نمودن مزد خود،ارتکاب این عمل شنیع شیطانی ضد ملی وضد مردمی میگردی.ا؟دران صورت راه تو وراه این وطن واین مردم جداست،که مردم ما درطی سده ها باصدها وهزاران همچو عناصرمفتن ونفاق افگن گماشتۀ انگریزی برتا نوی تا امروزوبویژه ازچنگ ودندان خون الود واجیران بنام "طالبان"وگروهای وابسطه به ان،هنوزبرای ازادی واقعی خود دست به گریبان بوده وقربانیهای بیشماری دراین راه داده اند وخونهای پاک خودرا میریزند.ا.ا--ودیگرفریب تفتین وشیطنت ومنافقت انگریزوپای دوان انهارا نمیخورندوتلاش تونیزدراین زمینه ها بیهوده خواهد بود.وامروز(لشکروشمشیر)زنگزدۀ قبیلوی نیز نمیتواند مانند دیروزجلوخشم ونفرت مردم به خون نشستۀ مارا بگیرد.ا؟--که این قلم بیش ازاین ضیاع وقت خود دانسته،صرفأ به همین توصیۀ زیر اکتفا نموده وبرایت توفیق میخواهد:و

ناسزا وزشت گفتن نیست کارعاقلان

ازبرای نرم گفتن شدزبان بی استخوان

----

وبه همین ترتیب درهمین راستا تلاشهای خود محوربینی،توسط یک برتر جوی دیگری درنقش نویسنده وژورنالیست وسیاست مدارگاهی درچهره ونقا ب مترقی وگاهی هم به چهرۀ افغان نازی(افغان ملتی)وطالب،به نفع طالبان،بی تب وتاب شعار داده ودرهمین سایت وزین اریائی گلوپاره نموده ومیگوید که،بیدون شرکت طالبان درقدرت دولتی معضلۀ افغانستان حل نمیگردد وتأکید مینماید که:"...هستی وموجودیت انان باید مد نظرگرفته شودا.؟.ا و....فساد درافغانستان بعدازسقوط طالبان شروع شد...ا؟و...غیره..."به بحث ودعوا انداخته است ،یعنی که به قدرت رسیدن انان را دردولت اینده حتمی دانسته است.وبویژه وجالب اینکه  ازفساد طالبان دفاع نموده وبا این دلسوزی ودلبستگی وجانبداری به طالبان،کلیۀ  فساد وجنایات وفجائیع دوران زمامداری این مزدور مزدوران را اغماض وعملا چشم پوشی مینماید.ا؟که،این طرح و صدای همان پروژۀ واحدی ا ست که ازجهات مختلف،به طروق وبه ذرایع مختلف باطرح وشعارواحد،ازیک گلووگریبان واحد به دفاع ازطالبان ازرژیم نیمه طالبی وتک قومی انحصارگرقدرت سیاسی،یکجا بیرون میگردد.واین تلاش تبلیغاتی نیزریشه  درپیشینۀ زمامداریهای تأریخی داشته وازان اب میخورد،به این مفهوم که روزی نادرشاه  غدارهندبرتانوی درزمان زمامداری خود بادامن زدن اختلافات ملی وبا ایجاددشمنی وخصومت قومی ونژادی وسمتی وبویژه بین اقوام شریف جاجی ومنگل وبابکاربرد پلانهای شوم انگلیسی وملاه های خائین ومرتجع ودین فروشان اجیردیوبندی،صاحب تاج وتخت گردید.وپسرنادرغدار"ظاهرشاه مخلوع"بنام کفن کش سابق.ا؟بعد ازفیصلۀ یکجانبه ونمایشی ودورازارده ورأی مشروع مردم افغعانستان درنشست "بن"باتعقیب ردپای سنت میراثی قبیلوی پدرش نادرشاه غدار،ازراه پاکستان امروزی این(مزدورحلقه بگوش انگلیس)، با شعار دفاع ازطالبان داخل افغانستان وازطریق پکتیا وارد کابل گردید،به این امیدکه بخت اگر یاری کند تا بتواند محیلانه حمایت خلقهای پشتون سمت جنوبی را تکیه به نیروی طالبان واستفاده ازنفوذ انان ،حد اقل اگربدست بیاورد،ودوباره خوبها ورویاهای پیشینۀ پادشاهی او به واقعیت بپیوندد.که اما ناکام شد.ا؟ودرعوض بعد ازفروش ،زمینهای ملی ودولتی ارگ شاهی،لقب بزرگ"بابای ملت.ا؟"توسط حامد خان کرزی برایش اعطا گردید وبالای مردم مظلوم وتحت استبداد بگونۀ"باباها،امرا،وشاهاه وضل الالله....ا؟ ویا سایۀ خدا(ج)و..."پیشینۀ خودبزوروغیرمشروع تحمیل وتعمیل نمود و"طالبانرا"برادرومجاهدین واقعی خواند وبرای به قدرت رساندن ایشان سعی وتلاشهای مذبوهانه نمود.وهمچنان پسرتکنوکرات وی پروردۀ اغوش گرم غرب ودورازرنج ودرد وغم وماتم توده ها،(شهزاده مصطفی ظاهر)خودراماهرانه میخواست تا ازطریق جبهۀمتحد به انتخابات ریاست جمهوری کاندیدنماید واین شهزاده نیزباتعقیب پل پای جدش یگانه شرط وارزوی که داشت قبل ازهمه به دفاع ازطالبان برخاسته وبه قدرت رساندن انانرادردولت حتمی دانست واگراحیا نأ برنده شود،یگانه ارزوی خودرا به قدرت رسانیدن طالبان اعلان نمود.ا؟ وبه همین سلسله،اقای کرزی نیزطالبانرا برادران خودبه کرات خطاب نموده.ا؟وبرای به قدرت رسانیدن انان دردستگاه مسلط فاشیستی خود،بیچاره خون میخورد وخون جگراست.ا؟وبه همین ترتیب باتعقیب  پالیسیهای مشترک که،تمامی این سروگردن ها ازیک گریبان واحد می ،براید،یعنی انگلیس چون روباه مکاربرای به قدرت رسانیدن طالبان،هلمند،نیمروز،قندهار،ارزگان وکنرهارابه طالبان به این اجیراجیران خود،یعنی به پاکستان به گونۀصد سال قبل چون پشتونستان وبلوچستان،امروزنیز،لک بخشی نمود،وبه صفحات شمال کشورازقندز،وبغلان وتخارگرفته الا ولسوالی اند خوی ولایت فاریاب،هم مرز اوزبکستان وتورکمنستان وتاجکستان طالبانرا ازطریق طیارات مخصوص نظامی صادرودیسانت نمود وغیره فعالیتهای است که به نفع طالبان وبه قدرت ریانیدن انان ازچندین جهات به شدت جاریستکه،این به وضاحت نشان میدهد که،دفاع دلسوزانه این نویسنده سینه چاک برای به قدرت رسانیدن طالبان،باتلاشهای مذبوهانۀ نادرشاه ذریعۀ انگلیس وپسرمیراث خورش ظاهرشاه وامروز هم عملکردهای اقای کرزی وانگلیسها،ازهم چه تفاوتی دارند.ا؟.البته که این تفاوتها صرف درشکل فعالیتها وشگردهای مذورانه ودرنحوۀ طرح وپیشنهادات ودفاع ظریفانه وزرنگانۀ ژورنالیستی ودرلابلای تحلیلهای پرا گنده وغیرمحسوس ومواددهنده به خورش خواننده ویا بیننده ومردم داده میشودکه،بوضاحت دیده شده میتواند.ا؟-که درکلیت این عملکردها ویا تحلیلها وبررسی ها اگردقت وتأمل شود،دیده میشود که بااستفاده ازجملات پرزرق وبرق وجلائیش دادن به ان،درواپسین تحلیل همه شکل ورنگ اتنیکی وبرترجوئیهارا نمایان میسازد وبه نفع حاکمیت فاشیستی یک قومی وانحصارقدرت مرکزی وادامۀستم واستبدادرژیم ارباب رعیتی وجنگ وفجایع می انجامد.ورنه طالبان ممثل واقعی چوروچپاول،نماد حقیقی فساد وفجایع وغارتگربانکها وموزیمها واثارباستانی،وازهمه ویرانگریها گرفته تا قتل وکشتارهای دستجمعی وغارت دارائی وبه اتش کشیدن همه هست وبود جامعه وزمین سوخته ونابودی باغها،جنگلات وتاکستانها وفارمها وموئسسات تحقیقاتی وعلمی وبند وانهار ومکاتب وشفاخانه ها،دانشکده ها ومدارس ومساجدونابودی کامل اثار تأریخی ومراکزتوریستی،انفجاروبه اتش وتوپ بستن تندیسهای سه هزارسالۀ تأریخی بامیان ومافیای انحصاردرجه یک تولید،پراسس وقاچاق موادمخدر(فساد افرین.ا؟).وبسا فساد وفجایع دیگری وتمام کردارها ورفتارهای خرافی سنتی قبیلوی ماقبل تأریخ طالبان بذات خود(عامل اساسی فساد وفجائیع.ا؟)دراین جامعه بوده با استفادۀ سوئ ازشریعت غرای محمدی وبرداشت خشک وتحجرامیزوجامد ازاسلام به شوۀاسلام خاص طالبانی وملایان افراطی دیوبندی انگریزی ماورای خط دیورند،عملا دراین تاریخ این فساد وجنایات را در(جامۀاسلام)درامده نسبت به هررژیم دیگربیشتر مرتکب شده اند وهمچنان تا امروزمرتکب میشوند.پس چگونه میتوان از همه ای این(فساد وجنایات)انان انکارواغماض نمود وازدورۀزمامداری فساد وجنایات انان دفاع به عمل اورد.ا؟.ایا خلق مظلوم این دیارفاشیست زده وزمین سوخته وبی گناه ما کلیه ای این عملکرد های فاسد انانرافراموش خواهند نمود؟؟؟؟-که دفاع ازعملکرد ان وتلاش به قدرت رسانیدن انها نیزیک عمل کمتر ازجنایات نا بخشودنی نخواهد بود.ا؟

هرکه پا کج مینهد خون دل ما میخوریم

شیشۀ ناموس عالم دربغل داریم ما

----

ان طالبی که از صدای پای زن دروقت راه رفتن تحریک میگردد.ا؟ وازصدا واواز وحرف زدن وخندۀ بلندزن تحریک وحض میبرد وغریضۀ نفسانی وشیطانی خودرا نمیتواند کنترول نماید وبی طاقت میگردد وفورا ازپائین تنه بی اراده میشود.ا؟ وچارۀ دیگری نمی یابد وعاجل میدود وزور میزند وعصبانی میشود،قلم وکاغذ میگیرد وبه دستورملا های دیوبندی انگریزی دوراز کرامت انسانی واسلامی(دره زنی وسنگساری واسارت چاردیواری.ا؟)بالای بی بی زنان وخوهران مسلمان ما صادرمینماید،ایا این رفتاروحشیانه دورازکرامت انسانی واسلامی،باعث ایجاد فساد وفجائیع درجامعه نمیگردد؟ وبدون حق دفاع قانونی وقضائیع وبدون اثبات جرم وشهود عینی تحت شریعت خشک وجامد نوع اسلامی(طالبانی.ا؟)وبدون محکمه وقواعد اسلامی که درهیچ دورۀ اسلامی چنین وحشت رائیج نبوده تیرباران وسنگ باران مینماید،باتیرورانتحاری طفل وعیال وبی گنا هان را بی موجب به قتل میرساند درکجای اسلام وقران گفته است؟ وایا این اعمال وکردار انها فاسد نیست وفساد وفجائیعهای بعدی را درجامعه نمی افریندا.؟ویا به شیشۀ چراغ لمپه،ریش (کوثه)را که کوته است قصدا اندازه گیری نموده بهانۀ برای تعین جزا وسرکوبی ان خلاف شریعت واقعی اسلامی،جنایات وفجائیع وفساد می افریند،چگونه میتوان ازتمامی این فساد وفجائیع وبحران افرین درجامۀ اسلام برای بدنامی اسلام ذریۀ باداران انگلیسی ایشان سازماندهی گردیده ومیگردد دفاع بعمل اورد ودرجهت به قدرت رسانیدن ان دوباره،تلاش نمود؟- وسوال اساسی اینجا مطرح میگردد که:ایا دروجود طالبان،صلح وسعادت،ارامی، انکشاف وترقی،دموکراسی وعدالت اجتماعی،بدون علم وفرهنگ ومعارف،تعلیم وتربیه،دانشگاه وزائیشگاه و شفاخانه،موئسسات علمی وتحقیقاتی،ساینس وتکنالوژی،ده ها وصد ها ضروریات ونیازهای مبرم وعاجل این جامعۀ زمین سوخته وبه اتش کشیده شدۀ ماپیشرفت ترقی را نصیب میگردد.ا؟ابدا وهرگزنی.ا-وصدها سوال وچرای دیگری است که:طالبان نماد واقعی ازیک نیروی عقبگرا یپشرفت وترقی وترمز کنندۀ روند تحولات ودگرگونیهای جامعه،وبمثابۀ حافظ اصلی سنتهای ناپسند کورخرافی وجامد جامعۀ قبیلوی -عشیره ای وقبیله سالاری وارباب رعیتی،فساد وفجائیع واستبداد طرازفاشیستی،درجامۀ دین ومذهب ومزدوربیگانگان اجیران انگلیس وغیرقابل اعتماد به مردم افغانستان، دراین تأریخ جایگاه ومقام خودرا،دررژیم(اسلامی وشریعتی نوع طالبانی.ا؟)خود قبلا ثبت نموده اند.-ومردم باایمان ومسلاما نان واقعی این سرزمین،دیگرنه به اعراب استعمارگرومغرض ضرورت دارند ونه به پیشواها پیغمبران فرمایشی وقلابی انگلیسی ونه به حضرات جواسیس وخریده شدۀ انگلیسی که بااستخارۀ قران وسوئ استفاده ازان،به فاسد وبه فساد مشروعیت میبخشند ونه به سائیر ملاه های انگریزی دیو بندی ان نیازی دارند.وپدران واسلاف این سرزمین مرد پرور،ازپدرواجداد مسلمانان واقعی بوده اند ومیباشند،وپوزۀ دشمنان واستعمارگران بزگ تءریخی را بارها وبه کرات به زمین مالیده اند وبه زانو دراورده اند،وعجب انست که اسلاف غیور ومسلمان ما به شهادت تاریخ،اسلام ارا الا عمق قارۀ پهن اور هند برتا نوی درشرق که کشوری بنام پاکستان امروزی مرکز شر وفساد وتیروردرنقشۀ دنیا وجود نداشت وهمچنان الا مدیترانه درغرب اسلام را وسیعا گسترش داده رائیج نموده اند.که امروزشاگردان انگریزی وتازه مسلمانان متحجر وافراطی به مردم ما که هزاران سال قدامت،ومدنیت واسلامیت را درتأریخ فتو حات خود ثبت نموده اند ازان طرف دیورند امده درس اسلام اسلامیت را یاد میدهند.ا؟

بناأ این خلق مظلوم واما غیورودلیرما هرگزحاظرنیستند درتحت هراسم ورسمی به پلانهای شوم استعماری وبه لفاظی های پادوان وبه تلاشهای غرض الوداستعماری انان،گول وفریب بخورند،وخوش خدمتی ها وتلاشهای بیهودۀ انها دردفاع ازشریعت نوع طالبی وضد اسلامی نیزنخواهد دیگرجائیرا بگیرد.ا؟

وبازهم اذعان باید کرد وبه کرات تأ کید باید نمودکه:یگانه بیرون رفت ازاین بحران مزمن،صرفا رفتن بسوی مردم،تکیه به اراده وایمان مردم،ایجاد پایگاه ها ونها دهای دموکراتیک دربین مردم میباشد که ازطریق انتخابات ازاد ومستقیم وسری،ازکوچکترین واحد قریه وناحیه الا سطح مرکز ولایتی وشهری ،مرکزی وملی،باید تمامی زمامداران ازقراء وقصبات گرفته تا مراکزشهرها بشکل انتخابی وبدون مداخلات توسط مردم به قدرت برسند.واین سیستم انتخابی مردمی رابه تجربه بگیرند وبه تدریج انرا پیاده ورائیج نمایند،اتخابات فرمایشی ونمایشی اقای کرزی بشکل قلابی وبرای بدنام سازی دموکراسی واقعی واتخابات دموکراتیک براه انداخته شد که نتیجۀ ان جزشرمندگی وتشکیل یک حکومت فاسد-فاشیستی که به درد این جامعه نمیخورد وافزون بران به فساد وفجائیع وبه درد ورنج مردم بیشتر ازپیش می افزاید.و

به این ترتیب انتقال وگزارقدرت توسط مردم برای مردم وبه سعادت وارامی مردم درتعین وانتخاب زمامداران ازمحلات تا مراکزازطریق خود مردم بدون هیچگونه مدا خلات داخلی وخارجی باید به منصۀ عمل گذاشته شود.ا.ا.ا--وانگاه بگذارکه گلب البدین ویا ملا عمر ویا هرطالبیکه وتیروریستی که وسائیرتیکه داران اسلام وجنت.ا؟ وازهرقماشی که باشد وواقعا اگردرمیان مردم بدون حمل سلاح مراجعت نماید وامده بتواند ودربین مردم جای دارند،واگرمردم ازتمامی فسادوفجائیع وجنایات که انجام میدهند راضی باشند ایشان را انتخاب خواهند نمود.وامروزاوضاع واحوال حساس تاریخی حکم میکند که به مردم حق داده شود،چون که دیکته ازبالا وتحمیل بالای مردم طی دوصد وپنجاه سال ازطریق همچوحکومتهای مرکزی وغیردموکراتیک هیچگونه نتیجه ای نداده وناکام بوده وتکراران بیهوده است.ا؟ بجای دفاع ازفساد وشریعت خشک طالب،بگذار،هرشخصی که متعلق به هر قوم وقبیله ونژاد ومذهب است وشائیسته است ودرهر محل ومناطقیکه مطعلق ومربوط میشود،بنابرشعاء هستی وحضورایشان ازمردم خود رأی بگیرند،تنها باامدن طالب بی فرهنگ وعقب گرا وبیکاره وباردوش مردم، مشکل این جامعه نتنها حل نمیشود بلکه بدتر خرابتر وویرانتروعقب مانده ترازهروقت دیگرمیگردد.ا؟وبجای دفاع از هستی ودفاع ازطالبان باید ازهستی وحضورکلیه ای اقوام احزاب ملی و مترقی وکتله های عظیم روشنفکران ودگراندیشان وبه قدرت رسانیدن انان دفاع وطنپرستانه به عمل اید.طالبان به هیچ وقت نمیتواند ازمنافع خلقهای پشتون دفاع وحمایت نمایدوبه هراندازه به طالبان روکش اسلامی ویا ملی به چهره اش زده شود،دیگرمردم ایشانرا قبول ندارند وبه حیث اجیرای-اس-ای  وانگلیس میدانند.بنأ به قدرت رساندن هرجانی وتیروریست وادم کش،فاسد وجنایت کارو قطأوءالطریق که،جزاز جنگ وادم کشی،دزدی وغارتگری وویرانگری قاچاق وادم ربائی که به حرفۀ انان تبدیل گردیده است وازاین راه تأمین معشیت مینمایند ودیگرهیچ حرفی هم درمخیله ندارند،تلاشهایست کاملا بیهوده.ا؟این ادم کشان نه تحصیل دارند ونه تربیت شده اند ونه بیل وکلند رامیشناسندونه به به ععنۀ کشاورزی،وبه کارباغداری،دهقانی ومالداری وزمینداری وحتی به خرکاری میدانند ونه ملا امام مسجد شده میتوانند ونه ازانها کاردیگری ساخته است،ونه به درد دولت میخورند ونه هم به دردملت ونه هم به درد خود میخورندوازده هاسال به این طرف درجریان جنگ تولد ودرجنگ بزرگ وبه کشتاروغارت  وبسا فساد وفجائیع دگرضدانسانی واسلامی وشنیع بلدیت داشته وبه چیزدیگری که به خیرودرد این جامعه بخورد نیستند.که بمثابۀ یک گروه عاطل وباردوش جامعه بوده که به این ترتیب به بحران مزمن این جامعه بیشتر می افزاید.واگرتفنگ ازشانۀ ایشان افتد بازهم همان دزدی وقتل وغارت وولگردی وقطأءوالطریقی به کاردیگری بلد نیستند که،نخست انها به تجدید تربیت اشد ضرورت دارند ودولتی که ماهیت ملی ومترقی باشد تازمینه  های کاری رامطابق به اهلیت واستعداد وتوانائی که دارند دراینده ها مساعد نماید وازاین حالت بیکاره گی نجات داده شود..ا.ا.ا..

زیرا دولت مداری ورهبری جامعه باهمه ابعاد گسترده واهرامها وواحدهای داخلی وخارجی ان یک علم جامع بوده به رهبری مجرب وخردمند وازهرنگاه موئثربا فهم وبادانش وشائیسته صادق وطنپرست دلسوزومردم دوست وبویژه که عاری ازهرنوع تحجرفکری اتنیکی وتعصبات ملی باشد،درحالیکه حداقل یکی ازاین معیارها دروجود طالبان سراغ نمیگردد.ا؟ودرحالیکه این وطن ویرانه به علما ودانشمندان،انجنیران،استاذان ومحققین،حقوق دانان وداکتران،متخصصین وپژوهشگران،افسران اگاه ووطنپرست ورجول سیاسی واجتماعی ونخبه گان اگاه وکارفهم ومجرب وبه روشنفکران تحولطلب ودگراندیش وبه نیروهای مترقی وبادانش ،اشدضرورت دارد که،طالبان وخطوط فکری ورفتارهای جامد سنتی قبیلوی بانیات فاشیستی وعقبگرایانۀ انان بااهداف فوق ازریشه وبنیاددرتضاد قراردارد.ا؟ومردمان این جامعه دیگرهرگزنمیخواهند با اوردن دوبارۀ طالبان به قدرت دولتی درماقبل تاریخ بروند.ا-ازموده را ازمودن خطاست.ا-وبیش ازاین ظلمت وتاریکی،عقب مانی ونفاق وخصومتهای ملی وگوشت ادم خوری وخونریزیهای دوامدار،دیگرسزاواراین سرزمین خونین وخون چکان ما نیست وخون دررگهای شان خشکیده است ومردم ما بیحال وخسته ضعیف وناتوان ساخته شده اند،به حال وبه حق این مظلومان،یتیمان وبیوه زنان دیگررحم کنید.ومنافع وطن ومصالح کشوررابالاتراز مسائیل اتنیکی ومنافع قومی ونژادی وسمتی وبالاترازمنافع اجنبی خودبدانید،درغیران راه نجات کشورازاین بحران مزمن وکشنده وجود ندارد،که حکومتهای مرکزی طی (250سال)به این طرف به هیچ وجه نتیجۀمثبت نداده وهمیشه ناکام بوده است.بنأ درجهت انتقال قدرت مرکزی وگزار دموکراتیک ان را به سائیرولایات وقرأ وقصبات وذونهای مربوطه انرا به شعارهای روزخود تبدیل نمائید.وبویژه تحت شعاردموکراسی دراین مرحلۀ حساس تأریخی برای ایجاد وتحکیم وحدت ملی واستقلال وتمامیت ازضی، جزاتخاذ مشی واقعی دموکراسی ونظام دموکراتیک پارالمانی یا فدرالی که تحقق دهندۀمرحله به مرحلۀ وظائیف ملی ودموکراتیک بدون لغزشهای (راست وچپ انحرافی درهمه عرصه ها ونهاد های این جامعه را به عهده داشته وبه تجربه ثابت نموده است.راه دیگران راه ناکام وبه اصطلاح(کشت نمودن درشوره زاراست.ا؟)این راه راه بازنده برای مردم ما است که تا کنون باخته اند وبرد نداشته اند.ودشمنان وطن میخواهندمردم را دراین راه تشویق واواره سازند.ا-یعنی با حکام صادرشده وبا دموکراسیهای قلابی وفر مایشی نمیتوان به اهداف عالی فوق نائیل امد.ا؟ مانند کابینۀ اقای کرزی گاه به بن گاه به لندن ویا بجای دیگردرخارج ازکشورودوراز اراده مردم به شیوۀ انگریزی کما فی السابق مشروعیت داده میشود که،هدف ان حمایت ازفساد وجنایات پیشینه وادامۀ ان دراینده بوده وزمینه سازی بسترفساد وفجائیع وجنایات واستبداد پذیری وگسترش ونها دینه سازی ابعاد ان درعمق نهاد ها واهرامها این جامعه وافزودن هزاران رنج دیگربه رنجها والام مردم ما نتیجه وارمغان دیگری درپی نخواهد داشت.ا؟

ومن الله توفیق.ا-

ادامه دارد.....و

دپلوم انجنیرحسن پیمان

جنوری/17/10 

روی کردها ومنابع

-----------

یکم--یادداشتها وخاطرات صاحب این قلم.و

دوم--داکترهمت فاریابی-اثارومقالات-جنوری سال 2004-هالیند.و

1.     سوم--ضیأ بهاری-فدرالیسم درگزرگاه تأریخ..و

2.     چهارم--داکترهمت فاریابی-نظام فدرالی برخلاف تصورمحترم اعظم سیستانی،ضامن وحدت ملی وتمامیت ارضی کشوراست..-سایت جنبش اسلامی افغانستان..و

3.     پنجم--تأریخ امریکارا فراگیرید-اداره مهاجرین-اصص5الا23..و

 

----------

 

تاریخچۀ فدرال:-و

امروزمطالعه تحقیق وازریابی ازسیستم فدرال به پیمانۀ وسیع مورددلچسپی علما،دانشمندان،محققین وپژوهشگران،موئرخین ومتخصصین وسیایت مداران،قانون گزاران وحقوق دانان،احزاب مترقی قضات وقضاوتمندان وسائیرنخبگان ومتفکران سیاسی واجتماعی قرارگرفته است.مردم ما به ایجادوحدت ملی واقعی ومستحکم وتزلزل نا پذیر،اشدضرورت دارند،نه بگونۀ وحدت ملی(میکانیکی.ا؟)که درپیشینه ها وجودداشته ودارد.که این ارمان ازطریق استقراریک نظام ملی ودموکراتیک،برپایه واساسات عدالت اجتماعی،دموکراسی وازادی،وخدمات عدلانۀ اجتماعی،بدون هیچگونه تبعیض وامتیازملی،قومی ونژادی وزبانی،محلی وسمتی ومنطقوی،بخاطررفاه وسعادت همگانی برای عموم افراد جامعه،به منصۀ عمل گذاشته میشود.اگرما پس منظرتاریخ فدرالیسم را نخست درکشورخودطوراجمالی  به بررسی بگیریم،می بینیم که،نخبه گان،اگاه هان وفعالان سیاسی ،وپیشکسوتان جنبشهای ازادیبخش ملی وانقلابی وقت چون(ح.د.خ.ا.)برای نخستین بار،همچوطرحی را ابتکارنموده ورسمأ به تاریخ پراشوب کشورسپرده است.قبل از به تصویب رسیدن مسودۀ قانون اساسی(ج.د.ا.)،زمان حاکمیت شهیدداکترنجیب الله موئرخ(19/مارچ/1976)،رفقای بخش(پرچم)(ح.د.خ.ا.)،بخاطرتمرکزتمامی صلاحیتها بدست رئیس جمهور،موضوع رامورد انقاد قرار داده،ازجانب دانشمند محترم سلطان علی کشتمند سابق نخست وزیر"ج.د.ا"سیستم فدرالیسم پارالمانی،منحیث یکطرح پیشنهادی،بعدازاخذنظریات وپیشنهادات اعضای رهبری غنی سازی گردیده است که دراثارعلمی وتاریخی ایشان چنین میخوانیم:"....طرح اصلی پیشنهادی حزب(پرچمیها)برای قانون اساسی،مبتنی بودبر سیستم پارالمانی وحکومت فدرالی.برخی از مفردات طرح به قرارذیل اند:تضمین ازادیهای گسترده ودموکراتیک توده های مردم افغانستان،شناسائی رسمی وقانونی حق فعالیت ازادانۀ احزاب،سازمانهای توده ای وصنفی، تأمین ازادی بیان ومطبوعات؛واجتماعات برمبنی دموکراسی واقعی که بر پایۀ خدمت به مردم افغانستان استوارباشد؛ممنوع ساختن استفاده ازمعتقدات مردم برای اغراض سیاسی وبه سود مسایل حزبی وگروهی؛قانونی ساختن برابری تمام ملیتها واقوام افغانستان؛پیشبینی راه های رشدوپیشرفت اقتصادی؛اجتماعی وساختمان جامعۀ مترقی ایندۀ کشوردرمطابقت بامنافع اکثریت عظیم جامعه؛درنظرگرفتن استفادۀ موئثرازمنابع طبعی وثروتهای ملی به سودمردم افغانستان...ومسائیل عمدۀ دیگر...طرح بگونۀ خصوصی چاپ گردیدوبگونۀعلنی بصورت مستقیم وغیرمستقیم درمیان اعضای حزب وحلقات روشنفکری اعضای کمسیون وعلاقمندان پخش گردید.رژیم ازانتشارطرح متذکره براشفته گردیدولی ازاشا عۀ ان جلو گیری کرده نتوانست ودرعوض چندتن ازفعالان حزبی را بازداشت نمودوبرای مدتهای معین درزندان نگهداشت(1)-اینطرح که باتحلیل0 مشخص ازاوضاع واحوال مشخص درهمان برهۀ تاریخی برای نخستین باربه شکل ابتکاری مطرح گردیده بود،بویژه که با اهداف وارزشهای مهم ملی ودموکراتیک "مصالحۀ ملی"وقت نیزمطابقت داشت،واگردربعضی مناطق وذونهای که امکانات تطبیق ان نیزمساعد بود،بدون بیم ازرفع انحصارقدرت سیاسی واز افواهات وتبلیغات بی اساس ومغرضانۀ برترجویان قومی مبنی بر تجزیۀ افغانستان،بجای تهدیدوزندانی نمودن،اگر منحیث یک الترناتیف مثبت دموکراتیک،باجرئت وبا شهامت،موردغور ومطالعه قرار میگرفت،ازفجایع بعدی که صورت گرفت بهترتربود.ا.ا-چون این طرح بمثابۀ یک سیستم ویک روش سیاسی جدید دولت داری بود،میتوانست از وضع اشفته وکسالت اور جنگ در کشور بکاهد وفروکش نماید،بویژه که پای کمکهای غربیها وامریکا به تنظیمهای جهادی واجیران پاکستانی دران زمان نیزقسمأ سست گردیده یعنی بخاطردوام بیشترحضورقطعات شوروی وقت،برای بد نامسازی ومقید سازی به این جنگ فرسائیشی وتحمیلی چون جنگ ویتنام که  امروز خود این جنگ اوران دران تلک گیرمانده اند،بیشترتشویق مینمودند،میتوانست اوضاع بحرانی که همه جوانب منتظر یک طرح جدیدتر ودموکراتیک تروبایک اداره وصلاحیتهای جدیدتر بودند،فروکش نماید.وازجانب دیگریک دیگر گونی درساختاروساختمان دولت داری بوده،ودرحالیکه نه تنها کدام نقص جدی متوجه اوضاع باشد،ودرعوض مفاد ان نسبت به این فجایع وخونریزیهای دوامداربیشترو موئجه ترمیتوانست باشد، که طبعأ این طرح دموکراتیک ضد قبیله سالاری نمیتوانست با نیات درونی واهداف تیم عظمت طلب اطرافیان نزدیک رئیس جمهورسازگارباشد،که بجای وقع گذاشتن به ان ،بالاخره به عمل خشونت وزندان دست یازید.-ر

به همین ترتیب طرح های مشخص وپیشنهادات ارزندۀ علمی نیزبه ابتکاردانشمند محترم اکادمیسن دستگیر پنجشیری دراین رابطه ارائه گردیده است که به اثارگران بهای تاریخی ایشان چنین  امده است:"...درتشکیلات ملکی واداری افغانستان کنونی به اساس تعداد نفوس،وویژهگیهای تأریخی،فرهنگی،سنن پسندیدۀ ملی درجۀرشد اقتصادی واجتماعی مردم کشورتجدید اساسی به عمل اید.--

به اقلیتهای قومی ومذهبی وادارۀ محلی درچارچوب افغانستان واحد،صلاحیتها واختیارات وسیع اداری وحقوقی داده شود.---وعلیه امتیازات وناروای محلی،قومی لسانی،مذهبی ونابرابری حقوقی واقدامات دمو کراتیک اسلامی،ملی وقانونی صورت گیرد.---به تمام افغانان تذکرۀ تابعیت توزیع گردد.وازافتخارات خدمت زیربیرق ودفاع ازاستقلال ملی حاکمیت ملی وتمامیت ارضی تمام افغانان بدون تبعیض وامتیاز برخوردارشوند.به مقصد محو نا همگونی ونابرابری در سطح رشداقتصادی،اجتماعی،فرهنگی دموکراتیک زبانهای رسمی دولت به ارأ عمومی مردم مراجعه صورت گیرد.برای انجام دقیق وبی خطای این اهداف باید زمینۀ سرشماری نفوس افغانستان تحت نظروبه همکاری سازمان ملل متحد مساعدگردد...."،(2)-و

دراینجا به وضاحت می بینیم که،سراسرتأریخ خشونتبارواشفته حال زمامداریهای قبیله سالاری طی(250)سال به ایطرف همیشه مملو ازکشمکشها وتنشهای قومی وقبیلوی برای حفظ وانحصارقدرت سیاسی بوده ودرحریم رهبری انها دموکراسی وازادی هرگزره نگشوده وهرنوع ابتکارات دموکراتیک نیزبا خشونت وبا بیرحمی سر کوب میگردیده است.وهمه دساتیربه شکل امرانه ویک جانبه ودکتاتوری ازبالا وازمرکز مسندقدرت مرکزی به پائینیها دیکته دستوروصادرگردیده وعواقب ان نیزمنجر به فجایع های غیرقابل جبران منتج میگردیده است.-ر

یک نویسندۀ توانا بنام (ویبستار)دررابطه به مسائیل فدرالی ویک دولت وسیع البنیادملی به این باور است که فشردۀ بر گردان انرا خدمت خواننده گان گرامی سایت وزین اریائی احترامأ تقدیم مینمایم:موجودیت یک نظام ودولت ویا حا کمیت ملی دریک جامعه از ضرورتهای مهم وحیاتی ان جامعه،برای تنظیم امورسیاسی،،اقتصادی،اجتماعی ودفاعی داخلی وخارجی ان جامعه بشمار میرود.تا مطابق به ارادۀ جامعه وخواسته های ملی ونیازهای ان عمل نماید وانرا به درستی انعکاس دهد وبه حیث یک خادم جامعه،نه به حیث یک امرمستبد دکتاتور،ظالم وستمگرجامعه عمل نماید.که از طریق استقرار یک دولت فدرالی منحیث یک ملت واحد ودارای اقوام ونژاد وزبانهاومذاهب گوناگون ومتفاوت به مشکلات ناشیه فائیق امده وبرادروارباهم زیست نمایند.وبرخلاف حکومتهای مرکزی انچه راکه تعهد میسپارنددراجرای ان با فریب واغوا عمل مینمایند،میباشد.چون حکومتهای مرکزی،مشروعیت مردمی ندارند،لذا بیم ازمردم وقانون نیزندارند.،وبه زودی بی اعتباروبی پرستیژگردیده،اعتمادواعتبارخودرا دربین مردم زودمیبازند.وانچه دست اوردیکه خوب است یابد انجام داده اند،نیزانرا ازدست داده وبجای ان تنفرمردم را کمائی مینمایند.وظیفۀ دولتها صرف استفاده واستعمال ازقوا وازنیروی ملیتها علیه تجاوزخارجی ودفاع ازمیهن نبایدباشد،که از نیروی ملیتها دراثنای جنگ وبه مثابۀ هیزم دراتش جنگ بر علیه متجاوزین بکاربرده شوند.اما دراثنای توزیع امتیازات به گوشه رانده شوند.وبه چشم حقارت وبه نظرکم بنگرند.وتوزیع همه نعمات مادی ومالی وکمکها وغیره نیز صرف حق"برادربزرگ باشد".ا؟"وسائیراقوام ازهمه چیزمحروم سا خته شوند،وبعدا نام انرا(وحدت ملی؛برابری،،عدالت ومساوات)نامگذاری نمایند،وبه اغوا وفریب به حاکمیت متعصب شوئنیستی خوددوام بدهند.دولتها بمقابل تمام ملیتها،یکسان مسئو لیت دارند،وچون(هنرمند روی ستیج)همۀ حرکات،اعمال،اجراأت وفعالیتهای انان پیوسته همچو ائینه روشن وشفاف،به معرض نمائیش گذاشته میشود.وانچه که مقابل ائینۀجامعه خودرا میبینند وانچه که ائینۀ جامعه حکم مینماید ومعایب شانرا بر ملا واشکارمیسازد،مردم انرا به وضاحت میبینند وتما شا مینمایند.که ازچشم تیزبین تاریخ اعمال شان پنهان شده نمیتواند.دولتها بالاترازمردم وبالاترازقانون نیستند.وبایدخودرا خادم واقعی مردم وقانون حساب نمایند،نه بلاترازمردم وبالاتر از جامعه وقانون ان عمل نمایند.باید طبق ارادۀ مردم خودعمل نمایند، نه به میل ورغبت وارادۀ اجنبیها وبیگانگان وقدرتهای بیگانه ومغرض.که نبایدمنافع بیگانگانرا بالاترازمنافع ملی ومصالح کشورترجیح بدهند.که رکن عمده واساسی وطنپرست بودن نیزدرهمین نکته نهفته وگره خورده است.واگردولتها به هراندازه قوی وبا کفایت وبا دسپلین ونیرومند باشند وازاردوی ملی قوی وقوای نظامی نیرومند وامنیت سراسری وازیک نظم عمومی درهمه امور مملکت داری واز موئفقیتهای لازم بر خودارباشند،ودارای مردمان ازاد مرفه ومتحد باشند وازهرنوع امتیازات بدون هیچگونه تبعیض وامتیاز از یکدیگربرخوردارباشند،جامعۀ جهانی ودوستان بین ا لمللی نیزبالای همچودولتها حساب نموده وبجای دشمنی،دست دوستی دراز خواهند کرد،ودران صورت بیگانگان منحیث یک دولت نیرومندوبا اعتماد وبا اعتبار کامل ومطمئینانه کمک ویاری خواهند رسانید، اما برعکس اگردارای حکومت ضعیف وناتوان وبی کفایت وبی صلاحیت ومتعصب وانحصارگر قومی باشد.وجامعه رابه تفرقۀ ملی،نژادی،قومی وزبانی وسمتی وسکتاریستیئ وفساد سوق ورهبری نماید،ومنافع بیگا نگان را بالاتر از منافع ملی خود ترجیح دهد وبیشترمطابق به منافع انان عمل کند،به غصب کرسی وبه مفاد شخصی وخویشاوندی وبه تیم مربوطۀخود بیشتر از منافع ملی مصالح کشورباندیشدواهمیت قائیل شود.درانصورت چه تصوری وچه توقعی ازبیگا نگان خواهیم داشت،ویا انرا مقصردانست،درحالیکه،خویشتن را ووطن وهست وبود وارزشهای ملی خودرا به تارگیت واهداف انان برابرساخته باشیم.ا؟که این امربگونۀفامیلی می ماند،که بعد ازتقسیم شدن شان،ازهم جدا گردیده ودوباره بر ضد هم قراربگیرند..."(3)و

ظهور وپیدائیش فدرالیسم:-ر

پیرامون ظهوروپیدائیش فدرالیسم نظریات واند یشه های مختلف در طول تأریخ جنبشهای فدرالی طرح وارائه گردیده است.برخلاف نظریات عدۀازصاحب نظران،درپیدائیش فدرالیسم صرفأ زبان قوم،دین ونژاد،تعین کننده نبوده است،که بین انها یک خط مرزمستقیم کشیدوباشنده گان انراازهم جدا نموده ودرساحات زیست جغرافیائی ایشان،فدرالیسم را اعلان نمود،که این یک برداشت نادرست وتحجرامیزازفدرالیسم تلقی میگردد.بلکه حضوروموجودیت،محدودۀجغرافیائی،نوع واشکال اقتصادی وتولیدی وساختاروداشته ها ودارائیهای طبعی وعدم وحدت ملی،جنگهای اتنیکی وقومی وزنده گی قبیلوی وقبیله سالاری،حق تعین سرنوشت،تجزیه طلبیها واستقلال خواهی ها تا سر حد جدائی طلبی ها وغیره نیزنقش مهم داشته است.ر

به اسا س گزارشات وافواها ت و شنیده گی ها حدود پنج دهه قبل به دروازه های بعضی رستورنتهای امریکائی  نوشته میشده که:"..سگ وسیاه پوست نمیتواند به این رستورانت داخل شود.ا؟"وحتی چنان معمول بوده که سیاه پوستان به سرویسهای جداگانه رفت وامد مینمود ه اند .نفرت وخشونت حکم فرما بوده،که به اثرتطبیق موئفقانۀ فدرالیسم وارزشهای دمو کراتیک ان ،همچوروشهای تعصب امیزسنتی فر وکش نموده وازبین رفته است .ویاهم اوزبیکها وترکمنها وهزاره ها وبعضی ملیتهای دیگر چند دهه قبل درافغانستان  درزمان استبداد فاشیستی"طا ئیفۀ سلطنتی"میراثی نیزاز حق تحصیل دررشته ها ومسلک نظامی ورسیدن به مقامات بخصوص نظامی وامنیتی محروم بودند.وحتی اقوام شریف وبا فرهنگ اوزبیک تورک من ،ایماق، پشه ای،بلوچ،  نورستانی،بدخشانی وپامیری وغیره نمیتوانستندبه زبان مادری وبه لهجات ویژۀ مربوط فرهنگ خود دراجتماعات،محافل ومراسم رسمی وشخصی دربین مردم ازادانه بین هم صحبت نما یند. ویا ملیت خودرا معرفی نمایند.ازبیم اینکه فورأ باحساسیتهای متعصبین مواجه گردیده مورد تحقیرواهانت وتمسخرواذیت قرارمیگرفتند "وبالای انان میخندیدند.ا؟وموردستمهای (ملی،طبقاتی،فرهنگی ونژادی وزبانی)قرار میگرفتنئد. ویا درگذشته ها نیز اگر کسی از موجودیت "ستم ملی  که عملادردرون این جامعه موجود بود واست،حرفی بمیان می اورد،عاجل اورا به "ستمی.ا؟"ویا شهید محمد طاهر بدخشی ویا به "سیکتاریست.ا؟"بودن منسوب مینمودند.واحدی من الناس نمیتوانست درمورد همچو مسائیل ملی وزبانی،قومی،انحصار قدرت قومی ونژادی وسائیرمسائیل ایتنیکی وفرهنگی موجود درجامعه صحبت ازاد ویا  انتقاد ونظریاتی ارائه نماید.که فورابه اتهامات یاد شده متهم گردیده وحتی بنام جاسوس ومربوط به یک  کشوربیگانه با ده ها توطئه محکوم ویا نیست ونابود میگردیدند.درحا لیکه همان ستمی ها ویا به زعم فاشیستان،سکتاریستها که همه ساخته وپرداختۀ خود فاشیستان وافعان نازی ها"افغان ملت"وبعضی گروه ها واحزاب فرمائیشی وبویژه رژیم حاکم یک قومی برای جلو گیری ازرشد ونفوذ شخصیتهای ملی واجتماعی متعلق به سائیر ملیتهای تحت ستم واستبداد،وبرای بد نام سازی ومحکوم سازی این شخصیتهای توده ای به ذهنیتهای عامه ازاین اتهامات کارمیگرفته اند.ا؟درحا لیکه ایشان درفهم ودانش واستعداد ودر تحلیلهای خود،ودرعقاعد علمی ومترقی خود ودرایدیولوژی مردمی خود ودرکرداروگفتار،به سربازی ووطندوستی ودرمبارزۀ توده ای خود،ودراشتی ناپذیری بادشمنان داخلی وخارجی مردم خود ،بالاترازهر قوم پرست وانحصارگرقدرت وخود محور بین اشرافیت قبیلوی وملاکی،بوده اند.که این روشها ورفتارهای متحجروتعصب گرایانه نیزجزئی از سنتهای کور وجامد قبیلوی بوده که بشکل لیبرالیستی وجزمیت ان بمقابل همچو شخصیتها حساسیتها وعکس العملها نشانداده میشده است.وبدون انکه ضرورت استعمال وچگونگی استفاده برای ادا وافادۀ خوب مطالب به جای مناسب ومخاطب اصلی ان ازهمچو واژه های (ستم ملی، سکتی ویا سمتی وغیره..)بدون یک سند معین وموئثق تاریخی،درهر جای نشخوار میگردیده ومیگردد.درحالیکه همه ای این واژه ها وسیستم ها دارای  یک اهداف وبر نامه وطرز تفکرمعین وجدا گانه را دارا هستند.که به نحو درست ان درک نموده وازان بهره برده باشند، متهم میکردند ومیکنند.درحالیکه این نوع روابط غیرعادلانه ونا انصافانه که بذات خود ازبر ترجوئیهای قومی ونژادی وسمتی وسکتی واقعی موجود و(مسلط درسرنوشت جامعه)ریشه میگیرد وناشی میشود،که در مناسبات منحط غیرعادلانۀ اجتماعی اقتصادی وسیاسی دراین جامعه تا امروز،کاملا عادی بوده واین روش محروم سازی،منحیث یک امرمعمولی وپذیرفته شده تلقی میگردیده ومیگردد.بگونۀ مثال دراین جا باصراحت باید اظهار داشت که:کمترشخصیتی با دانش ومتفکرومتبحردر علوم فلسفی واجتماعی وجامعه شناسی وبا نبوغ ووفاداربه عقاعد وارمانهای مترقی مردمی، ودانشمند متواضع وشکسته نفس ونهایت دلسوز ومحربان،ویک انقلا بی سرسپرده واشتی ناپذیردربین پیش کسوتان ونخبگان سیاسی واجتماعی، چون شهید محمد طاهربدخشی یکی از بنیانگذاران کنگرۀموئسس(ح.د.خ.ا.) سراغ میگردید. وویژۀ خاص ازصداقت وعشق بی پایان به میهن درنهاد این متفکر واندیشمند نهفته بود،وچون لهیبی زبانه میزد.ویک مبارزبیباک توده ای ویک سرسپرده راه نجات مردم افغانستان بود،وبرخلاف اتهامات شماری از برتر جویان قومی وقبیلوی،درواقعیت امرهیچگونه تعصبی درروحیۀ بی الائیش او دیده نمیشد و درانشعاب نیز درجناح"خلقی"موضعگیری نموده بود،وافزون بر ان اعمارجامعۀعادلانه وتأمین سعادت انسانی به کام زحمت کشان در محور اندیشۀ این فرهیخته روانشاد به وضاحت احساس میگردید.بویژه عمق دانش وی دریک سخنرانی علمی وبا محتوای این مبارز،درانشعاب اول حزب ،وقتی هویدا گردید که،:باگروهی ازرفقا برای جویای دلائیل اصلی انشعاب وجدائیها که بروی کدام اسناد اصولی وموئثق که معیارعینی واصولی برای مشروعیت بخشیدن این انشعاب درحال وقوع وجناح بندی که به شکل خصمانۀان درحال جریان است ودرزهای کوچک میان هیئت رهبری  دارد ازهم به تدریج فاصله میگیرد،اگردرمیان چون یک دست اویزی اصولی برای تأریخ اینده دردست نباشد،بایدکه حتمأ ازوقوع نا هنجارواسف انکیزاین حا دثۀ نا گواربه هروسیلۀممکن،توسط کنگرۀدوم ویا پلنوم فوق العاده ویا کنفرانس ویا به کدام روش موئثردیگری که مساعد ومفید باشد،بدون بهانه گیریها واتهامات به یکدیگر،بتوان ازان جلوگیری به عمل اورد.ا.ا،که به این امید به خانۀ رهبراول حزب،نزد شاد روان نورمحمد ترکی مراجعه نمودیم که مرحومی بعد ازانکه،چند دقیقه توضیحات کوتاه وفشردۀعلمی که خاصۀ عادت ابشان بودارائه نمود که البته به پاسخ سوئالات ارائه شده ازجانب رفقا بسنده نبود،وبه شهید طاهربدخشی اشاره نموده چنین خواهش نمودکه:"..بدخشی صاحب دیر تکله عالم اوپوه ملگری دی علمی جوابونه تاسوته وائی..."(4)و(دراینجا صرفأ یک خاطرۀ کوتاه ازشهید طاهربدخشی داده میشود ، نه در مورد حزب وانشعابات ان الا فرصت مساعد).وواقعأهم شهید طاهربدخشی زمانیکه رشتۀ سخن راگرفت،بیش ازدوساعت،چنان عالمانه دانشمندانه برسر مسائیل ملی واجتماعی وسیاسی وازتاریخ جنبشهای ازادیخواهانه واستقلال طلبانۀ ضد استعماری گرفته تاتشکیل این  ""حزب"وضرورت عینی موجودیت یک حزب انقلابی واحد ویک پارچه وهمبسته ورزمنده،به مثابۀ گردان پیشاهنگ طبقات زحمت کش وتحت ستم واستبداددر همچوجوامع،وبویژه پیرامون این حزب مترقی وانقلابی که ازچکیدۀ مبارزات طولانی تاریخی خلقهای تحت ستم واستبدادافغانستان،دربطن این جامعۀسنتی قبیلوی بادادن قربانیهای بیشمارکه ازخون اصیلترین فرزندان صدیق این دیارمردخیزتبلوریافت ونطفه بست.به شکل علمی وفلسفی،تحلیل وارزیابیهای عینی نموده وبه قدرکافی روشنی انداخت،که نمایانگرواقعی ازاهلیت وشخصیت ودانش عمیق وی وازیک رهبرمبارز وانقلابی ومدبروخردمندی وی،بشارت میداد.واین استعداد ونبوغ ودانش وی،بالاخره دشمن سرو جانش گردید، ومنجربه جلوگیری از نفوذ وشخصیت وی به ذراعی مختلف جلو گیری گردبد.موصوف با تعصبات وحسادتهای بر تر جویان تنگنظرو قومگرایان متعصب سیاسی مواجه.وتحت عناوین"ستمی وسکتاریست"علیه وی،تبلیغات وتخریبات شدت یافت.وبالاخره همچو عکس  لعملهای غیراصولی وغیر موئثق باعث شد تاناگزیرگردیده صدای مسئلۀ ملی که از انعکاس عینی وواقعی درونی جامعه گواهی میداد،باصدای رساتربلند نماید،وازموجودیت(ستم ملی)درقبال سائیرستمهای طبقاتی وفرهنگی ومذهبی وغیره،یاداورشود.که به این ترتیب مقابل یک امرانجام یافته قرارگرفته ودراین راستا مسئولانه دست بکارگردید،وبه همان تناسب نیزمورد تخریب وتعقیب قرارگرفته،وبالاخره بعد ازپیروزی قیام نظامی (7)ثوردردورۀ حا کمیت فاشیستی حفیظ الاه امین جام شهادت نوشیده است.ا.ا

با همۀ تلاشها ازوقوع انشعاب جلوگیری شده نتوانست،وموئجز اینکه،بنابرنازل بودن سطح درک،عدم دانش وتجربه کافی وعدم شناخت ازیکدیگر وعدم اعتماد بالای یک دیگروبا ویژه گیها وپیچیده گیها وبویژه هیژمونیسم دررهبری وخود محوربینی با بسا احساسات و خرده گیریهای غیراصولی ولیبرا لیستی،بالاخره اعضا وصفوف،گروه گروه ویاانفرادی وتک تک دراطراف رهبران وکدرهای فعال وپیشکسوتان مربوط محل ومناطق خود ویا هم به اساس شناختهای قبلی،شخصی، قومی ومنطقوی ویا اتنیکی وزبانی ویا به اساس روابطی که قبلأ توسط انها جلب وجزب گردیده وبه حزب معرفی شده بودند،که به اساس این معیارهای میراثی که ازویژه گیها وخصوصیات عینی جامعۀسنتی ارباب رعیتی وفئودالی میباشد،همانطوریکه درابتدای تشکیل حزب اکثرا به همین معیار ها شکل گرفته بود،درپروسۀ شکلگیری انشعاب نیزاکثرأ به همین منوال به اطراف ایشان حلقه زده،اتهام  زنیها به یک دیگر  اغاز وزمینۀ انشعاب ویا فرکسیونهای درون حزبی مساعد گردید.ا.ا--وصاحب این قلم نیزحدود دوماه به نزد هررهبرواعضای موئسس کنگره،بخاطر حفظ وحدت وجلوگیری از وقوع ناگهانی این انشعاب وجدائیها شب وروز دوید وتلاش ورزید،اما هیچگونه سودی نبخشید وبادریغ بدون هیچ سند مشخص رسمی ومطابق به معیارهای اصولی مبنی بر مشروعیت انشعاب درهمان برهه زمانی که هنوزمسائیل اختلاف(چون( دموکرسی خلقی ودموکراسی ملی وغیره...)نیزمنحیث یک طرح پیشنهادی بادلائیل علمی و منطقی که علل وانگیزه های انشعاب دران بطور شفاف وماده وار،تحلیل وارزیابی اصولی گردیده قبل از وقوع انشعاب منحیث یک سندتاریخی برای اگاهی وجرو بحث رفیقانه بخاطر دریافت راه های حل دستجمعی ومشر وعیت بخشیدن اصولی به این انشعاب غیر اصولی،از هیچ مرجع وطرف انشعا بیون به دسترس اعضا وصفوف خاموش وبی الائیش قرار داده نشد.وبخاطرجلوگیری ازپراگندگیها،دلسردیها،ومأیوسیتها وفرکسیو ن سازیهای بعدی،وبخاطر حفظ مسئولانۀوحدت حزبی وجلوگیری ازضیاع انرژی،بجای دفاع ازچند شخصیت برازنده،ایجاب مینمودکه،همۀقدرت وانرژِی برای دریافت راه های حل وجلوگیری ازانشعاب برای حفظ وحدت حزب به خرچ داده میشد،تا صفبندیهای عجولانه واحساساتی وبا عواقب نا گوار ان.ا-درحالیکه دراغازتمام اختلافات دربین چندنفررهبران برجسته وبا صلا حیت طورمبهم وظاهرأپنهان ازصفوف الا بروز وشکلگیری علنی انشعاب درپشت پرده بود وشایدهم علت ان بیم ان میرفت که صفوف واعضا ناگهان باشنیدن این حالت نا گوار غیر مترقبه ومرگ اورپراگند ه ومأیوس نگردند،ظاهرأ درخفاقرارداده شده،وبعد ازوقوع دوپا رچگی هرجناح ازطریق هوا خواهان خود؛دلائیل وانگیزه های که درخفاداشتند،به تدریج بیرون کشیده وبه هوا خوهان خود دیکته،وبه علیه یکدیگر خصمانه قرار گرفتند.وتمام انرژی ده سالۀ صفوف رزمنده وبی الائیش وپاک ووفادار به ارمانهای حزب ومردم که دران وقت سربه کف ترین فرزندان خلق جمع شده بودند،که درحقیقت امر برای دفاع از چند شخصیت حزبی به هدررفت.وبرعلیه یک دیگرناسزا گوئی واتهامات ناروا بستند.که به موجب ان،انرژی حزب ومبارزۀ ان مقابل ارتجاع واستبداد ضعیف ونا توان گردیده وبرخلاف ان دشمنان حزبی وبعضی احزاب چپ وراست فرمائیشی نیزچاق گردیدند،که به اصطلاح اب به اسیاب دشمنان ریختانده شد.وحریفان سیاسی حزب نیز ازاین تبلیغات وتخریبات بی پایه واتهامات نا روا،برای تخریب وتضعیف مواضع سیاسی واجتماعی حزب،وسیعأاستفاده نمودند.حزب یکپارچه وواحد قبل از تحلیل وارزیابی انگیزه ها ودلائیل اصولی انحرافات درروشنی بر نامۀ وزین وبا محتوای ان ودریافت پایگاه های ضد انقلابی،نطفه زده وبسته شده در درون حزب وضد وحدت حزب،برای بررسی وغور اصولی واقناع اصولی ورفیقا نۀ طرفین پرداخته وعلیه ریشه کن نمودن ان،به مبارزۀدسته جمعی اصولی ورفیقانه بپردازند،تحت عناوین جناحهای"خلقی"و"پرچمی" به شکل غیر اصولی وبدون تفاهم رفیقانه ونا اگاه به انشعاب پیوستند.وبعد ازانکه پروسه شکلگیری وروند وقوع انشعاب وجدائیها درعمل پیاده گردید واختلافات به تدریج فرمولبندی وخصومتهارا هنوز هم بیشترافزود.ومرگ اورترین ضربۀ تاریخی درپیکرنا توان ونابالغ چون طفل چهارساله وارد،وبه جبران ناپذیرترین اشتباه تاریخی مواجه گردیدکه به تعقیب ان با انحرافات گونا گون چپروی وراست روی یکجا با سنتهای میراثی قبیلوی درامیخت وبه امراض مزمن وعلاج ناپذیر،تبدیل؛وبعد ازده سال مبارزۀ بیهوده علیه یک دیگروبا پیکرضعیف ونا توان وبا یک وحدت میکانیکی ولرزان ودر حالت عدم اعتمادی بین هم به قیام نظامی انقلابی تحمیلی "7ثور"،دست یازید. بالااخره به اثر مداخلات وعوامل عینی وذهنی مسلط درجامعه  واماد گی قبلی ضد انقلاب درداخل درتحت رهبری موسی شفیق نخست وزیر رهبر اخوان المسلمین وقت ،ومداخلات ومقا ومتهای قبلا تنظیم یافتۀ انها ازخارج ،یعنی مر تجع ترین نیروهای سیاه ومزدوروابسه  به(دستگاه جهنمی ای-اس-ای- شبکۀ جاسوسی واستخبارات پاکستان ) چون اخوان المسلمین درزمان داود خان که،اززیرضربۀ کشندۀ این سردارمستبدفرارنموده دراغوش گرم ای-اس-ای- پاکستان پناه برده بودند،که بعدا زمینۀ مداخلات دیگران چون شوروی وغیره  درکشورمهیاگردیده،زمینۀسقوط وزوال خودرا فراهم اورد.وعلت ضرورت یاداوری این مختصرانست که شوربختانه،تاامروزهمان روش شخصیت پرستی  که هرشخصیت خود محوربین وهژمونیست ،برای خود لشکردفاع ازاعضای خوش باور وصادق حزب به محورخود جمع مینمودکه،بادریغ ودرد این امراض دنباله روی سنتی میراث قبیلوی دروجود شماری از اعضای حزب به شکل سنتی ان تا هنوزهم باقی مانده است،وشخصیتهای که امروزدرمیان نیستند ایشان را مقدم بر حزب میشمارند،نه حزب را مقدم برشخصیتها.درحالیکه ده ها شخصیت شائسته ازهرلحاظ دربین این نخبه گان وپیش کسوتان ومبارزین راستین انقلابی وشاگردان مکتب "حزب"وسیعأ موجود  ودردرون این جامعه نهفته است که جای گذشتگان خودرا بگیرد وشاید هم باعصر وشرائیط موجود خوبتر وبهترترعمل نماید،درصورتیکه شخصیت گذشته گان درد سربرای امروزوبرای وحدت وهمبستگی باشد،ودنباله روی عقب انها نیز یک عمل کورکورانه ذهنی گرائی سنتی قبیلوی بیش نیست.ا؟واگرایمان به حزب وبه مردم ورهبری دسته جمعی درمیان باشد،این تشویش ونگرانی باید قبلا حل میگردید.باتأسف که بعضیها دراین زمینه ها جرئت انقلابی واعتماد سیاسی خودرا کا ملا ازدست داده اند،وبویژه تحت تأثیروشعارها وپلانهای برترجویان اتنیکی ونظام طرازفاشیستی کنونی قرارگرفته وبویژه به اثرلغزشهای اگاهانه ویانا اگاهانه عدۀ ازروشنفکران که به گرداب تعصبات اتنیکی افراطی فرورفته وموئقتا دشواریهارا دم راه وحدت اصولی رزمنده گان پاک وصادق وبی الائیش وتعصب ستیز ومترقی ومبارزین سرسپرده وبا ایمان ووفادارراه ارمانهای بیکران مردم افغانستان  ،خلق نموده اند.ا-واما باایمان راسخ اذعان باید نمود که:این مرزفرسودۀ سنتی قبیلوی وقبیله سالاری میراثی نیز فروریخته وخواهد ریخت،وجوشش طبعی ورفیقانه جدیدی را بین ایشا ن بیشترازپیش ممکن ومیسرخواهد ساخت،که ان روزهم چندان دورنیست.ا.ا.ا--

ما شاخ درختیم پرازمیوۀ توحید"

"هررهگذری سنگ زند عارنداریم"

وامروزخلاصه اینکه مردم افغانستان وبویژه ملیتای محکوم،نسبت به هروقت دیگر بیدارترواگاه تر گردیده اند وبه عمق خرافی جامعۀ قبیلوی وعشیره ای بخوبی پی برده اند،ومیخواهند درشرائیط واوضاع واحوال کنونی برعلیه برانداختن همچومناسبات غیر عادلانه واستبدادی طراز(فاسد-فاشیستی)ودگرگونسازی دموکراتیک ان وگزاران به مناسبات جدیدوعادلا نۀ سیاسی،اجتماعی واقتصادی وفرهنگی،یکجا با سائیراقوام وملیتها درکشور با سهم مشترک وعادلانه وبا حق وحقوق مساوی وبرادرانه،حیات بسرببرند واین امال زمانی براورده میشود که،حق وحقوق وجا یگاه ومقام این ملیتها بطورمشخص وشفاف درقانون اساسی تثبیت ومعین گردیده وصلاحیتهای  بیشتری را به محلات وولایات انتقال ومحول سازند،تا ازطریق مراجع قانونی وقضات درولایات باداشتن صلا حیتهای کافی ومکانیسم انتخابی بودن زمامداران محلی وتشکیل شوراهای انتخابی درقانون انتخابات وقوانین محلی ولایتی درج گردیده که تمامی اقوام وملیتها طبق قانون درتمامی عرصه های سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وواحد های اداری مربوط ان،عادلانه بر جسته گردیده وکاملا تخطی ناپذیرگردد ،که این ارمان خلقها بدون هیچ شک وشبه دروجود یک نظام فدرالی پارلمانی میتواند به درستی براورده گردد.-و

وبازهم دراین اواخربا تأسف که ازطریق انتر نیتها ورسانه های جمعی،افواهات گرم وموضوع روزمبنی برارتباط ودست داشتن دولت اقای کرزی،بادست بازیها ودخالتهای شیطانی ومنافقت امیزانگلیس ویارانش باطالبان که نمادی ازشکست را میرساند،میخواهند پروسۀ تسلیمی ولایاتهای مهم قندهار،هلمند،کنر، نورستان  وارزگانرا به طالبان مذدوررا روی دست بگیرند،وباحلقات رهبری ان وبا شورای" کویته "که تحت نظر مستقیم دستگاه جهنمی استخباراتی پاکستان"ای-اس-ای-"براه انداخته میشود،بخاطرتحقق پلانهای "پشتونهای   لروبر.ا؟"نازیستهای افغانی"افغان ملت"را درعمل تطبیق وپلان تجزیۀ افغانستانرا پروژه سازی"نمایند.ا؟ واین پلان وپرژه افتضاح امیزوننگین که بازهم پیکرۀ بزرگی ازخاک مقدس مارا انگلیس میخواهدبگونۀ پشتونستان وبلوچستان که باید مطابق به(اصل تعین سرنوشت،استقلال وازادی خودرا بگیرند وخود مختارشوندوازعمق گرداب اتش جهنم ای-اس-ای-پاکستان بکلی رها گردند)،انرا به پاکستان تسلیم وبازهم پنجابیها وملتانیهارا که سده ها بالای این ملت تحت استبداد حکومت نموده اند،بگونۀ پیشین دوباره،حاکم بسازند.چون تسلیم وواگزاری بخش مهم خاک افغانستان به مذدوران واجیران پاکستانی بنام طالبان که د رواقعیت امرتسلیمی خاک به پاکستا ن است،که این بار مطلقا منسوب ومربوط به پاکستان مینمایند.وسائیرولایات را نیزتحت شعاع رهبری ان قرار میدهند.ا؟-

بنأبخاطر خنثی نمودن این پلانهای شوم وننگین که یگانه راه ان انتخابات ازادو دموکراتیک برای ایجادشوراهای خودازکوچکترین واحد،ازقرأ وقصبات الا شهرهاوولایات متکی به ارادۀ مردم است،که بایدبه رأی عمومی مردم ازطریق انتخابات ازادودموکراتیک به مردم مراجعه گردد.چونکه گفته اند"سزای قروت اب گرم است.ا؟"که نیروی جوشان مردم چون اب داغیست بالای این قروتهای گنده  وفرسوده وپاشان.-مردم بخون تپیدۀما دیگراین جانیان،قاتلان،دزدان وغارتگران بی فرهنگ وقطائوالطریقان  وزیردارگریته گان مزدورواجیران اجنبی ودشمنان سوگند خورده مناطق ومحلات خودرا خوب شناحته اند،مردم ما به کسانی رأی خواهند داد که مزدور،دزد،مال مردم خوروحرام خورووطنفروش نباشد.وبه وطنپرستانیکه کاملا اشتی ناپذیرباپاکستان ودستگاه جهنمی -ای-اس-ای-وبا مزدوران وطنفروش ان ،واشتی ناپذیربا شبکه های افغان نازیست"افغان ملت وابسته به طالبان وحزب اسلامی واجیرای-اس-ای ان باشد،رأی خواهند داد.وبه کسانی ر أی بدهند که وحدت وهمبستگی افغانستانرا چون یک امرمقدس ملی،مسئولانه حفظ نمایند وبرمبنای این واقعیتهای موجود است که نظام فدرالی بمثابۀ یک الترناتیف مثبت برای ختم همچومعضلات وجدائی طلبیها،تجزیه طلبیها وتفرقۀ ملی ونژادی انگریزی پاسخهای کوبنده وضربتی  داده ودردستورروز قرارمیگیرد.ا-

براساس تحقیقات بعضی محققین اتنوگرافی،درافغانستان حدود(20)نژاد و(30)زبان،بشمول دیالکتها وجوددارد،اما برعکس ازدوصدوپنجاه سال به این طرف،قدرت سیاسی به شکل انحصارقومی وقبیلوی بوده وبدست یک تباروقوم تمرکزیافته است.تقسیم قدرت وامتیازنیزغیرعادلانه ورنگ قومی داشته وصرف دردست مشتی ازقشربالائی فاسد واشرافیت ملیت حاکم برسر نوشت جامعه وانهم کاملا به شکل اتنیکی،قومی وزبانی  وسمتی وبویژه به شکل انحصارخوانوادگی وفامیلی ودردست یک قوم صورت گرفته است.صرف بخاطرحفظ وانحصارقدرت خوانوادگی وحاکمیت قبیلوی وادمۀاستبداد طائیفه ای واشرافیت فیوئدلی،ازطریق براه انداختن  افتراق ونفاق ملی وایجاد تعصب بین ملیتهای باهم برادر،با سرکوبگریها وبا قتل وغارتگریها،توأم با تعصب واستبدادوخشونت دست یازیده،جامعه را در فقروغربت وبدبختی ودرظلمت وگرسنگی،بیسوادی وجهالت وعقبمانی وکورنگهداشته،وافزون بر ان جامعه را ازمسیراصلی تعغییروتکامل وپیشرفتهای اقتصادی واجتماعی وسیاسی وفر هنگی ان به قهقرا وفسادسوق داده وبه مزدوری بیگانگان تن داده،وتوده هارادرانقیاد زنجیراستبداد  قبیلوی ودرقید بندگی نگهداشته اند.وبااین روش حاکمیت طرازقومی وخونوادگی وخودمحوربینی اتنیکی ونژادی وزبانی بین ملیتهای شریف وبرادروادامۀ حکمیت خودکامگی واستبداد اتنیکی،سائیرملیتهارانیزازهرنوع قدرت سیاسی محروم ساخته بودند،تا انهارا دربرابراقوام وملیتهای دیگرتحریک وعقده مندنموده واتش منازعۀ ملی وقومی را،طوردوامدار شعله ورنگهدارند.که به اثران جامه را به ده ها سال دیگروحتی سده ها به عقب رانده اند.واما امتیازخواهی وامتیازطلبی وبرترجوئی راازدست نداده وبه هرقیمتی که تمام میشده تااکنون به حیث یک میراث امانتی اسلاافی خودحفظ وازان باید با قبول هرنوع مزدوری وچاکری،حراست نمایند.ا؟

حسن پیمان

 

رویکرد ها ومنابع

ا--محترم سلطان علی کشتمند-یکی ازبنیانگزاران کنگرۀ موئسس"ح.د.خ.ا. وسابق نخست وزیر"ج.د.ا"کتاب"یادداشتهای سیاسی ورویدادهای تأریخی-در-2-جلد-ص 271.و

دوم--محترم اکا دمیسن دستگیرپنجشیری-یکی ازبنیانگذاران کنگرۀ موئسس"ح.د.خ.ا"کتاب-ظهوروزوال"ح.د.خ.ا"-ص ص-200و201-اول جنوری سال 1999.و

سوم--ویبستارمیری.ای.-کاغذفدرالیست به زبان جدید-کتاب-پبلیوس--برگردان ازانگلیسی به فارسی-صاحب این قلم-ص28سال1999.و

چهارم--یادداشتها وخاطارت-صاحب این قلم

پیمان.....

دسمبر-2009

 

 


بالا
 
بازگشت