خلیل رومان

 

نامۀ سر کشاده به رئیس جمهور

 

آقای رئیس جمور؛  خانه از پای بست ویرانست....!

اظهارات مورخ 24 قوس شما در بارۀ مبارزه با فساد، انگیزۀ این نامه است.

تقریباً بخش های عمدۀ بیانیۀ جناب عالی، از مقالۀ سه سال پیش نگارنده به عاریت گرفته شده و نقل گردیده بود. حتی کلمه ها، اصطلاح ها و فورمول بندی ها گاه با کم و کاست و گاه کما عینه اقتباس شده بود که قصۀ "شیر بی دم و سر و اشکم" را به خاطر می آورد.[1] شکایت این نیست که چرا چنین شده است، بل این است که بدون ارزیابی ایکه در مقالۀ مذکور توضیح گردیده بود و بدون کار های تحقیقی اضافی، این امر عظیم شدنی نیست. شاید اشتراک کننده گان به هم دیگر گفته باشند، واه واه بیانیۀ خوبی بود و دیگر هیچ. بیانیه مصرف تعریف دارد و مرا ازین گیاه ضعیف (اداره)  این گمان نیست که به تنهایی از عهدۀ این امر مهم بدر شود. زیرا در مقالۀ من و اشاره های شما مواردی درج است که اشتراک عملی شما در مبارزه با فساد را حتمی و التزامی می کند. اگر به جامعۀ مدنی و رسانه ها نقشی در نظر گرفته شود، نور علی النور است.

اگر من و ده های مثل من، موی های خرمایی و چشمان سبز داشتیم، بدون شک مدال عالی دولتی را به سبب ارائۀ مواردی از فساد و راه حل ها که در بیانیۀ شما جا داده شده بود، به من تفویض! می کردند. اگر چنین نمی شد، دعوای کاپی رایت و چیز های ازین قبیل سر جایش بودند. من حتی گله ندارم که آنانی که بیانیه را بی اجازه از نقل و اقتباس، فراهم کرده بودند، تشکری هم نکردند. زیرا این امر در واقع بهای تعریف ها و تمجید هایی را که به خود منتسب می دانند، کم می کرد. حقیقت این است که نویسنده گان مشعل راهنمایی بدست دارند، راهی، چه رئیس جمهور باشد یا کسی دیگری فرقی ندارد. اما نکتۀ مهم و باریک تر از مو این جاست که صرف با هوا بندی های بیانیه یی، اقتباس بی اراده و باور به واقعیت سرسخت موجود و وظیفه دادن های کلان کلان به این و آن کار مبارزه با فساد نمایشی بیش نسیت و بی نتیجه خواهد ماند. مخصوصاً که مدیران و اجرا کننده گان از قماشی باشند که خود به شکلی از اشکال به یکی از انواع و اشکال فساد آلوده اند.[2]

زیره به کرمان بردن سود نه که زیان دارد. از حاکمیتی که پر از مسفدان است، طلب مبارزه با فساد از کلوخ آتش پراندن است. شما از حاکیمتی این مهم را می خواهید که خود در فساد زایی شهرۀ افغانستان  و جهان شده است. در همین روز ها ادارۀ عالی نظارت... نام  مسوولان بلند پایۀ اداره و از جمله کسانی از دفتر شما را اعلام کرد که تا هنوز که هنوز است، دارایی های شان را ثبت نکرده اند. اگر نمایش های مبارزه با فساد، عاریتی و زیر تاثیر موضع گیری های اخیر جامعۀ جهانی نیست، باید واضح شود که چرا آنان در هشت سال، از شما پیروی نکرده اند؟ این خود جرم است؟ برعلاوه  به سرمایه ها، خانه ها و دارایی های خود افزوده اند و بی اندک ترین دانشی، تجربه ای و تخصصی در بلند ترین پست ها لم داده اند. چرا تا هنوز هم با استفاده از موقف دفاتر شما مصروف زر اندوزی و نقل و انتقال آن اند؟ مگر غیر از این است که دزدان چراغ به دست کالای گزیده تر برند.[3] به هر سو نگاه می کنید، خود را در حصار "گِرد پاها" یی می یابید که توان رهایی از جال تنیده در اطراف تان را سلب کرده اند. اما به شما حالی می کنم که توان مند ترید. شما در حال حاضر هم جواز داخلی دارید و هم جامعۀ جهانی با الحاح عمل قاطع شما را انتظار دارد.

مشوره می دهم و استدعا می کنم کست صحبت های مورخ 25 قوس خود را بار دیگر بشنوید. راست می گوئید که مامور و حتی رئیس جمهور از معاش خود به سفر های پر خرج رفته نمی توانند، راست می گوئید که مامور و حتی رئیس جمهور نمی تواند از معاش خود خانه – چندین خانه در کشور و در خارج خریداری کند، نمی تواند قصر های فرعونی بنا کند، موتر های چندین هزار دالری بخرد. حتی فرمودید که نمی توانید یک بایسکل بخرید. خوب پرسیدید، واضح شود که آنها 10، 15، 20، سال قبل چه داشتند و امروز این همه را از کجا آورده اند؟ گفتار باعث تغییر نمی شود، "به دهن ها ننگرید که چه می گویند،به دست ها بنگرید که چه می کنند".

این گفته های شما مرا به یاد دارایی 15000، آیرویی تان که اصل آن در هر انتخابات ثابت می ماند! می اندازد. همچنان به یاد می آورم که فورمه ثبت مصارف انتخاباتی کمیسیون انتخابات،شما را مقروض حدود 2 ملیون دالر، قرضۀ بدون تکتانه وانمود کرده است. با شنیدن این که شما از معاش تان بایسکل خریده نمی توانید، اگر من جای رئیس بانک قرض دهنده می بودم، (که استثناءً بدون تضمین و استثناءً بدون اثبات منبع پرداخت به شما واقعاً این مبلغ را داده باشد که زیاد مورد سئوال مسلکی است) فوراً سکته می کردم. زیرا شما به گفتۀ خود تان بانکروت شده اید و خط افلاس دادید. اجازه دارم به خود حق دهم و بگویم فاصلۀ صداقت گفتاری و رفتاری این مسله با سالهای نوری اندازه گیری نمی تواند شد؟ شما این  تناقض را چگونه اندازه گیری می فرمائید؟ خدا کند رئیس بانک قرض دهنده اگر واقعاً چنین قرضی با چنین فرضیۀ به شما داده باشد، با شنیدن این خبر سکته نکرده باشد! من واقعاً نگرانم!   

متاسفانه این هم راست است که این اظهارات شما بار اول نیست، بار بار گفته اید و هیچ اقدامی برای پیاده کردن گفته ها در عمل نکرده اید. این گفته ها کشف عجیب نیست؛ هر پیر مرد و هر پیر زن، علائم و آثار فساد در کشور را مشاهده و بیان می کند. مسوولیت شما برطرف کردن آن است. چرا هنوز هم با مفسدانی که خوب می شناسیدشان و هر باری اعمال شان را با آب و تاب در خور ملت می دهید، در یک کاسه دست می برید؟ چرا آنها را از دور و بر خود دور نمی کند. اما زبانم لال شما هر چند گاهی و از جمله در ختم سیمینار 25، قوس به جاه های اشاره می کنید که آدرس مشخص ندارد و فقط یگانه آدرس مقام ریاست جمهوری و شخص شما هستید. من از این اشاره ها در می یابم که مانند یک تفتیش و ناظر عمل می کنید. مشوره می دهید و آنچه باید خود انجام دهید از صیغۀ غایب چنین شود و چنین کند، استفاده می کنید. یا شما یا نویسندۀ بیانیه های تان این تفکیک را نا دیده می گیرید.

باری امام غزالی (رحمته الله علیه)  در نامه ای عنوانی پادشاه سلجوقی در بارۀ یک نوع فساد حاکمان دربار چنین نوشته بود: « امروز به حدی رسیده است که عدل یک ساعت برابر عبادت صد سال است. بر مردمان... رحمتی که ظلم بسیار کشیده اند. غله به سرما و بی آبی خراب شده تباه گشته. درخت های صد ساله از اصل خشک شده. روستائیان را چیزی نمانده مگر پوستینی و مشتی عیال گرسنه و برهنه. اگر رضا دهد که از پشت ایشان پوستین باز کنند تا زمستان برهنه و با فرزندان در تنوری روند، رضا ندهد که پوست شان بر کنند. اگر از ایشان چیزی خواهند، همگان بگریزند و در میان کوه ها هلاک شوند. این پوست باز کردن باشد.»

و باز همو نویسد:« آمدیم به عرض حاجت. حاجت دو است: عام و خاص. حاجت عام آنست که مردان ... پراکنده و سوختۀ ستم بسیار شده اند. امسال بی آبی غله تباه کرد. دار و درخت خشک شد. بر ایشان رحمت کن خدای تعالی بر تو رحمت کند. گردن مسلمانان از بار محنت گرسنگی بشکست. چه باشد اگر گردن ستوران تو از طوق زر و سیم نشکند.»

آقای رئیس جمهور!

گردن ملت افغانستان از ستم و ظلم، بی امنتی، ارتشا و اختلاس، فساد سیاسی،مالی، اداری، بی عدالتی و بی برنامه گی به کلی شکسته است. چه شود اگر دست همدستان تو از خزانۀ ملت و گردن های شکسته مردم کوتاه شود؟ پاسخ شما به این سئوال ملی- تاریخی چیست؟ اگر سئوال امام غزالی بی جواب ماند و تاریخ سلطان را رو سیاه ثبت کرد و به جرأت امام می نازد، بگذار ملت به عمل قاطع و پاسخ شایستۀ شما افتخار کند. ترس نداشته باشید، شایسته گان این ملت جای «مورچه خورک» های دربار شما را به مراتب به تر و بیش تر پر خواهند کرد. با عمل است که شخصیت ملی خواهید شد. اگر اقدام کنید، من مبارک باد می گویم. همین امروز – فردا دیر خواهد بود.

مقالۀ تحقیقی من، فساد را در ابعاد مختلف در اشکال و انواع گوناگون آن، نشان دهی کرده است. یادم است، در سیمیناری آنرا ارائه کردم که از سوی دفتر شما برگذار شده بود. زیاد استقبال شد و هر کس کاپی آن را می طلبید. هموطنان من در داخل و خارج خیلی تعریف و تمجید کردند. اما من آن را به این منظور ترتیب نکرده بودم. چون موی سیاه و چشم سیاه داشتم، اثری در دل سنگ به اصطلاح مبارزه کننده گان فساد نکرد. بار دیگر یاد آوری می کنم که فساد، تنها رشورت و اختلاس نیست. کلیت نابسامانی هاییست که با ادارۀ ناسالم،ناکافی، سوء مدیریت و ده ها مورد دیگر ارتباط تنگاتنگ دارد.

در پایان به منظور این که ادعای اقتباس تیزس های صحبت شما از مقالۀ من، ثابت شود و هم کلیت تحقیق من و راه حل های نشان دهی شده بیان شود، بخش طرح های خویش را که نقل شده اند با زیر خط، بار دیگر می آورم:

«... چه باید کرد ؟  

1 – نخستین وعمده ترین اقدام، ایجاد وتقویت ارادۀ همسان و محکم، برای مهارساختن فساد است. من بدین باورم که هنوز هم چنین اراده بحد کافی موجود نیست.( در بیانیه شما به گونه ای آورده اند.)

2 ـ دومین گام را باید با اقدامات نمونه یی و تنبیهی بیشتر، به پیش نهاد. باید بلادرنگ، در باره آنانی که بافساد سروکار دارند، مجازات قانونی  عملی شود. درهمه جا اعم ازکابینه ، بیانیه های رئیس جمهور، رسانه ها، صحبت ها و نشست ها از فساد حرف زده میشود، ولی اقدام  کم تر صورت می گیرد. تشخیص، اعلان وکمسیون سازی ها وغیره یک طرف قضیه، ولی کوتاه ساختن دست مفسدان از گلوی مردم طرف دیگر و مهم آن است.

3- هنوز ارزیابی دقیق از فساد سیاسی ، اقتصادی ، مالی و اداری نداریم. روشن نیست از مجموع کارمندان دولت، چند فیصد آن مصروف فساد اند؟ در کدام اداره، کدام نوع فساد وجود دارد؟ از موجودیت فساد تذکرمیدهم ، اما زبان احصائیه و ارقام ، تحلیل و شیوه های اثرگذاری برمبنی آن را بکار نمی بریم . اصولاً فرصت مهارت این کار در اداره افغانستان فراهم نه شده است. بعد ازاینکه ارادۀ  ثابت ، تاثیر ناپذیر وعزم جزم تثبیت گردید؛ باید به جستجوی ارقام وحقایق پرداخت.

تدابیر ستراتیژیک علیه فساد

1- ارزیابی دقیق و عملی ارگانهای دولتی به منظور تنظیم وظایف و کوچک ساختن آن. باید به بررسی فساد در محاکم ، حارنوالی ها ، پولیس و شاروالی ها اولویت عاجل و فوری داده شود. فسا د  لجام گسیختۀ ارگانهای مذکور، به کفر برخاسته از کعبه شباهت دارد؛

2- هماهنگ سازی عاجل فعالیت های خارجی و نهادهای داخلی؛ ( از متن تحقیقی نقل شده است)

3- ساده و قابل فهم ساختن قوانین؛  ( از متن تحقیقی نقل شده است)

4- ارتقای احساس مسوولیت کاری آمرین شعبات ، از میان بردن تفاوت فاحش در امتیازات؛ ( از متن تحقیقی نقل شده است)

5- تنظیم عاجل سیستم معاش و معقول ساختن توزیع منابع. یک مامور حدود 50 دالر معاش می گیرد . معاش امتیازی یک مامور دیگر 2000  تا 2400 دالراست. مواردی که یک مامور همزمان از چند ادارۀ داخلی و خارجی به اصطلاح معاش می گیرد، کم نیست؛( بدون مثال از متن تحقیقی نقل شده است)

6- رعایت شایسته سالاری درتقرر، تبدل و استخدام؛ گرچه این کارظاهراً از طریق کمیسون اصلاحات اداری و خدمات ملکی به گونه غیر موثر و مایوس کننده صورت می گیرد، اما هیچ مؤثریت قابل وصفی نه در کیفیت و نه درکمیت، نداشته است. ( از متن تحقیقی نقل شده است)

7- معیار گزینش کادر، اصل خدمت ، صداقت ، پاکی ، تقوا و تعهد به وطن باشد؛

8- ارتقای پاسخگوئی بیشتر به رسانه ها، مردم و مقام های دولتی، در مجالس عمومی گزارش دهی؛ ( از متن تحقیقی نقل شده است)

9- ترویج و تعمیم وجدان کاری از طریق ایجاد نمونه های وظیفه شناسی؛

10- ایجاد کورس های ارتقای ظرفیت در هر اداره با آموزش قوانین ، مقررات و اخلاق عمومی؛

11- تقویت نظارت مردمی بر عملکرد ها، از راه جامعه مدنی ، احزاب ، مردم و شوراهای ولایتی؛

12- رفع برخورد سیاسی اداره بامردم . هرچه زودتر ادارۀ اففانستان به اداره ملی مبدل شود. ما از تحلیل اوضاع حاکم براداره، در می یابیم که متأسفانه ادارۀ دیوان سالار نداریم . ( از متن تحقیقی نقل شده است)

13- تقویت فرهنگ دموکراسی در اداره ، امروز مامورین به موجودات بی تفاوت نسبت به هرعمل یکتعداد گرداننده گان مبدل شده اند. در هر اداره، میکانیزم خود کنترولی ایجاد گردد.

14-ارتقای نظارت مردم و جامعه مدنی با ارزشدهی به انتقادها و پیشنهاد های آنان . باید بخاطر داشت که منتقد دشمن تلقی نشود و بزود ترین فرصت امنیت ، ماموریت و شغل خود را از دست ندهد؛ نباید فراموش کرد که انتقاد سالم و راه گشا نقش یک پیرایش گر ماهر را در نظام ایفا میکند.

15- به ترس از زیر دستان آگاه خاتمه باید داد؛ تجمع چاپلوسان ، بلی قربان گویان بی ابتکار از اهمیت اداره و اداره کننده می کاهد. کارمند نقاد با ابتکار، بمراتب از کارمند متملق بی ابتکار ترجیح دارد. آنها آگاهی و فهم خویش را برای دگرگونی و تغییر بکار می برند.

16- باید نظام اداری کشور را یکپارچه بسازیم. اهداف دورنمایی آنرا معین کنیم و توافق عمومی برای تحقق اهداف فوق را حاصل نمائیم.

17- تأمینات اجتماعی به وجود آورده شود. تقاعد و بیمه های اجتماعی مامورین و کارمندان دولت ارتقا یابد.

18- یک سلسله قوانین و مقررات اداری و اخلاقی برای از بین بردن فساد و تقویه نظام اداری ترتیب و عملی گردد. هر قدر درجه اداره رو به بالا میرود، سطح احساس مسوولیت تنزیل میکند. مامور پاسخ ده و مسوول است؛ اما آمر معافیت هایی را بخود اختصاص داده است.

19- تا زمانیکه در دراز مدت به نوعی خود کنترولی برسیم، ضرورت کشف، تعقیب، تثبیت و نشاندهی سازمان یافته فساد و مفسدان به وسیله اداره های مسوول حکومت، درچهارچوب قانون مطرح است.

20- مردم و فقط مردم باید در شناسایی عوامل و عاملان فساد همکاری نمایند. جلب این همکاری هنر اداری و صداقت رفتاری میخواهد. هر مسوول امور مردمی و اداری باید از آئینه مردم دیده شود. ارتقا و عزل و نصب آنان، به مشوره مردمی مربوط و منوط ساخته شود. آخر دموکراسی تنها انتخابات نیست ! به مردم باید فرهنگ نفرت به جاسوس، مختلس ، سوء استفاده گر و مفسد را تلقین کرد، تا به تجرید اخلاقی در محیط مواجه گردند و در جامعه جای پای نداشته باشند.

با توجه به آنچه گفته شد ، بعضی اقدامات  باید در کوتاه مدت ، برخی در میان مدت و قسمتی هم در دراز مدت طبقه بندی و اجرا شود. این نکته نیز مهم است که اقدامات برای کاهش و محدود سازی دامنۀ  فساد سیاسی ، فساد اداری وفساد مالی و اقتصادی در عرصۀ مربوطه پلان گذاری و عملی گردد. اگر عوامل اجتماعی ، سیاسی ، روانی و اقتصادی فساد درست و دقیق شناسایی نشود و راهکار های سیاسی ، اداری ، اجتماعی ، فرهنگی و ملی – مردمی متناسب با تشخیص هریک، طرح و عملی نگردد ، یاد آوری از فساد مانند آب در هاون کوبیدن یا مشت به هوا زدن ، نه تنها دردی را دوا نمیکند ، بلکه آنانی را که مشغول و مصروف فساد اند، تشجیع میسازد.

بدون از بین بردن وکاهش فساد ، بدون داشتن ادارۀ سالم ، بدون طرح برنامه عاجل ، درین زمینه که بقای نظام و سلامت کشور بدان وابسته است، با وجود نیت خیر کارگذاران ، توسعه اقتصادی و اجتماعی، مردم سالاری و دموکراسی ناممکن است

آقای رئیس جمهور!

باکی نیست اگر چشمان سبز، موی خرمایی و یا پاسپورت خارجی نداریم. در عوض من و صد ها افغان دیگر، دست پاک، قلب گرم، و مغز پر شوری داریم که خوب کار می کند، خوب و با درد  می تپد و خوب فکر می کند. از محصول این دست ها، قلب ها و مغز ها استفاده کنید. این ها مشتی از مطالب احساساتی و عاطفی نیست. ریشۀ عمیق در عمری از تجربه و تخصص دارد. با رویکرد انتقادی به گذشته ملتی را که در سراشیب سقوط مرگبار قرار داده شده است، نجات دهید. با حلوا گفتن ها دهن شیرین نه شود. به گفتۀ یکی از یکی از معاونان سابق ورزارت امور خارخه هیچ گاهی از صادق حمایت نکرده اید[4] و در رشدش توجه نداشته اید. عملکرد ها درین باره، اگاهانه یا نا آگاهانه مفسد پروری است.

تاکید می کنم، باید بخاطر داشت که منتقد، دشمن تلقی نشود و بزود ترین فرصت امنیت ، ماموریت و شغل خود را از دست ندهد؛ نباید فراموش کرد که انتقاد سالم و راه گشا نقش یک پیرایش گر ماهر را در نظام ایفا میکند. 

اگر بعضی از اطرافیان شما این کار را می کنند، از سبب دوای تلخی است که به مرض مرگبار شان توصیه می شود. چرا اطفال با سماجت دوا  نمی خورند و هیاهو براه می اندازند؟ دوا تلخ است. اما شما که حد اقل در نیت موافق فساد نیستید، این مشوره ها را با دل و دست باز، بپذیرید. همین!                          

 

 

[1] - ... سوی دلاکی بشد قزوینیی – که کبودم زن بکن شیرینیی. گفت چه صورت زنم ای پهلوان- گفت برزن صورت شیر ژیان. ... گفت بر چه موضعت صورت زنم- گفت بر شانه گهم زن آن رقم. چون که او سوزن فرو بردن گرفت- درد آن در شانه گه مسکن گرفت. پهلوان در ناله آمد کای سنی- مرمرا کشتی چه صورت می زنی. گفت آخر شیر فرمودی مرا- گفت از چه عضو کردی ابتدا. گفت از دمگاه آغازیده ام- گفت دم بگذار ای دو دیده ام. از دم و دمگاه  شیرم دم گرفت - دمگه او دمگهم محکم گرفت. شیر بی دم باش گو ای شیرساز- که دلم سستی گرفت از زخم گاز. جانب دیگر گرفت آن شخص زخم- بی محابا و مواسایی و رحم. بانک کرد او کین چه اندامست ازو- گفت این گوشست ای مرد نیکو. گفت تا گوشش نباشد ای حکیم- گوش را بگذار و کوته کن گلیم. جانب دیگر خلش آغاز کرد- باز قزوینی فغان را ساز کرد. کین سوم جانب چه اندامست نیز- گفت اینست اشکم شیر ای عزیز. گفت تا اشکم نباشد شیر را- گشت افزون درد کم زن زخم ها. خیره شده دلاک و پس حیران بماند- تا به دیر انگشت در دندان بماند. بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد- گفت در عالم کسی را این فتاد؟ شیر بی دم و سر و اشکم کی دید- این چنین شیری خدا خود نافرید....

[2] این قصۀ پر حکمت را بخوانید، خالی از فایده نیست. شبی شخصی را خواب نبرد و  به حمام اندر شد. کسی در گرمابه نبود، مرد غسل گرفت و گوشه ای نشست تا نماز روا شود و بگذارد. اندام داری در کنارش آب بر سر می ریخت به گونه ای که قطره های آب او را اذیت همی کرد. دیگری هم چنان دید و دیگری... و هیکل های بی شمار. مرد به سر و پای آن ها نگاهی انداخت، سخت ترسید و در دم از حمام بدر شد. چالاک چالاک جامه به تن کرد، نزد حمامی شد و گفت. درین جا مخلوقی عجیبی آمدند که اندام های عجیب دارند. حمامی پرسید؛ چگونه اند این خلایق؟ گفت پاهای شان گِرد اند و.... حمامی شالی که بر پا ها هموار کرده بود کنار زد و پرسید؟ این طور بود؟ مرد که پاهای حمامی را گِرد تر دید، زهره اش به ترکیدن رسید و چابک  به کوچه گریخت. به جماعتی برخورد که قصد حمام رفتن داشت. منع کرد که ای مسلمان نروید که در آنجا مخلوق عجیب آمده و پاهای شان .... بعضی ها از آن جماعت پاپوش ها در آوردند، به پاها اشاره کردند؛ همان بود که مرد دیده بود. بیچاره جیق زد، افتاد و نفس به جان آفرین سپرد.

[3] - چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا.

[4] - محترم صیقل معاون پیشین وزارت خارجه دریکی از برنامه های تلویزیونی این نکته را خوب و زیبا آشکار کرد. من نیز در مقالۀ شیوه های مبارزه با فساد به آن اشاره های داشته ام. این نکته خیلی مهم است و محرک یک حرکت نوین در اداره می شود.

 

 


بالا
 
بازگشت