(انفلونزا خوکی) ا

جان محمد مشهور به جان و میر که از دوران مکتب با هم دوست های صمیمی اند ،مدت زیادی شده بود که همدیګر را ندیده بودند در هنګام رفتن به بازار همدیګر را دیند ، وبعد از مصافحه از حال و احوالپرسی یکدیګرقصه شان ګرم شد درجریان صحبت از موضوع ګرم  روز

جان از میر پرسید؟

که خبر داری میګویند (انفلونزا خوکی) امده .

امیر در جواب ګفت بلی کمی من هم  شنیده ام خوب معلومات ندارم خوب قصه کو که ګب از چه قرار است .

جان :ګفت ولله میګویند مرض بسیار خطرناک است از خارج امده است .

میر: پرسید خوب حالا بګو این مرض دوایی دارد یانه؟

جان ګفت که در امریکا میګویند دوای ان جور شده اما کوشش کن که خدای نا خواسته تو اولاد ها را نګیرد.!

میر :خوب ما دیګر بیغم باشیم (دوا در امریکا باشد فکر کو در افغانستان است .)

جان: ګفت نی بابا دقصه افغانها کی است ؟

 میر: ګفت چرا (نیم امریکا در افغانستان است) و افغانستان را هم از جمله خاک امریکا حساب کن .!

جان : ګفت ګر چه تو هم راست میګویی مګر هر کاریکه کنند به امریکایی خود میکنند در قصه مردم افغان کسی نیست، درګپ های سیاسی شان ما تورا هم غرض نیست خپ خوده بګیر، دیوال ها موش دارد و موش ها ګوش .

میر:  پرسید دولت چه تصمیم دارد و تو چه شنید ی قصه کن ګپ جالب است نشود که خدای نا خواسته در این مرض مهلک ما سر دچار نشویم او بیادر؟!

جان: ګفت کّه از طریق رادیو  وتلویزون دولت هم اعلان کرده  ومردم را هوشدار داده است که در جای های مزدهم نروند وحتی مکتب ها را رخصت کرده اند ،هان راستی یک کار خوب دیګر اینکه ازمحافل عروسی هم ممانعت صورت ګرفته واین یګانه کار خوبی شد در طول حکومت داری (افغان امریکا )که امر داده شده است،

میر: باز پرسان کرد نګفتن که مردم چه باید بکند ؟

جان : ګفت تا جاءیکه من می فهمم ګفته اند باید حفظ الصحه  مراعات شود از کثافات جلوګیری شود ومهم تر اینکه با ید همګی ماسک بپوشند وباید لباس ها هم از ګرد وخاک و مکروب نګهداری شود .

میر: چیز های را ګفته اند در اینجا هیچ امکان ندارد ، بخاطریکه تمام کوچه وشهر ما پر از کثافات است

جان : ګفت همچنان مکروب در موجودیت کثافات سریحاء تاءثیر ګذار است

میر: باز پرسید خوب چاره چیست ؟

جان ګفت ولله خوب نمیدانم مګر یک داکتر که من می شناسم یک چیز جا لب بمن ګفت شاید که خنده کنی ،

میر: چه ګفت؟ 

جان :  قصه از این قرار است داکتر ګفت که اکثر زن های که چادری دارند کمتر به این مرض مصاب می شوند ویا که هیچ مریض نمی شوند و بهترین چاره جهت جلو ګیری از مکروب چادری است هم مساک است وهم لباس های شان از الوده ګی مکروب در امان است .

میر: فکر کرد .

جان: پرسید در کدام فکر رفتی ؟

میر جواب داد ولله فکر کردم که ما هم باید (چادری )بپوشیم و ګر نه در همی مرض نا علاج اخته خواهد شدیم ،

جان هم حر ف میر را به عنوان تاءیید با نیم زبان واشاره سر تایید کرد  بعد از سکوت  کوچک میر ګفت یک فکر خوب جان! اګر تو موافق باشی ؟

جان : ګفت بګو چه فکر کردیی ؟

میر: ګفت بیا قدم زده میرویم ومطلب را برایت میګویم .

جان :ګفت شروع کن ببینم که چطور است ؟

میر: اول مرض (خوکی است یا خرسی) خطرناک وکشنده است ، دوم اینکه تداوی ان برای ما وشا وهمه افغانها ممکن نیست ، سوم جان نګاه کردن هم فرض وهم ترس از این مرض بکار است.

جان : ګفت این را می فهمم چاره چیست ؟ یا خواهد ګفتی که ( چادری ) بپوشیم چطور ؟

بلی همانطور است مګر با کمی تفاوت ،

جان : ګفت بهر صورت اصل قصه را بګو ؟

میر : خوب ګوش کن واګر سوال داشتی پرسان کن،جان خو وبلی ګفت و میر شروع کرد ،اول باید برای خود (چادری مردانه ) فرمایش بدهیم ،

جان بی صبرانه  خندید وګفت اګر چادری بپوشیم ولله اګر از ګیر زن ها خلاص شویم شرم دنیا را چه میکنی.

میر: ګفت زن ها چه کرده می توانند؟ 

جان : جواب داد اول اینکه حالا از برکت همی مردما می فهمی ازادی دموکراسی شده از دست مظاهره زن ها خلاصی نخواهد داشتی ، دوم از دست دیګر سازمانهای زنها وغیره به تنګ شده از وطن هم فرار خواهد کردی.

میر: تو هم در چه قصه ماندی ، در این وطن کس درقصه کس نیست که کی  چه میکند؟ باز قصه را ګوش کن هم صاحب چار روپیه میشوی ، باز اګر پول داشتی خودت هم حاکم هستی وهم قوماندان ، وبه اصطلاح مردم  نانت  در روغن تر میشود.

جان: پرسان کرد مثله حقوق زن چطور میشود .

میر : ګفت او برادر در زمان های قدیم و ګذشته زن ها که مثل مرد ها لباس میپوشیدند ،موهای کوتاه ودریشی میکردند ما کی دعوا کردیم یا چیزی دیګرکه حالا زن علیه ما مظاهره ودعوا بکنند. باز اګر کردند سرما هیچ تاثیر ندارد .

جان: سوال کرد حقوق بشر چطور می شود ؟

میر : ګفت او برادر تام انقدر ترسو هستی خدا میداند  (در افغانستان انقدر مجرمین وناقضین حقوق بشر وحقوق زن است که اګر مثله پر سان هم باشد تا که نوبت من وتو برسداستخوانهای ما هم خاک می شود ).وخدا میداند که چند تعمیر وبلند منزل سر قبر های ما اباد کنند وراستی اګر در فکر ان باشی که مرده هارا کشیده محاکمه میکنند در انوقت هم واسطه قوی است .

جان :با تعجب پرسید چه میګیی چطور؟

میر : ګفت او برادر سر قبرستان کی خانه می سازد ؟  بګو غیر از کلانها و قوماندان ها ؟ فکر کوباز واسطه قوی است یانه ؟ انها کی میګذارند خانه هایشان خراب شود اوهم بخاطر مرده ما و تو .

جان : با یک تبسم ګفت والله توهم راست میګویی .

میر : باز طرف رضایت رفیقش دیده ادامه داد چطور است که از وقت استفاده کرده همی قرارداد (چادری مردانه ) را بګیریم هم تو صاحب پول میشوی وهم من، ودیګر اینکه هم ازمرض( انفلونزای خوکی ) نجات می یابی ،وهم اګر خواست خدا رفته بود صاحب  پول وسرمایه می شویم،نظر اخرت بګوجان:

جان :هم ګفت تو هم ګپ های را که ګفتی راست است از همین حالا دست بکار میشویم ( تجارت ،هم جلو ګیری از انفلونزای خوکی رفتیم)  هر دو با یک صدا ګفتند این را می ګویند که ( هم خرما و هم ثواب ) یا (هم شهید ،هم غازی ، وهم صحیح وسلامت بخانه امدن) هر دورفتند وبه این کار اقدام کردند .

چندی بعد بهر طرف کوچه وبازار اعلانات ایشان که نوشته شده بودکه :(بیایید وبخرید چادری قیمت می شود .)

 

محمد شفیع      بیان

 

 

 


بالا
 
بازگشت