کاکه تيغون

 


 

 

 

دروصف اوباما يی که نوبل صلح گرفت

 

هر بزرگی به جهان تا به اوباما نرسد
نوبل صلح چه باشد که به آقا نرسد

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار است
به کس این جایزه‌ها صاعقه‌آسا نرسد

این نه با تو، و نه با ما و نه با هیچکسی
منفذی را نگذارد که به آنجا نرسد

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
هیچ جنگی به دوتا جنگ گل آغا نرسد

این همه آدم فهمیده نمی‌ماند تا
هَی هَی کابل و بغداد به هاها نرسد

مردم افتاده و خاکی و زمینی هستند
توبه توبه، نشود کار به ناسا نرسد؟!

راه بندان عجیب است اوباما چه کند
نوبل خنده که تا منزل بالا نرسد

دلبر ما که دلش محضر طنز و طرب است
گفت دنیا به یکی خنده‌ی زیبا نرسد

کاکه تیغون که به لوژ دل خود دَپ* کرده
چشم بد دور که در اصل قضایا نرسد

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

ارزش های لرزنده،ورزش های ارزنده

 

دوازده سال مکتب با تبلیغ این شعار برما گذشت که مردمی هستیم سلحشور و مبارز و جنگجو. آموزگاران در آموختاندن این حکمت از ما چیزی را دریغ نمی کردند و تجربه های روز و روزگار جز تأیید حرف آموزگار،چیزی برای اظهار نداشت.

درخانه که لت نمی خوردیم و یا خود فاعل این عمل جوهری و تاریخی نمی شدیم،در کوچه واقع می شد آنچه از جنس لت خوردن و لت کردن شدنی بود. آن هم که دست نمی داد، مکتب به دادمان می رسید و به یادمان می داد که مردمی هستیم سلحشور و مبارز و جنگجو؛ لت خوردن و لت کردن را در آن چهاردیواری دوازده سال ِعادت،ادامه می دادیم و صلوات می فرستادیم برروح آموزگاران که خود گاهی نمایندۀ کاملی بودند از روح سلحشورتاریخی ما.

زندگی پس از مکتب هم جز آری گفتن و همنواشدن با آنچه در مکتب آموخته بودیم،نبود. چندتای که دانشگاهی می شدند،تجربه های مکتب را در سطح بلندتر دوباره می تجربیدند. دیگران که بعد از مکتب،آموختن را خواهر می خواندند آموخته ها را بر و با دوستان و دشمنان و خویشاوندان و فرزندان و صدالبته که ضعیفه های نکاحی و غیرنکاحی در دسترس و دور از دسترس و خلاصه که انواع موجود طایفۀ نر و ماده، می آزمودند.

این روح سلحشوری و این توان رزمی ما منحصر به رزم آوری با چهارتا دوپای لت خور و لت کننده نمی شد و نمی شود؛ چه بسا که این روح در دیگر انواع و قالب ها و ژانرهای طبیعت رسوخ می کند و خزندگان و پرندگان و چرندگان، گل و بلبل و درخت و شیشه و پنجره را مطیع و منقاد و کشته و بسته و شکسته و دربدر و یا پیروز و غالب می سازد.

ای بسا سوراخ و سُنبۀ مفتوح و نامفتوح که در اثر توانمندی های ما بسته و کشاده و کشف و منهدم می شود.

عمرها است که خار جلوه های دل آزار این انرژی منسوخ عوض آنکه درپای قلم فرورود دربعضی جاهای خودما می خلد؛ بی آن که هیچ شیرپاستوریزه خورده یی تدبیر و سیاستی بیندیشد که چشم ما به دیدن جلوه های دلفریب و مثبت این توانمندی منور گردد.

دو روز پیش که اخبار را می خواندیم،نوشته بودند،ورزشکاران کاراته و کونگ فو و تکواندو با یازده مدال از تایوان برگشتند. دُم بدبینی ما فوراً جای خود را به بال خوشبینی داد و با خود گفتیم، خاک برسر سیاست که نمی تواند توان رزمی ما را در کنترول بیآورد. ورزش اما این انرژی منسوخ را رنگ مثبت زده است.

سرانجام که غیرت افغانی در این روزها با گریز از عرصه های که نباید به عرصه های که باید، سر ِمدال آوری داشت :

 

گرندانی غیرت افغانیم

چون به ورزش آمدی می دانیم

کنترول هر انرژی ساده نیست

هر انرژی نیز عاقل زاده نیست

بعضی هاشان هست جنس هسته ای

خسته ای از بس برآن دلبسته ای

بعضی دیگر یک کمی جنسی ست، آخ

جن ندارد آن، که آن انسی ست، آخ

برخی دیگر منفی است و منتفی

جنس بد باید نفی گردد نف

هست انواع انرژی رنگ رنگ

حامل صلح است گاه و گاه جنگ

نوع مخصوص است نوع ورزشی

گونه هایش سرخ از پرارزش

این انرژی گرچه توفان می کند

عالمی را صلح باران می کن

این انرژی ماده باشد روح رنگ

مورباشد سینه اما پر پلنگ

کاکه تیغون گفت ورزش ارزش است

در جهان امروز روز ورزش است

++++++++++

 

سرنوشت خرها پس از انتخابات

 

پس از انجام انتخابات با خرها چه خواهدشد؟ پرسشی است که این روزها ذهن ناظران بین المللی را مشغول نگه داشته است.در گزارشات تیغون پرس قبلاً آمده بود :

"  درشرایطی که بسیاری راه ها برای آدم ها غیرقابل عبور است،برای انجام دادن انتخابات راۀ دیگری جز استفاده از خرها نمی ماند ".

این ابتکار به ظاهر جدید،موافقت اکثر نامزدهارا جلب کرده است؛ سخنگوی یک نامزد مهم می گفت :

" بهره برداری انتخاباتیک از خران همان قدر سابقۀ تاریخی دارد که خود انتخابات ".

اوبازیرکی خاص بومی خود بدون اینکه از کشور مشخصی نام بگیرد فقط به سوی نقشۀ جهان نظر افگند. پرسش اصلی که " سرنوشت خرها بعد ازانتخابات چه خواهد شد " ولی از جانب او همچنان بی جواب ماند.

نگرانی عمده این است که طی چهار پنج سال آینده این بی سرنوشتی همچنان ادامه یابد. راۀ درست از دید کارشناسان، مداخلۀ آدم ها است. راستی هم در شرایطی که سرنوشت انتخابات آدم ها را خرها تعیین کند،سرنوشت خرها را مگر نمی شود آدم ها تعیین کنند؟

مردم پیش از انتخابات  خود می دانستند که از خر چگونه استفاده کنند. استفاده در جریان انتخابات را ولی مدیون جامعۀ جهانی هستند. آنچه پرسش برانگیز است، استفادۀ خر بعداز انتخابات است که در آن، همه یک صدا، درمانده اند.

مشکل دیگری که برصدها مشکل موجود افزوده شده،تمایز میان خرها و خرهای واقعی است. به علل مختلف انتخاباتیک و احترام به آمار و ارقام ثبت شدۀ جهانی، این جابه جایی را نمی شود کاملاً نادیده گرفت.

سازمان مردمی و مدارا به منظور حل این معضله، خله های مخصوصی را پیشنهاد می کند که با فروبردن آن در جای خاص، خرها یک بار و خرهای واقعی دوبار " قِرت " بزنند. این درحالی است که استکبارجهانی طالبان تهدید کرده بودند هرکه در انتخابات اشتراک کند یک انگشت اورا خواهند برید. سخنگوی این سازمان در حالیکه به قربانی دادن برای مشق دموکراسی اشاره می کرد گفت، آن ها تا ده بار اشتراک در انتخابات را تضمین می کنند.

ولی آیا برای تعیین سرنوشت خرها پس از انتخابات هم کسی چیزی را تضمین خواهد کرد؟

تجربۀ صاحب نظران خاموش حاوی این حقیقت است که سرنوشتِ پس از انتخابات خران  همچنان مبهم و تعیین ناشده باقی خواهد ماند. در بارۀ تقلب دراین مورد هم سخن گفتن آسان نیست. موجودیت یک تقلب پاک و منزه و غیرتقلبی در این شرایط قابل تصورنمی باشد. دراین جا از بس در هرچه تقلب می کنند، حتی در تقلب هم تقلب خواهند کرد.

ناگزیرباید اعتراف کرد که صحبت کردن واقعبینانه در مورد پس و پیش قضایا در حال حاضر چندان رایج نیست و چه بسا که این ها خود نیندیشند که :

خرخراست ارچه پاسبان باشد!

 

http://www.kaaka-taighoon.blogfa.com/

 

 


بالا
 
بازگشت