سید همایون شاه (عالمی)

 

 

اماکن آریانا

 

و نزدیکی های آن در منابع چینی از قرن 13 الی 17 م

یک تن طبیب سفارت روسیه در اواخر قرن 19 در پیکننگ (بیجین) قیام داشت که نام او (بریچ نایدر) بود، وی علاوه بر طبابت مرد پژوهنده دانشمندی بود، که در جغرافیای قدیم بلاد و اماکن آسیای وسطی پژوهش و جستجو کردی.

 

نتیجه تحقیقات و مطالعات این طبیب پژوهنده در کتابی بنام:

 یعنی جستجو ها در منابع غربی آسیای قرونMEDIAEVAL RESEARCHES

وسطی از قرن 13 الی 17 م فراهم آمده ، که در دو جلد در سنه ی 1887م از لندن به وسیله (کیگن پاول کمپنی) طبع و نشر شده است.

 

این کتاب در سنه ی 1338 ش بنظر آمد و آنچه برای تاریخ و جغرافیای قدیم افغانستان مفید و کار آمد بود یاداشت شد :

 

1- سین – اباسیند و هند:

 

 (تیندو) بزبان چینی نام هند است ، که از قرن اول میلادی رواج دارد، زیرا در این وقت بودیزم از هند ( از راه افغانستان) به چین آمد ( بنگرید: تاریخ – (چان چاپ) ص 118) اما قبل از آن عصر نام هندوستان در زبان چینی ( شین دو) بود، که ظاهراً از (سین دو = سانسکریت) گرفته شده و معنی آن دریا است.

 

در سالنامه چینی 120 ق م ، نام دریای( سند ه) را  برای هند بعد از لشکر کشی جنرال چانگ – کین بری  ِ آسیایی غربی استعمال کرده اند. وی بر کشور  (سندو) راپور سماعی دارد.

 

اما مولفان چینی عصر منگول  (مُغل )عموماً هندوستان را (هند -  دو – سز) گویند.  ( بنگرید: سالنامه یوای – شی 1253) یا  (ان-دو) در حصه ی اول که غالباً این نامها از اصطلاح پارسی دری هندوستان گرفته بودند (ج2 ص 25)

 

در منابع چینی عصر چنگیز خان ، وقتی که جلال الدین خوارزمشاه به دریای سند میرسید این نام (شین) است. در سر گذشت (فا-هیان) راهب بودایی چینی که هند را در 400 سفر کرده این نام (سن – دو ) خوانده میشود و (هیون تسنگ) در قرن هفتم (سین) مینویسد. (ج 1 ص 290)

( شین یا سین همین کلمه ی سند مستعمل کنونی پشتو و دری  است که در کابل سین و اباسین و غیره گویند، و معلومست که در عصر (هیون- تسنگ) نیز مستعمل بود که او شنیده است. { پوهاند حبیبی}

 

BA-DA-HA-SHANG     2 – بدخشان                

این سر زمین در زمان قدیم راه معروف تجارتی بود، که بالای کوه ها میگذشت وتیان شان را قراقرم پیوست میکرد و از سطح مرتفع پامیر نیز عبور مینمود و کاشغر را به خراسان می پیوست و گاهی همین کوهستان را بولرتاغ میگفتند که  زایران چینی از آن میگذشتند.

 

بدخشان امروزه

 

از قرن 2 قبل از میلاد جغرافیون چینی آنرا بنام (تس – لاگ – لنگ) کوه  ِ پیاز نامیده اند. در قرون وسطی راه بالای پامیر و بدخشان نسبت به امروز خیلی اهمیت داشت و مارکو پولو از آن گذشته و بدخشان را با سطح مرتفع پامیر دیده و ذکر کرده است (ج 1 ص 165- 181) نام بدخشان در شاهنامه فردوسی هم به نظر میاید. ابن حوقل و ادریسی و ابوالعذایم  از آن ذکر ها دارند که در ماورای تخارستان واقع بود.

 

چینیان هم از زمان قدیم بدخشان را میشناختند ، در قرن 5 و6 میلادی آنرا با (تو-هو-لو) یعنی تخارستان یکجا ذکر کرده اند و راه بالای کوه ( تس ویونگ- لنگ) را میشناختند.

 

نام بدخشان در سفر نامه ی هیون – تسنگ هم در حدود 630م آمده که مملکت (پو – تو- چنگ- نو) در حصه ی علیای آمو دریا واقع بود و ظاهراً همین بدخشان است.

دریوان شی نام ( با – دو – ها – شنگ) نیز در لست (سی پای تی) دیده میشود.   (65-2)

 

  KOBOVPA   3 – کابل

 

 در نقشه قدیم چینی به جنوب غرب بدخشان نشان داده شده که ظاهراً همین کابل است.

) بطلیموس ( آسیا 5-237) است.KOBOVPA( به عقیده ی ریتر این همان      

چینیان این شهر را از زمان قدیم می شناختند ، (ریموزارت ) در کتاب ( وسعت امپراتوری چین) کشوری را بنام (کاو- پو) در تاریخ تانگ ذکر کرده و آنرا با کابل تطبیق میدهد.

 

گوشه از شهر کابل

 

ریتر نام  ِ چینی (کی – پن ) را که در( تانگ چو) آمده کابل میشمارد ، و این سر KOBOVPA زمین غربی را چینیان از قرن 5 میشناختند و همان است که آنرا

گفته اند ، در حالیکه ریموزات عقیده دارد که (کی – بن) عبارت از قندهار است.

 

در سالنامه چینی وقایع این کشور طوری ذکر شده که باید در ماورای کوهستان بولر

 واقع باشد (ج-2  ص- 67)TS, UNG-LONG   

 

KO-DSI-HING4 – غزنه    

 

) را پایتختGH-SI-NA زایر چینی (هون – تسنگ) در قرن هفت میلادی شهر (

  میداند که هر دو نام در تاریخ تانگ هم مذکور اند.TSAO-KO-CHA

و (سنت مارتن هو – سی- نه ) را غزنه میدانند. (2/ 62).

 

 

شهر غزنی در سال 1839م

 

BA-MOU 5 - بامیان 5

در نقشه قدیم ذکر نشده ، فقط در فهرست سی- پای ذکر گردیده که شهری بود در شهنشاهی ابو سعید شاه تیموری ، و این شهری ست که چنگیز خان در سنه 1221م آنرا تخریب کرد.

بامیان ، زمانیکه مجسمه بودا سر جایش بود

 

BU –SZ –TE بست - 6  

در نقشه قدیم چینی به جنوب غرب غزنی واقع و عبارت از همین بست  کنار هلمند      بود که بقول (ریتر) ( آسیا 4-46) نزدیکASBESTE است. این شهر در اوستا 

گرشک است و ابوالعذا آنرا بین هرات و غزنی بر کنار هلمند قرار داده است( 108/2).

 

بست در سال 1968م

در تسنگ – چنگ – لو (1/293) میخوانیم که چنگیز خان در بهار 1223م با لشکر    (اندوس) بالا رفت، و شاهزاده سومSIN خود بطرف شمال حرکت کرده و با دریای

 رسید و خواست که با اجازه چنگیز بر آن حمله نماید ، BO-SI-SZ-DAN به شهر

ولی چنگیز خان به سبب گرمی هوا پسرش را باز خواست.

درینجا مقصد مولف چینی همین بست و سیستان است در (یو-ان چو) و (پی شای) آمده که (تولوی) پسر چهارم چنگیز خان بر سیستان حمله نموده بود.

 

 :TA-LE-GAN7 – تالقان –

نام این شهر تخارستان را جغرافیون عرب طایقان هم نوشته اند.

 

گوشه از تالقان امروزه

مارکوپولو بعد از سفر 12 روزه شرقی بلخ به تالقان رسید . هیون – تسنگ در 630م  گذشته بود ؛ که در سرحدات غربی: TA-LA-KIEN از سر زمین ،  

 

 واقع بود، و از این تذکار میدانیم که تالقان در غرب بلخ بوده و باید PO-LO-SZ

همان تالقان خراسان جغرافیون عرب باشد.

 

 

هیون – تسنگ در کتاب هفتم از دوازده کشور نام میبرد، که از آن جمله ما این مواقع را شناخته میتوانیم:

AN-TA-La-PO 1- اندراب –

KUO-SI-TO 2 – خوست –

HUA3- قندز –

KI-LI-SI-OM 4- کشم –

 

 متعلق بوده اند.TU-HO-LO که همه ی این ها به کشور قدیم تخارستان

اما هیون تسنگ تالقان را در تخارستان نام نمیبرد. سالنامه( یوان –شی) فتح تالقان را به دست چنگیز خان و تولوی خان در 1222م ذکر کرده است ( 99/2)

 

8- تخارستان

 

نام قدیم آنرا توخاری ، جغرافیون یونان سترابو و بطلیموس و پلی نیوس آورده اند که بر سرزمین آموی علیا مشتمل بود. جغرافیا نگاران عرب آنرا سرزمین بین آموی علیا و هندو کش دانند و گاهی بدخشان نیز در آن شامل بود. تایقان (تالقان) و خلم و بغلان و اندراب از شهر های تخارستان بوده اند.

 

 یعنی تخارستان در سالنامه چین در قرن پنجم میلادی در احوالTU-HO-LO   نام 

 شمالی و هم در تاریخ تانگ دیده میشود که در غرب کوهسار (توسونگ لنگ)WEI

 و جنوب دریای وخش واقع بود و چنیان همان عصر آن را کشورTSUNG-LING

 مکرراً سفیر های به چین فرستاده شده بودند.HUO-LO

 

هیون تسنگ هم بسا کشور(تو-هو-لو) را یاد میکنند که از شمال تا جنوب هزارلی و -LING  TSUNG از به غرب سه هزار لی وسعت داشت و به شرق آن کوهسار

     می پیوست، که در جنوب کوهسار پر برف و PO-LO-SZ واقع بود، و درغرب  در شمال دوازده دروازه آهنین بود (ج2- ص-99)

 

: BA-LI-HEI9 – بلخ –

 

در یونان باکتریا است که اسکندر بلخ را فتح کرد و قرن ها در تحت سلطه و کلتور یونانی ها ماند ، در سنه 1221م چنگیز خان در آنجا قتل عام کرد . مارکو پو لو با احترام از شهر بزرگ بلخ نام میبرد ، که در آن خرابه ها ی تاتاریان نمایان بود و مردم بلخ به او گفتند که در این شهر اسکندر دختر داریوش را به زنی گرفته بود .

 

 

دیوار های بلخ باستان

چینیان از قدیم بلخ را میشناختند اما در این کشور های که در تاریخ (هان – وی) وغیره ذکر شده تعیین آن مشکل است.

 

 را که جنرال کین در سنه 128 ق م به آنجا رسیدهTA-HIA ریموزات مملکت  

بود همین باختر میداند. که در اینجا چانک کین نخستین بار نام ِ هند را شنیده بود.

  را نیز ذکر میکند که FO-HO-LO هیون تسنگ در تفصیل ممالک غربی، کشور

 رابلخFO-HO-LO از شمال به  دریای (اکسس- آمو) می پیوست و (سنت مارتن)

میداند .

 

BAN-LE-HO در(یوان – شی) بلخ بارها مذکور است. در سالنامه 1221 م فتح

 است.BE-LE-HAN بدست چنگیز، شرح شده و دربیان حال (سبوتای) نام آن

 به شکل:HO-SZE-HAI-LE  در بیوگرافی

 آمده و یانگ- شی گویدکه (بی-لی – هان) شهر بزرگ آسیای غربی A-LA-HEI

 گذشتBAN-LI است. چانگ چون در راه خود از سمر قند به هندوکش از شهر

که همین بلخ باشد.

 

WU-HU10 – آمو:

ظاهراَ همین اکسس و جیهون است که (تانگ- شو) در شرح تخارستان و (خوارزم) نام آن را آورده . (هیون – تسنگ) همین نام را ذکر کرده و میگوید که از خوارزم و  میگذرد.و این هر دو نام چینی برای وخش است که به  FO-TEU تخارستان دریای

عقیده (کلنل یول) در کتاب (خطای) کلمه اکسس هم از وخش برآمده است، که آنرا آمو نیز گفتندی، و به قول کاتر میر در کتاب (منگولان) 141 نام آمو از آمل گرفته شده و سیاحان چینی در عصر منگول نام اکسس را (امو) یا (انلو) نوشته اند. (ت 2/ 62)

 

 

دریای آمو

 

11:

NAI-SHA-BU-RH نیشابور - 11

در فهرست (سی) پای (تی) آمده، ولی در نقشه قدیم چینی تعیین نشده. (یو-ان-شی) NI-CHA-BU-RH آنرا در حین فتح تاتار ذکر میکند.

 

 در سالنامه 1221م نام آن

و در بیوگرافی NI-SHA-BU-LI است (حصه 2) در بیوگرافی شهزاده اویغور

  مذکور استNI-SHA-BO-RH(هو می مای لی ) در (یوان – شی) فصل 120

که در سنه 1221م چنگیز خانم آنرا ویران نمود.

 در آثار یونان و رومن ها ذکر شده است که NISBEA  این شهر به نام

 بود (ریتر: آسیا 4/56 ) (ج2ص101) NICALA

 

 

 

 

ویرانه از نیشابور باستان

TU-SZ12- طوس –

 

این شهر در نقشه قدیم چینی بطور غلط خیلی دور در شرق بلخ نوشته شده در حالیکه پایتخت خراسان بود ، و خلیفه هارون الرشید در 809 م در آنجا فوت نمود و بزرگمرد شعر یعنی فردوسی از اینجا بر خاست. 

 مذکور است. JO-LEI در سالنامه (یوان- شی) 1221م فتح طوس بدست

 

 

نمایی از شهر طوس در ایران

 

TE-RH-MI ترمز – 13

 

در نقشه قدیم چین ترمز به شمال بلخ دیده میشود که از مولفان چینی اولتر آن را هیون  در کنار دریای بزرگ: TA-MI تسنگ در قرن هفتم ذکر کرده وی گوید: که

 واقع است و با تخارستان پیوسته است. FO-TSU-(ONUS)

 را چنگیز خان فتح نمود و این TIE-LI-MI در سالنامه کانگ – موی  چین گوید که

  مذکور است.TIE-LI-Ma نام در یوان شی در شرح حال (سی-فا-لا-های نیز

 

 

مسجد جامع در شهرترمذ ازبکستان

 

 

SA-LA-HA-SI14 – سرخس –  

 

این نام صرف در (سی_پای_تی)دیده میشود ولی در نقشه قدیم پدیدار نیست. یک شهرک بدین نام تا کنون در جنوب غرب مرو ، بر کنار هریرود واقع است، در (SI-   را در سنه 1221م تاتار ها فتح کردند، که همین  LA-LA-SZ یوان –شی) گوید که سرخس یا مرو چاق خواهد بود.

خرابه های سرخس قدیم تا حال بر کنار شرقی هریرود موجود است ولی سرخس جدید برجانب مقابل آن در خاک ایران واقع است

 

Ma-LI-WU15- مرو

 

در نقشه قدیم چینی در جنوب  ِ بخارا افتاده است و جای است که در اوستا هم مذکور  نوشته اند.MARGIANA است. ( ریتر : آسیا 4-52) مورخان یونانی آن را

یوان شی ، از هر دو مرو ذکری دارد که در سنه 1221م (تولوی خان) این شهر را فتح نمود. و شهر اول الذکر مرو چاق و دومین (مروالرود) است. (ریتر 229 ) مرو چاق تا کنون بر کنار مرغاب در 110 میلی جنوب شرقی مرو کاین است.

 

 

نمای  ِ از مرو باستان در ترکمنستان

: HEL-LU16- هرات 

قرار معلومات سالنامه چینی در برج فبروری سال 1405 م شاهرخ میرزا از هرات سفیر  ِ خود را به چین فرستاد و هم سفرای چینی به سمرقند و هرات رفتند. مولف سالنامه چینی هرات و دیگر بلاد که از گذشته بود میستاید و راپور دایدار او در تاریخ  منتشره 1606م در فصل مینگ موجود است.

 

بالاحصار موجوده هرات

 

 منتشره 1606م (فصل4 ) YA-HU-PIEN در مجموعه ی

AN-CHI-TAO گوید: که این سفیر از بازگشت ایران به هرات آمد، که نامش

 نام داشت که در سنه 1415مCHEN-CHENG بود، سفیر دیگر چینی به غرب

ممالک غربی را دید که ذکر وی در تاریخ مینگ (فصل 332) آمده است.

وی در بازگشت خود بلاد ذیل را دید:

 

SA-MA-RH-HAN    سمرقند

 

سمر قند باستانی

HA-LIE هرات –

TIE-LI-MI ترمذ - 

BU-HAU-RA بخارا - 

 

مدرسه چهار منار بخارای باستان

 

AN-DU-HEI-HUAI اند خوی –

 

 

گوشه از شهر اندخوی

 

BA- DA-HEI-SHANG بدخشان –

 

 هم گفته اند که 300 لی در جنوب غرب سمرقند و از سرحد به  HA-LU هرات را

    است.SI-YU فاصله 12 هزار لی دور افتاده است و یکی از ممالک بزرگ

هنگامیکه تیمور گورکانی ا در سمرقند حکمرانی داشت فرزندش شاهرخ را بدان شهر فرستاد.

 

در سنه 1395م دو نفر سفیر به نام های ( اَن ) و (کوکی) از چین به ممالک غربی اعزام شدند که 1500 سپاهی چینی را به حفاظت ایشان فرستادند ولی تیمور آن ها را در سمرقند باز داشت. در سنه 1396م هم امپراطور چین سفیری دیگری فرستاد که او هم باز نگشت. در سنه 1403م چون (ینگ –لوبر) به تخت نشست ، وی مکتوبی را توسط یک مامور موظف به در بار شاه ( ها لی) فرستاد ، ولی از هرات سفیری فرستاده نشد.

 

در سنه 1407 م (نا) و (چن تون) به چین باز گشتند. ( چن تون ) که از ولایت (چوان تنگ) بود راپور داد که (ها- لی) پادشاه هرات هدایای را به دربار چین فرستاده بود ، که به سبب بُعد  ِ مسافه آن را رسانیده نتوانستند. این شخص اطلاعات خود را به شعر سروده و به حضور امپراطور تقدیم داشت، که خیلی پسندیده واقع گردید.

 

) را با یک وفد از چین به غرب فرستادند وی هدایا و نامه هایAN در سنه 1408م (

را به دربار شاهرخ بهادر آورد و متقابلاً سفیری از هرات بچین رفت و از دربار چین با هدایا به هرات آمد که جغرافیای (مینگ) این سفیر چینی را ( ما – لی) مینویسد.

بعد ازین شرح سفر او تا مضمون نامه دربار هرات آمده است .

 

جغرافیای مینگ گوید: که هرات (ها – لیت) سلطنت نیرومند غرب است و شهر هرات 10 لی محیط  دارد. بنای خانه های آن از سنگ و خیلی عالیست و شهر متشکل از ده ها محله و کوچه هاست که دروازه ها و کلکین های آن خیلی زیبا و جالب بوده SO-LO-TAN به طلا و سنگهای ثمین مرصع میباشند. پادشاه خود را سلطان

میگویند که معنی آن به زبان چینی ( کونچنگ) یعنی (حکمران اعلی) میباشد. مردمان این شهر سر میتراشند و لباس سپید میپوشند. و زنان سر های خود را با چادر می پوشانند که برای چشم براهی باشد. لباس سپید در آانجا پوشاک مسرت است و لباس سیاه برای حزن و اندوه.

 

در اوقات مخاطبه بزرگان و کوچکان همه یکدیگر را به نام مخاطب میسازند و در حین (کورنش) کمر خود را خم ساخته و سه بار زانو میزنند . در خوردن از قاشق چوبی استفاده میکنند ، به خزانه شاهی مالیات می پردازند و سکه بنام و طغرای شاهی است.

 

اشیای مایع و جامد به پیمانه فروخته نمیشود بلکه به وزن میفروشند.

 موجود است ، جزا های سنگینDAO-WAN در هرات یک دفتر عمومی بنام دیوان

داده نمیشود در مقابل قتل فاعل را جریمه میکنند و مطابق رواج ایشان دو خواهر زن ِ یک شخص میتوانند باشند. که در چین جایز نیست.

تبصره : این خلاف شریعت اسلام است ای زایر چینی حتماً اشتباه فهمیده زیرا نظر به شریعت اسلامی فقط در صورتی یک مرد با خواهر خانمش میتواند نکاح کند که خانمش وفات کرده باشد.

 

عزا داری تا صد روز ادامه دارد و مرده را با تابوت دفن نمیکنند بلکه در لباس میپیچانند. و بر تربت  او قربانیها میدهند. قربانی ایشان برای اسلاف و ارواح طیبه و خبیثه نیست، بلکه برای حصول جنت دعا میکنند و نماز میخوانند.

 

در بین شهر هرات عمارت بزرگی  است که از گِل ساخته شده  و آن را مدرسه میگویند و در آن ظرف بزرگی از نماس وجود دارد و خطوطی را بر آن کنده اند که مشابه با ظرف قدیم چینی (تنگ) میباشد که شرح آن در (مینگ- شی) آمده است.

 

 که منبع اصلی جغرافی (مینگ) است میخوانیم:SHI-SI-YU-KI در

YO-HIO که در بین مدرسه هرات خانه ی بزرگی است که در بین آن طلبه ی سیار

زیست میکنند و در پهار طرف آن اطاق های برآمده دار مسکن طلبه است.

 

 ) چینی تربیه میشوندTO-HIO درین مدرسه ارباب ذوق علم و ادب مانند پوهنتون (

مردم هرات زندگی خیلی (لکس) دارند و در این شهر شاطر های اند که روزانه تا 300 لی دویده میتوانند و سر زمین آن خیلی سر سبز است، اقلیم گرم دارد، باران آن کم است ، نمک، مس، آهن ، زر،نقره،شیشه،مرجان،عنبر،لولو (مروارید) در بازار آن به فروش میرسد. مردم هرات در پرورش کرم پیله و ابریشم ماهرند، و پارچه های  بوده و انواع فرشهای آن SO-FU گوناگون از ابریشم میسازند. که نام یکی از آن

خیلی نفیس است که رنگ آن زائل نمیگردد.

 

درختان توت، نارون، بید عکاسی ، صنوبر و سرو در آنجا میروید. از میوه ها شفتالو و زرد آلو و آلوی گلابی ، انار و انگور و بادام دارد. و نرخها ارزان است و گندم شاهدانه ، لوبیا وغیره میروید. و نوع شلغم بزرگ روغنی به وزن ده کین در آنجا دیده شده است.

 

حیوانات اهلی هرات عبارت اند از اسب، گاو،گوسفند و ماکیان است. شیر و پلنگ هم دارد و بطرف شرق آن ( ان – دو – هوی) یعنی (اندخوی) و بلخ پیوسته است که هر دو تابع هرات اند (2 ص- 278-290)

 

---------------------------------------------------------------------------------ماخذ : کتاب (شل مقاله) نوشته علامه حبیبی که توسط مطیع الله روهیال جمع آوری شده و توسط موسسه طبع کتب ِ علامه رشاد در قندهار به نشر رسیده است، البته عکس ها از منابع مختلف انترنتی به درست آمده است، امید وارم برای خوانندگان عزیز دلچسب بوده باشد.

 

  

سید همایون شاه عالمی

26 سپتمبر 2009م

وزیر اکبر خان مینه

کابل - افغانستان

 

 


بالا
 
بازگشت