زن و مدرنيزم در فلات

 

داکفر بيژن باران

 

در این جستار روشن می شود که: 1- کودکان، زنان در خاور میانه برای دریافت مدرنیزم توان بهینه دارند. 2- مردان در مبارزه با استعمار در جهان سوم/ خاورمیانه دست بالا را داشتند. 3- زنان در ترویج مدرنیزم الویت بر مردان دارند. 4- بررسی ادبیات زنان هر منطقه کمک به فهم پروسه مدرنیزم در آنجا می کند. 5- مردان و پیران در مقابل مدرنیزم سرسختی نشان میدهند. 6- مدرنیزم به فروپاشی فرهنگ گذشته می انجامد.

نکته : جستار زیر بر چکیده های گفتمان زن و مدرنیزم در خاور میانه تاکید می کند. این 2 پدیده اول در 4چوبی  گسترده تر از ایران کنکاش شده؛ اگرچه داده های مشخص در مورد فرهیختگان زن کرد، ترک، سوری، اسراییلی، لبنانی، سعودی، افغانی، پاکستانی، ارمنی، آشوری، مصری بخاطر خلاصه گویی در جستار از قلم انداخته شده اند؛ ولی مدنظر بوده اند. فراخی این 4چوب، در برگیرندگی کشورهای همسایه و استانهای مرزی را میسر می کند. در این منطقه، تفاوتهای زندگی زنان نوارهای مرزی با کلانشهرهای درونی بعد زمانی، نه جغرافیایی، دارد.  یک نمونه: زندگی زنان یهودی اورتودکس/ بنیادگرای مذهبی در اسراییل با زندگی زنان سنی غزه یا زنان سنی نوار مرزی ایران ماهیتا فرق چندانی ندارد؛ شاید تفاوت در تقلیل خشونت، تراکم تمول، مدرن تر بودن مسکن و ابزار خانه داری باشد. همه این قشر فراملی زنان خاورمیانه نقش مادران قرون وسطایی را در فضای پدرسالاری، بدون تولید آثار هنری، ذهنی، ادبی، منع ورود به مقامات رهبری اجتماع و ورزش، منع بعنوان شاهد در محکمه تکرار می کنند. آنها حتی در پوشاک، کار خانگی، دگمهای عتیق غذایی، سنت تولید مثل، یارگیری قبیلگی/ محارم بسیار شبیه همند.

*

در جوامع شرقی مدرنیزم به روزکردن ارکان جامعه سنتی بنا به هنجارهای فرهنگی عهد پساسنتی، پساقرون-وسطایی تعریف شده. بنا به کتب سیاست و جامعه شناسی، در ادامه نظریه تکامل اجتماعی و الگوهای هستیشناسانه تکامل، در عهد مدرن فردیت، دولت عرفی، دولت- ملت اعتلاء می یابند. رک به منبع زیر برای واژه های Modernism  وModernity  و  Modernization . بحث پسامدرن کنار گذاشته شده. واژه مدرن مربوط به سده 17م در فرانسه در بستر برتری حیات مدرن نسبت به سنتی است. مدرنیزم 2 وجه عمده دارد: مدرنیته بمعنای به روز کردن خردگرایانه نهادهای مدنی جامعه و رفتارهای اجتماعی افراد؛ مدرنیزاسیون دربرگیرنده واردات صنایع و خدمات از غرب یا ابزار جدید می باشد. http://en.wikipedia.org/wiki/    

واژه مدرنیته مربوط به سده 19م در ادامه روشنگری و خردگرایی در غرب است. مدرنیته زوال مطلقیت ایقان قرون وسطاست که همه چیز یا مطلقا درست یا مطلقا نادرست/ بزهکارانه بود. در مدرنیته شک و عدم اطمینان بخشی از گفتمان اجتماعی شد. بایاترین خصیصه مدرنیته حقوق شهروندی فرد خردگرا در جامعه یا آزدیهای فردی/ صنفی است که در تقابل با استبداد شرقی قبیله ای می باشد. در شرق، روال مدرنیته با مبارزه خونین بضد استعمار غربی و متحدش، ارتجاع بومی، آهسته بود. نمونه: انقلاب مشروطه تا جمهوری 58 و جنبش سبز ایران.

مدرنیزاسیون را نباید با صنعتی کردن، گسترش شهرها یکی دانست؛ در عین حال با ثروت، یا شاید قدرت یا حتی تولید سرانه، کشوری تناسب مستقیم دارد. مدرنیزاسیون در غرب در پی انقلاب صنعتی، انقلاب کبیر فرانسه 1789 ، انقلابات 1848 اروپا شکل گرفت؛ سپس به آمریکای شمالی و اقیانوسیه سرریز کرد. مدرنیزاسیون ربطی به غربیگرایی ندارد؛ الگوهای ژاپن، هند، چین، هنگ کنک، سنگاپور؛ شاید ویتنام، اندونزی، کره تا چند سال دیگر، مستندهای بومی بودن مدرنیزاسیون اند. تازه مدرنیزاسیون اروپای جنوبی و شرقی با اروپای غربی و دول اسکاندیناوی تفاوتهای ظریفی دارد.

در خاور میانه، فروش نفت بغرب برای مدرنیزاسیون کشور هم بنفع غرب است که بجای پول، کالا صادر میکند؛ هم بنفع حاکمیت شرقی است که با کمیسیونهای دریافتی سرشار، زرق و برق جدید را پز بدهد. نمونه: ایجاد 2 شهر مدرن بقیمت 40 بیلیون دلار با استانداردهای غربی بزرگترین پروژه ساختمانی تاریخ در دهه آینده عربستان اند.  شهر جوبیل با بندری بمساحت یک کیلومتر مربع در ساحل خلیج فارس است. یانبو در ساحل بحر احمر با نیروگاه آب شیرین سازی قرار دارد که حجم روزانه آن 2 برابر حجم سیال دجله و فرات است.  این 2 شهر با لوله 1200 کیلومتری بهم مرتبط می شوند.

در بررسی مدرنیزم در خاورمیانه می توان دریافت: 1- مردان در مبارزه با استعمار و اشاعه مدرنیزاسیون دست بالا را داشته اند. 2- زنان در تبیین مشخص مدرنیته فردیت و ترویج حقوق شهروندی اولویت دارند. 3- کودکان با حافظه پاک آغازین و کنجکاوی پذیرا در نقش تسهیل کنندگان مدرنیزم به زنان کمک می رسانند. پیران محافظان سرسخت قلعه قدیمی سنت پیشامدرن بوده؛ اگر هم بخواهند، توان ذهنی و جسمی پذیرش مدرنیزم تام را ندارند.  اعتقادات آنها در عمل با واقعیات جور در نیامده؛ منجر به آتوریته گرایی، استبداد مطلقه، عدم درک شرایط جدید می شود. از اینرو مدرنیزم توفنده یا امراض ناشی از کهولت دمار از روزگار مخالفان حقوق شهروندی درخواهد آورد. نمونه فروپاشی سلطه پیران مستبد: سقوط فرانکو پس از 4 دهه جنایت در اسپانیا و پینوشه پس از 2 دهه جنایت در شیلی.

در بررسی بُروز مدرنیزم در خاورمیانه میتوان جامعه را به 4 قشر سنی، جنسی تقسیم کرد؛ هر قشر را در قرابت با مدرنیزم و تاثیر بر دیگر اقشار واشکافی کرد. درون هر قشر، راس با قدرت تجرید ذهنی و قاعده با وسعت کاربرد وجوه مدرنیزم، قرار دارند.  در این برخورد، فرض می شود: 1- وجه غالب در جهان مدرنیزم است. 2- مدرنیزم از نواحی مدرن به نقاط پیشامدرن سرریز می کند- بنا باصل انتقال فشار در ظروف مرتبطه پاسکال. 3- ظرف 100 سال گذشته در خاور میانه نواحی مدرن پدید آمده. 4- مدرنیزم از این نواحی بومی مدرن و از بیرون از جامعه، با رسانه های اینترنتی/ ماهواره ای و سفر/ سیاحت شهروندان، به نقاط پیشامدرن فشار می آورد.  5- جامعه به 4 گروه سنی، جنسی کودکان، زنان، مردان، پیران تقسیم شده. 6- هر گروه در درجه ای از نزدیکی با مدرنیزم قرار دارد؛ خصیصه های گروه در رابطه با مدرنیزم ارزیابی می شوند. 

در این جستار روشن می شود که: 1- کودکان، زنان در خاور میانه برای دریافت مدرنیزم توان بهینه دارند. 2- مردان در مبارزه با استعمار در جهان سوم/ خاورمیانه دست بالا را داشتند. 3- زنان در ترویج مدرنیزم الویت بر مردان دارند. 4- بررسی ادبیات زنان هر منطقه کمک به فهم پروسه مدرنیزم در آنجا می کند. 5- مردان و پیران در مقابل مدرنیزم سرسختی نشان میدهند. 6- مدرنیزم به فروپاشی فرهنگ گذشته می انجامد.

این فروپاشی بیشتر روابط عمودی/ یک طرفه پدرسالاری/ قبیله ای است تا سنن ملی. تحجر/ عادتگرایی با کبر سن رابطه مستقیم دارد؛ هرچه آدم پیرتر شود مقاومتش در برابر تغییر، منجمله پذیرش مدرنیته، سخت تر می شود. نمونه: ژاپن و کره جنوبی نشان میدهند که مدرنیزم با گذار از استبداد شرقی به دیکتاتوری مدرن، سپس با حفظ سنن ملی و تکیه بر حقوق شهروندی خردگرای همه احاد یک کشور - در ایجاد حکومت ادواری، انتخابی، تخصصی - در نهایت پیروز می شود.    

کودکان با مغز بکر و کنجکاو برای پذیرش مدرنیزم بهینه اند. بچه ها فقط برخی غرایز و رسومات ژنتیکی از اولیای خود و از نوع پستانداران را بارث برده اند.  مغز آنها مانند نوار مایلار ضبط صوت/ تصویر یا اسفنجی در ظرف مایع آماده جذب فرهنگ حول وحوششان است. عمده ترین ورودی به مغز آنها از تمدن غرب بقرار زیر ند: کارتونهای تلویزیونی، دی وی دی، سینمایی، کتب کودکان ترجمه یا ملهم از تمدن مدرن، پوشاک، خوراک، بازیها، رایانه، وب. آنها بخاطر کنجکاوی فطری از ابزار مدرن استقبال می کنند: ماشین، صفحه کلید/ تصویر رایانه، تلفن همراه، ماشین. این لیست درواقع بی نهایت است.

کارتونها/ فیلمهای انیمیشن کودکان کاملترین وسیله انتقال فرهنگ رفتاری با 2 حس بصری و سمعی اند. بیشاز 95% اطلاعات محیطی به مغز از 2 حس بینایی و شنوایی وارد می شوند. نوباوگان طبقه متوسط در تمام 198 کشور جهان با جذبه به کارتونها، خودبخود از اساطیر، اعتقادات، فولکلور بومی بریده؛ به تمدن مدرن جهانی وصل می شوند. محتوای عمده این فرهنگ فردیت و خلاقیت در حل مسایل طبیعی، اجتماعی است.

زنان قشر دوم در پذیرش تمدن مدرن در جوامع هستند. اکثر وسایل مدرن برای ارتباط گیری و کارهای خانگی در دست آنهایند؛  ارتباط گیری و نوجویی از خصیصه ها و تخصصات زنان اند که آنها را به تمدن مدرن وصل می کنند. آنها تمدن نو را هم مستقیم از غرب گرفته؛ هم بطور غیرمستقیم از طریق انتظارات و امیال فرزندان خود دریافت می کنند. اگرچه بخشی از حافظه آنها با برخی برنامه های پیشامدرن پرشده؛ برخی رفلکسهای فرهنگی هم بطور ارثی یا مشروط در آنها تعبیه شده؛ ولی استعداد نوجویی آنها پس از کودکان در رده 2م قرار می گیرد.  

برخی از این واکنشها/ رفلکسها حفظ ناموس، عصمت، باکرگی، جذب به جنس مخالف، غیبت، معصیت، احساس گناه، حسادت، عصبیت، افسردگی می باشند. اختلالات روحی و عارضه های ژنتیکی بر 10% جمعیت سلطه شدید/ خفیف دارد. فشارهای محیطی خانواده زنان را برای عود اختلالات روحی مانند اضطراب، دلشوره، پریشانی مساعدتر از مردان می کند.

قشر بعدی از نظر پذیرش مدرنیزم جوانان پسر و دختر اند. آنها ابزار مدرن را استفاده کرده، تحصیلات دانشگاهی را طی کرده، از غرایز طبیعی قویتر نسبت به دیگر گروههای سنی در امور جنسی، رقابت، وجدان اجتماعی برخوردارند. آنها ایده آلهای عدالت، انصاف، کنجکاوی، لذت از جوانی، زیبایی، را  گاهی در ذهن مطلق می کنند. آنها با کشش طبیعی بجفت یابی در اجتماع به آموزش هنر و ادبیات برای تلطیف احساس خود و تحبیب طرف مقابل می پردازند. آنها در پروسه یافتن همسر، تیمهای پذیرش آداب و رسوم مدرن را در سطح هسته ای در جامعه تشکیل می دهند.

گاهی خلاقیت، بداهه گرایی، ذوق آنها شگفتآور است.  در نماز جمعه اصلاح طلبان پس از انتخابات خرداد 88 در دانشگاه عکسی از یک جفت جوان که باهم نماز می خواندند انسان منصف را به تحسین وا میدارد. در سدسال استبداد گذشته عکس یک همچنین صحنه خلاقانه، زیبا، عرفانی، زمینی، نو، اجتماعی بخاطر نمی آید.

رده بعدی برای پذیرش مدرنیزم مردانند که قابلیت انعطافشان کمینه است. روشن است که منظور مدرنیزاسیون نیست بلکه مدرنیزم با تاکید بر مدرنیته است. آنها یکی به میخ میزنند یکی به چوب، هم از آخور فرهنگ قبلی می خورند هم از خرجین فرهنگ مدرن. عدم پذیرش و تحجر آنها عمدی نبوده؛ بخاطر وجود مدارهای عصب مشروط / واکنشی اعتقادی، غریزی، عتیق در کله آنها ست. این نظام هورمونی درون ریز مشروط شبکه های عصبی مغز، روح آنها را در چنبرههای متعدد رفتارهای قرون گذشته قرار می دهد. 

رده آخر برای عدم پذیرش مدرنیزم پیران هستند.  آنها با خاطرات دهه های ایستای نوجوانیشان تاب تغییر نداشته؛ لعنت به تجدد میفرستند. برخی از آنها قابلیت یادگیری مهارتهای رایج نوین را هم از دست داده اند.  در مسند قدرت طرز فکرشان متعلق به نیم قرن پیش است. اگر عدم انصاف و وجدان را در خود نداشته باشند؛ دیگر خود ضحاک اند. کسیکه با افکار ایستای آنتیک خود تنها بفکر خوردن مغز جوانان پویا برای حفظ شرایط موجود، بقای متحجر خود در زمان بود. 

*

مدرنیته از سده 19 در غرب پیدا شد؛ کمابیش به شرق هم رسیده است. ولی سده 21م با رسانه های رایانه ای جهانی این ریزش فرهنگی به شرق را شتابی کهکشانی داده. بویژه ماهواره ها، دی وی دی، وب، شبکه های اجتماعی مجازی، ارتباطات بیسیم همراه، نمونه های غولین این ریزش فرهنگی اند که زنان را بهتر جذب می کند.

زنان پذیرش بیشتر برای تحصیلات عالی، تعامل، ورود به کارهای اجتماعی، بهینه سازی محیط زیستی برای همه، کودکان، پیرای، جانوران دارند. مهارت آنها در زیباسازی، خردگرایی منطبق با دمای فصلی پوشاک، آرایش، امور خانوادگی، کاربرد وسایل خانه، بحث منطقی، ایجاد ارتباط از گذشته در تاریخ آمده. اکنون با فرصت برای تحصیلات عالی، ورود به جهان سیاست، تجارت، علم، هنر، ادبیات، تفریحات، ورزش در بسیاری از کشورهای غربی  در رده های بالای اجتماع قرار دارند. 2 نمونه چین و هند، با جمعیت 1 بیلیون زن یعنی 1 سوم نسوان جهان، را باید در نظر آورد. ریاست جمهوری هند را زمانی خانم ایندرا گاندی بعهده داشت. می توان نشان داد که در سده پیش نقش مرد در مبارزه با استعمار الویت داشت.  ولی در آغاز سده 21م نقش زن در ترویج مدرنیته در این جوامع دست بالا را دارد.

در پژوهشهای اجتماعی 2009 در غرب، بویژه انگلستان، زنان در برخی امور مانند پزشگی، وکالت/ حقوق، تحصیلات دانشگاهی گوی سبقت یا نرخ رشد را از مردان ربوده اند. در ایران هم پدیده پیش افتادن زنان در دانشگاه دیده می شود.  حتی در جنبش سبز هم حضور زنان در صف اول مبارزه دیده می شود؛ نماد آن ندا ست. نیر در کمپین 1 میلیون امضاء، دفاع از حقوق بشر، گرفتن جوایز هنری و حقوقی بین المللی ایتالیا، لخ والسا، نوبل صلح، برتری زنان چشمگیر است. 

یکی از دلایل ضمنی/ تلویحی این دست به دستی فرهنگی از مردان سده پیش به زنان سده نو، پذیرش تولید سرمایه داری در این بازه زمانی در جهان است. در سده پیش شعارهای عدالتخواهانه با مجریان منحط فرهنگهای پیشامدرن اگرچه قدرت سیاسی را قبضه کردند؛ ولی پس از مدتی یکی یکی فروپاشیدند. 

زن در خاور میانه بطور تناقض آوری Paradoxical فوکوس/ تمرکز سنت، سیاست، تغییر است.  تعالی خاورمیانه سنتی در گرو تعالی زن مدرن است. این تغییر با تحصیل تسریع می شود. در کشورهایی که زنان تحصیلات عالی دارند مانند اسراییل، سوریه، لبنان، ایران، عراق – تغییرات اجتماعی و به روز شدن جامعه بهتر دیده می شود؛ تا اردن، عربستان، افغانستان، پاکستان. 

البته برخی کشورها از جمله پاکستان، افغانستان، ایران، عراق قشر زنان قطب بندی شدید شده: در یکسو بخش کمشمار مدرن کامل آگاه به رسالت زن در این مرحله از انکشاف جامعه در خاور میانه شکل گرفته. از سوی دیگر نیمی از جامعه که از خواب قرون وسطایی دارند بر میخیزند قرار دارد. این بخش عظیم ملتفت شده اند که جامعه مردسالار حقوق زنان را در قضا، ارث، ورزش، طلاق، شغل، پوشاک، رفتار اجتماعی، مالکیت ضایع می کند. آنها در اطاق محکمه، خیابان، ورزشگاه، کار، سیاست، مبارزه را با منطق، برافروختگی، قیاس با جهان پیشرفته از رسانه های ماهواره ای پیش می برند.  در این جوامع مردان اگرچه قدرت سیاسی را دردست دارند ولی در پویش جامعه نقش تعیین کننده، زنان است.

در تاریخ 100 سال گذشته، مردان نقش تاریخی خود را بضد استعمار، با شکستن وابستگی ملی به استعمار، انجام داده اند. اکنون شکوفایی فرهنگی جامعه در دست زنان است؛ نه مردان! البته بخش عظیمی از زنان دخل و خرج خانواده را سدها سال است که در دست داشته اند؛ ولی در سیاست دخالت مستقیم نداشته؛ اصولن از بخشهای کلان اجتماعی، سیاسی، دینی کنار گذاشته می شدند. 

ولی زنان نشان داده اند که با مردان در عرصه تحصیلی، هنری، ادبی برابرند؛ اکنون در کمپین/ کارزار اجتماعی، دینی، سیاسی، قضایی خواستار برآوردن مطالبات قشری خود اند که در نهایت پیروز خواهند شد. چون این تجربه تاریخی پیروزمند در غرب – از اروپا با زنانی چون صدر اعظم مرکل در آلمان، وزیر کشور کلینتون در آمریکای شمالی، معاون نخست وزیر جولیا گیلرد در استرالیا، رییس جمهور کریستینا فرناندز در آرژانتین؛ در شرق – با زنانی چون رییس کنگره هند سونیا گاندی و رییس جمهور فقید فیلیپین کرازون آکینو- اتفاق افتاده. 

 

 

 


بالا
 
بازگشت