صالحه رشیدی

 

ضعف استقلال زن

 

ما انکار کرده نمی‌توانم که زندگی نیمه از زنان کشور ما فدای عنعنه و رسم رواج ناپسند شده‌است و هنوز هم در همین مسیر تاریک با عدم آزادی و دموکراسی قرار دارند ، آزادی این نیست هر کس هر چه دلش خواست بکند بلکه آزادی حقیقی قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود میکند عوامل که زن نتوانسته آزادی را کسب کندو بر میحط و ماحول زیست خود تسلط پیدا و از حق شهروندی منحیت انسان مستقل و آزاد دفاع کند ، نا برابری اقتصادی و اجتماعی وعدم توجه به نقش و ضرورت حضور وی در اجتماع و ارزش به شخصیت اوست ، محدود ساختن شرایط تحصیلی ، پیشکش نمودن فرایض مذهبی ، ننک و ناموس ، احترام نداشتن به نظریات سالم و سازندۀ شان ، مسایل اقتصادی ، خاموش بودن در برابر مظالم ضرب و شم به خاطر حفظ آبرو و عزت خانواده در بین اقارب و اجتماع و عدم امنیت از زخم زبان مردان و درد ناک ترهمه عقب‌ماندگی خود جامعه از نگاه کلتور و فرهنگ است . تشنج اوضاع وخیم سیاسی که امنیت تمام مردم را در خطر انداخته تنها مربوط مردن نیست این نوع تهدید متوجه تمام اتباع و در بر گیرنده مرد ، زن و اطفال کشور است اما امنیت و استقلال زنان از سوی مردان سلب میشود موارد زیادی را میتوان مثال داد ، تعرض به شخصیت ، تجاوز به عفت ،غصب اموال و جایداد ، نداد اجازه بیرون شدن از منزل ، سرکوبی استعداد ، توهین و تحقیر بنام جنس ، تمام پرابلم های موجود بویژه زن را چنان در انحصار قرار میدهد که حق تنفس را هم از وی میگیرد ، شجاع‌ترین انسان‌ها کسی است که بر هوی و هوس خود غالب آید و ایمان شجاعت را نیز به همراه خواهد داشت و انسان بی شهامت کسی است در حالی که باید صدای اعتراض خود را به گوش همگان برساند زبان در کشد و خاموش نشینند فعلاً در کشور ما نیز در برابر زنان و دختران جوان فجیح ترین اعمال زور گویی جریان دارد و خانواده‌های متضرر نسبت عدم امنیت و انارشیزم در داخل ادارات دولتی سکوت اند و نمی‌توانند صدای شان را به عنوان اعتراض بلند کنند زیرا صدا های دادخواهی را همیشه به گونه های مختلف خفه کرده‌اند و از خشونت تا ازدواج‌های اجباری ، خرید و فروش در برابر زمین تبادله با حیوان در بد دادن و گرفتن طویانه ( ولور ) و در ضمن مانع هر نوع رشد فکری و ذهنی زنان و دختران می‌شوند و برای زندگی و مرگ در برابر ناملایمات اجتماعی و فبیلوی با سنت‌های حاکم که در جامعه مرد سالار استوار است باید تن داد و مطیع و فرمانبردار بود و تا جایکه امکان داشته زنان با مبارزه بی امان پرداخته و تلفات زیادی را متقبل شده‌اند اما چون از اساس و بنیاد برای بر طرف شدن همین معضلات توجه نشده نا برابری در هر سیستم و نظام با طرز های گونه گون متبارز شده است ، و برای فهماندن حقایق باید در برابر ظلم و ستم طبقاتی و قرار داد های اجتماعی باید مبارزه را علیه فرهنگ پوسیدۀ بنام تعصب ،در برابر جنسیت ارزش ، نقش و تاریخ پیشینه زنان را در طول ادوار مختلف بیان گرفت از طریق سیمنار ها و مبلغین اسلامی در مساجد و تکایا و آیات قرآنی و فرایض که بی چون و چرا می پذیرند مبارزه را آغاز کرد و باآخره باید بپذیرند که با داشتن تذکره هویت یا تابعیت در کشور خود مصون باشند و حق گشت و گذار را بدون تهدید و آزار و اذیت دارند . با همه نا برابر های فامیلی و اجتماعی زنان همیشه خواسته اند تا مشکلات خانواده پدر و شوهر را در ذهن و دورن خود جا داده بیرون نکند تا مشکلی بر مشکلات شان افزود نشود و به اصطلاح وطنی مردم خبر نشود که راز خانه است شرم و ننگ است ، شرم یعنی چه ؟ ظلم کردن ، اتهام بستن ، حق ندادن ،لت و کوب کردن ، محروم کردن از تحصیل و کار در دوایر دولتی ، محدود ساختن روابط با فامیلش ، ازدواج اجباری ، طویانه گرفتن ، در بد دادن ، تبادله ( بدله گان ) رقابت های بار داری ( فلان شخص و یا برادر یا بچه کاکا شش بچه دارد ما هم داشته ) اگر در رابط به همه مسایل که در کشور ما مروج است بحث شود تمام پرابلم های سیاسی را زیر میگیرد . کشوری که برای اتباع شان به عنوان زن حق و حقوق قایل نیست در راستا شرایط بهتر شدن زندگی سیاسی و اجتماعی و روابط دیپلوماسی با سایر کشور ها چطور میتوان اعتبار و عزت را کسب کند ؟ باز برای خانواده‌ها که اشتباه و گام های غلط شان افشا شود شرم است و بار تمام گناه ها را بدوش زن انداخته سرزنش میکنند که اگر افشا و یا دیگران خبر شود باز مساله طلاق است ، طلاق بد ترین کلمه برای زنان افغان است کشتن را ترجع میدهند نسبت به طلاق . زن بیچاره چون عاید اقتصادی و پناه دیگری بعد از ازدواج جز خانه شوهر ندارد ناگزیر سکوت نموده روانش راتحت تمام فشار ها قرارمیدهد که منجر به مریضی های روانی و مرگ زود رس می‌شوند و یا دست به خودکشی و خود سوزی زده و یا هم از منزل فرار میکنند ، قانون شکنی و مرد سالاری استقلال زن را تصاحب میکند و بنا بر ساختار اجتماعی و فامیلی زن ناگزیر تمکین کند و مهر سکوت بر لب زند وبی اراده بپذیرد و فرمانبردار شود چون شوهر خدای دوم اوست . تقسیر در کجاست . در ساختار اجتماعی ، کلتوری و فرهنگی کشور ما از سده های بسیار دور بدین منوال سال ها را سپری کرده‌اند و بنیه اساسی آن مسایل اقتصادی و تعصب جنسی ( مرد و زن ) است

 

 

 


بالا
 
بازگشت