زنان در قربانگاه زمان

پژوهشی در طیف درد ها و واقعیات و ناهنجاریهای که زنان در گستره  جهان بآن دچار است

 

پژوهشگر:  عبدالواحد سیدی

کسانیکه نوشته های مرا در مورد بانوان که در بخش های مختلقی از  طیف های زندگی شان در سالهای پار انشاء و در بخش های از سایت اریایی بایگانی شده است خوانده باشند می فهمند که تا بحال مطالعات من کدام یک از جو زندگی زنان را باز تاب داده است ؟

واقعیت این است که درهر اسم و رسمی و در هر شرع و آئینی قانوننامه ها ی از این دست وجود دارد که زندگی و موجودیت انسانها رابه عز و علی میبرد و لی این نا شایستگی ما انساهاست که هر گز از این جهان بینی در مورد  خویشتن استفاده نکرده ایم. در بخش گذشته مراحلی از سیر تکامل عرف ازدواج که با گذشت اعصار طولانی به قوانین و شرایع  انکشاف یافته  از کمون اولیه تا عصر موجودزن و مردرا در تابلوی حیات گاه با چهره های درخشان و زمانی هم که  کمرنگ درخشیده اندتوضیح داده ایم. هدف  از این پژوهش ها این ا ست تا توانسته باشم  واقعیت چهره مظلوم زن را آشکارا سازیم تا شود که منبعد مورد تعدی و تعذیر قرار نگیرند ویا نخواهند مورد همچو آزار و عوارضی بنا بر ضعف های ساختاری و ذهنی قرار  گیرند.

نوشته حاضراثر مطالعات یک شرق شناس غربی نیست که فریاد زن شرقی را به زنجیره ای وقعیت های زن  غربی تداعی کرده باشد،و هم تلاشهای توجیه گرانه یک نویسنده شرقی هم نیست که بخواهد قید و بند های بسته بر دست و پای زن شرقی راقداست آسمانی بخشد و روحیه تسلیم پذیری را تبلیغ کند، بلکه فریاد زنی است که توانسته از عمق جامعه  فرود و فراز های ساز گار و نا ساز گار، سرود و یا دشنام حیات را به گوش برساند.

 امروز از اثر مطالعات و امکانات شناخت از واقعیات حیات بنا بر بلند آوازه بودن  رسانه های معلوماتی، زن در موقعیتی قرار میگیرد که هر لحظه میتواند آهنگ نا موزون حیات را بگوش جهان پر سازد.زیرا زن امروز همانقدر که مرد امروزی در دانش و تفکر توسعه یافته است او نیز به دلایل مطالعات وسیع و تخصصی و تجربیات حرفوی تار و پود هستی خویش را با تار وپود اجتماعی و اقتصادی هم آهنگ گردانیده و راه ورسم ستم  مضاعف بر خود را از دل تاریخ کهن بیرون کرده و جسته جسته آنرا در معرض آب شدن قرارداده است .

 یکی از این زنان برومند که فرهنگ و تاریخ خود را بنمایش گذاشته است    نوال السعداوی نام دارد و در طلیعه اثر مشهور خود اینطور نگاشته است:« رنج مشترک ناشی از میراث استعمار های کهنه و نورا با نامهای استبداد داخلی و خارجی همدست استعمارو دشمنی خلق ها، را در تاریخ مشترک مان احساس کردم . ما همچنین از موقعیت نازلی که در جوامع ما بر زن و بخاطر زن بودنش تحمیل شده مشترکاً رنج می بریم. بسیار اند کسانیکه سعی دارند موقعیت نازل اجتماعی زن را بحساب اسلام بگذارند.ولی اسلام در جوهر خویش داعی بسوی عدالت و آزادی و برابری بود، و امتیاز بین زن و مرد  ویا عرب و عجم را نفی میکرد . این جوهر اسلام و هر دین انسانی است ، و هر کس که جز این  را ادعا  کندبه چیزی جز اصول حقیقی دین نظر دارد.»[1]   

نوال السعداوی انگیزه نگارش کتاب خود را خاطرات جانکاه مردان و زنانی توصیف میکند که در طی سالیان طولانی طبابتش این مستمندان زنگ خانه او را بصدا در آورده است که او این زنان را باداشتن کوله باری از مشکلات جنسی و روانی وا ندوه جانکاه  بدورن خانه خود از گامهای شان استقبال کرده است .او نه تنها به زنان و مسایل عاطفی و جنسی  آنان پرداخته است بل اصولاًمطالعه در باره مسایل زنانرا  همواره در انتهای فهرست موضوعات با ارزش و قابل توجه خویش قرار داده است ،نمای آیینه گونه ای که نتیجتاً تمام درد ها و آلام آنها را ردیف بندی کرده است. آیا کسی واقعاً درک کرده است که جهان زنان با خانه و خانواده و پرورش اطفال محدود است ؟ و چطور میشود این دنیای کوچک زن را با مسایل بزرگ سیاسی و انسانی زمان ما ، نظیرآزادی ، عدالت اجتماعی،و صد ها پدیده دیگر از این دست که ذهن دنیای ما را مشحون نگه میدارد و بر افکار و خیالات ما مستولی اند برابر کرد؟ هر عمل و کوششی که مطالعه عینی موقعیت زنان را در جامعه عهده دار میشوند، در صورتی میتواند  که تأثیر مثبت بجای  گزاردکه صرفاً زن رادر محدوده خانه و پرورش فرز ندان محدود نسازد.این واضح است که بنای هر تمدن و آبادی هر کشوری از صدها مسایل خورد و بزرگ بهم پیچیده که در مجموع نظام شهروندی را با تمام ارکان و قانونمندی های آن پیوست میسازد که زن در آن نیمی از این سهم را میتوانند بخود اختصاص دهند.زیرا همین نیاز های کوچک هستند که سنگ بناهای مسایل پیچیده حیات را میسازند.زیرا افکار و آرزو های مردمان یک جامعه بخواسته های سیاسی و اقتصادی سر انجام پیوستگی پیدا کرده و همین  پیوستگی ها باعث رشد و شگوفایی جامعه  شهری میگردد.و هرقدر سر رشته این تناب دراز تر باشد یک قسمتی از آن بدست بانوان بافته خواهد شد.زیرا اگر در جامعه به زنان تولا و بزرگی قایل نباشیم در مجموع ما انسانهای خواهیم بود که دل آزاری ز نان منجر به زلت ما خواهد شد و ما خود را انسانهای خواهیم یافت که هر گز در اصول  زندگی خود ودر مبارزات اجتماعی خود ذلیل و جامعه ما نیز یک  جامعه پر از اختناق و رسوایی خواهد بود.و بخاطریکه توانسته باشیم از این اختناق درد آور دور باشیم ضرورت است تا در مبارزات و کار و پیکار زندگی زنان را نیز سهم بدهیم.این مسایل صرف نظر از خواستهای  باطنی ضربّتِ محکمی به ارمان ترقی وارد  خواهد کردو ما در صورتی میتوانیم دارای یک جامعه مرفع و سالم باشیم که زنان ما در خط تداوم حیات با مردان یکجا در کار و پیکار حیات سهیم شوند و این به این معنی نیست که این مشاغل بیرون از خانه زنان را از وظایف اصلی شان محروم خواهد ساخت . تجربه نشان داده است در خانه های که زن و مرد هر دو در تولید و امور اجتماعی سهم میگیرند ، ببشتر میتوانند نیاز مندیهای حیاتی  خود را با تساند و پشت کار همدیگر مرفوع سازند که  موجودیت صداقت و راستکاری در امور  شخصی هر کدام شان ضامن  بهتر شدن زیست  هر زن و شوهر شده میتواند.یکی دیگر از عواملی که طی سالیان جنگ شیرازه خانوادگی مردم ما را در دست تخریب پست گردانید کوچ کشی ها و مهاجرتهای اجباری ناشی از جنگ میباشد که دولت دست نشانده شوروی و مدیران بسر اقتدار در آن دولت  ، آنها را به جهات اقتصادی، سیاسی ،انسانی، اخلاقی با صلب آزادیهای واقعی و قتل و کشتار اعضای خانواده  صدمات جبران نا پذیری در منظومه های  نظام روحی زنان در غربت و یا بیجاه شدگان در داخل کشور وارد آورده است که امروز بهیچ قیمتی نمیتوانیم آن حالت  های ناهنجاری را که در غربت در زندگی شان داخل شده است جدا سازیم  که امروز صدای نیمی از زنان بخاطر این بلیه رو به خاموشی گرائیده است  که این رخداد ها باعث ضربه های بزرگ روانی و  حساسیت های جنسی نیز گردیده است.واین در حالی بوقوع پیوسته است که  اکثر این مهاجرتها از بابت حفظ و نگهداشت همین  نوامیس بوده است.

بنای سیاست عالی هر مملکت، همانگونه که قبلاً نیز توضیح دادم  از ترکیب خشت های کوچک بسیار و جزئیاتی چون امیال و آرزو های افراد، و نیاز های شخصی آنان شکل گرفته است .زندگی خصوصی افراد و نیاز های انها آن نیروی محرکه و هدایت کنند ای هستند که در تحلیل نهایی بیک خواسته سیاسی  و احتماعی پیوست میگردد که این یک نمونه ای ایست که ما را الزام می بخشد تا در مسایل زنان و دختران ، و جنبه های گوناگون روابط جنسی و اخلاقی موجود شان در جامعه نگران و متوجه باشیم و این توجه  کسان  و نهاد های راکه  براستی بر سرنوشت نیک زنان  علاقه مند هستند نشان میدهند.اساساً حل مسایل  ذات البینی بین  مردان و زنان  بصورت کل درجامعه  ما مقدور و میسر  نیست، مگر آنکه شکست ها و قصور ها ریشه کاوی شوند تا بر بنیاد های سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و جنسی و تاریخی حیات خود آنرا جوییده و برملا بسازیم.که در این راه تلاش مستمر و بدون وقفه میتواند سر نخ مشکلات فوق را بدست دهد.باید به این موضوع تاکید داشت که مردان و زنان جامعه ماو اکثریت قریب به تفاق زنان و مردان در جامعه ما تشنه آگاهی ،دانش، و پیشرفت بیشتر اند.باید در مورد واقعیت های زندگی و مسایل جنسی که وقتاً قوفتاً در جامعه ارتکاب آن صحنه های دردناکی را بار می آورد پیدا کرد، بدون پرده پوشی حقیقت  ها باید اشکار وفاش شود و عکس العمل های که خشونت و حتی مرگ را  بار می آورد  ریشه یابی دقیق شوند  چرا که تبین حقایق ما را بشناخت واقعیت ها قادر میسازد. مسنله جنسیت و زنان هیچ نوع زیانی نمیتواند بهمراه داشته باشد.و زیان واقعی تنها ثمرۀ تلاش کسانی است که پرده به این حقایق میکشند.زیرا حقیقت گاه تکانه  ای برای انسان ا یجاد میکندکه در نتیجه  آن  آرامش وباور های ذهنی او رادستخوش تزلزل می سازد .اما این تکانه ها باعث آن میشود تاذهنیت های خفته بیدار گردندو چشمان بسته را به واقعیات بکشایند.

خانم دکترنوال السعداوی میگوید:«باوجودیکه در جامعه ماپرداختن و نوشتن به همچو مسایل بمنزله تحریک حساسیتها شمرده میشودکه گه بغضاً باعث بر انگیختن حساسیتهاو بر انگیختن عکس العمل ها  نیز میشود که اینکاربا عبور از یک منطقه مین گذاری شده نمیتواند بیشباهت باشد.در هر دم ممکن است به چاشنی یک انفجار پنها نی گردیده و در نتیجه ،  یک ارزش غیر قابل تردید را مورد سؤال قرار دهیم و یا بحساب ارزشهای اخلاقی ومذهبی   که هر جامسایل مربوط به زنان مطرح شود و یا دستی بسوی  آنهابخاطر  کشف  حقایق  بلند گردد ،نهاد های خود آمده و نا خوانده  چون یک دیوار آهنین بر سر راه حقیقت پدیدار میشوند.»[2]وی  در ادامه مطلب مینگارد حربه مذهب،ر نج آور ترین حبه ایست که در جوامع سنتی برای ممانعت از کوشش های محققین و روشنگران از آن کار گرفته میشود. امروز در اکثر جا ها مذهب داری  نیز مانند دیگر فنون و شعبات در دست قدرت های اقتصادی و سیاسی و نهادی در خدمت صبقات حاکم و زور مندکه در جامعه مطرح و مستولی اند میباشد  ، او مینگارد:« و این مطلبی است که من بوضوح و روشنی بیشتری آنرا درک میکنم . مذهب در این مسیر همان نقشی را ایفا میکندکه دستگاههای قضایی ، آموزشی و پولیسی و حتی روانی ، در استمرار نظام خانواده پدر سالار ، که از ابتدا از سرکوب زنان، کودکان و بردگان ریشه گرفته وبر آن استوار بوده است.نتیجه اینکه در هیچ جامعه ای تفکیک مذهب از نظام سیاسیت ممکن نیست ، همچنانکه جدا  کردن جنسیت از سیاست امکان پذیر و عملی نیست.»[3]

او میگوید :« مثلث سیاست ، جنسیت و مذهب حساس ترین مسئله هر جامعه بشمار میرود ؛ خصوصاً در ممالکی که در حال توسعه و روابط روستایی دارند و مناسبات فیودالی بر آنها حاکم است ، شکل حاد تری بخود می گیرد .(باید تذکر داد که مطلب  نویسنده بالا از مداخلات کلیسا در قرون وسطی در اروپا میباشد که زنده زنده مردمان را به بهانه های الحاد گرایی  گروه گروه در بین  شعله های آتش می سوزانیدند در حالیکه در دین اسلام  بر حقوق زن دفاع بعمل آمده است و حدود آن از قبل در قرآن تعین  است که نه  دولت و نه سیاست مدار های دولتی آن توانایی را ندارند که در آن تغیری وارد سازند.چنانچه در کشور ما  قانون اساسی مشعر بر این است که هیچ قانونی نمیتواند در مقابل ارشهای دین اسلام در تضاد واقع شود  که در آن صورت آن قوانین خود بخود از اعتبار ساقط و از کار می افتد.)


 

[1]- چهره  عریان زن عرب ، نوشته نوال السعداوی ،1980 قاهره،ترجمه، مجید فروتن ورحیم مرادی، انتشارات روزبهان.

[2] - همان ، ص،39

[3] - همان ، ص، 40.

 


بالا
 
بازگشت