قاضی دادگر

 

           کتابخانه ای در یک سطر!!

 

             بسم الله الرحمان الرحیم . الحمدالله . نحمده و نصلی علی رسوله الکریم

 

     همانطور که سایت یومیه مورد علاقه برادرم قاضی صاحب سید موسی عثمان هستی سایت « آزاد افغانستان » بوده است ؛ سایت مورد علاقه من روزنامهء زیبا و جوان « پیام آفتاب » است . گرچه میدانم قید و قیود و سمت و سویی دارد که خیلی هارا شاید خوش نیاید . مگر عقیده این پیر پاگل این است که ما مخصوصاً در ساحه فکر و اندیشه  باید تنوع گرای باشیم . یک دنده گی یک باعث همان بلایی است که امروز بر سر افغانستان و مشرقزمین و ممالک اسلامیه آمده است .

     خلص من نشرات کابل و چیز هایی مانند آنرا نمی شنوم و نمی بینم . این به دلیل کدام بدبینی و خصومت نیست ؛ وقت و حوصله اش را ندارم . تا یک چندی تلویزیون های ستلایتی آریانا افغانستان و پیام افغان را می دیدم ؛ آخر از  برنامه های که مسئاله طرح و چاق میکنند ولی جواب ندارند یا نمیتوانند بدهند ؛ بد خسته شدم .

     من که پیر و فرسوده ام طبعاً حوصله زیاد ندارم و به این دلیل کسی را نمیگویم مثل من عمل کند ؛ هر چیز به یک دیدن و خواندن می ارزد !

      اما از پیام آفتاب اخبار روز و تحلیل ها و مطالب خوب زیاد دستگیرم میشود . هیچ وقت نشده که از دیدن و خواندن آن پشیمان شده باشم . خوش به حال گرداننده گان خوش سلیقه و خوشرفتار این سایت . بازهم این به آن معنی نیست که سایت های دیگر کدام بدی دارند . همه بهترین کار هارا میکنند . به نظرم در حال حاضر جای سایت آریایی از هرجهت در اول است و مقام آن برای دیگران غیر قابل فتح معلوم میشود .

      لیکن در سایت پیام آفتاب یک امتیاز هست که خیلی ها ندارند و آن دریچه نظرات این سایت میباشد . فکر میکنم همین امتیاز مرا حتی پیش از آریایی به پیام آفتاب می برد . من خیلی بد زنده گی داشته و از خیلی ها بسیار خاطرات بد دارم . در سابق ها خیال میکردم خداوند زود به داد ما میرسد و اینهمه ظلم و جفا و جنایت و خیانت را از روی زمین بر میدارد . برای من و امثال من از کودکی همینطور آموختانده بودند . مگر به تجربه زنده گی یاد گرفتم که خداوند همه آنچه را لازم داشته ایم و داریم به ما ارزانی کرده و آنگاه مختارمان گذاشته است که از نعمت های او ، از طبیعت او و از آیات او که سراپای مان از آنها ساخته شده است ، به نفع استفاده میکنیم یا به ضرر .

      من به تجربه دانستم که پیش خداوند احمد و محمود و تاجیک و پشتون و روس و جرمن و افریقا و امریکا  معنا ندارد . اینها علاماتی است که بنده ها برای خود ساخته اند و در نهایت چیز هایی است که همدیگر را بشناسیم . مگر این شناختن هم از نظر خداوند چیزی نیست که ما و نادانتر ها از ما فکر می کنیم .

      من به تجربه دانستم که مؤمن چیزی است و مسلمان چیزی . مسلمان بودن درک و دانش داشتن است و لیکن مؤمن بودن به درک و دانش بسته گی ندارد. وقتی خدا گردنم را نگیرد ؛ بیست -  بیست و چند سال پیش به این حقیقت رسیدم و آنهم از خیر سر « جهاد » وسوسه برایم پیدا شد که چرا این اندازه حقیقت کلان در دین و کتاب ما مسکوت مانده ؟

      ناچار به خودم تلقین کرده رفتم که آنوقت ؛ ضرورت نداشته ؛ لازم نبوده ؛ و خوب یک حکمت در این سکوت بوده .

     وقتی در قرآن شریف مراجعه کردم  با کمال تعجب دیدم که این تفاوت به روشنترین وجوهات گذاشته شده ؛ اما اینکه گد ود و کلاوه و مبهم فهمیده ایم و می فهمیم آن را دیگر ها ساخته اند .

      دیدم نه تنها در این مورد بلکه در هزاران مورد دیگر ؛ یک دست پرقدرت همیشه بوده که کار روایی میکرده . آخر یافتم این دست ؛ دست مقام و منفعت است که به غرایز حیوانی اساس دارد . از آن روز به بعد هر مطلب دینی و غیر دینی را که می بینم و می شنوم و میخوانم در شروع پیش روی خود این سوالیه را می گذارم که به نفع کیست و از جانب کیست ؟

     به همین ترتیب ؛ رسیدم به جایی که آرزومندم همه یا اکثریت هرچه زود تر به آن برسند .  این جای کدام است ؟

     این جای آن است که بنی بشر باید از روح خبیثی که منفعت های حیوانی در او به وجود آورده خلاص گردد و بداند که بود و نبود و دوام نسل بشر در وحدت عادلانه همه گانی است .

       فعلاً بشر گرفتار این روح حیوانی است . خداوند این روح را به بشر ندمیده و تعبیه نکرده ولی مانند دیگر حیوانات راه آنرا مسدود هم نکرده است چرا که اگر اینجا بند و دیوار گذاشته میشد , دیگر آدمی همان حیوان بود و خلاص .

      حالا من امید ندارم که در چار روز عمر باقیمانده پر از بیماری ها اتفاقی بیافتد که من آدمی را در این جایگاه ببینم . نه شاید نبیره های نبیره های من هم دیده نتوانند . پس چی ؟ به چی خود را تسلی دهیم که زهره ترق نشویم ؟

      به اینکه پیشرفت را در همین سو مشاهده کنیم و این پیشرفت حقیقتاً وجود داشته باشد .

     من فقط همین پیشرقت را تعقیب میکنم و گاهی از یافتن یگان کمیت از آن خیال میکنم چند روز و ماه و سال عمرم دراز میشود . درست است که این پیشرفت در میان دانشمندان و پیشروان جامعه باید جستجو شود ولی من در جای دیگر هم گاه آنرا می یابم و خیلی هم کیف میکنم . در میان مردم عادی که همه عادت داریم با تحقیر به ایشان نظر کنیم . حرکت که در مردم نباشد ؛ دنیا را نبوغ بگیرد ؛ پیشرفت مورد نظر من قناعت بخش نیست !

     به این لحاظ من در سایت پیام آقتاب همیشه زیر مطالب را می بینم و اگر  در آنجا چیزی بود ؛ اول همان را میخوانم . به خیال من اصل گپ همانجاست !

      حالا صغرا و کبرا و در خمیر موی پالیدن را بریزید دور ؛ میدانم که ممکن نیست سایت همه نظرات را نشر کند  ولی آنچه را که نشر میکند ، من مدنظر دارم .

      از این سلسله خیلی چیز های امید بخش و عالی یافته ام . اما چیزی در حدود یک سطر درین روز ها مرا منقلب کرده است . حال و حوصله نویسنده گی نداشتم و ندارم و تازه چیزی نمی ماند که نام خدا دیگر جوانان و محققان و خبره گان پر قوت و پر طاقت روی انترنیت نیاورند .

      فکر کنم تیری میسان ژور نالیست محقق فرانسوی را خیلی ها بشناسند ؛ یکی از آدم های انگشت شماری که به حقیقت بودن  حادثه 11 سپتامبر 2001 در امریکا ؛ شک کرد و شکاکانه تحقیقات نموده به حقیقت های بزرگی رسید که در کتابش « فریب دهشتناک » یا سناریوی کاخ سفید نشینان آنهارا منعکس ساخت . حقایق این کتاب نه تنها ماهیت قلدوران امریکایی و همدستان شان را نشان میدهد بلکه ازآن بهتر ماهیت و اصلیت اسامه بن لادن و دیگر جهادیست هارا رسوا میسازد که طبق وظیفه مسؤلیت آن جنایت را به دوش گرفتند .

      درهفتهء قبل او با خبر نگاران مصاحبه داشته و بر یافته های خود درین کتاب پرفروش و غیره آثارش  با قوت بیشتر تأکید نموده است . گزارش این مصاحبه در سایت پیام آفتاب نشر شده بود . من وقتی صفحه را باز کردم ؛ عادتاً ابتدا پایان صفحه را دیدم و چنین خواندم :

اوغانگل شمالی

زنده باد تیری میسان ! خاک ده ما خاله زنک های مفته خور و واماندهء اوغانستان ؛ چی وقت خواد توانستیم تری میسان واری اولاد ها به دنیا بیاریم !؟


http://www.payam-aftab.com/?usr=category/detail&nid=12010

      چون من از همین آدرس ؛ نظریات طنزی ولی بسیار زیبا و عمیق را  در دیگر موارد خیلی خوانده ام ؛ به صراحت میگویم که صاحب این نظر چنان عقیده ندارد که آدم هایی مانند تیری میسان در شکم مادر ساخته میشوند و یا مادر میتواند بر نطفه درون شکم خود چیزی را تحمیل نماید .

      اینجا یک رندی شکوهمند و هزار کنج وجود  دارد . به هر کنج که بنگری یک کتاب و دایرة المعارف دیگر به رویت گشوده میشود . پیش از همه این کتاب که با ایده و سلطهء طالبانی اصلاً  تیری میسان نی که آدم هم به دنیا تقدیم شده نمی تواند چنانکه در دایرهء طالبانی گونه تاکنون نتوانسته است تقدیم شود !

     باز این کتاب که سازنده و مسئول و منبع آدمیت و انسانیت ؛ همین زنان اند !

     باز این کتاب که بشریت اگر میخواهد به انسانیت برسد ؛ باید اگر نه همه ؛ حتماً غالب سرمایه گذاری اش را به زن و به مادر اختصاص دهد !

      باز این کتاب ؛ که ما افغانستانی ها به دلیل محراق واقعاتی  مانند 11 سپتامبر بودن ؛ باید هوش و حواس به مراتب بیشتر به خرچ دهیم .

      باز این کتاب که تمثال  یا نمونه مثال تیری میسان یعنی دانش شکاکانه در قضایای دنیایی است و نه کرزی و خلیلزاد و گلب الدین و ملا عمر...

       باز این کتاب که هوش و فراست تیری میسان وار برای ما ضرور است  و نه تسلیم برده وار و احمقانه به کار روایی اطلاعاتی و جنگ روانی قلدوران .

      باز این کتاب که اصلاً اگر میخواهیم چیزی باشیم ، باید تیری میسان ها داشته باشیم و به آنان ارج بگذاریم !

       باز این کتاب که مسلمان بودن و انسان بودن دانستن است ولو این دانستن هر قدر سخت به دست آید !

       باز این کتاب که در دنیای امروز افغان بودن ؛ تیری میسان بودن است نه عصبیت هایی که تجاوزات و جهانگشایی های کشور ها و رهبر ها و ملت های از خود را قدسیت آسمانی ببخشیم و به هرکس و ناکس هم قبیله خود چارپایانه بنازیم !

        باز این کتاب که همچنان که تیری میسان برای ثنا و صفت غربی های خود قلمفرسایی نکرد و برعکس رسوای شان ساخت و عالمی از مصارف مالی و زحمات اجنتوری شان را بر باد نمود ؛ ماهم شرقیان ستمگر و ددمنش و عالمسوز خود را در گذشته و اکنون افشا و رسوا نموده به رهایی جهان از شر ایشان مدد رسانیم .

و ... و... و... و

     به هذا تیرتیب به من حق میدهید که این یک سطر را یک کتابخانه بدانم و بخوانم !

      اما جان مطلب اینجاست که این کتابخانه سطری ؛ مرا به حقیقت کلانتری متوجه ساخت و داخل کتاب کلانتری کرد تا ببینم آیا هنوز افغان های  ما تیری میسان و تیری میسان ها  ندارند و نیافته اند ؟

      خیلی از عزیزان اندیشمند و دانشمند بزرگ وطن معذرت میخواهم که من همه را نمی شناسم ؛ به آثار و اندیشه ها و کارنامه هایشان بلد نیستم ؛ لهذا شاید نسبت به کسانی که من معرفی میکنم  و نمونه مثال میدانم ؛ شخصیت ها و نوابغ و نوادر بزرگتر و بهتر وجود داشته باشند .

     اینجا فقط  نظر من محدود الفکر و کم توان و بیوسیله در بین است نه حقیقت تام و تمام !

     محققاً فقط به نظر این حقیر و در حدود اطلاعات و معلومات این حقیر ؛ باید حمد و ثنای ایزد متعال را به جای آوریم اگر نه در گذشته های سی چهل سال مگر حالا ما تیری میسان ها و بهتر از تیری میسان ها داریم .

      به نام زیبا و سیمای زیبا تر محترم  عزیز آریانفر حتماً خیلی ها  آشنایی دارند . من بدون کدام اغراق گویی  و خود خواهی شرقی وغیره چیز ها منحیث یک عبادت به حضور خالق خود به شما اعلام میدارم که او زاده همین آب و خاک و همین زن و مادر افغانستانی کم از کم در حال حاضر برتر از تیری میسان حقیقی است . آثار و اندیشه های او را دریابید و مرا فقط دعا کنید !

       درد دانه دیگری سراغ دارم که اصلاً با تیری میسان و تمثال  دیگری قابل مقایسه نیست . اصلاً خیال می کنم در خمیرهء او باید چیزی بالاتر از آدمی وجود  داشته باشد – او  هم  زاده همین آب و خاک و همین زن و مادر افغانستانی است - زن و مادری که مسلماً نه سوادی داشت و نه فراختر از دهکدهء خود اطلاع و معلوماتی .

       از او تاکنون سه کتاب و ده ها مقاله کتاب مانند در دست داریم . من گردن خود را بسته نمی کنم کتاب اول اورا تاکنون نتوانسته ام بخوانم تنها یک فرزندم تقریباً کامل خوانده است و میگوید که مخصوص جوان هاست . این نور دیده ؛ دیگر آن آدمی نیست که پیش از خواندن این کتاب ( گوهر اصیل آدمی ) بود !

     کتاب دوم او « جنگ صلیبی » را تازه روی دست گرفته بودم که این بزرگ زمانه حقیر نوازی کرد و کتاب « معنای قرآن » خود را از طریق ایمیل برایم فرستاد تا بخوانم و نظر بدهم .

      من و نظر در باره چنین فکر کبیر و جلیل ؟؟

     خوب . فرض شده بود و منحیث فرض هم خواندم و هنگام مطالعه آن بار بار سجده شکر کردم . خداوند بزرگ بر ما قدرتی عطا کرده که پس از قرن ها جهل و منافقت و دروغ و ریا و رذالت بالاخره معنا و مصداق های کلام اورا بفهمیم و با پیامبر بزرگ خاتم او به درستی مشرف شویم !   

     او محمد عالم افتخار نام دارد عزیزان من ! عاجزانه تقاضا میکنم « محمد » را در او ببینید و بشناسید ؛ همراه و همسان او « عالم » شوید و همراه و همسان او « افتخار » بیافرینید !

                                                    و آخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمین

                                 افغانستان ـ دامنهء هندوکش نارام و خونچکان – قاضی  س . د . دادگر

                                                                                  اخیر عید فطر 1389

 

 


بالا
 
بازگشت