محمد عالم افتخار 

 

            ISI شاخ و دم نداشته است!

 

جهان ؛ به  سوی پایان پروژه های جهادی!

 

هشت سال پیش از این وقتی کتاب « طالبان »  احمد رشید ژورنالیست پاکستانی را خواندم , هیجان و احساس سپاسگذاری در من به فوران آمد .

نسبت به این که اینجا و آنجا می شنیدم جناب احمد رشید عضوی سازمان جهنمی جاسوسی ی پاکستان ISI  است  و بر علاوه با سازمان های جاسوسی ی منفور و ملعون دیگر منطقه و جهان پیوند هایی دارد ؛ دچار تردید شدم  و به حق دریافتم  که کتاب « طالبان » نه تنها به نفع  ISI ؛ طالبان ، پاکستان و « مجاهدین » نیست بلکه به حد کافی آنان را افشا و محکوم میدارد .

لذا نسبت به قضاوت ها و افواهات  رایج احساس انزجار کردم و از اینکه از هموطنان خودم کسی تا آنوقت چنان کتابی ننوشته بود یا من ندیده بودم  , این انزجارم بیشتر هم شد و به  خود گفتم :

نه برای خود و کشور و تاریخ و فرهنگ خود کاری اینچنانی کرده میتوانیم و نه کار و کارنامهء دیگران و مخصوصاً پاکستانی هایی را که لابد احساس بشری دارند و شرف انسانی برایشان بالاترین ارزش هاست ؛ دیده و استقبال و قدر دانی کرده میتوانیم و برعکس همچو خدمات را با بد و بیراه بدرقه می کنیم !؟

خیلی با خود کلنجار رفتم و ضمناً شنیدم که احمد رشید به نسبت همین کتاب و سایر آثار و گزارشاتش که به مذاق حکام و جنرالان پاکستانی  برابر نیست ؛ جلای وطن میباشد و حتی در بیرون از پاکستان نیز در خفا زنده گی میکند .

به هر صورت نتوانستم  بی تفاوت بمانم و بگذرم . اولاً یک نامه عنوانی جناب نوشته و از  کتاب با ارزش و روشنگرانهء شان در مورد طالبان از طرف خود و وجدان عمومی مردم جهاد زده و طالب زدهء افغانستان سپاسگذاری نمودم و ثانیا ً مقاله ای در بارهء کتاب نوشته و احساسات و دریافت های خویش در مورد را بروز  دادم .

کسی از دوستان برابر شد که پاکستان میرفت و اصلاً در پاکستان سکونت داشت و موضوع نامه را با او طرح کردم ؛ گفت :

می برم و احتمالاً به یکی از اقارب شان خواهم داد و خواهش خواهم کرد تا به مخفیگاه برای جناب برسانند . خوب میشود ؛ هرکس نیاز دارد ببیند در آئینه دیگران چگونه جلوه کرده و کار و زحمتش کجا را گرفته است .

خلاصه این دوستم به هر دلیلی بود ؛ از نامه و اقدامم استقبال و قدر دانی نمود و حتی گفت : ولو این نامه به جایی هم نرسد باز یگ گپی است و نشان میدهد که ما صرفاً مانند گلهء گرگ زده ؛ فریاد و ضجه بلد نیستم ؛ استعداد درک خوبی و انسانیت را داریم و مثلاً اگر پاکستانی با ما رفتار انسانی پیشه کند ؛ مانند انسان آغوش و وجدان ما به رویش باز است و میتوانیم دوست و قدر دان هم باشیم .

فردا و یا پس فردایش نامه و مقالهء مربوط را به دوسه نشریهء نسبتاً پر تیراژ کابل بردم و یا به دست آشنایانی فرستادم . چند روز خبری از نشر آنها نشد ؛ لذا مستقیم و غیر مستقیم استفسار کردم .

پاسخ ها تکاندهنده بود . خلاصه به همان شایعات و باور های رایج استناد میشد ؛ البته با تأکیدات اشد ؛ و به ویژه یکی از سردبیران که عمری را درپاکستان گذرانیده بود ؛ توسط تلیفون برایم گفت :

حیف وقت و انرژی ات که به این کار ضایع کردی ؛ حیف احساس شریف و لطیفت ؛ که دیگران ساده گی و کم عقلی اش میدانند ..... اندکی حوصله کن ؛ میدانی که من چه میگویم .

به من علیه خودم ـ فحش خواهر و مادر نوشته بیاور ؛ چاپش میکنم و اما این مطالب را چاپ نمی کنم . خفه نشوی و اگر از من می شنوی سعی نکن آنرا در جای دیگر چاپ کنی .

در جوابش گفتم : اختیار شما ؛ ولی چرا آزادی بیان را تحدید میکنید ؛ همین کتاب واقعاً ارزش دارد .

گفت : این افغانستان است ؛ آزادی ی بیان امریکایی و اروپایی در مواردی اورا تباه میکند ؛ یکی اش همین مورد است . ما وسیلهء مفت قوی ترین تبلیغ برای ISI میشویم . ثمری را که از همین نامه و مقاله ISI  می برد غالباً با صرف چند میلیون دالر هم نمی تواند از راه دیگر حصول کند .

خلاصه رویهمرفته گیچ شدم و اما قانع نشدم تا اینکه مقالات و مصاحبه ها و فرمایشات و پیشنهادات جناب احمد رشید طئ ماه های اخیر بر آمده رفت که :

احمد رشید شخصیت چنینی و چنانی که عین ؛ کتاب هایش در مهمترین یونیورستی های دنیا درس داده میشود ؛ میفرماید که راهی جز صلح با طالبان نیست و حتی به انداز حمید گل سرجاسوس ISI میفرماید که همین الآن  امریکا و غرب باید با طالبان مذاکره را آغاز کند ...

اینجا بود که دانستم یا پلان چنان بود که احمد رشید برای ابراز سخنان ستراتیژیک باید قبلاً با کتاب ها و دست پخت های قابل ملاحظه اش سرشناس گردد و یا اینکه پس از سرشناس شدن به نرخ مناسب خریده شد و در هر حال  با کمال تأسف بالاخره بلند گو و سخنگوی ISI  بر آمد و اینک بلند گو و سخنگوی محترم و معتبر ISIتشریف دارد .

اما برای من هشت سال ضرورت بود تا بدانم که ISI  و اجینت هایش شاخ و دم ندارد .

اینکه برای تودهء هموطنانم چه قدر زمان ضرورت است ؛ واقعاً نمیدانم ! ؛ ولی مخصوصاً پس از این تمنا دارم که مسئولان رسانه های گروهی ما بیش از پیش از شعور آن دوست روزنامه نگار من در هشت سال قبل برخوردار گردند و دور اندیشانه و محتاطانه ایفای رسالت نمایند .

درین اواخر متأسفانه برخی از رسانه های ما در خط بی بی سی ( به ویژه سرویس پشتوی آن ) و سایر رسانه های مفتن غربی و عربی و پاکستانی حرکت میفرمایند و گویا از زمین گیر شدن همه نیرو های جهانی در برابر ISI و عقبه ها داد سخن داده حتی دست افشانی و پایکوبی مینمایند ؛ بدون اینکه کدام اندیشه روشن و وریانت و الترناتیف ملی و مردمی و بخردانه جز تجزیهء کشور و انارشی ی بی پایان و برگشت  به ده  سال و 15 سال و بیست سال پیش را افاده دهند .

بالاخره « امنیت روانی ملی » هم گپی است ؛ همانکه دقیقاً دشمن رو به زوال با تمامی توان خود نشانه گرفته است !

در حالیکه در عالم واقع ؛ در معادلات ریاضیاتی وضع جهانی ؛ این حقیقتاً بنیاد های پاکستان و فراتر از آن ارتجاع پطرو دالر است که از بیخ ها و نهایات به لرزه آمده است و جهان واقعاً به طرف نهایی شدن یک « پایان » دیگر ـ پایان پروژه های جهادی ـ در حرکت است !!!

 

                                      محمد عالم افتخار

 

نویسندهء کتاب های « گوهر اصیل آدمی » :

http://naweederooz.com/in/ ( 3 جلد )

http://www.ariaye.com/ketab/ketab.html

 ، « جنگ صلیبی یا : جهاد فی سبیل الله » :

http://www.ariaye.com/ketab/jehad/jehad.html

http://naweederooz.com/in/jang_crest.pdf

 و « معنای قرآن » : (عنقریب )

 

 

 


بالا
 
بازگشت