از: رُنا کبیری

آوایی از قلب آسیا

میگویند در کشورم قانون اساسی ای وجود دارد که من (دختر) با تویی (پسر) حقوق مساوی داریم. ماده ی 22 قانون اساسی افغانستان حقوق ما را برابر با هم تعیین نموده است.  ولی میخواهم بدانم اگر مساوی هستیم – پس چرا مساوی نیستیم؟

میگویند حکومت افغانستان از توشیح کنندگان اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است. دولت قانونی این سرزمین در قانون اساسی ، ماده ی 5 ام و مواد بعدی آن خود را متعهد به اجرای اساسات حقوق بشری  نموده است. اما چرا حقوق زن شامل حقوق بشر نمیشود؟ نه مگر که زن خود بشر است؟

میگویند افغانستان قوانینی پیشرفته دارد. دهه ها قبل به پاریس آسیا مشهور بوده است و شاهانی چون امان الله بزرگ، جوان و جهان بین، قد برافراشته بودند. قوانینی ساخته بودند که از عنن ناپسند جلوگیری کنند. سن ازدواج را تعیین کردند و دختری را از سن 16 کمتر – طفل خوانده اند. ولی چرا از طفلان استفاده میکنید؟

قانون مدنی ای ساختند که در آن مهریه ای برای زن تعیین شد. مواد 99 و 100 آن را حق و ملکیت شرعی زن دانست و کسی را حق تصرف در آن نداد. ولی امروز دختری را با سگی مبادله میکنید و در جایی دیگر با چند گاو و یا خران. و باز میگویید که ما یک کشور اسلامی هستیم… و مهریه ای را که در شهر ها به زنان می پردازند، همانند معامله ی خرید و فروش مردانه است که زن باید تقاص اش را پس بدهد. سال ها بعد از عروسی کتک بخورد و دود آشپزخانه – تا هزینه ی مهریه ی پرداخته شده ی شوهر به برادران و یا مردان فامیل پدری اش ، تلافی نماید.

اوه راستی، در قانون مدنی چیز دیگری هم نوشتند. نوشتند که زن حق طلاق دارد. زن مجبور به تحمل ظلم نیست. زن نباید سالهای سال به انتظار غیابت مادام العمر شوهرش بنشیند و این که زن نباید از برای زندگی عروسی شده اش، جانش را از دست بدهد و یا خودش را در شعله هایی از خشم و تیل بسوزاند و بسوزد و بمیرد. ولی قاضیانی سربرافراشتند که زنان ناشزه گشته اند… ترک نمودن زن، مرد را، سخت تمام میشود. و باز زنانی که خواهان طلاق بودند ، باید خود قاضی میگشتند؟

عجبا! این قانون مدنی چه دلچسپ است. میگویند اگر زنی بخواهد عین عقد نکاح حق طلاق را از مرد ساقط کند، و بر آن طرفین توافق کنند، و بعد  از ازدواج زن حق طلاق داشته باشد، شرعی است. ولی این چه قانونی است که تا حال نه شنیده شده، نه خوانده و نه هم گفته!

میگویند، قانون جزایی هم است در این کشور، که جرم را تعریف کرده. و این قانون جزا صراحت دارد که فرار  از منزل و ترک خانه از دست ظلم همسر جرم نیست. و هیچ ارگانی حق بازداشت و سلب ازادی زن را به دلیل فرار از خانه ندارد. ولی این جا در یک ولایتی دختری را بازداشت میکنند، و بعد در خانه های شخصی به عنوان زندان رسمی، نگهداری اش میکنند، و عزت اش را میدزدند و باز… میگویند این کشور قانون دارد.

و میگویند روزی است در سراسر دنیا به نام روز جهانی زن. این روز را زنان گرد هم میایند و برای کمک به همدیگر تجدید عهد میکنند، ولی چه کسی مرا به یاد خواهد داشت؟ آیا مرا همین یک روز از من میدانید و یا یک روز نه، بلکه همه ی زندگی ام را، از خودم خواهید دانست؟

و من در این گوشه ی دنیا، نگرانم! نگران آینده ی نامعلوم، و دو رویی های بازار سیاست و قانون فروشی. و اما، من به آینده ی مجهولم امید دارم… به توانایی هایم اعتماد دارم و با دیدن چهره های خستگی ناپذیر همه ی زنان افغان که برای زندگی بهتر و حقوق انسانی شان تلاش میکنند، دردهایم را به فراموشی میسپارم.

زنده باد روز من، خجسته باد روز زن!

 

 


بالا
 
بازگشت