خوشه چین

 

 

 

 

گفته اند

گفته اند که احتیـــــــــاج مادرایـــــــجاد است

انسان آگاه رااندرین معنی فهمیدنش آزاداست

 

  درخیانت نیست بـــــــــــودم درصداقت هســـــــــــــــت شــــدم

 سردی زمستان شصت شد با گرمی بهارشکســـــــــت شـــــــدم

 بهـــــار«عیار» را صدقه که  بیرونــــــــــــــم کــــرد از ته خاک

خشک بودم بی ریشه وبی ساقه  تازۀ وســــرمســــــــــــت شدم

 آزاد گشتم مستقل ای دوست،بایاران همنشین همدســـــــــــت شدم

گل وبلبل هم حرف گشته اند معجزه نیست وروبوس همدیگــراند

به تمـــــا شای چمـــــن، نظاره کنید که من لایق گــــل گشـــت شــدم

فاسق ومنــــــافق، دروغ گو هرســـــه ازفرط بی کسی زمین گیــــراند

ومــــــــــن با اراده،متین، استواروخوش خوی زبــــردست شـــــــــدم

   پروازروبـــه آسمــــان را بنگرچــون خادم به انسان اندیشـــه پراگندم

    خوشه چین خواندم،گفتم باجهربلند،عقابان را مجبوربه نشست شدم 

چراما آب استاده رادرین قسمت به بحث میگیریم ؟

هرحادثه پند است:خوب شد که ادیسن کاکل داشت ورنه انسان امروزازمزایای برق با این عظمت وبزرگی وفراخی اش مستفید نمیگردید(( کاشف برق)).داستان سیب وکدوکاشف قانون جاذبه((نیوتن))وداستان تاس(( اوریکا، اوریکا)) یافتم،یافتم، درحوض حمام قانون شنا((ارشیمیدس)) ده ها حادثۀ دیگری که ازطرف محققین دانشمندا فیلسوفان زمانه ها قوانین آفریده شد.واین قوانین آفریده شده توسط دانشمندان ومحققین عصرهای بعدی درمناسبات باهمی(( پیوندنا گسستنی)) درآورده شدند وقوانین جدید علمی آفریدند.چنان دست آوردهای علمی که بشریت امروزی را قادرساخت دردوجهت مثبت ومنفی(( ویرانگری& سازندگی)) جهات منفی به اثرفشاریک دکمه کشوردیگری را به ویرانه مبدل سازد جهات مثبت بشریت کرۀ زمین را قادربه تسخیر طبعیت به نفع انسان وجهان حیوانات وشناخت ماورای نظام شمس بگرداند.  

   واما ! قطره باب گله را بازکرد که شما به ذره خیلیها ارزش قایل شده اید وگفته اید ذره است که انسان  رابه جهان کیهان آشناساخته است.                                    

  من قطره ام.این خودم هستم که ارزش خودرامعرفی مینمایم،آن چنانکه ذره درجریان فعالیت خود تا به کیهان ازخود قوانین دارد وبشریت امروز قادربه تسخیرآن شده است. من قطره هم درمجموع فعالیت خود ازخود قوانین دارم که بشریت امروزی توانسته است ازمجموع فعالیتم ازقطره تا به اوقیانوسها ازقوانینم آگاهی حاصل نمایند ومن حیث المجموع به ا ندازۀ هوشیاری و آگاهی خودشان من من قطره را به نفغ خود شان تغیرمسیردهند. من درسه حالت، جامد، مایع، گاز، به گونۀ که درجۀ حرارت برایم اجازه دهد شکل اختیار مینما یم، درحالت جامد بدست گرفته میشوم وسرد بی حرکت، مانع رشد وانکشاف طبعیت زنده میگردم،درحالت مایع فریبنده سیال شکل هرظرف را اختیارمینمایم، متحرک، سیال پوینده وجویند، فراسوی حرکت سیلانی ام روینده، حیات دهندۀ جهان نبات وحیوان وطیورمیگردم،به اثرفشارزیاد حرارت به گازمبدل گشته درفضای زمین پرواز نموده واپس به سوی زمین، به همرای عناصرمفیده چون نایتروجن گاز کاربن دای اکساید ودیگر گازات به شکل قطرات باران با لای مزارع دشتها کوها دره ها به گونۀ باران به باریدن آغاز مینمایم، طبعیت زنده را سیراب میشوم طبعیتم برین است ئکه مستقل باشم ومتحرک،قطره به قطره درجمع هم باهم درمقابل موانع آب استاده میگردیم و منتظر فرصت ها ی بعدی درجمع ما قطرات بعدی تراکم مینمایند،به شکلی ازاشکال یا ازطریق منفذ ویا بالا رفتن سطح آب راه خروج را((آب استاده)) برای خود پیدا مینمایم، گویا که زنگ خطر نواخته شد برای دیوانه های ازخود بی خود بیگانه   بگوبگروزکه مست آمد.درمسیرجریان طوفنده همه خس وخاشاک خانه زمین ومزرعه آبادی وغیرآبادی را ازمیان برمیدارم. سونامی، سیلابهای موسومی که پاکستان را به کام مرگ کشانید(( جنگ سرد)) که افغا نستان را بلعید وعراق را فلج ساخت و برای یوگوسلا ویا فاجعه آفرید.نظام امریکای مدرن را به طرف یک نظام تجاوزگر(( ملی تاریست)) وحشی گرا کشانید.

عیاران متعلق به کشورخود میباشند،خدمت گارهمه خلقهای کشورخودمیباشند.میگویند که خلقها وزحمت کشان کشورما مهمان نوازانسان دوست وشریف میباشند. میگویند که مهمان دوست خدا است.میگویند که که خان یی په یاران یی. ضرب المثل دیگری است که گفته میشود به چپ چپ سگ دریا مردارنمیشود.ما نباید جواب آن ا طفال نادان را اینطوربگوییم که به هفتاد پشتت درجوابش بیان میداریم که به بدت روا دارنمی باشم خدا تورا انصاف بدهد. ذلت وبد بختی من درخواری وذلت تونهته است من تورا آباد ومعموروآگاه میخواهم.

یک تیردوفاخته

گلوی امیرحبیب الله کلکانی خادم دین رسول الله را کسانی فشار دادند که حکم تکفیر امیر امان الله خان را صادرکرده بودند ونادرغداررا براریکۀ قدرت نشاندند وبعد بنامش خطبه خواندند.(( تفنگ ازانگلیس، روحانیت + فرهنگ قبیله مرمی تفنگ))

اگر درخانه کس است یک حرف بس است

ازشهادت امیرحبیب الله خادم دین رسول الله زیاده ازهشتاد سال سپری شد.درآن زمان نادرخان وبرادرانش خاینانه برادران باحقوق برابررا دراثردسیسۀ انگلیس به جنگ انداختند.نتیجۀ جنگ برآن شد.نادرخان دورۀ امیردوست محمد خان وامیرعبد الرحمن خان را تازه بسازد وهزارا جوان را ازتیغ بکشد. این عقده های هشتاد سال و بی توجه دولت مردان مابعد به حیث آب استاده عقده ها گره خورده ترساخت. اگر به این آب استاده به مانند جریان شمال تماس گرفته شود.موج خندۀ آب سطح آب را به خروش می آورد. این مدوجذر خروش آب بند ریگی را میشود. میرود آب آستاده به طغیان آید درپیش روی حرکت خود نه قریه آباد ماند ونه شهری ونه آبادی را بناض راهای وجودارد که آب استاده را به وجه احسن ازش کاربگیریم وبه نفع انسان وطن خود تغیرش بدهیم.

بیگانگی

امان الله خان بیگانه ازفرهنگ توده ها وخادم دین رسول الله بیگانه ازفرهنگ اداره بود.

به انجام کارعاشقی ضرورت به ترجمان نیست

به دنبال آب رفته بیل گرفتن رفته گان را بی حرمت میسازد

گریه پرسوزوجانگداز دربالای میت ضروری است که تمامی غم واندوه، فامیل خانواده و دوستان وعلاقه مندان همراه باقطرات باران اشک دید ه ها ازدلها بیرون شود. تداوم این سو گواریها سال به سال ارزش مردگان را به پرکاهی مبدل میسازد دلهارا میزند نفرت هارا صد چندان با لا می برد. 

 عیاران شاه امان الله خان را به حیث شاه خردمند منورآزادی دوست تحول پسند برایش ارج میگذارند. وامیر حبیب الله خادم دین رسول ا لله را به حیث یک عیار جوان مرد ناموس پرست شجاع دلیرشخص آزاد منش، با وفا انسان دوست غریب نواز برایش ارج میگذارند وبازعیاران تکرارمینمایند که(( این دوشخصیت بزرگ)) را به حیث ملیۀ طلایی میشناسندو میلۀ طلایی سروآخرندارد هردوسر طلا طلا است. به کسی اجازه نمیدهند که روح وروان آن شاه بیداروآگاه (( امان الله خان)) را نارام بسازند.                                                                                      

 امان الله خان نیات که بر سرمی پرورانید،نیات انسانی بود. اوازتوده ها بیگانه بود، طبیب نبض مریض را دیده .بعد دست به معالجه میزند، نبض جامعۀ خودرا ندانسته بودبراسپ مراد سواردردشت هموارخشک وسوزان وبی آب تازاند.تاآنکه راه برگشت به خود نگذاشت.

خانوادۀ ضد فرهنگ ترقی وتحول چنان ماهرانه نهال امیدبه ترقی وپیشرفت راازریشه برکندکه انسان بگوید لعنت به کار بدشیطان. دردرون این فعل وانفعال،کینه ونفرت انگلیس ناشی ازشکست فوران میکرد. یعنی که درادارۀ حاکمیت فساد حاکم گشت. فساد آن چنان به گردۀ تودهای محروم سنگینی میکرد که توده به خلاص گیر احتیاج شده بود. این فساد ماهرانه ازطرف اجانب رهبری میگشت. تازمینۀ را برای برگشت خود آماده گرداند. 

 امیر حبیب الله خادم دین رسو ل الله را هم به حیث یک عیارناموس پرست وطن دوست متعهد به ارمان غریب نوازی میشناسند. به کسی اجازه نمی دهند که ازین به بعد زیرالقاب سبک سرانه به افتخارات ونوامیس مردم ادبیات دورازانصاف استعمال نمایند. خادم دین رسو ل الله هم ازجمله کسانی بود که ازتوده ها برخاسته بود به ندای توده های مردم پاسخ مثبت داد وظیفۀ خویش را صادقانه به پیش برداوهرگزپا را برای سلطنت درمیدان پیش نکرده بود. بلکه اورا دربام بلند کردند. فسادپیشه های دورۀ امانی باردیگربه صدای ارتجاع لبیک گفتند.جاده را برای دشمن اصلی ملت آزاد افغا نستان ((نادرخان)) این حرام نمک دربارهموارساختند. بناً این تیری بود که دو فاخته را یکی ازتوده ها بیگانه دیگری ازاداره وحاکمیت بیگانه بی جان بسازد. 

 اگرتحلیل گران ودانشمندان وخبرگان کشور تنها به وقایع ظاهری کشور بنگرند وراه علاج را دریافتد نکنند وسازمان واحزاب سیاسی عیب های خودرا بپو شانند.مجموعاً این همه بی تفاوتیها به آب استادۀ میمانند که هرآن لحظه خطر ایجاد کرده اند ومی کنند وخواهند کرد. برای اینکه آینده های طولانی این سرزمین دیگر از خطرآب استاده ((بروز سیلاب ها ایجاد زلزله ها)) جلو گیری شود بازهم سری میزنیم به آدرس دکترحسین اسکندری که: داد وستد ومعاملۀ آزادی وانضبات را بنام صلح معنی دارقلم داد نموده که اخلاق انسانی می آفریند. یعنی که تمامی معضلات حل ناشدۀ تاریخی این سر زمین از طریق تعلیم وتربیت باید که شوند. به ادامۀ قبلی *ازطرف ديگر،برنامه‌هاي رسمي، قالبي براي انتقال مفاهيم ومحتواي علمي واخلاقي هستند، درحالي كه براي دروني شدن و الزام‌آوركردن مفاهيم اخلاقي واخلاقيات،به قالبهای متفاوت نيازمنديم كه به آن«برنامه‌ درسي پنهان» گفته مي‌شود.آموزش اخلاقي رابه طورخاص،ازطريق برنامه‌هاي پنهان كه شكلي غيررسمي دارند،چون روز(( عیاران)) ميتوان پياده كرد.نظريه‌پردازان تعلیمی وتربيتي تمركز برنامه‌هاي خودرا بردوره‌هايي قرارداده‌اند كه براي پذيرش جامعه درجهت تغيير اجتماع به سوی انکشاف وترقی اساسي هستند.پيشرفت انکشافات وتکنا لوژی وتحو لات اجتماعي، میدان آموزش را وسیع ساخته است.آموزش،ازآغوش مادر،محیط کوچه،مسجد، كودكستان،مکتب شروع شده وتا به یونورستی وبعد ازآن درجامعه تداوم گسترش وانکشاف می یابد.

   آموزش ویادگیری چنان درحال تغييراست كه قطب‌بندي‌هاي قديمي نظيرآموزش نخبگان دربرابرآموزش عمومي، آموزش خصوصي دربرابرآموزش جمعي، آموزش علوم دربرابر آموزش هنرهاي آزاد و آموزش درمکاتب حرفۀ ومسلکی، تبدیل به ساختارهای پیچیده ومغلق میگردد.

ظهوروسایل ارتباطات یا کمپیوتر، آموزش‌ها را خیلی منظم بسیط وارزان وبا ارزش ساخته است که ازین طریق مجموع عمل کردهای تعلیمی وتربیتی اجتماعی را بوجه احسن سازمان وتحت نظارت قرارداد.ما به دونوع آموزش سروکار داریم. 1- آموزش درمکتب که مطابق برنامه تنظیم شده وپلانیزه شده پیش برده میشود.2-آموزش دراجتماع طبق سنتهای پسند یده ،محیط کار وعمل که دراثرمشاهدات،طرزبرخوردها صورت میگیرد. 

 آموزش درمکتب،ارزشها خلق وخوی وعادات و انتظارات فردی را بربنیاد پاداش وجزا انتخاب مینماید. یعنی درحد صرفاً باسوادشدن درسطح درجۀ استعدادمیباشد((نیو)).آموزش ويادگيري اين خط‌مشي‌هاي موردانتظار،جزيي ازبرنامه است كه برمهارت‌هاي خاصي تأكيد مي‌كند؛ يادگيري اين مهارت‌ها كه بایدمنتظربماني،ازانجام بعضي امورخودداري كني،تلاش كني، بعضي كارها را به انجام برساني،مشغول باشي، با دانش‌آموزان همكاري كني، به همصنفی‌ها وفادارباشي،مرتب ودقيق باشي ونظايراين‌ها.

آموزش دراجتماع طبق سنتهای پسندیده،به شکل غیررسمی ازآغوش مادر،فامیل خانواده،قوم،خویش،محیط ومنطقه، مسجد صف نماز،اعیاد،روزهای باستان وغیره محیط سپورت وغیره وغیره که بیشترجنبۀ عاطفی دارد موقف انسان وانسانیت را دراثرمناسبات باهمی تجلی بخشیده وانسان را نظر به سطح وفهم ودرک واستعدادش به حیث شخصیت(( علمی، سیاسی، رزمی، هنری)) وغیره درجامعه معرفی میدارد. بلا شک این گونه افراد در آینده ممثل اراده قوت درجامعه از اتوریتۀ خاص برخوردارمیباشد.

مگرخصوصیات زنده گی آموزش وپرورش سازمان یافته فقط پلان تنظیم شده است برای پیشبرد انجام اموررسمی درمکتب. ازسوي ديگر، ساختار زندگي خانوادگي به تنهايي نمي‌تواند كودكان را براي وارد شدن به دنياي بزرگ آماده كند.نا بسامانیهای فرهنگی تعلیمی وتربیتی آموزشگاهي، اثرماندگاري بر افراد دارند و موجب مي‌شوند، دانش‌آموزان روابط اجتماعي موقتي برقراركنند، هويت فردي خود را پنهان سازند و مقررات آموزش رسمي را بپذيرند. ساختاررسمي مدرسه قبل از ورود به صنف، اين ايده‌ها را به شاگردان انتقال میدهد.

 دريبن معتقد بود كه نظام آموزش، تعلیمی وتربیتی رسمي،  نه تنها برنامه آشكار را آموزش مي‌دهد، بلكه روشن میسازد که ارزش‌هايي نظير داشتن استقلال وكسب موفقيت را كه براي ورود كودكان به جامعه بزرگسالان ضروري ومفيد هستند، به طورغيرمستقيم به آنان منتقل مي‌كند. خانواده نقش سنتي خود را درايجاد قوانين كلي،غيرشخصي وغير قابل تغييربه خوبي ايفا نمي‌كند.

امروزه اصول اخلاقي كه درخانواده اجرا مي‌شود، بيش ازهرچيزي مبتني برهيجانات واحساسات است؛ به طوري كه ادراك انتزاعي ازوظيفه وتكليف،نسبت به همدردي اهميت كمتري پيدا كرده است در مقابل درمدارس به روابط اجتماعي وازجمله به تكاليف ووظايف اهميت بيشتري داده مي‌شود.در واقع، درمدرسه نظام جامعي ازقوانين وجود دارد كه رفتار كودك را ازقبل تعيين مي‌كند. اوبايد به طورمنظم درصنف حاضرشود، بايد سرساعت مشخصي مکتب باشد ورفتاروظاهرمناسبي داشته باشد، نبايد امورصنف را به هم بزند،بايد درس‌هايش را ياد گرفته وتكاليفش را انجام داده باشد وبايد همه اينها را نيزبه شكل قابل قبولي انجام داده باشد. تمام اين اموردركنار هم، مقررات مدرسه را مي‌سازند. وازطريق تمرين اين مقررات در مدرسه، ما مي‌توانيم روح انضباط را دركودك به‌وجود آوريم.  

  تعلیم وتربیت رسمی: تعلیم و تربیت رسمی دراين معنا تربيت با نام مدرسه ومکتب عجین شده است عمدتاً با توجه به خاستگاه آن، امري اجتماعي و اجباري است. اين نوع تعلیم وتربيت با شكلي از فعاليت‌ها تعريف مي‌شود كه به گفته ايسنر ازآن به عنوان تربيت اتوبوسي مي‌توان نام برد.  

 همه افراد درمبدأ واحدي سوارودرمقصدي واحد پياده مي‌شوند، وبيش ازآن كه به دنبال آنچه ميخواهند باشند،به آنچه لازم است آموزش ببينند،تن میدهند.
شكل‌گيري دنياي جديد، تحولات وتغييرات پيچيده وگسترده‌اي را درپي داشته است.                                                       

 قابل توجه علاقه مندان به تحول افغا نستان!

 مفاهيم پايه شكل دهنده جهان مدرن، شامل عقلانيت، آزادي و برابري است.«انسان نو» درمتن اين دنيا وبرپايه خردورزي خويش، به مثابه موجودي آزاد وبرابربا ديگران،به تدبيرمسايل فردي وجمعي خويش،اهتمام مي‌ورزد. سعی به خرچ میدهد دركانون اين اهتمام، تلاش گسترده‌اي قراردارد كه به منظورحل يك تعارض اصولي وبنيادي حذف شده است؛ تعارضي كه بين دو اصل آزادي وانضباط وجود دارد. اگرریشۀ آزادی و آگاهی، دروجود آدمی است. پس زنده گی بشر وبقای جامعه تابع به رعایت ازانضبات است.از اين منظر، تعلیم وتربيت ازچنان منزلت و اعتباري برخوردار بوده است كه به منزله سنگ بناي تحولات وتغييرات اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و علمي درنظرگرفته شده است.جهان مدرن، مرهون شكل‌گيري انسان نواست واين وظيفه مهم برعهده تعلیم وتربيت گذاشته شده است.درهمين راستا، تأسيس نهادهاي اجتماعي كه اين وظيفه را به دوش بكشند، ضرورتي اجتناب ‌ناپذيربوده است.شكل گيري نهاد مدرسه و نهادهاي وابسته به آن، براساس اين احساس ضرورت، صورت بيروني پيدا كرده است. مکتب ومحیط تعلیم وتربیه یک توقف گاه است، وظيفه آماده سازي انسان نورا براي ورود به جامعه و ايفاي نقش مؤثروكارآمد برعهده دارد. پيچيدگي تحولات اجتماعي، تغييرات اقتصادي وسياسي و پيشرفت‌هاي علمي و فرهنگي، درمفهوم ومعنا، مأموريت‌ها ووظايف مدرسه وترسيم چشم‌اندازهاي حال وآينده آن نقش مهمي داشته‌اند.  

تعلیم تربيت غيررسمي:تربيت سنتي به لحاظ ماهيت غيررسمي‌اش،غيرساختاري است.علاوه براين،تربيت سنتي ماهيت شناختاري ندارد. ماهيت غيرشناختاري تربيت غيررسمي وسنتي، زمينه برخورد آزاد غيرمتني ونامدون را فراهم مي‌آورد؛ آن هم فارغ ازجريان آموزش رسمي وآثاروتأثيرات انكارناپذيرآن، ودرفضايي كه لحن گفتار ازخود گفتاراهميت والاتري دارد و حاشيه‌هاي مفيد متن برسياهه‌هاي متن، اولويت پيدا مي‌كنند.

اين تعلیم وتربيت،برخلاف تعلیم وتربيت رسمي گسترده است و درمكان و زمان معين ومحدود خلاصه نمي‌شود.چنين وضع تعلیمی وتربيتی عمدتاً سنتي و مستلزم ومتضمن شاگردي كردن،به جاي ميخ، برچكش متمركز است. دانش ضمني درآن مهم‌ترازمعرفت كانوني است و آنچه گفته نمي‌شود،تأثير‌گذارترازآن است كه به صراحت بيان مي‌شود از اين رو، اين نوع تعلیم وتربيت مي‌تواند تأثيرات نامحسوس وشگرف خود را برجاي بگذارد.
تعلیم و تربيت سنتي برخلاف تعلیم و تربيت رسمي مدرن،دردوسطح ناشناختاري وفراشناختاري آثارشگرف خود را برافراد تحميل ميكند. درسطح ناشناختاري، به استقرارنوعي رويكرد علمي درفرد مي‌انجامد. طرزرفتارو طرزتلقي افرادبيش ازآن كه متأثرازآموزش مستقيم ورسمي شناختاري باشد، تابع حضوررو دررو ولحظه به لحظه درموقعيت‌ها وشرايط عيني بروز وتداوم اعمال آدمي است؛ شرايطي كه امكان بروزعملي را فراهم مي‌سازند و اثربخش بودن ومفيد بودن عمل را درشرايط عيني نشان مي‌دهند.

در اين موقعيت‌ها، احساس‌ها با اعمال گره مي‌خورند و طعم تلخ و شيرين تجارت، ذائقه‌ آدمي را هميشه تازه نگه مي‌دارد و خاطره‌هاي ماندگاري را درذهن وي برجاي مي‌گذارد.
 تعلیم و تربيت سنتي برخلاف تربيت رسمي و مدرن، ماهيتي نهفته و پنهان دارد؛ هرچند آشكارشود. اين درحالي است كه تربيت مدرن ماهيت آشكاري دارد؛ حتي اگربيان نشود وپنهان بماند. محوراصلي تلاش‌هاي مربيان درتربيت جديد، واضح كردن، ساده كردن وروشن‌تركردن موضوع‌ها وراه وروش‌هاي متفاوت ومختلف است.

 ازلوازم چنين رويكردي،خرد‌پذير كردن موضوع‌هاست.درنظر گرفتن تفكرمنطقي واستفاده ازمقولۀ هوش درتبيين ونشان دادن روابط مفاهيم ومسايل دراين چارچوب، ضرورتي اجتناب‌ناپذير دارد. مقوله هوش هيجاني نيز كه درپژوهش‌هاي اخير مورد توجه قرارگرفته است، دراين راستا تحليل مي‌شود. نشان دادن اهميت ونقش هيجان‌ها درراه‌اندازي وبهره‌وري هوش، تلاشي است در اين جهت كه ربط منطقي هيجان‌ها و تفكروهوش را تبيين كند ونقش ابزاري هيجانات وعواطف را درتربيت عقلاني نشان دهد..
 ازاين رو،گفت‌وگوپيرامون تربيت پنهان،هيچ‌گاه آن را آشكارنخواهد ساخت وهمچنان پنهان خواهد ماند وآثار شگرف خود را برجاي خواهد گذاشت. حضورتعلیم تربيت پنهان درزندگي، مثل طعم شيرين نوشيدني گوارايي است كه اگر درباره آن بحث شود، به چشم نمي‌آيد و درعين حال همگان ازطعم شيرين آن لذت خواهند برد.تربيت سنتي اصولاً پنهان است وازاين منظر، اصولي‌ترين وبنيادي‌ترين تفاوت را ازحيث ماهيت وعملكرد با تربيت رسمي ومدرن دارد.

 

 

+++++++++++++++++++++++++

 

مغزانسان سنگ نیست که بدون منفذ بوده وقابلیت بازتاب رانداشته باشدمغزانسان مرکزمنفذ نوری است که همه حوادث را با شعاعات موج نوری می پذیرد وآنرابعد ازهضم وجذب،باکیفیت ساخته برایش شکل ومضمون تازه میبخشد دوباره ازموقف ذره به جهان کیهان بازتاب میدهد.

کسی که توان دشمنی کرد ن را دارا باشد میتواند دوست خوب هم شود

خوشه چین گفت: آدم ضعیف، توان دوست شدن را با کسی ندارد چه رسد به اینکه با کسی دشمنی کند. خانوادۀ جنبش فعال و متحرک ووطن پرست از وجود مبتکرین وخلاق تصفیه گردید،دروجود چند فرد خالی ذهن وکهنه خیال نمیشود که دوباره آن جنبش با اعتباررا فعال ساخت مگرآنکه فضای ایجادشود تا پیش قراولان جدیدی درعصرنوین زاده شوند.  

زبان دپلما سی زبان نوع اداره وحاکمیت است، به خود اجازه میدهیم که درمقابل حاکمیت های استعماری،قانون گریز دشمن مردم ودشمن فرهنگ واخلاق برای فهماندن مردم اززبان علم از زبان تجربه وانواع زبان های دیگر استفاده نماییم.

ازشرق وغرب ازشمال وجنوب وازآسمان وزمین،ازمنابع ملی ومنابع بین المللی مسئلۀ شکست وپیروزی امریکارا ((درجغرافیای سیاسی افغا نستان))به بحث میگیرند.کسی نمیگوید که این فضا این زمین این کوه ودره وادی ازکی بوده وبرای چه کسی باید تعلق داشته باشد؟؟.این همه دهن کجی ها زیرچترارباب متجاوز ا دعا هایی قانونی وغیرقانونی اشاره به آن میدهد  ماشینی که توسرانجام به سواری آن به سوی نیستی ابدی سوق داده میشوی باید بدانی ساخت ایالات متحدۀ امریکا است. اگروطن پرست عاقل وهوشمند هستی جایگاه خویش را درآتیه تعین نما.    

زمستان نمادوحشت زشتی وپلیدی،دشمنی با طبعیت زنده بوده برای فرارازین ماجرا،انسان آزاده احتیاج است. وبهارنماد،تکاپووجستجووهمت است.جان می بخشد،نفس راتازه میگرداند،درین سازنده گی وبافندگی انسان ایجادگرخلاق است.

عیارا!توبهــــــــــا رآزادۀ فضـــــــــــــــــا را تازه کن

بارعد وبــــــــــرق،شعاربده آهنگ آزادی را آوازه کن

نسل شعلۀ خاموش وخلق مرده،هردوگویـنـدباهم به زبان

جنبش ما فلج است.ای پیک صبا موج بزن دلهارا تازه کن

پیام زمان برگشته ازدر،میرسد با چهرۀ افــــــــــــــروخته

وجدان به شرف گفت برخیـــــــزیم وفارا تــــــــــازه کن

 برادران را دف زنان ورفقا را زیبد کـــــــــــــــف زنان

ادیبان شعرگو نطاقــــان خوش گـــوی را اجــــــازه کن

ازخلق بی دفاع قیام ببین، ازفساد بیــــن رکــــــــــوع را

گنهکاران به سجده می آیند.امـــــام تونمازرا تازه کــن

شماره به خدا قسم بگویید خلقهای صلح جووخیــــرجو

خوشه چین؟توبــــــاردیـــــگرعهدعذراء را تـــــــازه کن

عذارأ: به معنی، دوشیزه،باکره، گوهرقیمت بها استعمال نا شده عهد عذرا را تازه کردن به معنی رفتن از ایام پیری به سوی آغازجوانی وکم تجربگی وشروع عشق به رخ زیبای کسی که با(( موهای سیاه القاسی وچهرۀ جذاب سفید روشن مهتابی،متمایل به رنگ سرخ انقلابی است که ترجمانی ازسه رنگ ،رنگ سیاه، اسارت، رنگ سفید آزادی ورنگ سرخ « بیداری توده ها».بیرق عیاران را افاده مینماید.هرگزخدا ی لا یزال دیگرآن چنان زیبا رخی را خلق نکرده است ممکن نیست.   بناً آن عذراءایدیال(( انقلابی)) جامه بدل کرده است استخوانش خاکسترتنها روانش با این عصرا ست که میشود ازان به منزلۀ شکست آرزوها وارمانها یاد نمود.عشق گله مند است که عاشق شدی، مگررسم عاشقی بجا نکردی؟ بروعاشق شدن را ازپروانه بیاموزوشمع چگونه بخاطر رنجهای بی کران معشوقه اش درروغن خود به عمرش پایان می دهد .بلبل سخن دان ازماجرا درگوش گل ریحان ناله می کشد.عشق به خدا عشق به(( دختر& پسر)) عشق به خرد، عشق به انسان وانسانیت ،عشق به وطن، عشق به خلق، عشق به مردم،عشق به گل، عشق به صحرا ودشت وبیابان عشق به سپورت،عشق به موسیقی،عشق به رسامی، وغیره سرانجام عشق به مبارزۀ میهنی.

مبارزۀ وطن پرستانه سکۀ را بنام عیارزده است وعیارمیگوید آغازگرکارم اینگونه به محاسبه می گیرم آیا من آنقدرقوی هستم ؟با این شخصیت مفید بسازم وبا آن شخصیت مضر به مقابله برخیزم،توان این فرضیه  راداشته باشم که نقصی درکارایجاد میگرددوبدانم که نقص کارما درکجا بوده وکارما درکجا به موانع روبه رومیگردد. مروری برای تجربۀ کاری وآموزش ازان بیان میداردکه زندگی سیاسی «لبۀ تیغ» نیست پاسداری ازنهادخانوادۀ جنبش تحول پسند وترقی خواه دردنیای قرن بیست ویک فرض عین است.

به عیاران گفته اندکه بهترین شخصیت، خوش نام ترین فرد، نطاق چیره دست وسخن وروشرین کلام محبوب القلوب خویش را به  حیث حریف پیش تازدرانتخابات ریاست جمهوری آینده پیشکش میدارد.

کنون که قرۀفال بنام عیارزده میشود،عیار، وجدان، شرافت، حیثیت، صداقت،صیانت ازناموس وطن را با لا ترازهر امتیاز مادی می پندارد. برای عیارهمین قدرکفایت مینماید که بگویندعیار انسان دوست است، باوجدان است یک وطن پرست صادق وشریف است درراه اعتلای کشور ازهیچ نوع زحمت کشی دریغ نمی ورزد.

بگونۀ یک گروه ازحزبی ها ی سرکاری روی کار آورده شده وبعد شکست خورده برای اینکه ازحریفان پیشی بجویند وتعداد اکثریت آرأ را ازان خود نمایند واز امتیازات دولتی استفاده های نا جایز نمایند، ازکوچه و پس کوچه زن وفرزند نواسه و نبیره این وآن را اعتقاد به حزب دارد ویا ندارد((رشوت خورباشد، به مال ملت دستبرد زده باشد)) معاش میدهمش جمع آوری نمی کند.

با یکی ازدوستان کوهستانی خود گفتم که این بار توت را دست چینی کردحتی ازبلند ترین شاخۀ درخت.وازروی زمین کُرد نباید جمع آوری نمود زیراکه درمیان آن، پیغال گنجش، فوصیل چرچرک وغیره میباشد.خوردنش به صحت مضراست.  

قصه را ازینجا آغازمینمایم.تکرا احسن خلاقیت وشکوفایی ازسختی ها ومصائب بوجود می آیند.

بلی سختیها را دیدیم ومشکلات را تجربه کردیم، خودخواهیها«منمی»ها را دیدیم عاقبت این منمیها تباهی ملت بوده است برای رفع مشکل وبیرون شدن بحران ها درشرایط معاصربه آموزش های جدید ضرورت می افتد.بازهم به پیش قراولان سیاسی  قابل محاسبه عرض ادب تقدیم میدارم، شما تاحد توان آنچه که دردل تان بود خواستید درعرصۀ سیاست گذاریها پیاده نمایید. کمبودیهایی را داشت که نتوانستید که عملی نمایید.شما سیاست را به طورشاید وباید که آموخته بودید برای ما هم میگفتید و آموخته بودید ومی دانستید که درسیاست های خوردوبزرگ چگونه راهبردی را انتخاب نمایید مگراین حرف را اخلاقاً اقرار نکردید که به اساس توافق ایدیولوژیکی با لای ما تحمیل شد.                                                                                       اعضای بلند پایه ومسؤلین درجه یک اعضای دفترسیاسی و منشیان کمیتۀ مرکزی، درامریکا،لندن،آلمان وروسیه وبعضی کشورهای دیگر که همه کاره بودند. درغندی خیر نشسته اند مدت زیاده ازچهارده سال میشود که یک تعداد افراد پائین رتبه   زیر پاشنۀ آهنین حکومت هالند قرار گرفته اند.

کسی به داد شان نمی رسد و ((سخن ورانی هستند ازسخن گوها ی بلند با لای حزب دموکراتیک خلق افغانستان وعضوکمیتۀ مرکزی حزب)) فعلاً یکی ازشخصیتهای سیاسی طرف اعتماد جامعه جهانی درحصۀ رفقای دیروز خود کورنمک شده اند. حتی اشارۀ ازجانب شان درمراجع معتبر صورت نگرفته که گفته میشد.

قضا یا ی افغانستان بالاترازان بوده که دولت مرد ان کنونی ودولت مردان گذشته دراداره ازخود استقلالیت می داشتند افغانستان گرفتار جنگ بین المللی بوده وفعلاً با تغیرکیفیت،شکل فرسوده((قرن12)) ومضمون نو((قرن21)) درآتش جنگ میسوزد. ازنظرآن تحلیل گر سیاسی افراد متهم به ناقضان حقوق بشرباید چه کسانی می بودند. سیاست ها به گونۀ اعمال نگردد که آب تابه گلو بچه زیر پا.

سه چیزرا مردم به خود قباله کرده نمیتواند.

1- مسجد: جای عبادت است، عبادت به دربارخدا ((خان وغریب)) نمی خواهد. تفصیل موضوع عبادت را علمای کرام خوب می دانند.

2- وطن محل بودوباش تمامی کسانی است،به هر رنگی به هرزبانی،هرمذهبی  که درآنجا تولد شده است. دردفاع،آبادی عمران پیش رفت تحول ترقی،تأمین امنیت،مکلفیت دارند.وحق زنده گی را دارند.این مردم است که خود قانون میسازند وبرای حراست ازقانون،مسؤلین را انتخاب مینمایند. دولتی که ازسرومال وجان ناموس وطن دفاع کرده نتواند.

آن دولت دشمن مردم ونوکر بیگانه است.دولت اگرچپ باشد ویا راست

3- حزب یا جریان سیاسی: دارای قاعده وقانون میباشد درآن اندیشه خدمت به وطن وانسان وطن مطرح شده که روی برنامه واساس نامه ساخته میشود. هیچ کسی درجریان سیاسی نمیتواند مسیر این جریان را برای ارتقای اتوریته حیثیت شخصی خود تغیر بدهد. بناً باید که این افراد را به حیث خائن به ارمان شناخت واگرچنان یک حزب درسطح رهبری دولت خلاف موازین اخلاقی به اساس کودتا وحرکتهای ماجرا جویانه اخذ موقع نماید. مسؤولین چنان یک حزب را که نتوانند به ندای مردم پاسخ به موقع دهد مجرم شناخت. چرا که موتور حزب دراختیاررهبری است صفوف ازاوامر اطاعت مینماید.  

این را میگویند که حزب وکورکورانه اعتماد کردن به آدرس یگان افراد واشخاص.

آدرس کسانی که دیروزهم به طرف مالب خند نمی زدند، امروزهم نمی زنند فراد هم نخواهند زد.

فعلاً آرام خوابیده

اگرخواهی که یابی لذت خو

سره ده سایه بان پاهاره ده آفتاو

کاری که از نظر عیارا ن گناه نا بخشیدنی است

نسلهای برخاسته ازشرایط انکشافات وتکنا لوژی معاصر میگویند که ما راه شما را به گونۀ امروزی تعقیب مینماییم دست ازسرما بردارید.میدان عصرنوین میدان کا رآفرینی وآموزش نوین سیاسی درمیدان سیاست می طلبد. امروزه روز درعصر جدید فن آوری اطلاعات وبکارگیری ازان وآموزش این دانش درزنده گی روزمره حرف اول را می زند.

خوشبختانه که کلید تمامی آموزش وپرورش بدست محققان و کارشناسان برجستۀ فن آوری اطلاعات قرارگرفته است. ابعاد گوناگون اقتصاد،سیاست و فلسفه فرهنگ وهنروغیره وغیره راها را، درین جاده تدارک دیده اند.

تنظیم شدن درین راه ظاهراً دوکلمۀ متضاد را برجسته می سازد. 1- آزادی 2-انضباط ودسپلین زمانیکه انضباط و آزادی راه سازش وآشتی را باهم درپیش بگیرند.عدالت باچهرۀ زیبا ازگریبان فضایل اخلاقی سربا لا مینماید.                                ببینیم آزادی جولانگاه وسیع است برای آگاه شدن ویا رشد دهنده ومکمل کنندۀ آگاهی وعدالت.خردمندان،روشن فکران، آزاده گان وآزاد اندیشان درمجموع ازین دسته مردمان شریف همه کسانی که مدعی اند خودرا درخدمت انسان وانسانیت قراربدهند.

این گروه شخصیت ها به گونۀ معلم حاکم به مضمون خود، داکترطب حاکم به مسلک خود، شخصیت نظامی حین سفر بری با شناخت دقیق ازمحاکمۀ وضعیت،شخصیت وطن پرست وانقلابی با شناخت علمی ازجامعه و مناسبات اتنیکی وپیوند ارگانیکی اقوام ازلحاظ سوابق تاریخی،باورها واعتقا دات مردم ،رسم ورواجها، مسلکهای گوناگون وروانشناسی مربوط به همان علم ومسلک،ازمهارت کامل برخورداربوده متعهد وبه خود باورداشته میباشند.

بازگشت به عهد جوانی از ایام پیری سخت ونا ممکن ولی تجربه است که با نسل امروزوفردای کشورمان برویم همه چیزرا آغاز از((تربیت)) تکیه روی معیارها وارزشها،گفته ها ونظریات و اعتقادات را که پیرامون جهان و هستی می پردازند، زند گی و فعالیت مثمرانسان را قابل فهم وهضم می گرداند. درچوکات دو کلمۀ متضاد مدنظر می گیریم

آشتی دادن آزادی وانضبات.

 دکترحسین اسکندری: مقالۀ نوشته است درین باره ونگارنده به سهم خویش ازان آموخته است آموختۀ خویش را به زبان قابل فهم وطنی خودش این طور می نویسد :آزادي افراد برخاسته ازضرورت نا خود آگاه وجودي اواست وانضباط: عبارت میباشد از طرزبکارگیری درمنا سبات بیرونی است.تربيت حد مرزبین انضبات وآزادی است که آنرا میتوانیم بنام مصالحه وسازش یاد نماییم اين مصالحه وسازش راه دشوارسفرمارپیچی را طی طریق مینماید((کبل زیرکانکریت))، حدومرزبین تربیت وآزادی طورطبعی هردو قواعد می آفرینند اخلاق ایجاد مینمایند تا ازان رعایت شود. یک اتفاق است اتفاقی که انسانها درین پروسه خودرا می یابند ورضایت طرفین حاصل می گردد احساس رضایت خاطر،لذت بخش است. رضایت، احساس رضایت  ولذت بردن ازین دو به درک نا خود آگاه مبدل می گردد.                                                                                                                              تربیت وآموزش: نشان‌دهنده عبورازيك منطقه دانش به منطقه‌اي ديگراست؛(( محیط خانه،قریه،مکتب، فاکولته، محیط اکادمیک، محافل سیاسی، میدان مبارزات سیاسی، شکستها وبردوباختهای سیاسی معامله ها، صلحها درسطح ملی وبین ا لمللی تظاهرات ومیتنگها،زندان ها،اعدام ها و وافروختن جنگها، تا سرحد جنایات جنگی وفاجعه های بشری،سازشها، پروتوکولها، انکار کردن ازمفاد مندرج پروتوکولها وکنارآمدنهای میکانیکی وزود گذربرای سرکوبی حریف قوی(( دوران تغیروتحول حاکمیت حزب دمو کراتیک خلق با جناح ضعیف کنارآمدن جناح قوی را ازپا انداختن )) وغیره وغیره ازكانون به پيرامون وازپيرامون به مركز، ازقاعده به استفاده، وازعلمي بودن به فني بودن.رشد وتحول آدمي تابع مجموع فعالیتهای است كه فرد طي حضورخود درآن،نه تنها قواعد زيستن را مي‌آموزد، بلكه اکثراوقات دردام ها وچاه ها می افتد ویا ازراه اصل به بیراه میرود. این بیراهه رفتن ها ودرچاله افتادن ها چنانچه که سردولت مردان حزب دموکراتیک خلق را خورد.                                                                                                                آموزش صريح يا واضح: اکثراً نویسندگان ما کوشش مینمایند که خوب بنویسند وکوشش مینمایند از اصطلاحات ومفاهیمی استفاده ببرند که زودفهم وعام فهم وجامع بوده باشد. چیزهای را درنوشته های خود افزود مینمایند که ازان بوی شفافیت ،پاکی و تمیزی، صمیمیت، لطف ومهربانی به مشام میرسد. خود این هنرنویسندگی فضای جروبحث ها را درآموزش رنگ وزیبایی میبخشد نه اینکه خسته کن واقع نمی گردد بلکه محیط جروبحث را آهسته آهسته به مدارج جروبحث اکادمیک با لا برده عناصروشخصیت مربود علوم مختلف را دریک رقابت مشروع وقانونمند وشرافت مندانه میکشاند. این محیط مشروع وقانونمند به گفتۀ  ((خوشه چین)) میگوید درتمامی تیم های هنری عدم انضبات پذیری به مشاهده میرسد. مانند تیم های سپورتی،تیم های سیاسی  وحلقات اجتماعی !اما گروه هنری((آرکسترموزیک)) را برآن است همه یکدیگر را به رسمیت میشناسند وکوشش مینمایند همدیگررا تعقیب ورعایت نمایند ازین خاطر است که همیش آهنگ دلشاد واقع می گردد.

یا به عبارۀ دیگرصاحب قلم را دریکی ازمحافل دعوت دادند که تودم ازعیاری میزنی ولی عیار امیرحبیب الله کلکانی خادم دین رسول الله که بخش عمده وزندۀ سرفصل حوادث تاریخی کشوربود،این تاریخ حقیقی را به اشارۀ دزدان آزادی کشور، جعل نگاری کردند تا نسل اندرنسل کشور تاریخ را غلط بیاموزند چطورباید که ازحقش دفاع صورت بگیرد.

آب استاده

دانايي ازمنطقه خطرناک که درآن مرگ وزنده گی هردوباهم دریک تارخام گره خورده اند قابل ترس میباشد. اين ترس‌ها كه به طورضمني درجريان آموزش مداخله مي‌كنند،دريادگيري به طوراساسي مشاركت دارند.توجه به اين بخش دانش و پرداختن ومجال دادن به آن،نقش مهمي درتحقق يادگيري دارد.

یک تیردوفاخته

گلوی امیرحبیب الله کلکانی خادم دین رسول الله را کسانی فشار دادند که حکم تکفیر امیر امان الله خان را صادرکرده بودند ونادرغداررا براریکۀ قدرت نشاندند وبعد بنامش خطبه خواندند.(( تفنگ ازانگلیس، روحانیت + فرهنگ قبیله مرمی تفنگ))

اگر درخانه کس است یک حرف بس است

بعدش این کشتاربی رحمانۀ طرفداران امیر حبیب الله وحمله برسرمین دیگران تاسرحد محوفرهنگ بومی و کتاب الفبای زبان مادری دل تاریخ را می کاود.آبی بود بود که ازمنبع انگلیس جریان داشت، دارد، وخواهد پیدا کرد.

بعضی ازنویسندگان چیره دست وتوانمند کشورما میخواهند که وقایع تاریخی کشوررا خوب رسامی ورنگ آمیزی نمایند مگر هیچ گاهی نخواسته اند که حقایق را ازدرون حوادث محضر ترتیب دهند علل وعوامل را برجسته بسازند وبه اختیار دادگاه «مردم»قراربدهند. نویسنده زمانی میخواهد ازقضایا عکس برداری نماید بدان که روی نوارفلم نایتریت نقره است. نایت نقره دراثررویت حادثه ظاهر صحنه را فوتو کاپی مینماید. ونویسندگان محترم ما درپهلوی ازینکه به مسایل کیمیاوی علل ها توجه داشته باشند یک محاسب خوب هم باشند که برای چه کسانی ازکیسه سرکارمی بخشند وازعزت وحرمت وجدان وشرافت توده ها چه مقداری را دردامن دزدان آزادی کشورواریزمیسازند.

درهفتۀ آینده به مناسبت 18جنوری مصادف است به28 اسدکه به سرنوشت امیرحبیب الله خادم دین رسول الله گره خورده است. مجموع مقالات عیاری ازخراسان اثر استاذ خلیل الله خلیلی را  که طی قسمت های جداگانه ازطریق سایت آریایی به نشر سپرده بودم یک باردیگرمکملاً غرض مطالعۀ علاقه مندان محترم قرارمیدهم تا بخوانند بدانند وبه تحلیل وتجزیه بگیرند، طبیبان به دنبال حامل مکروب میگردند تا خود مکروب(( خود حادثه قابل بحث نه بلکه عامل وحامل حادثه را به کنجکاوی گرفت)) تاازین به بعد بادرک ازنارواییهای(( انگشت شمار)) درباریان به تحقیروتوهین مردم عیارپرورپرداخته نشود.عیاران هیچ گاهی نخواسته اند دامن هم وطن خودرا به دست اجانب بدهند این درباریان انگشت شمار وهواخواهان دوروپیش دسترخوان سلطنت اند که (( روحانیت را وسیله ساخته)) درحق مادروطن جفا ها کرده اند می کنند وخواهند کرد.

آب استاده به حیث عامل خطربه بحث گرفته میشود

باقی دارد

 

 


بالا
 
بازگشت