کشورعجایب  ، رهبران سیاسی عجیب ، مخالفین عجیب

 

ویکی لیکس یکی از اسرار  محرمانه در مورد حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان  را فاش کرد  . این نهاد که به  افشاگری اسناد محرم دستگاه دولتی و مخصوصاٌ استخبارات آمریکا  شهرت کاذب پیدا نموده است ، توجه ساده اندیشان را  قسمی به خود جلب میکند که گویا اسناد غیر قابل دسترسی را به  جهان عرضه میکند . در حالیکه این اسناد چندان ارزش  قابل ملاحظه را ندارد و یا دیگر ارزش اش را قبلاٌ از دست داده اند.

این نهاد افشاٌ نموده است که کرزی در لست رهبران سیاسی " ضعیف ترین رهبر سیاسی " است.  هدف ممکن جمله در  رهبران سیاسی وابسطه به غرب وناتو باشد.

گر چه هنوز بصورت واضیح افشاٌ نشده که ضعف کرزی در کدام جهات بیشتر متبازر است.  آیا او زیاد شرمندوک (شرمنوک) است ویا مانند بسیاری از افغانهای ما نمی تواند  " نی" در برابر کس بگوید. یا نمی تواند جامعه خود گردان افغانستان را رنگ و شکل دهد.

من فکر میکنم که شاید ضعف کرزی  در این بوده است که  نتوانست از بازی خوردن کارمندان با تجربه استخبارات انگلیس توسط شخصی که خود را  شخص دوم طالبا ن جا زده و صد ها هزار دالر را گرفته نا پدید شده است ، قبلاٌ جلو گیری نماید. واقعا، گناه (ضعف )کرزی در آن بوده است که ملاقاتها و تبادل پول در داخل مقر ریاست جمهوری صورت گرفته است.  

این کشور و مردم عجیب افغانستان ار همان شب که دستگاه استخباراتی آمریکا در کنفرانس بن  کرزی را بالای سینه همه اشتراک کننده گان  که هر کدام امید رهبری را داشتند، نشاند ، فهمیدند که کرزی  ضعیف ترین و وسیله ترین آله دست آمریکائیان و انگلیسها است. آیا این مردم عجیب نیستند ؟؟؟؟؟

این تحفه و تاج " طلائی" یا لقب قهرمانی آقای کرزی احتمالاٌ  ازاین علت  ناشی گردیده است یعنی به حساب غیرت افغانی متل عامیانه  باید در نظر گرفته میشد یعنی " اگر خرم از خر کسی پس بماند دمش را میبرم"  . وقتی صحبت ار رهبران ایتالیا، آلمان ، فرانسه ، روسیه و حتی از لیبیا به میان میآید، باید نامی از کرزی هم در لست آمریکائیان باشد، فرق نمیکند که با کدام  مهر، لقب  و تاج " طلائی".

چند مثال از عجیب بودن کشور افغانستان ، رهبران سیاسی و مخالفین سیاسی و مسلح دولت:

از آغاز قرن بیست تا امروز از جمله 13 زمامدار دولت در افغانستان هیچ کدام به شکل عادی یعنی به خواست ملت در رهبری دولت نیامده است.  هشت تن از زمامداران کشته شدند. 3 تن آنان مجبور به ترک کشور شان شدند . 4 زمامداد با کودتاٌ ها  مواجه و از قدرت بر انداخته شدند.

تعداد  فعالان سیاسی  همیشه فقط خود را توصیف و سازنده واقعیات تاریخی میدانند. دیگران را به ساده گی به  جرم سیاسی و خیانت تاریخی متهم میکنند.

هر رژیم سیاسی جدید رژیم و رژیم های گذشته را  متهم به خیانت و وطنفروشی مینمایند.

اپوزسیون  یا مخالفین دولت در هر زمانی به ساده گی  دیگران را  که با آنان موافق نیستند متهم به جاسوسی به دولت های خارجی میکنند.

طالبان جنگجو زور شان را با بریدن سر اسیران  نظامی و روشنفکران و از جمله  ژورنالستان  نشان میدهند. جنگجویان تنظیمی تا که توانستند معلم ، روشنفکر ، کارگر  را اختطاف و کشتند ، چشم کشیدند ، قطعه قطعه کردند و زنده پوست کردند. هر دو گروه  تا توانستند خوش خدمتی  به مزدور مزدوران انگلیس و آمریکا یعنی  دستگاه نظامی و استخباراتی  پاکستان نمودند.

حفیظ الله امین استادش را سر به نیست کرد و به افغانستان یک ملیونی اکتفا میکرد و به  نیست کردن مخالفین اش حکم قتل عام داده بود.

اکثریت رهبران احزاب چپ  به امید آبادی کشور خانه  خود را ویران نمودند.

اکثریت سازمانهای چپ مربوط به شعله جاوید سابقه  مبارزه مخفی شان را از طریق نزدیکی با سازمانهای  مختلفه در کشور های کاپیتالستی  (امپریالیزم سیاه) به پیش میبرند و به مبارزه " قهرآمیز شان ادامه میدهند. شعار حقوق بشر را به نا حق جاگزین  مبارزه سرخ و انقلابی نموده  و مبارزه دهقانی را در یخچالها گذاشته اند.

انتخابات در افغانستان مسخره تر ین در جهان است و افغانستان بزرگتری کشور تهیه کننده مواد مخدر در جهان است.

کاندید ها برای انتخابات پارلمان با جراٌاٌت تمام تقلب میکنند. و  عبدالله عبد الله ادعا میکند که 90 وکیل انتخابی در پارلمان جدید دارد.

احزاب چپ یعنی از حزب متلاشی شده  دموکراتیک خلق  هر کدام دیگری را  با شیوه های مختلف بباد انتقاد گرفته و حتی به خیانت ها متهم میسازند و سایت های انترنتی را از اتهام نامه ها و نامه های گله آمیز پر نموده اند آنقدر طولانی مینویسند که تا خود از ادامه تحریر آن خسته میشوند .  

برای اینکه گفته های خود را با منابع ثابت نمایم  قسمتی ار یک تحریر دلچسپ را ازوبلاک دلچسپ و خواندنی  و انتقادی " بلند گو" از جناب وفی دهزاد برگرفته و از نام ایشان به شما خواننده گان تقدیم میکنم و چند شعار انتخاباتی از کاندید های پارلمان افغانستان قبل از انتخابات که بعداز انتخابات اجازه ورد به پارلمان را بدست آورده اند:

انتخابات در راه است و ما تا هنوز به هیچ کاندیدی کمپاین ننموده ایم، این واقعاٌ یک گناه نا بخشودنی است.  بخاطر جبران این گناه ما در اینجا برای چند کاندید کمپاین میکنیم، امید وار هستم که بتوانم اینگونه این خطا را جبران کنم.

 

اسم و یا لقب کاندید: چهار شانه بی عقل

نشان انتخاباتی: یک خر

شعار انتخاباتی: همیشه زور بهتر از عقل است.

دلیل انتخاباتی: افغانستان در 5000 سال با استفاده از زور به اینجا رسیده است، اگر عقل هم در این مملکت بقدر ضرورت  استفاده میشد ، در این حالتی که حالا قرار داریم ، فقط در 500 سال میرسیدیم، باز 4500 سال دیگر را چی میکردیم؟

اسم و یا لقب کاندید: تیمکی

نشان انتخاباتی: چهار دانه دختر

شعار انتخاباتی: سیاه چشمک به من چشمک میزنی دلم را برده یی گپ نمیزنی

 

اسم و یا لقب کاندید: جنگسالار

نشان انتخاباتی: تصویر جدید از قصر دارلامان (دستآورد)

شعار انتخاباتی: خطاب به دیگر جنگ سالاران، من نمیتوانم، تو هم نمیتوانی، ما با هم میتوانیم در مدت 20 روز کابل را به فلان خود برابر نماییم.

اسم و یا لقب کاندید: طالب افراطی

نشان انتخاباتی: هفت کیلو پشم، یک کیبل همراه با چند واسکت انتحاری

شعار انتخاباتی:  تا زمانیکه فرمان های ملا عمر را دارید، ضرورت به عقل ندارید.

اسم و یا لقب کاندید: نوکر پاکستان

نشان انتخاباتی: یک کیلو دال همراه با عکس های از جنرال حمید گل، بدر منیر و نازیه اقبال

شعار انتخاباتی: چرک بودن هنر است، اگر نمیبود چرا برادران آنطرفی چرک هستند

 

اسم و یا لقب کاندید: لت سلطان محمود

نشان انتخاباتی: تره

شعار انتخاباتی: هر انسانیکه گفته حرکت کن که برکت ببینی، بد کرده

اسم و یا لقب کاندید:  خوش باور

نشان انتخاباتی: یک لبخند احمقانه

شعار انتخاباتی: من به شعار های دولت مخصوصاٌ شعار مبارزه با فساد اعتماد دارم، شما هم اعتماد داشته باشید.

قسمیکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته هم نوشته بودم، بعضی ها هستند که کاندید به دنیا آمده اند، این عزیزان کاندید زنده گی میکنند و امیدوار هستم که کاندید هم از این جهان رحلت کنند، اگر چنین نشود جفای بزرگی به حق این کاندید زاده گان خواهد بود.

دیشب در یکی از تلویزیونهای خصوصی مصاحبه ای را گذاشته بودند با سه کاندید برای انتخابات پارلمانی سال جاری که درمیان آنها یکی از  کاندید سالارها هم بود، کسی که در همه انتخابات های گذشته کاندید بودند که تا هنوز هم کاندید مانده اند.

این کاندید عزیز مثل همیشه اول که شروع با گفتار نمودند تا چند دقیقه اول من فکر میکردم که کدام شعر عربی را میخواند، ولی بعد از چند دقیقه مثلیکه کاندید عزیز درک نمودند که مردم بویی از این گفته ها نمیبرند، کمی گفته هایش را ساده تر ساختند که ما هم توانستیم کمی از گفته هایش را بفهمیم.

ایشان خودشانرا کاندید سخنسرا معرفی نمودند، و گفتند رهبر حزبی هستند که 98 سال از تاسیس آن حزب میگذرد که از سی سال بدینسو ایشان رهبری این حزب را بدوش دارند. اصلاً این کاندید یک داکتر است و انسانی بد نیست، همیشه به مردم خدمت نموده و دست شان هم به خون مردم آغشته نیست، بجز یک استثنا و آن اینکه دستهای ایشان به خون آله ........ اطفال آغشته است، چون ایشان داکتر جراحی هستند و  گاهگاهی اطفال را ختنه هم میکنند.

در اینجا بد نیست که قبل از ادامه مطلب یک سوال از مجری برنامه و جوابی از کاندید را بگذارم تا خواننده گان برداشتی از چگونگی سوالها و جوابها داشته باشند.  

سوال: شما روند انتخابات را چقدر دیموکراتیک، شفاف و مشروع میدانید.

جواب: با گرایش و نمایش از زوایا و زاویه حساس سیاسی، اجتماعی اهل بینش وصاحبنظران از ضلع و اضلاع و در زاویه زوایای این مثلث، در این انتخابات هم کما فی سابق مانند انتخابات گذشته کدام شفافیت و عدالت اجتماعی چشمگیر و دلپذیر نمیگردد.

اینگونه سوالها و جوابهای رومانتیک تا زمانی ادامه یافت که مجری از کاندید تعریف وظایف پارلمان را پرسید، بعد از ارایه  تعریف توسط کاندید مجری آن تحریف را نادرست خواند و خودش یک " تحریف " دیگر ارائه نمود و دقیقاً بعد از این تبادل تعریفها هردو طرف شروع نمودند به سوال و جواب از همدیگر.

 هرکدام تعریفی از دولت، قانون، وظایف پارلمان، فرق بین استجواب و استیضاح و قوای ثلاثه ارائه نموده و دیگری با رد آن تعریفها،  تعریفی از خود ارائه مینمود، گوینده تاکید داشت که تعریف هایش گرفته شده از یک حقوقدان مشهور است و کاندید هم اصرار داشت که گفته های ایشان گرفته شده از کتابهای بین المللی است، دو کاندید دیگر فقط تماشا چی بودند که در اخیر فرصتی پیدا شد و مجری از آنها هم سوالهای نمود که متاسفانه یکی از آنها نمیفهمید که فرق بین استجواب و استیضاح در کجاست.

آنها بحث مینمودند و ما هم لذت میبردیم، فقط تشویش داشتم که این بحث به فلان کشی نیانجامد که خوشبختانه گپ به آنجا نکشید، مرده بودم از خنده، براستی سوالها و جوابهای هردو طفلانه بود، این بحث ما را بیآد کج بحثی های دوران مکتب ما میآنداخت که اگر موضوعی را درست نمیفهمیدیم باز هم کم نیآورده و با استفاده از غیرت افغانی به شق و کله شخی خود ادامه میدادیم.

بهر حال خواست ما از خداوند همین است که این کاندید های عزیز را هیچگاهی از سر ما کم نکند، چون بدون اینها انتخاباتها هیچ لطفی نخواهد داشت.

 

http://nowandesh.blogfa.com/post-16.aspx

 

 


بالا
 
بازگشت