عبدالواحد سیدی

 

 

حافظه شخصی و اجتما عی

با تغیراتی که از اثر تکنالوژی هوشمند به این سپهر افزوده است

 

نگارش : عبدالواحد سیدی

روانشناسی حافظه را بدو  دسته تقسیم  میکند: اول:حافظه  شخصی  یا خصوصی و دو م حافظه مشترک یا اجتماعی .

 

چنانیکه گفته اند حافظه های ویژه که مر بوط به اندوخته های در مغز اشخاص انفرادی میباشد یا حافظه های غیر مشترک  با از بین رفتن  شخص می میرد . اما حافظه نوع دوم چیزی نیست که با مردن  شخص و یا اشخاص از بین رفته و دستخوش فنا و بربادی گردد. حافظه اجتماعی با قابلیت های غیرفردی قادر است  بطور جاودانه در بین  انسانها و جوامع وجود داشته باشد .این بایگانی در فراخواندن  حافظه های  مشترک  راز موفقیت و تکاملی نوع بشر است . در واقع این حافظه اجتماعی است که همیشه بمدد افراد بشر و جامعه انسانها بر امده و در بحرانی ترین لحظات زندگی انسان ها را مشحون از عدالت و کامیابی   میسازد.

 

شیوه های انباشت یا استفاده از حافظه اجتماعی:

شیوه های انباشت یا استفاده از حافظه اجتماعی با انباشهای متغیرو کمک از نیرو های سریع علوم  میتواند  خودش رابا سپهر اطلاعاتی جدید که پیش زمینه ای برای ثبت و بکار گیری این  حافظه ها میباشد  تغیرو تکامل دهد و این تغیرات  صرفاً در مسیری راه می پیماید که از اثر برداشت از این سپهر  اطلاعاتی که در حافظه اجتماعی موجود است همواره اشتباهات را با پالایش گری نخبگان و  عاقلان جامعه مرفوع ساخته و جای ابهام و سوالی را باقی نمیگذارند. و باید اذعان داشت که بشر از طوالی ایام به اینطرف به فراهم کردن و گرد آوری و حفظ این حافظه های اجتماعی  سعی بلیغ کرده اند و در زمانیکه  هنوز خط و نوشته وجود نداشت کوشیدند توسط روایات شفاهی مسایل مهم اجتماعی جامعه مدنی دوران خود را باهم نقل و از یک سینه بسینه دیگر و از یک نسل به نسل دیگر  انتقال دهند که در  درازنای کثرت روایات و تبدیلی راوی بعضاً این روایات آغشته به  تصور و خیال و سلیقه و یا اشتباهات عمدی و  تصادفی، ماهیت اصلی خویش را تغیر داده و از بین برده و سر انجام بیک روایتی اساطیری تبدیل شده است که قبول آن توسط  ذهن و مغز و منطق کار دشواری میباشد ولی باوجود آن در پرتو این سایه روشن ها بشر میتوانند  سرگذشت زندگی انسانهای که در طول هزاران سال فاصله با آنها در یک زنجیره حیاتی در تماس هستند و رابطه دارند را بصورت  افسانه و روایت بشناسند که یکی از این روایات محکم و افسانه  های ماندگار شاهنامه  های است که در ادبیات فارسی ما از  زمان دقیقی و حکیم  ابوالقاسم فردوسی یادگاری بس بزرگ و ماندگار مانده است که اکثراً در پرتو روشنی این سایه روشن ها ما میتوانیم  احکام  و مواد تاریخ آنزمان را بکمک سایر محفظه های که از همان زمان بیادگار مانده است  روشن سازیم که عبارت اند از آثار و علایم حیات و جاه مانده های از سیر تمدنی آن اقوام که حتی ما قادر نیستیم نامهای آنها را بشناسیم .

 

در گذشته ها حافظه های اجتماعی بناچار در همان جایی ذخیره میشد که خاطرات شخصی را در آن نگاه میداشتند ، یعنی این  خاطرات در مغز های افراد از قبیل ریش سفیدان قبیله ، خردمندان  بصورت شفاهی بیک تاریخ شفاهی در مغز چندین نفر از افراد و اشخاص  بایگانی می شده است . چنانچه اگر به شیوه روایات احادیث  پیغامبر اسلام حضرت محمد (ص)   مراجعه شود در می یابیم که در زمان  آنحضرت (ص) اشخاصی که کتابت و خط و قلم را یاد داشته باشند کم بوده است و معمولاً اعراب با داشتن حافظه قوی و ذهن وقاد رویداد های بزرگ  تاریخی و اجتماعی را در حافظه های خویش می سپاریدند و روایات آن  از شخص به شخص و از سینه به سینه ای  نقل میشد . و در آنجا در صورتی روایات قابل دقت و پذیرش بود که شخص راوی از صحت و سلامت مزاج بهره کافی میداشت درستگو و راست کردار میبود و مشابه به آنچه که او روایت کرده است دگر ها نیز  روایت کرده باشند و سخنان راوی دور از پذیرش عقل و منطق نباشد . چنانچه به صد ها هزار حدیث  از آنحضرت (ص) روایت شد و این روایت ها از طرف علمای حدیث مورد دقت  قار گرفت و با آن اسنادی را ذیدخل  ساختند که توسط آن سره از ناسره جدا میشد و در این کار نهایت دقت را بخرچ دادند تا توانستند از مجموع چندین  هزار حدیث آنانی را که به فن روایت مطابق به حافظه اجتماعی مردم و عصر بود پذیرفتند و دیگر ها را دور ریختند.

هر قدر طول خاطرات  در  روایات تدوین شده  زیاد گردد بهمان اندازه در بین آن سخنان  هرز و غیر واقعی و منطقی اضافه گردیده  و واقعیت  ها بشکل اسطوره های غیر  عامل در می آیند .

در آغاز  زمانیکه انسانها از حالات اولیه بیرون شدند و یک زندگی ساکن را اختیار کردند  بناچار  خاطرات مشترک  خود را بصورت تاریخ ، اسطوره ، روایات قومی  و افسانه با خود حمل میکردند  و این میراث را  از طریق گفتگو ، ترانه و سرود  و امثال آن  بفرزندان خود منتقل  می ساختند . چگونگی برپا کردن آتش ، تله گذاشتن برای شکار پرندگان و حیوانات چگونگی ساختن الوار(پل) بر روی رود خانه بخاطر عبور، یا نگهداری از گاو های نر برای شخم زدن زمینها و گاو های ماده برای تولید فر آورده های شیری همگی اینها  تجارب انباشته شده گروه بود  که در نورونهای عصبی  و سلولهای نورو گلی  و سیناپسهای  افراد بشر ذخیره میشد.

 

این نوع دسترسی بحافظه همگانی باعث آن میشد که حجم اطلاعات داده شده بسیار در سطح کم و ناچیز باشد . زیرا در  مغز های افراد  هر جامعه ای  فضای محدودی  برای ذخیره اطلاعات وجود داشت.

 

ولی تمدنها باعث این شد تا  محدودیت های محفظه های همگانی را از میان بردارد ، زیرا در سایه و پایۀ این تمدنها سواد  همگانی ساخته شد که حاصل آن سابقه امور اقتصادی را  بطور منظم  در حفظ خود آورد  و نتیجتاً هزاران کتابخانه و موزه  بر پا و ایجاد شد که در آن سیستم های ثبت شده بایگانی مسایل تاریخی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ، فرهنگ و همه خوانی جوامع  ابداع گردید. در این حالت حافظه های اجتماعی از مغز ها بر روی کتابها بیرون انتقال و تراوش یافته و ثبت شدند. با افزایش انباشت دانش  تمامی فراگرد  نو آوری و تحولات اجتماعی  تسریح یافت و این تحول بصورت تمدن موج جدیدی  بصورت متمدن ترین و توسعه یافته ترین  فرهنگی که  تا آنزمان بشر میشناخت  در آمد.

اینک انسانها در استانه یک تغیر و تحول دیگری  از گسترش  حافظه اجتماعی هستند که عناصر جدیدی  در این سپهر اطلاعاتی دخیل ساخته شده است . با خوب شدن وسایل حمل و نقل فاصله های بعید کره زمین که نهایت طولانی و سفر در آن نهایت خسته کننده و توانفرسا بود و بشر مجبور بود عمر ها صرف کند تا از یک سوی کره زمین بسوی دیگرش برسد ، سرها سفید میشد و  پا ها از رفتار باز می ماند این حالات دست بدست هم داده بشر را از سرنوشت اجتماعی نوع بشر  در بی خبری قرار میداد و معمولاً زمانیکه جنگهای تباه کن رخ میداد و ملت های که تحت ستم قرار میگرفتند هیچ ناجی ای بداد شان نمی رسید و از همین سبب است که در تاریخ قرون گذشته چه تمدنهای ناب از اثر دست اندازی  غاصبین که نام فاتحین را بخود گذاشته بودند از بین میرفتند. که وقایع درد ناک تاریخ مشحون از همچو بی عدالتی ها و درد های است که به بشر تنها و در مانده در ان عصر پیش شده است. ولی اکنون با پا در میانی وسایل حمل النقل سریع بشر قادر است با سرعت کیفیحرکت وضعی زمین و حتی سریعتر از آن حرکت کند و خود را بمحل مورد نظر خود برساند. همچنان است ایجاد ، فن چاپ و انباشتگی کتابخانه ها ، رساله ها اخبار ها و روزنامه ها و مجلات که روزانه به صدها هزار پیام را  در بین  انسانهای ساکن در زمین رد و بدل میکند .

 

 صنعت کامپیوتر و انتر نیت ، تلویژیونها ، سینما ها قدم های راسخ و استواری  هستند که قسمت اعظم حافظه های اجتماعی را در خود  بایگانی میکنند و یا همزمان به حافظه های شخصی انتقال میدهند .

 

 

علی رغم این همه  توش و توان و کوشش انتقال  بحافظه موج سوم (صنعت کامپیوتر و انترنیت)که جنبه  های حاکم را در جوامع مترقی پیدا کرده است و  توسط آن بحافظه  اجتماعی و حتی فرا ملیتی به ملیونها محفظه اطلاعاتی را با پیامهای سریع که حتی مرز های زمان را نیز شکسته اند به اطلاعات روز مره ما  جان  تازه می بخشد . ولی تا زمانیکه  حافظه های اجتماعی در مغز ها ی افراد  نگهداری میشد ، بطور مداوم دچار فرسودگی ، نوسازی ، درهم ریختگی ، ترکیب ، و ترکیب های مجدد میشد ، در این حالت حافظه،  حافظه فعال و متحرک بود  و به معنای واقعی زنده و قابل حس بود.

 

ایجاد  تمدن  عصر جدید با انتقال قسمت اعظم حافظه اجتماعی از مغز ها  به محیط خارج ، به آن جنبه عینیت بخشید  و آنرا در مصنوعات ، کتابها ، تراز پرداختها ، روزنامه ها ، عکس ها و فلم ها  متجلّی ساخت . به محض اینکه  علامتی در صفحه نقش بندد ، تصویری روی فلم ضبط  شود ، یا روزنامه ای چاپ شود ، دیگر متحرک نبوده  بلکه غیر فعال و استا باقی می ماند . فقط آنگاه که این علائم  ونماد ها بداخل مغز  بشر باز گردد ، دو باره جان می گیرد  و دستکاری میشود  و یا از نوع ترکیب  میشود . هر چند تمدن جدید  حافظه اجتماعی  را گسترش داد بر عکس باعث انجماد  نیز گردید.

چیزی که جهش  به سپهر اطلاعاتی  را از نظر تاریخی  تا به این حد هیجان انگیز کرده است ، نه تنها این است  که این جهش حافظه اجتماعی را بمیزان وسیع تری  گسترش داد ، بلکه  حافظه مرده را  دو باره از نو احیا کرد . چنانچه کامپیوتر  بعلت  توانایی انباشت داده ها ، وضعیتی ایجاد کرده است که قبلاً در تاریخ سابقه نداشت ، حافظه اجتماعی را هم گسترش داد و هم  زنده و متحرک کرد . و همین ترکیب است که کامپیوتر را  به نیروی محرکه  تمدن نو  مبدل ساخته است.

 

با گسترش این سپهر جدید اطلاعاتی  این حافظه از نو  گسترش یافته ، انرژیهای فرهنگی تازه ای  را آزاد میسازد ، زیرا  برنامه های رایانه یی (کامپیوتر) نه تنها بما این امکان را میسر میسازد  تا «علائم راداری» را انتظام بخشیم  و در قالب الگو های بهم پیوسته  واقعیات شکل دهیم ، بلکه حدود امکانات بشری را نیز بمقدار زیادی گسترش میدهد. ما عملاً می بینیم که کتابخانه ها همان داده های را که در خود دارد بدون کم و کاست در خود حفظ میداشته باشد که در پیامهای اصلی ایکه در متن کتابها وجود دارد  هیچنوع تغیری رو نما نمیگردد اما بر عکس ما میتوانیم  از رایانه ها بخواهیم  تا در باره چیز های «غیر تفکر »  فکر کند  ویا در باره چیز هایی بیندیشد که قبلاً در باره اش اندیشه نشده است . رایانه ها بما امکان دسترسی به نظریه های جدید ، افکار ، ایدیولوژیها ، بینش های هنری ، پیشرفتهای فنی ، نو آوریهای اقتصادی  و سیاسی را  که بمعنای واقعی قبل از این  غیر قابل تفکر  و غیر قابل تصور بودند  فراهم ساخته است.و از این طریق تحول تاریخی  را تسریع کرده است  و ما را بسوی  تنوع  اجتماعی  موج جدیدی از زندگی بشر  پیش میراند. و این  چیزیست که بشر توانست برای اولین مرتبه  به سپهر اطلاعاتی  ابزاری دست یابد تا بکمک آن بتواند  چندین  هزار مرتبه ارتباطش را سریعتر بسازد و برای اولین مرتبه در طول تاریخ امکانات مؤثری جهت  ارتباط ماشین با ماشین و شگفت انگیز تر ، گفتگوی  انسان  با محیط  هوشمند  اطرافش فراهم خواهد ساخت. و این بما میرساند  که ساختمان تمدن جدید  از تمام جهات  باهم در حال پیشرفت است.    

 


بالا
 
بازگشت