عبدالواحد سیدی

 

 

فساد و تباهی اخلاقی

 

 

نگارنده و پژوهشگر : عبدالواحد سیدی

 

میگویند در زمان حکمروایی امیر معاویه فساد و تباهی اخلاقی در شئون زندگی اعراب  فزونی یافته بود . چنانچه زمانیکه خالد والی مکه بود از زبان شاعری در باره زنان در مکه چنین شنیده شد که : کعبه جای خوبی است ، بخصوص هنگامیکه زنان آنجا می آیند و برای بوسیدن حجر اسود ما را پس و پیش می زنند.. خالد با شنیدن این شعر فرمان داد تا زنان و مردان  از هم جدا طواف کنند. یکی دیگر از شعرای بی بندو بار دوره اموی عبدالرحمن بن حسان بود که غزلی در باره دختر معاویه سرود و این در هنگامی بود  که امیر معاویه  بر سریر فرمانروایی اعراب نشسته بود و یزید پسر معاویه چون این اشعار را شنید ، بپدر خود از شاعر شکایت کرد و از پدرش خواست تا شاعر را بکشد .، زیرا که او  در طی غزلی زیبایی، از زیبایی و دلبری دختر معاویه این مضمون شعر سروده بود . ترجمه غزل:«دختر معاویه مانند مروارید درخشانی است که تازه از صدف بر آمده است .اگر نسبش را بخواهی ، کسی عالی تر از وی سراغ ندارم.»

پس از آنکه یزید غزل را به معاویه خواند ، معاویه با خونسردی گفت: واقعاً درست گفته است . و بالاخره پس از آنکه یزید از قول شاعر خواند که : « پهلو به پهلوی هم بکاخ سبز رفتم.» باز معاویه گفت شاید اینطور نبوده است . یزید و نزدیکان معاویه به آن شدند تا معاویه شاعر را تبه نماید . معاویه  شاعر را به مهربانی فرا خواند و گفت:این اشعار تو برای من درد سر شده است ؛ تو برای یک دخترم غزل سروده و از دختر دیگرم نام نبردی و او را بجان من انداختی . عبدالرحمن گفت واقعاً کار بدی کردم و حق با دختر دوم شماست ، برای این یکی اشعار بهتری خواهم گفت.. عبدالرحمن همان روز اشعارآبداری در باره دختر دوم معاویه گفت و میان مردم منتشر کرد و با این عمل ، خود را رسوا ساخت ؛ زیرا معاویه فقط یک دختر داشت ، و همینکه عبدالرحمن راجع بمعاشقه دختر دوم معاویه شعر سرود ، همه فهمیدند که  اشعار وی از اول پوچ و بی اساس بوده است .» [1]

این بود مقام و منزلت زنان در صدر اسلام و اوایل حکمرانی مسلمین.

اما با گذشت زمان و تلاقی تمدنها این وضع بیش دوام نیافت . فزونی بیش از حد کنیزان و زنان در عهد خلفای اموی و بعداً عباسی زمینه های خوشباشی مردم و بی بندو باری زنان حر و آزاد را نیز فراهم ساخت بقسمی که زنان عرب زیباترین  و با نمک ترین کنیزکان خود را به شوهران  هدیه میدادند  در صورتیکه پیش از آن مرد عرب جز زن خود بزن دیگری توجه نداشت و زن هم همینطور عفت و آبروی خودش را بخاطر پاکی خودش به شوهرش نگهمیداشت . ولی با  قاطی شدن فرهنگ عشرت طلبی  لذت جویی از زنان متعدد در بین اعراب عام شد و اعراب چه زن و چه مرد عفت ذاتی و طبیعی خود شان را از دست دادند . چه بسا از زنان حرمسرا ها که کنیزکان زیبای خود را می آراستند و سپس بخاطر همخوابگی به شوهران شان هدیه میدادند . در این صورت بود که زنان نیز با غلامان ترکی و خطایی که در دربار ها تعداد آن ها کم نبود می غونیدند پیش از اینکه از شوهران خود  تشویشی بدل راه دهندو به این صورت بود  که مردان  میزان غیرتمندی خود را در مسایل ناموسی از دست میدادند  که در اثر این اوضاع نا مطلوب قدر و قیمت زنان به هرزه گردی پایان آمد و زن  بانوی فرشته صفت از بلندی های طهارت و عصمت بر حضیض ناپاکی و پستی فرو افتاد  و بجای صفا و و صدق مکر و حیله وفسون و دشمنی در بین جامعه اشرافی آنوقت حکمفرما شد و این موضوع صد ها  مشاکل دیگر جامعه را با خود بطرف نیستی و بی مایگی فرو لغزاند. همزمان با این طرز معاشرتها عناصر مکر، فریب ، خدعه و معاملات ننگین در بین دربار ها و حرمسرا ها جاه باز کرد و راه گشود که از اثر آن  روزی نبود که در نتیجه  یک توطئه خونی ریختانده نشود که موضوع باعث بمیان آمدن حیله در دربار ها گردیده اغلباً باعث کشته شدن شخص خلیفه نیز میگردید .

با بمیان آمدن این حالات  سوء بد رفتاری با زنان شروع شد . شاعران در اشعار شان داستانها و مثلهایی در مورد مکر و حیله زنان  انشاء میکردند . چنانچه شاعری در همین عصر میگوید:«دختران خود را خیلی دوست دارم و از آنرو آرزو دارم آنها را بدست خود در گور بگذارم.» ؛ و دیگری میگوید:«چه سعادتی بالاتر از اینکه پسرم بماند و دخترم بمیرد ، چون بهترین داماد و حجله گور است.»

قرن چهارم و پنجم هجری تمدن اسلامی در نقطه عطف خود در راه کمال  رسیده بود ، ادیبان و شاعران در باره زنان مطالب و افکار شان را باز گو میکردند . دکتر حسین هیکل  نویسنده و روزنامه نگار چیره دست  مصری می نویسد:«قبل از اسلام زنان حجاب نداشتند و زینت خود را آشکاره میکردند بعداً از اثر سوء مفسد اسلام این کار را حرام کرد. [2]

بعضی دیگر از محققین عقیده دارند که قبل از ظهور اسلام ، یعنی در دوره جاهلیت ، اعراب برای نسوان ارزشی قایل نبودند و دختران برای خانواده ها مصیبت عظیمی بود . چنانچه قرآن در ایه های 60 و 61 سوره نحل این معنی را خبر میدهد: « اذا بشر احد هم بالانثی ضل وجه مسوداً و هو کظیم» یعنی چون مژده دختر بکسی میدادند ، رنگ و رویش سیاه میشد و خشمناک می گردید ؛ و در آیه 61 می فرماید: « با شنیدن این خبر ناگوار ، از مردم پنهان میشد ، نمیدانست آن دختر را با خواری نگاه دارد یا در زیر خاک پنهانش کند»

 


 

[1] - تاریخ تمدن اسلان ، جورجی زیدان ، ج/ پنجم ، ص 83 به بعد.

 

 


بالا
 
بازگشت