نقد و بررسی زلال "درس عشق" توسط  "ابوالفضل دادا

 

 

 

عرصه های گسترده ی «زلال» بر ادیبان فعّال در عالم اینترنت پوشیده نیست. هنوز عمری از این ژانر جهانی نگذشته که شاعرانی قدرتمند بر خود جذب نموده و با جریانی صادقانه از مرزها بسی فراتر می رود . چنانکه از نامش پیداست ، این نوع شعر بیشتر به زبانی شفاف در اوزان موسیقیائی روان و آهنگین می باشد. آنچه زلال را از سایر شعرهای کلاسیکی و سپید و نیمایی جدا می سازد ، قانونمند بودن و وجود اوزان امواجین منظم در آن است و حتّی مطالعه ی وزن و بررسی ساختار قالبی بی نظیر این شعر در مقایسه با سایر اشعار بطور صد در صد متفاوت بوده و در یک فرم ویژه ای انجام می گیرد.

زلال، مثل نثرواره و سپید و هایکو و طرح و نیمائی و امثال اینها توأمان با سهولت نوشتاری ( از لحاظ وزن و حدود ) و یا آزاد از قالب نمی باشد. برای اینکه چون گوهری ساییده شده بر سینه ی ادبیات نشانده شود،به ظرافت و حساسیّت قابل توجّهی نیاز دارد. اینکه بتوان در ژانری چون زلال، هم روی شعریت و آرایه ها زوم کرد و هم قالب را نگاهداشت،هنر است و این حرکات از دست کسی بر نمی آید مگر استاد اشعار کلاسیکی که کوههایی منظم از گذشته ها و صخرهایی محکم از راههایی وسیع و عمیق را پشت سر گذاشته باشد.

برخلاف اعتقاد دوستانی که عبارت « سبک زلال » را از گوگل در یافته و بعد از مطالعه، اقرار بر ناتوانی در نوشتن زلال کرده اند ، بسیار هم آسان و شیرین است، لیکن بدلیل محتوای بی نظیر موسیقیائی اش ، تا حدودی اشتیاق و دقّت و حوصله می طلبد. در هر حال ،خالق عالم و عالمیان را سپاسگزارم که لطفش را از ما دریغ نفرمود و در این زمان کوتاه شاهد ظهور شاعران با استعدادی در عرصه های نوآوری « زلال » هستیم.

جناب سیّد مصطفی سائس اولین زلالسرای افغانی هستند که قدم نورانی خویش را بر بارگاه زلال گذاشته و سعی بر ارتقاء جایگاه خویش در این عرصه ی گسترده داشته و با جدّیت تمام بسوی قله های رفیع و مقام استادی در شعر زلال پیش می روند . زلالی از ایشان در سایت وزین « شعر نو » خواندم و تحت تاثیر قرار گرفتم.

بنابراین تصمیم گرفتم قلمی هرچند ناچیز در این حوالی بچرخانم مگر بر دوستی مفید واقع گشت.
با کسب اجازه از شاعر محترم ، ابتدا شعر را بدقّت مرور می کنیم:

درس عشق (زلال عروضی پیوسته بدون قافیه)

بیــا کـه عشق کنیم
شویم محو در جوانی خویش
چــرا که وصل تو با عشق لـذتی دارد
فراتــر از غــزل نـاب و اصیــل
که عاشقی هنر است

بیا که عشق کنیــم
رها ز«من» همیشه «ما» بشویم
چــرا کــه عـشق زبـان دارد و سخن گــویـــد
بــرای تـفـرقــه ، نـفـرین خــدا
برای وصل درود

بیا که عشق کنیم
ز حــال مـا جهـان بیـــامـوزد:
دروس عشق ، عاشقانه خوانده ایم ز بس
غلام عشق وعاشقان شده ایم
زلالخوان شده ایم

شعر را خواندیم . پر محتوا و با گرایش بر زیباشناختی در همبستگی می باشد.
وارد کارگاه تشریح گشته و از جهات مختلف به جرّاحی این شعر زیبا می پردازیم:

الف- نقد و بررسی از لحاظ وزن و ریتم موسیقیائی:

شعر فوق در وزن « مفاعلن فعلات » با تکثیر اولی می باشد:

مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن مفاعلن فعلات
مفاعلن فعلات

از نوع زلالهای عروضی پیوسته بدون قافیه بوده و قانون زلال بطور کلی در آن رعایت شده و آهنگ کلمات متناسب با ریتمهای موسیقیائی و هماهنگ با سطور قرینه با طرح و هنر جالبی موجبات یکنواختی ملودیای عمودی را فراهم آورده است.
حقیر اصول نقد و بررسی را در اینجا رعایت نموده و جهت اطمینان دادن بر این که ریتم و اوزان موسیقیائی در این شعر به طور دقیق رعایت شده است یا نه، به تشریح اختصاصی و بررسی ساختار قالبی شعر فوق می پردازم مگر بعلت بکر بودنش برای مشتاقان زلال، قابل استفاده گشت:

2- بیــا کـه عشق کنیم(3ض)
1- شویم محو در جوانی خویش(5ض)
+- چــرا که وصل تو با عشق لـذتی دارد(7ض)
1- فراتــر از غــزل نـاب و اصیــل(5ض)
2- که عاشقی هنر است(3ض)

2- بیا که عشق کنیــم(3ض)
1- رها ز«من» همیشه «ما» بشویم(5ض)
+- چــرا کــه عـشق زبـان دارد و سخن گــویـــد(7ض)
1- بــرای تـفـرقــه ، نـفـرین خــدا(5ض)
2- برای وصل درود(3ض)

2- بیا که عشق کنیم(3ض)
1- ز حــال مـا جهـان بیـــامـوزد (5ض)
+- دروس عشق ، عاشقانه خوانده ایم ز بس(7ض)
1- غلام عشق وعاشقان شده ایم(5ض)
2- زلالخوان شده ایم(3ض)


نوع ساختار نظم شعر: عروضی
فرم ضرباهنگ: ( 3-5-7-5-3 )
تعداد ضرباهنگ بین دو سطر: 2
تعداد کل سطور هر زلال: 5

سطور مادر(+):
مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلات
چــرا که وصل تو با عشق لـذتی دارد(7ض)
چــرا کــه عـشق زبـان دارد و سخن گــویـــد(7ض)
دروس عشق ، عاشقانه خوانده ایم ز بس(7ض)
هر کدام دارای 7 ضرباهنگ با طول وزن و ریتم موسیقیائی برابر و هم آهنگ با سطور قرینه

سطور قرینه(1):
مفاعلن مفاعلن فعلات
شویم محو در جوانی خویش(5ض)
فراتــر از غــزل نـاب و اصیــل(5ض)
رها ز«من» همیشه «ما» بشویم(5ض)
بــرای تـفـرقــه ، نـفـرین خــدا(5ض)
ز حــال مـا جهـان بیـــامـوزد (5ض)
غلام عشق وعاشقان شده ایم(5ض)
هر کدام دارای 5 ضرباهنگ با طول وزن و ریتم موسیقیائی برابر

سطور قرینه(2):
مفاعلن فعلات
بیــا کـه عشق کنیم(3ض)
که عاشقی هنر است(3ض)
بیا که عشق کنیــم(3ض)
برای وصل درود(3ض)
بیا که عشق کنیم(3ض)
زلالخوان شده ایم(3ض)
هر کدام دارای 3 ضرباهنگ با طول وزن و ریتم موسیقیائی برابر.

تیجه : شعر فوق طبق قانون کلی زلال، از نوع شعرهای زلال عروضی پیوسته بدون قافیه بوده و قالبش عاری از ایراد است.

توجه: انتظار می رود موسیقی و وزن شعر از این هم روانتر باشد بخصوص در سطور قرینه (1)

ب- نقد و بررسی از لحاظ تکنیک و قوافی:

تکنیک تا حدّی بهتر بوده و کیفیّت مضمون در ارتباط عمودی عبارات، حفظ شده است. اما متاسفانه از قوافی خبری نیست و در عوض، احساسی داغ و ناب به دلنشینی آهنگ عبارات افزوده است.

یک اشتباه تیره ای که در این زلال پیوسته به چشم می خورد و شاعر ، بی توجّه بر آن، روی موضوع وقت نگذاشته است ، تکرار سطر « بیا که عشق کنیم » می باشد. در حالی که می توانست به یکی اکتفا نموده و با کمک گیری از دیگر آرایه ها بر کیفیت تکنیک و مضمون بیفزاید.

ج- نقد و بررسی از لحاظ آرایه های ادبی:

متاسّفانه از آرایه های بکر ادبی استفاده نشده و بیشتر به ایجاز سخن پرداخته شده است. لبته از کنایه ها و شفافیت بیان برخوردار است لیکن معمولاً در زلال پیوسته ، انتظار در خصوص استفاده از آرایه های بکر ، بالا می رود. پس جا دارد که شاعر عزیز در زلالهای آینده نسبت به این امر مهم همّت گمارند.

د- نقد و بررسی از لحاظ زبان و برداشت معانی:

زبان در این شعر، همان زبان ویژه ی زلال است. با توجّه به کاوش فوق، شاعر عزیز ، اوزان و قالب و قوانین زلال را در این شعر بطور کلی رعایت نموده و با توجّه به اینکه خلق زلال پیوسته ، مهارت بخصوصی می طلبد، از عهده ی کارش خوب برآمده است .
شاعر با این زبان شفاف و بی ریای خود در برابر محبّت گرم متقابل ، احساس مسئولیت نموده و در کنار طبع روان و جوشش درونی ، در محضر دل های پاک و صاف ، به سایش روح زیبا پسندش همت گماشته و سعی بر آن دارد که بیشترین لذت را در عالم سادگی، داشته باشد:


بیــا کـه عشق کنیم
شویم محو در جوانی خویش
چــرا که وصل تو با عشق لـذتی دارد
فراتــر از غــزل نـاب و اصیــل
که عاشقی هنر است


شاعر، عاشقی را هنر می داند و معتقد است که همه نمی توانند عاشق باشند. برای اینکه اولین شرط عاشق بودن، شکستن غرور بوده که از دست هر کس بر نیاید:


بیا که عشق کنیــم
رها ز«من» همیشه «ما» بشویم
چــرا کــه عـشق زبـان دارد و سخن گــویـــد
بــرای تـفـرقــه ، نـفـرین خــدا
برای وصل درود


شاعر در اینجا به نکته ی جالبی اشاره می فرماید که آن هم پیوستگی خالی از منیّت می باشد.
عشق،شکستن تکبر،عدم خودپسندی،وحدت و امسال اینها، همه ، جاری از چشمه ی ادب خدا می باشد.
همیشه آن کسی پایبند وحدت است که معرفت ربّانی دارد،
سلام خدا بر وصل و وحدت و نفرین خدا بر جدائی و تفرقه باد.


بیا که عشق کنیم
ز حــال مـا جهـان بیـــامـوزد:
دروس عشق ، عاشقانه خوانده ایم ز بس
غلام عشق وعاشقان شده ایم
زلالخوان شده ایم


معنی: بیا باهم صاف باشیم
بیا غرور را کنار بگذاریم و عشق بکنیم تا جهان از حال ما بیاموزد و بفهمد که :
ما درسهای عشق را از روی علاقه سپری کرده ایم تا اینکه غلام عشق و عاشقان و در نهایت، زلالخوان شده ایم .

عالم زلال، عالم عجیبی است. در حین اینکه سادگی دارد مملو از شیرینی خاصّی می باشد. شعر فوق در کل خوب بوده اما ای کاش از استعاره های بکری هم استفاده می شد.

در هر حال، شخصیّتی که تمایل بر زلالسرایی نشان می دهد ، بی تردید اهل نو آوری و اهل دیگرگونی در عالم واژه ها و آرایه های ادبی است.حقیر بر این یقین دارم که «زلال» بدون قبول منّتی،بدست قدرتمندانی چون سائس، معجزه خواهد کرد و نیازی بر التماس کسانی هم که فقط بر یک قالب چسبیده اند نمی باشد.و لازم هم نمی دانم که دنیا پر از زلال نویس باشد. شاد در کل دنیا و در تاریخ ادبیات جهان، فقط ده نفر زلالسرای واقعی داشته باشیم امّا پخته و استاد!... و شاید هم بی حساب و کتاب...

واقعیّت این است که مقدار کیفی زلال بر مقدار کمّی آن ارجحیّت کامل دارد. لذا زلال کمتر با رعایت قالب و قوائد، بمراتب بهتر از زلال بیشتر با بی اعتنائی بر رعایت دقیق قالب و بی حسّاسیّتی در روی ریتم ها و اوزان می باشد.

باری، بنده معتقدم که زلالهایمان کم ، ولی ماندگارباشند. لذا هیچ برنامه ی مؤکّد و عجله ای بر افزایش تعداد زلالسرا نداریم امّا هرکس مشتاقتر باشد تا دَم ماحصل ، خدمتگزارش هستیم.

جناب سائس، روحی لطیف داشته و استاد سخن هستند. دست پرمهر این زلالسرای عاشق افغانی را می فشارم و افتخار می کنم . امیدوارم در آینده ی نزدیک ، بیش از پیش با زبان شیرینشان خو گرفته و زلال های عسلینشان را با کمال میل ، نوش جان بکنیم.

افغانستان ، دریای محبّت و عشق است. هرکس می خواهد صداقت و پاکی بیاموزد و خبری از زلالیّت دل داشته باشد، سراغ ادیبان و فرهیختگان افغانی را بگیرد. حقیر بسیار خوشحالم که زلال در فرهنگ آن سرزمین پاک نیز در جریان بوده و موجبات توسعه ی اشتیاق بر صافی و نوآوری در شفافیت بیان را فراهم می آورد.

خدا یارتان باد
خادم اهل قلم؛ دادا بیلوردی

 

نوشته شـــــــده در ۱۲/ ۹/ ۱۳۸۹ 

منبع: سایت شعر نو

 

 


بالا
 
بازگشت