داکتر علام محمد دستگیر

 

نوروز ۱۳۸۹

داکتر علام محمد دستگیر

 برومفیلد ، کولورادو، اضلاع متحدۀ امریکا

 

وطنداران گرامی وارجمند، ورود سال نو ۱۳۸۹ را برای هریک شما در هرکجایی که هستید و سکونت دارید تبریک گفته برای خواهران وبرادران با شهامت وغیورما در داخل سرزمین قهرمانان تاریخ، یک سال صحتمند، مسرور، با صلح و امنیت تام از دربار الهی تمنا دارم.

میخواهم با شما یکجا هزاران سال بعقب رفته تجلیل نوروزرا درعهد یما ویا جمشید بلخ از لابلای نویسندگان و ابرمردان تاریخ چون طبری وعبدالحی گردیزی وغیره خلاصۀ تقدیم تان نمایم. ناگفته نماند که ابو

ریحان بیرونی در آثار الباقیه آورده است که هزاران سال قبل از اسلام وقبل از یما جمشید نوروز جشن گرفته میشد.

درین مقاله بعد از یک مقدمۀ مختصراول درباره تقویم و بعدأ ازواقعات نوروزی ایام گذشته چند سطری تقدیم میدارم.

نوروز که بنام روز نو وروز تازه یاد شده است از آمد آمد آن بنامهای جشن فروردین (حمل) ، جشن بهار وجشن سال نو نزد آریائیان قدیم اسلاف ماو شما، استقبال میشد. جشن بهار یکی از دو جشنهای بزرگ

آن عصر و زمان بود: مهرگان (جشن خزان) جشن بزرگ دیگر شان بود.  در زین الاخبار گردیزی آمده است که یما خشیه ( یمای درخشان را افاده میکند، که پسانها ایرایها آنرا به جمشید خلاصه نموده اند) برای اولین بارجشن نوروزی را جهت ادای سپاس و شکران اینکه مریضی ها و علالت مزاج سه صد سالۀ آریایها که توسط سرما ها و گرما های متعدد و پی در پی برآنها وارد آمده بود و باالآخره رفع گردید، برگزار ساخت. این جشن بهاربصورت شانداربا محفل دف وچنگ، تیر اندزی و نیزه بازی و پهلوانی اسنقبال میشد. دریافت خواهید کرد که تجلیل این روزکدام روش مذهبی و یاغیراسلامی نداشته، در هر وقت زمان از آن با خوشی ومسرت پذیرایی شده زمامداران وقت اززمینه استفاده کرده خودرا با رعایای خویش نزدیکترساخته اند. متاسفانه که د رسالهای نه چندان دوربهانه گیریهای انگریز بچهگان انگلیس که امروز پاکستان را بورطۀ تباهی نزدیکتر ساخته اند توسط کاسه لیسان چون القاعده و طالبهای قاتل و مسلمان نمای شان تاریخ هزاران سالانۀ ما را نیزرهنمون گودالهای قهقرا نموده  کلچر چند دهۀ هندویی خودرا بزور پول وقدرت وهابیون سعودی وتکنالوپی امریکاییان برما گسترش دهند، نمی خواستند که افغانهای آریای الاصل این روز تاریخی را جشن گیرند. ولی بیخبرازینکه فرزندان صادق و مسلمانان راستین سرزمین باستانی یمایی سد بزرگ مقاومت افراشته، تیرآرزوهای پلید شانرا بخاک ناکامی وسرنگونی ابدی مواجهه میسازند.

هزارها سال قبل تنها دوفصل سرما و گرما تجربه میشد. سرما ده ماه بود و گرما دو ماه. بعد ها سرما را هفت ماه راپور داده اند. چهار فصل امروزی پسانها ظهور کرده است که آن خواهان یک بحث جداگانه

میباشد.

مردم شروع هر سرما و گرما را با جا و بیجا کردن رمه های حیوانات شان از طویلها با میله و خوشگزرانی جشن میگرفتند. در شروع گرما حیوانات را از طویله بیرون ساخته به چمنهای سر سبز و خرم وهوای آزاد میبردند تا از روشنایی آفتاب جهانتاب بهرهمند شوند. با پدید آمدن سرما دوباره حیوانات را بطرف طویله هایشان ره میدادند. قسمیکه گفته آمد آنها شروع بهار ویا گرما را نوروز و شروع زمستان را  مهرگان نام داده بودند. جشن نوروزی در عهد اوستا نیزدر آغاز ماه حمل یا فروردین تجلیل میشد: اما گفته شده است که در نوشته های اوستا از نوروز ذکری بجا نمانده است.

درسال یازدهم هجری که مصادف با جلوس یزدجرد سوم پسر شهریارآخرین شاه سامانی است، نوروزدر ماه جون امروزی که در آن وقت حزیران رومی نام داشت، استقبال میشد. تاریخ یزدجردی از همین جاآغاز میآبد. در عصرپادشاهی یزدجرد بود که دانشمندان و علمای وقت دریافت نمودند که هر سال در آخر خود یک روز مکمل را پوره نکرده تنها چند ساعت محدود روز را با خود میداشته باشد. ازینجاست

که امروز آن ساعات را با هم یکجا نموده در هر چهار سال یک روز را علاوه نموده انرا سال کبیسه یا سالیکه 366روز دارد، نام داده اند.

در حوالی همین زمان است که مصریان، آسوریان و بابلیان متوجهه شدند که سالهای قمری(مهتابی) از سالهای شمسی (آفتابی) کوته تر اند.

بدین ملحوظ آنها بودند که استعمال ماه های شمسی را در تقویمها توصیه نمودند.

در حوالی 392 هجری قمری بود که نوروز به اول حمل تصادف کرد ودر سال 467 هجری قمری بود که نوروز به 23 حوت یعنی اواخرزمستان تطابق یافت. این رویداد تصادف میکند با ساطنت جلال الدین ملکشاه سلجوقی(465 تا 485 هجری قمری) و صدر اعظم وی  خواجه نظام الملک طوسی (کتاب سیاستنامه را نوشته است) آنها نظر به نداشتن یک تقویم صحیح ازدهقانان مالیه لازمه را گرفته نتوانسته رضاییت خاطر نداشتند. بناء، ملکشاه، حکیم عمر خیام نیشاپوری را که منجم و ریاضی دان شهیر و متبحر وقت خود بود، برای تصحیح تقویم مروجه مؤظف ساخت. بلادرنگ وی با بکومک ابوالعباس لوگری، تقویمی را، که بعدأ بنام تقویم جلالی شهرت یافت تدوین کردند.

تقویم جلالی نوروز را با اساس موقعیت نجومی تحویل آفتاب، بروزجمعه نهم رمضان 471 هجری قمری مطابق 15 مارچ 1079 میلادی یا اول حمل دریافت نموده آنرا تا امروزبحیث روز نو سال نو ثابت نگه داشته اند. سال جلالی، سال شمسی را 365 روز، 5 ساعت،48 دقیقه و 56 ثانیه محاسبه کرده است. این محاسبۀ دقیق در وقت و زمانی سنجش شده است که از سلاید رول و کمپوترنامی در قاموس شان وجود نداشت.

بعدأ، برای قرنها ازین تقویم جلالی برای تجلیل نوروز، اخذ مالیات و محاسبات دولتی استفاده میشد. در اوخر قرن هژده و اوایل قرن نوزده تقویم ترکی رواج یافت که مانند چینایی ها در نام گزاری ماه ها از اسمای حیوانات مختلف استفاده میشد ولی محبوبیت کسب نکرد.

در آغاز قرن بیست، در افغانستان عزیز، مرحوم شاد روان علامه محمود طرزی ناشر و مدیر سراج الاخبار از تقویم شمسی در نشر اخبارکار میگرفت که بعدأ در جریدۀ امان افغان هم ازین روش پیروی شده است. مرحوم مغفور شاه امان الله غازی بود که طی یک فرمان شاهانه استعمال تقویم شمسی را برای امور دفتر داری و رسمیات و ماه های قمری را برای استفاده از روز های دینی و مذهبی امرعنایت فرمودند.

در سابق، منجمان ایرانی تصمیم گرفته بودند که شش ماه اول سال را سی ویک (31) روز، پنج ماه بعدی را سی (30) روز و ماه حوت را در سالهای عادی بیست ونهه (29) روز ودر سال کبیسه سی (30)روز بپذیرند. افغانها برای اینکه تقویم افغانی از تقویم ایرانی فرق پیدا کند، ماه جوزا را در سال کبیسه سی ودو  (32) روز تعیین کردند.

در سال 1348 هجری شمسی ایران وافغانستان موافقه کردند تا هردو تقویم یکسان شود. بناء، تقویم منجمین ایرانی از طرف افغانها قبول وقسمیکه امروز مروج است از آن استفاذه بعمل میآید. امروز ایرانیها ازماه های قدیمی خود چون فروردین، اردیبهشت، ... وغیره استفاده  میکنند و افغانها از ماه حمل، ثور،... وغیره

سندیان قدیم، اخیر زمستان رابا عزا و ماتم سرایی پس سر میگذاشتند. قسمیکه امروزسایکولوژیستها ثابت ساخته اند روزهای کوتاه، کمی آفتاب و تاریکی های دوامداررا یکی از فکتور های مهم در تأسس دیپریشن میدانند. بدینصورت این عکس العمل سندیان در اخیرموسم زمستان حاکی از حالت دیپریشن شان بوده است. در اخیر ماه 12 (دوازدهم) که آنرا خشوم مینامیدند، همین سندیها بودند که برای اموات

گذشتۀ خودگریه ها سرمیدادند، چهره ها میخراشیدند، خوردنیها و آشامیدنیها برای مردگان خود در هر کنج وکنارجاه میدادند. واما به مجرد حلول نوروزهمه شادی و خوشحالیها سر میدادند و جشنها میگرفتند. فردوسی در شاهنامۀ خود در بارۀ نوروز یمایی که وی آنرا نوروز جمشیدی یاد کرده است چنین ابیاتی دارد:

 

                 به فر کیانی یکی تخت  ساخت                                  چه مایه بدوگوهر اندر نشناخت

                 که چون خواستی دیو برداشتی                                ز هامون  به  گردون افراشتی

                 چو خورشید  تابان   میان  هوا                                نشسته  بر او شاه فرمان  روا

                 جهان انجمن شد  بر تخت اوی                                 فرو مانده  زفرۀ  بخت   اوی

                 به  جمشید  بر  گوهر افشاندند                                مر آن روز را روزنوخواندند

                 سر  سال  نو   هرمز  فرودین                                 برآسوده  از رنج تن، دل زکین

                 بزرگان  به   شادی  بیاراستند                                  می وجام ورامشگران خواستند

                 چنین روز فرخ از آن روزگار                                  بمانده  ازآن  خسروان  یاد گار

 

شاعران و نویسندگان دیگر چون منوچهری، عنصری، دقیقی و پروفیسورداکتراحمد جاوید ارواح شاد و داکتر سید مخدوم رهین وغیره روی موضوع نوروزآثاری برایما به ارث گذاشته اند. در زمان ساسانیان دو نوع نوروز تجلیل میشد که یکی نوروزعامه و دیگرنوروز خاصه بود. پنج روز اول حمل رابرای نوروز عامه تخصیص داده متباقی روز های حمل را به نوروز خاصه داده بودند. نوروز خاصه را نوروز بزرگ یا نوروز ملک نیز یاد میکردند.ماه حمل را به شش قسمت پنج روزه تقسیم کرده بودند. در اولین پنج روز حمل پرو گرام ذیل در پروتوکول دربار شاه شامل بود:

در روز اول حمل، شاه ساسان جشن نوروز را افتتاح میکرد. در روز دوم حمل، شاه دهقانان و روحانینون را میپذیرفت. در روز سوم حمل،  شاه سپاهیان سواره (اسواران) و رؤسا (مؤیدان) را افتخار  هم نشبنی نصیب میکرد.

روز چهارم حمل، برای فامیل سلطنتی، نزدیکان و خاصان شاه بود. در روز پنجم حمل، شاه فرزند خود و نزدیکان وی را شرف حضور میبخشید. شاه به هر یک از این مهمانان خود لطف و کرم شاهانه از خود تبارز داده به همۀ آنها انعامات و هدایای گرانبها تفویض میکرد.

دردوهمین پنج روزحمل، شاه اموال بخشش میکرد وهدایای نوروزی میپذیرفت. درسومین پنج روز حمل، شاه خدم دربار را مورد لطف و نوازش قرار میداد. در چهارمین پنج روز حمل، خواص خودرا همنشین داشت.

در پنجمین پنج روز حمل، شاه با بازدید لشکریان خود مشغول میبود. و ششمین پنج روز حمل را شاه با رعایای خود سپری میکرد. اعتقاد پارسایان، در بارۀ، نوروز نخستین، براین است که درین روزکاینات خلق شده است. شهمردان ابن ابولخیر رازی درروضته المنجمین مینویسد که:

هم اندرین روز بود که گیومرث (بحساب اوستا اولین بشر و قرار فردوسی اولین پادشاه) دیو را بکشت.

اولین پادشاهی که هردو نوروز عامه و خاصه را باهم پیوست و همه روز های حمل جشن میگرفت هرمزد اول پسر شاهپوراول ساسانی بود.

دیده میشود که جشن نوروزی درسالهای قدیم مثل امروز یکروز نبوده تمام ماه حمل را از شاه تا گدا با شعف و مسرت خاص استفبال میکردند.

از مراسم نوروز در دوران هخامنشیها و اشکانیها اطلاعات دقیق در دست نیست، اما مراسم نوروز در عصر سامانیان بیک روش خاص شروع میشد. طوریکه، در صبح نوروز امپراطورجامۀ از برد یمانی که از پارچه های کتان یمنی دوخته میشد با زینت فراوان ببر میکرد و به تنهایی درتخت سلطنت جلوس میکرد و شخصی را که وی قدمش را نیک میپنداشت، اول میپذیرفت، به تعقیب آن رئیس علما ودانشمندان با جام زرین پرمی ، انگشتر درم ، دینار و یکد سته گندم نورس (خوید)  باشمشیر وکمان، دوات و قلم و اسپ و غلام بچۀ خوبرویی از شاه ستایش نموده مداحی سرمیدادند و ادعیه نثار میکردند.

در عصر ساسانیان، مالیات کشوری (سال بودجوی) از نوروز شروع میشد. در روزنوروز شاه بازسفید پرواز میداد و شیر تازه و پنیر نو صرف میکرد ( ازینجاست که بعضی ها در شب نوروزسبزی چلو با مرغ سفید میپزند تا یادی از تاریخ کهن نموده صرف کشمش پنیر( پنیر تازه)هم در همین موسم رواج زیاد دارد). در روز نوروز، دوشیزگان نو بالغ وخوشگل از زیر آسیابها آب نقره فام وسرد را در کوزه های آهنین جمع نموده آنرا خوشبو ساخته، گردن کوزه را با قلادۀ که از نگینه های سبز و مهره های زبرجد در یک  زنجیر زرین تهیه شده بود، مزین میساختند.

جاحظ (عمرو بن بحر بن محبوب ابن فزارۀ کنانی بصری مکنی، ابوعثمان نوشته است که اگر نوروز بروز شنبه میآمد، از رئیس یهودیان چهار هزار درهم میگرفتند که دلیل آن توضیح نشده است.

بیست و پنج روز قبل از نوروز در صحن دارالملک (حرمسرا) دوازده ستون از خشت خام میساختند ود ر هرکدام گندم، جو، برنج، باقلی، ارزن، کاجیله (زعفران کاذب )، جواری (ذرت)، لوبیا، نخود، کنجد، وماش  کشت میکردند و تا روز 16 حمل آنرا نمیچیدند (درافغانستان از گندم نورس سمنک تهیه میشود و درین شب وروزافغانهای تاریخدوست مشغول تهییۀ ان اند و اما در ایران قبل از نوروز همین نوع سبزه هارا کشت مینمایند تا در روز 13 حمل آنرا بچینند.) زرع نباتات فوق روی یک اعتقادی استوار بود که هرکدام خوبتر و بیشتر روئید در سالیکه پیش روست آن نوع حبه حاصل بیشتر بارخواهد آورد. اما شاه توجهه اش رابطرف جو و گندم بیشتر مبذول میداشت. در روز نوروز نواهای خاص در دربار شاه ازطرف مطربان نوخته میشد  و میسرائیدند:

 

                 نوروز بزرگم، بزن ای مطرب امروز

                 زیراکه بود، نوبت نوروز،  به نوروز

 

در صبح نوروز مردم  بیکدیگر آب میپاشیدند و شکر یا شرینی ها بیکدیگرهدیه میدادند. در شب نوروز آتش میافروختند ( روشن نمودن شمع در شب نوروز از بقایای تاریخی آن عصر است). این رسم و رواج باستانی تا عصرعباسیان (در بین النهرین) دوام داشت و اولین شخصیتی که بنای این عنعنه را بنیان گذاشت هرمزد ساسانی افسانوی پسرشاپور نواسۀ اردشیر بابکان بود.

خلفای راشدین در ابتدا به نوروز کدام توجهی نداشتند بعد ها امویان برای عایدات بیشتر خویش هدایای نوروزی درباریان را معمول ساختند. بنی امیه در روز نوروز تادیۀ درهم را بر ایرانیان تعمیل نموده این مقدار در زمان معاویه در حدود پنج تا ده ملیون درهم منیرسید. در عین حال امیران معاویه به مردم هنگام نوروزتحایف وهدایا نیزتقسیم میکردند. اولین کسیکه دراسلام هدایای نوروزی را رواج داد حجاج بن یوسف بود. بعد از چندی عمر بن عبد العزیز دریافت که پخش تحایف و هدایا بمردم برای دولت خیلی ها گران تمام میشود بناء این رواج را ملغی قرار داد.

با ظهور ابو مسلم خراسانی، خلافت عباسی، نفوذ برمکیان، سلسلۀ طاهریان و صفاریان تجلیل و استقبال نوروز دوباره رونق گرفت که تا امروز دوام دارد. بیاد دارم، که در افغانستان عزیزسالانه نوروز با شکوه وشان خاص تجلیل میشد.

در کابل میله های دردوروپیش کاریزعاشقان و عارفان (ع)، خواجه صفا، مرقد پهلوانصاحب، باغ بابر، جمال مینه (زیارت سخی)، ودر ساحۀ علی آباد مراسم نهالشانی از طرف اراکین دولت برگزار میگردید. در مزارشریف نوروز با میلۀ گل سرخ و مراسم جنده بالا کردن روضۀ مبارک شاه اولیا تجلیل میگردید.

به تعقیب آن میلۀ ارغوان در خواجه صفا تا اخیر ماه حمل دوام میداشتت. میگویند شاه وقت امیر حبیب الله خان با درگاه و خرگاه خود در میلۀ ارغوان شرکت میکرد و نیمه قصر مرفع و آرامی برای خود در آنجا تعمیر کرده بود. در چشمۀ شاه که پایانتر از خواجه صفا قرار داشت اهالی دور و نواح به سیر و تماشای کبک جنگی میرفتند. ضمنأ، مسابقات کاغذ پران بازی در هرجا فضای کابل را مزین میساخت .در سالهای اخیر با وجود نا امنیتیها و تهدیدات دشمنان دین واسلام،  مردم با همان شور وشعف به میله گاه میروند و آمد بهاررا چون سالهای یمایی با دف و چنگ و مسابقات پهلوانی، نهالشانی و سپورتها گوناگون استقبال میکنند. ودرمزارشریف این  روزنو با خطابه ها شروع وبا برافراشتن جندۀ سخی بطورمجلل و امنیت هفت حلقوی شهرخاتمه میآبد. سبزی چلوها (بعضأ با مرغ سفید) آمادۀ صرف، گندم نورس آمادۀ  سمنکپزی و میوه های ترکرده زیب دسترخوانها بوده، کشمش پنیر هم مهیا میباشد.

متاسفانه، که امروز نه ارغوانی هست، نه خواجه صفایی وجود دارد و هم مرقد پهلوانصاحب پیر سردار اکرم خان بیک حالت زارنزدیک بغلطیدن بوده بالای قبورآن ساحه خانهای بی بار و بند آباد گردیده است. و هم ارغوان ها جایش را بهمینگونه خانه ها خالی کرده ازبین رفته اند. این وظیفۀ رئیس بلدیۀ کابل است که بکوه های کابل باز همان زیبایی ورونق سابقه اش را تجدید کرده  آبدات تاریخی آنرترمیم و قسمیکه رایج بود در اختیار مردم بگزارد.

در سال آینده 1389، مایۀ تاثر ونگرانی من همانا گفتارقوماندانان ایساف است که گفته اند یک سال نا آرام ترو جنگهای خونینتر را در پیش دارند. این خونریزیهای بینوایان وبیگناهان ما که پی در پی صورت میگیرد وباز یا حوالۀ تحقیقات بیشتر و یا عرض معذرت میگردد بینهایت زیاد شده است. امید که پیشگویی شان غلط ثابت شده وطنداران ستمدیده و رنجکشیدۀ ما از شر این بلیات ایسافی و امریکایی با امن و پناه خداوند(ج) بوده یکسال با امن و آرامش ومحفوظ باشد. استدعا میدارم که سال 1389 اخرین سالی باشد که ملت افغان از شر جنگ آوران در ظاهر دوست ودر باطن مردم کش رهایی یافته، صلح و امنیت دایمی و یک حکومتیکه از مردم برخیزد و برای مردم خدمت صادقانه

انجام دهد  برقرار گردد.

باز هم سال نو مبارکتان                      والسلام

 

 

 


بالا
 
بازگشت