الف  - محشور

 

 

احمد ولی

 

چشمان آبی    چهره گلابی

 کجاوی اوشا لیلا      وروو وروو

 

 

   آواز سریده و ابریشمین

 

   برویت یادداشت هایم  : -  پاییز سال ۱۳۴۴ خورشیدی بود در فرجامین سال آموزشی لیسه غازی ( حالا شیرشا ه سوری ) بودم  . لیسه های چهار گانه ی شهر کابل (غازی ، حبیبیه ، استقلال ، نجات ) همه ساله پیش از پایان سال تعلیمی ،  کنفرانس و کنسرتی براه می انداختند . من درا نسال رییس کنفرانس  لیسه ی غازی  بودم  . پس از کار دوام دار چندین روزه   کارهای تدویر کنفرانس پایان یافته بود  ، تنها  ترتیبا ت مربوط به کنسرت تمام نشده بود . دران  سالها مکتب ما با داشتن آواز خوانان و  هنر مندانی چون ببرک وسا ( همین حالا رهبر ارکستر بزرگ در آلمان ) هارون یوسفی (ژورنالیست و طنز نویس نامدار ) هاشم بها و ... خیلی غنی بود . آنها کار های مربوط به کنسرت را انجام داده بودند . برای اطمینان نهایی به همراهی آنان به اتاقیکه هنر مندان تمرین میکردند رفتیم . کار ها سر براه بود ، من به همراهان گفتم که طبله نوازبسیار جوان است و به نظرم تازه کار میاید ، امید وارم که حین اجرای کنسرت کار خودرا درست انجام بدهد .  

 کنفرانس و کنسرت پیروزمندانه پایان یافت (( اولیای امور)) ، دانش آمو زان و آموزگاران  از تمام کار ها به ویژه کنسرت و در کنسرت هم از دف نواز (طبله چی ) خوشنود بودند .

    آمو ز ش ما در لیسه ی غازی پایان یا فت شامل پوهنتون بمثابه  دانش آموز حقوق و علوم سیاسی  شدیم . درست بیاد دارم که آغاز سال دوم آموزشی ما بود به همراهی همسبقانم ( عبدلله مصطفی ، عبدلله شادان، فرید شایان و ...) سوار بس های جمال مینه به طرف پوهنتون رهسپار بودیم .  آوانیکه بس در ایستگاه جمال مینه ایستاد شد ، با باز شدن دروازه های بس یک آواز ملکوتی فضای بس را پر ساخته وگوش های همه را نوازش داد . آهنگ اینطور آغاز میشد : ((چشمان آبی   چهره گلابی )) . مایان که سرگرم گفتگو پیرامون درس ها و سیاست بودیم خاموش شده و به آهنگ گوش دادیم و با حرکت بس ، درحالیکه همه یکصدا به تحسین آهنگ لب کشودیم هنر مند را نشناختیم .

      من در درازنای سالهای آموزش در پوهنتون ، با رادیو افغانستان همکاری داشتم . روزی پس ازآنکه برنامه ام را در ستدیوی ۵۴ ضبط کردم وریل آنرا گرفته ازبرابر ستدیوی بزرگیکه  آهنگ های هنر مندان ضبط میشد ، میگذ شتم همان آواز دلنشینی که در ایستگاه جمال مینه شنیده بودم ،  باز بگوشم رسید و مرا در جایم میخکوب کرد . با آرامی داخل اتاق فرمان شده وخواستم که بدانم که دارنده ی  این آواز سریده کیست ، وقتی از پشت آیینه نگاه کردم همان تازه جوانیرا دیدم که دوسال پیش من برای درست دف نوازی اش پریشان بودم  . در حالیکه از  تشخیص نادرست  آنوقت خود نادم بودم نامش را پرسیدم حکیم جان  آمر تخنیکی ستدیو ، پس از نگاهی به کاغذ های روی میزش گفت : نامش احمد ولی است .

   پس ازآن من همانند هزاران هم میهن و همزبان دیگر مشتاق صدای ابریشمین وسریده ی احمد ولی

 هستم . اینک برای انجام خدمتی به هنر وهنرمندان اصیل میهن خواستم که باکاوش  پیرامون هنر و زنده گی احمد ولی که کمتر در رسانه ها باز تاب یافته ا ست ،  دست بکار شوم  . برای این هدف نخست از همه سراغ احمد ولی را گرفتم به بسیار مشکل و به کمک خانواده ی  وزین (( یوسفی )) توانستم با ایشان تماس تلفنی حاصل کنم . ولی سوگ مندانه که مشکل از همین جا آغاز شد ، به این معنا که احمد ولی جان نه تنها که که به پرسش ها پاسخ دلخواه نمیدهد بلکه از گفتگو پیرامون هنر و زنده گی اش خوشش نمیا ید . ولی من (( ماندن  والا )) نبودم  .   اینک حاصل تلاش هایم را باز تاب داده وپس از آن به نقد هنر آواز خوا نی  احمد ولی خواهم پرداخت . 

پیش از آنکه من به  پرسش هایم  شروع کنم احمد ولی التماس گو نه مرا ازین اقدامم  بر حذر میداشت و پیوسته میگفت که من نمیخواهم کسی از نزدم آزرده شود . من هم پیوسته برایش دلداری میدادم که درین نوشته هر آنچه خودت میگویی باز تاب مییابد لذا چیزیکه دیگران را آزرده بسازد نگو . 

           ازاحمد ولی پیرامون این که ,,بار نخست که شوق هنر مندی به سرش زد به دف (طبله ) نوازی پرداخته بود چطور شد که به آواز خوا نی  رو آورد ,، پرسیدم  : گفت که بار نخست نزد استاد هاشم برای آموزش طبله ((گر )) گذاشت ولی پس از تشویق دیگران به ویزه روان شاد زلاند به آواز خوانی رو آورد و اولین آهنگش که خیلی  ((گل )) هم کرد از ساخته های زلاند بود .  آری ،  آهنگ جاویدان چشمان آبی ... از شاد روان جلیل زلاند است .

       از چگونگی راه یافتنش به دربار پرسیدم  به پاسخم گفت که . زمانیکه در آکادمی پولیس مصروف آموزش بودم یگا ن شب به ارگ شاهی  رفته  و  برای خانواده ی سلطنتی آواز میخواندم . 

       درین شب ها زنده نام استاد سر آهنگ نیز میبود . از نامبرده  پیرامون رانده شدن استاد ازدربار ،  پرسیدم ولی او اظهار بیخبری نموده افزود که استاد تا آخر مورد توجه بود. شاید احمد ولی جان از واقعیتهای آنزمان بی  خبرباشد . ))در روشنی اخباریکه در سالهای پسین دهه ی چهل خورشیدی ازدربار به بیرون درز نموده بود حاکی بود که استاد سر آهنگ امتیاز ،،  خواننده ی دربار ،،  را از دست داده و استاد یعقوب قاسمی بجایش این سمت را بدست آورده است که این رویداد کشیدگی هایی را بین شاه و ملکه بمیان آورده بود )) .

همان طوریکه پیشتر گفتم احمد ولی وعده کرد که در آینده ی نزدیک به اروپا خواهد آمد و به همه پرسش هایم پاسخ خواهد گفت  ، به امید و انتظارآنروز اینک میپردازم به نقد و بررسی هنر این آواز خوان نامدار میهن :

در قدم نخست باید بگویم که من نه آواز خوان وهنر مند هستم و نه اساسات موسیقی را به طور علمی  میدانم  ، ولی نه تنها که شیفته موسیقی هستم بلکه به آن عشق میورزم . دودیگر اینکه نه دانستن علمی موسیقی مانع نقد کردن آن نمیشود . زیرا :

از برنارد شاو منتقد بزرگ فرانسوی پرسیدند که ،خودت که شاعر  نیستی چه گونه به خود اجازه میدهی که اشعار شاعران را نقد کنی ؟ نامبرده به پاسخ پرسنده گفت : ((  من مرغ هم نیستم که تخم بگذارم ولی  ا ملت خوب را از بد با مهارت زیاد تشخیص کرده میتوانم )) .در روشنی این پاسخ نغز , منهم به خود اجازه ی این کار را داده ام . دو دیگر اینکه من  بیشترینه جهات زبانی و گفتاری آهنگ های احمد ولی را نقد و  ارزیابی میکنم .

لومړی - پښتو سندری :

    بی له ځنډه او په زغرده باید وویل شی چی ښا غلی احمد ولی په پښتو سندر بولی کی لکه دپاړسو په څیر بر لاسی او بریالی دی . د ((کجاوی او شالیلا وروو وروو ...))، ((واوړه جاله وانه جاله ... ))، ستا دسترګو بلا واخلم ...))، (( چی شور ماشور شی او ووګی ... ))او ... هغه په زړه پوری سندری دی چی

په ډیر ښه شان ویل شوی دی . خو له بده مرغه ګرامری او بولیز نیمګړتیاوی ډیر لری ، چی که لږ شانته توجه او زیار ایستنه شوای وای نو به تلپاتی وای

دلته دپورتنیو سندرو نیمګړتیاوی یو په یو څیړو او په ګوته کوو یی۰

د اروا ښاد سیلاب ساپی په زړه پوری شعر :(( ستا دسترګو بلا واخلم ...)) چه ((دسور او لئ ))له پلوه ډیر اعلی ویل شوی خو په یوه برخه کی احمد ولی وایی : ((خوله دی ګل شی بیا غنچی شی )) په داسی حال کی چی پیل،،خوله ،،یوه (مفرد) ده باید پای،،غنچه،، راشی نه غنچی . بل ځای کی وایی (( ځکه ماته ډیره ګرانی دپتنګ بلبل  نغمی دی )) دلته پتنګ او بلبل ډیر(جمع)ده باید داسی وویل شی : ((ځکه ماته ډیری ګرانی د پتنګ بلبل نغمی دی په اصل کی باید وویل شی چی هنر مند (احمد ولی ) پړ نه دی داځکه چی سره له دی چی په خټه پښتون ده خو مورنۍ ژبه یی پښتو نه ده !؟ نو ځکه د((ړ)) پر ځای ((ل)) وایی او یا دشعر په معنی نه پوهیږی او ور څخه تیر وتنه کیږی۰

بل ځای وایی :((دازمونږزیبا وطن ، دا زمونږبابا وطن )) ، په دوهمه برخه کی باید وویل شی :((دا مو د بابا وطن

دری ښکلی سندری چی رښتیا ښکلی ویل شویدی : نری نری اوبه راځی ... ، لاړشه

 ننګرهار ته ... ، ستا په جاله دپیر بابا ...، خو له بده مرغه دادری واړه ښځینه سندری دی

چی باید ښځینه سندر غاړې یی ووایی۰

همداراز ښاغلی احمد ولی دپښتو دلنډیود ښکلی سمندر نه یو څو دګوتو په شمار لنډۍ وار په وار چه سړی ستړی کوی په ټولو سندرو کی تکرار کړی ده ،لکه :یاری به نه کوم ډاریږم  -  دلیری لیری تماشی به دی کومه ، اویا : یو وار دی لاس په لاس کی راکړه -  دلاس نیول به زه تر ډیره یادومه ، او یا : یار می هندو زه مسلمان یم  - دیار دپاره درمسال جارو کومه۰

په لنډ وټکوکی د ښاغلی احمد ولی د پښو سندرو په هکله ویلی شو:د (( سور )) او احساس نه ډکی سندری دی خو دژبی له پلوه تشه پکی ډیره ده ، او که په راتلونکوسندرو کی دغی  برخی ته توجه وشی ، تلپاتی شیان به هست شی چه د احمد ولی نوم به هم ورسره تلپاتی شی۰

                                     &&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

                 

   دوم آهنگ های دری ، و اردو  : 

در درازنای چهل سال آواز خوانی ، احمد ولی جان در پهلوی آفرینش تک خوانی های نغز و بی مانند دوگانه های دلپذیر و بی همتا ی فراوان هم دارد . در ابتدای آواز خوانی و در درازنای دهه ی پنجای خورشیدی آهنگ های  نغز و ماندگاری با خانم مهوش و دختر خاله ی خود  ( خانم سلما ) آفریده است . باید گفته شود که   دلپذیری این  آهنگ ها در پهلوی آنکه مهارت هنری احمد ولی و خانم های هنر مند همراهش است بیشترینه نقش و سهم آهنگ ساز و هنرمند نامدار و تکرار نشدنی ، فضل احمد جان ((نینواز )) در آنها سازنده میباشد . پسانتر ها که احمد ولی با دو شیزه هنگامه ازدواج نمود توا نست به همراهی این خانم حنجره طلایی آهنگ های دلپذیر و مورد پسند هر ذوق بیافریند  .

پس از همراهی  با خانم هنگامه ،   این همسران هنرمند در گستره ی باز آفرینی برخی آهنگ ها هم پرداختند که توانستند به خوبی بدرخشند  . به گونه ی مثال آهنگ فولکوریک  ((آهسته برو  ماه من آهسته برو  )) که از دهه ها بدینسو توسط  آواز خوانان حرفه یی ویا شوقی در محافل عروسی ویا شیرینی خوری مردم ما سروده میشد و میشود  پیش از آنکه احمد ولی  و هنگامه این آهنگ را به شکل جداگانه بسرایند به آواز شاد روان استاد رحیم بخش بیشترینه مورد قبول مردم بود و حالا هم ، اکثریت بویژه نسل های پیشتر آنرا میپسندندو اما درکار احمد ولی  وهنگامه علاوه از(( سوز و سر

دو بیتی های مناسب و مرغوب نیز برگزیده شده است ،   چنانچه هنر مندان دیگر  به شمول استاد رحیم بخش ، این دو بیتی را  :  ...   تابوت مرا  زچوب شمشاد کنید   ،   تابوت مرا قدم قدم بگذارید  ،    بر خاک سیه مانید وفریاد کنید ...   هنگام اجرای آهنگ مذکور میسرودند ،   که به گمان من سرودن همچو بیتی در محفل خوشی نه تنها بجا نیست که مناسب هم نیست

    هم چنان آهنگ های فولکلوریک دیگر یکه در محافل شادی  و سرور سروده میشوند توسط ایندو هنر مند ،  زیبا باز خوانی و  سروده شده است . 
         احمد ولی در درازنای  سال های اقامت در آمریکا بویژه پس از جدا شدن از خانم هنگامه ، چندین آلبوم آهنگ هایشرا ضبط و پخش نموده است که ازین جمله میتوان آلبوم های  حنا  ، پر طاووس  ، تمنا  ، آتش ،  چشم شوخ  ،  آوارگی   ،   آرزو و  ... را نامبرد .  نامبرده به جز چند اشتباه دستوری ویا گویشی  ( در آهنگ بنفشه رسته از زمین ،  نخست (( ر )) را با زبر ( فتحه ) میخواند ولی بار دوم با  پیش ( ضمه ) که صورت درست آنست ،  ادا میکند ، و چند اشتباه ناچیز دیگر )  ،همچون هنر مند چیره دستی از عهده ی سرایش دلپذیر و درست همه آهنگ  ها برآمده است .
 ناگفته نباید ماند که احمد ولی در کاپی خوانی نیز با چیره دستی سروده  های خوب و ماندگاری اجرا نموده است ( به اهل فن روشن است که هنر مندان نام دار ما به شمول احمد ظاهر ، ناشناس و ... بیشترینه آهنگ های شان کاپی خوانی و در صد بالای آن کاپی از آهنگ های فلمی  هندی میباشد ) ، آهنگ (( ای پادشه ی خوبان  )) را که دراصل از محمد رفیع با موزیک سلیل چودری در فلم مدهو متی در اکت دلیپ کمارمیباشد  و پیشتر آنرا احمد ظاهر سروده بود  ،احمد ولی نیز نیکو سروده است . آهنگ  ((زنده گی افسانه ی جدایی ))که از  فلم برسات به آواز مکیش   و لتا منگیشکر و موزیک شنکر جایکشن میباشد ، را نیز نیکو سروده است .

در فرجام این نوشته میخواهم یک اصل مهم را تذکر بدهم ، وآن اینکه در پهلوی دیگر بی سرو سمانیهاییکه در گستره ی هنرها  بویژه هنر موسیقی دامنگیر کشور و مردم ما میباشد ، بر خی از آدم ها که هنوز زبان خود را به درستی نمیفهمند و در زبان خود آهنگ !؟ سروده نمیتوانند به زبان های دیگر کشور ها آهنگ میسرایند که نتیجه ی آن به جز ابتذال چیزی دیگری نیست . به گونه ی مثال یک جوانک تازه به زعم خودش  هنر مند شده،  آهنگ (( توتی هوی خوابو می )) را به زبان اردو ( که به هر چیز مانند است به غیراز  اردو ) سروده !؟ است . باید دانست که هنر مند هر قدر چیره دست و ماهر باشد نمیتواند  آهنگ هنر مند یراکه به زبان خود سروده و برای هنر مند دوباره خوان یک زبان بیگانه است ، بهتر ویا برابر با هنر مند اصلی بخواند . موجز اینکه کاپی خوانی , آنهم در صورتیکه زحمت و کوشش فراوان به خرچ داده شود خوب است ولی دوباره خوانی آنهم به زبان بیگانه تلاش بی ثمر و بیهوده خواهد بود . احمد ولی جان نیز دست به چنین کاری گاه گاه زده است که دوستانه ایشانرا  ازین کار بر حذر میدارم . ( احمد ولی جان آهنگ  (( آجا ری اب میرا دل پکاری )) را به اصل زبان سروده است که کار بی حاصلی را مرتکب شده است چه او هرگز  نخواهد توانست که همانند لتا و مکیش ،  آنهم به زبان اردو که زبان اصلی آنها و زبان بیگانه برای احمد ولی است این آهنگ را اجرا نماید . لذا بهتر است که تکرار نشود .

دادگرانه نخواهد بود اگر از آهنگ های نغز دو گانه که همراه  با خانم مهوش  ، خانم سلما  و خانم هنگامه سروده است به نیکویی یاد نکنیم .

درفرجامین  کلمات این نوشته یکبار دیگر به هم میهنان و همزبانان وعده میدهم که در آینده ی نزدیک گفت وشنید همه جانبه ی خواهم داشت با احمد ولی . و به احمد ولی جان هم تذکر و مشوره و توصیه میکنم که با اهل قلم وعده خلافی نکند که پشیمانی زیاد دارد .

زیرا من پیرامون زنده گی و هنر احمد   ولی  ،   با دوستان و آشنایان ( هم دوستان وهم بد بینان ) گفتو گو های گسترده یی انجام داده ام که اگر احمد ولی جان بر قول خود مبنی بر انجام گفت و گو ، پا بگذارد آنگاه به پخش آنها اقدام خواهم کرد و  در آنوقت پشیمانی بیفایده خواهد بود .

 

 

 


بالا
 
بازگشت