نصيرندا

 

انتخاب

عقل رأی خویش رادر انتخا ب

گیر در کار هم وظن بهر صوا ب

حق و باظل در تضاد اند دا ئما

کر دبا ید از ارازل اجتنا ب

رهروی حق را بده دستی امید

تا سؤال زند گی یا بد جوا ب

علم و عقل را هنمای کار کن

جهل برد جا معه در منجلا ب

هر که را سود و ضیان زند گیست

نفع هر کس از برایش مستجا ب

زور زررا جلوه‌ای با شد جنین

حا میان خویش دا رند انتصا ب

تو ده را راه دگر نبود ز این

تا ز رأی اش حق بگیرد از حجا ب

در نرد ش اسلحه با شد همین

در شکست دشمنش با ید شتا ب

آنکه داده امتحان خویش را

کی توا ند رأی مردم اکتسا ب

در سها از روز گا رامو خته ایم

خلق کردندد جنگ و وحشت اضطرا ب

ما ز خود بیگا نگی کرردیم بس

دوست ودشمن داده‌اند بر ما عذا ب

تجر به شد کار آن بی ما یه گان

میهن مر دم همه کردند خراب

 

 

شد فرا موش کار اعما ر وطن

مصروف چرس و قمارند یا شراب

سود سر ما یه جنون کرده بپا

عیدس مور فین جان بگیرد در عذاب

مییکنند نیرنگ فتنه در هزار

با تعقل از همه گیرید نقا ب

 

تشنه‌ای صلح اند همه اهل وطن

بس بود خوردن فریب هر سرا ب

کی بمنز ل میر سد راه غلظ

زان خوا دث ما که دیدیم باز تا ب

آنکه دارد ا گهی از رو ز گا ر

راه یا بد گر چه با شد پیچ تا ب

عا قلی با ید بگیرد او عنا ن

تا برد ره سوی رفعت آن جنا ب

می 2010

 

 

 


بالا
 
بازگشت