صبورالله سـیاه سنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

ســـالروزی در پرتو فـانوس

 

فراخوان ناگهان سایت زیبای "فانوس/ 2007" غافلگیرانه بود. ایکاش دامنه زمانه گسترده تر از آنچه هست، میبود تا با روشنی افگندن به کارکردهای گوناگون فریده انوری، برنامه کنونی از ویژگی نیکوداشت فراتر میرفت و دستاورد نزدیک به چهار دهه این هنرمند از سوی همکاران، دوستان، نویسندگان، شنوندگان و دیگران ژرفتر بازنگری میشدند.

چنین کاری از دو نگاه ارزشمند شمرده میشود: از یکسو برنامه های ویژه دارای وزنه بیشتر خواهند شد، زیرا ارزش پژوهشی خواهند یافت، و از سوی دیگر رفته رفته نقطه پایانی گذاشته خواهد شد به رسم ناخوشایند ولی گسترنده "ستایشهای هوایی"، آنهم در روزگاری که نویسنده و خواننده هر دو به "حجم بی وزن" همچو تحفه ها باور دارند و میدانند که آن واژه های زیبا مانند پولهای سالهای جنگ چه بی پشتوانه دست به دست و سایت به سایت به گردش می افتند.

دراز ساختن زنجیره سخنانی از این دست که فلان "آدم بسیار شریف است، دروغ نمیگوید، کینه ندارد، نفرت را نمیشناسد، دستش به خون مردم آلوده نیست، مال کسی را ندزدیده، به ناموس دیگران با چشم بد نگاه نکرده، زندگی بیغرض و عاجزانه داشته، صلح را خوبتر از جنگ، عدالت را بهتر از جنایت و صداقت را ارزشمندتر از خیانت میداند، و شگفت اینکه آدمهای خوب را دوست دارد و آدمهای بد را دوست ندارد!"... تهی کدام نگفته را پرخواهد کرد، به چه کار خواهد آمد و چه ارزش خواهد داشت؟

آیا درستتر نخواهد بود اگر در چنین سالگره ها به جای افروختن شمعها، قلمها افروخته شوند؟

 

***

از میان زنانی که در گستره های گوناگون هنر و فرهنگ افغانستان در درازنای چهل سال پسین خوش درخشیده اند، نام فریده انوری در چند لست و فهرست می آید.

پیشنهاد میشود در آینده نزدیک به گوشه های زیرین زندگی وی نگاهی درخور افگنده شود:

1) فریده انوری که نامور بودنش بیشتر با دکلمه شعر گره میخورد، از پیشگامان و سرآمدان این هنر است.

با آنکه داشتن آواز گوشنواز عطیه خداوندیست، چگونگی پرورش آن تلاش میخواهد. نامبرده با پیوسته خواندن سرودهای مولانا، سعدی، حافظ، حمید مصدق و دهها شاعر دیگر گراف ارزنده  کارهایش را نمایش میدهد. زیبنده خواهد بود اگر هنرمندان و همکارانی که در این رشته همگام وی بوده اند، با نگاه کارشناسانه به بررسی دکلمه های او بپردازند.

2) فریده انوری در گویندگی (خواندن گزارشها، اخبار، و تبصره ها، داستانها و پارچه های ادبی) هم پیشینه سی و چند ساله دارد. ویژگیهای آوایی و چگونگی پرداخت برون از دکلمه های او نیز میتوانند از سوی کارشناسان این گستره ارزیابی گردند.

ارزش بررسی دکلمه و گویندگی او دو لایه خواهد بود:

-- بنیان گذاشتن "بایدها و نبایدها"، پیریزی سنجه ها و معیارها و به سخن دیگر نهادینه ساختن روند گویندگی و دکلمه

-- واگشایی خم و پیچهای هنری و فنی هر دو رشته در کنار کارهای کسانی که مانند فریده انوری در این راه گام گذاشته اند

گردآوری و همگذاری یافته ها برای الگویابی از میان آنها و رهنمایی و آموزش آنانی که تازه به این راه رو آورده اند، کمک بزرگی خواهد شد.

3) فریده انوری در راه اندازی، سـازماندهی یا پیشبرد برنامه های زیرین نیز نقش ستودنی داشته است: از هر چمن سمنی، مجله رادیویی، زمزمه های شبهنگام، ترانه ها و سخنها، کاروان ابریشم، مشعلداران هنر، درودی و سرودی، ارمغان سحر، ترازوی طلایی، پاسخ چیست؟، هزارویکشب، مشعلداران هنر، شب شعر، شهر شعر، نقشهای جاودان، هفت شهر عشق، فصلی از بارش رنگ و بانگ نای

 شمارش بالا ناتمام است. از آنجایی که بایگانی برنامه های پیشگفته در برونمرزها دسترس نیست، بهتر خواهد بود اگر یا او خود در این زمینه بنویسد، یا کسانی که به آرشیف رادیو افغانستان، رادیوی 24 ساعته کلیفورنیا، و رادیو آزادی راه دارند، به چون و چند این برنامه ها بپردازند.

برخی از این برنامه ها در پرورش و سمتدهی ذوق و شور ادبی انبوهی از هواخواهان هنر و فرهنگ نقش فراموشی ناپذیر داشته اند.

4) شاید کمتر کسی به یاد نداشته باشد که فریده انوری گهگاه از داستانهای دنباله دار، قصه های تمثیلی و رادیودرامها نیز شنیده میشد. از نقشهای یادماندنی وی میتوان "بهانه" و "ژاندارک" در داستانهای دنباله دار و رادیودرامها را نام برد.  

5) فریده انوری در سالهای 1972 یا 1973 در نوشتن زندگینامه رابعه بلخی نیز سهم داشت. اینکه سناریوی فیلم سینمایی "رابعه بلخی" از ساخته های "نذیر فلم" در 1974 نیز بر بنیاد نوشه او فراهم آمده است یا نه، باید از خودش پرسیده شود.

6) نامبرده کارگردانی چند فیلم و آهنگ تلویزیونی (از آن میان پارچه پرآوازه "وای باران باران" احمد ظاهر) را نیز به دوش داشته است. شاید او در این راستا کارهای بیشتری نیز داشته باشد.

7) فریده انوری چند پروژه ارجناک پژوهشی را به شیوه دنباله دار رویدست داشته است. سریال بلند پیگیری مرگهای رازورانه محمد هاشم میوندوال و احمد ظاهر دو نمونه گرانبها اند. آیا گفتگوها، تبصره ها، داشته ها و یافته های جریان آن دو پروژه ریکارد گردیده اند؟

اگر چنین باشد، باید همه امانتدارانه گردآوری شوند. گرچه نگهداشتن آواز -- به هر شیوه --  ارزش دارد، پیشنهاد میشود کلکسیونی از همه این آگاهیها به شیوه نوشتاری درآورده شوند تا در روشن ساختن تاریکیهای تاریخ دیروز و امروز افغانستان کمک رسانند.

8) پیشبرد و دیدبانی چندین ساله گفت و شنودهای رادیویی، از فریده انوری "سـازمانگر" خوبی ساخته است. او خیلی به هنگام درمییابد که برخی از پاسخگویان (مصاحبه شوندگان) با نمایش چه نشانه هایی خواسته یا نخواسته از هنجار بیرون میرود، یا رو می آورد به بازگویی و زیاده پردازی. گواه بوده ایم که او چگونه توانسته با زود پر کردن لحظه های فزاینده خاموشی، فراخواندن و واپس آوردن مهمان برنامه به دنباله سخن، روال گفتگوها را از گسستها و کاستیها رهانیده است.

9) فریده انوری از یادداشتهای ذهنی (حافظه) استواری برخوردار است. پشتوانه نیرومند آگاهی از ادب و فرهنگ جهانی و روندهای جاری ادبی توان بیشتری به او بخشیده است.

10) صمیمیت آوایی نیز میتواند از خوبیهای کاری او به شــمار رود. شــنونده هنگام گوش فــرادادن به برنامه هایی که از سوی فریده انوری پیشکش میشوند، خود را "پذیرنده بیگانه" نمیپندارد.

11) گرچه زمینه رسیدن و پاگذاشتن زنها در پله های بالایی "اداره"، به ویژه در کشورهای همسرگذشت و همسرنوشت افغانستان دشواریهایی دارد، نامبرده در فن "مدیریت" نیز کارمند اثرگذاری بوده است.

در کنار انگشت شمار بانوانی که در رده های بالاتر ماموریتهای مرد_محورانه کشور، پیروزمندانه کار کرده اند، نام فریده انوری شایسته یادآوری است.

12) گردآوری خاطره ها و نوشته شدن تجربه های فریده انوری، چه از سالهای کار در افغانستان و چه در برونمرزها، از چندین نگاه دلچسپ خواهند بود. بخش کاری این نوشته خواهد توانست بازهم در نقش رهنمود دهنده و روشنگرانه برای آنانی که خواهان پرداختن به گویندگی و دیکلمه اند، یاری رساند. بخش دیگر، مثلاً "خاطره نویسی"، برگهای گمشده یا گمشونده یادنامه همکاران دور و نزدیک را نیز تازه خواهد ساخت.

 آشکار است که فریده انوری سخنان شنیدنی فراوانی در پیرامون تاریخچه رادیو افغانستان، فراز و فرود کارنامه هنری زندگان یا رفتگانی چون استاد سرآهنگ، استاد اولمیر، ساربان و ... دارد. از فراموشی بازداشتن همچو یادها و یادگارها، به ویژه امروز که افغانستان در همه همه جا به کمبود سرچشمه ها و رویکردهای راستین دچار است، از نیازمندیهای شماره یک به شمار میرود.

13) در کنار اینهمه برازندگیها، میتوان برخی از کارهای رادیویی فریده انوری را، گذشته از اینکه با چه نیاتی رویدست گرفته شده باشند، زیر پرسش برد.

نامبرده گاه در سرودها و نوشته های دیگران کاست و فزود میبخشد. برای توجیه پذیر بودن یا نبودن، دگرگون سازیهایی از این دست را در چند سطح میتوان بررسی کرد:

پابندی به بایدها: گویندگان رسانه ها ناگزیر اند هنگام دیدن نادرستیهای نگارشی در متن، به اصول درست نویسی و درست خوانی وفاداری نشان دهند. اینگونه برخورد نمایانگر ارج گذاشتن به شنونده (یا بیننده) شمرده میشود و نه تنها شایسته که بایسته هم است.

رعایت مصلحت: گاه کارمندان رسانه ها به خاطر مصلحتهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی، اخلاقی، زبانی، پالیسی دفتری، و... از کاربرد برخی واژه ها و اصطلاحات دوری میجویند. این تدبیر که نمایانگر دوراندیشی و گریز از جنجالهای ناخواسته است، به جای خودش پذیرفتنی مینماید.

بهسازی (تشویقی): همواره بایستی نوشته های نارسا با ویراستاری بهبود بخشیده شوند، زیرا هدف روشنتر ساختن پیامها و پذیرفتنی ساختن آنها برای گیرندگان است.

دستکاری به سود سیلقه: دگرگون سازی، پس و پیش بردن واژه ها در شعر و نوشته برخی از نویسندگان برجسته درنگ دوچندان میخواهد. این شیوه که در بهترین حالت، از "پسندیدن و نپسندیدن" گوینده یا دکلماتور برمیخیزد، بدون اجازه سرودپرداز یا نویسنده پذیرفتنی نیست.

 به همین گونه است، آگاهانه یا ناآگاهانه بالا و پایین بردن برخی از بیتها در غزلهای دکلمه شده از سوی فریده انوری. شاید در سروده های دارای فردهای خودمختار یا دو مصراع "مستقل المعنی"، پیاده کردن سلیقه در چیدن دلخواه مصراعها آسیب چندانی به بافت و "شـکل ذهنی" شـعر نرساند، ولی از آنجایی که ســراینده با سـنجه های آفرینشی خودش جایگاه هر مصراع را پیشاپیش برگزیده، بهتر است، امانتها چنانی که شاید و باید، پاسداری گردند.

در گذشته ها میگفتند "دل ز پر گفتن بمیرد در بدن/ گرچه گفتارش بود در عدن"، امروز برای پایان بخشیدن به پر گفتن چه باید گفت. شاید "سه نقطه..."

 

و چندمین زادروز فریده انوری خجسته باد!

 

[][]

ریجاینا (کانادا)

شــانزدهم می 2007

 

 


بالا
 
بازگشت