حسین ورسی               

                 افق های گسترده ورنگین شعراستاد باختری

                                             بخش اول

   قبل از ورود به بحث اصلی، قابل تذکر میدانم که در این یادداشت پیرامون شعر استاد واصف باختری تنها ازنخستین مجموعه شعری استاد بنام "... و آفتاب نمیمیرد" استفاده شده است. پس از این مجموعه، استاد، آثار شعری ، عرفانی ، ادبی و فلسفی زیادی به رشته تحریر در آورده است. طبیعتاً سخن گفتن پیرامون یک اثر به هیچ عنوانی نمیتواند تببین اندیشه ها وتصویر گر تخیلات بلند استاد باشد. چون استاد در سالهای پسین به ویژه در دوران مهاجرت به پاکستان وبعد هم در امریکا،آثار بدیعی آفریده است که تنها از ذهن واندیشه شاعر بلند اندیشی چون استاد واصف باختری متصور است. چنانچه در شصتیمن سالگرد میلاد شان استادان سخن و از جمله استاد لطیف ناظمی، پیرامون آفرینش های شعری ، ادبی، فلسفی و عرفانی استاد باختری،با تفصیل سخن گفته وتحلیل های جالبی در قبال آثار شان ارائه داشته اند. این یادداشت کوچکی را که من سرهم بندی کرده ام ودر سه بخش خدمت خوانندگان تقدیم میکنم، فقط در ک شخصی من از شعر های ماندگار استاد است، که شایدارزش تقریظی هم نداشته باشد. چون مقام بلند شعری استاد واصف باختری به عنوان پیش کسوت ترین شاعر نوپرداز زبان دری، به حدی رفیع است که این زبان الکن من، گوشه ای از تخیل بلند شان را برنخواهد تابید.چون من نه شاعر هستم ونه هم شعر شناس. فقط علاقه مند شعرم وهمین علاقه مندی سبب شد تا این یادداشت ناچیز را در وبلاگ خویش قراردهم. متن این نوشته را در همان زمان انتشار نخستین اش، به جناب استاد واصف باختری از طریق پست فرستادم. از فیض همان پست، کاپی از آن را نزد خود داشتم واینک در خدمت دوستان قرار میدهم. چون من به استاد باختری به عنوان ستیغ ادبیات افغانستان نگاه میکنم و زبان شان را شیرین ترین زبان میدانم که همزمان ژرف ترین اندیشه ها رادر خود بازتاب داده وبرای نسل ما ونسل های آینده پیام های ماندگاری را رقم زده است. اینک می پردازیم به بحث اصلی که مراد ما از همان شعرهای بلند استاد است که هرگز کهنگی نداشته وهمیشه سبز وگواراچون رود زلال جاری است.

                                                   *   *   *

   استاد  واصف باختری شاعر نامدار و سنت شکن است که شعر امروز ویا به سخن دیگر، شعر نو زبان دری با نام  وی گره خورده است. گرچه پیش ازاستاد باختری، شاعران دیگری در زمینه ی سرایش شعر نو دری طبع آزماییهای داشته اند.اما استادواصف باختری، با زبان پخته، غنای اندیشه وبا اسلوب جدیدشاعرانه وارد این عرصه میشود. استاد باختری، آموزه های شگرف از شعر کلاسیک دارد،در شعر دیروزشعرای نامداری چون: حافظ، مولانا ، عطار، سعدی، خیام، فردوسی، سنایی ، ناصر خسرو،جامی، خواجه عبد الله انصار، بیتاب، قاری عبداالله،سلجوقی ودیگران متوارد ترین شخصیتی است که شاید نتوان نظیرش را در افغانستان سراغ داشت. استاد باختری اشعار فراوان شاعران را در حافظه دارد وهر گاهی که سخن میگوید، شعرهای از این شاعران را از حافظه به زبان می آورد و در عین زمان پیرامون این اشعار تحلیل های هم ارائه می نماید. اما استاد باختری با این پشتوانه ی بزرگ، راه جدیدی را برمی گزیند و این روند فاتحانه شعر نو زبان فارسی - دری است که قلمرو ذهن حساس اورا تسخیر میکند واز همین منظر با استفاده از واژه های سوچه وتازه در قالب شیواترین بیان، شعر های ماندگارش را می آفریند.

  شعر نو استاد باختری، از لحاظ شکل ،بیان، تخیل، تصویر پردازی ومضمون دارای ویژه گیهایی است که  میتوان نام شعر هنرمندانه روی آن گذاشت. استاد باختری در شعر هایش واژه های ترکیبی جدیدی خلق میکند که نه تنها صور خیال در این واژه ها، لطیف، زیبا  وهنرمندانه است، بلکه برخی از این واژه های ترکیبی، بگونه مستقل حامل یک پیام است. بطور نمونه :

  ابر شهر،آیین سالاران، کاجستان، غریوا رود، انگشتر تاریخ ، مخنث بی ایمان، باغ مومیایی تاریخ، استوای آیینه ها ، پرویزن خورشید، صحیفه دیوارهای سبز بشارت، صدای نبض نجابت، کلاغ های دروغ، باغ قرن، اخگران کوره تبعید، دختر بالا بلند باد، ابریشم اشراق، رواق چشمه اسطوره ها، زهدان نگین شهر، چترهای شعور سرخ هجرت، فانوس بشارت رویش، حراج بکارت گلهای سرخ و...

  استاد باختری با آفرینش این ترکیبات زیبا،شعرش را می پروراند وبه اوج تکامل هنری سوق میدهد. در واقع او بااستفاده از این واژه ها وترکیبات بدیع، زبان خود را می آفریند، زبان سوچه، آهنگین، نمو نه و در سطح بلند از ادبیات امروزین ما. او میداند که روح زمان را در یافتن و پا به پای آن حرکت کردن، رسوخ دادن شعور نو در شعر است و شعری میتواند که نیاز های معنوی نسل معاصرش بر آورده سازد که با دنیای جدید ساز گار باشد،بدین سان استاد شعر نو را برمیگزیند چون آگاه است که شعرنو، علاوه بر آنکه قالب های سنتی را در هم میشکند، پدیده ای است که با تفکر وخرد جدید همخوانی دارد واز این مسیر است که اندیشه های مدرن در قالب یک ادبیات پیشتازانه ی شعری قابل تبین است. استاد باختری که از لطف سخن، ژرفای اندیشه وصور خیال شعر قدما، آگاهی دارد و هم در شعرهای های پیش کسوتان شعر نو زبان فارسی چون : نیما، شاملو ، فروغ ، اخوان ، سپهری ، مشیری ودیگران تعمق کرده است . استاد، با ادبیات و شعر مغرب زمین آشنایی دارد وشعر های برخی از شاعران نامدار غرب را به دری ترجمه نموده است که این ترجمه ها را میتوان شاهکار ترجمه شعر به شعرنامید. توارد در شعر کلاسیک،آگاهی از شعر شعرای نو پرداززبان فارسی ومعرفت با شعر مغرب زمین، بدون تردید زمینه های بسیار ارزشمندی بوده که استاد باختری با چنان کلام پخته ،لطف اندیشه وتخیل بلندشاعرانه وارد عرصه شعر نوزبان دری گردیده است. 

   با تمام اینها، شعر استاد باختری به راه خود میرود، شعر هایش الگو بردارنیست واین آفریده ها زاده اندیشه و تفکر بلند خودش می باشد. برهمین مبنا است که او موج جدیدی ایجاد میکند وبه مدد عمق اندیشه و تبحری که در کلیت شعر دارد،اسلوب های تازه را وارد عرصه شعر نو دری می نماید. تمام عناصر سازنده شعر از قبیل :عاطفه، خیال، زبان، شکل و آهنگ همگام با ترکیبات جدید،نماد هاو استعاره های بدیع، دریک بافت متناسب درشعرهای استاد باختری، قرار می گیرند که نه تنها شعر اورا از یک شعرهنرمندانه سرشار میسازد بلکه سبک شعری خودش در تمامی این آفریده ها تبلور می یابد.

        تو از آن ناکجا آباد می آیی؟

        هنوز آنجافرو خوابیده میکاییل در خرگاه خاکستر؟

       هنوز آنجا حریر روزهای رفته پای انداز ایوان فرامو شیست؟

       و فردا ها

      ـ سواران نجیب جاودان در راه ـ

      هنوز آنجا چریک زخمی خورشید رادرجنگل رگبار می جویند ؟

       سر انگشتان سبز لحظه های سبز

       کدامین حله پندار را در کارگاه باد می بافند

      ودر رگهای آتشدان پیر دشتبان خون کدامین کاج می گردد؟

     تو از آن ناکجا آباد می آیی ؟

     زنسل پیله آنجا یاد گاری مانده بر ابریشم برگی ؟

       

 

 

بعدی

 


بالا
 
بازگشت