حسین ورسی               

                 افق های گسترده ورنگین شعراستاد باختری

بخش سوم

   در خوانش شعر های استاد باختری، تعمق باید کرد. بار،بارآنهارا بازخوانی نمود، برای خواننده در هردور بازخوانی افق های جدیدی کشف می گردد. شعر نو استاد باختری، دور از عوام زده گی است.چون او با خواننده آگاه سرو کار دارد و خواننده آگاه است که بر زوایای پیچیده یک شعربلند پی می برد. پیام هادر برخی از شعرهای استاد باختری در یک دوری از خوانش، به ذهن خواننده منتقل نمی شود به این دلیل که نه تنها کلام ها با زیبایی وصف ناشدنی پیچیده اند بلکه به موازات آن، پیام ها هم بی نصیب از این پیچیده گی ها نمی باشد. چون شعر استاد باختری معمار تفکر روشنفکرانه است وبرای ره بردن به این تفکرات ناگزیر از مسیر دقت و تامل باید وارد گردید. چنانچه دستیابی به معانی اشعار ماندگار و شگفت انگیز حضرت بیدل در یک دوری ازخوانش میسر نمی باشد. شاید طبیعت سبک هندی شعر فارسی چنین باشد که بیدل در ارائه استعاره ها ونماد های پیچیده در این سبک، سرآمد همه شاعران سبک هندی شعر فارسی، شمرده میشود. باری کسی از یک منتقد بلند دست شعر پرسیده بود که چرا برخی از شعرا واز جمله استاد باختری شعر هایش چنان پیچیده و اسطوره ای نگارش یافته است که به مشکل بتوان به محتوا وپیام آن دست یافت؟ منتقد پا سخ داده بود که اگر شعر نتواند سطح درک خواننده خویش را بالا ببرد آن دیگر یک شعر ساده خواهد بود. ویا به سخن دیگر همین شعر های پیچیده و بلند، اگر نتوانند خواننده را به جستجو، تکاپو وپویش برای فهم درست از شعر ها وپیام های آنها وادارد، در واقع نبایدآنهارا پیچیده خواند وتمام ارزش یابی یک شعر خوب متناسب به پویش گری خواننده برای رسیدن به محتوای آن شعر است. به گونه ی مثال شعر " دروازه های بسته ء تقویم " استاد باختری ،یکی ازآن شعر های است که خواننده باید از مسیر تامل و تکا پو ی خود به محتواوپیام آن دست یازد.

      به عنکبوت بگویید

     به آن زبان که بجز راویان باد ندانند

     ـ نسیج هستی خویش ـ

      جذام هندسی خط وسطح فاصله را

     بهر کرانه بگستر

     میان زاویه ء لحظه ها ی تشنه ء صبح

     وبر صحیفه دیوار های سبز بشارت

      رواق خانه ما بارگاه فتح توباد

      اگر به نیمه شبی دیدی

      که در گریز شبیخونیان منطق نور

     شکیب خانه نشینان ـ سکوت پردگیان ـ

      به گوش پنجره ها گفت

     صدای نبض نجابت خموشتر بادا

      ودست حادثه نوزاد بذر رابط را

       زبام فاجعه افگند

      به سوگواری ما خنده ات دریغ مباد

      مبادت از " نفس سرخ ابرها " بیمی

      که بانگ رعد شبا هنگام

     نه از قبیله ء صحرا نشین توفانها

    که از تبار عقیم خطوط فاصله بود

     به عنکبوت بگویید

      رواق خانه ء ما بارگاه فتح تو باد!

  به همین دلیل است که استاد باختری با کاربرد استعاره ها، سمبولها، تشبیهات وترکیبات بدیع، سطح در ک خواننده شعر ش را بالا می برد واورا به تامل وتفکر وا میدارد. ارزش یک شعر هنری در آن است که خواننده خود تفکر نماید واز مسیر اندیشه خویش راهی بسوی محتوا وپیام شعر باز نماید. ورنه یک شعر ساده به همان میزان که خوانش اش ساده است، پیامش هم به همان پیمانه ساده وسطحی ودور از جاذبه وکشش خواهد بود. حتی بسیاری از این شعر ها علی الرغم صنعت صوری شعر، دارای کدام پیام هم نمی باشد.

  شعر استاد باختری که از تفکر بلند منشاء می گیرد، بافت پیچیده، اما متناسب وزیبا دارد. پیام که در شعر های او متجلی است، شور انگیز وخردورزانه است.آفرینش چنین شعر های زیبا تنها در بستر یک فرهنگ نو پرور که از غنای زبانی واندیشوی برخوردار باشد، میسر است. استاد باختری از این غنای زبانی وفرهنگی حد اکثر استفاده را نموده است. استاد،شعر قدما را به دقت خوانده،شعر نو زبان فارسی که از نیما آغاز گردید وابر اندیشه های شعری چون شاملو ، سپهری، اخوان ، فروغ ودیگران این عرصه را با موفقیت گسترانید، راه جدیدی در برابر استاد باختری باز نمود تا او بتواند در زبان دری، باب جدیدی از شعر نو را بگشاید. استاد باختری تاریخ ادبیات حوزه فرهنگی ما رابه خوبی مرور کرده است. استاد باختری مدت ها پیش چند صباحی در گیر مشغله سیاسی بود، اما خوشبختانه که بسیار زود از این مشغله دست گرفت ویکسره خود را وقف ادبیات و شعر نمود. استاد در زمینه های مختلف ادبی مطالعات فراونی را انجام داد. برای اینکه از عمق اندیشه مطالعاتی استاد مثالی آورده باشیم، چشم دیدی را در اینجا نقل میکنم:

   دوست فرهیخته ای داشتم که سخت علاقمند ادبیات بود وخود هم داستان می نوشت وشعر میگفت و اکنون چند کتاب چاپ شده دارد. سالها پیش در هنگام که استاد باختری در اتحادیه نویسندگان دفتر کوچکی داشت، با این دوست خود نزد شان رفتیم. بعد از تعارفات معمول، پای صحبت شان نشستیم. من از استاد پرسیدم که شعر های تازه ای اگرسروده باشند، خوب است که از آن آگاه شویم. استاد باختری گفت من یک شعر میخوانم، اما شما بگویید که این شعر را کی سروده واگر بتوانیدقدامت آن را حدس بزنید که از معاصران اند ویا از متقدمان؟ استاد یک قصیده بلند را خواند که بیشتر به شعر معاصران نزدیک بودتا به شعر متقدمان. وقتی استاد همه این قصیده طولانی از حافظ خواند، در عجب شدیم که خدواند چه حافظه ای به وی عنایت فرموده است. بعد هنگامی که خوانش این شعر پایان یافت. پرسید که چه حدس زده اید که این شعر از کی باشد ؟ من که دراین مدت زیاد به صنعت کلامی این شعر توجه کرده بودم ، این شعر بیشتر به ادبیات اخوان ثالث نزدیک بود، گفتم فکر میکنم از "اخوان" باشد. یادم نیست که آن دوست من نام از کی گرفت. استاد، لبخندی زد گفت این شعر نه از اخوان است ونه از شعرای معاصر. در واقع این شعر نیست بلکه نثری روان است از ابوالفضل بیهیقی که به مناسبت بردار کردن حسنک وزیر، در تاریخ خویش آورده است من آن را به شکل شعر خواندم وهیچ تغییری هم در آن نیاوردم. اما فقط میخواستم بگویم که بزرگان ادب ما ولو که مورخ هم بوده اند، ولی در تکامل فرهنگی و ادبی زبان ما نقش بسیار مهمی بازی کرده اند. من وآن دوست تا وقتی که استاد نگفته بود که این یک نثر است، قطعاً باور داشتیم که این یک شعر تمام وکمال است.

 ژرفای اندیشه، تخیل بلند، عاطفه نیرومند، تصویر پردازی ها ی رنگین، شکل آهنگین ، پیام رسا، زبان توانا، کاربرد واژه های سوچه، ترکیبات تازه از جمله ویژه گی های شعر استاد باختری است. از دید این قلم، استا د باختری قافله سالار شعر نو دری است که باحضور شکوهنده شعر های او، نسلی از شاعران هم عصر او پرورش یافتند واورا " استاد"  مسلم شعر خواندند. نسلی از شاعران معاصر که عمدتاً در افغانستان به شعر نو دری روی آورده اند، بگونه مستقیم ویا غیر مستقیم از شعر استاد تاثیر گرفتند. دردوران که استاد در کابل می زیست، ما به عیان مشاهده میکردیم که شاعران نو پرداز زبان دری،از گلستان فرهنگ شعر های استاد باختری ، هرکدام گلی را می چیدند. وبعد باذوق خود، آن را پرورش میدادندو در تمامی شعر های شاعران نوپرداز آن سالهای تلخ وشیرین، فرهنگ شعری استاد باختری اثرگذار بوده است. 

 به باور من، استاد واصف باختری در حوزه فرهنگی ما میتواند با شعرای که در عرصه شعر نو فارسی ـ در ی پیش کسوت هستند، برابری نماید. چون حتی سالها پیش شعر استاد باختری در مطبوعات ایران زمین، منتشر میگردید. بیاد دارم که استاد پرویز ناتل خانلری هنگام که مجله وزین " سخن " را هدایت میکرد تقریباً در هر شماره آن یک شعر از استاد باختری منتشر می نمود. مجله سخن در آنوقت ها یکی از مجله های ادبی پر خواننده ودر سطح بلند فرهنگی بود که در زمینه های مختلف اعم از: مقالات ادبی، نقد ها ، تقریظ ها و شعر های از شعرای نامدارو نوپرداز زبان فارسی می پرداخت. نوشته های در این مجله منتشر میگردید که از مدارج بلند ادبی ویاپژوهشی درعرصه های مختلف فرهنگی، برخوردار می بودند.

   استاد باختری به عنوان شاعر نو اندیش ونو پرداز، یکی از مفاخر برازنده افغانستان است که متاسفانه آن طوریکه لازم است هنوز شناختانده نشده وکمتر بسوی فکر بلند استاد ره برده ایم. در حالیکه شاعران نو پرداز زبان فارسی در ایران زمین از نیما به بعد، هرکدام حتی اگر یک مصرعی هم سروده اند، از سوی مشتاقان شعر امروزآن سرزمین نادیده گرفته نشده نقد ویا تقریظی بر آن نوشته اند. اما، ما آیا درتعریف بزرگان ادبی و شعرای نوپرداز خود واز جمله استاد باختری، برخورد معرفت شناسانه کرده ایم ؟ تازه اگر سطر ها ی در این زمینه سیاه کنیم، دوستانی زبان به انتقاد میگشایند که گویا " زمان وصف وتعریف گذشته است "، بایددر چنین زمینه ها نقد های پژوهشی و علمی بکنیم. اول این پرسش باید پاسخ داده شود که آیا مااساتید سخن خود را آنطوری که فرهنگ گستری کرده اند معرفی کرده ایم ویا خیر؟  نخست شناسایی این بزرگان مهم است وبعد نوبت نقد و انتقاد فرا میرسد. گذشته از آن، یک سنت نابهینه در بین ما ترویج یافته است، که پس از نبود سخن سرایان بلند اندیش خود، مرثیه های سوزناکی سر میدهیم. اما در حیات این ابر اندیشان فرهنگ گستر، از آنها حتی یک تعریف منسجم در دست نداریم. به این نکته اذعان باید داشت که استاد باختری در حوزه فرهنگی ما یکی از سرآمدترین شاعر زبان دری است که به هیچ عنوانی مقام شعری وادبی شان از ابراندیشان معاصر شعری زبان فارسی - دری کمتر نمی باشد. پس استاد را باید گرامی داشت وشعر های بلند اورا از نو باید خواند ودر هر بازخوانی زوایای تازه برما کشف خواهد شد. شعر استاد باختری بستر جدیدی مدرن فرهنگی را پهن کرده است که نسل های زیادی میتوانند از این بستر برخیزند و با اقتدابه شعر استاد، قله های نو شعری را فتح نمایند.

  میخواستم که پس از اقتباس شعر"... وآفتاب نمیمیرد " استاد واصف باختری ، سخن را به پایان ببرم. اما دیدم که بدون معرفی زندگینامه کوتاه استاد، آثار ونوشته های شان، کار به سزای صورت نگرفته است. بناً خلاف معمول که عمدتاً زندگینامه وآثار را در آغاز می آورند، من بخش چهارم وپایانی این یادداشت را به زندگی ، آثار و هم چند پیشنهاد و نظر پیرامون کار کرد های استاد اختصاص میدهم تا حد اقل در معرفی این استوانه شعر نو زبان دری سهم ـ ولو کوچک ـ گرفته باشم.

  شعر"... وآفتاب نمیمیرد" که یکی از زیبا ترین و ماندگار ترین شعر استاد باختری است، بطور کامل در اینجا می آورم تا حسن ختامی باشد برای پایان بحث پیرامون استاد شعرنو زبان دری از خامه استاد واصف باختری.

                                               ... وآفتاب نمیمیرد

           وسایه گفت به باد

          چه روی داد که شهر

          بلند قامت بالنده

          ستبر بازوی توفنده

         که هرگذرگاهش

       رگی زپیکر هستی بود

       کنون فتاده زپای

       و هرگذرگاهش

       رگ بریده ء جنگاوریست خون آلود

       چه روی داد که آهندلان صخره شکن

       بسان پیکره ها، نقش ها، عروسکها

      ستاده اند در آنسوی شیشه های زمان

      تناوران همه گویی که سنگواره شدند

     و چهره ها همه آیینه های تیره ء مسخ

     و پای ها همه چون نبض مرده گان قرون

    ودست ها همه چون دشنه های زنگ آگین

     ونامها همه گی بنده ، بنده زاد، غلام

     وچشم ها همه چون شیشه های رنگ آگین

      و خشم ها نازای

      و خوابها سنگین

      سپیده های دروغین به چشم ها چیره

      گرسنه گان بیابانرا

     ببین چگونه به تصویر نان فریفته اند

      و دلقکان نگونمایه بر تکاور ننگ

     کشیده روسپی آرزوی خویش به بر

     نه هیچ بادی از سوی خاوران برخاست

     نه هیچ ابری در سوگ آفتاب گریست

      زبس به جنگل باور ها

     کلاغهای دروغ آشیانه بگزیدند

     مباد در تب پندار های تیره ء خو یش

     فراز برج گمان دیده بان خواب آلود

     به روی پیک سحر نیز در فرو بندد

     و سوگوار ترین مرغ

      یگانه عاشق جنگل

     به روی چوبه ءدار آشیان بیاراید

      وسایه، سایه ء اندوهناک سرگردان

     شنید پاسخ آوای خویشتن از باد

     به بی گناهی گلهای سرخ دشتستان

    و خواب سبز گیاهان گریستن تا کی

    به باغ قرن گذاری کن

     که چتر آبی کاج و نگین نیلی برگ

   ودست کوچک هر سبزه

    ترا به به جنگل سبز امید میخوانند

    شهاب زود گذر شد اگر ستاره ء تو

     ستاره ء دگری آفتاب خواهد شد

      و آفتاب نمی میرد

      برو بپرس زمرغان بیشه های کبود

    زتیر خورده پیام آوران توفان ها

    ز آشیانه به دوشان دشتهای غرور

    که راه جنگل سبز امید میدانند

   برو بپرس مگر راه دیگری هم است ؟

   برو بپرس در این راه رهسپاری است ؟

    وسایه گفت به همزاد خویش آری است

                                                            ادامه دارد...

 

 

قبلی +++++++++++++++++++++++ بعدی

 

 


بالا
 
بازگشت