چشمان يک روزنامه نگار

و چمدان های پول يک رييس جمهور !

 

داکتر عارف پژمان

 

وقتی رييس جمهور کشور ، بی پروا، از يک همسايه طماع ، پول جيب خرج بگيرد ، ديگر، اين همسايه ، که سی سال آزگار است ، پايتخت خرافه پراکنی در سراسرگيتی است و جستجوگر «بمب اسلامی» ، برای او، حاکميت و اتباعش « تره ، خرد نه ميکند»!

اين همسايه بغض آلود وآزمند که دير گاهيست، شهر وندانش را گروگان گرفته است و انديشه ورزانش را پشت ميله های زندان نشانيده، ابايی نه دارد تا در برونمرز  ، در لانه های جاسوسی اش که آن را « خانه جمهوری اسلامی» يا « سفارت جمهوری اسلامی » مي نامد نيز « جوخه های اعدام » و  دار و دسته ی مجازات ، پی افکند وهر نغمه خوانی  ضد «جمهوری اسلامی» را با غوغا و ترور و تازيانه، به سکوت وادارد!

  سعيدی سيرجانی، احمد تفضلی ، بختيار ، قاسملو ، فريدون فرخزاد  ، رزاق مامون وده ها قلمزن ،  هنر جو و دگرانديش، ديروز و امروز و همه روز، از همين ديدگاه ، پاد افره ديده اند و به فرمان همين بيداد گاه ، چشم جهان بين شان،  از حدقه در آمده است!

حمله به چشمان يک قلمزن که بر اساس شواهد ديرينه و برهنه ، کار يک مزدور بيگانه است ، نشان مي دهد که قلمرو حکومت کابل، اينک سراپا ، جولانگاه جواسيس سايه و همسايه و  آدمکشان حرفه یی است.

 

بگذار ، آزاده گان ، با تير و تبر و تيزاب بميرند تا حکمرانی جغد بر خرابه های وطن ، پايدار ماند !

 گمان ميبرم ، تصوريست دردناک و دير باور، که در سده بيست و يکم،  در يک گوشه دنيا ، در يک واحد سياسی ، بدون دردسر، جنايتکار جنگی ، به وزارت و امارت برداشته شود و نان جوين از سفره ی  شهروندان عادی ، دريغ
گردد!

روزنامه نگار در غمکده ای که به يک قلعه جنگی بی در و پيکر شباهت دارد ، چه خاکی بر سر ريزد، او که نه « محافظ خارجی » دارد ، نه ستون های سيمانی ونه پناهگاه قانونی !

 

 

 


بالا
 
بازگشت