دکتورعلوم اکادمیسین اندیشه افغانی

از اندیشه گاه تمامیت افغانستان

 

( بخش دوم )

Taliban :

A huge dishonoring torque on Islam’s neck & a dirty on the face of humanity

 

طوق لعنتی بر گردن اسلام

و لکهء ننگی بر دامان بشریت! 

 

 

در بخش نخست این نوشتار گفتیم :

بدبختانه با آنچه در بارهء تغییر کامل و غیر قابل بازگشت شخصیت ؛ به مجرد  به اصطلاح «ایمان آوردن »  و « کلمه خواندن » در مدعیات کلامی و تبلیغاتی چه در گسترهء اسلام  و چه سایر ادیان و مذاهب ادعا شده و میشود ؛ علم  و تجربهء تاریخی بشر؛ همنوا نیست و از حسن تصادف و بخت نیکِ  ما مسلمانان و مسلمان زاده گان ؛ قرآن مجید مؤمن به ما نیز آن را تأئید نمی کند . به این موارد بیشتر توجه فرمائید :

****

أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿2 ﴾

وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿3﴾ أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ ﴿4 ـ العنکبوت ﴾

آيا مردمان پنداشتند كه تا گفتند : « ايمان آورديم » رها مى‏شوند و مورد آزمايش ( و امتحان ) قرار نمى‏گيرند ؟ ( 2) و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا الله آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد (3) آيا كسانى كه كارهاى بد مى‏كنند مى‏پندارند كه بر ما ]الله[ پيشى خواهند جست ؟ اینان چه داورى زشتی مى‏كنند ! (4 ـ العنکبوت)

****

مدعیات کلامی و تبلیغاتی مغرضانهء طبقات حاکمه و ریزه خواران عالم نما و سفسطه گر آنها به ویژه در مورد اصحاب و ازواج واهل بیت پیامبر اسلام  اغلب چنین است که آنان بلا استثنا نه تنها مؤمنان کامل و چون و چرا ناپذیر ابدی شده بودند بلکه در دانش و سیاست و کیاست و دیانت و اخلاق و توانایی های روحی ـ روانی عین حضرت محمد و چه بسا لا اقل از نقطه نظر هایی ؛ برتر از حضرت محمد  هم تشریف داشتند .

در جمع این اصحاب و اهل بیت ابو سفیان و عکرمه بن ابو جهل و معاویه بن ابوسفیان و مماثل ها هم  شامل اند ؛ جناب معاویه حتی فراتر از صحابی بودن لقب شکوهمند « کاتب وحی » نبی کریم را نیز دارند .

آیا اصلاً ممکن است حکم آیهء قرآنی ی فوق الذکر مشمول حال اصحاب و ازواج و اهل بیت دور و نزدیک آنحضرت نگردد و حتی احتمال قوی تر همین نیست که این آیهء مبارکه اساساً در رابطه به اصحاب و ازواج و شاملان اهل بیت حضرت رسول نازل گردیده است !؟

چرا که متباقی مردم مؤمن  به این ؛ غره نبودند و نمیتوانستند باشند که به محض کلمه خواندن و ایمان آوردن ؛ دین و معرفت شان کامل گردیده و دیگر زمین و آسمان به اعمال و اخلاق و عزائیم و دسایس آنان کاری ندارد .

مسلم است که لا اقل توهم معصومیت و فوق العاده گی ی یاران ، ازواج ، اقارب و خویشاوندان حضرت نبی کریم در میان مردم عوام مؤمن ؛ خیلی دامنه داشت و متأسفانه این دامنه از آن زمان تاکنون هزاران مرتبه وسعت پیدا کرده و برای توسعهء آن عالمی از کار آگاهانهء القایی و تبلیغی ـ تربیتی بام تا شام ادامه داشته است و ادامه دارد .

مگر حتی  قرآن مجید آیات تکاندهندهء  فراوانی دارد که  انبیاء  خود  در معرض آزمون و مراقبت علی الدوام رب العالمین قرار دارند و انبیایی بوده اند که یا در انجام رسالت ناکامی هایی داشته اند و یا اصلاً از مقام رسالت نیز برای خود مقام سلطنت درست کرده بودند . مهربانی کنید ؛ فقط یک نمونه :

****

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿175 ﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿176ـ الاعراف﴾

 وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179ـ الاعراف﴾

و خبر آن پیامبر  را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت ؛ آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد (175) و اگر مى‏خواستيم قدر او را به وسيلهء آن [آيات] بالا مى‏برديم ؛ اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد . از اين رو مَثَلش ؛ مَثَل آن سگ است که به او حمله هم کنی زبان خود را از کام بدر میکند و اگر رهایش هم بسازی زبان خود را از کام بدر میکند ؛ چنین است مَثَل گروهى هم كه آيات ما را تكذيب كردند ؛ پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن باشد به فکر آیند (176ـ الاعراف)

****

بدینگونه در معرفت قرآنی و در اسلام محمدی مقامات و امتیازات نزدیک بودن به پیامبر ؛ به معنای مسئولیت و سنگینی ی وظیفه ، طهارت و تقوی ، صفات و اعمال جمیله و حمیدهء بیشتر است  نه معصومیت و غیر مسئول و واجب الاحترام بودن .

تأکیدات مکرر قرآنی از زبان حضرت محمد و سایر پیامبران  مبنی بر« انا بشر مثلکم » ( من همچون شما بشر میباشم !) بدین معناست که حتی شخص پیامبر معصوم و غیر مسؤل نیست ؛ چنانکه پیامبر اسلام  شخصاً از مردم خواسته اند ؛ هرگاه گناه و تجاوزی به ناحق  ـ و طبعاً در شرایط غیر اضطرار و جنگ ـ از ایشان  سر زده و کس در نتیجه متضرر شده و آسیب دیده باشد ؛ میتوانند بدلهء آنرا از شخص شان بگیرند و یا قصاص ( عمل بالمثل ) اجرا نمایند .

با تمام اینها ؛ برای عرض مطلب اساسی که درین بخش مدنظر است هنوز باید بستر ها و مقدمات بیشتر فراهم گردد ؛ لذا یک ارسال المثل را هم تحمل بفرمائید :

در سالیان اخیر یکی از استعداد های بزرگ افغانی در عرصهء تلاوت قرآن مجید درخشش خیره کننده ای نموده است . ایشان جناب محترم قاری برکت الله سلیم استند که در چندین مسابقهء بین المللی تلاوت قرآن کریم مقام اول را حایز گشته جوایز و مدال های اعلا را ربوده اند .

امروزه آوای روحبخش ایشان با تلاوت های بسیار زیبای قرآن مجید در سراسر گیتی طنین انداز است و از جمله هموطن مخلص و دارای حنجره و آوای نازنین دیگر ما جناب الحاج عمر خطاب ؛ تلاوت های استاد قاری برکت الله سلیم را با ترجمه های پشتو و دری  درج الواح فشرده الکترونیکی  ( CD  و  DVD ) نموده وسیعاً تکثیر کرده اند که اینک در هر خانه و دکان و مغازه و وسیله نقلیه و حتی در مبایل  هر فردی موجود و مورد استفاده است .

لازم به یاد آوری است که این کار بزرگ تحت نظر دانشمند شهیر اسلامی و سیاستمدار معروف مان جناب عبدالستار سیرت متحقق شده است که اگر حق تلفی و حقه بازی خائینانه نمی شد ؛ به حساب پروسهء« بُن » امروزه رئیس دولت افغانستان می بودند .

جناب عبدالستار سیرت ترجمهء قرآن کریم را که محترم عمرخطاب دکلمه و قرائت کرده ؛ تصحیح و تدقیق و ویرایش نموده اند که طبعاً در نوع خود از بهترین هاست .

بدینگونه ما در مجموعه ای ؛ هم زیباترین و درست ترین تلاوت قرآن مجید عربی را در اختیار داریم ؛ هم ترجمهء بسیار زیبا خوانش شدهء آن را به زبان های ملی ی خود پشتو و دری . این  تلاوت و ترجمه در سراسر افغانستان نی که در سراسر جهان قابل دسترس بوده ؛ همه گان امکان دارند آنرا به ساده ترین وجهی به دست آورده مورد استفاضه و استفاده قرار دهند .

علاوه بر این ده ها قاری درجه اول قرآن از کشور ما و کشور های دیگر اسلامی همچو تلاوت های زیبای الکترونیکی و دیجیتالی به جهان عرضه داشته اند و ده ها تلویزیون 24 ساعتهء ستلایتی به نشر و پخش آنها می پردازند . و با نگارش های هرچه مرغوبتر نمایشی سعی میکنند برای کران  و لالان و سایر علاقه مندان و نیازمندان اصل نصوص و ترجمهء آن ها  قابل درک و دریافت گردد .

بدینجهت می بایستی آرمان حضرت رسول اکرم اسلام  از دَرَک تحقق اسلام ، حاکمیت قرآن و همه پذیری دعوت و داعیه اش بر آورده شده باشد ؟!

آیا چنین است ؟

بدین پرسش هرکس به گونه ای پاسخ میدهد ؛ مخصوصاً آنانیکه قرآن بسیار زیبای دیجیتال تولید کرده اند که توسط قلم الکترونیکی متن را تلاوت میکند و با فشار دکمه ؛ به هر زبانی آن را ترجمه مینماید و کسانیکه مجذوب این معجزهء دیگر در عرصهء قرآن خوانی و  قرآن دانی گردیده اند ؛ مسلماً میگویند که :

ـ بالله ؛ از این بهتر نمیشود !

پیشتر ( در بخش نخست ) گفتیم :

قبایل « جاهلی » عرب به خاطر این قرآن و دعوت هایش طئ کمتر از23 سال خیلی ها بیش از 30 مرتبه بر حضرت محمد و پیروان کم یا زیادش حمله ورشدند . طئ نخستین حملات و سوء قصد ها او را به فرار و هجرت از مکه  به یثریب مجبور ساختند و بعد این جنگ و ستیز چنان پُر حدت و شدت ادامه یافت که شخصاً حضرت محمد ناگزیر بود ؛ در 26 تا 28 جنگ گرم و خونین با معاندان و دشمنان قرآن و دعوت خود مصاف دهد .[1]

بنابر این اکنون پرسش این طور میشود که آیا همین تلاوت های زیبا و بانگ و نوای خوش قرآن در نماز ها ، تراویح ها ، تعـزیه ها و سایر مراسم  و مناسک ؛ قابل برداشت و تحمل برای « قبایل جاهلی » عرب نبود و هربار که حضرت محمد قرآن تلاوت میفرمود ؛ بانگ و نوایش جنون اهالی « جاهلیت »  را تا بدانجا بر می انگیخت که علیه او لشکر کشی کنند و فراوان بکُشند و کُشته شوند و حتی در صحنهء جنگ ، از جمله مبارزان مقتول محمد ؛ کسی چون حضرت همزه را مثله نمایند و جگرش را از جسد کشیده از فرط خشم بجوند و بخورند !؟

به وضوح می بینیم که اسلام محمد چیزی غیر از تلاوت های بسیار زیبا یا کمتر زیبای قرآن عربی است . و اگر شما از تمامی استفاده کننده گان از قرآن های مترجم حتی با صدای ملکوتی جناب عمر خطاب بپرسید که از ترجمه هایی که می شنوند چه می فهمند ؛ احتمالاً 90 فیصد خواهند گفت : هیچ !

هدف این نیست  که تلاوت خوب نیست و ارزش ندارد ؛ هدف این نیست که ترجمه های قرآن خوب نیست و بکار نمی آید .

تلاوت با تمامی هنر های متضمن آن ؛ برای حفاظت و ایمین داشتن نصوص قرآن اهمیت غیر قابل اندازه گیری دارد . اینکه  ما امروز قرآن شریف 1400 ساله را بدون کم و کسر و مناقشه و جدلی در اختیار داریم ؛ عمدتاً به برکت همین هنر شریف است . بر علاوه تلاوت های زیبا اثرات درمانی و نیروبخش بر مسلمانان دارد و به بر آوردن نیاز های عمیق روحی ـ روانی آنان بیحد مدد رسان میباشد که رسالت نخستین هر مؤلفهء ایمانی و ایمانمحور است !

ترجمهء قرآن شریف نیز ـ در حالیکه فقط مغرضانه و شیطنت آمیز نباشد ـ  کار بزرگ و جلیلی است . اما مسلماً فهم معنای قرآن ؛ به فهم ماحول و زمانیکه این کلام مقدس در آن نزول یافته و شناخت قومی که مخاطب این کلام الهی است ؛ بسته گی دارد . حتی برای اعراب امروزی میسر نیست که بدون حضور ذهن یافتن به اوضاع 1400 و چند سال پیش شبه جزیرهء خود  معانی قرآن را درست درک کنند .

پس تمام آنچه داریم و آنچه که کمال و جمال هرچه بیشتر یافته است ، فروعات و شکلیات است . این تلاوت ها و ختم ها و نماز ها و ذکات و حج و روزه و صدقهء فطر و مال قربانی... و کلمه طیبه ؛ نبود که چنان خشم و جنون عظیم در دنیای « جاهلیت » عرب بر انگیخت .

این انقلاب و رستاخیز محمدی علیه نظام کهن و جاهلانه و سیاه و ارتجاعی حاکم بر دنیای عرب بود که چنان عکس العمل ها را بر انگیخت . حضرت محمد و همرزمانش ؛ در واقع پس از متواری شدن از مکه و از دست دادن زمین و مواشی و جایداد و اموال و اثاث و بسته گانشان ؛ از حالت قیام صلح آمیز خارج شدند و در مرحلهء قهر آمیز آن  قرار گرفتند .

28 یا 26 جنگ در ظرف 9 سال که در اوسط تقسیم برای هر چارماه یک جنگ میرسد ؛ حتی به غبی ترین افراد هم نشان میدهد که اینجا یک انقلاب مسلحانهء مستمر در جریان است که رهبر و قوماندان اعلایش حضرت محمد میباشد .

ولی پیروزی های پیاپی و حتی جان به در بردن اینهمه متواتر از معارک و غـزوات متعدد ؛ مسلماً دشمن محارب را ـ ولو هرقدر بدوی و بیابانی ... باشد ـ  به تغییر تاکتیک و منجمله به جستجوی راه های نفوذ به داخل  قرار گاه طرف حربی  وا می دارد .

برای هر کسی که شامهء رزمایشی دارد و شعور و معلومات عمومی ی جنگی و نظامی ؛ مبرهن است که اینگونه تلاش ها و جستجو ها  به ایجاد « ستون پنجم » در داخل اردوگاه متحارب ؛ به  تدبیر کردن چیز هایی که در تاریخ جنگ ها به نام « اسپ تروا » شهرت یافته است ؛ میگردد . [2]

همچنان انواع حیلت های دیگر منجمله مصالحه و تسلیم نمایشی و مشروط  و فریبنده  را بر می انگیزد  .

در همین زمینهء اخیر است که می بینیم ناگهان یک وضع دراماتیک نظامی در اردو گاه محمد پیدایش می یابد . معلوم است که تقریباً غایهء ستراتیژیک حضرت محمد در اهداف جنگی ؛  فتح مکه میباشد . درین راستا از قبل گام هایی به پیش گذاشته است ولی با مصالحه ای  به نام «  صلح حدیبیه » ناگزیر شده که گامی هم به عقب بردارد .

به نظر میرسد که عده ای از جانب مقابل  مفاد قرار داد  حدیبه را رعایت نمی کنند  و به پاسخ این وضع ؛ سورهء التوبه نازل میگردد و مفاد این سوره مبارکه ( که مجال رسیده گی تفصیلی بر آن درینجا نیست ) توسط فرستادهء حضرت محمد بر قریش و سایر باشنده گان مکه ابلاغ میشود که در واقع به معنی کن لم یکن شدن  قرار داد صلح حدیبیه می باشد . احضارات شدید محاربوی برای حمله بر مکه در مدینه تشدید میشود . [3]

جانب متحارب محمد که چنین می بینند ؛ لابد در اندیشهء چاره جویی و مقابلهء مؤثر می افتند  و ضمن آماده گی های بیشتر جنگی ؛ به خدعه می اندیشند . آنان میدانند که مکه موضوع حیثیتی برای محمد و آرزوی شور انگیز غایی برای اکثریت پیروان مهاجر اوست و این بار صرف نظر از نتیجه نهایی ی ؛ جنگ در مکه بیحد شدید و خونین و ویرانگر خواهد بود .

لذا ترتیبی میدهند که از طریق فامیل وخویشاوندان و نزدیکان محمد به اطلاع او برسانند که سران قریش حاضر اند طی یک نمایش جنگی مکه را برای محمد و سپاهش مفتوح نمایند ولی محمد هم باید کاری کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب ؛ یعنی امتیازاتی به سران قریش بدهد .

از عمق این زد و بند اطلاعات دقیق و مؤثقی در دست نیست ولی قراین جریانات رویداد از خیلی چیز ها خبر میدهد . علاوه بر اینکه در تاریخ ها از رفت و آمد مکرر ابوسفیان حتی به درون خانه محمد در عنفوان رویداد ها اطلاعات خوبی درز کرده است ؛ معلوم میشود که طرح سران قریش این بوده که محمد بیاید و به طور نمایشی مکه را فتح کند ؛ اما برای تمام آنان امان دهد و عفو عمومی اعلام بدارد ؛ خود در مکه ماندگار نشود و گویا مکه را از مدینه اداره نماید .

معلوم است که حضرت محمد نه آنچنان قدر قدرت است که طبقه و هیأت حاکم زورمند در مکه را به هیچ بگیرد و نه آنقدر کینه توز و انتقام جوی و بی ملاحظه !

رزمنده ایکه انعطاف « صلح حدیبیه » و موارد دیگر را داشته است ؛ اینک محضاً به خاطر سلطهء بلافاصله و ماندن حتمی  و همین زمانی در مکه «حمام خون» به راه نمی اندازد . او میداند که آنچه متحقق میشود از لحاظ حیثیتی عجالتاً کافی است و آنگهی طئ مدت نه چندان دور و دراز به دست گرفتن امور مکه نا محتمل نیست . بالاخره اگر جنگ و خونریزی برای آن لازم باشد همان ساعت و همان مصلحت !

این است که طئ یک لشکر کشی پر دبدبه و پر سر و صدا و تبلیغاتی مکه بدون مقاومت فتح میشود , سران متحارب در بیست و چند جنگ خونین و بیرحمانهء گذشته نه تنها مورد عفو قرار میگیرند بلکه به طریق توزیع ظاهراً عجیب و بی معنی غنایم هنگفت به آنان ؛ طرف اکرام و اعزاز هم واقع میشوند که این رویداد ها و نیز برگشت به مدینه مورد اعتراض های شدید سپاهیان و افسران لشکر محمد واقع میگردد . [4]

اما توطئهء دشمن به اینجا ها پایان نمی یابد . همان است که در کمتر از دو سال بعد می بینیم پیامبر تنومند و جسماً و روحاً سالم و توانا چنان بیمار میشود که راهی جز مُردن ندارد . این به اصطلاح بیماری دارای چنان علایم و عواقب است که در سوء قصد تروریستی بودن آن اکنون هیچ شکی وجود ندارد .

بر علاوه این بیماری و بالاخره مرگ  با یک کودتای دامنه دار توأم است که در وقت جان کندن حضرت محمد ؛ خود را در سقیفهء بنی ساعده به وضاحت نشان میدهد .

پیشوایی چنان بزرگ و دارای نبوغ بی نظیر نظامی ناگهان در درون حرم خویش با  « ستون پنجم » دشمن مواجه میشود . در حالیکه میداند از طریق نزدیکان مسموم شده است ؛ به اطرافیانش میگوید که باید همه از غذایی که او خورده است بخورند ؛ ولی کس لب به آن نمی زند . [5]

قلم و دوات می طلبد تا وصیت کند ؛  نزدیکترین یارش حضرت عمر ممانعت می کند و می گوید : پیامبر هذیان میگوید و برای ما کتاب الله کافی است !!! [6]

 در مورد بین حاضران مشاجره در میگیرد تا اینکه پیامبر بیمار به ستوه می آید و میگوید : از نزدم گم شوید !

این زعیم و پیشوا هنوز نُمرده ؛ سواد اعظم مدعیان قدرت و جانشینی  در سقیفه جمع میشوند تا سرنوشت قدرت سیاسی روشن شود و غالبا قبل از مرگ محمد که برایشان محتوم است ؛ خلیفه انتخاب میکنند .

همان حضرت عمر پس از جان دادن حضرت محمد ؛ شمشیر از نیام  برمیکشد و هی آنرا در هوا  می چرخاند و گفته میرود :

 هرکی بگوید ؛ پیامبر مُرده است ؛ دست و پایش را قطع میکنم . پیامبر نمُرده است . پیامبر خدا  نمی میرد !!!؟؟؟ [7]

اوج تراژیدی آنجاست که سپه سالاری چنان با عظمت ؛ امکان حد اقل تشیع جنازه نمی یابد . همان محل بستر مرگ در اتاق خانه اش را جر میکنند و پیکر پیامبر را چهار یا پنج نفری در آن مدفون میسازند . [8]

قاتلان محمد و کودتا گران از همانروز تا اکنون سند وثبوت میکشند که گویا مرگ پیامبر طبیعی بود ، رحلت به اعلا علیین الهی بود ؛ ایشان برای ذات الله تعالی ضرورت شده بودند ، ایشان از رحلت خود خبر داشتند و پیش از پیش آن را در خطبهء حجة الوداع پیشگویی و اعلام فرموده بودند . وانگهی در خود قرآن مجید آیاتی نازل شده بود که « امروز دین شما را برایتان تکمیل و نعمت خود را برای تان کامل گردانیدم .»

اما حقیقت چیزی است که میتواند تا زمان هایی کتمان شود و لیکن نابود شدن آن برای ابد امکان ندارد . از شانس نیکِ ما مسلمانان امروزین ، اسنادی ثبت و ضبط  تاریخ گردیده و به ما رسیده است که نشان میدهد شخصاً حضرت پیامبر توطئه و فتنه علیه جان خود و دعوت اصیل اسلامی را اعلام فرموده و افشاء نموده اند . [9]

در همین حال بخصوص از دههء 70 بدینسو ؛ گویا کسانی در قرآن مبین معجزاتی کشف میکنند . متأسفانه تقریباً همهء این تلاش های سختکوشانه و مؤمنانه ؟ در حوزه شکل و قیافه و اعداد و ارقام منحصر و محدود است و تا کنون چندان کسی چنانکه ایجاب می کند ؛ وارد دنیای معنی و محتوای قرآن نگردیده است و بهتر است بگوئیم که اقتدار و استبداد قشریون نگذاشته است کس وارد این پهنا و ژرفای ارثیهء اصیل پیامبر خاتم گردد .

« اندیشه گاه تمامیت افغانستان  » به مدد و مهربانی و توفیق  صاحب حقیقی ی قرآن ؛ در خود قرآن به شما و جهانیان نشان خواهد داد که  اصیل ترین معجزه ها در معنای قرآن وجود  دارد و یکی از آن ها همانا وجود « ستون پنجم » در اردوگاه حضرت محمد خیلی ها پیش از زمان « صلح حدیبیه » و « فتح مکه » و حتی هوشدار کشته شدن پیامبر به گونه ایکه پیش آمد ؛ میباشد .

ولی این مختصر پیرامون آن دور میزند که پدیده ای به نام طالبان ؛ طوق لعنتی بر گردن اسلام و لکهء ننگی بر دامان بشریت است .

البته در اینکه این پدیدهء شوم لکهء ننگ به دامان بشریت و به ویژه « دنیای آزاد » است ؛ شک و تردید چندان وجود ندارد .

مگر؛ این سران طبقات حاکمه و رهبران بی مغز و فرومایهء حکومت ها ، کوپریشن ها ، بازار های بورس و مافیاهای گوناگون « جهان آزاد » است که  به خاطر اهداف فوق العاده کوتاه نظرانه و احمقانهء « دشمن فرضی » داشتن در دنیای تک قطبی ی کنونی و به بهانهء این دشمن ؛ بازار اسلحه و جنگ و غارت جهان را گرم نگهداشتن ؛ از طالبان و پدیده های همانند آن وسیعاً حمایت میکنند و اساساً خالق همهء این پدیده های شوم اند .

و اما  برای آنکه طالبان طوق لعنتی بر گردن اسلام ؛  باشد ؛  باید قبل از آن « اسلام » وجود  داشته باشد .

مسلماً کودتای قدرتمندان قریش و سایر هم طبقه ها و همپیمانان شان در داخل عرب و بیرون از آن ؛ علیه پیامبر اسلام ؛ کودتا علیه اسلام بود . هدف غایی شان همین بود که حتی نام و عنوانی از دیانت مبتنی بر وحی و وحدانیت بر جای نماند . این  غایه طی بیانات غرای! ابوسفیان در دربار خلیفهء سوم یعنی حضرت عثمان با قطعیت  اعلام هم شده است . [10]

 ولی کودتا چیان علی الرغم بیش از 130 سال مسلط ماندن بر جهان عرب و مناطقی که در دنیای آنروز اشغال کردند ؛ قادر نشدند ؛ نام اسلام را بزدایند و به جای پرچم محمد ؛ علم دیگر بالا کنند . حتی بیش از پیش در می یافتند که جز خزیدن در پوستهء قرآن و زیر ردای محمد پیامبر برای حکمرانی  چاره ای ندارند .

مجازات عبرت انگیز خلیفهء دوم  و  سوم  ( و حتی چهارم [11]) توسط فدائیان حق و عدالت از یکسو و بیچاره گی کامل درباریان اموی و مشاوران یهودی و غیر یهودی شان در به میان آوردن یک ایدئولوژی گیرا و طرح شعار های جذاب تر از شعار های محمدی ؛ با عث شد که هرچند به زحمت و ناقص و نیمه جان ؛ اسلام  به حیات خود ادامه دهد ، در زمان عباسیان بالنسبه به آنچه « تمدن اسلامی » خوانده میشود ؛ متجلی گردد و تا  زمان  ما  برسد .

بنابر این صرف نظر از محتوای شدیداً قابل انتقاد و تحقیق و تأمل ، امروزه هویتی به  نام اسلام  وجود  دارد و یکی از اهداف بنیانی ی امپریالیزم جهانی ، حکومت پنهان جهانی ، « نظم نوین جهانی ـ گلو بالیزم » ، ایوانجلیزم  و صیهونیزم  به فنا کشانیدن نهایی آن است .

جریانات وهابیت ، اخوانیت ، پاکستانیزم ، جهادیزم و طالبانیزم ـ با اینکه ممکن است در درون آن ها نیرو ها  ، افکار و منویات  حقیقتاً اسلامی و مردمی  و ملی و بومی هم وجود داشته باشد ؛ اما به طور کُل ها  توسط سیاست و استراتیژی « بیداری اسلام ! »[12] MI6 سازمان پدر کردهء جاسوسی ی انگلیس ، CIA دستگاه استخبارات مرکزی ایالات متحدهء امریکا و شعبات آن در پاکستان (ISI)، اسرائیل ، عربستان سعودی ، ایران ، مـصر ، لبنان ، سوریه وغیره ایجاد گردیده و ظاهراً توسط سیاست گذاری های فوق العاده پیچیده برای اهداف خورد و بزرگ تاکتیکی چون پیاده نظام «جنگ سرد»  و  فیگور « دشمن فرضی » برای « دنیای آزاد » و بهانه برای لشکرکشی ها و اشغالگری ها مانند نمونهء کنونی ی افغانستان و عراق ( و بالقوه ایران و غیره ) استفاده میگردد .

ولی نتایج روحی ـ روانی  و اخلاقی دراز مدت تحرکات ، فتنه گری ها ، توحش و تروریزم آن ها بدنامی جهانی ی اسلام و بیزاری ی نسل های جدید و جدید تر آدمی از این نام و هویت است ؛ تقریباً شبیه سرنوشت فاشیزم هیتلری ؛ مسیحیت کاتولیک و ارتودوکس قرون وسطی وغیره .

 

 

 

 

 

قبلی

 

 

بعدی

 


بالا
 
بازگشت