محمد طاهر اسلمیار

                                     

 

  یک نگاه به قضیۀ خط دیورند و چند پرسش

 

   پیش ازامیرسفاک عبدالرحمن خان، امیرمحمد یعقوب خان( پسر امیرشیرعلی خان)، ازقسمت خاکهای افغانستان صرفنظرکرد.همان قسمت هایی را که انگلسیهای استعماری خواستند از افغانستان قطع کنند، قبول کرد و معاهدۀ ننگین گندمک را امضأ نمود. امیرعبدالرحمن، کسی که از مردم افغانستان کله منارها ساخت و با رواج دادن جهالت، ترس و وحشت،طبق میل انگلیسها حکومت کرد، قسمت های دیگر خاک افغانستان را فروخت. معاهده یی را با  دیورند امضأ کرد. ( سال 1893). چون مقصد نگارنده توضیح مواد معاهده نیست،زیرا در نوشته های سایرین آمده و درصفحات انترنت هم وجود دارد،به یک طرف دیگر قضیه توجه اهل نظررا جلب مینمایم . تمنا دارم که به این موضوع فکر جدی شود.

   اززمان شخص امیرعبدالرحمن تا به حالا، به اشکال مختلف روی قضیه تبصره ها وجود داشته است. خلف امیر، امیرحبیب الله خان، که در حرمسرای فرور فته بود به غیرازیک اندازه نرمش بمقایسۀ پدرش و رضایت دادن به مکتب ومدرسه، جزعیاشی ودیگچه پزانی کاری نداشت، به این قضیه کد ام مخالفت نکرد. اعلیحضرت امان الله خان غازی،درحقیقت سرحدات را قبولدار شد. در وقت امیرحبیب الله خادم دین رسول الله، همان وضع دوام کرد. در خاندان مصاحبان که دوست انگلیسها بودند معاهدۀ به سرچشم پذیرفته شده بود.بعد ازعرض وجود دولت پاکستان،بخصوص ازطرف سردارمحمد داود خان، یک نوع مخالفت روی دست گرفته شد. نتیجۀ سیاست مخالفت با خط دیورند ، نام بردن از پشتونستان رادرمطبوعات افغانی قسمی رواج داد که فکرمیشد طرفدار تجزیۀ پاکستان ویکجا شدن پشتون های پاکستان با افغانستان باشد. ولی این گپ هیچوقت واضح بیان نشد.دروقت حکومت سردارمحمد داودخان چه صدارت او وچه وقتی که کودتای 26 سرطان ریاست جمهوری شاهانۀ او رابوجود آورد، مخالفت با دولت پاکستان دوام یافت. دفاع از برادران پشتون وبلوچ بسیار گفته شد. وآنهم در وقتی که در داخل خود افغاانستان بی عدالتی، تفرقه اندازی وبی توجهی به رفاه مردم بکلی واضح وروشن بود. دلچسپی قضیه درموضوع دیگری هم است. خود مردم بلوچ و پشتون دولت پاکستان را قبولدار شده بودند. درپاکستان درین باره رفراندُم شده بود. بخاطردارم زمانی خان عبدالولی خان که با پاسپورت پاکستانی به لندن پایتخت  انگلستان سفر نموده بود در حضرجمع غفیری از مردم به زبان اردو گفت: می هو پاکستانی .

   این موضوع راآوردم تا سندی باد که خود پشتونها وبلوچها پاکستان، بیرق، قانون اساسی ، تمامیت ارضی آن را پذیرفته اند. مگردرافغانستان دعوایی رواج داده شد که این ضرب ا المثل یاد انسان میاید که : در خانۀ داماد خبری نیست ولی در خانۀ عروس دنگ و دهل است.

  نظریۀ من این است: حالا که نتایج سیاست های سردار محمد داود خان واتحادشوروی را دیده ایم، وقضیه بازهم چاق شده است، باید با عقل وهوشیاری وانصاف  آن را ببینیم. درین ارتباط منظورم این است که ازمدتی به این طرف رسانه ای بنام « دیورندکرشی» پروگرامی را پخش  مینماید که سوالات متعددی رابر می انگیزد تا متصدیان آن ویا اشخاصی  که مثل آنها به خط دیورند نظر دارند، جواب ارایه فرمایند. همینطورسایرینی که نظر دیگری دارند از لطف بیان عقیده ونظر خود دریغ نکنند.

سوالات من :

1-           چون دروقت معاهدۀ خط دیورند، فقط خاکهای جنوب وشرق جدا نشد، در سرحد شمال هم قسمتی از خاک به نفع روسها از افغانستان مجزا شد.در آن باره چه باید کرد؟

2-           اگر سرحد وجودۀ پاکستان – افغانستان راقبول نداریم، چه کنیم؟ جنگ ؟ خاک ها را پس بگیریم؟ با این کارحق تعیین سرنوشت مردم پشتون وبلوچ چطور میشود؟

3-           آیا چاق کردن قضیه، قبول نکردن سرحد، تحمیل کردن ارادۀ یک تعداد ازافغانها بالای مردم افغانستان و مردم پاکستانی نیست. مخصوصا ً که مردم طرف سرحد پاکستان، پاکستان را مملکت خود می دانند وحکومت فدرالی هم دارند.

4-           با شرایط ناگوار منطقه وجهان،وسیاست های جاریه ، این نوع تبلیغات و پروگرام های سیاسی برای مردم پاکستان وافغانستان که درعذاب تروریسم گرفتارشده اند، چه مفدیتی دارد؟

امیدوارم با درک واقعیت ها، این شاگرد ابتدائیه تاریخ را جواب ارایه فرموده، سوالاتم بحساب پیشنهاد هم تلقی شود.

 

 


بالا
 
بازگشت