نگارنده:  م. نبي هيكل

 

رسالت ميهني در شرايط كنوني

 

 

كشور و هموطنان گرانقد ر ما در شرایط انتقا لی یی بسر میبرند كه به علاوه مشخصه های دوران انتقالی،ویژگیهای ویژه خود را نیز دارا میباشد. یكی از مشخصه های این شرایط حاكمیت حاكمرانان مسلح میباشد. مشخصه دیگرعبارت است از فقدان حاكمیت سیاسی و اقتصادی. حاكمیت فساد و عوامفریبی سیاسی ویژگی سومی این شرایط است.

ایلیت سیاسی حاکم برجامعه ی جهانی و به هدایت آن حکومت افغانستان با مساله ی حاکمیت ملی، حیات سیاسی و اقتصادی و مسایل نظامی آن با تعصب برخورد نمود. این برخورد از دید و زاویه ی معیین و از موضعگیری خصمانه طراحی و پیاده شد. در یک عبارت درمسایل نظام سازی ، باز سازی و مبارزه با تروریزم  حقوق اساسی دیگران و مکلفیتهای وجدانی و اصولی خود را در نتیجه ی تفکر گروپی نادیده گرفتند.  سالهای  پس از سقوط امارت طالبان  تا کنون نشان دادند که به استثنای گروپ معیین سایر نیروها و تمایلات سیاسی بیرون از سیستم قرارنگهداشته شده اند.

مردم ما از بیعدالتی، زورگویی، قوم پرستی وشعبده بازیهای سیاسی و اداری بینهایت خسته شده ودر نتیجه آن رنج میكشند.

دو سوال را بايد براي شناسايي بهتر اوضاع پاسخ دهيم.

این ملت جنگزده و آسیب دیده  نیازمند چه بود و آیا آنچه صورت گرفت با خواست و آرمانهای این ملت سازگار میباشد؟

 با بسیار سادگی میتوان گفت که  یک ملت جنگزده و آسیب دیده به مداوای زخمها و مواظبت یا  پرستاری نیاز دارد در حالیکه   هشت سال گشته نشان دادند که به جای ملت از اقلیت پرستاری و غمخواری صورت گرفته و نظام باردیگردر خدمت ایدیولوژی و سرمایه اندوزی قرار داده شده است. در نتیجه فقیر، فقیر تر و دارا غنی تر و فاصله میان  فقیر و دارا چند برابر بزرگ شده است. از جانب ديگرافغانستان بحيث ميدان رقابت هاي همسايگان دور و نزديك از يكسو و  نيروهاي دنياي آزاد غرب از سوي ديگر  خدمت مينمايد واين هراس وجود دارد كه ارزشهاي دموكراتيك و حقوق اساسي افغانان با خطر تحديد  يا نابودي روبرو اند.

براي متحدان غربي افغانستان  در شرايط بحران اقتصادي حاكم بر جهان و فشار افكار عامه در كشورهاي مربوطه  پايان دادن به درگيريهاي مالي و نطامي در افغانستان  ازطريق كسب اين اطمنان داراي اهميت است كه ديگر جيچ خطري از اين كشور براي غرب متوجه نه خواهد شد.

 سوال دوم اين است كه در شرايط كنوني كه  حكومت  فاسد ، ناكاره ومورد تنفر ملت قراردارد و براي ملت كارد به استخوان رسيده، و سرنوشت ملت و كشور در سطح ملي، منطقوي و بين المللي مورد مذاكره قرار دارد و اين هراس وجود دارد كه سياست ايليت سياسي حاكم در كابل نتواند از منافع ملي افغانستان دفاغ نمايد، چه بايد انجام گردد؟

در چنين شرايط  نه تنها به خواست و نيازمنديهاي مردم توجه  نشده ، به  ناقضان حقوق بشر،جنايتكاران و قاتلان مردم مصوونيت فراهم گرديده و حقوق حقه مردم ناديده گرفته ميشوند، بلكه كار مبارزه با فساد و تامين عدالت به دستگاه فاسد موجود سپرده شده است.

در حاليكه احزاب سياسي و قوه ي مقننه با  مردم و ناقضان حقوق آنان  با ناتواني و بيچارگي برخورد مينمايند. سنگر مردم و مدافعان مردم  در افغانستان تا كنون ساخته نشده است.

اين پرسش رانه بايد ناپرسيده گذاشت كه اين كشور با داشتن انواع و اقسام ساختارها ي سياسي، اقتصادي ، اجتماعي و نظامي، امداد مالي و مسلكي جامعه ي بين المللي  براي ترقي و پيشرفت به چيها نياز نياز دارد ؟ زيرا همه شرايط ضروري براي اعمار يك جامعه دموكراتيك وجود دارند. شرايط بسنده كدامها اند؟

با در نطرداشت شرايط  و سياست هاي ايليت سياسي از يكسو،  ماهيت  و آگاهي سياسي ساختارهاي سياسي از سوي ديگر  ضرورت  تقويت اكتويزم اعتراضي در كشور در صفوف مردم ضروري دانسته ميشود. نياز به يك ساختار سياسي ملي يكي از نيازمنديهاي دموكراسي  ميباشد.

 

 دشواريها

 

 شرايط اجتماعي و سياسي افغانستان با عدم اعتماد مشخص ميگردد.

اين مشخصه در تواميت با دو مشخصه ي اساسي جامعه ي افغاني بايد در محراق هر گونه فعاليت عامه قرار داده شوند.

مشخصه دومي ماترياليست بودن  فرد ايديالست است. اين مشخصه مارا  به كسب اعتماد مردم از  راه اتخاذ تدابير سازنده ي اعتماد و كار عملي كمك مينمايد. مردم ميخواهند  مصداق گفتارها را درعمل شاهد باشند. ساختار سياسي سراسري بايد خواستها و نيازمنديهاي مردم را به داعيه و كار سياسي و داعيه ي سياسي را به خواست مردمي تبديل نمايد. تواميت اين دو ما را از خطرات پاپوليزم سياسي نيز نجات خواهد داد.

مشخصه ي سومي جامعه ي افغاني درمذهبي بودن  آن است. بدين ترتيب بايد نقش  و اهميت ارزشها و مفكوره هاي ملي جامعه افغاني نيز در محراق توجه قرارداده شوند.

موضعگيريهاي اتنيكي و زباني از زمره دشواريهاي اند كه در حلقه هاي سياسي از آنها به اهداف سياسي استفاده ابزاري صورت ميگيرند. بااين دشواري از راه ايجاد ساختار سياسي ملي با قاعده و سيع و برنامه هاي ملي كه فرصتها ي مساويانه انكشاف متوازن ملي و استعداد ها رابراي همه فراهم نمايد ميتوان بصورت موثر و هدفمند مبارزه نمود. تامين برابري سياسي وتضمين آزاديهاي فردي نيز به رفع اين دشواري كمك ميرساند.

افغانستان بايد خود را از قيد تعصب و تفكر گروپي وارهاند تا بتواند بحيث يك مشت و متحد از منافع ملي خود حمايت نمايد.

 

چه بايد كرد؟

 

افغانستان توانايي هاي لازم را براي ترقي دا را ميباشد. رهايي از قيد تعصب  و تفكر گروپي  مستلزم گذ ار از شيوه ي انديشه و عمل معمول به انديشه و عمل نوين است كه در آن  تعصب و تفگرگروپي وجود ندارد. اين گذار را تنها ميتوان از راه كار تربيتي و تبليغي متداوم و سازمان يافته و فعاليت عملي متناسب با آن انجام داد.

واگذاري چنين ماموريت به يك ساختار سياسي ملي به امر نظام سازي، تحكيم دموكراسي و مشاركت سياسي مردم كمك ميرساند. ساختار سياسي ملي همچنان ميتواند بحيث پديده ي سياسي  توانايي عملي كسب نمايد و هم پاي كسب اعتماد به تربيت و ايجاد رهبران در جامعه بپردازد.

احزاب سیاسی ملی با اتکا بر منابع و امکانات ملی و از راه کار متداوم میتوانند اعتماد مردم را کسب نمایند، به آگاهی و تربیت سیاسی مردم ، فعالا ن سیاسی و رهبران   بپردازند و آنها را برای سهم گیری در حیات سیاسی بصورت منسجم و آگاهانه آماده ساخته و بسیج نمایند. احزاب ملی سیاسی میتوانند با کار سیاسی بر ضد کور رنگی سیاسی، تعصب فکری در جامعه ی سیاسی و برخورد تبعیض آمیز گروپی مبارزه نماید و از راه بسیج اکثریت  مداخلات  ایلیت حاکم را بر حریم حقوقی مردم   کنترول نماید. بدین ترتیب ازایجاد منظره ی ساختگی سیاسی و شعور کاذب سیاسی در حیات سیاسی میتواند جلوگیری نمايد.

  تاثیرات سایکالوژیک کار سیاسی ملی را در تامین وحدت ملی، حاکمیت ملی و ارتفای روحیه ی وطنپرستی نه باید دست کم گرفت. ملیگرایی به معنای رعایت و احترام حقوق همه ملیتها و اقلیتها برای مشارکت سیاسی و انکشاف حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در شرایط کنونی میتواند از راه اتحاد  به دور ارزشها و مفکوره های ملی تحقق یابد.  تنها چنین قاعده وسیع ملی میتواند  اساس موفقیت احزاب سیاسی ملی را تامین نماید.

انتخابات رياست جمهوري  نشان داد  كه مردم با نامزدان ریاست جمهوری در فضا و شرایطی  معیین روبر شدند كه از نگاه گذشته شان و دتساوردهایشان یا نا آشنا بودند و یا مورد سوال قرار داشتند. این وضعیت در وضعیت فقدان کم از کم یک حزب سیاسی ملی  موجب گردید  رای دهنده درشرایط  "ناچار"  یا " شرایط از پیش شکل یافته" نامزد مورد نظرش رابرگزیند.

 

نتيجه

كار در راستاي ايجاد يك ساختار سياسي ملي از راه وحدت به دور ارزشها و مفكوره هاي ملي ودموكراتيك كاريست كه تا كنون انجام نشده است. تصادفي نيست كه مساعي براي تشكيل چنين يك تشكل تا كنون به دلايل روشن ناكام گرديده، در حاليكه اين نياز در حلقه هاي سياسي از دير زمان درك گرديده است. تعصب  سيستم  ايجاد شده و منافع آن از يكسو و عدم دسترسي نيروهاي مردمي به منابع لازم از سوي ديگر از زمره دلايل عمده  ناكامي مساعي در اين جهت به شمار ميروند.

افغانستان و مردم آن به اتحاد به دور ارزشهايي نياز دارند كه به تامين حاكميت و وحدت ملي و همزيستي مسالمت آميز  در  تحت حاكميت يكسان قانون در جامعه افغاني  ميتواند خدمت نمايد.

به اين ترتيب به يك ساختارسياسي ملي در حيات سياسي نياز وجود دارد كه بتواند اعتماد مردم را در عمل كسب نمايد. اين ساختار بايد خواستها و نيازمنديهاي مردم را به داعيه ي سياسي و داعيه ي سياسي را به كار سياسي روزانه خود مبدل سازد. چنين ساختار بديل سياسي خوبي را براي آينده سياسي مردم فراهم ميسازد.

تدابير سازنده ديگري كه ميتواند براي تقويت اعتماد مردم و تحكيم ژايه هاي مردمي ساختاراتخاذ گردند  تبديل خواست و نياز مردم به كار روزمره سياسي ساختار ميباشد. ساختار تشكيلاتي سازمان سياسي ملي بايد اساسات ساختار دموكراتيك را در لايه هاي جامعه بوجود آورد. واحدهاي محلي ساختار سياسي بايد به مدافعان و خدمتگاران مردم  و نيروي محركه  سياسي و اجتماعي مبدل گردند.

كار ملي بدون عناصر ملي و برنامه ملي ناممكن است.

 

پايان

 

 


بالا
 
بازگشت