م. نبي هيكل

  

به قلم: دكتراندس م. نبي هيكل

بحران در روابط متحدان استراتيژيك

 

 

 

 سخنان رييس جمهور باز تاب دهنده تضاد منافع  ايليت حاكم و متحدان ستراتيژيك وي ميباشد. تعدد زياد ي  از آگاهان امورفكر ميكنند كه مردم در روابط رييس جمهور با متحدان عربي وي بخصوص با ايالات متحده در گذشته نيز شاهد چنين پيشامدها بوده اند و رييس جمهوراز آن براي اعمال فشارو گرفتن امتيازات از متحدان استفاده  كرده است.

در اين حقيقت شكي وجود ندارد كه روابط ايليت سياسي بخصوص آقاي كرزي با متحدانش از نوع روابط عادي نميباشد كه بر حسن روابط و علايق تاريخي  استوار باشد. در حاليكه حسن روابط و علايق تاريخي را ميتوان در اين روابط رد يابي نمود، اين روابط بر اساس منافع استوار ميباشد.

 روابط متذكره داراي ويژگيهاي مشخص اند. از يكسو منافع ملي متحدان  آقاي رييس جمهور بحيث متحدان افغانستان مطرح ميباشد و از سوي ديگر منافع آنان با منافع آقاي كرزي و متحدان داخلي وي مطرح است.

منافع ملي افغانستان بدون شك در شرايط و اوضاع حاكم در اين نهفته است برنامه بازسازي كشور، تقويت توانايي نظامي و خروج تدريجي نيروهاي خارجي با كوديفيكشن  فعاليتهاي  نيروهاي خارجي عملي گردد. زيرا افغانستان كه از يكسو در بيان نرم  آن ميدان رقابت همسايگان دور و نزديكو كشورهاي غربي از سوي ديگر مبدل گرديده، منابع لازم مقاومت و مبارزه را در اين كارزار ندارد. صف آرايي نيروها ياقتصادي، سياسي و نطامي در كشور چنان است كه خطر روياررويي  و بي ثباتي بصورت بالقوه محسوس ميباشد.

 

در سوي ديگر قضيه، مساله  توافق  و تضاد منافع بازيگران عمده بين المللي با منافع متحدان داخلي مطرح است. آنچه را ما از يكسال بدينسو بعنوان تنش در روابط افغانستان و متحدان بين المللي شاهديم، عبارت از  تصادم منافع ميان  بازيگران عمده ي بينا لمللي و متحدان داخلي آن ميباشد. درست اين تضاد منافع است كه روابط ميان واشنگتن و كرزي را متشنج ساخته است. آنچه منافع مستقيم آقاي رييس جمهور و متحدانش را متاثر ساخته  او را به واكنش واداشته و آنچه منافع متحدان و ي را متاثر ساخته است موجب نگرانيها در ايالات متحده گرديده است.

 ما از دو نوع سياست ميتوانيم در اين رابطه سخن گوييم. يكي حل دشواريهاي   ناشي از تروريزم بين المللي با تشريك مساعي همسايگان دور و نزديك افغانستان و دوم از راه دريافت راه حل منطقوي. افغانستان در منطقه اي قرار دارد كه براي ايالات متحده و غرب از نگاه احساسات ضد امريكايي و غربي و از نگاه خطر ذروي، نگراني آفرين است. مشخصه ي سومي اين منطقه  را بايد در تمايلاتي جستجو  نمود كه به مساله قطب بنديهاي سياسي رابطه دارد.

 پاسخ به اين سوال كه چه چيزي رييس جمهور كرزي را واداشته طي  كمتراز يكسال از متحد بي غل و غش به يك ميهن پرست آزاديخواه مبدل گردد، پاسخ اساسي را بدست ميدهد. رييس جمهور به باور نگارنده منافع خود و متحدان داخلي خود را در خطر جدي ديده است.

از زماني بدينسو علايم و آثاري را در سياست رييس جمهور ميتوان شناسايي كرد كه به هدف تحكيم مواضع شخصي و متحدان داخلي وي صورت گرفته اند، در حاليكه  تحكيم مواضع ملي، منافع ملي وحاكميت قانون در حاشيه قرارداده شده اند و يا از مرز لفاظي فراتر نرفته اند.  مساله انتخابات ( انتخابات رياست جمهوري و شوراهاي ولايتي، قانون انتخابات)،  تعطيل مبارزه با فساد، تعطيل عدالت انتقالي نمونه هاي كارهايي اند كه براي حاكميت ملي ، امنيت در كشورو تامين عدالت ميتوانند بينهايت موثر باشند. امنيت بدون حكومتداري خوب نا ممكن است و براي تامين حاكميت ملي ما به حكومتداري خوب نيازمنديم.

رييس جمهور و متحدان داخلي ( ايليت سياسي) وي پس از انتخابات رياست جمهوري 1388  به اقدامات عملي در راه تحقق سياست دومي آغاز نمود تا از راه همدستي با نيروهاي منطقه راه حل سياسي را دريابد كه بتواند منافع وي و متحدانش را در آينده تامين و تضمين نمايد.  اين راه حل در ظاهر امر براي رييس جمهورو متحدان وي مامن مصوني را در آينده بوجود مياورد و فكر ميشود كه يگانه راه پايان دادن به مخالفت مسلحانه نيز باشد.

اقداماتي كه در گذشته ي نزديك صورتگرفت اين پيام را به متحدان غربي داد كه ايليت حاكم سياسي در افغانستان بيش از اين به تحقق ستراتيژي اي كه برآن توافق صورت گرفته تمايل ندارد.  براي ايالات متحده امريكا چنين پيام نميتوانست خوشايند و قابل تحمل باشد.

اجماع عمومي بر اين است كه افغانستان و ايالات متحده امريكا بر اساسي قانون ناگزيري، ناگزير به همكاري و همياري اند. منافع مردم و كشور نيز در باز سازي و تقويت توانايي دفاعي كشور و ايجاد نهادهايي ميباشد كه به حاكميت مردم بر سرنوشتشان نهفته است.

 

                 ايان

 

 

 


بالا
 
بازگشت