مهرالدین مشید

 

نویسنده : مهرالدین مشید

 

 

شهزاده گان بریتانیایی و رویای غلبه بر اسلاف جنگاوران میوند

 

افغانستان ظرف گداخته ییرا ماند که در آتش انتقامجویی های  شهزاده گان بریتانیایی و کوبای پوشان کاخ سفید  سخت بیرحمانه میسوزد . در نهیب گوش خراش بمب افگن های بدون پیلوت و با پیلوت و فضای رگبار مسلسل ها و خمپاره انداز ها ، موجی از خون و آتش در هر گوشه و کنار آن در شعله ور است . در هر شعله هستی یی را میسوزند و حیاتی را می بلعند . هر از گاهی که این شعله دهن باز مینماید انسان سرزمین دردمند افغانستان را به قربانی میگیرد . هزاران دریغ و درد که با پیچیده شدن اوضاع سیاسی و نظامی افغانستان تنها امریکا و بریتانیا نیستند که همراه با 44 کشور هم پیما ن شان هر آن بر  حجم هیزم این جنگ نابرابر می افزایند ؛ بلکه از این هم تاسف بار تر که همسایه های آزمند مسلمان افغانستان بویژه پاکستان و ایران اولی به نام جمهوری اسلامی پاکستان و دومی هم جمهوری اسلامی ایران و علم بردار انقلاب اسلامی و پیش آهنک تشیع سرخ انقلابی  بیشتر از دیگران به این جنگ دامن میزنند و به گونۀ غیر مستقیم اسعمار گران جدید را برای تاراح دارایی های افغانستان یاری و یاوری مینمایند . این دامن زنیها  که ریشه در منافع اقتصادی و راهکار های استراتیژیک نظامی و اقتصادی آنها دارد ؛ اولی برای رسیدن به عمق استراتیژی نظامی در رقابت نظامی و سیاسی با هند و دومی هم در رقابت مرموزانه  و خاموشانه  با پاکستان و به نحوی با سعودی و کشور های خلیج هر آن به این آتش مهیب دامن میزنند و بر حجمش می افزایند و با این حجم افزایی ها راه را برای بقای نیرو های خارجی در  افغانستان میسر میسازند . با این تعبیر افغانستان تنها صحنۀ گرم انتقامجویی های امریکا و بریتانیا نه ؛ بلکه معرکۀ سرد رقابت های سیاسی همسایگان بویژه ایران و پاکستان نیزگردیده است .

بازیگران اصلی و غیر اصلی این جنگ هر یک از خود هدف مشخصی دارند و برای پنهان کردن اهداف سیاسی و اقتصادی خود مبارزه با تروریسم را بر آن آذین بسته اند . این پنهان کاری ها معضلۀ  افغانستان را در بعد منطقه یی و جهانی دچار چالش نموده و چنان پیچیده و دشوار گردانیده اند که بعدی فراملی ، منطقه یی و فرامنطقه یی برای آن داده است .

در این مقاله ممکن نیست تا روی چون و چند و چگونگی اهداف بازیکنان به تفصیل سخن زد  و از اهداف انتقامجویانه و رقابت آمیز آنان پرده برداشت . تنها به گونۀ اختصار به این پرداخته خواهد شد که چگونه افغانستان میدان انتقامجویی شهزاده گان بریتانیایی است و در صورت فرصت در مقالۀ دیگری به انتقامجوی کوبای پوشان امریکایی و دیگران پرداخته خواهد شد  .  حس انتقامجویی اولی ریشه در جنگ های اول ، دوم و سوم افغان و انگلیس دارد که مردم افغانستان چگونه ضرب شصت خویش را در بالاحصار و قلعۀ تاریخی شیرپور بر کیوناریها و مکناتن ها نشان دادند و با گردن زدن آنان در واقع سر استعمار وقت را بر زمین افگندند و داکتر برایدن ها در زیر رگبار های تفنگ های شان از خورد کابل تا جلال آباد و تورخم راۀ فرار را گم کردند و از جمله هزاران  قشون انگلیسی  تنها او بود که پیام عصیان سرکوب ناپذیر افغان ها را به گوش حامیان خود رساند . شاید انگلیس ها خاطرههای سنگباران زنان و مردان کابلی را در جنگ های شان فراموش کرده باشند و لاش کیوناری ها و مکناتن ها از  چشمان شان افتاده باشند ؛ اما در این میان فریاد های کفر برانداز و شجاعانۀ ملالی ها که هزاران مجاهد  آزادی را در جنگ با انگلیس ها تشویق کرد و در موج حماسه های بی هراس و چرخش شمشیر های غازیان روز روشن را بر سربازان بریتانیایی که در آنزمان آفتاب بر قلمرو هایش غروب نمیکرد ، تیره و تار نمود ؛ هرگز فراموش ننماید ، بویژه صحنۀ رزم آوری های غازیان افغان در معرکۀ میوند که قشون بریتانیایی در آن به شکست فاحشی روبه رو گردید ، هر گزاز خاطرۀ شاهزاده گان انگلیسی بیرون نگردد . 

این جنگ در 27 جولای سال 1880 در ناحیۀ میوند به فرماندهی محمد ایوب خان در برابر نیرو های انگلیس به رهبری جنرال "باروز" به وقوع پیوست که رزم آوران افغان مردانه رزمیدند و با پس گیری قندهار از قشون انگلیسی  جنگ پایان یافت . شناخته شده ترین افراد شرکت کننده در این جنگ خانمی به نام ملالی دختر قندهاری است که به مبارزان افغان آب آشامیدنی میرساند . هنگامی که پرچمدار افغان هدف گلولۀ دشمن قرار گرفت وبه زمین افتاد . ملالی مشک آب رابرزمین گذاشت . درحالیکه پرچم افتاده را برافراشته داشت و مبارزان افغان را برای نبرد با دشمن فرا می خواند و این بیت را زمزمه میکرد . 

که په میوند کی شهید نشوی         خدا یه لالیه بی ننگی ته دی ساتینه

مبارزان افغان در میان فریاد های آزادی خواهانۀ این زن شجاع چنان پایمردانه به مصاف دشمن شتافتند . وی با فریاد های حماسی اش تا خرین لحظۀ حیات رزمید و سنگر را رها نکرد تا آنکه در موج فریاد های کفر شکن و دشمن برانداز  این زن قهرمان مبارزان افغان بالاخره نقد پیروزی را به کف آوردند .

 فریاد های "بی ننگی نه دی ساتینه " این زن شجاع  در موجی از عشق و شوری از احساسات هنوز هم در موج چکاچک شمشیر های حماسه آفرینان هراتی و قندهاری در میدان میوند طنین انداز بوده و در آسمان نیلگون کشور از قندهار تا هلمند به مثابۀ دو مرکز استراتیژیک نظامی برای نیرو های امریکایی و بریتانیایی در اهتزاز اند و هر  آن چون موجی شتابنده و پرغرور شیر مردان آزادی و رهروان آزاده گی ها را به رزم آوری ها و حماسه آفرینی ها دعوت میکند . تو گویی از هرگونه اسارتی چه شرقی و چه غربی ، چه شمالی و چه جنوبی ، چه سرخ ،  چه سیاه و چه سبز استخباراتی تبرا جسته و از آنانی بیزاری می طلبد که زیر هر نامی آزادی واقعی  و استقلال  سیاسی کشور را به رسم پا بوسی در پای خوکان میریزند . این بانوی سلحشور و استثنایی افغان با فریاد های "بی ننگینه دی ساتینه" نه تنها رزم آوران جنگ دوم افغان را در برابر نیرو های مهاجم انگلیسی فرا خواند ؛ بلکه او گویی میدانست که تاریخ با تهاجم بریتانیا در افغانستان بار بار در حال تکرار شدن است ؛ چنانکه بعد ازآن تا کنون دو بار تکرار شده است . وی با این فریاد های جاودانۀ خود که به گونۀ سنگ شناوری در دل زمان جاری است ، خواست نسل های آینده را از بی غیرتی و اسارت رهایی ببخشد . شگفت آور این که فریاد های این زن دلیر از میوند تا آنسوی اوقیانوس ها در لندن این کانون استعماری قدیم نیز در اهتزاز بوده و در گوش های شاهزاده گان قرن 21 بریتانیایی در اهتزاز هستند . از این جا است که می توان گفت : شهزاده گان بریتانیای در اصل برای انتقامجویی جنرال باروز ها وارد هلمند و قندهار یعنی گندهار و اراکوزیای قدیم به مثابۀ نماد معرکۀ "میوند" گردیده اند ؛ زیرا محاذ میوند به نحوی در مرز مشترک قندهار و هلمند در نقطۀ تقاطع ( ولسولی میوند و ولسوالی ) است ؛ اما تلفات روز افزون بریتانیایی ها در نبرد با طالبان در این دو ولایت رو به افزایش بوده و این افزایش رویا های انتقامجویی بریتانیایی ها را باز هم به خاک یکسان کرده است . چنانکه نظر به تحقیقات دانشکدۀ کمبریج لندن (1) تلفات بریتانیایی ها در افغانستان چهار برابر بیشتر از امریکایی ها است  . تا کنون 302 سرباز بریتانیایی در افغانستان کشه شده  که 265 تن آنان در عملیات های مستقیم جان باخته اند . نظر به این گزارش تحقیقی تلفات سربازان بریتانیایی نسبت به سربازان امریکایی گراف صعودی را می پیماید . در چهار ماۀ گذشته تلفات سربازان بریتانیایی در برابر امریکایی 12 در برابر 4 و در ماۀ اکتبر 17 در برابر 8 ذکر شده است . این تلفات ضربۀ محکمی بر رویا های سنگین بریتانیایی ها وارد کرده است  که گزارش اخیر دانشگاۀ هارورد لندن (2)مبنی بر این که استخبارات پاکستان نه تنها به طالبان پول آموزش و سلاح میدهند ؛ بلکه در شورای کویته هم  اشتراک مینمایند . از مخفی کاری ها و زد و بند های شاهزاده گان بریتانیایی نیز پرده افگند .  در حالیکه پیش از این گزارش مقامات در لندن به خوبی  از زد وبند های استخبارات پاکستان با طالبان میدانستند ؛  اما برای ترفند های سیاسی و کشاندن افغان های بیشتر به جنگ به غرض انتقامگیری های بیشتر ، با بازی های دو پهلو میدان معرکه را گرم نگهداشته اند . بریتانیایی ها با دست یازی به بازی خطرناک آرزوی به قربانی گرفتن افغان ها دارند . برای آنان فرقی نمی کند که قربانی آنان پشتون تبار باشد یا تاجک تبار ، یا ازبک تبار و از تباری دیگر ؛  برای به کورسی نشاندن چنین اهداف شوم  هالبروگ با این اظهاراتش در 5 مارچ دانشگاۀ هارورد(3) : در خانۀ هر پشتون یک طالب است . خواست با ابراز این سخن شیطانی درزی در میان اقوام ساکن در افغانستان افگنده و به مصاف کشاندن پشتون های بیشتر جنگ را گسترده ترنماید  تا باشد که عطش انتقامجویی بریتانیایی ها را فروکش  نماید . 

بریتانیایی ها از چنین حساسیت های افغان ها آگاهی داشته و خوب میدانند که چگونه شهزاده گان بریتانیا به هلمند می آیند و با سپری کردن روز هایی به شکل مخفی با گرفتن  عکس های یاد گاری هلمند را به قصد لندن ترک کرده و با چاپ کردن عکس های خود بر مصداق سخن" یک تیر و دوفاخته " از یکسو خود را در کنار سربازان بریتانیایی قرار داده و از سویی هم به نمایش میگذارند و با قهرمان سازی های کذایی که گویا اکنون بر "میوند" ، آن محاذ نبردیکه دیروز جنرال" باروز" ها آرمان پیروزی بردن را در آن با خود به گور بردند ، سیطره دارند و در آن به اصطلاح زیر نام مبارزه با تروریسم به مانور های نظامی می پردازند . با بازی های سیاسی و نظامی موش  و پشک گونه وبا اعزام مخفی سلاح ، مهمات و وسایل مخاراتی بوسیلۀ شهروند بریتانیایی (4)زیر پوشش کارمند موسسۀ ملل متحد  و آموزش پنهانی و به اجیر کشاندن شماری زیر نام طالب بر روی آتش این جنگ ویرانگر هیزم میریزند . 

بنا بر این مردم افغانستان با بریتانیا این وارث استعمار قرن نزدهم سر آشتی نداشته و نسبت به سیاست های این کشور در مورد افغانستان هرچند که با چاشنی کمک به مبارزه با تروریسم عجین و به طعم گوارایی هم رسیده باشد ، به شک  و تردید کامل نگاه میدارند ؛ زیرا مردم افغانستان میدانند که : دولت بریتانیا بود که در سال 1838 در زمان شاشجاع مزدور  بخشی از افغانستان را، در سال 1878 در زمان شاۀ مزدوری دیگر یعنی یعقوب خان بخش دیگر ودرسال 1893  در زمان عبدالرحمان خان این شاۀ جبار و خود فروخته بخش دیگری از خاک های افغانستان را یکی پی دیگر زیر عنوان پیمان نامه هایی چون پشاور، گندمک و دیورند از بدنۀ این کشور جدا نمود و تا آنکه  در سال 1947 درزمان استرداد استقلال پاکستان با گذاشتن  صندوق های رای آنهم بصورت جعلی برای بلوچ ها و پشتون ها  بخش پشتونستان را به پاکستان ملحق  گردانید . از سویی دیگر به خوبی آگاه اند،  دشواری های کنونی که مردم افغانستان به  آن سخت دست و گریبان هستند ،  حاصل سیاست های استعماری گذشتۀ بریتانیا بوده و جنگ کنونی هم ادامۀ آن سیاست های خصمانۀ بریتانیا پیرامون افغانستان است  و ترس آن میرود که سرانجام آن معاهدۀ  ننگین دیگری را در قبال نداشته باشد .

بریتانیا در گذشته ها سه بار افغانستان را مورد تهاجم مستقیم نظامی قرار داد . در هر کدام این حملات به شکست افتضاح باری مواجه گردید ونظامیان آن در هر باری سر های بدون تنۀ کیوناری ها و مکناتن ها را بر دوش گرفته و در موجی از گریز وحشتناک و اظهار ندامت از تصمیم ناعاقبت اندیشانه برای اشغال افغانستان با بر جا گذاشتن صد ها کشته در مسیر راه  فرار را بر قرار ترجیح دادند ؛ اما چگونه شده است که نظامیان بریتانیایی بر رغم این همه شکست ها و تلفات فراوان بازهم هوای زور آزمایی بار چهارم را با افغان ها گرفته اند . مگر این ها نمیدانند که ناحق بودن تجاوز ، بر بر حق بودن ، نابرحقی پرده کشیده و در میان هالۀ آن هر باطلی  دعوای حقانیت نموده و با ادعای کاذبانه صد ها حقی را قربانی ناحقی مینمایند که منتج به سوختن هر تر و هر خشکی گردیده است . بریتانیایی ها در تجاوز اخیر شان نیز ضرب شصت افغان ها را لمس و احساس کردند و این ضرب بود که اسباب نگرانی های فراوان در لندن شده و مانند امریکا دودستگی های نظامی و سیاسی را  به بار آورده است . چنانکه سندی تایمز (5) نوشت : بریتانیا بعد از جنگ جهانی دوم بیشترین تلفات در افغانستان داده است . از سال 2001 بدینسو بریتانیا 302 سرباز خود را در افغانستان از دست داده است که در این میان 12 کشته و 70 تن زخمی متعلق به نیرو های خاص این کشور است که تلفات این بخش نیرو های بریتانیا بی سابقه است. شمار سربازان کشته  بریتانیا در افغانستان بیشتر از جنگ جزایر مالویناس است  .

جالب تر از همه نامۀ سرگشادۀ میلیبند وزیر پیشین خارجۀ بریتانیا (6) به "پترائوس" فرماندۀ جدید نیرو های امریکایی در افغانستان قابل توجه است که نوشته است : بریتانیا و هم پیمانانش در ناتو باید از طریق یک توافقنامۀ صلح به  جنگ افغانستان پایان بدهند . وی افروده است که در این توافقنامه باید "شکست خوردهها باید در کنار پیروز شده گان " حضور داشته باشند . ضرب ها بود که دیوید کامرون (7)گفت : سربازان بریتانیایی تا پنج سال دیگر افغانستان را ترک خواهد کرد . و در نشست هشت کشور صنعتی در تورنتوی کانادا در هنگام ملاقاتش با اوباما نیر براین گفته اش تاکید کرد . درحالیکه سلف او به کمتر از چهل سال ماندن در افغانستان راضی نبودند . چنانکه وزیر دفاع اسبق بریتانیا گفته بود که نیرو های کشورش تا 40 سال در افغانستان باقی خواهد ماند و شاید ذکر 40 سال دلیلی بر انتقامچویی مداوم افغان ها از آن کشور بعد از هر چهل سال تجاوز در جنگ های اول ، دوم  و سوم باشد .

هجوم نیرو های خارجی به افغانستان زیر هرنامی که صورت گرفته است ، به گونه یی دفاع طالبان را برحق جلوه داده و زیر سقف این برحق انگاری است که صد ها جوان افغان به طالبان پیوسته و در صفوف فشرده یی بر ضد نیرو های خارجی میرزمند . از سویی دیگر سنگدلی های مغرورانه ها و کشتار های بیرحمانۀ افراد ملکی بوسیلۀ  نیرو های امریکایی و بریتانیایی چنان خشم و انزجار را بر ضد آنان در مردم افغانستان بر انگیخته است که با دلی ناخواسته در صفوف طالبان به جنگ خارجی ها رفته اند .  چقدر دشوار است برای ملتی دیدن تصویر کودک هموطنش  که بوسیلۀ بمباردمان نیرو های خارجی به خاک  و خون کشیده شده باشد و از این هم ننگین تر نخواهد بود که با دیدن چنین تصویری با گره زدن مشت ها در کمر بسنده کرده و تنها با فرستادن نفرت بر نیرو های خارجی اکتفا نماید . در حالیکه ازدیدن این گونه تصویر های وحشتناک موی بر اندام آدمی راست میگردد و از خشم می ترکد .

روزی خانم کانادایی کارمند حقوق بشر (8) به دفتر شبکۀ تلویزیون الجزیره  رفته بود و مسؤول دفتر این شبکه برایش تصویر خون آلود یک کودک از بالابلوک فراه را برایش نشان داده و به وی گفته بود : هرگاه در کشور تو بر سر کودکی چنین حالت بیاید ، چه خواهی کرد ؟ خانم کانادایی در حالیکه مو های خود را از هیجانات  زیاد در حال کندن بود ، گفته بود  : من هرگز تصور نمی کنم که بر سرکشور و مردم من چنین روزی بیاید . (8)

شهزاده گان بریتانیایی در واقع با رویای غلبه بر جنگاوران میوند و انتقامکشی از اخلاف آنان به افغانستان آمده تا توانستند به جنایات جنگی دست یازیدند و خواستند که  در آزمون  های نظامی قرن 21 برگ پیروزی را به کف آورند و این رویا های ناحق و شیطانی بود که حتا در برابر طالبان این گروۀ جاده صافکن استراتیژی پاکستان در افغانسان نیز ، با وجود  بازی های استخباراتی و چند پهلو به کام خود نرسیدند و به زودی از پا افتادند .

پس در عقب این همه جنایات بریتانیایی ها ، امریکایی ها ، کانادایی ها و ...  جز اینکه از این بد تر پی آمدی را در افغانستان به انتظار داشت  ، چیز دیگری را می توان به انتظار کشید . در سایۀ این گونه جنایت های مرگبار است که مردی ها و رادمردی ها چه که حتی نامردی ها ، نا رادمردی ها و نامردمی ها هم به بار و برگ می نشینند ، با افتادن در دام قضاوت عجولانه یی ولو هر چند که دشوار هم است که چگونه شخصی در سایه و روشن نگرانی های مرگ و زنده گی رزمیدن را بر نرزمیدن تر جیح نخواهد داد  . این در حالی است که بریتانیایی ها و امریکایی ها آگاهی و تجارب کافی از جامعه شناختی ، مردم شناختی و انسان شناختی افغان ها دارند . پس با توجه به این شناخت آنان ممکن است که تصمیم عجولانۀ آنان را برای لشکرکشی به افغانستان ناشیانه و غفلت پندارانه دانست . گر چند در رکاب خونین آنان مردان گوش به فرمانی از افغان ها در ترکیبی معجون از قماش لیبرال ها ، تکنوکرات ها ، ملی گراهها و جهادی (مافیای  جهادی )  ها موجود باشند .  هر گز نه ، شاید شماری کشورها به این رویداد کشانده شده باشند که می شود ، سوقیات نظامی آنان را به افغانستان ناشیانه دانست  ؛ اما هیچگاهی تصمیم امریکا و بریتانیا را نمی توان به ساده گی انگاشت  و در عقب آن جز بد بختی و شقاوت ، رفاه و شگوفایی را جستجو کرد . با این حال هر گونه خیر اندیشی درعقب لشکر کشی بریتانیایی ها  و امریکایی ها نسبت به مردم افغانستان به غیر از جهل مرکب ساده لوحانه خواهد بود ؛ آنهم ساده گی هایی که به تعبیری زباله دانی بیش برای بی عقلی ها نیست .

 

پا نوشت ها :

 

1 - ماندگار ، شمارۀ 350 ، 20جون

 2 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 13 جون 

3 - رادیو آزادی، اخبار صبح ، 9 مارچ

4 – این شخص سمت معاونیت را در یک موسسۀ سازمان ملل در افغانستاند داشت که بعد از افشای این موضوع از افغانستان اخراج گردید .

5 -  ویسا ، شمارۀ 1151 ، 16 حوت ، 8 مارچ

6 - ویسا ، شمارۀ 1241 ، 27جون

7 - ویسا ، شمارۀ 1241 ، 27جون

8 -  سرنوشت ، شمارۀ 114 ، 21 جون

 

 

 


بالا
 
بازگشت