مهرالدین مشید

 

نویسنده : مهرالدین مشید

دشواری های موجود و رهایی کرزی از توطیه های منطقه یی و بین المللی

 

حالا که افغانستان به میدان رقابت های استراتیژیک قدرت های بزرگ بویژه امریکا مبدل شده است و هنور هم  از صدر برنامه های سیاسی و استراتیژیک آنها بصورت قسمی بزیر افگنده نشده  است . آیا حامدکرزی قادر خواهد بود تا با تلاش های منطقه یی و بین المللی راهی را برای  بیرون رفت و نجات افغانستان از دشواری کنونی پیدا نماید و  با اتخاذ  سیاست های درست و راهبرد های دقیق بتواند ، افغانستان را از قربانی شدن در پای سیاست ها و راهکار جیو پولیتیک  همسایه ها بویژه پاکستان در سطح منطقه و زتحیرۀ استراتیژیک امریکا در سطح  جهان رهایی ببخشد  . از همه مهمتر این که دست شیطانی پاکستان را از پشت ببندد و دراز دستی  آن را برای رسیدن به اهداف عمق جیوپولیتیکش در افغانستان دست کم کوتاهتر نماید ؛ گرچند این بازی خیلی دشوار و دست و پنجه نرم کردن با بازیکنان شیطانی  و بسیار خطرناک را در پی دارد ؛ اما بدون شک کوهی از سخرهها در برابر ارادۀ آهنین (به مثابۀ ماشین خود کار انسانی ) امری شگافتنی و  ممکن است ؛ ولو که خیلی ناشکننده و نهایت دشوار هم باشد . البته خورد و خمیر شدن سختی ها در برابر اراده ییکه از ارادۀ الهی منشا گرفته ، هر سختی در برابر آن ناشکننده است و به معنای قرآن عظیم الشان  هرگاه این اراده به کوهها عرضه گردد ،  کوهها  از ابهت آن در اوجی از تواضع وخشوع پارچه پارچه میگردد .

در این شکی نیست که افغانستان در حوزۀ استراتیژیک رقابت قدرت های بزرگ قراردارد ؛ اما اوضاع شکنندۀ سیاسی و نظامی این کشور ، بالا دستی همسایه های آزمند افغانستان برای مداخله در این کشور و نقش یابی آنان در دایرۀ  اهداف استراتیژیک قدرتهای بزرگ بنا بر موجودیت ثبات نسبی در آنها دست به دست هم داده و بر بیرون راندن افغانستان از حوزۀ  استراتیژیک قدرت های بزرگ تاثیر گذار گردیده است .  نقش مداخله گرانۀ دوامدار همسایه ها در  افغانستان به مثابۀ عوامل نیرومند زمینۀ دخالت غرب بویژه امریکا را در افغانستان فراهم کرده است . این عوامل سبب شده که نقش افغانستان در حال کنونی در حوزۀ استراتیژیک قدرتهای بزرگ کمرنگ و حتی بی رنگ جلوه نماید و نتواند جایگاۀ استراتیژیک خویش را در  منطقه حفظ نماید . با ادامۀ شرایط کنونی هر آن از نقش بایستۀ آن کاسته شده و در آنسوی پلۀ ترازو اهمیت استراتیژیک کشور های  همسایۀ افغانستان بیشتر سنگینی مینماید . آیا به ساده گی میتوان پذیرف که پیچیده شدن اوصاع سیاسی و نظامی در منطقۀ ما غرب  بویژه امریکا  را دستپاچه نموده است . این دست پاچگی ها همراه با نگرانی های روز افزون سبب تحولات استراتیژیک سیاسی و نظامی  در غرب گردیده است  و این گمانه زنی ها را در اذهان بارورسازد که گویا امریکا برای گشودن این بن بست دست به معاملۀ منطقه زده و با واگذاری عراق به ایران و با واگذاری  افغانستان به پاکستان نخ های جدیدی را در تار و پود استراتیژی خود بتند  . تا باشد که امریکا با این بخشش های سخاوتمندانه جادۀ سیاسی ، نظامی و  اقتصادی را با عبور از  افغانستان به آسیای میانه باز نماید . در حالیکه چالش ها در منطقه فراتر از آن است که با این گونه واگذاری ها حل گردد . این گونه حرکت های مقطعی به مثابۀ دوای مسکنی خواهد بود که زمینه را برای خروج نیرو های خارجی از افغانستان و عراق  اماده و با خروج نیرو های خارجی از این دو کشور ،  بصورت قسمی از حجم تشنج در دو محور کاسته شود . این در صورتی دست کم ممکن خواهد بود که روسیه چشمان خود را در برابر پیشروی های نرم و مخملین امریکا در آسیای میانه ببندد  و گزاش های خبری شبکۀ تلویزیونی راشاتودی (1) را به نقل از دانیل استولین" خبرنگار روسی و دنبال کنندۀ  اخبار گروۀ "بیلدربرگ" مبنی بر تاسیس 13 مرکز مخفی بوسیلۀ امریکا برای استفاده در جنگ با روسیه ، نادیده بگیرد . در حالیکه در موج بلند پروازی های امریکا در منطقه تشنج در حال افزایش است و این را می توان در اظهارات هیلاری کلنتن در سفرش به گرجستان احساس کرد که اشغال افقازیا بوسیلۀ روسیه را تقبیح نموده است .  

با این حال هند چگونه می تواند از تحرکات دوامدار استخبارات پاکستان بر ضد این کشور چشم پوشی نماید که نقش چین را هم در چنین اتفاقی اگر واقع شود ، نمی توان نظاره گرانه و غیر فعال خواند . گذشته از این که چین هیچگاه در برابر پیشامد هایی بی تفاوت نخواهد بود که در آن لبۀ ترازوی معاملات سیاسی و نظامی به سوی هند سنگینی نماید و "جوی" از آن به ضرر پاکستان کم شود . این مسأله زمانی از اهمیت بیشتر برخوردار میگردد که امریکا با امضای قرار داد با هند در بخش کمک های مسالمت آمیز اتومی برای تاسیس نیرو گاههای اتومی در این کشور ، به گونۀ غیر مستقیم توجۀ پاکستان را به سوی چین  جلب کرده است و چین هم که منافع زنجیره یی خود را در این ضد و بند ها جیستچو میدارد . در برابر این گونه پیشامد ها هرگز بی تفاوت بوده نمی تواند ؛ بویژه زمانیکه در این گونه پیشامد ها پای امریکا درمیان باشد .  رویکرد های سیاسی و کمک های نظامی یکطرفۀ امریکا نسبت به هند و فروش سلاح های پیشرفته از سوی این کشور به ارزش 6 ملیارد دالر برای تایوان برای ویجنگ غیر قابل تحمل است . این در حالی است که رویکرد اولی را بر ضد متحد سنتی اش در منطقه و دومی را هم بر ضد کشوری  نلقی میدارد که آنرا یکی از ایالت های خود میداند . در کنار این یکه تازی های امریکا به کشور های آسیای میانه برای چین کمتر از روسیه حساسیت بر انگیز نیست .  چین در ترکستان شرقی که تا قفقاز امتداد یافته است ، به گونۀ سنتی خواهان رسیدن به منافع استراتیژیک خود است  . پس پیشروی امریکا به سوی آسیای میانه تحت هر نامی که صورت گیرد  ، چگونه می تواند ،  برای چین پذیرفتنی باشد . از سویی هم آشکار است که کشوری به نام افغانستان سر نخ درازی در سیاست گذاری و برنامه های استراتیژیک کشور های یاد شده دارد و هر کدام به نحوی دنبال منافع خود در این کشور هستند . آنهم کشوری که قلب آسیا خوانده شده و به مثابۀ قلب تپنده یی در هر تپش خود گویی حیات را برای آسیا به ارمغان میدهد و ممات را از بساط آن بر میچیند . کشوریکه از چنین اهمیت حیاتی ، تاریخی ، سیاسی ، اقتصادی و استراتیژیک  برخوردار بوده و بر سر راۀ ابریشم قدیم قرار دارد . چگونه می توان آنرا از محراق برنامه های و حوزههای استراتیژیک قدرتهای کلان بیرون دانست و رقابت قدرت های استعماری را بر سر آن نادیده گرفت . بعید نیست که کشورهای همسایۀ افغانستان بویژه آنانیکه خود را رقیب عنعنه یی این کشور تلقی میدارند با راه اندازی اینگونه تبلغات گویا به نقش  استراتیژیک خود در منطقه افزوده و بدین بهانه از نقش استراتیژیک و راهکاری افغانستان بکاهند . به این بهانه جایگاۀ خویش را در حوزههای استراتیژیک قدرت های کلان عمیق تر نشان داده و با کشاندن توجه قدرت ها به سوی خود به امتیاز گیری های سیاسی و اقتصادی دست یابند . در صورتیکه میدانیم ، هر گاه افغانستان از چنین اهمیت استراتیژیک در منطقه برخوردار نمی بود . هیچگاهی کشور های همسایه با  چنین حدت و شدت در صدد دامن زدن تشنج در افغانستان نمی بودند . اهمیت استراتیژیک افغانستان در منطقه سبب شده است که امریکا تا کنون اضافه تر از 345 ملیارد دالر در این کشور به مصرف رسانده است . به دلیل اهم بودن موقعیت استراتیژیک افغانستان است که رویکرد های استراتیژیک قدرت های بزرگ را به  چالش گرفته و دچار دگرگونی نموده است . موقعیت استراتیژیک افغانستان در منطقه است که پاکستان به مثابۀ خوره یی به جان آن افتاده و بصورت بی شرمانه یی  در اوضاع  کشور ما مداخله مینماید . استخبارات پاکستان چنان در تار و پود کشور ما خانه کرده  که هر روز صد ها  گروپ  مسلح و دهها موتر سلاح و تجهیزات نظامی را به کشور ما می فرستد . از همین رو است که وزیرستان جنوبی مرکز پناهگاۀ امنی برای اسامه، ملاعمر ، بولداش ، رهبری نجم الدین یحیی جلال ، عبدالرحمن  تاتار، کاکه شریف و دهها جنگجوی دیگر عرب و قفقاز گردیده است . گفته می شود که همین اکنون 5000 جنگجوی ازبک ، تاجک از مناطق قفقاز و چیچن در وزیرستان به سر می برند . این ها مصروف آموزش های تربیتی اعضای خود و فعالیت های تمویلی در پاکستان و افغانستان هستند .  دهها مراکز و آموزشگاههای نظامی در پاکستان موجود بوده که بوسیلۀ استخبارات پاکستان اداره و تنظیم می شوند . مداخلۀ استخبارات پاکستان در امور افغانستان آنقدر پیچیده و دشوار گردیده که به گونۀ کلافۀ سر در گمی حتی استراتیژی امریکا را درمنطقه به چالش رو به رو گردانیده است . دخالت استخبارات پاکستان در تبانی با استخبارات امریکا در افغانستان چنان پیچیده و مبهم است که  حتی در بسیاری موارد امریکایی ها را هم غافلگیر و شگفت زده میسازند . این غافلگیری ها و شگفت افگنی های استخبارات پاکستان ، سیاستمداران افغان را نیز به نوعی  مخمصه کشانده  و گیچ شان نموده است . این گمانه زنی های را تقویت نموده که پاکستان به نحو آشکار و پنهان تلاش دارد تا طوری تفهیم نماید که افغانستان شامل برنامه های سیاسی و استراتیژیک قدرت های بزرگ نبوده ،  زیرا این کشور در چوکات طرحی از پیش تعیین  شده به صحنۀ  نبرد و  جغرافیای ترکتازی های قدرت های بزرگ تبدیل شده است . این القا آت ذهنی همراه با فعالیت های گستردۀ استخبارات پاکستان سبب شده که کابل روی  استراتیژی مبارزه با تروریسم تجدید نظر نماید . خطر این تجدید به نحوی کاخ سفید را نیز دچار بازنگری در استراتیژی اش در مبارزه با تروریسم  گردانیده است . چنانکه در این روز ها شاهد تحولات چشمگیر در ساختار فرماندهی نیرو های خارجی ورهبری مبارزه با تروریسم بوده و  تصمیم های تازۀ کشور های هم پیمان مبارزه با تروریسم  پیرامون خروج نیرو هایشان از افغانستان در حال دگرگونی است . چنانکه برکناری مک کرستال بعد از افشای تبصرههایش در مجلۀ رولنک ستون (2) که همکاران او مقامات کاخ سفید را به تمسخر گرفته ویکی از مقام های کاخ سفید را حیوان زخمی و دیگری را دیوانه خوانده اند و هم چنان در این گفت و گو آیکن بیری را شخص مسؤولیت گریز و خیانتکار  و جیمز جونز را دلفک خوانده اند  .

تبصرههای همکاران کرستال در این مجله توهین آشکاری به مقامات ارشد کاخ سفید مانند جوبایدن معاون اوباما ، جیمز جونز مشار امنیتی اوباما  ،  آیکن بیری سفیر امریکا در افغانستان و مایک مولین تلقی گردید  و اوباما هم برای اعادۀ حیثیت کاخ سفید به سرعت او را از وظیفه اش برکنار کرد . بعد ها  این برکناری او توطیه از سوی سه گروۀ لابی (3 ) بیشتر مافیایی مانند لابی تیل به رهبری فرماندۀ سابق ناتو و مشاور جدید امنیت ملی اوباما جیمز جونز ، لابی اسلحه که نمایندۀ بزرگ آن رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا و لابی صهیونیستی به رهبری جوبایدن معاون اوباما ريال، تعبیر گردید  ؛ زیرا گزارش واقعی ییکه کرستال از جنگ افغانستان به اوباما ارایه کرده بود ،  به گونه یی به منافع این لابی ها برخورد که خشم آنان را برانگیخت و با بهانه قرار داد سخنان همکاران او در مجلۀ "رولنگ ستون" اوباما را برای برکناری او ترغیب نمودند . بالاخره اوباما او را خشمگینانه احضار  و برکنارش نمود . بعد از برکناری او نگرش ها  در مورد جنگ امریکا در افغانستان متغیر گردید . این تغییر نگرش ها تا سطح رهبری حزب جمهوریخواهان درز نمود  . چنانکه اسوشیتت پرس (4) به نقل از ستیل رییس حزب جمهوریخواهان  امریکا  گزارش داد که وی در یک نشست این حزبی جنگ افغانستان را بی فایده و انتخاب اوباما خواند ؛ زیرا او باور دارد که تمامی کشور گشایان در این افغانستان شکست خورده  و هیچ مهاجمی در طول هزاران سال گذشته در این کشور به کام پیروزی نرسیده اند . این حرف های او مورد شماری عضو حزب جمهوریخواهان مانند "جان مکین" و" لنزی گراهام" (5) قرار گرفت که شاید به نحوی با شبکۀ بزرگ لابی و مافیایی بالا رابطه داشته باشند و دراین جنگ منافع خود را می بینند .  برکناری کرستال بازتاب وسیعی در رسانه های جهان داشت و بسیاری رسانه های داخلی و خارجی برکناری کرستال را نشانۀ تغییر  استراتیژی امریکا در افغانستان خواندند . چنانکه آژانس خبری فرانسه از قول مایکل هیستنگز(6) گزارش داد که گروۀ کرستال از نحوۀ پیشبرد سیاست جنگی در افغانستان مایوس شده اند و این جنگ را خارج از کنرول اوباما به مثابۀ نقطۀ اختلاف برانگیز میان مجاری نظامی  ودیپلوماتیک امریکا تفسیر کردند .

بعد از برکنار کرستال یک جنرال ارشد فرانسه یی  " ونسان دسپورت" در گفت وگوبا روزنامۀ فرانسه یی "لوموند"  استراتیژی اوباما را ناکار آمد  و نه چندان مورد اعتماد اوباما خواند  که به گزارش "فیگارو" (7)این اظهارات او خشم "ادوارد گیلود " رییس قوماندانی عمومی فرانسه را بر انگیخت  و اظهارات او را غیر مسؤولانه دانسته و از وی در زمینه وضاحت خواست .

گذشته از اینکه استراتیژی امریکا در افغانستان کار آمد است یا نا کار آمد که تا کنون پیروز نگردیده  و  ناکامی کامل آن هم حتمی است  ؛ اما یک چیز در این میان پررنگ است که همانا دلچسپی بیش  از حد و علاقۀ خاص امریکا نسبت به افغانستان  است که یک اصل غیر قابل انکار است و هنور در راس راهکار های دراز مدت و استراتیژیک آن قرار دارد که به مرحلۀ محوری هم سقوط نکرده است . شاید بازی های پاکستان بنا بر موقعیت دشوار و اوضاع شکنندۀ  این کشو به نحوی امریکایی ها را سرگیچه گردانیده و دراز دستی استخبارات پاکستان در افغانستان نسبت به وزارت خارجۀ این کشور برای امریکایی ها حوصله گیر شده باشد و این حوصله گیری ها امریکا را درچالۀ تصمیم گیری های متضاد در مورد افغانستان افگنده باشد ؛ البته تصمیمی که در نهایت به میل استخبارات پاکستان واقع شده و برآورندۀ اهداف آنان در افغانستان باشد . امریکا می خواهد با یک نوع چشم پنهان کردن هایی ، پاکستان را در حال عمل انجام شده دریابد تا باشد که با بازی دیگری استخبارات پاکستان را به صحنۀ جدید بکشاند . هرگاه بازی های پشت پردۀ واشنگتن و اسلام آباد نادیده گرفته شود و روی بازی های کنونی میان واشنگتن - اسلام آباد و کابل - اسلام آباد حساب شود  .  به یک نگاه حاکی از پیشامد های جدید در منطقه و بویژه در رابطه میان کاب و اسلا م اباد است . اظهارات اشفاق کیانی برای میانجیگری میان دولت افغانستان و طالبان که بعد ها تبصرههایی در مورد ملاقات سراج الدین حقانی با حامد کرزی نیز پخش شد و این ملاقات بعد از پخش خبر بازداشت ملا عمر در 17 مارچ در کراچی پاکستان صورت گرفت . به گونه یی نمایانگر چرخش سیاست پاکستان در مورد طالبان تلقی شده است  که گرچند نمی توان این بازی های پاکستان را به ساده گی گرفت و دراز راۀ  اختلاف میان این کشور و افغانستان را به این زودی کوتاه شده پنداشت ؛  اما با توجه به اوضاع پر تشنج این کشور و تقویۀ جریان های طالبانی در این کشور ، به نحوی اداره و کنترول طالبان از سوی پاکستان بهم خورده است . این بهم خوردن رابطه ها را میتوان به مثابۀ چراغ سبزی در مناسبات دو دولت افغانستان و پاکستان تلقی کرد که هر چند با پس لگدی ها همراه است که سخنان اخیر اسپنتا (8) مبنی بر آموزش تروریستان بوسیلۀ پاکستان نشانۀ آشکاری از این گونه پس لگدی های نظامی  وسیاسی است که خیلی سخت کابل را به چالش کشیده است .  با این حال چگونه کابل نسبت به نیات نیک اسلام آباد در هالۀ بازی های مرموز استخباراتی اش بر ضد افغانستان می تواند ، احساس اطمینان نموده و به سخنان نوازشریف (9)10نخست وزیر اسبق پاکستان که در این اواخر طی اظهاراتی پاکستان را از مداخله در امور افغانستان برحذر داشته است ،  مطمین باشد .

پیچیده گی اوضاع در منطقه چنان چالش آفرین است که کمترین گوشۀ چشم لطف کابل به یکی از همسایه های آزمند و تمامیت خواه اش نگرانی های شدید همسایه گان دیگرش را به دنبال دارد . اوضاع خیلی شکننده و نا امن افغانستان در زیر پاشنه های آهنین امریکا سبب شده که نگاههای همسایه ها به این کشور نگاههای مغرضانه بوده و هر کدام در میان فضای آشفتۀ سیاسی  و نظامی خود را وارث و حتی مالک افغانستان حساب بدارند . ادارۀ ناتوان و فاسد زیر چتر نیرو های خارجی شهامت گذشتۀ افغان ها  را زیر سوال برده و کار به جایی رسیده است که کشور های همسایه با دیدی نا مستقل انگارانه قدرت دفاعی ملی مردم افغانستان را نیز به شک و تردید گرفته اند . در حالیکه این ملت سلحشور و تسلیم ناپذیر در طول تاریخ این سرزمین را به قبرستان مهاجمان تاریخ مبدل کرده اند .

شرایط  نا امن و آشفتۀ کنونی در کشور تدبر و تانی سیاسی هر چه بیشتر زمامداران کابل را می طلبد که  چه روش های سیاسی  و راهکار های استراتیژیک را با همسایگان یویژه پاکستان در پیش بگیرند .  بازی سیاسی با پاکستان بازی به مراتب خطرناکتر از آتش است ؛ زیرا پاکستان ظرف گداخته ییرا ماند که در زیر نوازش استخبارات آن اژدها های خطرناکی قامت کشیده اند . هر گونه بازی سیاسی با این کشور بازی یی خطرناکتر با این اژدها ها است .   هر گونه بازی ساده انگارانه با پاکستان خطر های جدی یی را در پیش دارد که عواقبش خطرناکتر از گذشته  خواهد بود  ؛ زیرا پاکستان هیچگاهی حاضر نخواهد  بود که بدون دستیابی به اهداف عمق استراتیژیکش در افغانستان با این کشور از در مصالحه یی پیش آید که همزیستی مسالمت آمیز را بصورت مساویانه و عادلانه در قبال داشته باشد . پاکستان در عقب هر بازی سیاسی خود نرمش های آتش افروز تر را بر ضد افغانستان پیش بین است تا آتش فرونشاندن . مسؤولیت بخش بزرگی از رویداد های سه دهۀ اخیر در کشور ما به دوش پاکستان بوده و هرگاه به زویای گوناگو حوادث اخیر در افغانستان از به ناکامی کشاندن پیروزی جهاد مردم  افغانستان تا ظهور طالبان و اکنون لشکر کشی غرب به سردمداری امریکا  بصورت دقیق نظر اندازی شود . بصورت آشکار نقش شیطانی پاکستان را  می توان در آنها به ساده گی مشاهده کرد . پس با توجه به نیات زشت پاکستان در قبال افغانستان بازیکنان سیاسی در کابل باید در هر گونۀ معاملات سیاسی خود با اسلام آباد خویشتن داری های سیاسی آگاهانه را در نظر بیگیرند . تا اکنون که بازیکنان سیاسی در کابل نتوانسته اند از حضور نیرو های خارجی برای رسیدن به اهداف منطقه یی افغانستان  بویژه مشکل خط دیورند با پاکستان بهره یی بگیرند و با قربانی شدن در پای استراتیژی های قدرت های بزرگ دست کم از قربانی شدن در پای راهکارهای عمق استراتیژیک پاکستان در امان می ماندند . اکنون که افغانستان در پرتگاۀ استراتیژی های قدرت های بزرگ و کشور های همسایه قرار گرفته است . بازیگران سیاسی در کابل به خصوص حامد کرزی با هر گونه اندکترین بی توجهی و کم توجهی به وضعیت دشوار و نهایت پیچیدۀ کشور نه تنها افغانستان را قربانی حتمی استراتیژی های قدرت های بزرگ ؛ بلکه از این هم بیشتر قربانی سیاست های کشور های منطقه نیز خواهد نمود . رهایی او از این چالش در زیر ریش نیرو های امریکایی با حضور فعال سیاسی آمرانۀ این کشور  فرا تر از بازی های سیاسی منطقه یی و بین المللی است که بتوان با " پلوان خزی ها برای شتر دزدی" ها یعنی با خزیدن ها و پنهان کاری  های  همراه با  پهلو زدن ها در کنار دخمه های سیاسی نمی شود ،  سید را که  بزرگتر ، مبهم تر ، خاموش تر و مرموز تر از "شتر" است ،  به دام افگند .

اما کرزی چنان با دشواری های زیاد داخلی رو به رو است  که به مراتب بزرگتر و دشوار تر از حل معضلۀ افغانستان با همسایه های افغانستان  است ؛ زیرا برای حل اساسی معضله های بیرونی حل مسایل مهم داخلی نقش کلیدی دارند . این در حالی است که کمر ادارۀ ضعیف  و فاسد او زیر بار فساد خانواده گی اش هر روز شکننده تر می گردد . تنها ناتوانی مدیریت و سر بر آسمان رفتن فساد نیست که او را در برابر مردم افغانستان با  چلنج عجیبی رو به رو گردانیده است ؛ بلکه دست داشتن برادرانش در قاچاق مواد مخدر و انتقال پول ها از کشور و خریدخانه های 5 ملیون دالری در جزیرۀ نخلی امارات از همه بیشتر مایۀ شرمساری او را فراهم کرده است که اعمال ننگین این ها و شرکای دیگر قدرت او در کابل  مانند برادر مارشال فهیم و شماری دیگر سبب شرمساری مردم افغانستان نیز گردیده است . این ها که به نوعی فساد پیشگی و تاراجگری عادت کرده اند و زنده گی ننگین شان مصداق  آشکاری براین حرف است : " برای بی ننگ گفتند که در درونت چنار سبز کرده است ،  وی در پاسخ گفت : خیر است در سایه اش می نشینم " . شکی نیست که این ها با اظهار حرف های خود فریبانه یی مانند تقاضای اسناد فساد و قاچاق خود را قناعت بدهند و بر زنده گی شرم آور خود در زیر سایۀ ننگین درخت بی ننگی ادامه بدهند ؛ زیرا مطمین هستند ،  حامیان بین المللی شان مانند بریتانیایی (10)ها که اولین بار به افشای آنان پرداخته اند ، هرگز تمایلی برای ارایۀ اسناد فساد آنان در زمینۀ قاچاق مواد مخدر را ندارند . 

اکنون سوال مهم این است که آیا آقای کرزی می تواند با تلاش هایی که به راه افگنده است ، توانایی گشودن بند ها و زنجیر هاییرا  که بر دست و پایش بسته شده اند ، آنها را بدرد و تلاش هایش برای رهایی از توطیه های منطقه یی و بین المللی به کرسی بنشینند .  این در حالی است که او مشکلات داخلی او به مراتب بزرگتر از دشواری های بین المللی آن است . فساد اداری بویژه فساد خانواده گی از یکسو ، ضعف مدیریت از سوی دیگر ، به ستوه آمدن از مشورههای متضاد و متناقض مشاوران بیشتر از افزون و ناتوانی اش برای گزینش تیم وطن دوست ، کارکن ، با وجدان و متخصص در زیر سایۀ سنگین امر و نهی فرماندهان 140000 نیرو های خارجی همه دست به دست هم داده اند و بر حجم دشواری های داخلی و خارجی اش افزوده اند . هنوز اندکی از فشار داخلی اش کاسته نمی شود که با  نزول  فرماندۀ جدیدی بر مشکلات بین المللی اش افزوده میگردد .  پیش از آنکه فرمانش برای تشکیل کمیسیون جدیدی برای محو فساد به کرسی بنشیند ، با تشکیل کمیتۀ دیگر بر مشکلات داخالی خود می افزاید  .  همزمان با این موج خیزی های فساد آلود یک بار خود را در برابر امری ونهی و طرح های ملیشه سازی پترایوس ها   می بیند و پیش از قد راست کردن ، شاهد فرمانی از سوی "رابرت گیت" ها می شود که او فرماندۀ مستبدی مانند "جیمز ماتیس بی" (11) را بحیث فرماندۀ عمومی مرکزی امریکا در آسیای میانه ، عراق و افغانستان تعیین مینماید . پیش از فروکش شدن جنجال مک کرستال های ، جنجال تازه یی برایش آفریده می شود ؛ زیرا این فرماندۀ امریکایی تنها برای  کشتن افغان ها  برای نابودی به اصطلاح "تروریسم " علاقه  ندارد ؛ بلکه او کشتن انسان را سرگرمی و کشتن طالبان را خوشگذرانی می خواند . وی میگوید : طالان زنان را درخانه ها زندانی کرده و آنان را با شلاق  ها لت و کوب میکردند . از اینرو از کشتن طالبان لذت خاصی میبرم . در این شکی نیست که نه تنها او ؛ بلکه هر  امریکایی از کشتن افغانهای حظ میبرد ؛ اما این لذت بردن آنان باری از نگرانی های بیشتر را برای کرزی فراهم کرده و لذت بردن های این جنرال مست از خون انسای تلاش های بدون ثمر کرزی را بی ثمر تر میگرداند . هر چه کرزی فریاد بر آورد که این مست را ببرید و هوشیار را بیاورید ، جز آنکه  بر مصداق این شعر معروف " هرکه پا کج می نهد خون دل ... "جناب کرزی بخورد ، چارۀ دیگری ندارد . پس با این همه دشواری های زمینی و آسمانی که برسرش هجوم آورده اند ،  آیا می تواند در برابر آنها بتازد و با عبور از آنها بار توطیه های داخلی و خارجی را از شانۀ خود سبکتر نماید . هر گزنه ؛ بلکه او در حالی قرار دارد که هر آن بر دشواری هایش افزوده می شود و بدون اندکترین کاهشی در دشواری هایش با چالش تازه یی رو به رو می شود . عبوراو ازاین دشواری ها قصه های افسانه یی قدیم در ذهن انسان تداعی میکند که سیف الملوک های افسانه یی که  نتوانستند ، با گذشتن از کوههای شانه ، نمک و شمشیر بالاخره در دام دیو سیاه افتادند ؛ جناب کرزی که در دام دیوسیاه افتاده است ، او که با جهان واقعیت ها  سر  و کار دارد ، او  را نشاید که به این ساده گی ها آنهم با خیال های اساطیری از دام دیو سیاه  (شیطان بزرگ ) رهایی یابد ؛ اما نباید از یاد برد که هر گونۀ طرحی در زیر چتر سایۀ سنگین نیرو های خارجی و امر و نهی های آزمندانه آنان به مشکل می تواند ، بحیث طرح ملی کوره راۀ دشوار بن بست را در کشور بشکند و جاده را برای آشتی ملی و تامین صلح سراسری در کشور هموار نماید  ؛ زیرا خارجی ها در راس آنها امریکا هیچگاهی حاضر نیستند ، برنامه های استراتیژیک و جهانخوارانۀ خویش را قربانی منافع ملی ملت ها نمایند . پس در چنین حالی چگونه می توان امید وار بود که آقای کرزی با دریدن استراتیژی امریکایی ها و زدن نقبی از درون راۀ آن طرح جامعی و پایداری  را در چهارچوب ملی برای نجات کشور از فاجعۀ کنونی ارایه و عملی نماید . او با چنان دشواری هایی در داخل کشور روبه رو است که هر گونه تلاش های او را  برای خنثی سازی توطیه های منطقه یی و بین المللی به چالش و ناکامی مواحه کرده است . او ناگزیر است در هر طرح خود مصلحت غرب بویژه امریکا را در نظر داشته باشد ؛ در حالیکه این گونه طرح های دستوری  مصداق روشنی بر این شعر شاعر متفکر شرق ،  اقبال لاهوری است : 

 رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت         حقا که با عقوبت دوزخ برابر است

 

ماخذ و یاد داشت ها :

 

1 - ویسا ، شمارۀ 1250 ، 7 جولای

2- را دیو آشنا و آزادی ، اخبار صبح ، 23 جون ؛ خدمتگار ، شمارۀ 91 ، 23 جون ؛ ویسا ، شمارۀ 1238 ، 23 جون

3- ویسا ، شمارۀ 1247 ، 5 جولای

4- رادیو آزادی ،  اخبار صبح  ، 4 جولای

5-  رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 5جولای

6 - ویسا ، شمارۀ 1239 ، 24 جون 

7 –افغان جرگه ، شمارۀ 167 ، 7 جولای

8 - سرنوشت ، شمارۀ  128 ، 7 جولای

9 – ویسا ، شمارۀ 1250 ، 7 جولای

10 – یک روزنامۀ بریتانیایی به نقل از خبرنگار خود در قندهار جریانی را افشا نمود که در آن از حمل نریتگ بوسیلۀ تراکتوری سخن گفته بود که بصورت قاچاق به بیرون از قندهار برده میشد . خبرنگار مدعی شده بود که او زمانیکه از دریور تراکتور پرسید : این مواد مخدر مال که است . وی برایش گفته بود که این از احمدولی کرزی است .  این تراکتور که از سوی یک سرباز خارجی شناسایی شده بود . بنا بر اظهارات بالا به گونه یی مصؤونیت قانونی پیدا کرد و به آن اجازه داده شد تا به صوبی که میخواست به حرکت خود ادامه بدهد .

11 - روزنامۀ اندپندنت ، رایو آزادی ، اخبار صبح ، 11 جولای ؛  سرنوشت ، شمارۀ 131 ، 11 جولای

 

 


بالا
 
بازگشت