مهرالدین مشید

 

امریکا برای رسیدن به استراتیژی خود از هر خط قرمزی عبور میکند

 

امریکا از آغاز حمله به  افغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم اهداف صادقانه و انسانی را دنبال نکرده و از آن به بعد برنامه های خصمانه و ضد منافع ملی مردم افغانستان را دنبال مینماید . امریکا در همان روز های اول قرار دادش با سران جبهۀ متحد معاهدۀ ننگینی را به امضا رساند که معنای خلع سلاح اردو و از هم پاشی اردوی افغانستان را در قبال داشت تا بتواند در زیر چتر حکومت ناتوان و حاکمیت ضعیف به اهداف استراتیژیک خود برسد  که تاسیس پایگاۀ نظامی بخشی از ان به حساب میرود . از همین رو بود که مقامات  امریکایی در اولین ملاقات شان با سران حبهۀ متحد موافقت نامۀ ننگینی را به امضا رساند که یک مادۀ بر اساس یک مادۀ آن افغانستان بعد از اشغال امریکا صرف دارای  70 هزار نیروی نظامی با سلاح خفیف خواهد بود . (1) امریکا با این معاهده پول گزافی را برای آنان  پرداخت . چانه زنیها بر سر مقدار پول در حالت اضطرار آنهم در داخل طیاره چنان مقامات امریکایی را به شگفت آورده بود که حتا خشم آنان را برانگیخت  . بالاخره مقام های درجه دوم و سوم  امریکایی با تحویلی بسته های هزاران دالری در کارتن های مخصوص چنان از این معامله شگفت  زده شده بودند که یکی از آنان گفت : ندانست در برابر پرداخت این پول اسپی خرید یا گلیمی به دست آورد . شاید آنان نمی دانستند که درعقب این معامله اسارت ملتی نهفته است و قضاوت او شاید برخاسته از پیشداوری های نااگاهانه یی بود که از برنامه های دراز مدت امریکایی ها از جنگ موجود آگاهی نداشتند .

امریکا برای رسیدن به اهداف دراز مدت خود در افغانستان بصورت عمدی افغانستان را بار دیگر به فراموشی نهاد و متوجه جنگ عراق شد . در واقع این کاری بود که امریکایی ها برای استخبارات پاکستان موقع داد تا برای احیای طالبان فعال شود . نظامیان پاکستانی که میزبان رهبران فراری طالبان بودند ، برای بسیج آنان پرداخته و با ایجاد پایگاهها و مراکز در وزیرستان شمالی به آموزش ، تجهیز و تمویل طالبان ادامه داد . هدف امریکا از این کار حفظ کردن تشنج در منطقه بود تا زمینه ساز حضور نیرو های افزونتر و دراز مدت تر امریکا در افغانستان باشد .

امریکا برای رسیدن به چنین هدف شوم ، به وسیله های مختلفی متوسل گردید ، نه تنها بصورت غیر مستقیم با بخشش های ملیارد ها دالری نظامیان پاکستان را برای احیای طالبان همکاری کرد ؛ بلکه با دادن کمک های مالی و تسلیحاتی و استخدام اضافه تر از 3000 نیرو های خاص در آنسوی سرحد به گونۀ دیگری به حمایت آنان پرداخت .  چنانکه حمید گل رهبر معنوی استخبارات پاکستان به صراحت از وجود نیرو های خاص امریکایی در وزیرستان سخن گفت و هم چنین اخراج یک شهروند انگلیسی از افغانستان به اتهام همکاری با طالبان در هلمند یکی دیگر از بازی های پشت پردۀ امریکایی ها در قبال تقویۀ طالبان است که مهمات ، وسایل مخابراتی و پول را برای طالبان انتقال میداد و هم چنین قصۀ نشست هلیکوپتر ها در مراکز طالبان و حمل کانتینر های سربسته برای آنان از موارد دیگری است که از بازی های موش و پشک جنگ نوین امریکا در افغانستان برمیدارد .

آنچه برای همگان آفتابی است ، شدت یافتن جنگ و افزایش بد امنی ها و توسعۀ حاکمیت طالبان از موارد غیر قابل تکذیب اند که در طی ده سال زیر ریش نیرو های قدرت نیرو های خارجی را به چالش کشیده و شکست امریکا در افغانستان را یک  امر حتمی گردانیده است  . چنانکه رهبران سیاسی ، مقامات غبربی و کارشناسیان آنان به این اعتراف کرده اند . امریکا طی ده سال زمینه را برای بقای نیرو های خود در افغانستان هموار گردانیده است و اکنون اوضاع در افغانستان چنان پیچیده و دشوار گردیده که گویا حضور نیرو های امریکایی در افغانستان را برای هر افغان امری پذیرفتنی نمایانده است . امریکا با توجه به این روحیه خواسته است ، تصمیم خویش را برای ایجاد پایگاههای نظامی در افغانستان برملا گرداند .

از سویی دیگر به فساد کشاندن حاکمیت افغانستان بوسیلۀ موسسات بازسازی و شرکت های امنیتی امریکایی ها و حمایت و گسترش روز افزون فساد در حکومت کابل و رو به ضعف نهادن آن و حمایت امریکا از چنین نظام فاسد و ناتوان خود گواۀ روشنی بر داشتن اهداف مشکوک و مبهم امریکا در قبال این جنگ است ؛ زیرا بستر نظام فاسد تحت مدیریت شخص ناتوان ابزار خوبی برای تامین اهداف نظامی و استراتیژیک امریکا در افغانستان است و هر گاه امریکا برای باز سازی افغانستان کار های بنیادی انجام میداد و در راستای حکومت داری خوب گام های واقعی میگذاشت ، نظام را از وجود مقامات فاسد و غدار پاک نگاه میداشت و بالاخره با همکاری صادقانه با دولت کابل برای یک مدیریت قوی ، حاکمیت با ثبات ، گسترش امنیت و تامین صلح گام های موثر و عملی میگذاشت و از نمیدانم کاری ها دوری اختیار میکرد . این یک امر بدیهی است که امروز نه تنها نیازی برای حضور 98 هزار نیرو های امریکایی و 45 هزار نیروی ناتو احساس میگردید ؛ بلکه ضرورت تاسیس هر نوع پایگاهی در افغانستان منتفی بود . این در حالی است که امریکایی ها خوب میدانند که کشور هایی مانند روسیه ، چین ، ایران و حتا هند و پاکستان طرفدار تاسیس پایگاۀ دایمی در افغانستان نیستند ؛ زیرا از نظر کشور های یاد شده وجود پایگاههای نظامی امریکا در افغانستان نه برای تامین امنیت منطقه یی ؛ بلکه بحیث نیروی ژاندارم در منطقه برای تهدید رقبای آن بویژه ایران ، چین و روسیه خواهد بود . چنانکه وزارت خارجۀ روسیه (2) در اعلامیه یی با تاسیس پایگاۀ امریکا در افغانستان مخالفت کرده و افزوده است که کشور های همسایۀ افغانستان را متاثر میگرداند و  به ادامه گفته است که آیا دولت افغانستان می تواند که تاسیس پایگاه را در آن کشور با تلاش های صلح هماهنگ بسازد .

گیریم اظهارات وزارت خارجۀ روسیه نوعی چانه زنی با امریکا برای بدست آوردن امیتاز باشد ؛ اما در این میان باز هم بازندۀ این میدان افغانستان خواهد بود که بر مصداق این حرف "درجنگ دو گرگ پای میش میشکند" یا "از شاخ به شاخ شدن دو گاو زمین خساره مند میگردد " . بدیهی است ایران که روزی بحیث ژاندارم امریکا در منطقه شناخته میشد و پایگاۀ نظامی امریکا در آنجا موجود بود .  امروز بیشتر از هر کشور دربرابر تاسیس پایگاۀ نظامی امریکا در افغانستان حساسیت بپشتری دارد .

 بدون تردید کشور هایی مانند روسیه ،  چین و ایران شاید در کوتاه مدت خواهان حضور امریکا در افغانستان باشند ، آن هم بخاطر رسوایی های بیشتر نظامی و مالی ونه  بحیث یک موقف استراتیژیک به نفع صلح و ثبات در منطقه  تلقی مینمایند . بعید نیست که سیاستمداران امریکای معنای پشت پردۀ چراغ سبز نشان دادن  روسیه و چین را پیرامون حضور نیرو هایش زیر نام مبارزه با تروریزم میدانند ؛ اما امریکا با استفاده از فرصت از این چراغ نمایی های سبز به نفع خود بهرۀ استراتیژیک می برند .

این خم خم رفتن روس ها در برابر امریکایی ها مقطعی است . چنانکه غرب آنلاین (3) : میان امریکا و روس بر سر تاسیس پایگاۀ نظامی رقابت آغاز گردیده است . این خبرگزاری از اختلاف شدید در پنتاگون بر سر استراتیژی جنگ افغانستان آشکار گردیده است  . این خبر گزاری بد امنی ها در قرغیزستان را نشانه یی از رقابت میان روسیه و امریکا عنوان کرده است که طی 18 ماۀ گذشته دو تحول دراین کشور رونما گردیده است . ویسا ، شمارۀ 1241 ، 27 جون به همین گونه پاکستانی ها هم نسبت به تاسیس هر گونه امریکا در افغانستان مخالف هستند . چنانکه روزنامه جنگ پاکستان از قول سلیم صافی نوشت : امریکا می خواهد ملت های افغانستان و پاکستان را در گیر جنگ داخلی نماید و خود نظاره گراین جنگ باشد . امریکا مخالف به تفاهم رسیدن افغانستان و پاکستان  با طالبان است ؛ اما خودش رابطۀ مخفی با طالبان حفظ مینماید . هدف امریکا داشتن پایگاۀ نظامی در شمال افغانستان است و برای رسیدن به چنین هدفی ناگزیر به اشتعال جنگ میان افغانستان و پاکستان است . این در حالی است که هم اکنون امریکا (4) می خواهد در بلوچستان میدان های هوایی اعمار نماید .  همین اکنون سفارت امریکا در اسلام آباد در حال توسعه است . سفارت امریکا 412 خانه را به کرایه گرفته است . اطراف سفارت به شمول کاخ ریاست جمهوری پاکستان تحت نظارت امریکایی ها است . امریکا از پاکستان درخواست 18جریب زمین را برای توسعۀ ساختمان سفارت خود نموده است . احتمال میرود که امریکا در این ساحه برای 1000 تن نظامیان خود پایگاۀ نظامی اعمار مینماید . این تلاش های توسعه جویانۀ نظامی امریکا در پاکستان زیر فعالیت های نظامی و استخباراتی شرکت بلک واتر به پیش میرود که در کراچی در سرم اف – 6 و کوچۀ 52 دفتر داشته  و یک مرکز آموزشی نیز در روات دارد .

از سویی هم تاسیس پایگاههای دایمی در امریکا افغانستان را به لانۀ استخبارات کشور های جهان مبدل خواهد کرد . اکنون در افغانستان بیشتر از 74 شبکۀ استخباراتی فعال بوده و از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب در دور ترین زویای پوشیدۀ کشور چتر استخباراتی خود را گسترده و زیر نام موسسات گوناگون مصروف فعالیت های استخباراتی اند . بدیهی است که در صورت تاسیس پایگاۀ امریکا به شمار این شبکه ها افزوده خواهد شد و پی آمد آن درد سر های گوناگون اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی برای افغانستان خواهد بود و بس .

این در حالی است که تهاجم امریکایی ها در افغانستان هیچگونه مشروعیت سیاسی نداشته و مردم ما بدین باور اند که امریکا با ساختن چنین سناریو حضور خود را در افغانستان توجیه نمود . با وجود یک سلسله ابهامات در مورد حادثۀ یازدهم سپتمبر و فرار دادن اسامه بوسیلۀ نیرو های امریکایی از توره بورۀ ننگرهار ؛ کارشناسان امریکایی بدین باور اند که بعد از سال های 3005 از اسامه فلم ویدویی راستین به نشر نرسیده ؛ بلکه تمامی فلم های ویدویی را زیر نام پیام اسامه ساخته و پردختۀ استخبارات امریکا میدانند تا بدین وسیله تداوم جنگ و شور و احساسات امریکایی ها را پیرامون این جنگ حفظ نماید . پس از لحاظ منطق صلح و جنگ وجود پایگاۀ امریکا در افغانستان بحیث یک کشور اشغالگر هیچ گاهی قابل توجیه نبوده و تاسیس چنین پایگاهی نه تنها به صلح و امنیت افغانستان و منطقه کمکی نمی کند ؛ بلکه تشنج در افغانستان و منطقه را بیشتر دامن میزند که در درازمدت موازی با اهداف استراتیژیک امریکا و در تعارض با منافع مردم افغانستان قرار خواهد داشت که ادامۀ جنگ و حمایت دوامدار پاکستان از طالبان از پی آمد های زود هنگام آن خواهد بود و برای جنرالان پاکستان استفادههای بیشتر ابزاری از اسلام را فراهم خواهد کرد و بس .

نظریه های "جورگن تودنهوف" (5) یک استاد دانشمند آلمانی و عصو سابق پارلمان آن کشور بصورت  آشکار از دروغ های مبارزه با تروریزم امریکا برداشته و نیات اصلی آنرا برملا گردانیده است که امریکا تنها بخاطر حفظ منافع خود زیر نام مبارزه با ترورزیم با کشتن دهها انسان بیگناه هر روز در منطقۀ جنوب آسیا فاجعه می  آفریند و جنایت میکند .

وی در یک مقالۀ تحلیلی در شپیگل (6) نوشته است : جنگ غرب در افغانستان بر چهار دروغ بنا شده است . دروغ اولی را جنگ زیر نام تروریزم جهانی خوانده است . وی ازیرا پتروائوس نقل قول کرده است که او گفته است  : القاعده دیگر از افغانستان فعالیت هایش را رهبری نمیکند و رهبری آن غیر متمرکز شده است .  به ادامه می گوید : ما در افغانستان با تروریزم نه ؛ بلکه با یک مقاومت ملی رو به رو هستیم . د رحالیکه امریکا در مقابل کشته شدن هر فرد ملکی  در افغانستان ، ده جوان را در سراسر جهان بر ضد خود می شوراند .

دروع دوم زیر پا گذاشتن کرامت انسانی و وجود زندان های امریکا درگوانتامو ، بگرام وسایر زندان های آن کشور در جهان عنوان کرده و میگوید ، این بی حرمتی به انسان افغانستان در حالی صورت میگیرد که هیچ کسی بدون محکمه از آزادی خود محروم شده نمی تواند . این ها را خلاف ارزش های مدنی غرب و بخاطر حفظ منافع آنان ارایه کرده است . 

او به دروغگویی های غرب بویژه امریکا  در افغانستان اشاره کرده و به بخش بازسازی این کشور  اشاره کرده  و میگوید که امریکا در سال گذشته در افغانستان 85.5 ملیارد دالر مصرف کرد . د رحالیکه دربخش باز سازی آن کشور صرف 5 ملیارد دالر هزینه کرده است . از این پول هم تنها 30 تا 20  در صد آن در برنامه های انکشافی در افغانستان به مصرف رسیده و باقیماندۀ آن از طریق کانال های سیا دوباره به جیب امریکایی ها ریخته است . دروغ چهارم را بازگشت دوبارۀ طالبان به قدرت میداند . وی میگوید همین اکنون نصف افغانستان در کنترول طالبان است . 

امریکا اکنون به مثابۀ بزرگترین  زراد خانۀ تسلیحاتی دارای  بزرگترین کمپنی های نفتی ، کالایی و تسلیحاتی اتومی  و غیر اتومی جهان را دارا است و 15 شبکۀ استخباراتی  را در اختیار دارد . امریکا همین اکنون در آذربایجان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، تاجکستان ، قرغزستان و پاکستان پاگاههای نظامی دارد و در پنج قارۀ دنیا 738 پایگاۀ نظامی دارد که با 80 کشور در حهان رابطۀ استراتیژیک دارد . هم اکنون دو نیم ملیون تن در سطح جهان خارج از این کشور برای تامین منافع آن کار مینمایند . امریکا تنها برای کنترو ل ارو پا در آلمان یکصد پایگاۀ نظامی و در ایتالیا برای کنترول بحیره مدیترانه  چندین پایگاههای دیگر دارد . این کشور برای حفظ منافع خود توانسته است که روابط حسنه را با کشور های رقیب مانند چین و تایوان و اسراییل و سعودی و اکنون میان هند و پاکستان حفظ نماید .

گسترش نیروی امریکا به بیرون از این کشور گمانه زنیها را برای از هم پاشی آن کشور افزایش داده است . چنانکه  جان کالونگ (7) در گفت و گویی  با سایت خبری "دموکراسی الان" که بازتاب دهندۀ کتاب آخری اش زیر نام " سقوط امپراطوری امریکا" است . در پاسخ به این  پرسش : با توجه به مطالعات و تحقیقاتی که در حوزۀ ژیوپولیتیک و جنگ های امریکا دارید . بعد از هزینۀ یک تریلیون دالری امریکا در عراق و افغانستان  که در اولی تاکنون 747 ملیارد و در دومی به 299 ملیارد رسیده است . نظرتان چیست ؟

او پاسخ داد : امریکا به مثابۀ یک امپراطوری نامید آخرین نفس های خود را میکشد  . چنانکه در سال 1980 فروپاشی شوروی را پیش بینی کردم ؛ یعنی شوروی در دیوار برلین ترک خورد  و در ظرف ده سال دچار فروپاشی خواهد شد . این واقعیت در سال 1989 رخ داد و امپراطوری شوروی سقوط کرد . در مورد امریکا نیز چنین نظر دارد که تا سال 2020 سقوط خواهد کرد و دوباره به شگوفایی خواهد رسید . او که در گذشته عمر امریکا را 25 سال پیش بینی کرده بود . در این کتاب خود نوشته است که بدلیل بلند پروازی های بوش عمر امریکا به 20 سال کاهش یافته است .

. وی با اشاره به شکست های امریکا در جنگ های کوریا در سال 1953 و در ویتنام در سال 1975 و سه جنگ دیگر را یعنی جنگ با تروریسم ، جنگ در افغانستان و جنگ در عراق می گوید که عمر امپراطوری امریکا کمتر از امپراطور روم شرقی و غربی بوده و امپراتوری امریکا را در حال احضار پیش بینی کرده است .  به باور او امریکا در حال گذار بوده و تغییراتی را به استقبال خواهد گرفت که شاید در عقب آن شگوفایی دیگری موجود باشد .

امریکا اکنون در بیشتر از 70 کشور دنیا پایگاۀ نظامی دارد و این تلاشی است برای بیرون ساختن مسایل به بهانۀ دشمنان خارجی امریکا . در حالیکه که امریکا بنایی را ساخته که در حال مرگ است که حتا وقوع  یک کودتا را در آن متصور است و درعقب آن نوعی شگوفایی و رونق . رویداد های سال 1965 رها شدن بریتانیا از شر امپراطوری این کشور و و رهایی روسیه از شر امپراطوری شوروی سابق گویای خوبی از این گونه تحولات است  . روسیه روزگار یلتسین خیلی سخت و روسیۀ کنونی در حال رشد است . به گمان اغلب فرانسه و ایتالیا نیز چنین رویداد هایی را پشت سر خواهند گذاشت  . زمانی که فروپاشی امپراتوری ها به واقعیت می پیوندد .

این پایگاهها بعد از جنگ دوم جهانی در کشور های پیروز برای حفظ منافع مشترک به تاسیس پایگاهها در کشور های  هم پیمانان خود و هم در کشور های شکست خورده دست یازیدند . هدف اصلی از ایجاد این پایگاهها حفظ منافع مشترک نیرو های پیروز برای دفاع مشترک واز سویی هم برای سرکوبی کشور های شکست خورده  بود تا مبادا بار دیگر بر ضد کشور های فاتح سر بلند نمایند . تاسیس پایگاههای نظامی امریکا در کشور های اروپایی متحد و مخالف امریکا و حتا در آسیا بروی اهداف یاد شده بنیانگذاری شدند که تا کنون هم  پایگاههای امریکا  در دو کشور باخته در جنگ دوم جهانی و هم پیمان هتلر مانند جاپان و ترکیه موجود اند . بعد ها از میان خاک  و خاکستر جنگ دوم در میان خون و آتش دو قدرت پیروز در جنگ یعنی امریکا و شوروی به مثابۀ دو ابرقدرت جهانی سر برافرشتند و جهان را میان خود تقسیم کردند . بعد ها با فروریخته شدن پیمان وارسا پایگاههای شوروی سابق در کشور های اروپای شرقی از بین رفت و امریکا به توسعۀ پایگاههای خود ادامه داد . هدف اصلی این پایگاهها بیشتر  حفظ منافع قدرت های بزرگ در راس آن امریکا بوده و کمتر منافع کشور های میزبان را می توان در آنها نهفته دانست .

این که سرنوشت امریکا دیر یا زود به کجا می انجامد ، پرسشی است که زمان به آن  پاسخ خواهد داد ؛ اما حالا که امریکا خواهان تاسیس پایگاه در افغانستان بوده و بعید نیست که حاکمان کابل به خواست امریکا آری گفته اند و حرف هایی که به مطبوعات و رسانه ها رسیده ، شاید مصالح بیشتر رسانه یی نباشد ؛ زیرا این حرف آری را در عقب امریکا ستیزی های جعلی و ساختگی حامد کرزی می توان جستجو کرد که برای زمینه سازی همچو آری های سربسته در یک سناریوی شگفت انگیز تیوریزه شده است .  شاید زمامداران کابل این را نوعی مشارکت استراتیژیک عنوان نمایند . در حالیکه در شرایط کنونی مشارکت استراتیژیکی میان امریکا و افغانستان معنایی ندارد .  منافع مشترک به تساوی و تعادل منافع اشاره دارد . در حالیکه استقرار پایگاۀ امریکا در افغانستان چنین مشارکتی را بر نمی تابد وحتا از اعتبار سیاسی و نظامی افغانستان هر چه بیشتر می کاهد ؛ زیرا افغانستان بوسیلۀ امریکا بویژه از سوی مخالفان نظامی و سیاسی اش  یک کشور اشغال شده تلقی شده که توانایی تثبیت حقوق ملی و بین المللی خود را در تاسیس پایگاۀ نظامی نیروی اشغالگر ندارد .

امریکا چنان برای تاسیس پایگاۀ نظامی در افغانستان حرص و ولع  دارد که ماهها پیش از اظهارات "لینزی گیهامگ" (8) یکی از سناتوران نیرومند جمهوریخواهان امریکا که در گفت وگو با تلویزیون " ان بی سی"  مبنی بر تاسیس پایگاۀ نظامی امریکا در افغانستان به اصطلاح به نفع مبارزه با تروریزم و منطقه ، چنین در خواستی را از طالبان کرده و حاضر به امتیاز دهی برای طالبان در برابر اجازۀ پایگاۀ نظامی در افغانستان شده بودند .

چنانکه روزنامۀ ویسا (9) یک هفته قبل از ماۀ مبارک رمضان به نقل از روزنامۀ جنگ پاکستانی تحت عنوان "امریکا می خواهد که نیم افغانستان را برای طالبان بسپارد" خبری را مبنی بر اولین تماس غیر مستقیم امریکایی ها با طالبان به نشر سپرد که در آن سه شرط برای مصالحه با طالبان مانند  سپردن افغانستان به طالبان در بدل دادن سه پایگاۀ نظامی  و دیگری سپردن ولایت های جنوب در برابر ترک متارکه به طالبان بود که شرط آخری آن افشا نشده بود  این نشریه شرط آخری را در شمارۀ ماۀ سپتمبر خود افشا نمود . این طرح امریکا را ملا عبدالسلام ضعیف ، اکبر آغا و سنگریار پیام امریکا را به  طالبان سپردند .

بعید نیست که مقامات کاخ سفید به این گونه تماس های پنهانی خود با طالبان در پشت در های بسته ادامه داده است . چنانکه هفته نامۀ نیویارکر(10) به نقل از "ستیف کول" روزنامه نگار معروف امریکای وبرندۀ جایزۀ پولیتزر نوشته است  که میان ادارۀ اوباما و رهبران ارشد طالبان ملاقات رویاروی آغاز شده است . او افزوده است که در این ملاقات نه ملاعمر نقشی دارد و نه در شست های مخفی اشتراک می کند . او صرف پیام های خود را بوسیلۀ نوار منتشر میسازد  . این ملاقات آزمایشی خوانده شده است . امریکا می خواهد بداند که از میان طالبان چه کسان یا چناحی خواهان مذاکره است . وی به خبرگزاری ها گفته است که این خبر را از منبع موثقی بدست آورده است . این ملاقات نتیجۀ تلاش های هالبروگ خوانده شده که کاخ سفید را برای مذاکره با طالبان دعوت کرده بود  .

امریکا در گذشته هم چنین رویکرد های سیاسی داشته است . چنانکه آن کشور در سال 1968مذاکرات را بصورت پنهانی  با ویتنام شمالی آغاز کرد  و بالاخره با امضای معاهدۀ پاریس در سال 1973 مداخلۀ امریکا در ویتنام پایان یافت . این ملاقات به گونه یی پرده از پشت رویداد ها و زد و بند های پیدا و پنهان امریکا بر میدارد که تلاش های آن کشور درافغانستان زیر نام مبارزه با تروریزم صرف تامین منافع آن است و بس .  نشانگر این است که دوستی و دشمنی ، بنیادگرایی و میانه روی ، اسلام سنتی و اسلام نوگرا ، جامعۀ سیکولر و غیر سیکولر در فرهنگ سیاسی امریکا مفاهیم مقدسی نیستند که میان آنان خط سرخی و غیر قابل عبوری وجود داشته باشد . بنا بر این گذشتن از هر حدودی برای امریکا مجاز بوده  وهر زمان که بخواهد از آنها عبور میکند . با این تعبیر دوستی و دشمنی در قاموس سیاسی امریکا زیر هر بهانه یی که باشد ، مفاهمی  ابدی و آشتی ناپذیر نیستند ؛ بویژه زمانیکه زیر چتر آنها اهداف استراتیژیکش برآورده شوند .

این در حالی است که حامد کرزی (11) پس از آخرین سفرش به امریکا به افشای این موضوع پرداخت و  تایید کرد که امریکا برای سرکوبی القاعده خواهان پایگاههای نظامی دایمی در افغانستان است . فیصلۀ چنین معاهده ییرا ازمسؤولیت های شورای ملی و مشرانو جرگۀ افغانستان بر شمرد . گرچه از زمان امضای این معاهده چیزی نگفت و اما به رابطۀ استراتیژیک دراز مدت امریکا و افغانستان تاکید کرده و افزود که هیچگاهی این پایگاهها بر ضد کشور های همسایۀ افغانستان به کار نخواهد رفت . او به ادامه از باید های سخن گفت که این معاهده بوسیلۀ کنفرانس کشور های اسلامی و سازمان ملل تضمین گردد . در حالیکه وجود پایگاۀ نظامی یک کشور خارجی در کشوری مانند افغانستان بیمار نقض صریح حاکمیت آن است .

این گونه معاهده ها برای بیشتر از 30 تا 40 سال میان دو کشور عقد میگردد که میعاد اعتبارآخرین آن تا 50 سال است که بعد از به سر رسیدن زمان آن به تجدید قرار داد نیاز دارد . مفاد این قرار داد ها منافع مشترک دو کشور امضا کننده را بر می تابد . کشور قرار داد کننده مکلف به پرداخت یک مقدار پول زیر عنوان کرایۀ زمین برای کشور قرار داد شونده است . چیزی که در این گونه قرار داد ها از اهمیت بیشتر برخوردار است . صلاحیت مساوی و عادلانۀ هر دو کشور برای فسخ و تجدید آن در زمان لازم است که حق کشور قرار داد شونده برای فسخ قرار داد باید ارجحیت داشته باشد . با توجه به نکات بالا مشارکت افغانستان در این معاهده خیلی ضعیف و به نفع امریکا است که پی آمد های آن برای افغانستان به مراتب بیشتر از مفاد آن است . گیریم چنین معاهده یی از پارلمان و شورای بزرگان افغانستان بگذرد . این شورای ها در شرایط  کنونی صلاحیت امضای چنین معاهده یی را ندارد ؛ زیرا که بخش بزرگی از مردم افغانستان در این شورا حضور نداشته و از سویی هم نیرو های امریکا در جنگ با طالبان به سر می برند که بخشی از باشنده گان این کشور هستند ؛ گرچه در این معاهده ها زمان ، مکان و چوکات استقرار نیرو های امریکایی در افغانستان  بدور از مجوز های موجود در عرصۀ بین المللی قابل توجیه نمی باشد ؛ اما در شرایطی که امریکا جواز اشغال افغانستان و عراق را از سازمان ملل به زور کسب کرد . چگونه میتوان به تضمین این معاهده بوسیلۀ سازمان ملل در زیر چتر معاهده های بین المللی مطمین بود . سازمان ملل بویژه شورای امنیت آن مجمعی نیست که خواست ملت های مظلوم را برتابد ؛ بلکه این مجمعی است که ابر قدرت ها زیر چتر آن خواست های شان را بر کشور های دیگر توجیه کرده و به آن قانونیت می بخشند . چنانکه ما شاهد دهها قطعنامۀ محمع ملل این سازمان هستیم که بوسیلۀ امریکا ویتو شده است . امریکا با هر ویتوی خود حق مسلم هزاران انسان مظلوم فلسطینی ، لبنانی ، افغانستانی ، عراقی و ... را به مسخره گرفته است .

با تاسف که امروز مردم افغانستان ضعیف ترین و ناکارا ترین نظام سیاسی فاسد و بی کفایت را دردمندانه تجربه مینمایند که هر گونه تصمیم گیری های آن قابل سوال است . پس اجراات این دولت برای امضای معاهدههای بین المللی و تاسیس پایگاههای نظامی با امریکای اشغالگر چه که با هر کشور دیگری غیر قانونی است ؛ زیرا این دولت با افزایش فساد و ناکارایی تحت حمایت 150 هزار نیرو های ناتو به رهبری امریکا مشروعیت ملی خود را از دست داده و اهمتر این که  در مانور قدرت نمایی فساد آلود و بد نام ترین افراد با جنگ داخلی دست و پنجه نرم میکند  . دولتی که زمامدارانش جز دغدغه یی برای تاراج و غارت دارایی های شخصی و ملی ندارند . هرشب که می خوابند با هوای دزدی تازه وارد عرصۀ کاری دولتی خود شده و برای چپاول تازه یی دست ها را تا آرنج ها بلند میکنند . پس چگونه ممکن است که این ها قادر به حفظ منافع ملی باشند . منافع ملی زمانی در افراد تجسم عینی پیدا میکند که در روشنی ایثار منافع عامه را بر منافع شخصی خود ترجیح بدهد . در این صورت است که جرقۀ رسیدن به وحدت ملی و حاکمیت ملی را در سیمای زمامداران به تماشا گرفت . اکنون که در زمامداران کشور زره یی از این ارزش ها را نمی توان جویا شد . چگونه می توان بر امضای چنین معاهدۀ حیاتی بوسیلۀ آنان با امریکا اعتماد کرد . ترس آن میرود که این معامله را در بدل پول سر و سامان بدهند ؛ زیرا در این کشور هیج زمامداری و مقامی از بتۀ آزمایش خوب بدر نشده است . در هر کنج آن حاجب دزد ، قاضی مرتشی ، وزیر فاسد ، نمایندۀ مردم  معامله گر و پایین تر از این ها به مراتب طامع و محتاج است . هر کدام این ها مقام ها را دربدل پول بدست آورده اند و هدف شان از اخذ قدرت نه خدمت ؛ بلکه یه قول رییس جمهور کرزی جمع آوری پول و دستیابی به کاخ ها در دوبی و لندن است . بویژه وکلای پارلمان افغانستان که با اخذ پول از خارجی ها ، رشوت دهی و جعل کاری به مقام پارلمان رسیده اند ،  نه تنها در برابر پول حرام توانایی پرهیزگاری را ندارند ؛ بلکه به قول معروف سکه های پول را به مرمی میزنند . پس بعید نیست که این شورا که هر کدام آن در برابر پول می لرزند ، در برابر پول تن به معامله ندهند و آرزو های دینی و ملی مردم  افغانستان را در منصۀ معامله قرار ندهند .

 در این میان آنچه مسلم است ، اینکه امریکا بعد از پایان جنگ دوم جهانی و بویژه  استرداد استقلال پاکستان رویایی دیرینه و بلند پروازانه  ییرا برای مبارزۀ متقابل  با طرح زمامداران پتر کبیر و شوروی سابق و روسیۀ امروزی در سر می پرورد . بعد ازجنگ دوم جهانی در سال 1945 کشور های امریکا و شوروی از میان خون و آتش این جنگ به مثابۀ کشور های پیروز سر بلند کردند . پس لرزههای خسارات این جنگ انگلیس را چنان تکان داد که ناگزیر استرداد  استقلال هند و پاکستان گردید .  با ترک انگلیس از نیم قاره امریکا وارد صحنۀ فعال سیاسی پاکستان و شوروی هم بر هند نفوذ سیاسی پیدا کرد . این نوعی سازش ابر قدرت ها بود تا در این میان افغانستان به مثابۀ حایل باقی بماند . امریکا در پاکستان پایگاۀ نظامی تاسیس کرد و به نستب سازش قسمی قدرت های شرق و غرب افغانستان به گونه یی بیطرف نگاهداشته شده بود . این بیطرفی با آنکه افغانستان را از صحنۀ فعال سیاسی سیاست های جهانی بدور نگاه داشته بود ؛ اما به نحوی از گزند آشکار قدرت های آنروز در امان مانده بود . امریکا به دنبال بهانه بود تا آنکه شوروی بر افغانستان حمله کرد و حملۀ شوروی به افغانستان زمینه را برای مداخلۀ شوروی در افغانستان فراهم کرد . این حمله خطر به پیروزی رسیدن رویای پطر کبیر را دروارثان آنان که  رهبران شوروی سابق بودند ، در امریکا  زنده گردانید . در ضمن امریکا را موقع داد تا به آرزو های استراتیژیکش در افغانسان نایل آید  . پس از تهاجم شوروی در افغانستان ، امریکا تلاش های گسترده را برای به دام افگندن افغانستان به راه انداخت ، از سه دهه بدین سو با حمایت مجاهدین ، طالبان و اکنون حکومت کرزی در پی تامین  اهداف استرتیژیک خود در افغانستان برآمده است و اکنون که 98 هزار نیروی او در افغانستان موجود است ، فرصت مناسبتر از هر زمانی برای تاسیس پایگاۀ نظامی برای آن در این کشور مهیا  گردیده است .

 امریکا می خواهد ، نه تنها روسیه را برای همیش از رسیدن به آبهای گرم هند محروم نگاه دارد ؛ بلکه میل شدید برای شکم افگندن بر ذخایر نفتی بحیرۀ خزر و کسپین داشته و برای  گسترش نفوذ سیاسی و نظامی  به کشور های آسیای وسطی و تصاحب راۀ ابریشم قدیم زیر چتر کمک های اقتصادی برنامه های خطرناکی در پیش دارد که شاید افغانستان از شمار قربانیان درجه اول آن به حساب آید . از همین رو است که امریکا افغانستان را هر روز بد تر از روز دیگر به سوی بحران خطرناکتر میبرد و تا رسیدن به هدف خود از هر نوع خط قرمزی عبور خواهد کرد .

 

منابع و ماخذ :

 

1 - اکرام اندیشمند ، جنگ امریکا در افغانستان به نقل از صالح محمد ریگستانی

2 - سرنوشت ، شمارۀ 295 ، 20 فبروری

3 - ویسا ، شمارۀ 1304 ،  20 سپتمبر

4 - خدمتگار، شمارۀ 66 ، 23  می

5 -  ویسا ، شمارۀ 1416 ، 19 فبروری

6 -  آرمان ملی ، شمارۀ 1757 ، 29 اپریل

7 -  اراده ، شمارۀ 1872 ، 19 جون ، 29 جوزا

8 - ویسا ، شمارۀ 1386 ، 4 جنوری

9 - ویسا ، شمارۀ 1299  ، 13 سپتمبر ، 22 سنبله

10 -  تلویزیون طلوع ، اخبار شب ، 19فبروری

 11 -  ویسا ، شمارۀ 1412 ، 9 فبروری

 

 


بالا
 
بازگشت