محمد عوض نبی زا ده

 

تداوم جنایات کوچیهای مسلح درهزاره جات

 

  پدیده ء كوچيگري درافغانستان و پاکستان به شيوه اي از زندگي براي گروهی بزرگی ازقبایل هردو طرف سرحد تبديل گرديده كه غالبا زیستگاه اصلی کوچیهای پشتون تبارافغانستان، در مناطق قبایل سرحدی در پاکستان اند؛ اما کوچیهای پاکستانی اکثرا سند تابعیت پاکستانی داشته که برخی ایشان به تجارت  مواد مخدرنیزمصروفند.ولی كوچيهای پشتون تبار افغانستانی نیز اکثزا تذکره شهروندی پاکستانی را دارند.بناء معاف ساختن كوچيهای پاکستانی بنام کوچیهای افغانستانی ازتكاليف ملي واعطاي امتيازات ويژه به آنها نه تنها به كوچيهای اصیل و واقعی كمك کشور نميرساند؛بلكه خصومتها وبدبينيهاي اجتماعي سایراقوام را برعلیه کوچیهای پشتون تبارپاکستانی را تشديد خواهد كرد.طالبان کوچی نمای پاکستانی نه تنها کوچی عادی وافغانی نیست بلکه ،رفتاراینگونه کوچیهای مسلح پاکستانی همان مطالبه حقوق شهروندی مضاعف ویک فرد خارجی میباشد.چنانچه که اکنون کوچیهای پاکستانی با تروریزم ادغام یافته و با الهام از تروریزم بین المللی والقاعده درمنطقه مصروف کارزار شیطانی خود درین ساحه هستند.کوچیهای مسلح پاکستانی تراژدیهای غمباری را به بارآورده ‏وخسارات سنگین اقتصادی و تلفات بزرگی انسانی را برمردم جنگ دیده افغانستان تاهنوز تحمیل نموده است که در روز روشن خانه‏های مردم بی دفاع توسط کوچیهای مسلح پاکستانی به آتش کشیده شده، مزارع ویران و هزاران انسان بیگناه  آواره میگردند.تهاجم مسلحانه طالبان کوچی نما پاکستانی طی چند سال اخیر، درهزاره جات ،که این بار پشتیبان این جنایت وتجاوز وحشیانه بر مردم بهسود ودایمیرداد ،مدعیان به اصطلاح مدافع حقوق بشر،تئوری پردازان دموکراسی وسایردست اندرکاران سیاسی ومذهبی دراداره ریاستی آقای کرزی میباشند که با پشتیبانی مستقیم ، کوچیهای متجاوزرا تشویق به جنایت مینمایند.طبیعی است که سخن گفتن با زبان اسلحه میان اقوام بسیارخطرناک است ومیتواند به نوعی استخوان شکنی قومی تبدیل شود.گرچه  همه اقوام کشورازخودکوچی د ارند ولی متاسفانه قبیله حاکم صرف برای کوچیهای پشتون تبار پاکستانی امتیاز  خاصی سیاسی را قایل هستند درصورتیکه همین به اصطلاح و ظاهراکوچیهای مسکون در مناطق جنوب و شرق کشور یکمراتبه ازحقوق انتخاباتی شان منحیث فرد ساکن محلی استفاده کرده و باردوم نیز نظربه عنایت دولتهای قبیله گرا ازده فیصد امتیاز باد آورده  سیاسی بنام کوچی برخوردار میشوند که این اقدام دولت کنونی درتناقض جدی با اساسات حقوقی وبشری در سطح ملی وجهانی قرار دارد.دولتهای افغانستان تا هنوز کدام تعریف دقیق ازکوچیگری نداشته ونفوس کامل کوچیهای پاکستانی  که واقعا درغیژدی زیست نمایند تا اکنون وجود ندارد ولی برای بالا نشان دادن نفوس اقوام پشتون ازکوچیهای پشتون تبارپاکستانی منحیث ضریب زیاد نشان دادن نفوس اقوام پشتونکشوراستفاده وقبل ازنشراحصائیه تخمینی نفوس کشور برخی رهبران دولت نفوس کوچیها را بقلم خودشان دراحصائیه عمومی نفوس اضافه نموده است دولتهای قبیله گراازدستکاری براحصائیه نفوس اهداف سیاسی معینی را تعقیب مینمایند که بدینوسیله بتوانند نفو س پشتونها را اضافه ترنشان بدهند تا درانتخابات ریاست جمهوری- پارلمانی–لویه جرگه هاودیگرجلسات عمده ملی ازکوچیها علیه اقوام دیگر کشوربهره برداری سیاسی به نفع قبیله حاکم نمایند. چون درجریان سال جاری تدویرجرگه صلح و برگزاری انتخابات پارلمانی کشوردر پیشرو قرار دارند و دولت کنونی مطابق سیاست حکومتهای تک قومی گذشته سهمیه ده فیصد نمایندگان کوچیهای پاکستانی را درجرگه صلح و انتخابات پارلمانی قایل شده که بدین گونه حکومت درانتخابات ریاست جمهوری- پارلمانی– لویه جرگه هاو دیگرجلسات عمده ملی ازکوچیها علیه اقوام دیگر کشور بهره برداری سیاسی به نفع قبیله حاکم مینماید.تداوم تهاجم مسلحانه و جنایات پاکسازی نژادی کوچیهای مسلح  پاکستانی درمناطق هزاره نشین کشوروغارت اموال مردم بهسود و دایمیرداد در طی مدت چند سال اخیر، روند هم‌ پذیری وملت سازی را نه تنها آسیب می‌رساند بلکه شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی افغانستان ر نیزامختل میکند.کوچیگری در افغانستان  نه یک صنف و نه یک قوم جدا گانه است بلکه  تمامی اقوام افغانستان اعم از تاجکها، هزاره ها، ازبک ها، ترکمن ها، ایماقها، بلوچها، قیرغیز ها، پامیریها، قزلباش ها و عربها و غیره نیز مانند اقوام پشتون کوچیهای عادی و طبیعی دارند و به رمه داری و تربیه مواشی مصروفند که این کوچیها در تابستان هرسال برای سه ماه همراه با رمه های شان در چراگاه های نزدیک به زمینهای زراعتی للمی و یا درچراگاه های مشترک نزدیک به مناطق زیست شان ییلاق میروند و درتربیه مواشی مبادرت میورزند.ولی کوچیهای پشتون تبارازمناطق قبایلی آنطرف خط دیورند و از ساحات جنوب و شرق رمه های خودها را گرفته دردیگر ساحات کشور سرازیر میشوند و درمناطقی ییلاق میروند که مردم بومی آن هیچگونه تجانس زبانی و قومی با آنان ندارند ونه مناسبات جمعيتي و محيط جغرافيايي زندگي ده نشينان ميتواند وضعيت زندگي و برخورد كوچيها را تحمل نمايند. واکثرا ،نحوه زندگي شان توام با خشونت و اتلاف حقوق مردم محلی همراه است. پدیده ء کوچیگری پاکستان  هیچ گونه منافع اقتصادی برای مردم ودولت افغانستان ندارد چون در بهار و تابستان کوچیها  برای مدت شش ماه از چرا گا ه های مناطق گوناگون کشور برای  رمه داری شان استفاده کرده و بعد از آن شش ماه تیر ماه و زمستان را در خاک پاکستان بسر میبرند که ازتمامی منابع حیوانی کوچیها درکشور پاکستان بهره برداری اقتصادی صورت میگیرد بناءرمه داری کوچیها کاملا به نفع پاکستان بوده و. منافع بزرگ اقتصادی و سیاسی را از کوچیها استحصال میدارد.

 دولت کنونی میخواهد برای تداوم سیاستهای قومی خود از،کوچیهای مسلح پاکستانی درخط مقدم بسوی مرکزوشمال بحیث ابزارولشکرقومی ونیروهای مصرفی استفاده نماید؛جنگهای چندین ساله، نسل کشیها وپاکسازیهای قومی،ریشه‌ ءعمیق در منازعات  قومی ونژادی افغانستان داشته که،ساختارهای خون آلود وشکننده اجتماعی وسیاسیرا درکشورما ایجاد نموه اند وکوچیگری بعنوان یک استراتژی سیاسی علاوه برتشدید تضادهای نژادی ومذهبی،مسایل اقتصادی وغصب اراضی را شامل نیزمیشود بلکه بارها منجربه نسل کشی‌ و تصفیهء قومی شده است.اندیشه ء نسل کشی و پاکسازی قومی عبدالرحمان جلاد و ملاعمر تروریست، هنوز ازذهن حکام قبیله گرا زدوده نشده است استخبارات نظامی پاکستان حامی اصلی این گروه های تروریستی بوده وکوچیهای مسلح نیزازجملهء گروه های تقویت کننده و پیشقراوال دهشت افگنی درمنطقه بحساب میآ یند طوریکه  درینروز ها برای پیشبرد مذاکرات با اقوام آسیب دیده ءمناطق بهسود ودایمیرداد  نمایندگی کوچیهای مسلح را ملک نعیم کوچی به عهده دارد.ملک نعیم کوچی پاکستانی وزیرسرحدات حکومت طالبان بوده که دوسال زندان را در گوانتا نامو سپری  و درزمان حکومت طالبان نسلکشی و قتل عام  مردم یکاو لنگ ودیگر مناطق ولایت بامیان وسایر ساحات هزاره نشین بوسیلهء ملک نعیم کوچی انجام شد ه است که این قضیه میتواند بطورشفاف وواضح ارتباط کوچیهای مسلح را با گروه طالبان به اثبات میرساند. اقای کرزی تلاش دارد که قبل از برگزاری جرگه صلح با کشتاروغارت مردم بهسود و دایمیرداد یک امتیاز سیاسی دیگری  رابا ریختن خون ده‌ها تن ازمردم بی‌گناه  هزاره به طالبان  بدهد تا بدین وسیله  زمینه تفاهم بیشتر در  جریان مذاکرات  با نمایندگان طالبان  و دیگر مخالفین دولت در جزیره  ما لدیو  بخاطر ایجاد یک نظام  تک قومی استبدادی را با شرکت طالبان درافغانستان فراهم کند چپاولگری کوچیها پاکستانی  باحمایت حکومتهای ظالم ازحداقل یکصد و سی سال پیش تا دوره ی حکومت ظالم و فاسد کنونی ادامه دارد.این جنایات جنایاتی نيستند که تنها در اين چند سال اخير رخ داده باشد، اين جنایات جنایاتی تاریخی هستند که هنوزهم ادامه دارد. استفاده های سیاسی از مساله، مانند نياز کرزی به رای مردم هزاره در انتخابات ریاست جمهوری سال پيش و حمایت جامعه ء هزاره ، او را به صدور فرمان های موقت برای خروج کوچیها از هزاره جات وا داشته بود که سال گذشته بهسود شاهد جنگ و درگيري نباشددليل این كه حكومت افغانستان تصميم داشت تا به خاطرامن نگهداشتن انتخابات،ازوقوع جنگ دربهسود جلوگيري كند.عدم وقوع جنگ درسال 1388ش. اين موضوع را ثابت مي سازد كه اگر حكومت بخواهد، مي تواند از وقوع جنگ در بهسود فعلاً نیز جلوگيري كند كه اگردولت  نتواند معضل موجود در بهسود را مهار كند، امكان از بین رفتن اعتماد بر ساختار سياسي موجود بيشتر ميشود. اين ميتواند براي ثبات سياسي  کشور وجامعه ما خطرناك باشد.

نخستین و اساسی ترین گام برای پایان دادن به کابوس کوچی درهزاره جات، باطل کردن اسناد جعلی مالکیت آنان، صادر شده توسط حاکمان جلاد است؛حاکمان جلادی که کشتار و قتل عام و به بردگی گرفتن وچوروچپاول مردم هزاره از برنامه های اصلی آنان بود میباشد.کوچیها ادعای داشتن اسنادی را دارند که در یکی از زمانهای شدت گرفتن جنایتهای حاد علیه بشریت در افغانستان صادر شده و در صورت وجود دادگاهی سالم و بیطرف، این اسناد، اسناد جرم آنان است و باید درباره  نقش مستقیم و غیر مستقیم آنان درجنایتهای مختلف، بويژه قتل عام و کوچ اجباری مردم هزاره تحقیق شده و بازخواست شوند. اگرکوچیهای پاکستانی بعد از سپری شدن یک‌صد سال ادعای اسناد ملکیت در مناطق هزاره جات میکنند دعوی کوچيها با اهالی بهسود قبل ازآنکه يک مسئله حقوقی باشد يک مسئله سياسی است. دعوی حقوقی و مراجعه به اسناد نميتواند گرهکشا باشد زيرا اسناد متعلق به صد سال پيش دردورانیکه شؤونيسم قومی حکمروائی ميکرد ومردم هزاره درمعرض انواع بيدادگری و بيحقوقی قرارداشتند، نميتواند پاسخگوی نيازومشکلات امروزی باشدساس و بنیاد حقوقی منازعات میان کوچیها و اهالی بهسود،ادعا شده است، اسنادیست که امیرعبدالرحمن خان، پادشاه سابق افغانستان به آنان داده است، که با استناد به آن کوچیها حضور خود را درین ساحات قانونی میدانند، ولی مردم هزاره جات که در دوران  استبدادسخت امیر عبدالرحمن قتل عام شدند، اصلاً این اسناد را مشروع نمیپندارند.با استناد به کتابهای مهم تاریخ میگویند که از لحاظ تاریخی ادعای  اسناد کوچیها در هزاره جات بیک قرن پیش در هنگامی برمیگردد که  ده ها هزارکوچیهای مسلح به امر عبدالرحمن جلاد بخاطر سرکوب و نسل کشی در هزاره جا ت  تهاجم مسلحانه نمودند که درنتیجه این لشکر کشی  بیش  از 62 فیصد نفوس مردم هزارهقتل عام  وبه کوچ اجباری ومهاجرت در کشورهای نیم قاره هند – ایران و دیگر ممالک همسایه وادار گردیدند و براساس فرمان ظالمانه ءعبدالرحمن مستبد منازل شخصی پدری و اراضی زراعتی مناطق حاصیل خیز دایه فولاد – دای چوپان – اجرستان – خاص ارزگان – گیزاب – خلج  و برخی از ساحات سابق هزاره نشین ولایات ارزگان – قندها ر– زابل و هیلمند کنونی متعلق به هزارها ی جبرا فرار داده شده ازین ساحات بودند که به لشکریان متجاوزپشتون تبار مهاجر از نیم قاره  هندبا فرمان عبدالرحمن جلاد به آنان داده شده است و همچنان  عبدالرحمن  و یگر شاهان مستبد  بعد ازاو  چراگاه ها ی مناطق مرکزی هزاره جات را نیز برای کوچیهای متجاوزوغاصب مهاجر از نیم قاره هند  که در قتل عام  ونسل کشی وحشتناک مردم هزاره جات اشتراک داشت بخشیده بود که  برای برقراری عدالت و تامین حقوقی مردم هزارهء  فرار داده شده  از مناطق اصلی و پدری شان  که در بالا نام گرفته شد باید دولت  زمینهای آبائی وپدری آنان  را از مهاجرین پشتون تبارنیم قاره هند که فعلا  بصورت غاصبانه بالای زمین مردم هزارهء فراری زیست دارند گرفته و مسترد نماید و این زمینهای رزراعتی  و منازل مردم هزاره را به وارثین اصلی شان تسلیم  دهد در نتیجه مردم محل حق دارند مناطق از دست رفتۀ خود را دوباره درخواست کنند و همچنان میتوان صدور فرامین ظالمانه  عبدالرحمن در هنگام قتل عام مردم هزاره و فرامین دیگر شاهان و امیران مستبد قبیله گرا  را که مبنای شرعی و حقوقی ندارد نیز ازلحاظ حقوقی  ظالمانه و مردود بدانند و تهاجم مسلحانه کوچیهابه هزاره جات که با دیدگاه صد سال پیش به حمایت حکومت فعلی  انجام میشود و در قرن بیست و یکم یک فاجعه بشری پنداشته میشود . زیرا این یک تجاوز صریح برحریم  خانوده گی جامعه هزاره جات مرکزی بوده چون این مردم بهسود ودایمیرداد است  که از زادگاه پدری و حریم مقدس خانوادگی خودها دفاع میکنند. حتی پرندگان نیز در هنگامیکه آشیانه اش مورد تعرض قرار میگیرد برای دفاع از لانه خود بالک میزند و مردم بهسود نیز این حق را دارد که از خانه و کاشانه خود حراست نماید. زیرا این مردم هزاره نیست که بر مناطق جنوب – شرق  و مناطق قبایلی پاکستان تهاجم کرده باشد بلکه این کوچیهای مسلح پاکستانی است بر مردم هزارجات لشکر کشی نموده اند .

حل فراگیروعاجل اختلافات کوچیها وساکنان محلی فقط با پرهیزازسیاسی بازی و تعهد جدی دولت به تامین امنیت همه مردم ساکنان ولایتهاییکه برسرراه کوچیها قراردارند،امکان پذیرخواهد بود.بدون تردید گسترش دامنه بحران و افزایش درگیریها میان دو طرف پیامدهای بسیارجدی درپی خواهد داشت؛ پیامدهاییکه میتواند به مراتب جدی تروخطرناکترازسالهای گذشته باشد.اگردولت درراستای جلوگیری ازتهاجم کوچیها به بعضی ولسوالیهای هزاره جات  قاطعانه وارد عمل نشود، بیم آن میرودساکنان محلی نیزدست به اقدامات تلافی جویانه بزند و در نتیجه اوضاع بصورت کلی ازکنترول دولت ونیروهای امنیتی خارج گردد.طوریکه درسالهای گذشته نیزثابت شده است، فقط اقدامات مقطعی  ازقبیل تشکیل کمیسیونهایی که هیچگاه نتوانستند کاری از پیش ببرند، راهگشا نخواهد بود.برای پیشگیری ازبدتر شدن اوضاع امنیتی درولایاتیکه درروزهای اخیرشاهد تهاجم کوچیهای مسلح  بوده است، باید نیروهای امنیتی بصورت متعهدانه وارد عمل شوند و امنیت مردم و منطقه را تامین نمایند.دولت باید راه حل اساسی برای آن جستجو کند ومردم را از این بحران روز افزون نجات دهد. درماده 14 قانون اساسی راهکار بنیادی ومعقولی پیشنهاد شده است که اگر دولت آن را عملی سازد و برای اسکان کوچی وحل مشکل بی‌زمینها، دشتهای بی‌پایانی را که در اختیار دارد توزیع نماید هم مشکل کوچی‌ حل می‌شود و هم مشکل سایر اتباع وهم نقطه پایان به این بحران گذاشته میشود.

 

 


بالا
 
بازگشت