محمد عوض نبی زا ده

 

افغانستا ن یکی ازممالک اقلیتهای قومی درجهان 

 

 

قسمت دوم 

 

سرزمینیکه امروزبنام افغانستان یاد میشوداقوام گوناگون باساختارهای فرهنگی مختلف در آن زیست دارند که تا هنوزهیچ یک از اقوام افغانستان به تنهائی نمیتواند نفوس بیش ازپنجاه فیصد جمع یک را تکمیل نماید بناء افغانستان را میتوان کشوراقلیتهای قومی نامید.درمقاله اولی درباره ترکیب نفوس اقوام افغانستان بحث شد اما درمقاله کنونی درمورد ادعای برخی ازنخبگان سیاسی - روشنفکران و تمامیت خواهان قومی پشتون تبارکه درباره اکثریت بودن این قوم ادعای کاذب و واهی دارند تماس گرفته میشود. از آنجائیکه همه به این امرمعتریفند که تا اکنون درافغانستان ملت واحد ایجاد نگردیده است چون پروسه ملت سازی درین کشوربه زمان طولانی نیازداشته تا شرایط برای تشکیل ملت واحد در افغانستان فراهم و حقوق شهروندی برای هرفرد جامعه تأمین شود . درطی مدت سه قرن اخیر برخی از نخبگان سیاسی قوم پشتون باسوء استفاده از افسانه ءقوم به اصطلاح اکثریت منحیث امیران – شاهان – رسای جمهوراز جناحهای سیاسی راست و چپ -امارت طالبا ن و دولت کنونی ازطریق معامله و سازشهای پنهانی وعلنی با قدرتهای ذیدخل جهانی و منطقوی درراس حاکمیتهای استبدادی و انحصار گرای قومی نصب و توظیف گردیدند ومنحیث ابزار تحقق سیاستهای مداخله گرانه خارجیها و بخصوص ممالک استعماری– ابرقدرتهای جهانی و کشورهای همسایه وظایف ضد وطنی خودها را به پیش بردند واقای کرزی نیزدرهنگام غیابتش درکوهستانا ت ولسوالی خاص ارزگان هزاره جات بحیث رئیس دولت موقت توسط  قدرتهای خارجی تعین و مقررگردید که این رهبران  پشتون تباروظایف نوکرمنشی خودها را برای اربابان خارجی شان بخوبی به اثبات رسانیده که تااکنون این بازیهای سیاسی به اصطلاح اکثریت خیالی قوم پشتون درتبانی با حمایتگران خارجی شان برای سرکوب اقوام دیگر تداوم داشته و هنوزهم میخواهند با روی کارآوردن مجددگروه مزدور طالبان این پروسه را طولانی ترسازند. خاندان سالاری - شاه سالاری، رئیس جمهورسالاری و امیرسالاری درنظامها ی تک قومی عامل اصلی استبداد تک قومی بر تعین سرنوشت تاریخی مردم محروم افغانستان بوده  که با انگیزه های سیاسی،نژادی - قومی و مذهبی اتفاق میافتد. ازنظرساختارسیاسی نظام قبیله ء افغانستان، حضورو موجودیت تاجیکها، هزاره ها ازبیکها و دیگر اقوام را دردولت به گونه ء غصب حاکمیت موروثی قبیله ء تلقی مینمایند. اما تنوع قومی -وجغرافیایی درافغانستان سبب شده است که اراده دولت مرکزی قومگرا برای حفظ اقتدار خود، که از طریق زوروابزارهای دیگربرای سرکوب اقوام محروم استفاده نماید واقوام پراگنده را با رویش استبدادی، ناگزیربه پذیرش اجباری قدرت دولت قبیله ء سازد، تا هیج قومی درافغانستان توان ابرازهویت مستقل قومی خودها را نداشته باشند.

طبق نظریهء برخی ازمورخین تاریخ معاصرافغانستان این سرزمین ازطرف احمد خان درانی بنام افغانستان نامگذاری شده است ولی برخی دیگری ازین دانشمندان به این باورند که نام رسمی افغانستان برای اولین باردر زمان امیر عبدالرحمن بالای این کشور گذاشته شده است.احمد خان درانی که بحیث قوماندان گارد امنیتی چهار هزارنفری متشکل از اقوام گوناگون خراسان آنروز وافغانستان امروزدردربارامپراتوری نادرشاه افشاردرشهراصفهان ایران خدمت میکرد که بعد از فرو پاشی امپراتوری نادرافشار- احمد خان درانی بااستفاده ازین فرصت قوای گارد امنیتی را باخودهمراه کرده وبطرف شهرقندهارحرکت داد تا قندهار را اشغا ل وحکومت جداگانه ومستقلی را تشکیل دهد گرچه بعد از رسیدن به قندهاراحمد خان درانی بنا برکوچک بودن قبیله درانی جرئت نداشت تا خود را پادشاه اعلام نماید ولی با استفاده از احساسات دینی مردم این سرزمین یک عالم دینی بنام صابرشاه کابلی خوشهء گندمی را برکلاه احمد خان درانی گذاشت و او را پادشاه اعلان نمود گرچه قبایل غلجائی– هزاره ها – تاجکها – ازبکها به این امررضایت نداشتند .احمد خان درانی بعد از استقرارحکومتش برای جلب رضایت قبایل رقیب جهت تاراج نیم قاره هند به لشکر کشی به آنجااقدام نمود تا با بدست آوردن غنایم جنگی رضایت اقوام وقبایل رقیب را به طرفداری ازخود جلب نماید.درزمان حکومت احمد خان درانی مردمان هزاره – ازبک وتاجک درمناطق هزاره جات – صفحات شما ل و شمالشرق افغانستان حکومتهای مستقل محلی خود ها  را داشتند. دردوره ء درانیها مناطق وسیع اشغال شدهء این امپراتوری دراثر جنگهای داخلی ازدست آنها بیرون رفت ولی تیمورشاه بخاطر جلوگیری ازکودتای قبیله غلجائی وعدم فرو پاشی بیشتر حکومتش پایتخت را از قندهاربه کابل انتقال داد  وامنیت حکومت او راعمدتا اقوام هزاره وقزلباش درکابل تأمین میکردند چنانچه که درویشعلی خان هزاره الی حیات احمدشاه درانی نایب الحکومه هرات بود. پس ازفروپاشی سلسله سدوزائیها امیردوست محمد خان بنیانگذار سلسلهء محمدزائها ونوکرگوش به فرمان استعمارانگلیس ودشمن مجاهدین ضد استعماری که به کمک مردمان غیر پشتون با فریب دادن مجاهدین ملی قدرت را بدست گرفته وهمه مجاهدین ضد استعماری را سرکوب که حتی برفرزندش وزیرمحمد اکبرخان نیز رحم ننمود.درزمان حکومت امیردوست محمد خان مردم مناطق هزاره جات حکومت مستقل خود را برهبری میر یزدانبخش بهسودی ودرمناطق شما ل وشمالشرق کشور نیزمیران و خوانین اقوام ازبک و تاجک اداره  وحکومتهای خود را داشتند دوره حکومت محمدزائیها نیزبا جنگ‌های داخلی سپری شد.در جریان سه جنگ‌ ضد استعمار انگلیس وتحصیل استقلال افغانستان نقش اقوام غیر پشتون درین جنگهای دادخواهانه خیلیها برجسته بود.اما چون قبیله حاکم با حمایت خارجیها برقدرت تسلط داشتند که درفتح  معرکهءمیوند ازسردارایوب خان بحیث فاتح جنگ نام برده میشود ولی درحالیکه فاتح اصلی وحقیقی نبرد میوند کرنیل شیرمحمد خان هزاره با چها رهزارسواره نظامش درین جنگ بوده است.

امیرعبدالرحمن درمعامله پنهانی با استعمار انگلیس وروسیه تزاری ازطریق بخارای وقت با فریب دادن مجاهدین به کمک مجاهدین ضد استعماری اقوام غیر پشتون شمال – شمالشرق وساحات مرکزی داخل افغانستان شد.که مسترکمپل نماینده استخبارات انگلیس تا آخرین روزهای عمرحکومتش درکناراو بوده است که بعد ازرسیدن عبدالرحمن سفاک به قدرت همه مجاهدین ضد استعماری را نابودکردند ومردم هزاره  را به نسل کشی و  برده گی و کوچ اجباری کشاند اما با این وجود عبدالرحمن خون آشام نتوانست ازقا لب و چهره یک خان چپاولگروغارت پیشه قبیله پشتون بیرون آید و دست به تشکیل حکومت ملی که از تمامی اقوام کشورنمایندگی نماید بزند. تقسیمات جغرافیائی- سیاسی و تعین سرحدات افغانستان در بیش ازیک قرن گذشته دردوره امیر عبدالرحمن توسط کشورهای استعماری بریتانیا و روسیه تزاری ممالک دیگرهمسایه بنا برمنافع آزمندانه آنان صورت گرفته که جغرافیائی سیاسی افغانستان امروزی را تشکیل میدهد.تقریباً یکصد سال پیش قسمتهای ازخاک افغانستان درجنوب– شرق– شما ل و غرب بوسیله ممالک استعماری وقت ازبدنه و پیکر خونین این سرزمین جدا وسرحدات سیاسی و جغرافیائی آن توسط نمایندگان ممالک استعماری نشانی وتعین گردیده است.جامعهء پشتون که بستر سربازگیری عبدالرحمان جلاد بوده است و برهمان اساس یک قرن بعد تا هنوز تمام تلاشها برای بازتولید عبدالرحمان دیگراست جریان تمامیت خواه قبایل پشتون، چون آلمان نازی تمام بدبختی را در وجود دسته های نژادی و قومی غیروبیگانه می بینند.وفکرمیکنند که سعادت نژاد برتر و یا اکثریت قومی فقط با قلع و قم و تبعید و اخراج میلیونی اقلیتهای قومی دیگر ممکن است.چنانچه قای روستا تره کی با لجاجت فراوان بالای اکثریت بودن قوم پشتون بوسیله استبداد قومی و قوه قهریهء-جنگ وخشونت- قتل عامها -کوچ اجباری و زمین سوخته برعلیه اقوام غیر پشتون را یگانه دلیل زیاد بودن نفوس قوم پشتون درافغانستان میداند وحضورنیرو های خارجی را مانع بزرگ برای قلع و قمع  اقوام غیر پشتون بخاطر به اصطلاح ملت سازی درافغانستان تلقی مینماید.برخلاف ادعای نادرست آقای روستار تره کی، مداخله خارجی نه تنها مانع نسل کشی در افغانستان نبوده است بلکه از دوران انگلیس تا مداخلات پاکستان، آنها به صورت دایم شریک و مشوق نسل کشی و کوجهای اجباری و تبعید میلیونی اقوام محروم کشور بوده اند.که از احمد خان ابدالی تا ملاعمربا حمایت خارجی به جنگ و سرکوب اقوام دیگرافغانستان رفته اند. چنانچه احمد خان ابدالی به حمایت هزاران سپاهی و دیوانسالار قزلباش ایرانی حاکمیتش را برافغانستان تحمیل کرد.عبدالرحمان خون آشام تحت الحمایه روسیه تزاری و معاش بگیر مستقیم بریتانیا بود. طالبان هم به کمک هزاران فدایی القاعده و سازماندهی استخبارات نظامی  پاکستان موفق به فتح مناطق غیرپشتون نشین شده بودند وطالبان نیز جنبش خودی افغانها نبود ه.بلکه طالبان - مزدوروسرسپرده عربهای القاعده و جنرالهای پاکستانی اند. وگرنه افغانها و پشتونها چه منافعی داشتند که القاعده به برجهای دوقلوی امریکا از خاک افغانستان حمله کردند وعملا باعث لشکرکشی آمریکاییها به افغانستان و مناطق پشتون نشین دو سوی خط دیورند شدند. درتاریخ معاصر افغانستان یگانه عاملی که باعث شده است تا حاکمان پشتون تبارکشوربرراس قدرت قرارگیرند، که آنان همواره ازحمایت خارجیها برخورداربوده است وهیچ قدرت تک قومی درافغانستان بدون حمایت خارجیها توان ایجاد یک حاکمیت سرکوبگر را ندارد. نسل کشی مردم هزاره به دست عبدالرحمان جلادو سرکوب تاجیکها بعد از شکست دولت کلکانی وانتقال پشتونها به قطغن از نمونه های روشن این سیاست قوم گرایانهء قبیله ءحاکم است .دیدگاه آقای روستا تره کی بیانگر یک نیت برتری خواهانه قبیلوی برای تکرار تاریخ گذشته خونبار افغانستان وتاکید بر ضرورت نسل کشی درکشوروپافشاری براین پیامها برای همهء اقوام محروم  افغانستان  بسیار تکان دهنده است .گرچه آقای روستا تره کی ازنسلکشی چند هزارنفری البانیائی تباران دریوگوسلوایا وارمنیها درترکیه تذکرمیدهد ولی با تبارز تعصب فراوان ازامیرعبدالرحمن  این مستبد قرن که صد سال پیش نورستانیها- ازبکها – تاجکها و بخصوص شصت و دو فیصد مردم هزاره را  که به چندین میلیون نفر میرسیدند قتل عام نمود وهم چنین صد سا ل بعد گروه طالبان نیز- ده ها هزارنفر ازاقوام غیر پشتون را در مناطق  تخار- میمنه – شمال کابل – بامیان – خواجه غارویکاولنگ- وخاصتا در شهر مزارشریف دریک روز هجده هزارنفر اطفال- زنان و پیر مردان مردم هزاره رابجرم هزاره بودن  نابود کرد و زمین سوخته را در یکاولنگ وشمال کابل و خواجه غارتطبیق نمود چرااقای روستا تره کی بکلی آنرا نادیده گرفته حتی ازین نسلکشیها – قتلهای سازمان یافته - تصفیه قومی- کوج اجباری و زمین سوختهء دوره های عبدالرحمن میرغضب و طالبان مزدوربیگانه یاد آوری و نام  نمی برد ؟

درطی مدت یک قرن اخیرنظام های تک قومی افغانستان از کوچیهای پاکستانی بحیث ابزار سرکوب – تصفیه قومی و کوج اجباری علیه اقوام مناطق هزاره جات وصفحات شما ل کشور استفاده سیاسی نموده ودر جریان سی ودو سال نیز با گسست حکومتهای  قبیلوی گوناگون درافغانستان، با اضافه نوسال حکومت  قبیلوی حامد کرزی، تروریستها و بنیادگراهای پشتونخواه طالبی زیر نام کوچی با پشتیبانی  سازمان استخبارات نظامی پاکستان، مسلح شده و  درفصل گرما ، هجوم مسلحانه رابالای اقوام  مناطق نامبرده انجام میدهند که دامنه ءهجوم طالبان پاکستانی حتی امروز در پایتخت کشور نیز کشانده شده است . مسلح ساختن کوچیها ی پاکستانی وحمله ء وحشیانه ی آنها بر مردم  مناطق هزاره  نشین ودیگر مناطق کشوروقتلهای سازمان یافته  به حمایت حکومت قومگرا ی کنونی اجرا و عملی میشوند واکنون کوچیها ی پاکستانی و طالبی که به نیروی نظامی پیش قراول نیروهای جنگی وشبکهء نا متعارف استخباراتی گروه اشغالگر طا لبان  پیش ازتصرف شهرها و مناطق  مختلف کشور تبدیل گردیده است،کوچیهای طالبی عامل قاچاق مواد مخدر، سلاح و احجار قیمتی و آثار تاریخی افغانستان هستند ومافیای مواد مخدر- دستگاه های استخبارات پاکستان و کشورهای غربی از کوچیهای پاکستانی، در انتقال مواد مخدر واطلاعات سری ازیکجا به جای دیگر استفاده مینمایند.کوچیهای پاکستانی میتوانند  قوماندانان مهم طالبان و جواسیس مسلکی خارجی را با خود از پاکستان به افغانستان وتا عمق قریه ها در لباس کوچی مخفی نمایند.اموال کوچیهای پاکستانی، بازرسی نشده و مالیه، وگمرک را نمی شناسند .  گروه‌های تروریستی به آسانی میتوانندافراد انتحاری ومتاع خونین آنان را درلباس مصؤن کوچی داخل کشور کرده وبه هرنقطه افغانستان برسانند.پس کوچیهای پاکستانی طالبی بهترین وسیله ء سترواخفای جنایت، قاچاق ومسایل استخباراتی درافغانستان و منطقه میباشد. هواخواهان طالبان دردرون دولت کنونی حالا نیز میخواهند تا نقاط شمال و مرکزی کشوررا نیزبوسیله کوچیهای مسلح نا امن سازند. امیدواریم که، وجدان به خواب رفتۀ  انان به نفع مردم افغانستان بیدارشوند که بیشتر ازین  ابزار.بازیهای سیاسی ممالک همسایه- ابر قدرت‌های جهانی وهرخارجی دیگر، نشوند وسطح درک، شان ازقبیله نگریهای عامیانه ء قومی به نفع نسلهای آیندهء اقوام گوناگون باهم برادر کشوروافغانستان قابل زیست متحول گردد. گروه مزدور طلبان شاید بتوانددوباره به کمک استخبارات نظامی پاکستان و فداییان عرب وغیرعرب یک ماشین جنگی سرکوبگرخلق کند اما نتیجهء آن همان چیزی است که پیش از این تجربه شده است

                                                       -   28 - ماه اگوست – سال 2010

 

++++++++++++++++++++++++++++++

 

افغانستان کشوریست که اقوام گوناگون با زبانها و لهجه های گوناگون-نژاد- مذهب -ساختارفرهنگی ورسم وروا جهای مختلف در آن زیست می نمایند که از لحاظ تعداد نفوس هیچ یک ازچهارقوم عمده ءازبک – هزاره - تاجک وپشتون به تنهائی نمیتواند نفوس اکثریت جامعه را درافغانستان  پوره نماید بناء افغانستان را میتوان سرزمین اقلیتهای قومی با ترکیب و ساختار فرهنگی و اجتماعی اقوام مختلف در دنیا نامید. درافغانستان درطی مدت سه قرن اخیر قدرت به دست یک قوم خاص قرارداشته و تاهنوز نفوس شماری عمومی بصورت واقعی ودقیق درین کشورانجام نگردیده است واحصائیه ها ئیکه تاکنون درباره نفوس مردم افغانستان ازطرف نظامهای تک قومی حاکم به نشررسیده است همواره به نفع قوم خاصدرمطبوعات وابسته به نظامهای مسلط تبلیغ شده که دور از واقعیتهای موجود اجتماعی و ترکیب نفوس واقعی مردم افغانستان میباشند. بنابرین هرگونه ادعای اکثریت و اقلیت در غیاب یک احصائیه معتبروقابل پذیرش اسباب نفاق و بی اعتمادی میان اقوام گوناگون درکشور را فراهم  نموده واز تشکیل ملت واحد و یک کشورمتحد جلوگیری کرده است.استبداد و تبعیض قومی- اتنیکی ومذهبی درافغا نستان یک واقعیت تا ریخی است واقوام محروم کشور نمونه زنده و انکا رنا پذ یر خشن ترین نوع استبداد و بیداد گری ملی ومذ هبی در کشور است که هیچ انسان معتقد به عدالت اجتماعی- نمیتواند از آ ن ا نکار نما ید. که ازگذشته های دور تا حال ازتلاشهای صدها انسان  مبارز درافغانستان که برای تحقق عدالت اجتماعی ورفع تبعیض وبی عدالتی با اشکال و افکار گوناگون رزمیدند وهر کدام نقش ورسالت فدا کارانه ء خود ها را ایفا ء نمودند ولی متأسفانه  تاهنوز جنبش منسجمی برای برچیدن تبعیض نژادی و قومی درافغانستان ازجانب اقوام محروم ازقدرت بطور متشکل ایجاد نشده است . درطی مدت تقریبا سه قرن اخیرکه قدرت سیاسی درانحصار یک قوم خاص از چهارقوم عمده افغانستان قرارگرفت وخاصتا .ازصد و پنجاه سا ل قبل تا استقرار رژيم طالبان و نظام قبیله ای آقای کرزی، حکومتهای نژادپرست و انحصارگردرافغانستان حاکم است و اين وطن را به جهنمی سوزان برای سه قوم عمده ء هزاره ازبک – تاجک و دیگر اقلیتهای قومی تبدیل کرده‌اند که این اقوام  درساحه سیاسی- اقتصادی و فرهنگی درنظام کنونی کدام نقش و سهم عمده نداشته و بیرون ازدایره قدرت وحاکمیت تک قومی قرارداده شده است. که اکنون  نخبگان سیاسی اقوام  تاجک‌، هزاره‌ و ازبک‌ ،صرفا کارمند ودفتردارحکومت قبیله گرا ی فعلی هستند.وآقای کرزی میخواهد از آنان به عنوان سمبول درکابینهء انحصارگرای خود استفاده کند.وکوچیهای پشتون تبار پاکستانی نیز یکی از چهره های عریان وساده ستم قبیله حاکم  است که.درلایه های جامعه با تمام پیچیدگیهایش تنیده است وبه پشتوانه ءلایه های فوقانی قدرت حاکمه براقوام دیگر ظلم و جنایات ضد بشریرا انجام میدهد کوچیها مولود نظامهای استبدادی یکقرن گذشته بوده و همیشه ازآن بحیث وسیلهء سرکوب علیه تمامی اقوام محروم و بخصوص مردم هزارهء افغانستان استفاده میشود.که مردم کشورهمه ساله شاهد جنایات  نسل کشی کوچیهای مسلح طالبی درمناطق هزاره جات و صفحات شمال میباشند. در چند دههء اخیر قوم حاکم با شیوه های گوناگون تلاش کرده است تا نفوس قوم پشتون را نظر به نفوس سه قوم عمده دیگر ازبک – هزاره و تاجک زیاد تر نشان بدهد گرچه حالا سردمداران قوم حاکم شعار دموکراسی میدهداما تبعیض قومی– نژادی- حق کشی و بیعدالتی ملی را بر دیگر اقوام دیگرهنوزهم همراه با اینگونه شعارهای فریبنده ء انسان دوستانه اعمال مینماید.افسانه اقلیت واکثریت درافغانستان بهانه ایست در دست دشمنان داخلی و خارجی و نظام انحصارگر تک قومی که سبب میشود دودستگی میان مردم کشور با هویتهای مختلف فرهنگی، زبانی، نژادی، مذهبی و قومی را ایجاد نماید و تاکنون هیچگونه تعریف مشخص علمی از قومیتهای ساکن درافغانستان انجام نگردیده وبد ین گونه معاملات سیاسی برپایه مصلحت قدرتهای دورو نزدیک درآن صورت می گیرد درافغانستان اقوام هزاره و ازبک وپشتون وتاجیک و ترکمن و نورستانی و بلوچ و عرب و اویغور و گجور وهمهء اقوام  واقعیتهای  ملموس قومی و اتنیکی اند ، ازآنجائیکه میکانیزم کنفرانس بن تا حدودی در باره تعداد تخمینی نفوس چهار قوم عمده ء ازبک – هزاره پشتون وتاجک افغانستان بخاطر تأمین ثبات وسقوط حکومت طالبان مورد تائید وحمایت نمایندگان سه قوم عمده غیر پشتون نیز قرارگرفت که حاکمیت تک قومی بمشکل در زیر فشار جامعه جهانی حضور فزیکی و سیاسی این سه قوم را در کنفرانس پذیرفتند تا این سه قوم  رانده شده از قدرت نیز درین کنفرانس حضور نمایشی و سمبولیک داشته باشند چون همه ء میکانیزم و اجندای کنفرانس توسط نخبگان پشتون تبار مانند آقای خلیل زاد – اشرف غنی احمدزی- طرفداران شاه سابق و گروه‌های پشتون تبار مربوط به پاکستان اداره و تنظیم  میشد که تعین آقای کرزی بجای آقای ستارسیرت نیز نشان از انگیزه برتری خواهانه قومی داشت که در کنفرانس بن تبارز یافته است زیرا در کنفرانس بن تعداد نفوس قوم پشتون نسبت به هریک از سه قوم عمده دیگر بیشتر نشان داده شده است ومیکانیزم که در باره ترکیب و تعداد نفوس چهار قوم عمده  مطرح گردیده خیلیها ناقص ودور ازواقعیت‌های اجتماعی افغانستان میباشد که این ارقام نفوس براساس فشارومانورهای سیاسی آقایون خلیل زاد و اشرف غنی احمدزی- حامیان شاه سابق وگروه طرفدار پاکستان در کنفرانس تحمیل و قبولانده شده‌اند زیرا نفوس تقریبی اقوام پشتون نظر به هریک از سه قوم عمدهء دیگریعنی هزاره – تاجک وازبک  خیلیها  زیاد و دور ازحقیقت عینی نشان داده شده است درصورتیکه تفاوت بسیار خیلی ناچیزی میان نفوس حقیقی هرکدام از این چهارقوم عمده افغانستان دیده میشود .حکومت تک قومی آقای کرزی ازآدرس قبیلوی حرکت میکند که در آغازمردم کشوروجامعه جهانی انتظار داشتند که آقای کرزی بستر وحدت ملی را ایجا د امنیت و ثبات را تأمین وبر معیارهای دموکراسی حقوق زنان و معیارهای حقوق مدنی جامعه را مراعات خواهد کرد که چنین نشد که اگر بستر وحدت ملی در کشور ایجاد میگردید سؤال اقلیت و اکثریت نمیتوانست مطرح گردد.همین مصلحتهای خارجی و داخلی است که کشور ما درقرن بیست و یکم  هنوزهم  یک ملت واحد نشده است و بدون حمایت جامعه جهانی توانایی ایستادن روی پای خود را پیدا نکرده است. در حالیکه ملل متمدن جهان نه تنها موجودیت گروههای قومی درکشور خود را می پذیرند بلکه رشد فرهنگی آنها را نیز تامین و وحدت ملی را برپایه منافع مشترک و تکیه برمشترکات ملی تامین میدارند اما در کشور ما با دامن زدن براختلافات  قومی وفرهنگی و ادعای اکثریت و اقلیت ، بر حقوق مردم  محروم تجاوز صورت میگیرد و لی نامش را تامین وحدت ملی میگذارند. پس با سیاست فرا قومی میتوان بسوی منا فع ملی نگریست و در این کوره راه از منافع ملی– دموکراتیک مردم سخن گفت و نه با عظمت طلبی و تنگ نظریهای تک قومی و انحصارگرایانه درین سرزمین عذاب کشیده و.تا زمانی که دیو فاشیزم افشا و مهار نشود افغانستان هرگز روی  ثبات و آرامش را نخواهد دید  

آقای حامد کرزی رییس جمهور افغانستان  یک حکومت فاسد و مافیائی را در کابل اداره میکند درحالیکه شکافهای قومی و اجتماعی  نگران‌کننده‌ و فقرمهاجرتهای گروهی در کشور بیداد مینماید. ودولت کابل به سوی تک قومی شدن وگرایشات تک قومی و طالبانی حرکت میکند.و مسایلی چون دموکراسی – حقوق شهروندی - حقوق بشر و حقوق زنان، به حاشیه رانده شده وتهدیدات در برابر قانون اساسی، جامعه مدنی و آزادی بیان تشدید یافته است. گرچه جامعه جهانی تلاش دارد که  درافغانستان  ملت واحدرا ایجاد نماید اما آقای کرزی مصروف پشتون سازی وملت تک قومی  بوده که درین اواخیر در تبانی پنهانی با پاکستان میخواهد نمایندگان گمنام تر گروه مزدورطالبان را که درکشتارو قتل عامها - تخریب تاکستانها وزمین سوخته کمتر معروف باشند درمقام های مهم و حساس دستگاه دولتی بحیث والیها – معینان وزارت خانه‌ها و رئسا های مستقل در ارگانهای مرکزی و محلی افغانستان مقرر وتوظیف نمایند.هرگاه توافقات آقای کرزی با پاکستانیها وطالبان به ثمر بنشیند، بدون تردید واقعیتهای سیاسی دراین کشور به شدت دستخوش تغییر وتحول خواهد گردید .در.این روزها مردم کشور شاهد بازسازی چهره‌ی طالبان و طالبانی شدن افغانستان هستند.  که دولت افغانستان طالبان را «برادران ناراضی» و «بچه‌های افغان» لقب داده تا این‌گونه  طالبان را بیگناه قلمداد و یک جریان مطلوب معرفی کنند. رخدادهای تلخ وخونین تاریخی دوران طالبان چنان سنگین و وحشیانه‌اند که هیچکسی نمی‌تواند وحشت ، قتل‌عام‌های سیستماتیک طالبان، در زمینهای سوخته ء بامیان- شمالی و دیگر نقاط کشور و تجارت  زنان افغان در پشاورودبی را فراموش نماید.گرچه هنوز مدعیان حاکمیت تک قومی درکشور، به ادامۀ سیاستهای استبدادی خود، حاضر به دست برداری از برخوردهای سرکوبگرانۀ قومی در رابطه با اقوام  محکوم کشور نبوده،بلکه به تعمیل این سیاستهای غیر انسانی خود ادامه میدهند. متاسفانه آقای کرزی  بنا برتعصب دیرینه قبیلوی و اندیشه های برتریخواهانه میخواهد برای بد نام سازی و سرکوب اقوام دیگر از امکانات رسانه ای برعلیه سه قوم عمده ء ازبک – تاجک و بخصوص مردم هزاره استفاده سوء نماید که بطورمثال از نشر قومیت سربازیکه درین اواخیر بالای سه سرباز انگلیسی حمله نمود تعلقیت قومی او به قوم هزاره تبلیغ و توسط کارمندان پشتون تباردرتفاهم با اقای کرزی در رادیوی بی بی سی نشر گردید ودرحالیکه در طی مدت نوسال حکومت اقای کرزی ده ها حمله انتحاری و دیگر حملات تروریستی درکشور انجام گردیده  است ولی تا هنوز قومیت هیچ یک از انتحار کنندگان که اکثرا از قوم حاکم بودند افشا و برملا نشده است پس معلوم است که درین حادثه اغراض سیاسی قومگرایانه حکومت کنونی ونخبگان سیاسی پشتون تبارنهفته است.

سیاست خارجی افغانستان درین روزها  تحت تاثیر دیپلوماسی پاکستان - طالبان را بازیگر اصلی درمعادلات افغانستان میداند و کلید معجزه‌آسای امور حل بحران کشور را نیزدر جیب پاکستان تلقی میکند. درطی مدت دو دهه اخیر بارها رهبران ودیگرمقا مات ارشد ملکی و نظامی پاکستان ازاکثریت بودن نفوس اقوام پشتون افغانستان سخن رانده است که اهداف مغرضانهء سیاسی مقامات پاکستانی از مطرح نمودن این موضوع زمانی برملا خواهد شد که  یک حکومت  پشتون تباردست نشاندهء پاکستان درکابل تشکیل گرددکه دیگراقوام محروم کشوررا سرکوب و خط دیورند را این حکومت وابستهء تک قومی برسمیت شناخته و ازآزادی وتشکیل حکومتهای مستقل پشتونستان و بلوچستان جلو گیری خواهدکرد و قرارمعلوم راهبرد نظامیان پاکستانی طوری عیار ساخته شده که به مجرد عقب نشینی نیروهای امریکا ومتحدینش ازافغانستان، پاکستان تحت نام طالبان افغانستان رااشغال خواهد کرد. زیرا - آی اس آی پاکستان هیچ تصمیمی به پایان دادن طولانی به حمایت خویش از طالبان افغانی بحیث ابزار بازی ندارد. بدین ترتیب تشکیل حکومت افغانستان برهبری آقای کرزی با ا شتراک طالبان مزدورودیگرگروهای مسلح  وابسته به پاکستان به منفعت سیاسی اینکشور مداخله گر بوده  که منافع سیاسی غرض آلود پاکستان را در افغانستان تضمین می نماید.خروج سریع نیرو های جارجی از افغانستان میتواند به فاجعه عظیم برای امریکا– جامعه جهانی و بخصوص اقوام محروم کشورمنجرشود. که با شروع  جنگ داخلی واشغال افغانستان توسط طالبان زمینه مداخلات همسایگان درین کشور مساعد و تمام منطقه را بی ثبات خواهد ساخت.  طوریکه برخی ازنخبگان سه گروه عمده قومی هزاره – ازبک و تاجک  نگران آن هستند که معامله بین کرزی- پاکستانیها و طالبان ممکن است منجر به نوعی  تکرارجنگ  داخلی شبه دهه نود میلادی شود که پیش از تهاجم امریکا درافغانستان، جریان داشت. این میتواند بگونه دراماتیک باعث تحریک و تشویق تندروان اسلامی در پاکستان شده و سرنوشت سلاح اتمی پاکستان زیر سوال خواهد رفت.که میتوان به مثابه شکست ستراتیژیک رهبری جهانی امریکا نزد دوستان و هم فکرانش تلقی شده و پیامد های مخرب آن برای سالها دوام خواهد یافت. واشنگتن نباید زمانی دست به تغییر اهداف و راهبرد خود بزند که خونهای بیشتر و ثروتهای هنگفت در تلاشهای بی ثمر از دست برود .

- بیست و پنجم -ماه -جولای – سال -2010  -

 

 

 


بالا
 
بازگشت