تقوی جارالله


  انسان جهانی یاجهان انسانی ؟  
 

 


  یکی از مشخصه های تمدن ،بویژه تمدن غربی ،جهانی سازی انسان ویکی از مشخصات دین ،بویژه دین اسلام ،انسانی سازی جهان است .
  امروز آثار جهانی شدن انسان ،بهتر است بگوییم ،جهانی سازی انسان ، برگوشه های مختلف زندگی جمعی وفردی انسانها سایه انداخته و گفتمان جهانی شدن ، یکی از بحث های اساسی دانشمندان وکارشناسان و یکی از چالش های جدی فرا راه دولت های ملی ، سیاستمداران و کارگزاران و رهبران شرکت های بزرگ چند ملیتی می باشد . در گذشته « انسانی سازی جهان »بیشتراز «جهانی سازی انسان » مطمح نظر بود وانسانی شدن جهان یکی از دغدغه های همیشگی انسان و یکی از محورهای اساسی پیدایش ادیان و دعوت پیامبران و ظهور مکتب های فلسفی " انسان محور " در طول تاریخ بوده است . درگذشته ، اندیشهء انسانی شدن جهان ازمنبع فیاض و زلال دین تغذیه مینمودو انسان دین باور، زمین را مرکزعالم و انسان را خلیفهء زمین می پنداشت ، اما جهانی شدن انسان محصول جدید مزرعهء علم است که انسان را جزء زمین و زمین را مأمور پایین رتبه در سلسله مراتب ادارهء افلاک میداند . امروز آثار جهانی شدن را میتوان در بعد اقتصاد ، سیاست ، فرهنگ و حتی دین واخلاقیات به وضوح مشاهده نمود . جهانی شدن از جمع آن امور و پدیده های نیست که اولاً تعریف و بعد ارائه گردد . بلکه جهانی شدن فرایندیست که حضورش را دراشکال مختلف برهمه ساکنین زمین نمایان ساخته ، اما هنوز تعریف دقیق و جامع و مانع از آن ارائه نگردیده است .
نه تنها در میان دانشمندان غربی در مورد تعریف جهانی شدن اجماع نظر وجود ندارد . بلکه متفکران اسلامی و مخالفین جهانی شدن هم تعریف واحد و دقیق از آن ارائه نداده اند .
فقط تعداد دانشمندان و محققان امور جهان به چند ویژگی جهانی شدن نظریات همگون دارند :
- جهانی شدن فرایند اجتناب ناپذیر تاریخ است که به تدریج قلمروها و مرزها را در هم می نوردد و آثار مثبت و منفی خو را به زندگی بشریت به مثابهء کلیت بهم پیوسته بجا میگذارد .
- از اثرات سودمند جهانی شدن ، کشورهای خاص و گروه های خاص مستفید میشوند، و از اثرات زیانبار آن همهء بشریت متضرر میگردد ؛ نظیر آسیب پذیری محیط زیست وزهرنا ک شدن جوی زمین.
- جهانی شدن صرفاً روند محدود به عرصهء اقتصاد و معاملات تجارتی کمپنی ها نیست بلکه سایر عرصه های دیگر زندگی جمعی وخصوصی را، از قبیل سیاست ، فرهنگ ، اخلاق و دین نیز احتوا میدارد .
  جهانی شدن بنابر تحلیل برخی صاحب نظران تا کنون به شیوه های مختلف مطرح شده است . امپراطوران به شکل خاص جهانی شدن نظر داشته اند و شمار از آنان در محدودهء قلمروهای همانروزۀ جهان، به پارهء اهداف شان نائل آمدند ، مانند اسکندر کبیر که بنابر روایات و حکایات به دلد لزارهای آنسوی دنیا رسید . پیامبران به نوع دیگری جهانی شدن مأموریت داشته و بشریت را بدانسو فرا خوانده اند ؛ زمامداران رژیم های سرمایداری ومالکان شرکت های چند ملیتی از جهانی شدن مقصدی دیگر داشته و در سر هوای دیگر می پرورانند .
درفرایند جهانی شدن به شیوۀ کمپنی ها؛مکتبهای منفعت محوروداروینیسم اجتماعی وگرگهای مزور«هابزی»( بنابر تعریف هابز،انسان گرگ انسان است ) پرورده میشوند وهرروز یکی از گوسفندان شگفت زده ومظلوم « شیخ سعدی» را ربوده ومی بلعند ،در حالیکه «گوسفندان دیگر خیره دراو می نگرند ».
روی دیگر سکهء جهانی شدن به شیوۀ کمپنی ها ، جهانی سازی منافع غرب و گسترش ظلم فرعونی وقارونی شدن ثروت عدۀ قلیل اغنیأ و فقر روز افزون عدۀ کثیر فقرأ و فانی شدن انسان مظلوم است ،درحالیکه روی دیگری سکۀ جهانی شدن مکتبهای انسان محورو ادیان الهی ،بویژه دین مبین اسلام ؛ انسانی شدن جهان وجهانی سازی « عدالت » است . 
  اینک بچند بعد جهانی شدن مختصراً اشاره نموده وبعد میرسیم به گسترۀ اصلی آن یعنی جهانی شدن اقتصاد .
جهانی شدن سیاست :
یکی از مصادیق جهانی شدن سیاست ، سیاست جهانی است که هر دولت به محض انتخاب و پیدایش ناگزیر به اتخاذ یک سلسله پالیسی ها در راستای هماهنگ شدن با سیاست جهانی می باشد . از مصادیق دیگری جهانی شدن سیاست ، گسترش دموکراسی سیاسی به اقصی نقاط عالم است . بنابر سنجش گروهی از دانمشندان ، ا زمجموع 147 کشورجهان در سال 1975، 46کشور دارای نظام دموکراسی و101 کشور دارای نظام اقتدارگر بود، اما در سال 1995 این رقم به پیمانهء چشمگیری تغییر نموده و ازجمع 167 کشورجهان، تعداد کشورهای دارای نظام دموکراسی از 46کشور به 122 کشور افزایش وتعداد کشورهای دارای نظام اقتدار گرا از 101کشور به43 کشور تقلیل یا فت .
جهانی شدن فرهنگ :

جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از اشکال جهانی شدن انسان است که درجهء منحرف سازی و خطر آفرینی آن برای انسان بیشتر از اشکال دیگر است . چند عامل در ترویج جهانی شدن فرهنگ غرب ( نه فرهنگ جهانی ) نقش سازنده دارد . یکی فناوری رسانه ای مثل چینل های تلویزیونی و قدرت تبلیغ اشتهارات تجارتی ؛ دیگر انترنت و فناوری ارتباطات ماهواره ای مانند موبایل و سیستم های دیجیتلی ..... و غیره . دسترسی به تسهیلات انترنتی و موبایل و چینل های رنگارنگ تلویزیونی آنقدر که در کشورهای عقب ماندۀ مانند افغانستان سهل و ارزان است در خود کشورهای عرضه کننده مانند کشورهای آمریکائی و اروپائی نیست . یکی از اهداف جهانی شدن فرهنگ و یا به معنی دقیق تر جهانی سازی فرهنگ غرب ، شستشوی مغری و همسان سازی افکار و نوع نیازهای خلق های جهان است . جهانی شدن فرهنگ به اساس اصل ارزشهای فرهنگی و درجهء مطلوبیت و معقولیت فرهنگ ها استوار نیست ، بلکه به اساس قدرت پردازش رسانه های فرهنگی استوار است ، در غیر آن چرا " گاوبازی " هسپانیائی و کشتی کج آمریکائی با آنهمه توحش و خشونت که دارند جهانی می شود و بازی بزکشی افغانستان با آنهمه ویژگیهای تهیج انگیز و مألوف طبع انسان جهانی نمی شود ، چون ورزش گاو بازی و کشتی کج را شبکهء C.N.N و چینل های ماهواره ای تلویزیون ها تبلیغ می کنند و بازی بز کشی را محمد عمر شولدرۀ از بالای تپهء عقاب به تماشاگران و سوارکاران دشت سنگ مهر شهر فیض آباد بایک بلند گوی دستی فریاد میزند .

جهانی شدن اقتصاد :

جهانی شدن اقتصاد از بارزترین شکل جهان شدن است و بیشتر پژوهشگران و دست اندرکاران امور جهانی توجه خویش را بدین عرصه معطوف داشته اند . امروز پروسهء تولید ، توزیع و مصرف یک کالا در کشورهای مختلف و در بازارهای مختلف طی مراحل میشود . یک کارخانه یا شرکت در جاپان مستقر است اما شعباتش در کشورهای اندونیزیا و هند و تایلند فعالیت دارد . تجارت در سطح گستردهء ابعاد جهانی کسب نموده است و یکی از اثرات مضر جهانی شدن تجارت اینست که مردم و متقاضیان را با " احساسات گله ای " عادت داده و درین نوع احساسات مردم آزادی فکر و اندیشهء خویش را از دست داده تابع تقلید کورکورانهء دیگران میشود . ازجمله خودم تحت تأثیر تبلیغات دروغین کابل بانک و اعلانات قرعه کشی بخت اکونت آن قرار گرفتم یک مشت پولی که داشتم آنرا به چند قسمت به تعداد اعضای خانواده و فرزندانم تقسیم نموده در کابل بانک گذاشتم ، طی چندین ماه و حتی بیشتر از یک سال هیچ بخت و طالع به من مساعدت نکرد و در نتیجه پولهایم پراگنده شد و پراگنده به مصرف رسید . در اعلانات تجارتی کمپنی ها بعضاً اشیاء مضره را بحیث ضرورت بخورد آدمیان میدهند . با تکرار و رنگین سازی و جالب سازی اعلانات مردم قدرت تعقل و تفکیک خیر و شر خویش را از دست داده با روحیهء گله ای از دیگران تقلید می کنند .انسان موجودی عجیب ودارای صفات مثبت و منفی و نقاط قوت و ضعف فراوان است . کمپنی ها در اعلانات تجارتی خویش سعی بر آن مینمایند تا نقاط ضعیف و تأثیر پذیر انسانها را تشخیص نموده و با اعلانات خویش به آن نقاط حمله ور میشوند .
امروز سياست گزيني هاي جديد كشور ها و روند تحولات بين المللي تحت عنوان جهاني شدن "Globalization “ شتابنده تر از پيش ؛ بدون اعتنا به نگاه هاي شگفت زدهء مردم ساده دل جهان با انگيزه ها و مقاصد نوين سياسي ؛فرهنگی؛ اقتصادي ؛ ژئوپلتيكي ؛ راهبردي ؛ سبقت جوئي در كنترول بازارها و دستيابي به منابع تحت الارضي جهان و همچنان گسترش فرهنگ رسانه اي و قدرت فن آوري ..... در پيچ و خم كوره راه هاي تاريخ ؛ افتان و خيزان ( اما پيش رونده و ظفرمندانه ) بسوي افقهاي دور ؛ افقهاي ناشناخته ؛ انسان ناشناخته و بالاخره تمدن ناشناخته حركت دارد .
هرچند بنده با توجه به روند هاي ساري و جاري در پهناي جهان به تعريف " جهاني شدن " بسيار موافق نيستم ؛ ترجيح ميدهم كه " جهاني سازي " گفته شود ؛ چون با توجه به آن همه مهارت ها ؛ اعجازها و نقش هاي هوشيارانهء كه ميدان داران امروزهء جهان و كمپني هاي فرامليتي بازي مي كنند ؛ عقل سليم نميتواند باور كند كه امور جهان همينطور بدون برنامهء معين و سنجشگري هاي قبلي حركت دارد . بناً تعريف " جهاني سازي " را دقيق تر از " جهاني شدن " ميدانم . گرچه روندهايي را كه ما شاهد هستيم ؛ نه جهاني سازي اقتصاد است و نه جهاني شدن اقتصاد بلكه " جهاني سازي منافع " قدرت هاي بزرگ نظير ايالات متحده آمريكا و كشورهاي اروپا و غول هاي بزرگ اقتصادی دنيا؛ نظير بانك جهاني و صندوق بين المللي پول و كمپني هاي چند مليتي ميباشد . همچنان درين روند تنها اقتصادو معاملات و منافع كمپني هاي فرا مليتي و سياست و فرهنگ و حقوق نیست که جهانی میشود ،بلکه ظلم ورزالت وشرارت و جنايت هم ابعاد جهاني كسب مينمايد . مثلاً پا به پاي جهاني شدن اقتصاد ؛ قاچاق و تجارت مواد مخدر ؛ قاچاق اسلحه و مواد راديو اكتيف ؛ قاچاق اعضاي بدن انسان ؛ قمار ؛ آدم ربائي ؛ باجگيري و اخاذي ؛ جعل اسناد مالي و اسكناس هاي پولي ؛ تطهير پول هاي آلوده و حاصله از تجارت مواد مخدره و سلاح ؛ جعل كارتهاي اعتباري و پاسپورت ؛ قاچاق اطلاعات حساس تكنولوژيكي و خريد و فروش اسرار استخباراتي كشورها و سازمانها ؛ بردگي جنسي زنان و اطفال و ايجاد روسپي خانه ها و بسا از جنايات سازمان يافتهء ديگر از مظاهر جهاني شدن جنايت در كنار جهاني شدن اقتصاد به حساب مي آيند.حتا جنگهاازمحدودۀ کشوری ومنطقوی خارج شده ابعاد جهانی کسب نموده اند . همین حالا در افغانستان دوایتیلاف بزرگ نیروهای بین المللی درمقابل هم قرار گرفته میجنگند ،یکی ایتیلاف بیش از چهل کشور جهان درهییت ایساف وناتوبه رهبری امریکا ودیگرایتیلاف نیروهای مخالف شورشی به رهبری القاعده وطالبان که ازچندین کشور اسلامی وعربی تشکیل گردیده وبصورت غیررسمی درافغانستان حضور وفعالیت دارند. البته این« جهانی شدن جنگ » با« جنگ جهانی » از نوع جنگ جهانی اول ودوم تفاوت های زیاد دارد .
 در پرتو تحولات نوين جهان ؛ تاريخ ؛ سياست ؛ ايديولوژي ؛ منابع اصلي قدرت ؛ دعواهاي حق و باطل ؛ شخصيت ها ؛ گروه ها ؛ چهره ها ؛ مهره ها ؛ ..... و غيره همه از نو بايستي بررسي وشناسایی گردند . در دنياي امروز همه چيز قابل تغيير و دگرگوني به نظر مي آيد ؛ از صف دوستان و دشمنان گرفته تا شعارها و دعوت ها و آنچه دگرگوني اش مشكل به نظر ميرسد همانا " منافع دائمي " و طرح شيوه هاي جديد مديريت جهاني براي حصول اين " منافع " و تشكيل نوع خاصي " جمهوريت بازرگاني جهاني " از نوع "آدام سميتي " و بورژوامدارنهء آن ؛ نه از نوع " افلاطوني " و انسان مدارانهء آن ميباشد .
در اين روند ، کمپنیها چنان به افکار ونیازها وخواستهای مردم نفوذ وتسلط می یابند که همۀ اجناس و پديدارها به شكل امتعهء تجارتي ورقابتی به صحنهء بازار آمده و شهروندان و مردم در نقش خريداران حق انتخاب این ویا آن نوع را دارند ،نه صلا حیت رد آنرا ،چون افکار واذهان مردم قبلأ چنان درمعرض بمبارد مان تبلیغاتی قرار گرفته اند که قدرت نه گفتن از آنها سلب شده است .
دگرگوني هاي امروزه جهاني به حدي ريشه اي ؛ عميق و موشگافانه و كارشناسانه ميباشد كه حتي به كمك تحليل علمي هم نميتوان آن سوي افق را به وضاحت نگريست و به ثبات و دائمي بودن رابط و ضابطهء باورمند شد . زيرا " علم " هم امروز دستخوش دگرگوني هاي معيار شناسانه گرديده و همانند گذشته بر اساس اثبات پذيري تعريف نميگردد . دانشمندان در پژوهش ها و تحقيقات علمي شان بيشتر بر جنبه هاي ابطال پذيري علم نظر دارند ، تا اثبات پذيري آن ؛ چون يك نظريهء تا آنجا از اعتبار علمي برخوردار است كه نظريه جديدي آن را باطل نسازد .
اقتصاد جهاني با بهره گيري از دو محور بنيادين قدرت دنياي امروز يعني قدرت پردازش رسانه ها و قدرت فن آوري ؛ تدريجاً همهء اشكال قدرتهاي سنتي و محلي را از قبيل قدرت واكنش فرهنگ هاي بومي ؛ قدرت رقابت اقتصادهاي محلي و حتي قدرت " دولتهاي ملي " تحت الشعاع قرار داده و دامنهء نفوذ خود را بر پهناي جهان گسترش خواهد داد . با جهاني شدن اقتصاد و بسط نفوذ كمپني هاي چند مليتي " دولتهاي ملي " احتمالاً ميتوانند به بقاي خود ادامه دهند ؛ اما نه به آن استقلاليت و خود اراديت پيشين . دولت – مليتها در چنين شرايطي ترجيح ميدهند ؛ با يك هندسهء متغيري از اهداف و تعهدات و مسئوليت ها در يك شبكهء چند جانبه، ائتلاف ها را به وجود آرند . برخي از تحليل گران و كارشناسان امور بدين باور هستند كه " جهاني شدن " منافع مشترك و متقابل كشورهاي شامل ائتلافها را احتوا نموده و في المجموع در رشد و شكوفايي اقتصاد جهاني كمك مي نمايد . اگر جهاني شدن به معناي مبادلات متقابل فراورده هاي صنعتي ؛ اقتصادي و علمي كشورها و نوعي درهم آميختگي عناصر مثبت و سالم فرهنگ هاي ملل در همديگر و احياي شكل معاصر " حريرالطريق " و يا " حريرالطريق الكترونيكي " باشد (چون امروز بسیاری ازمبادلات ودادوستدها و اصطلاحات پسوندe دارند مانند بازارالکترونیکی،دانشگاه الکترونیکی، دولت الکترونیکی ، آدرس الکترو نیکی ،ادارۀ الکترونیکی ... وغیره ) و به تعبير ديگر غربيها و كشورهاي پيشرفتهء قطب شمال كرهء زمين (گرچه جورج سوروس جهانی شدن اقتصادرا بین کشورهای مرکزیعنی ایالات متحدۀ امریکا واروپا وکشورهای پیرامون یعنی بقیۀکشورهای جهان میداند) به همان مقياس اثري كه بر شرقي ها و كشورهاي عقب ماندهء قطب جنوبي زمين ميگذارند از شرقي ها و جنوبي ها متأثر گردند و شرقي ها و جنوبي ها به پيمانهء آن چه از غربي ها و شمالي ها ميخرند بتوانند بدان ها بفروشند و همچنين جهاني شدن روي مقاصد " انساني شدن " و يا لااقل " انساني بودن " استوار باشد ؛ نه تنها هدف والا و پر ارزش است ؛ بلكه بشريت را حتي ميتواند از تهديد خطر فزايندهء تمدن صنعتي و تمدن فرا صنعتي كه ماهيت ماشيني و " ماشيني شدن " دارد وهرروز غرب را بیشتر در منجلاب خود میکشاند نجات بخشد . خطري كه هر روز بشر را به طور ناخواسته از بستر طبيعي حيات و اصل و حقيقتش دور و دورتر ساخته و به پديدهء غير از خودش تبديل ميسازد و به قول " توين بي " متفكر و مورخ بزرك انگليسي : اين " دومين خطاي بزرگ نسل آدم " بود كه بعدي اخراجش از بهشت به خلق ماشين دست يازيد و خود را جز از اجزاي ماشين آفريدهء دست خود ساخت . ليكن اگر جهاني شدن به معني آن باشد كه كشورهاي عقب افتادهء جهان سوم و در مجموع شرقي ها و جنوبي ها به جز سهم انفعالي و مصرفي در اين روند هيچ نقش ديگر را انجام داده نتوانند و در طويل المدت ساختار سياسي و بافتار اجتماعي شان هم مطابق به شرايط نوين اقتصادي جهان و مهندسي هاي جديد سياسي غرب تغيير كند ؛ عاقبت الامر ، جهان به همان سوي انكشاف خواهد كرد كه در آن مابه غربي مواجه نخواهيم بود كه جزء جهان شمرده بشود بلكه با جهان مواجه خواهيم شد كه جزء غرب تلقي گردد . براي آنكه توازن و تناسب واحدات ملي و استقلاليت دولتهاي ملي در يك ساختار به هم مرتبط جهاني حفظ گردد ؛ بايد جايگاه شايستهء هر ملت و مملكت و سهم و مشاركت هر كشوري را در توليد و مصرف به طور عادلانه و رشد يابنده در نظر گرفت و همهء اعضاي خانواده بزرگ جامعهء بشري به يكسان از نعمات الهي و طبيعي و محصولات توليدي بهره مند گردند ؛ نه اينكه جهان فقط صحنه آزاد رقابت كمپني هاي فرا مليتي و كارتل هاي درون قاره اي و برون قاره اي و ربا خواران جهاني و تراكم و انباشت هر چه بيشتري سود و سرمايه بوده و نقش كشورهاي فقير آسيايي و آفريقايي فقط به خاطر عرضهء نيروي كار ارزان و بازار فروش و مصرف امتعهء كشورهاي پيشرفتهء صنعتي داراي اهميت باشد . ليك هيهات كه در عصر امپراطوري صنعتي صيد به دنبال صياد ميگردد و دنياي امروز ؛ دنياي " گليم خويش را از آب كشيدن است " نه دنياي :
  اگر بینی که نا بینا وچاه است وگر خاموش بنشینی گناه است.
بنده شخصاً با شناخت كه از ماهيت و مقصد جهان سرمايه و سرمايه داران و علي الخصوص شكل لگام گسيختهء آن يعني سرمايه داري آمريكائي و تمدن آمريكائي دارم بدين باور هستم كه اگر عنان اختيار سرنوشت جمعي خانوادهء بزرگ بشري بدست كارتل ها و كمپني ها و سرمايه داران آمريكائي قرار گيرد ؛ همان طور كه اكنون درتصميم گيري امور بين المللي نفوذ عميق دارند ؛ واضحاً فرجام نا ميمون و مصيبت آفريني در انتظار بشريت است . زيرا انگيزه هاي حرص و آز و غريزهء تملك و تصاحب جهان در ضمير مالكان و اعضاي كارتل ها و كارپوريشن ها به درجه اي از رشد جنون آميز رسيده است كه اگر اوكسيجن هوا و نور آفتاب را هم قابل تملك و اختصاص بدانند وفورش پرابلم نيست ؛ آن را در تصاحب خود درآورده ؛ شرايط ارزش و مبادله و استفاده را بر آن وضع و بر بشريت ميفروشند . در قاموس روساي كمپني ها و كارتل ها واژگان به اسم " وجدان مشترك ابناي نوع " و خدمت به انسان محروم و فقير و محتاج وجود ندارد اگر عمارت و سرك ميسازند و گوشهء از خرابي ها را ترميم و گچ كاري ميكنند ؛ آن هم به اقتضاي منافع شان و در راستاي اهداف شان صورت ميگيرد ؛ زيرا استعمار طبيعتاً " افزار لاشعور تاريخ است " ، در هر جا قدم بگذارد مقداري آبادي را در كنار ويراني هاي بيشمار ديگر با خود مي آورد. وجدان مالكان كمپني هاي بزرگ آمريكائي كه عمدتاً يهوديان و سفيد پوستان نژاد انگلوساگسون ميباشند ؛ وجدان سود و دالر و كار و توليد و ماشين و ابزار است ؛ مهرو عطوفت و گرما ندارند ؛ در قلب كوچك شان در اين دنياي بزرگ جز منفعت بيشتر و پيروزي بيشتر چيز ديگر نمي گنجد . آنها به انسان جز به عنوان موجودي كه داراي انرژي حركي و توليدي است و از اين انرژي بايد به قيمت ارزان در كارگاه استفاده نمود ؛ به طريقي ديگر و معني ديگر نگاه نميكنند .
 یقینأ بشریت امروز بیشتر ازجهانی شدن اقتصاد به انسانی شدن جهان نیاز دارد ومیخواهد ازین وضعیت موجود «آدام سمیتی » که گفته است:«جمهوری متحدۀ بازرگانی جهان» به وضعیت مطلوب شیخ سعدی علیه الرحمه گذرنماید که گفته است :
  بنی آدم اعضای یکدیگر اند چودرآفرینش زیک جوهرند
  چوعضوی بدرد آورد روزگار دیگر عضو هارا نماند قرار
  تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آ دمی
اما هیهات که گفتۀ « آدام سمیت »غربی حقیقت وگفتۀ « سعدی» شرقی آرمان است.

 


بالا
 
بازگشت