انجنیر زلمی نصرت

 

 انجنیر زلمی نصرت دنمارک

تر څو توان لری په لوی دریاب کی گرځه

په ویاله کی دی زوال ویـــــــــــــنم نهنگه

 

ادامه سیاست« مصالحه ملی» درشرایط نو به بازنگری ، غنامندی و انکشاف ضرورت دارد!

( به بهانه ای چهاردهمین سالگرد شهادت دوکتور نجیب ا لله )

یکی از ده ها  برهانیکه دراوضاع پيچیده و طوفانی امروزی افغانستان،  نیروی بزرگ سراسری ملی و یا اتحادیه ای نیروهای ملی مترقی و دموکراتیک  خود جوش، نیروایکه  به گذشته و با هیچ یک از قالب های حزبی و ایدیالوژیک  و سنجیش معیار های سیاسی دیروز  بند و بسته نباشد و فقط از گذشته آموخته باشد، تا تمام روشنفکران و نیروهای ملی، مترقی و تحول پسند بتوانند در تشکیل و پلاتفورم آن جای خود را پیدا کنند وبتواند کشور را از بحران و بی ثباتی و انارشیزم کنونی و سقوط نظام به دست نیروهای عقب گرا، غراتگران، قاچاقچیان مواد مخدر و مافیایی بین الملی نجات  بدهد، باور و اعتماد مردم را به خود جلب کند و مردم را به آینده امید وار بسازد ، حرف ها و طرح های آنها بالای جامعه جهانی تاثیرات خود را داشته باشد و همزمان راه را برای برگشت نیروهای خارجی  از افغانستان هموار و خود مردم افغانستان و سیاسیون مسوول کشور سرنوشت خود را به دست بگیرند، قوام نمیگیرد ،  ای واقعیت تلخ و دردناک است که اکثریت نهاد های سیاسی، شخصیت سیاسی و رهبران حلقات حاکم بر سرنوشت احزاب با روش های کهنه گذشته ودر وابستگی  که توان برامد از میان مردم را ندارند، بدون  در نظر داشت منافع ملی شان  با شعار « مآ مورم و معزور» وارد صحنه سیاسی کشور و معاملات  میشوند و همین روش را راه اسان سیر رشد«کمال»شخصیت خود میدانند.

 همین مساله شخصیت های سیاسی  را  متمایل میسازد تا از « جمع محوری» به« خود محوری» ورسم تاج پوشی مانند شاهان و امیران حرکت نمایند و به خاطر زعامت و قدرت ، خواسته ها ومنافع« فامیلی» فرکسیونی،  قوم و تبارخود تا سرحد بربادی وطن و مردم به پیش بروند. از خواسته های فامیلی و گروپی خود به نفع« الگوی جمعی» نگزرند و به جای « واقعیت گرایی» به « رویا محوری» بپردازند .

مثال تازه و زنده ای را که  تا هنوز بر روان اکثریت روشنفکران با درد و رسالتمند و مردم افغانستان سایه انداخته است، راه اندازی کودتای ننگین و مرگبار و خونین حوادث ثور دوم 1371 هجری شمسی( فاجعه ی سقوط دولت ج . ا ) ، کودتای که سبب سقوط و فروپاشی حزب وطن و متحدین سیاسی آن ، ناکامی عملیه صلح ملل متحد، تداوم جنگ و اشغال مجدد و جلوگیری از  انتقال مسالمت آمیز  قدرت، از راه های سیاسی به یک شورای بیطرف و قابل قبول برای تمام طرف های  ذیدخل در قضیه افغانستان گردید،  توسط برخی چهره های مطرح رهبران سیاسی و نظامی حزب وطن  در تبانی با نیروهای غیر مسوول جهادی را میوان نام برد که تا امروز وطن و مردم در خون و اتش می تپد و سیاست « بگیر و بکش» و غارت مردم ادامه دارد، که در اخرین تحلیل این جنگ قدرت و انتقام از نجیب ا لله به قیمت انتقام از مردم تمام  شد.

 با تاسف که ما تا هنوز از آن تجربه تلخ ناکام  و یک جانبه دیروز  انطوریکه لازم است درس لازم نگرفته ایم و هنوز هم در گذشته  و سیاست های دیروز بند و بسته استیم .

 اگر سیر حرکت احزاب ،نهضت ها  و حلقات سیاسی بوجود آمده بعد از فروپاشی حزب وطن  تا امروز با دقت در ذهن مان تداعی شود، این نتیجه به دست می آید که سیر حرکت  اکثر نهاد های سیاسی شکل تصنعی داشته و با واقعیت های موجود و شرایط نو داخل افغانستان  به هیچ صورت هماهنگی  ندارد . روی همین  دلیل میشود  پیشبینی کرد که  زود یا دیر چنین نهضت ها ، احزاب و حلقات سیاسی  بطور دراماتیک از هم فرو خواهند پاشید.

 این هم  واقعیت دارد، که راه ایجاد  نیروی بزرګ سراسری ملی  که افغانستان را از بحران و بی ثباتی  و از چنگ نیروهای غارتگر، مستبد و غیر مسوول  و کافیایی بیرون کند، راه دشوار و پيچیده است . اما روند انکشاف او ضاع و شرایط  موجود، ادامه جنگ ، بیعدالتی نظام فاسد ، غارتگر و غیر مسوول ، نا رضایتی مردم  ، یاس و نا امیدی انها از وضع موجود زمینه و شرایط را برای ساختن یک چنین نیرو مساعد، ممکن  و هموار ساخته است ، امروز مردم ما مردم دیروز نیست، سطح درک و اگاهی و بیداری انها به مراتب بالا  است.

  همانگونه که اکثریت اعضای حزب وطن فرزندان صدیق وطن بودند و استند ، اکثریت انهای که در صفوف مجاهدین فی سبی ا لله جهاد کرده اند ، نیز فرزندان این وطن اند ، همانگونه که اکثریت چپی ها  امروز چپی های دیروز نیستند،   اکثریت جمعیتی امروز ، حزب اسلامی  امروز و به صراحت باید بگویم که حتی اکثریت صفوف طالبان  امروز طالبان دیروز نیستند. اگر صادقانه اعتراف نماییم ایا  تا امروز هم  برخی اعضای حزب  وطن  در صفوف  و کنار همین نیروها که به گونه ای در کشور مطرح  و مورد توجه استند ، قرار ندارند.؟!

بنآ چه در داخل کشور استیم ویا در خارج استیم ، بدون انکه  در شکل دست به ایجاد سازمان ها و احزاب جدید  بزنیم ،  ضرورت است  و  زمان از هر یک ما میطلبد تا  به خاطر متشکل ساختن نیروهای غیر متشکل در یک سازمان بزرگ سراسری ملی  به خاطر ابرو و عزت مردم و تاریخ مان با جسارت  گام برداریم .

نباید فراموش نماییم که  تلاش برای ساختن یک چنین بیروی بزرگ سراسری ملی در شرایز کنونی به مثابه یگانه راه بیرون رفت کشور از وضع نا بسامان کنونی  خود غنا بخشی و انکشاف سیاست مصالحه ملی و اندیشه های شهید دوکتور نجیب ا لله و وظایف انجام نیافته ای دیروز در این راستا است. به خاطریکه  علم جامعه شناسی، جهانبینی و  اندیشه سیاست مصالحه ملی  دگم نیست و ما در شرایط کاملأ نو قرار داریم که دیگر حزب وطن به مثابه یک فکت در دراخل کشور نه وجود دارد و نه حضور و ما دیگر در قدرت نیستیم و ساختار قبلی حزب وطن کاملأ از هم فرو پاشیده است.

در شکل شرایط و زمینه برای بوجود آمدن  یک چنین نیرو در داخل کشور به وجود امده است و برای انکه  ای تشکل به میان اید و صورت بگیرد، به میکانیزم یا فرمول ضرورت دارد و طرح ای میکانیزم یا فرمول  در اندیشه مصالحه ملی وجود دارد،  بیایید بهتر است  که بالای ای میکانیزم و فرمول  به خاطر غنامندی و انکشاف سیاست مصالحه ملی در شرایط نو با سایر نیرو ها  کار عملی و پیگیر با عادت نو و اراده نیک  نماییم.( با حلوا حلوا گفتن دهن شرین نمیشود)  وای و بدا به حال « ما» ادامه دهندگان سیاست مصالحه ملی ، حزب وطن و اندیشه های شهید دوکتور نجیب ا لله که فردا یک چنین میکانیزم و فرمول از جانب« دیگران!» مطرح و بیرون کشیده شود.!

 بیایید که اندیشه های مصالحه را زنده نگهداریم و  در شرایط نو انرا طوری انکشاف بدهیم که کارایی داشته باشد. به قرا و قصبات برویم ، میان مردم برویم ،خواسته های مردم را درک و تشخیص کنیم که مردم چی میخواهند و چنان شعار ای جدید  مطرح کنیم که  به دل  های مردم چند بزند و انها را به اینده امید وار بسازد و کشور را از خطر احتمالی تجزیه نجات بدهد . این است وظایف مبرم ادامه دهنگان سیاست مصالحه ملی در شرایط امروزی . ما نباید خود را صرفأ اسیر و مصروف تصامیم و فیصله های دومین کنگره ای  ح. د .خ. ا  و اولین کنگره حزب وطن  بسازیم .حال مربوط میشود به ما روشنفکران اگاه و مترقی ، دموکرات، رستاخیز، عدالت خواه، علما و شخصیت های ملی  و مذهبی  که  در کدام راه گام  میگذاریم .

   اګر ما خواهان عدالت استیم ، ایجاد یک چنین نیرو بزرگ سراسری سالم ملی توان جلب اعتماد مردم و به محاکمه کشاندن جنایتکاران ، ناقضین حقوق بشر و غارت گران سه ده جنگ را خواهد داشت و بس  و تحقق ای مساله زمانی ممکن است که تمام طرف ها  در مورد همکاری صادقانه نمایند و اطلاعات  شان را  از مردم پنهان نه نمایند.

 نکته دیگری  که  ذکر  انرا در همینجا  ضرور میدانم ای مساله است که ما  نباید  بیشتر  متوصل به ادامه سیاست های یک جانبه ، تحریک امیز و ما جراجویانه که افغانستان را در گیر رقابت های جنگی   میان قدرت ها مطرح بسازد ، شویم . (ما نباید وسیله  شویم تا افغانستان به میدا ټکرابر قدرت ها مبدل شود.)

 ما باید در ای جهت تلاش نماییم تا روسیه فدرال،  ایالت متحده امریکا ، انگلستان و سایر کشور های منطقه  در تامین صلح و ثبات و اعمار مجدد  افغانستان مشترک کار و همکاری نمایند و ای مساله به نفع منافع ملی ما است نه بر خلاف آن .

 سخن اخر اینکه:

 فقط و فقط حلقات تمامیت خواه، رهبران  سیاسی و مذهبی خود کامه و تمامیت خواه میتواند مخالف  ایجاد یک چنین  نیرو بزرگ سراسری ملی  باشد وبس.

پایان

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت