عزیز آریانفر

 

 

گوشه هایی از تاریخ دیپلماسی افغانستان

 

راز نهانی نامه دوست محمد خان

به نیکلای یکم- امپراتور روسیه

 

دوست محمد خان- حاکم کابل، یک صد و شصت و چهار  پیش از امروز نامه محرمانه یی برای نیکلای یکم– تزار روسیه فرستاده بود که همین تازگی ها از پرده محرمیت برآمده و به دسترس پژوهشگران قرار گرفته است. با توجه به این که این نامه داستان جالبی دارد، بایسته دانستیم در باره آن به تفصیل بنگاریم:

 

مدت ها کسی از این نامه چیزی نمی دانست. چون رونوشت آن در افغانستان موجود نبود و تنها یک نسخه از آن در بایگانی های زیرزمینی روسیه «زندانی» بود و حتا انگلیسی ها هم از چونی و چرایی آن آگاهی نداشتند، کار تاریخ دانان و پژوهشگران در باره آن به گمانه زنی کشیده بود. برای مثال، روانشاد غبار در ص. 522 جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ در زمینه نوشت که «...حکومت انگلیس با چنین بهانه یی برای بار اول در افغانستان هجوم نمود و گفت که امیر دوست محمد خان قبلا در سال 1836 مکتوبی به زار روس نوشته و به غرض استرداد پشاور استمداد نموده است. در حالی که امیر دوست محمد خان قطعا به زار روس نامه یی نفرستاده بود و اگر می فرستاد هم حق مسلم او بود.

 

وزارت خارجه روس نیز در اکتبر 1838 در جواب استفسار حکومت انگلیس ارسال چنین نامه سیاسی را از جانب امیر دوست محمد خان رد کرده بود. به همین جهت بود که فریر نوشت: در آسیا بسیار اسناد دروغی مورد استعمال قرار گرفته است و انگلیسی ها در هندوستان در مطیع ساختن راجه ها و نواب ها به چنین دستاویزها تمسک جسته اند.(قاضی عطا الله جلد دوم ص. 6)

 

به گونه یی که دیده می شود روانشاد غبار حتا فاکت فرستادن نامه از سوی دوست محمد خان را نمی پذیرفت.

 

روانشاد فرهنگ هم در ص. 235 قسمت اول جلد اول افغانستان در پنج قرن اخیر اگر چه فرستادن نامه را تایید می کند، مگر در باره قصد امیر دوست محمد خان از گسیل این نامه به گمانه زنی می پردازد: «دوست محمد خان که حاضر نبود به این سهولت از پشاور صرف نظر کند، با نامه یی به نام پادشاه ایران از او علیه سیک ها کمک خواست و این نامه را توسط شخصی به نام غلام حسین خان به تهران فرستاد. همچنان نامه یی عنوانی امپراتور روس تحریر و آن را توسط حسین علی نامی به سنت پترزبورگ ارسال نمود. مقصد او از ارسال این نامه ها غالبا این بود که انگلیسیان را از نزدیکی خود با ایران و روسیه تهدید و به وارد نمودن فشار بر رنجیت سنگ در مورد پشاور وادار نماید یا به عباره دیگر از نقشه های ایران و روس علیه هند به نفع خود بهره بگیرد

 

به هر رو، تا همین چندی پیش هم کسی در باره واقعیت این نامه چیزی نمی دانست. هر چند هم در بسیاری از کتاب ها به آن اشاره شده بود. برای مثال در ص. ص. 126- 128 کتاب روسیه و خاور در زمینه می خوانیم: «در سال های 20-40 سده نزدهم از سوی روسیه گام های استوار نظامی و دیپلماتیک برای پیشروی در اعماق آسیای میانه برداشته شد. همو در آن زمان امپراتوری روسیه برای نخستین بار توانست با افغانستان– دقیق تر با یکی از چهار سردار نشین آن- کابل تماس هایی برپا دارد. مبتکر این اقدام سیاسی نه روسیه، بل دوست محمدخان- حاکم کابل[1] و مربوطات آن بود که پسان ها نه تنها نفوذ خود را تحکیم بخشید، بل در اواخر زندگی کشور خود را (به استثنای منطقه پیشاور) از دیدگاه اقتصادی و نظامی- سیاسی متحد گردانید.

 

به سال 1834 دوست محمد خان (حاکم کابل) که در متصرفات خود از محبوبیت برخوردار بود، بر آن شد تا زمین های نیایی افغانی منطقه پیشاور را که به دست رنجیت سنیگ (رهبر دولت سیک در پنجاب) افتاده بود، واپس بگیرد. مگر این لشکرکشی که به شکل جنگ مقدس (جهاد) در برابر پیروان آیین سیکیسم (مذهب دارای ریشه هندویستی به میان آمده در سده شانزدهم) به راه انداخته شد؛ به ناکامی انجامید.

 

دوست محمد خان با عقب نشینی به کابل، اندیشه بازپسگیری پیشاور را از سر دور نمی کرد. برای رسیدن به این هدف، او تصمیم گرفت با گسیل نمایندگان خود به متصرفات بریتانیایی به یاری کشورهای نیرومند تکیه کند. با درک این موضوع که امید چنانی به یاری انگلیس نیست(رنجیت سینگ خود متکی به انگلیس بود)، دوست محمد خان فرستادگان ویژه خود را همچنان به ایران و روسیه دور دست فرستاد.

 

حاجی حسین علی(نماینده امیر کابل) که در ماه سپتامبر 1834 به لنگران- در مرز روسیه و ایران رسید، اعلام داشت که بر اوست تا با امپراتور در سان پتر بورگ دیدار نماید(نگاه شود به:«اتحاد شوروی و کشورهای خاور، روسیه و افغانستان»، ص. 39) مگر به دلیل این که پیام و نامه یی از امیر در دست نداشت، اختیارات و صلاحیت او تردید بر انگیز می نمود.

 

در باره رسیدن سفیر به امپراتور نیکلای یکم گزارش دادند. امپراتور به وزیر امور خارجه روسیه گراف (کُنت) ک. و. نِسلرود[2]رهنمود داد همه اطلاعات ممکنه را در باره افغانستان گرد بیاورد و اصولی را تدوین نماید که بایست در شالوده سیاست روسیه در این کشور گذاشته شود.

 

به هر رو، فیصله گردید تا:

1-    تا جای امکان، به گسترش تماس های بازرگانی – اقتصادی روسیه با «افغانستان» مساعدت گردد.

2-    با این «کشور» مناسبات سیاسی برپا و تلاش گردد تا پیوند های سیاسی با آن تحکیم یابد.

3-    با توجه به حساسیت سیاسی یی که انگلیسی ها در قبال همه کشورهای همسایه با هند تبارز می دهند، تماس ها با «افغانستان» پنهانی برپا شود.

 

حاجی حسین علی آن گاه ناگزیر نه به سان پتربورگ، بل به دنبال نامه های بایسته به کابل بازگشت و در ماه اپریل 1836به اورنبورگ آمد. فرستاده افغان همچنان نامه یی به همراه آورد از سوی رجل برجسته دولتی افغانستان- عبدالصمد خان که در آن به گونه فشرده اوضاع سیاسی پدید آمده در افغانستان و پیرامون آن بازتاب یافته بود.[3]

 

در پیام دوست محمد خان، برپایی مناسبات دیپلماتیک میان روسیه و امیر نشین کابل پیشنهاد می گردید. همچنان از امپراتور روسیه خواهش شده بود تا در مبارزه در برابر رنجیت سینگ و شجاع الملک (شاه پیشین افغان) که به پنجاب گریخته و با رهبر سیک ها متحد شده بود، کمک نماید. با توجه به آن که رنجیت سینگ در آن برهه در نقش متحد هند بریتانیایی برآمد داشت، بار انگلیسی ستیزانه این پیشنهاد آشکارا هویدا بود.

 

جنرال و. آ. پیروفسکی– استاندار نظامی اورنبورگ با ارزیابی پیام دوست محمد خان و تجزیه و تحلیل اطلاعات دست داشته دیگر در باره افغانستان به این نتیجه رسید که با تصرف افغانستان از سوی سیک ها دیگر امکان برپایی تماس های سودمند بازرگانی- اقتصادی روسیه با این کشور از دست می رود و همچنان به قدرت رسیدن دوباره شاه پیشین افغانستان (شاه شجاع) می تواند منجر به اطاعت وی از انگلیسی ها با تقویت نفوذ انگلیس در آسیای میانه و لرزان شدن پایه های بازرگانی روسیه در کشورهای منطقه و پویاشدن تلاش های انگلیس استوار بر شورانیدن این کشورها در برابر امپراتوری روسیه گردد.

 

پیروفسکی با پذیرایی از سفیر افغانی در سان پتربورگ؛ ارائه کمک به دوست محمد خان را به مقصد مبدل ساختن او هرگاه نه به متحد، دست کم به حاکمی دارای تمایلات حسنه نسبت به روسیه و نیز برای جلوگیری از خطر اشغال افغانستان از سوی سیک ها با پادشاه شدن دو باره شجاع الملک سودمند ارزیابی کرد. او توصیه نمود همه گام ها در این راستا باید پنهانی برداشته شود تا کدامین سوءظن را از سوی انگلیسی ها برنیانگیزد. برای همراهی او پیشنهاد کرد کپیتان گردان پیاده دهم اورنبورگ- ای. و. ویتکیویچ گماشته شود.

 

ویتکیویچ-لهستانی الاصل فرزند ناحیه ویلنیسک که به خاطر اشتراک در پویایی های زیر زمینی جامعه ناسیونالیستی لهستانی چونان سرباز عادی به دشت اورنبورگ گسیل شده بود، با آشنایی با چندین زبان اروپایی و فراگیری سریع زبان های پارسی و تاتاری، توجه گورنر را به خود جلب کرد که او را هر از چندگاهی برای انجام ماموریت های مسوولانه دارای بار دیپلماتیک و سیاسی می گماشت. ویتکیویچ گفتگوهایی را با خان های قزاق پیش برده بود و در درگیری های مسلحانه با دسته های کوچی که بر پاسگاه های مرزی روسی و مناطق نشیمنی یورش آوردند؛ اشتراک ورزیده بود که به پاس آن به او پسان ها لقب درباری اش برگردانده شده بود.

 

او به درجه افسری ارتقا داده شد و رتبه کپیتانی یافت. پسانتر ویتکیویچ به بخارا سیاحت کرد- جایی که پیروزمندانه وظایف خود را انجام داد و در بازگشت از ان جا به سمت آجودان(یاور) پیروفسکی گماشته شد.

 

ویتکیویچ و سفیر افغان برای این که نگرانی شبکه های اطلاعاتی انگلیس را که نه تنها در افغانستان، بل در خود روسیه با پویایی عمل می کردند، بر نیانگیزند؛ جداگانه به پتربورگ رفتند؛ آن هم این گونه که سفیر افغان را به نام سوداگر آسیایی (بدون یاداوری از نام کشور و خاستگاهش) جا زدند. «سوداگر آسیایی» (پس از یک ماه پس از رسیدن به پایتخت) از سوی ک. ک. رادوفینیکین- رییس دیپارتمنت آسیایی وزارت خارجه روسیه- پذیرفته شد که پیش از آن بارها در صلاحیت حاجی حسین علی با هراس از تحریکات انگلیس ابراز تردید نموده بود. هنگام گفتگوها ویتکیویچ نقش گزارنده و دبیر را بازی می کرد که مقارن با این زمان دیگر کار پر مسوولیتی را به دوش داشت.

 

در روند گفتگوها حاجی حسین علی به تفصیل پیرامون اوضاع سیاسی در افغانستان و در مرزهای آن روشنی افگند وهمچنان خواهش حاکم سردار نشین کابل را استوار بر ارائه کمک به او در صورت بروز پیچیدگی های ممکنه از سوی انگلیسی ها و دولت سیک در پنجاب سپرد.

 

در پایان همان سال، 1836 مساله افغانستان در نشست «کمیته آسیایی»- ارگان عالی دولت روسیه که به تدوین توصیه ها در زمینه مشی خاوری روسیه می پرداخت، بررسی گردید. در ساختار کمیته «وزیران وزارت های نظامی و انتظامی » همان عصر، رییس کل ارتش روسیه و نیز وزیران امور خارجه و دارایی و رییس دیپارتمنت آسیایی وزارت امور خارجه شامل بودند. کمیته آسیایی با بررسی همه جانبه اوضاع پدید آمده در افغانستان و پیرامون آن پیشنهاد ارائه شده در گذشته از سوی استاندار نظامی منطقه اورنبورگ را حمایت کرد.

 

کمیته به دلیل دوری افغانستاناز روسیه توصیه کرد به اتحاد سردار نشین های دور افتاده افغانی (کابل، قندهار و هرات) زیر سرپرستی و حمایت ایران[4] مساعدت گردد و کمک نماید میان ایران و این سردارنشین ها پیمانی بر ضد سیک( در واقع انگلیس) به امضاء برسد. این گونه، اقدامات روسیه به پندار آنان به افغانستان کمک می کرد تا در برابر گستره جویی ممکنه سیک ها با تلاش های استوار بر بازگردانیدن شاه پیشین افغانی- شجاع الملک (که سیک ها و انگلیسی ها از او پشتیبانی می کردند)، ایستادگی نماید.

 

با توجه به پیچیدگی مناسبات روسیه در آن بخش که ربط می گرفت به آسیای میانه، خاور نزدیک و میانه فیصله گردید تحقق این طرح را به دوش سفیر روسیه در ایران- کنت سیمونیچ بگذارند. در دسامبر1836 پروتکل نشست «کمیته آسیایی» که از سوی نیکلای یکم تایید گردیده بود، آغاز به پیاده شدن کرد.

 

به عنوان معیتی حاجی حسین علی در زمان بازگشت او به کابل کماکان همان ویتکیویچ پیشنهاد گردید که می بایست به دوست محمد خان حاکم سردار نشین کابل نامه امپراتور را با ابراز بهترین تمنیات او نسبت به افغانستان و همچنان اطمینان دهی به ارائه همکاری و دفاع بازرگانان افغانی یی که به روسیه می آمدند.

 

به حاجی حسین علی از خزانه روسیه همه هزینه سفر او پرداخت شد و برای حاکم کابل سرویس استاندارد هدایا که به گونه سنتی به حکومات کشورهای خاور نزدیک و میانه داده می شد، و مشتمل بود بر پوست ها، آیینه ها، پارچه های زرکار و نقره کارو ساعت های جیبی؛ فرستاده شد.

 

در دستور العمل سری یی که ویتکیویچ از وزیر امور خارجه روسیه کارل نسلرود به دست اورد، به ویتکیویچ  سفارش گردیده بود نه تنها نماینده افغانی را تا تهران همراهی کند و بکوشد با او به کابل برود، بل نیز این کشور دور افتاده از روسیه را تا جای امکان از نگاه اقتصادی، سیاسی و نظامی به گونه همه جانبه مطالعه (در واقع اکتشاف) کند و با نمایندگان بازرگانی افغانی در تماس شود و آن ها را به گسترش پیوندها با روسیه بر انگیزد. (برگرفته از اسناد کمیسیون آرشیوگرا     فی قفقاز، جلد 8، تفلیس، 1881، صص. 944-947).

 

از دیدگاه سیاسی وظیفه اصلی گذاشته شده در برابر او متقاعد ساختن دوست محمد خان به آشتی نمودن با حکام سردار نشین قندهار[5]  و به میزان معینی پذیرفتن سرپرستی ایران به عنوان یک د

ولت نیرومند تر بر کابل و قندهار بود.

 

در ماه مه 1837 ویتکیویچ همراه با سفیر افغانی از سان پتربورگ به راه افتادند. مگر سفیر افغانی در راه بیمار شد و ویتکیویچ با گذاشتن او در مسکواز راه تفلیس به پایتخت ایران رفت. در آن جا با رایزنی با سفیر روس- کنت سیمونیچ پیرامون وضعیت امر در افغانستان از شاه ایران هزینه سفر به دست آورد و با پشت سر گذاشتن شهرهای خاوری ایران در میانه های 1837 به شهر قندهار رسید.»

 

... به هر رو، من از مدت ها در اندیشه آن بودم تا این نامه را با شماری دیگر از اسناد روسی تازه افشا شده در باره افغانستان، پس از فروپاشی شوروی به دست بیاورم. بخت یارم بود که در 2004 در سفری که به مسکو برای اشتراک در سی و هفتمین کنگره جهانی خاورشناسان داشتم، در راس هیات افغانی قرار گرفته بودم. در آن هنگام من در کرسی رییس مرکز مطالعات استراتیژیک وزارت خارجه کار می کردم.

 

با بهره گیری از همین فرصت، به بهانه همکاری های دو جانبه با رییس مرکز اسناد و تاریخ وزارت خارجه روسیه دیدار و در ضمن از موزه اسناد تاریخ دیپلماسی روسیه که در ساختمان وزارت خارجه واقع است، بازدید نمودم. در این دیدار و بازدید جناب آقای داکتر زیوری هم با من بودند. هر چه بود، از رییس مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی خواهش کردیم تا رونوشت های یک رشته اسناد، مدارک، تصاویر و... افشاء شده را برای ما بدهد. او هم بی درنگ به یکی از کارمندانش رهنمود داد تا این خواهش ما را برآورده سازد. هر چه بود، هر یک، پرونده بزرگی از اسناد ارزشمند را گرفتیم.

 

همچنین هماهنگ شد تا مجموعه یی از این اسناد در یکی از تالارهای کاخ استور در وزارت خارجه در کابل به نمایش گذاشته شود که چنین هم شد. به هر رو، کنون یک رونوشت از نامه در دسترس من، یک رونوشت هم در اختیار داکتر زیوری و یک رونوشت هم در آرشیف وزارت خارجه در کابل هست.  

 

امسال در سفری که به تهران داشتم، یک رونوشت از این اسناد را برای موزه وزارت خارجه ایران و یک رونوشت را هم برای موزه کتابخانه مجلس ایران هدیه دام.

 

...و اینک متن نامه یی که بیش از یک سده و نیم در بایگانی های روسیه زندانی بود:

 

 

بسم الله خیر الاسمآ

حضرت امپراطور اعظم حفظ الله الملک الاکرم

 

تا کوکب نیر اعظم با امر و اراده خالق اکرم مربع نشین چرخ چهارم و نوربخش عرصه نیلگون طارم است همواره اریکه عظمت و شوکت و جهانداری و سده سنیه ابهت و حشمت و شهریاری بوجود مهر نمودجان آسودشهنشاه جم جاه انجم سپاه جمشیدنظر کیخسروسریر زمان دارانشان سلطان البرین و خاقان البحرین جمشید تهمتن تن کیسخرو و سام آمین اسکندر کسری وش داری فریدون فر خورشید فلک هیبت گردون قضا فرمان نیسان سخاباران دریای جهان لنکر السطان ابن سلطان و الخاقان ابن الخاقان شهنشاه معظم ............منور و مزین بوده اعلی نشین سریر شاهنشاهی و صدر کزین اریکه صاحب کلاهی باشند بعد از بزم آرایی ایوان موالفت و وداد وپس از انجمن برایی شبستان مودت و اتحاد مشهود رای جهان ارای خورشید ابخلا آنکه چون فیمابین دودمان این محبت نشان و سلسله سدوزایی مخالفت و مخاصمت کلی و عناد جبلی واقع و سرکار عظمت مدار انگلیس بهادر در پرداخت حال شجاع الملک سدوزایی مایل و رنجیت سنکه که والی ملک پنجاب است و بسرکار انگلیس بهادر که مملکت هندوستان در قبضه تصرف آنها است قرب جوار داردطریقه آمیزش با یکدیکر مربوط و پرورش مخالفان این دولت را مضبوط دارند و این بنده درکاه الله با سامانه و جمعیتی که بفرمان قادر مستعان مترتب شده است باکروه سکان مقابل و معارض چون آن دولت کردون رفعت را با دولت بهیه قاجاریه اتحاد کامل حاصل است هرکاه در پرداخت امور مملکت افغان و انتظام سلسله این دودمان نیز توجه شاهانه مصروف فرمایند اباّ غبحداّ و نسلاّ بعد نسل این طبقه را که از توفیقات پادشاه بی همتا که قریب بیست لک خانه می باشند مرهون وممنون خواهند ساختاز مکارم اخلاق شریف و مراسم افکار لطیف متوقع چنان است که این سلسله جلیله را بقرار دودمان عظیم الشان دولت کردون رفعت قاجاریه متصل بدولت فلک مرتبت خود سازند انشاالله تعالی هرکاه ازانجانب تقویت رسانی باشد از سلسله افغان متعلقه نیازمند بسا امورات و مطالبات شاهانه خواهدشد فقط

 

مهر: امیر دوست محمد غازی  ? 1250

 

 در این نامه چند نکته شایان توجه است:

1-    متن نمونه تمام عیار نگارش و نوشتار آن برهه کشور است و از دیدگاه تاریخ ادبیات اهمیت بسیار دارد.

2-    از روی نامه می توان چنین نتیجه گرفت که نام افغانستان در آن هنگام یعنی در 1936 هنوز رسمیت نداشته است. از این رو دوست محمد خان متصرفات خود را مملکت افغان می خوانده است. چیزی که در فرنگستان به نام سلطنت کابل (د کینگ دم آف کابل) شهرت داشته است  و در روسیه به نام سردار نشین کابل (کابلسکایا کنیاژستوا) و این بیخی طبیعی هم است زیرا در آن هنگام دوست محمد خان تنها بر ولایت کابل و پیرامون آن تسلط داشته است. در حالی که در آن برهه در قندهار سرداران قندهاری و در هرات کامران سدوزایی و وزیر یار محمد خان الکوزایی و در هزارستان میرهای هزاره و بدخشان و ترکستان هم میرهای بدخشان و میرهای ازبیک فرمان می راندند و هنوز کشوری به نام افغانستان در چهارچوی مرزهای کنونی شکل نگرفته بود.

3-    چیزی که از دیدگاه سیاسی بسیار مهم است و موجب آن گردیده بود که روس ها آن را در لفافه محرمیت و راز بپیچند و از دی انگلیسی ها پنهان بدارند؛ این است که دوست محمد خان می نویسد که «متوقع چنان است که این سلسله جلیله را بقرار دودمان عظیم الشان دولت کردون رفعت قاجاریه متصل بدولت فلک مرتبت خود سازند انشاالله تعالی». یعنی در واقع از امپراتور روسیه تقاضا کرده بود تا کشورش را بگیرد و به دولت فلک مرتبت خود متصل بسازد.


 

[1] . امپراتوری درانی در 1818 از هم گسیخت و به چند سردار نشین کوچک تقسیم گردید. در آغاز دوست محمد خان به نام حاکم کابل فرمان می راند. مگر، پس از افتادن پیشاور به دست سیک ها، مردم کابل برخروشیدند و دوست محمد خان حاکم خود را به خاطر آن به عنوان امیر بر داشتند تا اعلام جهاد روا گردد. از همین رو است که دوست محمد خان پس از اعلام جهاد در برابر سیک ها برای بازپسگیری پیشاور به نام امیر دوست محمد خان معروف گردید-گ.

[2] . گراف (کنت) کارل نسلرود(1780-1862) وزیر خارجه روسیه از 1816 تا 1856 خدمت را از 1801 با کار در هیات روسیه در برلین آغاز کرد. از 1856 عضو شورای دولتی روسیه بود. او با روحیه ستایش از مطلق گرایی پروس پرورش یافته و شاگرد و هوادار مترنیخ بود. همکاری با دولت های اتریش و پروس را استوار ترین تضمین در برابر خطر انقلاب می دانست و در همه پویایی خود از این اندیشه پیروی می کرد.

 به خاطر تحکیم و در آتیه به خاطر بازآرایی دو باره « اتحاد مقدس» بارها منافع روسیه را با عقب نشینی در برابر اتریش و انگلیس در «مساله خاور» قربانی کرد. مگر سنجش های او در همکاری با اتریش و پروس و همچنان تضاد میان انگلیس و فرانسه با شکست رو به رو شد که در نتیجه در آستانه جنگ کریما(1853-1856) روسیه در عرصه بین المللی تجرید گردید. نسلرود پس از این جنگ برکنار و بازنشسته شد (برگرفته از دایره المعارف( دانشنامه) کبیر روسیه).

[3] . این نامه تا کنون به دست نیامده است.

[4] . در واقع، روسیه این گونه طرح ایجاد کنفدراسیون ایران و سردارنشین های افغانی را ریخته بود که هم از سوی سرداران قندهاری و هم از سوی امیر دوست محمدخان پذیرفته شده بود. مگر بنا به کارشکنی های انگلیس و لغزش های ایران از پیاده شدن آن جلوگیری گردید.-گ.

[5] . منظور از برادران قندهای دوست محمد خان- کهندل خان، مهر دل خان و پردل خان معروف به سرداران قندهاری است.-گ.

 

 


بالا
 
بازگشت