ظهور پیامبران جدید ( قلابی )

1_

راوی روایت میکند که در زمان شاه عباس صفوی مردی دعوای پیامبری میکرد . جاسوسان دربار این خبر را به شاه رسانیدند . شاه , پیامبر مذکور را احضار کرده و گفت: شنیدم که دعوای پیامبری داری ؟ پیامبر ( کاذب) جواب داد : آری , من پیامبرم . شاه فرمود آخرین پیامبر ما حضرت محمد (ص) میباشد و تو چگونه پیامبری ؟ ثابت کن که پیامبری و معجزه بنما .  پیامبر مذکور از شاه مهلت خواست تا پیامبری خود را ثابت سازد.  شاه بجواب گفت اگر ثابت نشود مرگ در قبال دارد . پیامبر مذکور یک هفته مهلت خواست و شاه صواب دید .

پیامبر که در حدود دو و یا سه هزار پیرو داشت همه را جمع نموده و مشکل را با ایشان مطرح ساخت و فرمان داد که در آخرین روز مهلت در محضر شاه با پوشیدن لباسهای مخصوص به دو دسته تقسیم شوند , کسانیکه بطرف راست قرار میگیرند با بلند کردن دست راست من آ واز گاو را بکشند و به اصطلاح بوغ بزنند و کسانیکه بطرف چپ قرار میگیرند وقتی دست چپم را بالا کردم آواز الاغ را بکشندو به اصطلاح نعره سر دهند .همه قبول کردند و روز موعود فرا رسید . شاه بر مسند تکیه زد و میدان هم خالی , تا اینکه پیروان پیامبر با تغیر لباس حاضر و به دو دسته تقسیم شده  صف آرایی کردند . درین موقع پیامبرکاذب نزد شاه حاضر شده گفت : اکنون معجزه میکنم و پیامبری ام را بشما به اثبات میرسانم . شاه فرمود : عمل کن . پیامبر پیش آمد و در مقابل پیروانش ایستاد شد , ابتدا دست راست بلند کرد و پیروانیکه به طرف راست قرار داشتند آواز گاو کشیدند و به اصطلاح به بوغ زدن آغازیدند  و بعد پیامبر دست چپ را بالا برد پیروان طرف چپ آواز الاغ را یعنی به نعره کشیدن پرداختند, درین هنگام پیامبر مذکور به شاه نزدیک شده ودر گوش شاه آهسته گفت : شاها : من از شما اطاعت میکنم و از جمله نوکران شاه میباشم و اینکه دعوای پیامبری نموده ام , من پیامبر حقیقی نیستم ولی پیامبر همین گاوان و خران هستم .

این روش را در وطن ما ابتدا دو خاندان پیشه کردند ومقام خوب بدست آوردند که حتی سبب سقوط دولت امان اله خان شدند و تا امروز به دربار افغانستان حضور دارند و دیگران دیدند که  روش مذکور سبب مقام وجاه و جلال میگردد, نیز دست به این عمل زده وعده ای را به پیروی از ایشان همراه ساختند تا هر دستوری بدهند , پیروان اطاعت نمایند . چون به مراد رسیدند  ,به دربار راه یافتند و اطراف ریس جمهور را پر ساختند , هروقتیکه که ریس جمهور می خواست دست به ابتکاری بزند اگر این ابتکار به منافع شان تج میکرد آنها بشکل اخطاریه ای با اشاره ای دست به ریس جمهور هوشدار میدهند و ریس جمهور نیز عقب نشینی را اختیار میکند ولی عده ای دیگری پا رافرا تر گذاشته و چون غندل کله می جنبانند که مواد زهری نیز دارند در حدیکه سبب هلاکت میگردند .ریس جمهور تا کنون مصروف کنار آوردن آنها میباشد که نتیجه ندارد .

2 _ مردی را مار گزید و نا پدید شد . مرد نفهمید که کدام خزنده ای اورا گزیده باشد و بعد از دقیقه ای از شدت درد به فغان آمد , مردم جمع شده و سبب را جویا شدند ؟ مرد بجواب گفت : خزنده ای او را گزیده است . مردم فریاد بر آوردند که چه کسی او را گزیده است ؟ بعد از دقایقی چلپاسه ها (مارمولک ها ) از زیر سنگها سر بالا کرده و بیک آواز گفتند ما مار ها او را گزیدیم .

اکنون قوماندانهای نامنهاد که در انتخابات پارلمانی رای نیاوردند و به ریس جمهور اخطار میدهند که اگر در پارلمان راه نیابند آنها رژیم را سقوط خواهند داد .

ایشان نمیدانند که ریس جمهور خود یک مار گیر ( چلپاسه گیر ) است و در کارش نیز موفق بوده است , اگر این مارها ( چلپاسه ها ) را جاگزین کسانی را که به تور آورده است بسازد مشکل حل نمیشود زیرا کسانیکه خارج میشوند نیز ادعای بالمثل میکنند و حال ما منتظر مهارت مار گیر هستیم که شاید تعداد چوکی هارا در پارلمان ازدیاد بخشد ویا برایشان تور جدیدی هموارسازد .

فردوسی میگوید :

زشیر شتر, خوردن سوسمار      عرب را بجای رسیده است کار

که تاج کیان را کند آرزو         تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

شعری به لهجه ای هزارگی

تو کی در عمر خود چاقو نداشتی      چطور شده که سیلاوه خریدی

27-09-2011

محمد داود ( ندرت ) 

 

 


بالا
 
بازگشت