سیدموسی عثمان هستی

 

یک بام ودوهوا

«چیزی عیان است نیست حاجت به بیان»

نه کفرملامت است،نه اسلام ودیگرادیان

عثمان ملامت است باکفردرسوختن قرآن

ازاین نوده پیوندکن شفتالوگیرددرزمستان

"شاعربیترازو"

این چندین بار است که بنام سوختاندن قرآن  دها انسان ملت مسلمان افغانستان به تحریک طالب ومجاهدین کشته می شوند با خود گفتم گرچه به خانه زنبور سنگ زدن درست نیست بازهم وجدانم مرا آرام نماند که راجع به سر وصدایکه چندروز بلند شده چیزی نوشته نکنم این نوشته حکایت از یک بام ودوهوا است.

درحالیکه ملت ما می داندکسانیکه قرآن امروزسوختانده اند ، دیروز به مجاهد وطالب دستور قرآن سوختاندن داده اند.

 قرآن سوختاندن بادر جرم وگناه است وقرآن سوختاندن مزدوارنه جرم است گناه ونه جنایت است. طالب مزدور وحزب اسلامی صدها جلد قرآن در بم گذاری داخل مسجد وحسینه ها می سوزانندنزد ملت ما جرم نیست

 وقتی توهین وجرم سوختاندن قرآن است که مجاهد وطالب به این ملت دستور بدهد.

وقتیکه خودرهبران ما بخاطر سیاست قرآن سوزی دستورازدشمنان دین می گیرندوبخاطریکه وهابی ها وعلمای پاکستان قرآن سوختاندن جرم گناه نمی دانندواز قرآن سوزی نمی ترسند خودشان وباداران شان از سیاست قرآن سوزی کار می گیرند وسوختاندن قرآن در بین مسلمانان عقب مانده به یک سیاست استفاده جويی تبدیل شده وسروصدای قرآن سوزی رابخاطربدنامی اسلام به راه می اندازندد. ین وسیاست را در دولت داری یکجا می کنند یکجا شدن سیاست ودین بربادی یک ملت است این شما واین سیاست یک بام دوهوا ، از آغاز جهاد تا امروز!

هرچارطرف بام باز است نه دروازه دارد نه دیوار

خشوی مهربان وخوشوی ظالم هردویک بنام خشواست

دریک فضا ویک بام از یک هوا دو تعبیر

ولی کس حق ندارد که تعبیرخشوی هواشناس رابی منطق فکرکنند

حرف خانم پسربخاطر احترام مادری منطقی نزدشوهرنبوده وقابل قبول نیست

توصيه محبت آمیزخوشو به دختر ودامادسبب سخت زنی ودیرکشی

شکایت خانم پسر به ملای مسجد از دست خشو

قضاوت ملا تو هم راست می گویی وخوشوی شما هم راست می گوید

ملامت نه تو هستی نه خوشوی تو است

ملامت فرهنگ وکلچرونادانی است حلوای نرم پخته کنید صبح به من در مسجد بیاورید خداوند دوست ندارداختلاف بین مسلمانان رامن بعد از خوردن حلوا دعا درحق شمامی کنم که محبت خداونددر بین شما قایم کند وخانه شیطان خراب شود

خانم پسر ملا صاحب من فردا به شمادو مشقاب حلوا پخته می کنم بشرطی گفتی خانه شیطان خراب من هم فهمیدم که مقصد شما از شیطانت خوشوی من است اگرواضیح از آن نام ببرید که همین مشکل یک بام ودو هوا بین من وخشوی من حل شود

داستان یک بام ودوهوا را همه در وطن ما افغانستان عزیز شنیده لازم نیست که من تکرار کنم  وهم مثال و"لوکانه دوتاوان" را هم مردم شنیده

کسی بیل ملا را قرض گرفته بود فردا نزد ملا  برادرخودرافرستاد گفت ملا صاحب اگر کسی به کسی بیل خودرا طورامانت داده باشد بیل گم شود وپول هم نداشته باشد که تاوان به صاحب بیل بدهد چطور کند

ملا گفت خدامخالف ظلم است وقیکه پول نداشته باشد صاحب بیل صبر کند خداوندبه صابرین ده قصروصدزن مقبول در بهشت به او می دهد

مرد گفت ملا صاحب برادرمن بیل شمارا برده بود کسی آن بیل از اودوزدی کرده

گفت بگذارکه من کتاب ببینم که در قسمت علمای دین چه گفته برو فردا بیا فردا مرد آمدگفت برادرم که پول ندارد خیلی از گم شدن بیل شما ناراحت  می باشد درکتاب چه نوشته بود

ملا گفت آن قدر دین سخت نگرفته تنها گفته " ولوکانه دوتاوان" گفت شما ملا صاحب منطق خوشو را بکار می برید ملا گفت منطق خوشو چیست مرد گفت همان یک بام ودوهوا

فردا ملا رفت در مسجد گفت اومردم هرچه که علمای دین بشما می گوید قبول کنید سرکشی نکنید واگر سرکشی کنید مرتد هستید

فراد مرد بیلی را بهتر از بیل ملا خرید به ملا آورد گفت ملا صاحب پدرمن به من گفته بود که از خدا نترس از فتوا ملا بترس وهم گفته بود که فتوی ملا به آدم احمق دوای مستی است وحرفای ملا سراسیمگی وآن حرفی که در کلمات عربی پیچیده باشد

 این رهبران جهادی با طالبان کرام هم ملاهستند وهم خشو

بیاد دارم دروقت جهاددریکی ازقریه ها با روس هادرجنگ بودیم دوراکت در یک مسجد اصابت کردیکی راکت دولت حزب دموکراتیک خلق بود ودیگرراکت ما بود که به مسجد اصابت کرده بود

جنگ فروکش کردمن در قله کوه با چند نفردرسنگرمانده بودم منتظر بودیم که تاریکی شب شود پاین شویم اگر در روشنی پاین می شدیم دشمن مارا مورد هدف قرارمی داد تا اینکه من وپهلون احمدجان روان شاد ازکوه پاین شدیم مردم مسجد نزد کفایت الله که کارهای ولسوالی را می کردآمده بودندگفته بودند که حکومت اگرکافراست شما مسلمان هستید تمام کتاب های دینی بشمول قرآن درگرفته است. کفایت الله که دیده بود مردم عصبانی هستند. جريان را  به احمدشاه مسعود گفته بود. مسعود  فهمید که مردم خفه اند که چرا در مسجد هم راکت کور ما خورده و هم راکت کور حکومت حزب دموکراتیک خلق . وی گفت برويد فلان مولوی صاحب پیدا کنيد وبه آن بگوئيد که بجز اينکه شمااین سرو صدا را خاموش کنید کس دیگر خاموش کرده نمی تواند.

احمدشاه مسعود با عجله نزد مولوی رفته بودجریان به  مولوی گفته بود  مولوی گفته بود این مردم دیوانه است روزانه صدا مکتب توسط مجاهدین سوختانده می شود هزاران کتاب دینی با قرآن می سوزد صدای خود را نمی کشند امروز که در مسجد کدام قرآن بوده یا نبوده سرو صدا کشیده اند

احمدشاه مسعود گفته مردم بی عقل است وگرنه حرف شما درست است روزانه صداها مکتب توسط مجاهدین خصوصاً توسط حزب اسلامی سوختانده می شوددر بین آن کتاب ها صدها قرآن است وهم علمای پاکستانی بخاطریکه حضرت عثمان(رص) بعدازجمع آوری قرآن نسخه های اضافی راسوختانده نزد علمای پاکستانی واعراب وهابی سوختاندن قران نه گناه است نه جرم ونه جنایت.

چون مردم مطالعه شرعی وعقل  ندارند راکت مجاهدین که سهواً خورده وقرآن درگرفته توهین به اسلام است. مولوی صاحب این یک بام ودو هوا نیست؟ وهم بعد از سوختاندن مکاتب توسط مجاهدین  چیزی که بعد از سوخته باقی می ماندخود همین مردم می برند ومی بینند که در بین کتاب های سوخته صدها تفسیر وقرآن است میگویند اگراز دولت تیل بدست تان رسید چیزی نبود به دامن خود ببرید.

احمدشاه مسعود به مولوی می گوید مولوی صاحب دنبال این حرفها نگرد ،عجله کن که برویم درکميته . ازمنطق یک بام دوهواکاربگیرید مجاهدین را از شرح این ملت جاهل خلاص کنید. مولوی می گوید مسعود آغا این مجاهدین هم ملامت هستند هم نیستند مسعود فکر می کند که خاطرراکت مجاهدین که به مسجد اصابت کرده مولوی گله مند است احمدشاه مسعود گفت مولوی صاحب در جنگ حلوا بخش نمی شود ما هم از پشت کوه ها می زنیم وآنها هم از مخفی گاه ها خودمی زنند کس نمی داند که مسجد کجاست ،قریه کجاست ،خانه کجاست ،مردم کجاست ،حیوانات درکجاست.

مولوی می گوید من مقصدم از زدن شما وحکومت نیست مقصد من از بی عدالتی شما بود. شش روز قبل شما مال سه موتر را پایين کردید به من از سه موترتنهایک توپ تکه دادید. احمدشاه مسعود می گوید مولوی صاحب دنبال گذشته نگردید بنده از سهو وخطا دور نیست این یکهزارافغانی را بگیرید وازمال های غنیمت هم بشما می دهم. برای کسی چیزی نگوید. مولوی خوشحال می شود وقتیکه در کميته مجاهدین می رسد مردم دور مولوی را می گیرند میگویند مولوی صاحب هردو طرف مسجد را زده یک دانه قرآن سوخته است.

مولوی مردم را می گوید که خاموش بنشینید

از کفایت الله پرسان می کند که راکت شما به فلان مسجد اصابت کرده است. کفایت الله که مرد صادق بود می گوید مولوی صاحب این مسجد درمسیرراکت های ما ودر مسیر راکت های کمونستان قرارداشت وکمونستان  بی خدا برسرما حمله کردند مادفاع از خود کردیم

مولوی می گوید او مردم ما مسلمان هستیم حق باید بگویم مجاهدین مجبور بودند که از خود دفاع کنند چون کمونستان اول حمله کرده اند وسبب فتنه جنگ شده اند خداوند بخاطر سوختاندن قرآن جزای کمونستان را در روز آخرت می دهد وبه ما مسلمانان ومجاهدین پاداش جنت می دهد دنیا در گذر است باید ما بخود ثواب کمایی کنیم صبر در اسلام یک نعمت خداوندی است باید این نعمت ما از دست ندیم سر مجاهدین کرام شکربکشیم که اینها هم میوه های خدایی هستند که خدا بما لطف کرده تا وطن ما از دست کمونستان نجات پیداکنند یک حکومت اسلامی تحت پرچم قرآن در مملکت ما نظام دولت اسلامی را در دست بگیرد که امیر اسلامی در رآس ان حکومت قرارداشته باشد

یک دلقک که در بین مجاهدین ومردم است ازجای خود بلند می شود و ميگويد : نعره تکبیر ! الله اگبر!

بعدامیگوید  خدا علمای دین را از ما نگیردکه قوت دل مجاهدین ومردم هستند. چه خوب گپ های خوب دینی ومنطقی زدی خدا شمارا اجر بدهد.

آری روزانه صدها قرآن بخاطر فرسوده شدن وپاره شدن قران توسط علمای پاکستانی  سوختانده می شود وروایت می دهند که حضرت عثمان رض صدها پاره قرآن بعد ازجمع آوری قرآن سوختاندمجاهدین ما که راکت سر کمونستان فیر کرده وسهواً خورده گناه ندارد ومجاهدین کرام بخاطر مردم ، قرآن ، خانه وحیوانات نمی توانند سر دشمن فیر نکنند هرکی که سهواً توسط راکت مجاهدین کشته می شود شهید است وهم هرکسی که توسط راکت کمونستان کشته می شودشهید است من از خدا میخواهم که شهادت نصیب من شود. نعره تکبیر الله اگبر

 (أ- قرآن در زمان خود پیامبر (ص) و با نظارت آن حضرت و در پرتو هدایت الاهى جمع آورى شده، هر چند خود حضرت رسول (ص) شخصاً قرآن را ننوشته، یا جمع ‏آورى آیات را انجام نداده است.[۱]

ب- قرآن بعد از رحلت پیامبر (ص) توسط برخى صحابه، جمع آورى و تدوین شده است.[۲] برخی معتقدند که جمع آوری قرآن در سه مرحله انجام شده است:

۱٫ مرحله نظم و چینش آیه ها در کنار هم که شکل سوره ها را پدید آورد. این کار در زمان خود پیامبر (ص) و به دستور حضرت بوده و جای هر آیه را خود حضرت مشخص می نمودند.

۲٫ جمع کردن مصحف ها و صفحات جدا جدا و یکی کردن آنها و در جلد قرار دادن آن که در زمان ابوبکر انجام شد.

۳٫ جمع آوری تمام قرآن هایی که توسط کاتبان وحی نوشته شده بود و یکی کردن آنها برای جلوگیری از اختلاف قرائات که در زمان عثمان انجام شد.[۳]

بسیارى از علماى شیعه، به ویژه متأخرین و محققان معاصر، معتقدند که قرآن در زمان پیامبر (ص) و با نظارت ایشان جمع آورى شده است،[۴]

امّا بسیارى از اهل سنت گفتند قرآن بعد از رحلت پیامبر (ص) توسط برخى صحابه، جمع آورى و تدوین شده است و مستشرقین نیز معمولاً همین نظر را پذیرفته اند.

چنان که روشن است، بنابر نظر اوّل، جمع کل قرآن به خداوند مستند بوده و پیدایش سوره ها و ترتیب آنها نیز در پرتو وحى الاهى بوده است؛ زیرا رسول اسلام (ص) طبق آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»[۵] هر چه مى‏فرمود، به خصوص در امور دینى، با راهنمایى وحى بوده است.

کسانى که رأى دوم را پذیرفته‏اند، نه تنها نخواهند توانست الاهى بودن پیدایش سوره ها و ترتیب آنها را اثبات کنند، بلکه در واقع آن را نفى کرده و ذوق و سلیقه شخصى اصحاب را در این مسئله دخیل مى‏دانند.

توضیحی در بارۀ دیدگاه اول:

قرآن در زمان خود پیامبر (ص) و با نظارت آن حضرت و در پرتو هدایت الاهى جمع آورى شده، هر چند خود حضرت رسول (ص) شخصاً قرآن را ننوشته، یا جمع آورى آیات را انجام نداده است.[۶]

برای اثبات این قول دلایلی ذکر شده است که در ذیل به آن اشاره می کنیم:

۱٫ در مقدمه مجمع البیان، فن خامس، از سید مرتضى علم الهدى (ره) نقل مى کند که: قرآن در زمان رسول خدا (ص) به صورتى که امروز هست، تألیف شده بود. [۷]به دلیل این که: قرآن کریم در آن ایام، تعلیم مى شد و همه اش را حفظ مى کردند. و آن را به رسول خدا (ص) نشان مى دادند. و بر وى مى خواندند، و عده اى مانند عبدالله بن مسعود و ابى بن کعب و دیگران، آن را چندین بار بر پیغمبر اکرم خواندند.

۲٫ حاکم در مستدرک[۸] از زید بن ثابت نقل مى کند که مى گوید: «کنا عند رسول الله علیه و آله و سلم نؤلف القرآن من الرقاع»؛ «یعنى در نزد رسول خدا (ص) بودیم و قرآن را از رقعه ها جمع مى کردیم. علامه خوئى نیز آن را در البیان،[۹] از اتقان سیوطى و مستدرک نقل کرده است .

این سخن، صریح است در این که جمعى از کتاب وحى نزد آن حضرت گرد آمده و قرآن را – که در رقعه ها و پارچه ها بود – جمع و مرتب مى کرده اند. عبدالله بن عمر مى گوید: قرآن را جمع کردم و هر شب آن را مى خواندم. این خبر به آن حضرت رسید، فرمود: قرآن را در یک ماه بخوان[۱۰] این حدیث نیز دلالت به جمع شدن قرآن کریم در عصر آن حضرت دارد.

۳٫ شیعه و اهل سنت بالاتفاق نقل کرده اند که رسول خدا (ص) فرموده است: (لا صلوة الا بفاتحة الکتاب) مى دانیم که سوره حمد، اولین سوره نازل شده از قرآن نیست. پس فاتحة الکتاب بودن (حمد) در زبان رسول خدا (ص) نشان مى دهد که قرآن کریم در عصر آن حضرت جمع شده و (حمد) در اول آن قرار داده شده بود.

۴٫ در حدیث متواتر ثقلین ، نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: (انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى…) پس مشکل است که آن حضرت از (کتاب الله) یک چیز درهم و برهم و غیر مرتب را در نظر گرفته باشد. پس نظرش ‍ به کتاب تألیف یافته و مرتّب شده بوده است .

۵٫ در روایات آمده است: عده اى از صحابه، قرآن را در زمان رسول خدا (ص) جمع کردند که از آن جمله آنها، على بن ابیطالب (ع)  سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ثابت بن زید بن نعمان، ابى بن کعب و زید بن ثابت بوده اند. در تاریخ قرآن تألیف ابوعبدالله زنجانى بعد از نقل این سخن در این زمینه، چند روایت از بخارى و اتفان سیوطى و از بیهقى و مناقب خوارزمى، نقل کرده است. و اینها در البیان، تألیف آیة الله خوئى، فصل «جمع القرآن» نیز مشروحاً نقل شده است. ظهور این روایات، در جمع ترتیب و تدوین قرآن کریم است که قهراً زیر نظر آن حضرت بوده است.

۶٫ بالاتر از همه اینها این است که ائمه اهل بیت (ع) به این ترتیب، اعتراضى نکرده و آن را پذیرفته اند. اگر این تدوین و ترتیب در زمان رسول خدا (ص) و تحت نظر آن حضرت انجام نگرفته بود، ائمه معصومین (ع) آن را بازگو مى کردند. و لااقل مى فرمودند که: این قرآن همان است که نازل شده و لکن این ترتیب، بعد از آن حضرت بوده است .

وانگهى، اهتمام بى حد رسول خدا (ص) نسبت به قرآن، مانع از این بود که این کار را انجام ندهد و از دنیا برود.[۱۱]

یکی کردن مصاحف

در منابع تاریخی مواردی متعدد از وقوع اختلاف میان مسلمانان در قرائت قرآن گزارش شده و گفته‌اند که این اختلافات سبب گردید تا برای حل آن، بعضی به چاره جوئی بپردازند.[۱۲]

پیشنهاد یکی کردن قراءات مصاحف از سوی «حذیفه» بود، عثمان نیز بر ضرورت چنین اقدامی واقف گشته، از این رو صحابه را به مشورت فرا خواند و آنها همگی بر ضرورت چنین کاری، با همۀ دشواری های آن، نظر مثبت دادند. عثمان کمیته ای مرکب از چهار نفر تشکیل داد که عبارت بودند از: زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث و بعداً مجموع آنها به دوازده نفر رسید و به آنان دستور داد که چون قرآن به زبان قریش نازل شده است، آن را به زبان قریش بنویسند.

گروه یکی کردن قرآن ها در سال ۲۵ هجری تشکیل گردید و نخستین اقدام که از سوی گروه به دستور عثمان انجام گرفت جمع آوری تمام نوشته های قرآنی از اطراف و اکناف کشور پهناور اسلامی آن روز بود.

در این مرحله، قرآن های دیگر پس از جمع آوری و ارسال به مدینه، به دستور خلیفه سوم سوزانده و یا در آب جوش انداخته می‌شدند و به همین جهت عثمان را «حراق المصاحف» نامیده‌اند، آخرین مرحله، ارسال مصاحف استنساخ شده به مناطق و مراکز مهم بود، با ارسال این مصاحف با هر کدام یک قاری نیز از سوی خلیفه اعزام می‌گشت تا قرآن را بر مردم قرائت کند.[۱۳]

مورخان در شمار مصحف هایی که تهیه شده و به اطراف و اکناف بلاد اسلامی فرستاده شده است اختلاف دارند، «ابن ابی داود» آنها را شش جلد برشمرده که به مراکز اسلامی مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن فرستاده شد و یک جلد نیز در مدینه نگه داشتند که آن را «اُم» و یا «امام» می‌نامیدند، یعقوبی در تاریخ خود دو جلد دیگر به این تعداد اضافه کرده که به مصر و الجزیره فرستاده شده است. مصحف هایی که به مناطق مختلف فرستاده شده بود در مرکز منطقه حفظ ‌شده و از روی آن نسخه های دیگری نوشته ‌می‌شد تا در دسترس مردم قرار گیرد.[۱۴]

ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی بود که در مصحف کنونی وجود دارد و نیز با ترتیبی که در مصحف های صحابه در آن وقت به کار برده شده بود، به خصوص با مصحف «اُبی بن کعب» تطبیق می‌کرد. و به مقتضای خطی که در آن وقت بین مردم عرب رایج بود از هرگونه نقطه و علامت گذاری خالی بودند.[۱۵]

اجماع شیعه بر این عقیده است که آنچه امروز در دست ما است همان قرآن کامل و تمام بوده و مصحف عثمانی همان قرآنی است که هم اکنون در دست ما است و عاری از هرگونه تحریف است، گرچه قرآنی را که حضرت علی (ع) جمع نموده بود به ترتیب نزول سوره ها بوده، ولی چون همین قرآن فعلی را ائمه (ع) تأیید کرده اند نیازی نیست که ما بخواهیم دوباره آن را به ترتیب نزول چاپ کنیم، گرچه بدعت هم نباشد؛ زیرا بدعت عبارت است از: وارد کردن چیزی که در دین وجود ندارد و این کار حرام است. امامان شیعه هم به این مطلب اشاره دارند.

شخصی در حضور امام صادق (ع)، حرفی از قرآن را بر خلاف آنچه مردم قرائت می‌کردند قرائت کرد. امام (ع) به او فرمود: «دیگر این کلمه را به این نحو قرائت مکن و همان طور که همگان قرائت می‌کنند، تو نیز قرائت کن».[۱۶]

حضرت علی (ع) رأی موافق خود را با برنامه توحید مصاحف به طور اجمالی اظهار کرد. ابن ابی داود از سوید بن غفله روایت کرده که حضرت علی (ع) فرمود: “سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف هیچ عملی را انجام نداد، مگر این که با مشورت ما بود”.[۱۷]

و یا در روایت دیگر فرمود: “اگر امر مصحف ها به من نیز سپرده می‌شد، من همان می‌کردم که عثمان کرد”.[۱۸]

نتیجه این که: قرآنی که فعلا در دست ما است همان قرآنی است که در زمان عثمان جمع آوری شد و چون یک گروه و کمیته از قاریان و حافظان قرآن در این کار همکاری داشتند، و از طرفی مورد تأیید امامان ما هم قرار گرفته است، نمی توان گفت به سلیقه خود عثمان بوده تا توانسته باشد، آیات را جا به جا کند.

ترتیب نزول قرآن

در مورد ترتیب نزول قرآن، دیدگاه هایی وجود دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:[۱۹]

۱٫ آیات هر سوره در هنگام نزول به طور کامل نازل می شده، و تا سوره ای تمام نمی شده، سوره دیگر شروع نمی شده است.

۲٫ از هر سوره چند آیه نازل می شده است و به تدریج سوره ها کامل می شده است. سؤالی که در این فرض مطرح می شود این است که آیا جا سازی آیات در سور مختلف به فرمان پیامبر بوده است یا چنین عملی در زمان صحابه انجام شده است؟

بررسی نظریه اول:

سیوطی در “الاتقان” روایاتی را می آورد که نشان می دهد پیامبر و مسلمانان با شروع “بسم الله الرحمن الرحیم” متوجه می شوند که سوره قبل تمام شده و سوره جدیدی شروع شده است.[۲۰] این نقل به طور ضمنی نشان می دهد که در زمان پیامبر هر سوره به صورت کامل نازل می شده است. اما از آنجا که علماء اتفاق نظر دارند که: در ابتدای بعثت، فقط چند آیه از ابتدای سوره “علق” نازل شد.[۲۱] که گاهی آیه ای نازل می شد و پیامبر آن آیه را در سوره متناسب خودش قرار می داد.[۲۲] پس این فرض قابل اعتماد نیست.

بررسی نظریه دوم:

همان طور که در قسمت اول گذشت، آیات متعددی در تاریخ نام برده شده است که به دستور ایشان در سوره های مختلف جاسازی شده اند. هیچ آیه ای جابجا نشد و اصولا در چینش آیات دخالتی نداشتند. اگر چه برخی از سوره ها مانند فاتحه الکتاب” به طور کامل نازل شده است[۲۳]، ولی برخی از سوره ها، بخصوص سوره های بلند قرآن، به تدریج و احیانا در عرض هم (یعنی از هر سوره مقداری نازل می شده است و به تدریج سوره ها کامل می شدند.) نازل می شدند.

در این زمینه مرحوم طبرسی می گوید: “در ترتیب نزول، رعایت ترتیب سوره ها نظر به ابتدای هر سوره است، اگر سوره ای تا چند آیه نازل شود، و پیش از اتمام آن سوره، سوره دیگری به طور کامل نازل گردد و حتی چند سوره دیگر در این میان به صورت کامل نازل شود، آن گاه بقیه سوره اول نازل شود، در این حالت نیز اعتبار ترتیب ( و مکی و مدنی بودن سوره ها)، به نزول ابتداء هر سوره بر می گردد.”[۲۴]

پس چینش و جاسازی آیات در سور مختلف به دستور پیامبر (ص) بوده است.[۲۵]

پس در مورد ترتیب آیات تقریبا[۲۶] اتفاق نظر وجود دارد که، ترتیب آیات به دستور پیامبر و امر توقیفی است.[۲۷]

قرآن در زمان پیامبر، و به دستور ایشان، توسط بعضی از صحابه جمع آموری شد. این جمع، همان کتابت کلام وحی بود.[۲۸]

مصحف علی (ع):

علی (ع) بعد از وفات پیامبر شروع به جمع کردن قرآن کرد. از ویژ گی های این قرآن (مصحف) ترتیب دقیق آیات و سور بر طبق نزول بود.[۲۹] یعنی مکی پیش از مدنی آمده بود.[۳۰] اما این قرآن مورد قبول برخی از صحابه که داعیه خلافت داشتند، واقع نشد.[۳۱] و در نهایت قرآن فعلی مورد قبول علی (ع) قرار گرفت.[۳۲]

حرف آخر و نتیجه نهایی:

با توجه به مطالب گفته شده، چنین می توان نتیجه گرفت که:

۱-      آیات قرآن در نزول تدریجی خود گاه به صورت یک سوره کامل نازل می شده است و گاه چند آیه از یک سوره.

۲-      در نزول آیات قرآن، نزول عرضی بین آیات سوره های مختلف وجود داشته است.

۳-      کسانی از صحابه به دستور پیامبر- نه الزاما به ترتیب نزول- و با چینش ایشان، قرآن را جمع آوری می کردند.

۴-      چینش آیات به دستور پیامبر و توقیفی است.

۵-      جمع قرآن در زمان پیامبر (ص)، همان کتابت وحی بود.

اعتبار تدوین و جمع آوری قرآن

قبل از پرداختن به چگونگی اعتبار مطالب جمع آوری شده قاریان به اسم قرآن، نظریات مطرح شده در کتاب های علوم قرآنی را مورد بررسی قرار می دهیم.

۱٫ زید بن ثابت که مسئول جمع آوری قرآن شد می گوید: ابوبکر به من گفت: تو در دوران رسول خدا نوشتن وحى را به عهده داشتى. اینک جمع آورى قرآن را به عهده بگیر، من هم قبول کردم و قرآن را از لوح ها و کاغذها و تخته پاره ها و از سینه هاى مردم جمع آورى کردم تا این که دو آیه آخر سوره توبه را تنها در نزد ابى خزیمه انصارى پیدا نمودم و آن این بود: “لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ ….”.[۳۳]

۲٫ خارجه فرزند زید بن ثابت نقل مى‏کرد: از پدرم شنیدم که مى‏گفت: وقتى که مصحف را استنساخ مى‏کردیم آیه اى از سورۀ احزاب را که از خود رسول خدا شنیده بودم گم کردیم، پس از پى جویى در نزد خزیمة بن ثابت انصارى پیدا نمودیم، و به سورۀ احزاب ملحق کردیم که بدین گونه بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ …”.[۳۴]

۳٫ یحیى بن عبد الرحمان بن خطاب نقل مى‏کند: عمر بن خطاب تصمیم گرفت قرآن را جمع آورى کند، در میان مردم به پا خاست و گفت: هر کس چیزى از قرآن را از رسول خدا فرا گرفته است، بیاورد و مردم آیاتى را که در صحیفه ها و لوحه ها نوشته بودند آوردند، ولى عمر از کسى آیه اى را نمى‏پذیرفت، مگر آن چه را که دو نفر به قرآن بودنش شهادت دهند. بعد از عمر عثمان هم به مردم گفت: در پیش هر کس آیه و یا آیاتى از کتاب خدا وجود دارد، بیاورد، ولى او هم هیچ سخنى را قبول نمى‏کرد، مگر با شهادت دو نفر که قرآن بودن آن را امضا و تصدیق کنند. در آن هنگام خزیمة بن ثابت آمد و گفت: من با چشم خود دیدم که شما دو آیه از قرآن را کنار گذاشتید و آنها را ننوشتید. گفتند: آن دو آیه کدام است؟ گفت: من خودم از رسول خدا (ص) این دو آیه را فرا گرفته ام، آن‏گاه دو آیه آخر سوره توبه را خواند: “لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ …”. عثمان این دو آیه را که از خزیمه شنید گفت: من شهادت مى‏دهم که این دو آیه از طرف خدا نازل شده است، شما چه مصلحت مى‏دانید و این آیه را در کجاى قرآن قرار دهیم؟ خزیمه گفت: این دو آیه را به آخرین سوره اى که بر پیامبر نازل شده است، ملحق کنید! این بود که این دو آیه را به آخر سوره توبه ملحق ساختند و آن سوره را با همان دو آیه پایان دادند.[۳۵]

۴٫ عبید بن عمیر مى‏گوید: عمر هیچ آیه اى را در مصحف نمى‏نوشت، مگر این که دو نفر به قرآن بودن آن شهادت دهند. مردى از انصار این دو آیه: “لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ …” را آورد، عمر گفت: در باره آنها از تو شاهد نمى‏خواهم؛ زیرا اخلاق رسول خدا همان طور بوده که در این دو آیه آمده است.[۳۶]

۵٫ خزیمة بن ثابت چنین نقل مى‏کند که من آیه: “لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ …” را نزد عمر بن خطاب و زید بن ثابت آوردم. زید گفت: آیا کسى هست که براى تو شهادت دهد؟ گفتم: به خدا نمى‏دانم. عمر گفت: من در باره این آیه براى او شهادت مى‏دهم.[۳۷]

۶٫ زید بن ثابت مى‏گوید: هنگامى که مصحف ها را مى‏نوشتم، من یک آیه را که از رسول خدا (ص) شنیده بودم، در پیش کسى و یا در یاد داشتى پیدا نکردم، سپس آن را در پیش خزیمة بن ثابت یافتم و آن آیه این بود: “مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا …” و چون رسول خدا (ص) شهادت خزیمه را به جاى شهادت دو نفر مى‏پذیرفت و «ذو الشهادتین» نامیده مى‏شد، من هم شهادت وى را به تنهایى پذیرفتم و با شهادت او، آن آیه را نوشتم.[۳۸]

۷٫ ابن اشته از لیث بن سعید نقل مى‏کند: اول کسى که قرآن را جمع آورى کرد، ابوبکر و نویسنده‏اش هم زید بن ثابت بود. مردم آیاتى را که در نزدشان بود به پیش زید مى‏آوردند، ولى او نمى پذیرفت، مگر با شهادت دو نفر راست گو و مورد اعتماد و زید بن ثابت دو آیۀ آخر سورۀ برائت را پیدا نکرد، مگر در نزد خزیمه، اما شاهدى نبود که گفتار وى را تصدیق کند، با این حال ابوبکر دستور داد که آن را بنویسند؛ زیرا رسول خدا (ص) شهادت او را به جاى شهادت دو نفر مى‏پذیرفت و همان آیه نوشته شد، عمر نیز آیۀ رجم را آورد و چون شاهدى نداشت، نوشته نشد.[۳۹]

این بود روایاتى که در باره کیفیت و چگونگى جمع آورى قرآن در مورد آیات آخر سورۀ توبه نقل شده است.

با دقت در این روایات معلوم می شود که برخی تصریح دارند که این دو آیه را ابو خزیمه آورد، ولى روایات دیگر آورنده آن دو آیه را خزیمة بن ثابت می داند. ابن عبد البر در این مورد مى‏گوید: خزیمه و ابو خزیمه دو نفر هستند و هر یک شخص جدا گانه اى بوده است و در میان آنان کوچک ترین نسبت و قوم و خویشى هم وجود نداشته است.[۴۰]

در مورد قرآن بودن این دو آیه، روایت ها سه گروه اند: بنا به برخی، قرآن بودن این دو آیه به وسیله شهادت تنها یک نفر ثابت شده است، ولى در روایت دیگر شهادت عثمان نیز اضافه شده است و در دیگری شهادت عمر به شهادت نفر اول اضافه شده است.

نکته قابل توجه دیگر این است که مسلمانان در دو مسئله اتفاق نظر و اجماع دارند. یکى این که مى‏گویند: قرآن بودن هیچ سخنى ثابت نمى‏شود مگر از راه تواتر و نقل هاى پیاپى و یقین آور. دوم این که مى گویند: زیادتى به قرآن راه نیافته است، ولى روایات تدوین که مورد بحث ما است با این دو مسئلۀ اجماعى، تضاد و منافات دارد.

به عبارت دیگر؛ تمام مسلمانان براى اثبات قرآن بودن کلامى و سخنی، راهى به جز تواتر و نقل هاى فراوان و یقین آور نمى دانند، ولى روایات تدوین قرآن که نقل شد، دلالت مى‏کنند بر این که در موقع جمع آورى قرآن تنها مدرک و مرجعى که براى اثبات قرآن بودن سخنی، در اختیار بود و به وسیله آن، آیات قرآن از غیر آیات تشخیص داده مى‏شد، عبارت بود از شهادت دو نفر مسلمان و گاهى یک نفر که شهادت وى مطابق شهادت دو نفر باشد. لازمۀ این سخن این است که قرآن با خبر واحد نوشته شده است، نه از طریق تواتر! آیا واقعا یک نفر مسلمان مى‏تواند به این مطلب ملتزم باشد؟ یا چنین سخنى را بر زبان براند؟! ما نمى دانیم صحیح بودن این گونه روایت ها که به ثبوت قرآن به وسیلۀ خبر واحد و یا شهادت دو نفر و یا یک نفر شاهد دلالت دارند، با اجماع و عقیدۀ تمام مسلمانان به این که قرآن به جز تواتر از راه دیگر ثابت نمى شود، چگونه مى تواند توافق و سازش داشته باشد؟! آیا قطعى بودن این که قرآن باید از راه تواتر ثابت شود نه از راه خبر واحد و شهادت دو نفر، دلیل بر دروغ بودن تمام این روایات نیست؟[۴۱]

نظریۀ صحیح در تدوین قرآن‏

آنچه را که به صورت خلاصه در این مقال می توان گفت این است که نسبت دادن جمع آورى قرآن به خلفا و دوران بعد از پیامبر (ص) امرى است موهوم و پندارى است غلط و بى اساس که با قرآن، سنت، اجماع و عقل مخالف بوده و هست و طرفداران تحریف نمى توانند از این راه، نظریۀ غلط و بى اساس خویش را اثبات نمایند، بلکه قرآن در دوران خود پیامبر و به دستور و نظارت وى انجام گرفته است.

اگر بر فرض، قبول کنیم که قرآن در دوران خلافت خلیفه اول جمع آورى شده، کیفیت آن به شکلى که در این روایات آمده است، مسلماً دروغ است؛ زیرا جمع آورى قرآن بر پایۀ قطع و یقین استوار بود؛ یعنى آیات قرآن در اثر تواتر و نقل هاى فراوان و یقین آور در میان مسلمانان، معروف و شناخته شده بود و همان آیات قطعى و شناخته شده که در دل ها و سینه ها بود و مسلمانان با آنها انس و آشنایى داشتند، در قرآن آورده شده و در یک جا جمع آورى شد).

آرى، جاى تردید و شک نیست که عثمان در دوران خویش قرآن را جمع آورى کرده است، ولى نه به آن معنا که سوره ها و آیات قرآن را در یک مصحف تدوین کند، و از پراکندگى به صورت مجموعه واحد در بیاورد، بلکه بدین معنا که او تمام مسلمانان را در یک قرائت واحد جمع و متحد نمود و تمام قرآن هاى دیگر را که با آن قرائت مورد نظر موافق نبود، سوزاند و بدین وسیله مسلمانان را از هر گونه اختلاف قرائت نهى و منع نمود که آن را در اصطلاح «توحید المصاحف» مى‏نامند[۴۲]

برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه شود:

۱٫ البحر المحیط فی التفسیر، ابوحیان محمد ابن یوسف اندلسی، ج ‏۵، ص ۵۳۵٫

۲٫ البیان فی تفسیر القرآن، سید ابوالقاسم خوئی، ص ۲۴۰٫

۳٫  المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج ‏۱۲٫

اولین نسخه قرآن

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) عده ای از صحابه به جمع آوری قرآن پرداختند. از جمله: عبدالله بن مسعود، مقداد بن أسود و ابوموسی اشعری.[۴۳]

صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب کردن سوره های قرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند. برخی که خود از عهده این کار بر نمی آمدند، از دیگران می خواستند تا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سوره های قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند. به این ترتیب و با گسترش قلمرو حکومت اسلامی، تعداد مصحف ها رو به فزونی گذاشت.[۴۴]

جمع کنندگان مصحف ها متعدد بودند و در این جهت با یک دیگر رابطه ای نداشتند. و از نظر صلاحیّت و استعداد و توانایی انجام این کار یکسان نبودند. بنابراین، نسخه هرکدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و … با دیگری یکسان نبود. اختلاف در مصحف ها و قرائت ها، اختلاف میان مردم را ایجاد می کرد. دامنه اختلاف به آن جا رسید که حتّی در مرکز خلافت (مدینه)، معلمان قرآن، شاگردان خود را به صورت های مختلف تعلیم می دادند.

این اختلافات، زمینه تقاضای صحابه از عثمان را برای یکی کردن مصحف ها به وجود آورد. وی ابتدا گروهی متشکل از چهارتن، به نام های زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن حارث را مأمور این کار کرد. سپس به دلیل مخالفت برخی صحابه هشت تن دیگر را بر این جمع افزود. در این دوره ریاست املای آیات با صحابی بزرگ پیامبر «ابی بن کعب» بود. این گروه مصحف ها را از اطراف و نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی، جمع کرده و قرآنی را، از بین آنها فراهم آوردند و مصحف های دیگر به دستور عثمان، سوزانده یا در آب جوش انداخته شد.[۴۵]

امامان معصوم (ع) قرآن موجود را تأیید و تلاوت بر اساس آن را سفارش کرده اند؛ مثلاً حضرت علی (ع) رأی موافق خود را با این برنامه اظهار نمود. ابن ابی داوود از سوید بن غفله روایت کرده است که علی (ع) فرمود: “سوگند به خدا که عثمان درباره مصاحف (قرآن) هیچ عملی را انجام نداد، مگر این که با مشورت ما بود”.[۴۶]

در روایت دیگری آمده است که حضرت علی (ع) فرمود: “اگر امر مصحف ها به من نیز واگذار می شد، من همان می کردم که عثمان کرد”.[۴۷]

کمیتۀ یکسان کردن مصاحف از طرف عثمان در انجام مأموریت خود سه مرحله اساسی را طی کرد:

۱٫ جمع آوری منابع و مآخذ صحیح برای تهیۀ مصحف واحد و انتشار آن بین مسلمانان.

۲٫ مقابله مصحف های آماده شده با یک دیگر، به منظور حصول اطمینان نسبت به صحت و عدم وجود اختلاف بین آنها.

۳٫ جمع آوری مصحف ها و یا صحیفه هایی که قرآن در آنها ثبت شده بود از تمامی بلاد اسلامی و محو و نابود کردن آنها.[۴۸]

ولی این کمیته، در این مراحل سه گانه، دقت لازم را به کار نبرد و در انجام وظایف خود اندکی تساهل ورزید. به خصوص در مرحله دوم (مقابله مصاحف) که نیازمند دقّت و بررسی بیشتری بود.

در مرحله جمع آوری مصحف ها و محو آنها، عثمان به این نحو عمل کرد که افرادی را به بلاد مختلف فرستاد و مصحف ها و صحیفه هایی را که قرآن در آنها ثبت شده بود جمع آوری کرد و دستور داد آنها را بسوزانند.[۴۹]

در ابتدای امر عثمان تصور می کرد یکی کردن مصاحف کار آسانی است، لذا گروهی را برای انجام آن گرد آورد که شایستگی کافی نداشتند. سرانجام به گروهی دیگر متوسل شد که افراد لایق و با کفایتی چون «سیّد قرّا» و صحابی بزرگ «أبّی بن کعب» در میان آنان بود.[۵۰]

از طرف دیگر، عثمان به همه مسلمانان اعلام کرد که هر کس، هر قسمت از قرآن را که از پیامبر (ص) شنیده است، در اختیار کمیته بگذارد.[۵۱] بر اثر این اعلام، مردم الواح و استخوان ها و چوب هایی را که قرآن بر آن نوشته شده بود، آوردند.

مورّخان در شماره مصحف های تهیه شده یکسان که به اطراف بلاد اسلامی فرستاده شده است، اختلاف دارند. ابن ابی داود تعداد آن ها را شش نسخه می داند که هر یک به یکی از شش مرکز مهم اسلامی آن روز ارسال شد. این شش مرکز عبارتند از مکّه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن. وی اضافه می کند که علاوه بر این شش نسخه، یک نسخه نیز در مدینه نگه داشته شد که آن را به نام «امّ» یا «امام» می نامیدند.[۵۲]

پس، اولین نسخه قرآن به نام «أم»، طبق نظرات محققین که در زمان عثمان جمع آوری شد، در مدینه نگه داری شده است.

مصحفی که به هر منطقه ای فرستاده شده بود، در مرکز منطقه حفظ می شد و از روی آن، نسخه های دیگری استنساخ می شد تا در دسترس مردم قرار گیرد. و تنها قرائت این مصحف ها رسمیت داشت و هر نسخه و یا قرائت که با این مصحف های یکسان، مخالف بود، غیر رسمی و ممنوع شناخته می شد و استفاده از آنها موجب مجازات بود.[۵۳]

مصحف مدینه مرجع عمومی بود و اگر میان مصحف های فرستاده شده در بلاد دیگر، اختلافی پیدا می شد، برای رفع اختلاف و تصحیح آنها مصحف مدینه ملاک قرار می گرفت و مطابق با آن، مصحف های دیگر تصحیح می شد.[۵۴]


[۱]. نک: طالقانى، سید عبدالوهاب، علوم قرآن، ص ۸۳٫

[۲]. این نظر را اکثریت اهل سنت پذیرفته اند. جلالى نائینى، سید محمد رضا، تاریخ جمع قرآن کریم ، ص ۱۹ – ۵۱٫

[۳]. شاکرین، حمید رضا، قرآن شناسی، ص ۱۹، دفتر نشر معارف، چاپ هفتم ، ۱۳۸۶٫

[۴]. نک: طالقانى، سید عبدالوهاب، علوم قرآن، ص ۸۳؛ میلانى، سید على، التحقیق فى نفى التحریف عن القرآن الشریف، ص ۴۱ – ۴۲ و ص ۴۶؛ معرفت، محمد هادى، صیانة القرآن من التحریف، ص ۳۴٫

[۵]. و از سر هوس سخن نمى‏گوید. این سخن بجز وحیى که وحى مى‏شود نیست، نجم، ۲ – ۳٫

[۶]. ن.ک: طالقانى، سید عبدالوهاب، علوم قرآن، ص ۸۳٫

[۷]. ان القرآن کان على عهد رسول الله (صلى الله علیه و آله) مجموعاً مؤ لفاً على ما هو علیه الآن.

[۸]. مستدرک ، ج ۲، ص ۲۲۹، کتاب التفسیر.

[۹]. البیان ، ص ۲۶۹ – ۲۷۳٫

[۱۰]. جمعت القرآن فقرات به کل لیله فبلغ النبى (ص ) فقال اقراه فى شهر، البیان ، ص ۲۶۹ به نقل از الاتقان.

[۱۱]. نک: نگاهى به قرآن، سید على اکبر قرشى، مبحث ترکیب و ترتیب سوره های قرآن.

[۱۲]. جوان آراسته، حسین، درسنامه علوم قرآنی، ص ۱۹۸، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ سوم، سال ۱۳۷۸٫

[۱۳]. همان، ص ۲۰۳٫

[۱۴]. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن (آموزش علوم قرآن)، وکیلی، ابو محمد، ج ۱، ص ۴۲۵، انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۱،

[۱۵]. همان، ص ۴۳۳٫

[۱۶]. همان، ص ۴۱۶٫

[۱۷]. سیوطی، جلال الدین ، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۱۷۰، انتشارات عصریّه، چاپ بیروت، سال ۱۴۰۸هـ.

[۱۸]. ابن جزری، محمد ابن محمود، النشر فی القرائات العشر، ج ۱، ص ۸، انتشارات دارالکتب العلمیه، چاپ بیروت.

[۱۹] به سوال شماره ۷۱ (سایت اسلام کوئست: ۳۱۴) و ۱۶۲۵ (سایت اسلام کوئست: ۱۶۳۲) رجوع کنید.

[۲۰] ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) نمى دانست چه وقت سوره تمام مى شود تا آنکه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نازل گردد. و بزار اضافه کرده که وقتى بسم اللَّه نازل مى‏شد معلوم مى گشت که آن سوره خاتمه یافته و سوره دیگرى شروع شده است. المیزان، ج۱۲،ص۱۸۶٫

[۲۱] معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی،ص۷۶٫ موسسه التمهید، قم ، ۱۳۷۸

[۲۲] همان،ص۷۷؛  ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج۱،ص۹۰: روى الترمذی عن ابن عباس عن عثمان بن عفان قال: «کان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم مما یأتی علیه الزمان و هو تنزل علیه السور ذوات العدد- أی فی أوقات متقاربة- فکان إذا نزل علیه الشی‏ء دعا بعض من یکتب الوحی فیقول ضعوا هؤلاء الآیات فی السورة کذا».

[۲۳] علوم قرآنی، ص۷۶

[۲۴] طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان،ج ۲۶،ص ۱۴۷،انتشارات فراهنی، تهران،۱۳۶۰، با تصرف و استنتاج؛ علوم قرآنی، ص۸۹

[۲۵] ترجمه المیزان، ج۱۲،ص ۱۷۴

[۲۶] با این مطلبی که مورى اتفاق استلإ برخی از مفسرین شیعه مانند  محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی در ” الجدید فی تفسیر القرآن المجید” ، ج۲،ص۴۲۰ و از مفسرین غیر امامی، شوکانی در ” فتح القدیر” ، ج۱، ص ۸۶، مخالفت کرده اند.

[۲۷] سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱،ص ۷۱؛ علوم قرآنی،ص۱۱۹

[۲۸] نک: جمع القرآن حفظا و کتابة، ص۷۰(در مورد جمع قرآن در زمان پیامبر) ؛ الاتقان، ج۱،ص۶۹و۶۷(درباره جمع ابوبکر، و عثمان و مطالب مربوط به آن).

[۲۹] همان طور که گفته شد برخی از آیات به دستور پیامبر در مکان های مخصوص به خود گذاشته می شد.

[۳۰] علوم قرآنی،ص ۱۲۱، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، ج ۲، ص ۳۲۴، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، ۱۳۷۴

[۳۱] علوم قرآنی، ص ۱۲۲

[۳۲] چون على (ع) به کوفه رسید [هنگام خلافت‏]، مردى برخاسته عثمان را سرزنش کرد زیرا مردم را به یک نسخه از قرآن واداشته، على (ع) فریاد زد و گفت:خاموش باش، هر چه کرد با مشورت و موافقت ما کرد و من هم اگر جاى او بودم چنین مى‏کردم و همان راه را مى‏پیمودم. نک: اعثم ابن کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، ص ۹۹۷، نشر انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۲؛ علوم قرآنی، ص ۱۲۲-۱۲۳

[۳۳]. هاشم زاده هریسی، بیان در مسائل قرآن، ص ۳۰۳ ، قم، کتابفروشی نجفی، بی تا.

[۳۴]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۰۴٫

[۳۵]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۰۵٫

[۳۶]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۰۶٫

[۳۷]. بیان درمسائل قرآن، ص ۳۰۷٫

[۳۸]. بیان در مسائل قرآن، ص۳۰۸٫

[۳۹]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۱۲٫

[۴۰]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۲۰٫

[۴۱]. بیان در مسائل قرآن، ص: ۳۲۳٫

[۴۲]. بیان در مسائل قرآن، ص ۳۲۴٫

[۴۳]. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص ۱۲۵، مؤسسه فرهنگی تمهید، چاپ یاران، قم، چاپ چهارم، ۱۳۸۱ شمسی.

[۴۴]. علوم قرآنی، ص ۱۳۲٫

[۴۵]. همان، ص ۱۳۳؛ معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، از ص ۸۴ تا ۱۳۹، تهران، سمت، ۱۳۵۷ شمسی.

[۴۶]. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۵۹، چاپ جدید.

[۴۷]. ابن الجزری، النشر فی القرائات العشر، ج ۱، ص ۸، چاپ مکتبه مصطفی محمد، مصر.

[۴۸]. علوم قرآنی، ص ۱۴۲٫

[۴۹]. همان، ص۱۴۳٫

[۵۰]. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب فی اسماء الرجال، ج۱، ص ۱۸۷، چاپ مجلس دائرة المعارف النظامیه.

[۵۱]. سجستانی، سلیمان، المصاحف، ص ۲۴، چاپ مکتبة رحمانیة، مصر.

[۵۲]. المصاحف، ص ۳۴٫

[۵۳]. علوم قرآنی، ص ۱۴۶٫

[۵۴]. (همان، ص ۱۴۶٫

 

 

 


بالا
 
بازگشت