انجنیر حفیظ ا له حازم

 

در سوگ علی سینا

 

چه ناهنگام و چه زود و چه بیموقع و درد ناک ، مرگ این واژه تند و بیرحم و حیات گیر ، سراغ نو نهالی را گرفت که تازه داشت با نخستین پله های روزگار راه میرفت و شور زندگی و در او ماندن و بودن را تمرین میکرد.

علی سینا نونهالی که تازه داشت ریشه در زمین میکاشت و با بهارینه های نخستین عمر، قد میکشید و پر میگسترانید ، تا به زمین سفت شود و در هوا بال بکشد.

ذهن بلوغ و جوانه علی سینا را شعر معروف شاعر بخود مشغول میداشت که :

مرده بودم زنده شدم

پیش رخت بنده شدم

دولت عشق آمد و من

دولت پاینده شدم

و لیک این زمزمه دیگر گوش آشنای او را طراوت نمی بخشد و حرمان وحسرت ها با روح او زمزمه خواهند کرد که :

زنده بودم مرده شدم

تا به ابد بنده شدم

دست اجل آمد و من

رفتم و نا دیده شدم

به بزرگ مرد وطن ما پرتو نادری این درد جبران ناپزیر را تسلیت عرض میکنم .

 

در اندوده شما ،خانواده و دوستان تان شریکم.  

با حرمت

انجنیر حفیظ اله حازم

 

 


بالا
 
بازگشت