خوشه چين

 

 

سخن رانی عبدالشکور«خوشه چین»

درروم پا لتالکی سخنگاه هم اندیشان وحد ت خواه

رفقا ودوستان عزیزمحترم دراتاق پالتالکی سخنگاه هم اندیشان وحدت خواه درود برای شما!                        

     هفتۀ گذشته جناب جاوید سیاوش برایم تیلفون کرد گفت که امشب تعدادی ازرفقا جمع میشوند.پیرامون چه باید کرد ها سخن میگویند وماهم باید شنوای خوب در جلسۀ پالتالکی باشیم.حرف شان را پذیرفتم یک سلسله صحبتها ی  میان ما ردو بدل شد. درضمن صحبت ها تأکید به عمل آمدکه آموزش جایگاه

خاص خودرا که موافق به سطح مکتب،لیسه،فاکولته،تا به سطح آکادمیک باشد دارد.اما تعلیم دادن وآموزش دادن مربوط به آن میشودکه آموزگارکی است؟ کدام موضوع را؟برای کی؟جمعیت یا گروه؟ می فهماند.آیا معلم مسلکی است. رشتۀ را که میخواهدبفهماندازان رشته فارغ شده است ویانه.ازین حرفها فراوان.باید که سیاست شناس پیرامون مسایل تحلیل وارزیابی نماید بعد ازارزیابی برای بیرون رفت ازقضایا، راه حل را هم بیان بدارد. درضمن صحبتها گفت همیشه درصحبتها ازکلمات خیلی ساده وعامیانه برای قناعت دادن وفهماندن استفاده مینما یی بعداً ازمن خواهش کرد که میشود که شب جمعه درجلسه پالتالکی سخنگاه هم اندیشان اشتراک نمایایی وازتجارب کارهای شخصی ورسمی خودت که باعث موفقیت هایت گردیده است.به رفقا گذارش دهی.

خوب ازینجا شروع مینمایم.

ناموس وطنم لحافش کوتاه شده است

لحاف کم براست

ملتم گرسنه، سربرهنه پا برهنه است

طفلکانش بدون جمپراست

سرمایۀ ملت دزدیده شده ذخیره

ذخیره دربانگهای کویت وقطر است

حاصل ازویرانی کشورم ذریعه

ذریعۀ راکت اندازبم دستی وسکراست

نظام سیاسی موجود دشمن ملت شده است

درخدمت بیگانه نوکراست

کسی که مطلب را نمی داند

بگذارکه گویندش اویک خراست

وکسی که میداند بدان که

همه گویند اوانسان والا گهر است

صدایی آمد بگوشم

تاکـــه ریشه درآب است امیـــد ثمـــــر است

نه برادرفکرنکن روزشده بد،بد ازبدبدتراست

سرمایه حاکم شده است قمچین بدست، گویــــد

تا نباشد چوب ترآنکه فرمان نبرد،گاوخراست

فصل بهار رفت تحـــویل به زمستــان شــــــد

دهقان،دروگر،خوشه چین هرسه دربـــدراست

وطن داران چــــاره چیست؟ چــــه باید کـــرد؟.

این کنــــدۀ نا شکن را ضـــرورت بــــه تبـراست

تبـــرنیست وطن دار ازکــــجا بایـــد کـــه خــــرید

روپیش عیار،بتوگوید که برونزدکاوۀ آهنگر است

جنبشی که رهبرندارد خـــــود پذیـــرفتــــه انـــد

کتــلۀ گوشت افتــــیده بــی بــــال وپـــــراست

پاسبان،نگهبان،محافظ کــــه درخانـــه نباشد

  موش درگـــدام آید شغال بالا دربام سراست

ازمیان جنگل تاریخ، صـــدا آید چنین بـــگوش

گوش کــن،بــان،بع،دلخــراش آهنگ خراست

ازکینه و بغض عداوت وبی اتفاقی خودما است

کس نگوید که کوزه درخانۀ ما از آب تر است

ایــــن طـــرف شیـران گیرافتیده اند درزنجیــــر

آنطرف روباه مکاردم جنباند درنقش رهبراست

واقعا ً که بی رهبر شده ایم

یتیم بچه وبی پدرشده ایم

مادروطن دراشغال  بیگانه

رنگ زرد وبی مادرشده ایم

رهبران جان را به حق سپرده اند روان شان شاد باد. بلی ملک که نباشد قشلاق ویران میشود.                                                                  دراصول مبارزه عمدتا ً تعلیم وتربیه ورهبریت شرط اساسیوتعیین کننده است. ضرور است که به خصوصیات یک معلم خوب ویک رهبرخوب تماس بگیریم.

خصوصیات یک معلم خوب چیست؟

1- معلم بایدخوش خلق ومتواضع باشد وبا مهربانی با شاگردان خودرفتارکند.  2- رفتاروگفتارمعلم باید هماهنگ باشد زیرا شاگرد یک نمونه بردارماهراست وازاعمال ورفتارمعلم خود الگو برداری میکند.
3- معلم بایدازگفتن حرف حقیقت هراسی نداشته باشد وشاگردان خودرا با اندرزهای دلنشین وزیبا درمسیرحقیقت سمت وسودهد.
4-معلم باید شوق و دلبستگی به علم ودانش را درشاگردان خود بیدارکند و تحرک را درقلب آنها به وجود آورد.
5-معلم باید نسبت به شاگردان دلسوزبوده وبه آن ها علاقه مند باشد
6-او باید بداند که لطف ومحبت عامل موثری درتعلیم وتربیت است.
7- معلم باید قویاً درک واحساس (( اختلافات فردی))استعداد شاگردان را درنظربگیرد وبه گونۀ صحبت کند که فهم مطالب برای بعضی ها خیلی ساده نبوده باش وبعضی ها ازفهمیدن درس عاجزبمانند. گویا مهمان دارهمه را ازنان سیر بسازد.
8-یک معلم خوب باید شاگردان را به تکرار((مشق وتمرین)) سرگرمی های علمی تشویق کرده ودرصورت موفقیت ازآن ها تقدیرکند.

9- معلم باید به نظرات دانش آموزانش احترام بگذارد.
10-اونباید دراظهارمحبت وتوجه به شاگردان تبعیض قایل شود.
11- معلم باید با انظبات ودسپلین باشد وقارومتانت خود را حفظ کرده بتواند تا نظم وترتیب درصنف برقرارشود.
12- معلم باید با شاگردان خود برخورد عادلانه داشته باشد. 

 صفات یک رهبرخوب:رهبران خوب آدرس دهندگان خوب میباشند.آدرس را غلط نمیدهند.رهبران خوب ازانتظارات واولویتهای جامعه ومردم صحبت مینماید.

یک رهبرخوب چه خصوصیات دارد؟

شخصیت:

بحرانها منش نمی آفرینند مگر ازجمله چهره ها ی نادروکم یاب را ازمیان بحرانات به حیث شخصیت معرفی میدارد چراکه این شخصیتها درشرایط دشواروخطرناک،با علاقه مندی خاص به استقبال خطرمیروند.زمانیکه رهبران توانمند درچنین شرایط قرارمیگیرند.اینگونه افراد برای بیرون رفت ازبحران یک راه درپیش میگیرند وباید هم که بگیرند:منش وشخصیت او،اورا وادار میسازد که برای جلوگیری ازمحوحتمی((حلقه دائره)) جهت  تغیر وضع درآینده همگام با حرکت زمان وشرایط موجود، راه سازش ومصا لحه را درپیش میگیرد.

 جذابیت شخصیت: سرشار ازعشق به زنده گی باشد دارای روحیۀ شاد خوش خلق وخنده رو باشد. درین صورت است که اواز قدرت جازبۀ خوب برخوردار بوده وقابلیت نفوذ را میان مردم دارا میباشد.اینگونه رهبران استعداد ذاتی وتجارب عملی خودرا درخدمت مردم قرار میدهند نه اینکه خودرا درخدمت مردم قرارمیدهند.قویا ًعلاقه میگیرند که ارزش استعداد دیگران را بدانند ودرترویج وسطح ارتقای بکارگیری استعداد دیگرا ن دریغ نورزند. اما دیده شده است که بعضا ً رهبران،با داشتن غرور بی جا وعدم اعتماد به دیگران، بنا برخصلت دم دموی مزاج بودن شان، نیات بدشان نسبت به دیگران، درفکرعیب جویی دیگران بودن.زمینه را تابه سطح سقوت خودوحلقۀ مربوطه خودآماده ساخته اند.

شخصیت متعهد:ازگفتارتابه کردارخیلی فاصله وجود دارد.

جنراتوردستگاه تولید برق است. دارای پکۀ برق ودینامو، دندانه های پکۀ برق و دینموسیستم بهم پیوستۀ دستگاه واحد تولید برق میباشند. اگر داندانه های پکۀ برق شکسته باشد پکه درگردش می آید((قان میزند)) صدا تولید مینماید مگردینمودرگردش نمی باشد پس برق هم تولید نمیشود.قان زدن بیجاهم اسباب دردسراست.تاریخ ثابت ساخته است که رهبران حقیقی انسا نهای متعهدبه ارمانهای شریفانۀ انسانی بوده اند.رهبران حقیقی آدمهای عمل گرا وبا احساس میباشند.  آرتورگوردون گفته است:تعهد تنها عاملی است که به هنگام مشکلات و بحرانها ما را به جلوحرکت می دهد.  دیویدمک نالی می گوید:«تعهد سبب می شود هربارکه نقش زمین شدید ازجای برخیزید وروی پابایستید». 

 انسان متعهدهرصبح وقت ازخواب برمیخیزندوازخودمی پرسدکدام کارشریفانه است که بخاطر انجام دادن آن احساس شادمانی نمایم.            

 ارتباتات شخصیت: تنظیم روابط با مردم وجامعه یکی ازشیوه های مدیریت سالم ورهبری مناسب است.موفقیت بیشتریک رهبردرهنرارتباتات بامردم است،یک رهبر ازارایۀ جملات مغلق وپیچیده با مخاطب خود پرهیزمینماید. عبارات ساده بیان میدارد که مخاطب خوبتر درک کرده بتواند.چنانچه که فکر کند سخن پردازیک کارشنا س موفق ومسلکی است.

شخصیت با صلاحیت:صلاحیت آن نیست که ازجانب شخصی،گروهی،حلقۀ  ویا نظام سیاسی برای کسی سپرده میشود.بعد به آن شخصی گفته شود که درمسلک باصلاحیت است ویا صاحب نظراست. 

  مثلاً داکتراسدالله«حبیب»دررشتۀ بیدل شناسی شخصیت با صلاحیت است.

جناب واصفرباختری:دررشتۀ مولا نا شناسی شخصیت با صلاحیت است. جناب بشیربغلانی درتوضیح مبادی حقوقی مسایل تاریخ سیاسی کشورهای آسیای میانه وقضایای کشورهای غرب وشرق کشورما افغا نستان شخصیت باصلاحیت است.

جناب اکادمیسین غلام دستگیرپنجشیری دربیان فرازوفرود، مجموع جنبش چپ((حزب دموکراتیک خلق افغا نستان)) شخصیت با صلاحیت است.

جا دارد که به جناب محترم مرحوم محمد سالم خان مسعودی پدرمعارف لقب داده شود.

دانشمند محترم عزیزمحمد«آماج» دررشتۀ تعلیم وتربیه وتهیۀ مواد درسی شخصیت با صلاحیت است.

افتخارآزادی وطن بنام شاه امان الله جوان گره خورده است.آقای کرزی آنرا به جوی فرخته است.

مردم به شنیدن نام امان الله خان احساس غروروشادمانی می کنند،وبا شنیدن نام کرزی شرمنده وخجل میشوند.

امیرابومسلم خراسانی اولین قیام کننده علیه سلطۀ اعراب شد.اورا میتوان اولین شخصیت با صلاحیت درمیدان معرکه علیه بیگانگان به حساب آورد.

یعقوب لیث  صفاررا علاوه برشخصیت توانا وصاحب نظردرمیدان جنگ وآزادی میتوان بنیان گذاردوباره الفبای زبان فارسی دری به حساب آورد.    

امیرحبیب الله خادم دین رسو ل الله:شجاع دلیر،شاه باناموس،مرد میدان درمیدان جنگ با صلاحیت بود.

مرحوم شهید داکترنجیب الله درتوضح بیان سیاست مصالحۀ ملی یکی ازشخصیت های با صلاحیت بی نظیر تاریخ کشورما افغانستان ثبت تاریخ گردیده است. دشمنان مصالحۀ ملی فعلاً درقید حیات احسا س گناه می کنند .بعد ازمرگ روحشان خجالت خواهد کشید.شخصیتها معمولا ًصلاحیت خویش را درصحنۀ پرا کتیک بدست می آورن،آن تعهدی که برای انجام آن  سپرده است با جدیت تمام انجام داده صلاحیت کسب مینمایند. ،اینچنین افراد همیش سعی کرده اند که یاد بگیرنددرجستجوی راه های پیشرفت وتحول کیفی وبنیادی همت گذاشته اند بزرا درمیدان بزکشی دردائرۀ هلال رسانیده اند.

شخصیتها مردان شجاع اند:هررهبرشجاع نیست.این شجاعت است که رهبران را به مقام شخصیت میرساند. شجاعت به معنی نترسیدن نیست بلکه انجام کارهای است که ازان باید ترسید.  احساس مسؤلیت وانجام رسالت تاریخی:«عیاران» انقلابی هیچ گاه ترس را به خود را ه نمیدهند فقط میترسند ازان روزی که بشنوند وعده کرده بودید دروعدۀ خود وفا نکردید.

شخصیت بابصیرت لازم سیاسیشنیدن کی بودمانند دیدن»  شخصیتها همیش مطالعه میکنند مسایل مغلق را زیرفوکس قرارمیدهند.برای تطبیق نتیجۀ تحقیق ازورای فراست عقل ومنطق را ازفلترعینیت عبورداده صحه میگذارند.جهت توضح بهتر.درجای خوانده بودم که نوشته شده بود. ازانجا گرفته آوردمش اینجا بخوانیدو

به معماهای حل ناشده پایان بدهید

بصیرت را می توان دستیابی به کنه مسائل دانست. رهبران مؤثر به بینش و بصیرت احتیاج دارند تا اثربخشی خود را به حداکثربرسانند. بصیرت تنها براساس شم وشهود وحدس وگمان نیست تنهامتکی برعقل ومنطق هم نیست، فراست حکم میکند که ازهردوی آنها با همگون استفاده کنیم.زمانیکه که به مباحث پیچیده روبرو می شویم بتوانیم به کنه مطلب پی ببریم ویا بدون اینکه به همه اجزا مسئله بپردازیم بتوانیم ریشه های آن را پیدا کنیم می توانیم به شم خود اعتماد کنیم.باید بدانیم شم مازمانی قوی می شود که از آن استفاده کنیم و به اندازه عقل وشعورومنطق خود به آن نیزبها بدهیم و این کارزمانی میسرمیشود که به ندای درونی خودگوش فرادهیم وبپذیریم که گاهی اوقات بینش وبصیرت ما میتواندمارا درریشه یابی مسائل کمک کندنه عقل وهوش. روبرت هلر، مشاور مدیریت می گوید:«هرگز ازشم خودغافل نشوید اما در ضمن هرگزگمان نکنیدکه این کافیست» برای بهبود بخشیدن به این ویژگی همچنین بایستی بیاموزیم که دیگران چگونه فکرمیکنند؛ کسانی که کار و حرفه واستعدادشان شبیه ما باشد.وقتی یادبگیریم که افرادبصیروباکیاست چگونه فکرمیکنند میتوانیم ازفراست بیشتری برخوردارشویم.

رهبران مبتکر،خلاق وایجاد گرمیباشند.

 شخصیت عمل گرا: همیش ابتکار دردست رهبران عملگرا میباشد. منتظرنمیباشند به دنبال فرصت میدوند ونمی خواهند که فرصت را ازدست بدهند. جنبش عیاران انقلابی، این برهنه تن ها پابرهنه هامنتظرنصیحت این وآن نیستند.به راهی که انتخاب کرده اند میروند، منتظرمبارزان نازدانه های کاکل نذری نمی نشینند.اولین اقدام خودرا منحیث شعاربه سوی هدف((خواستن توانستن است))ازمرقدی برای امیرحبیب الله خادم دین رسول الله((روشن سازی)) تاریخ افغا نستان تا پیاده سازی حقوق حقۀ ملیتهای به خون خفتۀ درزیرخاک جغرافیاسیاسی کشورمان تحت بیرق آزادافغانستان ادامه میدهند.«عیاران»با شخصیت عملگرا،گوشهای شنوا دارند،ازمیان مردم استند،درمسجد،سرپلوان،پشت فرمان موتر،داخل مدرسه،درمؤسسات اکادمی تحصیلی،درمؤسسات تعلیمی وتربیتی،میان معلمان مردان،زنان وجوانان واستادان جایگاه خاصی دارند.میشنوند میآموزند ومی آموزانند.                                    

  شخصیتهای عمل گرا:هرچه بیشتر شعلۀ آتش عشق فروزان باشد موفقیت بیشترنصیب میگردد شخصیتهای عمل گرا،زنده گی را خوب دوست دارند. به زنده گی وزنده گی کردن آبرومند وباعزت عشق میورزند.میخواهند که به زنده گی معنی ببخشند.بنا ًشوروشوق نهادی آنهاست که موفقیتهای بزرگ را نصیب شده اند.ارادۀ انسانی عبارت ازمواد سوخت شوق ورغبت به زنده گی آبرومند است. اگراراده وجود نداشته باشد عشق درحرکت نمی افتد.زمانی عشق اول وزمانی اراده اول لازم وملزوم یکدیگراند به مانندعاشق ومعشوق بندول ساعت که ثانیه گرد،دقیقه گرد وساعت گردرا بکارمی اندازد.                  انسان های عملگرا:درفعالیتهای اجتماعی بانظرمنفی نگاه نمی کنند همیش به نظرمثبت می بینند. اکثراًمردم درفعالیت اجتماعی((شب تاریک)) گوش به واز خوابیده اند که خروس سحرگاهان ایشان را ازخواب برخیزاند.مگرعمل گراها خود ایجاد گران انگیزه اند،خود ورفقای خودرا برمی انگیزانند که قدمی به جلوتر ازاهداف اصلی رفت. افراد ضعیف درنقش رهزنان خانۀ کعبه همسایه های خودرا بی مورال میسازند.عملگراها خیلی مایل اند که دیگران ایشا ن را تعقیب پل پا نمایند.   شخصیتهای عملگرا:پاسخ گوی سوالات اند که به آن روبه رومیشوند.نمی خواهند به مقابل سوالات که روبروشده اند جواب سوالات را لاینحل باقی بگذارند.

رهبران مؤثرکه افتخارشخصیت عملگرا هارا با خود دارند.همواره درمقابل مشکلات ایستادگی کرده اند وبا خلاقیت های هنری وقانون مند آنهارا ازمیان برداشته اند.عملگراهاهیچ گاهی حل مسایل را بادیدۀ سبک ننگریسته اند بلکه با احتیاط تمام دردشوارترین شرایط .فکر نکرده اند که مسایل خود به خود حل میگردد بلکه درجهت حل آن اقدام  جدی کرده اند.  

خانوادۀ جنبش روشنفکری تحول طلب وسیاسی کشوربعدازسقوت نظام سوسیالستی درسطح جهان وبعد ازسقوت نظام حاکمیت سیاست ((مصالحۀ ملی)) دچارورشکستگی وپراگندگی شده است.به حلقات وگروپهای خوردوریز بدون برنامۀ عملی درانتظارمانده اند که دستان غیب به مانند گذشته ها، ایشان را ازخواب غفلت بیدارنموده صاحب سرنوشت شوند. با آنکه درمدت پانزده سال تمام تلاشهای صورت گرفته جروبحث های شده تا بدیلی برای تکمیل خلای جنبش روشنفکران مبارزومتعهد ایجاد گردد.بد بختانه که هنوزهمچو شخصیتی که بتواند تعاریف فوق را درصحنۀ عمل به جا بگذارد یافته نشد بلکه شخصیتهای دریافت گردید((فراگیرسیاسی)) درمقابل نهضت میهنی  که تنها درسطح  تفکر وپخش اندیشۀ نهضت میهنی داشت راه را برای شرکت وسیع کلیه نیروها دریک ((جبهۀ وسیع ملی)) بر اساس پلتفورم سیاسی که همه احزاب و شخصیتها ی مستقل وبا نفوز درآن سهم بارز داشته باشند.

با انتباه تلخ ازین روند که دهسال تمام حرکت جنبش را به کندی مواجه ساخت با ارایۀ قضاوت این مطلب که بدون داشتن ارتباط مناسب بامردم نمیشود که رهبری خوب را آفرید. ما باید شرایط را برای رهبران مؤثرخلق کنیم که درعمل خودرا تثبیت نمایند اینجاست که گفتۀ جناب محترم نجیب ا لله مسیر«حلقۀ مؤثر» که ریشه درخود آگاهی ملی داشته اصلها بروصلها مهیا می گردد.                                                                                  شخصیت های عملگرا: درمیدان حضورپیدا مینمایند تاکه مسؤلیت را بپذیرند. مسؤلیت پذیری درمیدان به معنی رهبری کردن است، بعضا ً رهبران حزب  دموکراتیک خلق افغا نستان درمیان حمام بیت می خوانند((صدای خودش خوشش می آید)) مگر کسی دربیرون به صدای او گوسفندرا از مزرعۀ سبز گندم نمی راند.کسیکه جٌرأت مینماید که مسؤلیت را می پذیرد.میداند که اوخدمت گارخلق ومردم خود است اودرراهی تنظیم شده است که مردم خودرا از اسارت وسیاه بختی نجات بدهد. 

شخصیتهای عملگرا:با داشتن شهامت دلیرمردی،سطح فهم وآگاهی،اعتماد به نفس،ایمان داری ووفاداری به عهد وصداقت درکار،درسطح رهبران حقیقی ارتقا می یابند.آنها به خودباوردارند.به نیروی بازووقوۀ ابتکارخود باوردارند به مردم خودباوردارند.کمترمیترسند بخاطریکه دروغ نمی گویند، رهبران حقیقی ایجاد گراعتماد((نه به حساب سازش ومعامله بلکه برحساب تعامل دوجانبه)) باجانب مقابل است.

شخصیتهای عملگرا:انسانهای منظم ودارای انضبات شخص مربوط به خود میباشند.به گفتۀ اززمانیکه دست چپ وراست خودرا شناختم به هزارویک نوع موانع زنده گی برخورد کرده ام این انضبات شخصی خودم بوده که مرا اداره کرده ودرراه درست تنظیم نموده است نه تشویق وترغیب دیگران. رهبران با انضبات ودسپلین پذیربهترین خدمت گذاران مردم خودبوده اند. درسطح دانشمندی شمع فروزانی شده اندکه هزاران خانۀ دیگررا روشنایی بخشیده ا ند.                                                                         شخصیت عمل گرا:رهبران موفق وپیروزمیباشند.پیروزی بدست آمده را پایان تلاش ومبارزه نمی پذیرند،بلکه برای بدست آوردن پیروزی های فراوان به آموزشهای جدید وتمرین دوام دارادامه میدهند.هوشیاری درمبارزه تلاش وپیگیری درمراحل مختلف دسترسی به وسایل واطلاعات علمی وفنی را جزءکرکتر واخلاق عالی خود می پندارد با لاخره کوشش مینمایند که گفته شود به حد اعلی توانمندی خود رسیده است که سقوت نماید. چنانچه که سنگ اندازی سنگ را به سوی آسمان پرتاب نماید. درین حالت قوه فرار ازمرکز و وقوۀ جذب درمرکزرا به تجربه میگیرد. زمانیکه قوۀ پرتاب ویا فرار ازمرکز وقوۀ جازبه درفضا تقرب به صفر کرد. سنگ دوباره به زمین سقوت می کند.

شخصیتهای عملگرا:حوادث رامیتوانند پیش بینی نمایند. مثلاً خوشه چین هنر شکار پرنده های مهاجررا ازگذشتگان به میراث گرفته است. میداند که چه وقت پرنده گان ازمناطق گرمسیر به سوی مناطق سردسیربه پرواز میآیند. «18گانه»برای بدام انداختن شکارپرندۀ را درقفس اسیرمیگیرد(( چون وطن فروشان)) اومیخواند پرنده های مهاجر ازآسمان با شنیدن آوازبه زمین پایین شده دردام می افتند.آوازهرنوع پرنده را با زبان ادا کرده میتواند تا که فریب خورد،برای بودنه تور،دبچه ازین نوع وغیره وغیره. کوه باد وقف باده نوع ازعلایم هوا شناسی است که گفته میشود درجۀ سردی هوا در ارتفاعات بلند طاقت فرسا است بنا ً پرنده های بازگشتی دردام می افتند وغیره.رهبری حزب دموکراتی خلق افغانستان کسانیکه درقیدحیات هستند.اگردیروزتوان پیش بینی وپیشگوئی رانداشتند.اتحادشوروی سابق را دژشکست ناپذیراعلان میکردند. ازموقف((نان ازکیسۀ مهمان)) حاتم طایی گشته بودند.غروروتکبر ازدماغ شان فوران می کرد.برزمین فرمان می راندند.منت دارباش که من بالای تو قدم میزنم.امروزه روزباید بدانند که مهاجم درحال شکست وگریزاست.حریفان منطقوی((چین،روسیه،هند))پیروزمند به قضا یا به گونۀ دیگر می بینند متحدانه درتفاهم با ایران وپاکستان حل، قضایای افغا نستان را با درنظرداشت همبستگی ملی ومنطقوی کوشا میباشند.شما دیگر حق ندارید که عامل شوید فعالیت های راکه برای وحدت سراسری ملی به راه انداخته میشود ازهم بپاشانید.

اکثریت چهره های موجود درسیاستهای فعلی بعد ازسقوت وشکست،زمانی مجرد بودندوفعال وپرانرژی،عاشقانه دویدند وتپیدند،رسک وخطررا پذیرفتند امکانات مالی،شخصی  وپدری خودرا قربانی سازماندهی حزب کردند وبه حیث یک پرزه دریک قسمت ازساختمان حزب جایگاه را برای خود اختصاص دادند.اینکه درپشت ازین ساختمان کیها درسطح ملی وبین المللی کمین گرفته بودند وچطوراین کشتی شناوردربحربیکران انترناسیونالیزم پرولیتری نظام سیاسی دولتی((ناخواسته وقبل ازوقت سوق داده شدوغرق گردید))گناه فعا لان نبوده بلکه تجربۀ است برای آموزش برای دوباره به پااستادن.            یادمان نرود که تنها درغم ستمدیده ها ومحرومان حلال مشکل شده نمیتواند. بلکه دست یابی برای شیوۀ آزاد سازی بشریت ازچنگال خرافات وموهومات که بهترین وسیله دردست ستمگران قرن بیست ویک قرارگرفته است.مارا به هدف مطلوب میرساند.

حزب دموکراتیک خلق افغا نستان تحت عنوان دفاع اززحمت کشان گذار ازمرحلۀ خود آگاهی ملی((نه آزاد سازی انسان افغانستان)) درجادۀ که اصلاً ارتجاع آنرا((جنگ دربرابر کفر» برای خود قیریزی کرده بود.رانده شد در مسیرراه ذریعۀ دندانهای اژدهارپنچرگردید وچپه شد.بلی دهقان بلد وتجربه کار،اول زمین خاره ازچهارطرف به اندازۀ لزوم عمیقا ًجرمیزند تاکه ریشۀ درختان هم جواربه زمین خشک شوند وزیم آب،آب روان پهلوی زمین باعث نشوونموی گیاه هرزه نگردد.بعد خود زمین را درآفتاب مطراق جوزا وسرطان قلبه میکند که ریشۀ گیاهان ازعمق به سطح با لا شوند درنبود آب وتابش آفتاب خشک شوند. بعد ازان دراخیر ماه میزان واوایل ماه عقرب زمین را برای کشت گندم اصیل که ازخرمن خوشه ها تهیه دیده شده است کشت مینماید که حاصل فران ببار آورد.

 نهال دوستی بنشان که که کام دل ببار آرد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار دارد

چو مهمان خراباتی به  عزت باش بارندان

که  درد سرکشی جانا مستی خمار دارد

شبی غنیمت دان بعد ازروزگــــــــــاری ما

بسی گردش کند گردون بسی لیل ونهاردارد

عماری دان لیلی را که مهد مان درحکم است

خدارا دردل اندازش که برمجنون گذار آرد

بهارعمرخواه خواه ای دل وگرنه این هرسال

خدارا چون دل ریشم قراری بست با زلفت

بفرما لعل نوشین را که زودش با قرار آرد

درین باغ ازخدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نشیند بر لب جوی  وسروی درکنار آید

دراخیر پیشنهاد مینمایم که خلقی خوب با وجدان،با پرچمی خوب باشرف،این جمع شریفان،ازعمق وجدان به خود می آیند.همراه باشریف ترین شخصیتها ازدموکراتیک نوین«شعلۀ جاوید»1+2+3= شریفترین مجاهد با تقوی وبا وجدان همه درکنارهم بیایند درجهت بهبود بخشیدن آنچه با نام انسان گره خورده است زیبا بسازند. آن خدمتی که برای بهبودی انسان می انجامد دریغ نفرمایید با استفاده ازین عبارت که درکتاب خرمن خوشه ها نوشته شده است من چه جرمی کرده ام که سزاورسنگ تو گشته ام.موج خروشان دریای انسان وانسانیت را سازمان دهید.ازین دریای خروشان انسان و انسانیت آبی گرفته همراه با صابون اخلاق کینه وبغض عداوت را شستشو نمایید.

درحصۀ فابریکۀبند نغلو،آب روان را پرسیدند که این قوت زیاد را ازکجا تو پیدا کردی که توربین ها را با این بزرگی،به دوران می اندازی ازچرخش آن هزاران کیلوات برق تولید مینمایی،هزاران شهروده ازروشنایی آن مستفید میگردند. سنگی ازجانب پرسنده دردرون آب افتید وآبخم ابرو نکرد.تفصیلش را درسایت آریایی بخوانید.

من چه جرمی کرده ام

درحصۀ فابریکۀبند نغلو،آب روان را پرسیدند که این قوت زیاد را ازکجا تو پیدا کردی که توربین ها را با این بزرگی،به دوران می اندازی ازچرخش آن هزاران کیلوات برق تولید مینمایی،هزاران شهروده ازروشنایی آن مستفید میگردند. سنگی ازجانب پرسنده دردرون آب افتید وآبخم ابرو نکرد.

خندید وگفت:ای بنی آدم نا سپاس من چه جرمی را مرتکب شده ام که سزاوار سنگ تو گردیده ام،من به شما حیات می بخشم،درمسیر حرکت خود،سرسبزی ها وشادابی هارا بوجود می آورم،میوه باب وترکاری باب ،همه حاصل رنج ومحنت من اندکه تووا مثال شما پرنده گان ،حیوانات  سایر زنده جانان ازان تغذیه میشوند وبه جریانات حیات وممات روی زمین رونق وسروسامان میدهند برمیگردیم  به اصل موضوع  سوالیکه شما ازمن پرسیده بودید،این قوت وانرژی را توازکجا بدست آوردۀ ؟به پاسخ سوال شما این طورجواب داده میشود.خدا کندکه اسباب رنجش شمارا فراهم نساخته باشم،ما به مانند بعضی ازبنی آدمان نمی باشیم ،خلاف آنچه که درموردش تعریف شده است. عمل نماییم ،آدم را اشرف مخلوقات گفته اند،هیچ حیوانی وزنده جانی را ندیده باشید که به مانند بنی آدم هم نوع خودرابکشد. کشتن حق خداوند متعال است. مگرفرعونها امروزونمرودهای این زمانه ازجمله کسانی اندکه برسرمنبرمی برایند.این شعاررا زمزمه می کنندومیگویند که بنی آدم اشرف مخلوقات است.

ازاصل خود برمیگردند،دشمنی را با بنده گان خدا اعلان کرده اندفاشرف ذمخلوقات را بی عزت وبی حرمت ساخته اند.عنصرما آب است واز اصلیت خود تغیرنمی کنیم،هرنوع فشاری که سردی وگرمی حوادث بالای ما آورد، حوصله کردیم،اگر یخ گشتیم بازبه اصل خود برگشتیم واگربخارگشتیمفهرنوع فشاری را که گرمی حوادث بالای ما آورد به گاز وبخار تبدیل مان کردفبه آسمانها بالای ما کرد،ذره ذره،قطره قطره،بدست باد افتادیم از آسمانها به زمین افتادیم،درزمین درحرکت آمدیم درزیرزمین درسراغ  یکدیگرافتیدیم ازبین خس وخاشاک،ازلای بته ها،ازبین سنگها، یکدیگرخودرا پیدا کردیم، متحدانه درزیرزمین، زمین را سوراخ ،چشمه آبهای جوشان وخروشان را به وجودآوردیم، درجایی توقف نکردیم،اگرتوقف کردیم،گرمی حوادث مارا گنده ساخت رهگذران که ازکنارما میگذشتند،بوی بد به دماغ شان می رسید،طرف ما به نظرحقارت می دیدند. وخواستیم که خودرا ازین گندیده گیها ،ازین حالت فلاکت بار بیرون بکشیم اززیرزمین وازمحل پابه فرارماندیم ویا به شکل بخار به هوا پروازنمودیم،خودرا ازچنگال کثافتها ،نجات دادیم،کوشش کردیم که با کیفیت شویم خودرا شیرین وخوشبوساختیم وقابل نوشیدن،دیگرتوقف را به خودگناه پنداشتیم،با لآخره دانستیم که زنده گی درحرکت است،حرکت است که برکت است،حرکت آزادیهارا برای موجودات زنده آماده میگرداند به راه افتادیم،درجریان راه رفتن یاران گم شدۀ خودرا باز یافتیم،غکر نکردیم که یار ما خاک آلوداست ویا شفاف، یکدیگرخودرا به آغوش گرفتیم،ازلحاظ کمیت عددی،مقدارما بالا رفت وکیفیت ما به توان بالا همین که میگویند ازیار یک کرده دو خوب است وازدو کرده سه خوب است وازدوکرده سه وهمین طور بینهایت.دروغ نگفته اند،یکجا شدن ما به عظمت ما افزود،جازبه بیشترشد، رفیقها ی دیگر خودرا دردهن دره ها به سرعت ملاقات کردیم،این حرکتهای دوام دار به طور طبعی،درمساعی مشترک همۀ ما جویچه ها تیارگردید ودر جای دیگر که با جویچه ها هم آغوش شدیم،جویهارا وهمین طور جویبارهارا ازجویبارها دریاچه هارا ساختیم ودرادامۀ حرکات خود،دریاچه های دیگررا به ملاقات گرفتیم ازجمع وجودخودما،دریا ساخته شد،صدای ما بلند گردید،موج و خروش ما ،نمایش خوبی برای تما شا چیان واقع میگردید،ازیک طرف به طرف دیگر عبور کردن ازدریا مشکل واقع شد.انسانها نمیتو انستند دربین دریا شنا نمایند.به وسایلی نیازافتاد که توسط آن آب بازی صورت بگیردوبا لاخره ما دریا های پنجشیر وغوربند که ازسرچشمه باهم بیگانه بودیم،پستی وبلندیها مارا ازهم جدا ساخته بود درجریان حرکت همدیگر خودرا در پل «عبدالله برج»یعنی قرارگاه«مروان» یا پل صیاد درمقابل قرارگاه«پروان»

      پروان ومروان دوبرادرهم تنی ازجمله«عیاران»دوران بگرام شاهان

در«جبل السراج» یافتیم،جاذبۀ ما نسبت به گذشته ،اضافه ترگردید،راه نجراب درپیش گرفیم،دریاچه های خوردوبزرگ دیگر که درانتظارما بودند،خودرا با ما ملحق ساختند،ماهم به نوبۀ خود ورود شان را درجمع خود خیرمقدم گفتیم سرما به درۀ تگاب کشید،تگابی که درختان انارش به آبیاری ما نیازداشت، سیراب شان کردیم وساییرین ازگوشه وکنار با ما پیوستند،خوشی کنان،موج زنان،قریجات دهات وقصبات،قریجات ،دهات وقصبات وغیره را عبورمیکردیم درحصۀ درونته  یک عده ازدریاهای دیگر ازکابل وازطرف لغمان درانتظارما بودند هیچ تصور نمیکردیم که دریای علشنگ وعلینگاروجود دارد با ما یکجا شدند،با اینها ملاقات نمودیم یک با دیگر آشنا شدیم،ضرب المثل خود افغانها است که میگویند((آب اگرصد پاره گردد بازباهم آشنا است)) ویا((اوبه په دانگ نه بیلیژی))درپیش که امروزدربالای آن به صحبت نشسته ایم،ما همه به اتفاق هم،درکنارهم نیروهای عقبی خودرا فراخواندیم،محیط وسیع را اشغال کردیم،آهسته،آهسته، ازعمق به سطح آمدیم به تدریج ظرفیت وسطح توانایی خودرا بالابردیم،ازبالای بندبه حرکت افتیدیم ازقسمت فوقانی بندبدون ترس و هراس،سربه تالاق به پائین سرخودرا به زمین زدیم،صدای ما آنقدر بلند بود که گوش شنونده را کرمیکرد،حتی دونفرمصاحب،صحبتهای همدیگرخودرا شنیده نمیتوانستند،خودرا به زمین همواررسانیدیم،تابه حرکت نورمال خویش ادامه دهیم.این شدت وتوانایی وانرژی که میبینیدهمه اینهارا ازقلع های کو هها، ازمیان دره ها،قطره قطره ذره ذره کمایی کرده ایم  وامروز افتخار آن را داریم که برای شما اولاد بنی آدم برق تولید مینماییم وشما ازروشنی برق استفاده مینماییدوبوسیلۀ برق،شماخانه های خودراگرم میکنید،رادیومیشنوید، تلویزیون تماشا میکنید،ازهمه انکشفات علوم مثبته باخبرمیشوید.ضرب المثل آدمها است که میگویند که«آب داری آب روداری»من آب شما افغانها میباشم،یعنی که مه را«آب» افغان میگویند.نگذارید که از سرزمین تان،بی فایده بیرون شوم،شما میتوانید دربین سلسله کوه های هندوکش بندهای آب گردان را آباد نماییدمن به شماذ برقهای فراوان را تولید میکنم،منابع آبهای زیرزمینی را برای تان می آورم،درکوه وکمرودره ها جنگلات میرویانم،طبعیت زنده را میسازم ،فضای کاملاً خشک وسوزان را به محیط مرطوب ونمدار تبدیل مینمایم،نگذارید که مرابه بیگانه ها بفروشند آب فروشی یعنی آبرو فروشی،شما یک تان خاک وطن میفروشید دیگران تان آب وآبروچرا این موفقیتها نصیب ما میگردد؟ما قطعاً کبروغروررا به خودراه نمیدهیم،خودرا برترازدیگران بحساب نمی آوریم،اتحاد وهمبستگی ماروابط دوگانه دارند.این اتحادها درمیان ما به اساس تمایلات دوجانبه صورت میگیرد،ما آبها خودرا متعلق به یک جا ویک محل نمیدانیم اگر این چنین باشد،ازجمع دیگران که موقف بین المللی دارند یعنی،ابحاریکه دنیای حیوانات بحری را میسازند، تجرید میشویم وخورد میشویم،سرانجام تحقیر،بناً ما آبها درذات خود درحال حرکت میباشیم هرآن کسی که متحرک بود آزادی را ازآن خودمیسازند. شما افغانها را که میبینم متحرک نمیباشید،ازخود ابتکارندارید،ازجا بر نمی خیزید،خودرا درهمان زادگاه خود چسپانده ایدفازخانه هایخود وازمحلات خود بیرون نمیشوید،بیرون رفتن درجاهای دیگربرای انسانها جهان دیگری را میدهد،خودرا چسپاندن درمحیط خورد وکوچک وازهمان محیط فرمان صادر کردن،آدم را درامور اداری وکارهای شخصی به مشکل مواجه میسازد.همین اکنون،شما افغانها درسطح جهان حقیرمیسازند. شما حقیرنبودید،شمارا حقیر ساخته اند.حقارت چه وقت برطرف میشود.وطن تان را وطن فروشان گرو داده اند تا که بطور قطعی فروخته شود.شما کوشش کنیر کهذ صاحب وطن شوید.صاحبوطن شدن به شرایط ذیل امکان پذیراست.

1- تنبلی را ازخود دورکردن یعنی که همه کس دست بکارشوید.        

2- قطرات وذرات باید دریاه هارا بسازد ونگویید که فلان شخصر خیلی خورد آدم است.خورد گفتن آدم را خورد میسازد،اتحادها را به تصاعد حسابی  سروسامان دهید وتصامیم را به رقم تصاعد هندسی.

3-تکبروغرور انسان را زود تر ازموعد می شکناند ازان باید پرهیز کرذد.چنانچه که فولاد تیز وبرنده است زود تر میشکند.

تکبرعزازیل را خـــــوار کرد   

                  به زنـــدان لعنت گرفتار کرد

4- ارزش دادن به شخصیتهایخوش نام وبا نفوذ درجامعهوتعین جایگاه معنویت برای آنها.اینهارعایت ازمطالب چهارگانه بسیاری ازمسایل حل ناشده را حل میسازد.هرگاه شما بخواهید قوت ایجاد نمایید وبه یک قوت تبدیل شوید. ایجاد قوت همانا رفتن به اصل ریشه وزادگاه سیاسی است که شما درآنجاتولدیافته بودید ورشد یافته بودید،قطره قطره،ذره دره جویهارا بسازید،جویبارهارا وبعد دریاهارا وجمع شما دریک مکان وسیع قدرت وانرژی شما را تعیین مینماید.هرگاه روشن فکران بنی آدم  به چنان موقعیتی  برسند وفهمیده شود که چنان یک پوتانسیل قوی ایجاد گردیده است صداقت وایمان داری آنها برایمردم با درنظرداشت سوابق نیک یک عده از روشنفکران خیرخواه اعتماد ازدست رفتۀ خانوادۀ اجتماعی وجهانی دوباره احیا می گردد.  

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت