خوشه چين

مردم

 

قسمت چهارم:

نهفته درپس ا ین لاجورد گون خیمه

هزار شعبده بازی وهزار عیاریست

                                                                                   «پروین اعتصامی»   

   او بی خبر بتو میگویم که فاژه میکشی،مانند چَمچُق درنوک ناوه نشسته پروبال میخاری منتظر فرصت نشسته ای زمان فرصت طلبان را درقصاب خانۀ خود روانه میدارد. میدانی یانه؟

 وقت ثروت بی نظیر است. به سرعت ازدست میرود،رحم ندارد ازروی جسد بوسیدۀ جنبش شکست خورده گذرمیکند. میرود که  درشرایط نوین،ازجمع نسل نوین((چهاروپنج)) جهت برقراری نظم جامعه زعامت نوین بیافریند.

        دزد نگیر

دروازه ره بسته کن،مال وننگ وناموسه نگه کن،همسایه ره دزنــگیـر

درجنگ مغلوبه که باشیـــر مقابــــل شــــــــدی، طـــــــرف بُزنـــگیــــــر

خدمت به مردم مسؤلیت پذیری میخواهد، ازخــــود راه وروشــــــــی دارد

  عاجزآمدی دلکته بی غم نگی،رخ به بیگانه کمره خــــم نگی، مـــــزنگیــــر 

   فرمان مردم است! بگردبه سویم به توگویم،ازدشت سوزان،میشی پشیمان

دستهابه زمین مانده،به عقب سرگینه لــــول نده،کـــلاغ قانـــغـُـــوذ نگیر

  ازاول میکردی چاره که بلعیدن چه لذتی دارد لقمۀ کلان دهنته کرده پاره

 شدۀ بیچاره«خوشه چین» گفته بود دریک دستت دوتــــا تربُـوزنگیــر

سلام

   ســــــــلام برشــــــاعــــــروبرفـــــاضـــــل وبردانشمنــــد ســــــــــــــلام

  ســــــــــلام برعــــاقـــــل ودانـــــــــا وخــــــــردمـــــــنــد ســــــــــــــــــلام

  حرمــت به شمــا واجــب شــــد تحسین به فـــــرزنـــــد برومنــد وطنـــــــم

  ســـــــــــلام برتـوای نسل نیرومند فرزند شجاع ارجمـــــنــــد ســــــــــــلام

   تــقــــدیــم ســلام به آدرس فوق تنـــها ازحلقـــوم عیـــــاربیـــرون آمـــــد

   ســــلام به انســــان باوجــدان،صـــادق با ایمان،هــدف منــــــد ســـــلام

   بـــرخیز زجـــا که درکشورم بوسۀ نقض پیونــــد حقـــــــوق بشـــــراسـت

سلام به تو نسل چهــــاروپنج برخیــــــززجــــا برتـــو صــــد چنــــــد ســـلام

 گیاهای هرزه،راه صــــد سالـــه را پیمــــــود درتاریـــکی هنگامــــــۀ شــــب

  ســـلام بتــــوای لالۀ داغ بدل سردرگریبــــــان ، مرد آزاده ونـــــژند ســـــلام

برخـــیزای مرد زمان عزم این بادیـــــه بــــکـن قصــــۀ عشـــق درهــــم زن

سلام به توای رستـــم زمان،ای مظهــــرزیبایی کلام، جسورخرســــند سلام

برخیزکه لاله زاران چمن، نغمــۀ سرخ صبــــوح صبــــوران میخـــــــواننــد

سلام برتوای عصیان زدۀ آتش آزادی،عاشق عشق به انسان رسالتمند سلام

برخیزدروادی غمناک وحشت عصر،خط بکش،بگونۀ نوین احساس رفاقت را

سلام برتوای آگاه آزادی عشق،به پرواز آ جوان، به تو انسان بالنده  ســــــلام

برخیزکه فضای تیره وتار،صاف میگردد ازسعی توتاریکی رخــت سفرمی بنــدد

سلام برتوای هوای گرم بهاری، که برحضورت نسل روینــده گویــــد به ســــلام

برخیززمستان چه خوش درسیه چال زمان میمیـردوتونغمۀ این مردن را بســـرای

ســــلام برتو ای نغمه سرا،باردیگربه نغمه سرای رشد یابنـــده گویـــم که ســلام

برخیزبنـوا که آزادی حاصل آمد، باقی این سیاهی ذغال است که درآتش غم میماند

ســـلام!«خوشه چین»به مردوزن بگو پیروزیت مبارک«آزادی»پاینده باد وســـلام

گفتند که به خواندن مقالات خوشه چین مردم کمترعلاقه نشان میدهند. بلی به گفتۀ گفتگیها موافقم دوطایفه کمترعلاقه میگیرند.

1- شکست خوردگان سیاسی که دارد مفلس خط سیاسی بدهند.رشد نمی کنند سنده شده اند. عصرجدید فرا رسید. گذشته تازه گی خودرا ازدست داد. گنده شده اند. لاغروباریک وکوتاه معلوم میشوند. نزد نجار تاریخ. ازسرو آخر بریده شده وازقطررنده شده اند.ازین خاطراست که زیرفوکس انتقادبنده شده اند.

 2- گویند که مارازپدینه بدش می آید دردهن غارش ریشه میزند.بلی مقالات خوشه چین مملوازکنایات،ضرب المثلها میباشد که ریشه درباورهای خلقهای ملیونی کشوردارد.بناً خواندن وشنیدن این گونه مقالات برای کسانی که درگوش پنبه، مغزگنده، چشمان پخل پروچتل، ودستان کثیف داشته باشند.ازمواضع احکام الهی واحادیث نبوی وهکذا ازمواضع انسان،انسان طراز نوین،خدمت به جامعه وخلق الله دردنداب آفرینی شیاطین لعین تاریخ استاده بوده باشد.کسی تابه ناف عدۀ تابه سینه غرق باشند. خواندن مقالات خوشه چین برای شان خوش آیند نیست.

 مضامین ومقالات خوشه چین، باذکروبیان فرهنگ عامیانه آب ازریشۀ فرهنگ آداب ورسوم عنعنات پسندیدۀ مردم مینوشند. مقالات خوشه چین((ایجادگرفورمول))رفتن درمیان مردم است.دانستن فورمول ریاضی مسایل اجتماعی به منزلۀ دروازۀ ورودی برای شناخت طبعیت وزنده گی اجتماع وماهیت زنده گی انسانی است.درحقیقت کسانی که ازفهم علوم طبعی وعلوم اجتماعی عاجزمانده اند.ازماهیت زنده گی طبعی واستفاده ازان آنچنان که شایسته است بی بهره اند. زنده جانها فراوان را درجنگلات دردشتها ابحار،وخشکه بالداربی بال، حیوانات فقاریه وغیر فقاریه را میبنیم، همه حرکات وسکنات را که  ازازل برای شان مقرر گردیده بدان گونه اعمال مینمایند. میخورند ،مینوشند، طرح میکنند. ولی انسان علاوه براجرای وظایف محولۀ خداداد. درموقفی قرارگرفته است که

سیاست میکند،اصول می آفریند، وسیله خلق مینماید.

این شیوه را میگویند سیاست بربنیاد خلاقیت انسانی. تاکه همه امورزنده گی طبعی را تسخیروبه نفع بشریت کرۀ زمین تغیردهد.مگر سیاست های گذشته وجاری کشور ازمسیر اصلی تغیرداده شده اند برمحورحیوانیت درگردش درآورده شده اند((تجاوز،ازفرد وحریم خانه شروع،قریه،محل،سمت بالاخره اشغال کشور)).

"سلام دزد مگیرومطاع دیومخواه

چراکه دوستی دشمنان زمکاریست

                                                    «پروین اعتصامی»   

اکثریت سیاست گذاران کنونی،حاکمیت افغانستان تحت اشغال را که به تما شا بگیری به همان مُنگه موشهای میمانند که درداخل آسیاب گاهی ازین غار وگاهی ازان غارسربالا نموده بروتک میزنند.

این گفتۀ من نیست که درفوق نوشته شده است بلکه دنبالۀ گفتۀ همان آبهای سرگردان بی وطن است که به مردم شریف ولایات شرقی کشورم راز ونیازکرد ه بود بعدش ناگفته را ها برای مردم شریف ونجیبب مردم ولایات غربی کشورم درمیان گذاشت،خودرا درغم وبدبختی خلقهای ولایات جنوبی وجنوب شرقی کشورم شریک ساخت. کنون درد د لی دارد دریای آموومعاونین آن که بادریاهای کنرولغمان وکابل وغوربندوپنجشیرکه همه زاده وپروردۀ ((سلسله کوه هندوکش وسطح مرتفع پامیراند)) زاده وپروردۀ یک بام هوا ومکان اند.ما آبهای سرگردان به شما نخبه گان وخردآفرینان،ازارتفاعات البرز آغاز الی سطح مرتفع پامیر وساحات مرکزی افغا نستان،کابل،غزنی،لوگر،میدان،پروان کا پیسا،وپنجشیر، گذشته های تان،صفحات تاریخ را روشن نگه داشته است به جزازسه صد سال اخیردرمجموع ازلحاظ عقلانی،درگذشته های تاریخ ما،اروپاییها ازمزارع علم ودانش کشورمان،سیاست وهنرعلم،خوشه چینی کردند((ازما گرفتند تئوری بافتند برما تاختند)).

هرآن مریض که پند طبیب نپذیرد

سزاش تاب وتب روزگار بیماریست

                                                                                  «پروین اعتصامی» 

کنون ما دریا ها به شما میگوییم که به هوش بیایید وفکرکنید که مادریا درمجموع آب وعزت وآبروی تان میباشیم،در حفاظت ما کوشا باشید. اگربرما توجه نکنید ما متحرکیم برمسیر نامعلوم سرگردانیم درچنگ دیگران می افتیم، بناً اتفاق واتحاد شما است که اگر ما را ذخیره نمایید از نیروی ذخیروی خود برای تان برق((روشنایی)) میدهیم،روشنایی مسیرآگاهی خردورزی و انسان دوستی است،شما را باخبر میسازیم که خط سیرما ازمنبع چشمه سارها، تا به نا کجا ها راه بحری تان است. این اتفاق واتحاد بربنیاد تفکرعقلانی است. که شمارا صاحب این حق میگرداند.ما آبها ازخوشه چین متشکریم که ارزش ما را به حیث ثروت بینظیر به معرفی گرفت وبیان داشت که عنصر آب طبعیت مرده را زنده میسازد، وبیان داشته است که آب داری آب رو داری. ما آبها ی سرگردان باز هم برای تان میگوییم که ما ارزش اتحاد ورفاقت،صداقت را معرفی کردیم، ارزش وقت وزمان را به حیث ثروت بی نظیر معرفی کردیم حتی خودرا علاوه براینکه آب تان میباشیم  باعث حیات طبعیت میباشیم. درافغانستان برای مردم افغا نستان ثروت بی نظیرمیباشیم.

پس بگویید که آبهای افغا نستان ثروت بی نظیر افغا نستان است.

 

 

 

+++++++++++++++++

 

قسمت سوم:

جنگ کنونی درسطح بین المللی جنگ طرف باطرف نیست جنگ جنگ شکستن دیوارها ست درمسیر جنگ اقتصادی همانگونه شکستن وچپه شدن دیوارهای سرخ جامعۀ جهانی را به سراسیمه گی ووارخطایی تا سرحد بحران مالی جهانی کشانید ودرگیرساخت. دانه های برد اقتصادی درچنگ پیکنگ افتاد، دارد که حوزۀ آسیای میانه را ازلحاظ امنیتی اقتصادی وسیاسی واجتماعی به سوی ایران ازآن خود سازد.                                                                                ایرانیکه درطول تاریخ باچین مناقشه نداشته است به جزازمناسبات تجاری((راه ابریشم)) تبادلۀ فرهنگها وغیره.                   اهمیت دیوارسبزتصنعی برضد دیوارسرخ، هم ارزش خودرا از دست داده است این دیوارۀ یخبخندان دوران جنگ سرد از اثرتابش گرمای بهاران، کتله کتله روبه فرسایش است، ازاثر این چپیده شد نها وغلطیدنها ویرانیهای زیادی را ما به تماشا خواهیم گرفت عمدتاً نظام های را بربنیاد اندیشه ها ی افراطی اسلامی(( ایران، افغانستان، پاکستان،ناسیونالیزم عرب شاهان مطلقۀ مستبد وجبار،خون خوار، بعد ازشکست)) طبعاً که پطلون امریکا ییها هم درین جنگ مغلوبه از تن شان بیرون میشود.

چنانچه که روسیه دورۀ نقاهت ((بهبودی پس ازمریضی شدید))  بعد ازشکست برلین وفروپاشی اتحاد شوروی سابق را تجربه کرد.

به مردم شریف ونجیب مهربان کشورم عرض وادب تقدیم داشته بیان میدارم که گفته هایم همه  برمحوردریاهای روان سرگردان دورمیزند. این بار حرفی دارم بامردم شریف جنوب کشورم،حین نوشتن آهنگی را شنیدم که درگوشم خانه کرده با این عبارت

پیام زمانم

پیام زمانم من! بتومیگویم زمانیکه پدرخانوادۀ تن به تقدیرمیدهد جان را به حق می سپارد،نسبت به هرکس دیگر فرزندانش عجله مینمایند هرچه زود ترپدردفن شود. بخاطریکه حرمت««ا نسان» میت ازبین نرود.بتومیگویم پیام زمانم ،به حزب مرده ات احترام بگذارهرچه زود تر دست بکارشوکه بیش ازین تحمل بوی گندیده گی را کس ندارد.دفنش بکن وبه تاریخ بسپارش بگو که متوفی  به راه درست درحرکت بود اما درکمین حوادث بیرحم گیرآمد جان را به حق سپرد. بعد ازین ای نسل چهارم وپنجم با آموزش ازخطا ها واشتباهات گذشته وارد معرکه شوکه درتن توروح عیاردمیده است خودت به حیث انسان کارازموده خطا واشتباهات وارد میدان میشوی میدانم که خود ارادیت ملی را درمطابقت با پرنسبهای بین المللی بالاتر ازهمه ایدیولوژِی به حساب می آوری. ای نسل چهارم وپنجم خانوادۀ جنبش وطن پرستان، بیرون آ، وارد معرکه شو، که دیده شوی،کسی ازتوخبرندارد، من خبردارم که توامکانی، که توبا وجدانی،مصمم وبا اراده وصادقی،کنون وقت آن رسیده است.بگویی،بنوازی وبسرایی، با همان فصاحت وبلاغت وکلام شیرین که داری خواسته های مردم را بیان نمایی وبگویی که انسان ازجمله انسان محروم وزحمت کش مورد توجه ومحورکاری ما بوده است ومیباشد وخواهد بود.باهمان فصاحت وبلاغت وکلام شیرین که داری ریتم نیاز موزیک زمان ومکان را باتون آوازت هم آهنگ میسازی وشعار بدهی به دفاع ازمحرومان وبگویی،بسرایی چهرۀ غم آلودملت رنجدیده ات را، با شنیدن این آهنگ،همه شایقانه به رقص می آیند،چه خودش بیان میداردکه من بارسنگین، فقر،ستمم، ظلم،تحقیر،توهین را انتقال میدهم. مردم تحت ستم آن روزرا دقیقه شماری مینمایند که نسل با وجدان برخاسته ازبی تفاوتیها وکم توجوهی های بعضیها نسل پیرشکست خورده وناکام وبی عرضه، که دیگر امروزکاری ازدست شان نمی آید به جزاز سنگ اندازی وایجاد فاصله میان جنبش مترقی.ازجاده کناربگذار،درمزارع انسانیت وشرافت پاش بده تاکه نسل برومند وشاداب قد کشد.

با بیان مطلب زیرن ونیاز جملات فوق توامید میشوی برای آینده.

 به این شرح:

دمیده بار دگر روح عیار بـــا نالـــۀ خامــــوش دمیـده است

 اینبارروشنی عشق درکالبد نســل سیــاه پــوش دمیـده است

آهنگ زیباداردچون باران بهاری دلها پرشده انـــد ازآب زلال

سرمست ازفتح وامید درکالبد نسل سفیــــد پوش دمیــده است

رها میگردد خلق گفت: نسیم صحـــری ازوحشت قیـــدوزمــان

مدیون آن روان پاکم که درکالبد نسل سرخ پوش دمیـــده است

درکشورمن با اندیشۀ منم مهاجم مغرور،جهنم تهداب گـذاری کرده

 روح آزادی درکالبد من وتو برضد رئیس جمهوربوش دمیده است

   بگفت «خوشه چین»متعهد بوسه زنید، بربـــالهــای پاک آزادی

ازنم باران،لالۀ سرخ به دشت،بیرون ازکالبد سبزپوش دمیده است

امریکاییها ازکشورمان جهنم ساخته اند

القاعده با بستن یک بم انتهاری درکمرهموطنان وطنداران ما را به بهشت روانه میدارد

 شناختن عامل، منشۀعلت ومعلول درکاراست

امریکای، بهانه جو وبهانه تراش،خارکشته است باید که بدرود

امپریالیزم به بلند ترین فازخود رسیده است،چارۀ جزاین ندارد که برای بقای خودش((درحالت نزول)) با انجام انواع،جنایت بشری وفجایع انسانی دست نزند.

بلی روح آزاده گی درکالبد عیاران دمیده است. که میگویند آشفتگی وپریشانی اوضاع چهرۀ شوم ونگبت خودرا ازهمه عمده بر فضای ولایات جنوبی کشور حاکم ساخته است. ما برآنیم که یکی دو  قطعه شعرابن یمین شاعرمردم شناس با پاس وعیارقرن هشتم را به رشتۀ تحریربیاوریم.

خلق خدا که خدمت دادارمی کنــند

هستند به سه قسم که این کارمیکنند

قسمی شدند از پی جنت خـــدا پرست

آن رسم عادتیست که تـــجار می کنند

قومــــــی دگرکنند پرستش زبیم او

این کار بندگانست که احــرار میکنند

جمعی ازین دوجــــهت قطــــع کردند

برکــــارهردو طایـــــفه انکارمیکنند

نقل مطابق اصل است پایین

خائن به وطن که خدمت بادارمی کنند

هستند به سه قسم که این کار میکنند

  گروهی  اند جنت فروشان ازین قماش

رسم انسان نیست کار یابووبیتارمیکنند

آن گناه نا کرده برفت به دنبال زترس روزگار

  این دوم مزدوران است که بار بار میکنند

عیاربا وجدان نرفت به راه راست و راه چپ

برکــــارهردوطرف، قسم سه انکارمیکنند

بخش سوم: خود آگاهی وخود ارادیت ملی

*****************

آنکس که نداند وبداند که نداند

لنگان خرک خویش به مقصد برساند

آنکس که نداند ونداند که نداند

درجهل مرکب ابدالدهر بماند

آنکس نداندونداند که بداند

بیدارش نمایید که تاخفته نماند

آنکس که بداند وبداند که بداند

اسپ  خرد ازگنبد گردون بجهاند

واین خط مسیری میشود که به شناخت حقیقی مقام انسان مارا رهنمایی مینماید ازین راه وطریق است که برای بیرون رفت از فضای آشفتگی وپریشانی، سرانجام بگوییم که

ما یارانیم

    مایارانیم یارانیم، ، یـــــــاران قسم خورده به قــــــــرآنیم

  عیارانیم وعیارانیم ،عیاران سوگند خورده به وجــــــدانیم

دردشت وصحـــــراپستی وبلندی میرویــــم پـــی هــــــدف

خزیده ولغزیده وپیچیده وپلیچیده روانیـــــم وسرگـــــردانیم

 هدف را ریخته ایم ،خدمت را به مردم،شناسایی را باعلم وهنر

ازهرقومیم وهردین وهرنژادیم زقندهارشروع تابه بدخشانیم

 

به مردم جنوب جنوب غرب وجنوب شرق کشورم هزاران عرض ادب ودرودمی فرستم.مردم شریف این ولایات جنوب در میان دوپلۀ آسیا سنگ نسبت به سائر ولایت کشورآردمیباشند.مردم بیچاره ناتوان میان هردوسنگ نا خود آگاه به نفع اجنبی آرد گردیده اند ورنج وعذاب می کشند.

دولت وطالب هردوساخته  یک دست است دولت سرسنگی طالب زیرسنگی

    تخته سنگی بالایش سنگ دیگر تخـــــــت است

  آمد وبرداشت دیگری شاند گفتند ش بخت است

راست ودروغ هردویکی انــد گفتنش گناهــــی دارد

واردآ وردن قفاق درهـــردو روی سخـــــــت است  

 ازین بخارا بازی ولندن بازی اخیراً ماسکاوبازی واشنگتن بازی ها که همیش مردم ماراغرق درآب ساخته است اگربگذریم وکلخ را هم درآب نگذاریم ازبرکت تسخیرآبهای روان وسرگردان دنیا گل وگلذارمیشود گفت مطلب را آبهای جنوب به نخبگان شریف قندهار وپکتیاوپکتیا.

طالب وکرزی هردوباحقوق مساوی قطره قطره خون پاک شهدای میوند را پامال کردند. یکی ناموس وطن می فروشد دیگرش بینی مادروطن را برید.

              که په میــونـــد کی شهیـــد نشـــوی   

      خدایژو لا لیه بی ننگی ته دی ساتینه

منم قطرۀ آب رنگین قلب گرم خوشه چین ام که جز به عشق میهن دیگر چیزی در سر نمی پروراند(( نه ملایی میخواهد، نه طالبی میخواهد،نه رابری)) فقط راه وروش انسانی باهرکس میخواهد برابری،با حقوق برادری،تعهدانسانی، مخالفت به مقابل ظلم،خدمت به خلق.چکیده ام ازمغز سرد خوشه چین بارنگ آبی ذریعۀ نوک قلم میوینیسم که گریبان پاره دارد.با این اد بیات خلق جنوب وجنوب شرق وغرب کشورم ازین بیش قربانی ندهید.

من قطرۀ آب شما هستم ازمجموع دریاهای افانستان،ما برای شما نمیگوییم که اتحاد کنید فقط میگوییم که ازما نگهداری نمایید، ازحوزۀ جغرافیای کشور خارج نمیشویم بعد خود ببینید که ازاتحاد ما برای شما اندرز میدهیم که به مانند جریان خروشان آب را بسازید دشت های لامزروع را آبیاری نمایید ازکشورتان گدام غله تیارکنید، باغهای فران جورنمایید انارباغ باغهای سیب، فالیزهای تربوز باغهای انگور فراوان،محیط سبزو شاداب میسازید. بندها ی برق برای شما نور میدهد شما به جهان ومعلومات کیهانی وجها انترنت آشنا میسازد. با آشنایی به دنیای علم وتخنیک شمکا نزدیک میشوید به شناخت ماهیت انسان، بعد ازان کوشش مینماید که درجهان دخیل شوید زمانیکه درجهان انسان دخیل شدید بعد میدانیدکه چقدرمقام عالی دارد.بعد ازشناخت مقام انسان هریک تان شعارمیدهید

به امید فردای بهترکه همه کس درروشنایی فردای بهتر دروضع بهترقراربگیرند.

 

++++++++++++++++++++++++++++

قسمت دوم:

                درین روزها ماشینها ی فراوان غرمیزنندوما شینکها جفتک.

مگراین ماشینکها هنوزندانسته اند که اشغال گران به سوی هدف به سواری آن ماشینی میروند که در فابریکۀ خودش ساخته شده باشد.

این ماشینکهادردوردسترخوان پرازنعمت حزب دموکراتیک خلق افغانستان حلقه زده بودند.خوب خوردند وخوب نوشیدند وبعد کاسه را شکستاندند.دردسترخوان که نان خورده بودند. بیرق بیگانه را ساختند.کنون ازفابریکۀ دیگران غرمیزنند.

دیوارهای ریگی سیاستها ی مجازی درهمسایگی جریان آب وجدان«عیاران» نم  کش میکنند وچپه میشوند،رهگذران عشق به انسان وانسانیت کوشش کنید که ازین کوچه ها به مانند گذشته گذرنکنید.

درتجزیۀ افغانستان به شمال وجنوب گویاکه درخواب میبینند

مقدماتش راازکودتای نهضت فراگیرسیاسی«کاستریکوم»برضد((نهضت میهنی))به حساب می آوریم ورنه نهضت میهنی تمامی تلاش خودرا برای یک پارچه ساختن خانواده جنبش مترقی درپیش گرفته بود.که باید تا به شکل گیری جبهۀ متحد ملی ادامه می یافت.

محمد بشیربغلانی درآن روز گفته بود.

نه شد که نه شد

جبهۀ متحد ملی بادرک ازنوشتۀ ذیل باید که شکل بگیرد وپیش قراولی را ازنسل چهارم وپنجم.......به خود بیابد ویا پیدا نماید که جوان تازه نفس با شیمه با همت با ناموس باوقار، مرچ خور،با انضبات با حیا با دسپلین چون(( مجید کلاکانی)) متکی به خود ارادیت ملی بوده باشد.آگاه خبیر،مصمم، دوراندیش مهربان ودلسوز چون طاهر((بدخشی ومیر اکبر خیبر)) سخن گوی خوش قریحه ، شیرین کلام،خوش آهنگ، چون« داکتر نجیب»که همه به رهبری آن شخصیت تازه وارد درصحنۀ سیاسی اعتقاد وباورپیدا بکنند ودرعقب آن اقتدا نمایند وشخصیت سیاسی وهم پیمانانش به آن تعریفهای سیاسی کهنه وفرسوده درمورد افراد واشخاص پا بند نبوده باشد.خود دربارۀ اوضاع پیش آمده ازلحاظ ملی بین لمللی تعریفات بیافرینند.

جوامع بشری((مخلوق)) که اساس آن ازطبعیت((خالق هستی))منبع می گیرد.هردوبیان میدارند که ای انسان توازما منت دارباش هستی تورا به معرفی گرفته ایم که تو اشرف مخلوقات میباشی.توباید تابع تمامی قوانین وضوابطی باشی که آفریده شده است وخلق میگردد.این قوانین را کشف کنی وبشناسی وبشناسانی،درین حوادث ((قهروغضب))زلزله،سیلاب،طوفانها ((شکنجه)) زدن کشتن، تعرض، چورو چپاول((فریب، نیرنگ وهیله،رازهای پنهانی گوناگون)) بد اخلاقان وفحاشان سیاسی دست به دست هم داده  جامعۀ بشری را به سوی نابوی سوق میدهند((مهربانی،عطوفت،حس همدردی))،بهار،نورآفتاب، آب وهوا، کرم، بخشش،نوازش،تعلیم وتربیت وپرورش وجود دارد. درصورت تخلف ازپرنسیپها واساسات اجتماعی وقوانین طبعی تازیانۀ آماده برای سرزنش متخلف درپشت دروازۀ حوادث آماده میباشد.

چنانچه که آماده بود.

شخصیت هارا زد پراند کشت خفک کرد به دارآویزان کرد به دریا انداخت.

 انجام کارهای خیروظیفۀ انسانهای خبیر است

عیاران این مأمول را وجیبــــــۀ خود دانستند

 نه شد که نه شد

وطن پرستان خون دل خوردند

گفتند که والله کار بد شد

نه شد که نشد

دشمنان ملت پایکوبی کردند

گفتند خوب شد که

 نه شد که نه شد

کیست که بگوید دراشتباه گیر آمده بودیم همیش به مسیرخطا کاری ها رفته اند ومیروند.

سپاهیان انقلاب سراییده بودند.

ما میرویم، میرویم، میرویم

این بیچاره گکان را

به سوی خطا ها

 برده اند، برده، برده اند

  صفوف بیچاره زهرناکامی را

 نوشیده اند، نوشید ه اند،نوشیده اند

سرانجام خواهی دید

 یکی از پی دیگر

به بد نامی

مرده اند،مرده اند،مرده اند

سنگ اندازی:یک نوع سپورت تفریحی است که معمولاً دراطراف درآغازسال نومورد استفاده قرارمیگیرد.

1- سنگ اندازی سر شانۀ2- سنگ اندازی یک دستۀ 3- سنگ اندازی پشت سری،به سوی عقب.

 مهاجمین قرن بیست به تماشای سنگ اندازی درافغا نستان آمدند.درهنگام سنگ اندازی دیده شد که «عیاران پررنگ و وطن پرستان با ناموس» پهلوانان وسپورت مینهای پیشتازاند وتمرین فراوان کرده اند وانرژی فعا ل داشتند سنگ سرشانۀ را به فاصله های دوربه پیش می اندازند درضمن دیده شد که خانواده سیاست بازان کمرنگ ماجرا جو دسیسه کار بی خصلت  چپ نما،کمترتمرین کرده بودند سنگ را به فاصـــــــلۀ کمتــــــــــربه پـــــیش انداختــــــــــــــــــــــــــــند.

خسته شدند ومانــــــــده شــدند وذلــــــــه

نتوانستند که کنند حرکت به تنبه وتِیلــه

 موانع وراه بندان بود ازآغازبه سوی هــــدف

ره پیمایی بیوقت بود،سنگینی فرهنگ قبیـــله

   بــازی روزگاربه  کا مشــان نچرخــــــــید

ماندند شرمنده رنـــــگ زرد وخـــــیلـــــــــه

کنون بشنو ازمیان جنگل وحشـــــــت قرن

بتو داستان میگوید ازماجرا ی دمنـــۀ وکلیـــله

 روبه مرغ، گرگ خر، اژدهارگاورامیـــبلــعد

پشک موش،ماربقه وشادی میـــخورد کیلــه

خوشه چین  حقیقت نویس ازماجرا مینویسد

به خود بیایید جایی نمانــــده است برای گیله

به خود بیایید:کلاه تان را پیش روتان بگذارید،سربه گریبان بنمایید،به مقام اشرف مخلوقات ارج بگذارید،همین لحضه چپ وراست،با سواد وبیسواد،خوب وبدهمه به شکلی ازاشکال درداخل کشورمخلوط ومرکب شده اند. بیگانه با بیگانه درجنگ دیپلوماتیکی روی منافع اقتصادی((مناسبات چندین جانبه)) مصروف اند،خرباخر،گاوباگاو،قوچ با قوچ را درانگارۀ تاریخ  سه هزارسالۀ تاریخ باستا کشوردرحال جنگ میبینم،صاحبان زمین را درحال گریه وزاری میبینم. گلخن وطن صدا میزند که درد وعذاب را من میکشم ودهن زمین برای بلعیدن انسانها ی باوجدان همیش بازاست.

مهاجمین ازکشورما جهنم روی زمین ساخته  اند

طالبان نونهالان را باصفارش خود انتهاری به جنت روان میکنند

اما جنگ اندازشریرشیطان ازمیان همه خوبها((وطن پرستان))و((عقب گراهای بی فرهنگ)) صرف بدهارا ترجیح داده تا به مقاصد شوم خود دردراز مدت نایل آید.    

مجاهدین کمرنگ داخل میدان شدند.سنگ را به گونۀ دیگر،دودسته به عقب انداختند به همان فاصلۀ که چپیهای کمرنگ سنگ را به پیش انداختند،مجاهدین کمرنگ سنگ به سوی عقب انداختند.کم تجربه بودند ونفس کم داشتند درعقب اندازی سنگ.

 

سبزکم رنگ ساخت روس خسته شد ومانـــــده وذله 

به جــــــــا ماند جــــــادۀ خـــراب،مسیــــرکرم پیلــه

  ازمکتبهــــای سوخته وتخریب بنـــد های آبگردان

 افتخارکمایی کردند«رابـــــــــران»به سرمنــجیله

  آذان داد کـــــه گلــــهاازبــــی آبی جان میـــــــدهند

 هنگام سپیده دم خروس صحری ازپرچـــال طبیــــــله

سنگ گران بودواجب آمدروبه فرارماندنش را به زمین

طالب عقب گردرا آوردند ازشرق با چراغ سوزوفتیله

این طالب سیـــاه پررنگ

رنگ،رنگ،رنگ

ساخته شدۀ ملـــک فرنگ

رنگ رنگ،رنگ

سنگ اندازان باتجربه دورازفرهنگ

رنگ،رنگ،رنگ

 عقب گرد دورازمدنیت به هزاران فرسنگ

نوکران دالرو ملا شرنگ

رنگ، رنگ، رنگ

این دوزخیان آتش کار،دشمنان تاک ومزرعه وبندوانهار،ویرانگران،ننگرهار،هرات،قندهار،کوه دامن چهاریکار،بامیان ومزار

فضای سیاسی افغا نستان را باید که ازباطلاق،زی،زی، زی،بیگ،بیگ،بیگ،بای، بای، بای،خان،خان،خان،محل گرایی ،نژاد گرایی ، مذهب گرایی ویگان نام والقاب غیرمؤجه دیگربیرون آورد.

شامل فضای سیاسی حوزۀ جهان انترنت نموده درکلاس،عشق به انسان وخدمت به انسان زحمت کش شامل نمود

هفتۀ قبل نیات خیرخواهانۀ خودرا ازطریق انترنت بامردم شریف ونجیب ولایات شرقی کشور درمیان گذاشته بودم «حرف محوری ام» تسخیردریای کنرومعاونین دریای کابل بود، اشاره وکنایه چنان بود که جهان سرمایۀ متمرد ظالم خون خوار دارد که برای تسخیر فضاو زمین کشورمان ازهیچ گونه،شایع فساد وفحشا، خشونت تاسرحد نسل کشی دریغ نمی ورزد. کنون نوبت میرسد که به مردم شریف نجیب ولایات غربی کشورم.

      عرض ارادت واحترام خالصانه تقدیم نمایم!

مردم شرف ونجیب ولایات غربی کشورمان آریانی کبیر،خراسان پهناوروافغانستان کوچک ساخته شده ذریعۀ شاهان دست نشاندۀ وطن فروش بی وجدان.گذشتگان ما وشما زهرتلخ هجوم،سکندر،اعراب بادیه نشین را وچنگیز ظالم خون خوروخون آشام را نوشیده اند یک نفر انسان زنده ازدم تیغ چنگیز بازهم توانست که هرات باستان را دوباره سازی نماید. ازپیکرۀ صدها هزارها انسان آغشته به خون ((عیاران)) مردان میدان ونا موس پرستان عصرآن زمانه درعرصه های مختلف ((میدان معرکه،شعروشاعری، سیاست علم وفرهنگ وحتی حوزۀ هرات((بادغیس وغور))را بنام شهرعاشقان علم وهنر فرهنگ، آدمیت وانسانیت معرفی نماید.  

این بار دریا های های آن سمت رشتۀ سخن رادر دست گرفته با یک صدا ویک آواز به مردم ولایات غربی((هرآت))غور وبادغیس معارف پرور،علم دوست، فرزندان رستم تاریخ پیشنهاد مینمایند. که حوزۀ بودوباش تان را متحدانه به حلقۀ طلای تاریخ نسل مبدل سازید ومردان رزم وپیکارمیدان سازندگی را نگین انگشترتاریخ بسازید. این آبها بیان میدارند. من آب شما هستم برای شما عزت می بخشم، پروژۀ بند سلما ازشما بود،لیکن به اشارۀ همسایۀ غربی این هموطنان شما بودند که تخر یبش کردند.آب مسئلۀ حیاتی است. ببینیم کشورها ازقاره ها به دنبال نفت مورد نیازخود وطبقۀ خودش،مدنیت هارا ازبین میبرند ملت هارا نسل کشی و قتل عام مینماید.

من که به شما تعلق دلارم برای حفظ وبقای خود درسرزمین خود وآبیاری دشتهای سوزان ولایات وتولید انرژی برق به اتحاد ویک پارچگی شما نیاز دارم.شما میتوانید ازوحدت تان انرژی ونیرو تولید نمایید دولت مرکزی را به اطاعت ازخواسته های بی چون چرای تان واداربسازید. 

دیده شده است که درین روزها تحلیل گران سیاسی ازتریبیون دولت مرکزی وبعضاً تلویزیونهای تجارتی که ریشه درجهان سرمایۀ متکبر مغرور دارد،صرف خودرا ریکلام مینمایند حرفی ازملت وانسان محروم فقیر وناتوان درمیان نیست،قضایا را چنان به بررسی میگیرند که گویا آب از آب تکان نخورده است همیشه پاکستان را وسیاستهای پاکستان را فوتوگرافی نموده به نقد میکشند،دریشه یابی علت ها هیچ تماسی گرفته نشده و به تحلیل نمیگیرند که پاکستان این دولت بیهویت ((قاطر)) فرزند کی است؟ وبرای چه منظور درهمسایگی افغانستان وهند ایجاد شده است؟ ودرآتیه تولد خود چه وظایفی را انجام بدهد وفراسوی مراحل بعدی این همه ا نکشافات مخربانه چه میخواهند وبه نتیجه گیری های که ملت را به طرف اتحاد ویک پارچگی رهنمایی نماید تماس گرفته نمیشود.  به گمان اغلب هرکس به گونۀ ازین ماجراها درتدارک جای برای خودش

توکه ازبیگانه گدایی داری

برسرما رسم پادشاهی داری

به خدا درسرت کا کل نظری

 درکنج لبت خال خدایی داری

درفروش وطن سربابا خاریدی

متل ذات ماهی خطا نیایی داری

 دردولت نامشروع خودرا نامشروع جلوه دهند. تپ وتلاش دارند.تا به بیان خواست عامۀ مردم.

مگرشما مردم شریف ولایات غربی که ازسیمای تان(( اخلاق نیکو،صداقت،راستی،وجدان، انسان دوستی،شهامت، دلاوری خود ارادیت ونا موس پرستی )) فوران مینماید. اثبات خواسته های برحق عیاران است که میروید در اتحاد وهمدلی، سرود عشق به انسان را میخوانید،جاد ۀ علم ومعرفت را جهت آموزش وپرورش نسل نوین برای انسانهای نمونه برای آیندگان کشورمان پخته میسازید.  

 فکرمیکنم که درشهرها وولایات غربی کشور،مردمان مسؤلیت پذیروآگاه فراوان داریم همین قدرنوشتن بس است،آنها خود استاد اند واستادانه مینویسند، استادانه حرف میزنند واستادانه تصمیم میگیرند وخود استاد میشوند.

قسمت سوم دارد.

 

-------------------------

 

   زمان که پیک یکتا پرستی  طنین انداز گشت، بود عصـــرزردشــت

 درفضاوزمین، پندارنیک،گفتارنیــــــک،کردارنیـــک ورد زبان گشت

ازآدم«ع»شروع تا به محمد«ص»آیات خواندیم،احادیــث را شنیدیم

بامغزسرد،قلب گرم ودستان پاک،ازجانب  کس درعمل پیاده نگشت

قابل توجه به دنبال کلاه دوندگان چپ:

سار به مقام عقاب بلند پرواز نام یافتـــــــــــه است

خائن بوطن همیش ازین مقــام کام یافتــــــــــه است

کلاهان وطنـــــم را همیش شما لا ن بــــــرده است

چادران خودرا بدست باد،وحشت هنگام یافته است

ازین مـــعرکه بیرون آمدن واجب  می آید  به همــه

مردان را درمیدان گروه وحلقه ازهرفـام یافته است

کاکه وکاکو، وعیاران همه یاران همد یگر شده اند

خوشابه خوشه که خودرا درحلقۀ خوشنام یافته است

با خبرباش که معرکۀ  قندهار فراموش نا شدنی است

منارۀ میوند موقعیت خودرا درچوک گم نام یافته است

امید که این نبشته پیامی باشد برای نخبگان وطنم،به دنبال کلاهی ندوند که شمال برده استش اگر به دنبال  کلاه باد برده بدوند چادرناموس وطن هم به هوا میگردد.

باد آورده را شمــــــــــــــال میبــــــــــرد

باهزارهنروفریـب کشـــال کشـــــال میبرد

بارها دیــــده و شنیـــــده شده است کـــــه

شمال برده را باردوم باد به کمال نمی آورد

داماد حادثه منتظرفرصت دقیقه شماری دارد

پاچه سفید را با جهز وخطاب وخال نمی آورد

دست اندرکاران موجود سیاست گذاریها درکشور((چپ با امتیاز 5% راست با امتیاز 95 %)) درنقش پهره داران عمدتاً، دزدان کنفرانس بن((دزدان چراغ بدست))کشوربا اخذ رشوۀ ناچیزناموس وطن را فروختند.

مردم شریف ونجیب  سرداروطن پرستان میباشند،مردم مخلوق خداهستند،درایجاد گری تولید ونظم فعال جامعۀ انسانی نقش به سزایی دارند،برای بهترساختن جا معۀ آینده فرزندانی را درمکتب اندیشه وعمل انسانی میگذارند ومی فرمایند که فراز نشیب زنده گی خودش تجربه است. ومی نویسند که دامان مادرصرف مهد پرورش است برای راه رفتن زمانی که درحرکت می افتی دیگر به جامعه ومردم تعلق میگیری وبعد می فرمایند که تجارب تلخ زنده گی بهترین استاد است برای آموزش و بهترازمحبت والدین است.

 نگارنده مینویسد که مردم شریف ونجیب شما  سردار من میباشید. ازدل وجان به شما محبت دارم واگر جاداشته باشد میگویم که به مردم خود ایمان دارم. ایمان داشتن  به مردم اعتقاد کردن به خدای لایزال است.

   عرض ادب واحترام،برای مردم یکی ازصفات والای انسانی است که باید ازجانب دست اندرکاران اهل سیاست،اهل حاکمیت واداره علی الخصوص کسانیکه سنگ وطن پرستی ووطن دوستی را به سینه میگوبندبایدکه درمیدان عمل به اثبات برسانند.   امید است که نگارنده یکی ازمعدودکسانی باشدکه ازجانب مردم به حیث انسان مطیع فرمان برداربرای زحمتکش ورنجدیدۀ افغا نستان مورد پسند واقع شود.درقدم نخست مردم شریف ونجیب مشرقی را مخاطب خویش قراداده وعرایضی که حاوی پیشنهادات میباشد تقدیم داشته وبعد به مردم مغرب زمین کشورمان وشمالی،جنوبی وساحات مرکزی افغانستان به اساس نوبت عرایض جداگانه نگاشته میشود.

گفتند که بینی تورا سگ برد

سوال اینجا است که به دنبال سگ بدویم ویا به سوی بینی خود دست ببریم؟؟

 درامه های موجود افغانستان((سگ وسناج)) بعد ازسقوت اتحاد شوروی سابق تداوم آن است که به اساس سناریوی ازقبل تنظیم یافته ازاواخرقرن هژده واوایل قرن 19 تنظیم یافته وبه پیش برده میشود. بیش ازین نبایدمارا به خودمصروف بسازد. ما افغانها وجداناً ضرورنیست که بیش ازین وسیله شویم امتیازرا از دشمن بگیریم،امتیازی با یک دست داده میشود با دست دیگر گرفته میشود.تاوانش را توده ها میدهند.انواع(( افتراقات را)) سبب شویم باید حل مشکلات میهنی خودرا خود ریشه یابی نماییم که به کدام طریق میتوانیم براین مشکلات فایق آییم.

خداوند متعال حیوان درنده خوی را برای اینکه ازگرسنگی نمیرد(تنازع البقا) چنگ ودندان داده است برای سائرحیوانات جهت دفاع شاخ، برای انسان،عقل وخرد وفراست ودرایت((تفکر)).انسان که آماده به تفکرنیست درنقش علف وگیای هرزه بشمارش تا که گاو وگوسفند ازش استفاده نماید ویا بهترین لقمۀ باشد آماده برای خوردن گرگ وپلنگ وشیر. 

همان گاوی که زمین را بر شاخ خود برداشته بود،درمیان بحر درپشت ماهی استاده بود،ازترس زنبور خودرا شورداده نمیتوانست که مبادا بگزد.ناگهان اف کرد سطح آب بلند آمد،بندی را درولسوالی سروبی بنام بند نغلوآباد کردند،ازفوارۀ آب برق تولید کردند که ازان برق خانه ها روشن گردیدند وفابریکه ها ی مختلف نساجی گلبهار، وفابریکه های خورد وکوچک درشهرکابل به فعالیت افتید. واز طریق درونته آب را به کانال وادی ننگرهارانتقال دادند که از برکت همین فارم های هده وغازی آباد به زیبایی وارزش مادی ومعنوی شهر جلا ل آباد افزوده شد وداشت که شهرجلال آباد درهمسایگی پاکستان به حیث پایتخت زمستانی مبدل گردد. طبعاً که یک شهربا عظمت،که درآن مردمان دارای هویت فرهنگ عالی ومردمان شجاع ومهمان نواز،درهمسایگی کشورجدا ساخته شده ازپیکرخطۀ باستانی((پاکستان تصنعی و بی هویت)) پدرش خر،مادرش اسپ،خودش قاطررا چندان خوش آیند نیست.

شرایط جنگ سرد برای پاکستان دست برتری بخشید که برای احمق سازی مکاتب ایجاد کردند بوسیلۀ هموطنان خود مان برای تخریب مکاتب،مؤسسات دولتی واماکن مقدس،تأسیسات صنعتی،کانالها وبندهای آب گردان که همه وهمه به مردم تعلق داشت تخریب وازمیان بردند.ورنه امروزه روزداشت که ولایات مشرقی با داشتن دریاهای فراوان،سرخرودعلیشنگ، علینگارودریای کنروداشتن زمینهای آماده به زرع بهترین تمویل کنندۀ احتیاجات اولیۀ زمستانی مردم((مالته،نارنج ، گلپی،پالک)) تمامی کشورمیبود.

درکتاب خرمن خوشه ها تحت عنوان ((من چه جرمی کرده ام که سزاوارسنگ تو گشته ام بگفت این جمله را آب دند دربند نغلو)) به حیث مدخل درعمق سیاست گذاریها ازمنابع آبی با جملات ساده وعام فهم ودارای ریشۀ عمیق به توجۀ آگاهان امور نوشته کرده ام .

ازپیشنهادات ده فقرۀ دولت پاکستان به جانب دولت دست نشاندۀ افغانستان چنین انستنبات میگردد که طبق پلان از قبل تنظیم شدۀ اشغال گران بین ا لمللی افغا نستان یک زمانی بحیث (( جمهوریت شانزدهم اتحاد شوروی سابق)) فعلاً بحیث یکی از صوبه سرحدهای پاکستان موقف خودرا پیدا کرده میتواند.

دران پیشنهاد واضحاً تشریح گردیده است که افغا نستان ازمنابع آبی استفاده کرده نمیتواند.

بیایید که همۀ ما همزمان برای حل معضلات افغا نستان ازخانۀ خود آغازنماییم، مردم ولایات شرقی وقتی صاحب افتخارات  میباشند که قندهار امن وآرام وپیشرفته وصاحب اختیارات ملی خودرا بیابند هیچ اهریمنی وبیگانۀ((کمپنیهای غربی)) دیگر نتواند با ندیشد که هلمند دارای منابع مواد خام بوده((یورانیومش شبانه ذریعۀ طیاره انتقال داده شود))  وزمینهایش برای کشت کوکنارمساعد وازین ناحیه کمپنی هایش برای جهان بشریت مرگ سفید تولید نمایند.

همین قسم تمامی ولایات کشوروقتی افتخارکرده میتوانند که ولایات شرقی کشورما بهترین استفاده را ازمنابع آبی که ازطبعیت خدا داد،باران رحمت خدا که درارتفاعات بلند کوه ها ودره ها ووادیهای کشورمیریزد ودرتکاپومیشوند،راه اتحاد را معلمانه وآموزگارانه با همدیگردرپیش میگیرند،درساختار دریاهای کنر،علینگار،علیشنگ وسرخ رود نقش بازی مینماید  ومعاونینش،دریای کابل پنجشیروغوربند استفادۀ اعظمی نماید.یعنی که دراثرتوجه خیراندیشان وآینده نگاران،نخبگان وخردآفرینان،آن ولایات(( لغمان،ننگرهار، کنرها ونورستان)) این دریاها باید که تسخیرشوند وبه استفادۀ انسانهای افغا نستان وعلی الخصوص مردم مشرقی قرارداده شوند.حرف تسخیردریاها((دریای کنر)) باید که نقل سرصندلی واقع شود

دریا ی کنرخودش بیان میدارد که آب شما هستم به شما عزت می بخشم، اگر درمقابل من بی عزتی نکنید ونگذارید که بی فایده درسرمین دیگران برده شوم.

من را درمیان کاسه های کوه هادور داده وازمن حفاظت نمایید برای شما برق میدهم برق است که شمارا ونسل های بعدی تان را برق آسا  به شناخت وره یافت ازاطلاعات انترنیتی وکمپیوتری بی نیاز میسازد.

زمین های خشک وبایرتان را به زمینهای سرسبز وشاداب مبدل میگردانم، منابع آبی زیر زیرمینی تانرا دوباره فعال میگردانم شما دارای چشمه سارها میشوید، درموجودیت من جنگلهای طبعی فراوان میرویند ومن باعث میگردم که طیور پرنده ها وحیوانات جنگلی دوباره قانون جنگل را بآ فرینند ونصرالله کاتب دیگری بازبان حیوانات جنگل برای نسلهای بعدی تان داستان ها مینویسد. سرانجام اقلیم گرم وسوزان تان را به اقلیم معتدل مبدل میگردانم ازاینجااست که به همت مردم مشرق زمین مان ((نخبگان فرهیخته)) ننگرهار همیشه بهارشهرمدرن را بامعیارهای استندرد ملی وبین المللی خود درهمسایگی دشمن بیمارایجاد ومیسازیم. ازعمل خود نمونه برداری نموده برای دیگران انتقال میدهیم،رفاقت را ،همگرایی را ،برادری را صداقت درگفتاروکرداررا، درصحنه.  

امید که این نبشته پیامی باشد برای نخبگان وطنم،به دنبال کلاهی ندوند که شمال برده استش اگر به دنبال  کلاه باد برده بدوند چادرناموس وطن هم به هوا میگردد.

باد آورده را شمــــــــــــــال میبــــــــــرد

باهزارهنروفریـب کشـــال کشـــــال میبرد

بارها دیــــده و شنیـــــده شده است کـــــه

شمال برده را باردوم باد به کمال نمی آورد

داماد حادثه منتظرفرصت دقیقه شماری دارد

پاچه سفید را با جهز وخطاب وخال نمی آورد

 

 


بالا
 
بازگشت