فاروق ثواب

کابل- قوس 1390 خورشیدی

 

خودشناسی، اهمیت و ضرورت آن

* مدیریت خود شناسی

* خودخواهی

پدر، ملا و معلم بارها این اصل فلسفی را که اول خود و باز خدا را بشناسید، برای ما گوشزد و موعظه میکردند، که تا خود را نشناسید، خود و ماحول خود را تغییر مثبت داده نمی توانید. وقتي خود را تغییر مثبت داده نتوانید، تغییراتی را که در ماحول و محیط میاورید، متناسب با خود نخواهد بود. نتیجه شناخت ناقص خویشتن، تغییرات ناقص بعدي را در پی دارد و چنین تغییرات جز اشتباه و پشیمانی، ارمغانی ندارد و جبران آن سوهان عمر است.

همانطوري كه چشم، بجز خود، همه جا را مینگرد، انسان هم متوجه تغییر و اصلاح دیگران است، شایق شناخت و درک همه چیز و به شناخت خود چندان عنایتی ندارد، لهذا انسان تا حالا که  قرن 21 است، موجود ناشناخته باقی مانده است. شايد انسان در جريان پروسه شناخت خويش از کل به جزء میرود، اما با درد و دريغ كه این راه نسبت به عمر انسان خیلی طولانی است.

شناخت انسان در چهار پله و صفحه پنجره جوهاری چنین مورد مطالعه قرار گرفته است:

1-      دریچه روشن، آشکار و باز، آن معلومات، صفات و ممیزاتی است که خود شخص در باره خود میداند، همان چیزهای است که دیگران نیز در باره او میدانند،

2-      دریچه نیمه تاریک یا نیمه روشن، آن صفات و معلوماتی است که شخص در باره خود میداند، ولی اطرافیانش از آن بی خبر و بی اطلاع اند.

3-      دریچه مجهول، آنچه که خود شخص در باره خود نمی داند و برایش معلوم نیست، ولی دیگران در باره او برداشت های دارند.

4-      دریچه تاریک و نامکشوف، آنچه که برای خود شخص و برای دیگران در باره شخص، نامعلوم و نامکشوف است.

جدول آیینه جوهاری JOHARI’S Window

 

ش

خود

دیگران

نتیجه

عملکردها

1

Known to SELF معلوم بخود

Known to OTHERS  معلوم به دیگران

Open zone 

ساحه آشکار و باز

(ساحه آشکار دیگر ساحات را

تحت فشار قرار میدهد. این باید هدف باشد.)

شنیدن؛ اخذ/گرفتن معلومات، انتقاد پذیری،و...

 صحبت نمودن، گقتن/ارایه/دادن معلومات،و...

2

Known to SELF

معلوم بخود

Unknown to OTHERS 

نا معلوم به دیگران

Hidden zone  ساحه مخفی

(ساحه مخفی ساحه آشکار را تحت فشار قرار میدهد.)

اخذ معلومات از شخص

از بیرون معلومات اخذ نمیتواند

3

Unknown to SELF

نا معلوم بخود

Known to OTHERS 

معلوم به دیگران

Blind zone 

ساحه مجهول

(ساحه مجهول ساحه آشکار را تحت فشار قرار میدهد.)

معلومات اخذ و گرفتن نمیتواند

تهیه/ارایه معلومات

4

Unknown to SELF

نا معلوم بخود

Unknown to OTHERS 

نا معلوم به دیگران

Mystery 

ساحه نا مکشوف

 

 

طوري كه پيشتر اشاره شد، انسان بذات یک موجود بغرنج و جهان نامکشوف لایتنهایی است. ما به تناسب همه عناصر جهان که دستخوش تغییرات سريع اند، در حالت یک نواختی ناشی از اعتیاد انسانی قرار داریم. تغییر ماحول ما باید متناسب با تغییرات درونی ما باشد. اکثر انسانها خود را تغییر ناپذیر و یا عاری و مبرا از تغییر می دانند و به خود میبالند که گویا ثابت و به یک حال هستند. وارد كردن تغییر در خود را عار میدانند. هر انسان بی علاقه به تغییرات در خویشتن در حقیقت امر، سد و مانع بزرگي است در راه تغییرات و تحولات خانواده، جامعه و جهان.

ما انسانها خیلی سطحي و آرمانی میاندیشیم. اکثراً خواب تغییرات و اصلاحات خیلی بزرگ و فراتر از خود و امکانات خود را میبینیم. چون به آن دست نمي يابيم، لهذا از آرمان به حرمان ميرسيم. با وجود درك اين مطلب كه پروسه تغییر در مسیر سالم آن، از خود، آغاز میگردد و آغاز آن از هرنقطه دیگر، آب به آسیاب دیگران ریختن است، اما بازهم برای خود آش مالیده نمی توانیم، ولی برای دیگران سیمیان میریزيم.

این که اکثر زنان جامعه ما متناسب با نبض تند زمان، متحول و متجدد نیستند، موضوع بحث ماست. اکثر زنان جامعه افغانی به خود شناسی بی علاقه اند. ذهن شان با زمان سازگاری ندارد و به ضرورت خود شناسی و تغییر در خود متوجه نيستند. اگر از یک خانم در باره شخصیت های تاریخی افغانستان پرسیده شود، ممکن او در باره میرویس خان هوتکی و احمدشاه درانی معلومات مفصل ارائه نماید، ولی در باره نازوانا و زرغونه انا چیزی برای گفتن ندارد. اکثر متفکرین، مشکلات زنان جامعه افغانی را ناشی از مناسبات مردسالاری، عرف وعنعنات ناپسندیده میدانند، اما با یک مرور گذرا میتوان آنها را تصحیح کرد که اکثر زنان جامعه ما ناخود آگاه  حامی و حافظ عرف و عنعنات اند. آنها از مناسبات مردسالاری مشتاقانه پیگیری و پيروي می نمایند. زن ها آرشیف رسم و رواجها اند، حافظه اکثر مردان چندان قابلیت بایگانی کردن عرف و عنعنات را ندارد. بسیاری از زنان جامعه ما، در اثر تلقینات، مردسالاریزه شده اند و ناخود آگاه با تازیانه مرد سالاری، دختران و زنان دیگر را تأدیب میکنند. فهرست مظاهر خشونت زن علیه زن طویل و بيان آن از حوصله اين مقال بيرون است. بسیاری ازمنتقدان، مردان را عامل خشونت و عقبمانی های زنان میدانند، حالانکه اکثر زنان، وارث و مدافع مناسبات مردسالاری اند. خواستگاری دختران صغیر، انباق شدن بر سر زن دیگر، تبعیض در تغذیه اولاد، همه و همه كار زنان و مادران است. خرافات و شگون ها که گویا قدم عروس نو، نحس است، دختر مال مردم است و غیره، هنوزهم ورد زبان برخي زنهاست. تا که زن اين جامعه، متجدد نشود، تجدد به عمق جامعه را نخواهد يافت. تغییرات در جامعه را باید از زن که مادر است، آغاز کرد. از خود شناسی زن و به ادامه آن تغییرات در زن و متناسب با آن تغییرات در محیط. هرنوع تغییرات وارداتی از بیرون به قلمرو شخصیت زن، خلاف فطرت است، افتضاح و فاجعه را بار میاورد.  

خود شناسی از دریافت نقاط قوت و ضعف خويشتن آغاز میشود، تا که ما به نقاط ضعف خود پی نبریم، نمیتوان برای رفع آن اقدام کرد. ملت سازی از خود شناسی فردی و اجتماعی آغاز میگردد. توجه زنان به خود شناسي کمرنگ است. در حالی که زنان در ملت سازي به مثابه مادر، جايگاه رفيع دارند. برخی زنان به جای خود شناسی مثبت، یک نوع خودستایی، خودگرایی، خودسازی، خود بینی وخود سانسوري را پیشه نموده اند. چنین حرکات، شخصیت اصلی زن را منقلب میسازد و از واقعیت ها و موفقیت ها دور می سازد. بسیاری از زنان به مشکل خود سانسوری دچار اند، آنچه را که باید بگویند، نمی گویند. بسیاری از خانمها وقتی به شفاخانه مراجعه میکنند، دلیل ضرب و شتم رخسار و شکستن و پریدن دندان خود را افتادن جلوه میدهند. استبداد را بر حسب اعتیاد، تحمل میکنند. اکثر خانم ها هنگام آشنا شدن باهم میپرسند که چه کار میکنید و کجا کار میکنید؟ و مقابلتاً میشنوند که جایی کار نمیکند، بیکار است، در خانه است، مصروف اولاد داری میباشد.  حالانکه تمام عمر يك زن مصروف امور منزل در کارهاي عديده و متفرقه خانه میگذرد، و در حقیقت در سه شفت کار میکند. همچو زنان با وجود اجرای یک فهرست کار که به مراتب طویل تر از لایحه وظایف معمول کارمندان ادارات است، به زبان حال میگویند که بیکار هستيم، در خانه هستيم، جایی کار نمیکنيم. مصروف اولاد داری میباشيم!

آنها این همه کار های سبك و سنگین امور منزل را بیکاری میخوانند. اینست خودشناسی که تمام جانفشانی های خود را در جمع کار حساب نمیکنند. مگر فعالیت زنان خانه که کار نیست، پس چیست،

آيا يك نوع تفریح و سرگرمی است ؟!

تن خسته زن خانه در آشپزی، کالاشویی، خانه تکانی، خیاطی، اولاد داری، مالداری تا سقوی به ستوه آمده، به گفته خود آنها کارهای خانه خلاصی ندارد، وقت و حاضری ندارد، رخصتی ندارد، زندگی زن امور منزل یعنی از بام تا شام دویدن و تپیدن است. کارهای که معاش، ترفیع و تقاعد ندارد. زنان امور منزل، بیکار نیستند، آنها از بس کار میکنند و زحمت ميكشند، کسی قادر به سنجش و محاسبه و تعیین مزد و معاش و پرداخت آن نیستند. آیا با چنین برداشتی که اکثر زنان امور منزل دارند و به اهمیت کار خود پی نمیبرند، میتوان به خود شناسی و تغییرات خود و ماحول خود دست یافت. زنان افغان قبل از هركار ديگر باید به خود شناسی توجه نمایند، تا كه  خود را نشناسند و در صدد تغییرات خود نشوند، ماحول براي شان تغيير نخواهد كرد. خداوند عزوجل فرموده است که سرنوشت قومی را تغییر نخواهیم داد که تا خود اقدام نکنند. تغییرات در محیط و ماحول بايد از شناخت و تغییر آغاز شود.

بیائید خود را بشناسیم، ذهن و ضمیر، دل و دماغ، گرایشات و تمایلات خود را پیش خود منصفانه به آزمایش و ارزیابی بگیریم. اعمال و افعال، حرکات و سکنات، آداب و عادات خود را تحلیل، نقد وبررسی نمائیم تا با اجرای یک سری آزمایش ها و دانستني ها در باره رفتارها، گفتارها و کردارهای شخصي خود و استعداد نهفته خود که بزرگترین ثروت است، پی ببریم و آنرا انکشاف بدهیم. بسیاری از افراد شکایت از روزگار دارند که گویا دست شان خالی است و سرمایه یی در اختیار برای کار کردن و رفع نیازمندی ها ندارند، اما این را ندانند که سرمایه واقعی عبارت از سر+ مایه يعني مغز كه در جمجمه است، میباشد.  

 سقراط: " مـن تنها يك چيـز را ميدانـم و آن اين كه هيچ چيز نميدانم"

شناخت خود يعني شناخت همه توانايي هاي خود. تا زماني که انسان قابليت هاي خود را نداند و به داشته هاي خود پی نبرد، به جایی رسیده نمیتواند. تدارک توشه ها و داشته ها در سفر طولاني زندگی برای عبور از مسير سنگلاخ که پستي ها و پلشتي ها دارد، خیلی مهم است. يکي از نتايج خودشناسي عشق  است. براي درک مفهوم بودن و زيستن بايد عاشقانه زیست و عاشقانه به جهان نگریست و مسير زندگي را عاشقانه طي کرد. جهان سزاوار تجليل و تمجيد است و هر چيزي که از او صادر شود لايق عشق ورزيدن میباشد.

    وارسته و رها بودن از هر آنچه که رنگ تعلق و وابستگي دارد، يکي ديگر از نتايج و درس هاي خود شناسي است. فرصت زندگي چندان طولاني نيست. هر قدر از قید و بند آزاد باشیم، فرصت بيشتري براي انديشيدن در حقيقت خويش خواهيم داشت.

    يک نتيجه دیگرخود شناسي، شناخت موقعیت خويش است. گذرا بودن عمر، ناپايداري دوران زندگي و ميرايي لحظات همه و همه به ما مي گويند که نبايد از جهان انتظار وفاداري و از عمر تمناي ماندگاري داشت و نبايد آنقدر غرق دلبستگي ها و وابستگي هاي زندگي شد که از گوهر حقيقي خويش و فرصتي که براي هستي انسان داده شده دچار غفلت گرديد. زندگي گذرا و غير قابل اعتماد، سرشار از مخاطرات غير منتظره و فاقد برنامه قبلی و تعيين شده است. اهتمام به فضایل و کمالات است که زندگي را هدفمند میسازد.

جثه کوچک انسانی، عالم بزرگ درونی دارد.

بيرون ز تو نيست هر چه در عالم هست               از خود بطلب هر آن چه خواهي که تويي

جهت نیل به خود شناسی مطالعه راه های خود شناسی و موانعی که فرا راه قرار دارد، خیلی مهم است.

اخلاص که وارستگی و رهایی از قید و بند هاست، زمینه کشف توانمندی های منحصر به فرد را برای انسان فراهم می کند. شخص با اخلاص از عقده های درونی و قید و بندها مبراست. امام علی علیه السلام فرمود: من اخلص بلغ الآمال." کسی که اخلاص ورزد به آرزوها می رسد."

شخصی که به استعداد خود پی میبرد، راه خود را به سوی ترقی و تعالی می گشاید. اخلاص، شخصیت و هستی انسان را ارتقا می بخشید و او را به گنجینه استعدادهای فطری که درون او پنهان است، میرساند.

انسان، استعداد درک خود و جهان را دارد. اگر انسان، به استعداد خود پی ببرد، داشته هاي وجودي خود را به کمال خواهد رساند. انسان اين توانايي را دارد که تا بي نهايت رشد و صعود نماید و يا تا بي نهايت سقوط و نزول کند. خيلي ها با اندک غفلت، سقوط کرده اند و بسیاری از پايين ترين مراحل به عاليترين مراتب كمال دست يافته اند. در این صعود و سقوط نباید مغرور و مأیوس شد. زيرا انسان توان رسيدن به هر دو را دارد.

عکس العمل هاي انسان در برابر انگیزه هاي خارجي يکسان نيست. انسان در برابر انگیزه ها عکس العمل هاي متفاوت نشان ميدهد. راز مبهم انسان در همین مسأله نهفته است. گاهی انسان در جهان نمی گنجد و گاهی در مشت پنهان می شود. رفتار انسان در هر زمان و مکان ثابت نیست. یکی از موانع بر سر راه خود شناسی بخل است. انسان بخيل که خود را گم کرده، خود را نمی پالد، هی که در صدد پول است. اگر پول ما گم شده در جستجویش سرگردان هستیم، ولي سالهاست که خود را گم کرده ایم و نمي پالیم. سقوط سهام در بازار باعث پریشان ما میشود که ارزش سرمایه ما کم شد، اما غافل از آنکه سرمايه عمر ما لحظه به لحظه کم مي شود مشوش نیستیم که چه چيز ارزشمندي را از دست مي دهيم. سرمايه هاي دروني خود مانندعمر، سلامتي، نشاط، جواني و بسياري از فرصت هاي ديگر را حساب نمی کنيم و ارزش نمی دهیم. زماني متوجه میشویم که ديگر خيلي دير شده و فرصت جبران آن نیست.

خشم ، مانع دیگری در راه خود شناسی است. خشم که یک هيجان طبيعي است، انرژي جسمي و روحي انسان را می خورد و ارمغانی جز تهديد برای روابط ندارد. خشم، فرصت ها را ضایع و ميزان تحمل را پايين مي آورد. دلايل برانگيخته شدن خشم در افراد نظر به موقعيت هاي مختلف، متفاوت است. هیجانات و بر افروختگي ها باید  در ابتدای کار کنترول گردد، زیرا کنترول آن در مراحل بعدی وقتی که بحراني می شود، دشوار می گردد. در سرچشمه با بیل و در بعد با پیل مهار نگردد. هيجانات به اشکال مختلف مثل اضطراب، نفرت، ترس، گناه، سر درگمي، غم و حسادت ظاهر میگردد. با تمرکز افکار خود می توان خشم را تحت کنترول در آورد و از بروز نتايج منفی آن جلوگيري کرد. مصلحت نیست که اراده و اداره خود را به کسان دیگری که ما را هیجانی می سازند، بسپاریم. آنهایی که ما را خشمگین میسازند، در حقیقت لگام اداره و تصميم ما به دست آنهاست. هيجانات نشان مي دهد که انسان چقدر ناشناخته و رفتار و تصميم گیریهایش غير قابل پيش بيني است.

انسان بايد همه تلاش خود را معطوف به شناخت جنبه هاي مثبت و منفي خود سازد و در صدد رفع نواقص و تقويت جنبه هاي مفید خود باشد.انسان سرشار از صفات نيک و بد است وقتی خود با دقت و تأمل در آن ها بنگرد، تبارز نماید.

سقراط ما را نهيب مي زند که قبل از هر چیز خود را بشناسید. يعني به همه داشته ها و نداشته هاي تان نيک بينديشید، استعدادها و توانايي هايت را درياب و از تمام لحظه ها و فرصت ها جهت رشد و تکاملت استفاده کن. در خود شناسی بهترین اصل کلیدی عبارت از فرصت شناسی است. درک لحظه های حساس و زود گذر که نوید شانس ها را میدهد، مشکل گشاست.

سقراط در اندرزش «خود را بشناسید» می فهماند که بايد به احساسات خود در همان زماني که در حال وقوع است، آگاهي و کنترول داشته باشید. کساني که از اداره حالات خود عاجز اند، در اضطراب و افسردگي دست و پا می زنند. بی مورد نخواهد بود که در اینجا با جام شوكران یکی از گرانبهاترین اثر ادبی افلاطون در باره مرگ سقراط آشنا شوید:

سقراط از جاي برخاست و براي شستشوي خود به اتاق مجاور رفت و از ما خواهش كرد كه در انتظار او باشيم. هنگامي كه از اطاق استحمام بيرون آمد، نشست. گفتگوي كه ميان ما گذشت مختصر بود. همان دم زندانبان از راه رسيد و رو به سقراط كرد و گفت: «اي سقراط من تو را نجيبترين، شريفترين و بهترين كساني ميدانم كه تاكنون به اين زندان آمده است. ازاين جهت من تو را با سرزنش و عتابي كه به ديگران ميكردم، ناراحت نخواهم ساخت. زيرا آنها به محض اينكه حكم قضاوت را در خوردن زهر از من مي شنيدند، خشمگين ميشدند و به من ناسزا ميگفتند. من ميدانم كه حتي در اين وضع، تو به من خشم نخواهي گرفت و خشم تو متوجه جنايتكاران حقيقي خواهد بود كه آنها را ميشناسي. اكنون تو آنچه را من ميخواهم به تو بگويم ميداني! خداحافظ.

      سقراط سر بلند كرد و گفت: « خداحافظ! آنچه را گفتي، به جاي خواهم آورد ». آنگاه رو به ما كرد و گفت:

« چه مرد خوبي است. در تمام مدتي كه در زندان بودم به ديدن من ميآمد. او بهترين مردمان است و اكنون ببينيد چگونه از روي جوانمردي به حال من افسوس ميخورد و اندوهگين ميشود. اي كريتو! اكنون سخن او را مي پذيرم. بگو تا جام زهر را بياورند .

      كريتو گفت: « اي سقراط به نظر ميرسد كه هنوز نور خورشيد روي تپه هاست. من ميدانم كه محكومين مدتي پس از دريافت حكم، زهر را سر ميكشند، يعني پس از آنكه خوب ميخورند و خوب مي آشامند. پس عجله نكن و هنوز وقت هست.

      در اين هنگام سقراط گفت: " اي كريتو! آنها كه چنين ميكنند، بي دليل نيست، زيرا آنها خيال ميكنند كه از اين كار نفعي ميبرند، ولي من هم براي كاري كه ميكنم دليل دارم. من در اين كه اندكي جام زهر را ديرتر بخورم نفعي نمي بينم. اگر اندكي ديرتر بخورم خودم را مسخره خواهم كرد. زيرا خود را به زندگي علاقمند نشان خواهم داد و از آنچه در نظر من هيج است براي خود ذخيره خواهم ساخت. اكنون گوش به سخن من فرا دار و آنچه ميگويم به جاي آر و از آن سر، باز مزن."

      پس از اين سخنان كريتو به خادمي كه در آن نزديكي ايستاده بود، اشاره كرد. خادم پير رفت و پس از مدتي با زندانبان برگشت، در حالي كه جام زهر به دست داشت. سقراط گفت: «دوست من! تو در اين گونه امور مجرب هستي، بگو ببينم چه كار بايد كرد؟» زندانبان گفت: «كاري نداري جز آن كه پس از خوردن زهر مدتي در زندان بگردي تا آن كه در پاهاي خود احساس سنگيني كني.» در اين هنگام جام زهر را به دست سقراط داد.

      سقراط بدون كوچكترين اضطراب و بی آن كه صورت خود را درهم كشد و يا رنگ خود را ببازد، جام را به دست گرفت و روي به زندانبان كرد و گفت: «لازم است از خدا بخواهم تا سفر مرا از اين جهان به جهان ديگر خوش و خُرم سازد، آرزو دارم چنين باشد.» پس از آن جام را بر لب گذاشت و تمام آن را به خوشي سر كشيد.

      چرا شاگردان سقراط اينقدر به او احترام مي گذاشتند؟ شايد از اين جهت كه او به همان اندازه كه فيلسوف بود، يك انسان به تمام معنا نيز بود. او در ميدان جنگ زندگي خود را به خطر انداخت تا آلكيبياس را نجات دهد. او مي توانست بدون آن كه بترسد يا افراط كند مانند نُجبا باده گساري نمايد، ولي بدون ترديد چيزي كه شاگردان وي بيشتر به سبب آن او را دوست مي داشتند، فروتني او در عقل و حكمت بود. اوهرگز مدعي حكمت نبود، بلكه فقط مي گفت كه با عشق و شوق به دنبال آن ميرود. او خود را شاغل مقام حكمت يا به اصطلاح حكيم نميدانست، بلكه دوستدار آن مي شمرد.

گويند وقتي كه معبد دلفي با لحن غيرمعمول وي را فرزانه ترين مردم يونان دانست، او گفت كه اين ستايش و تجميد تصديق اين اعتراف به جهل است كه مبدای فلسفه او محسوب می شود: " من تنها يك چيز را ميدانم و آن اينكه هيچ چيز نميدانم."

شكل ظاهري، سقراط به قدري زشت بود كه حتي تاكنون فيلسوفي بدان زشتي در جهان ديده نشده است. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، چشمان او فرو رفته و بي حركت بود. دماغي بزرگ داشت كه بر روي آن لكه هايي ديده ميشد. صفتي كه اين متفكر زمخت و بدشكل را استاد گرامي و محبوب جوانان زيبا و خوش صورت آتن ساخته بود، خودشناسی بود.

روش ديالكتيكي، روش سقراط چنين بود كه درباره روح انساني تحقيق ميكرد، فرضيات را كشف مي نمود و روشن مي ساخت و درباره يقينيات مردم شك و ترديد ايجاد مي کرد. تا مي ديد كه مردم به سهولت و سادگي درباره موضوعي مثلاً عدالت گفتگو مي كنند، به آرامي از آنان سؤال ميكرد كه عدالت چيست؟ اين كلماتي كه شما به راحتي در تقرير مسایل مرگ و زندگي به كار مي بريد به چه معناست؟ مقصود شما از اخلاق، دوستي، شرافت، فضيلت و وطن چيست؟ مقصودتان از كلمه «من» و «تو» چه چيز است؟ اين روش بعدها به روش مامايي يا ديالكتيك سقراطي شهرت يافت.

احترام به قانون، سقراط به نوشيدن زهر شوكران محكوم شد. دوستان وي به زندان آمدند و راه ساده یی براي فرار او از زندان پيشنهاد كردند، زيرا آنها به تمام مأموراني كه او را از آزادي مانع مي شدند، رشوه داده بودند. اما سقراط از اين كار ابا ورزید و فرار از زندان را مخالف قانون دانست. او به دوستان اندوهگين و گريان خود گفت:  دغدغه ها را به خود راه ندهيد و به خود بگوييد كه فقط جسم مرا به خاك خواهيد گذاشت نه روح مرا. حالا بازهم برای فهم عمیقتر خود شناسی، توجه شما را به مطالعه سخنان آموزنده دانشمند دیگر که گابریل گارسیا ماکز، نام دارد، جلب می نماییم.  گابریل، نویسنده معروف کلمبیایی است که در ادبیات حایز جایزه نوبل میباشد:

·         در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می دانند و گاهی اوقات پدران هم،

·         در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده یی ندارد، حتی اگر با مهارت هم انجام شود،

·         در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته ، محروم می سازد،

·         در 30 سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن،

·         در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد، بلكه چیزی است كه خود آن را می سازد،

·         در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم، بلكه در این است کاری را كه انجام می دهیم، دوست داشته باشیم،

·         در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 % زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می افتد و 90 % آن چیزهای كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان داده اند،

·         در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بدترین دشمن او است،

·         در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب،

·         در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می توان ایثار كرد، اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید،

·         در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمر دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را كه میل دارد نیز بخورد

·         در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مسأله در اختیار داشتن كارت های خوب نیست ؛ بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است

·         در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می كند، نارس است ، به رشد و كمال خود ادامه می دهد و به محض آنكه گمان كرد، رسیده شده است ، دچار آفت می شود

·         در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

مدیریت خود شناسی

-       آگاهی و اشراف بر اعمال خود

-       درک و انکشاف استعدادهای نهفته خویشتن

-       خود را در آیینۀ اندیشه و خِرَد، نگریستن

-       چراغی در شب تاريك برای یافتن خویشتن

عارفی در معبدی واقع کوهستان زندگی می کرد. روزی راهبی که راهش را گم کرده بود. عارف را دید و از او پرسید: "استاد، راه کدام است؟ " عارف گفت: " چه کوه زیبایی! "

راهب با حیرت گفت: " من پرسیدم راه کجاست؟ "

عارف با لبخند، نگاهی به کوه کرد و گفت: " چه کوه زیبایی! "

راهب با تعجب و دلخوری گفت: " من راجع به کوه از شما نپرسیدم، بلکه از راه پرسیدم!"

عارف لبخندی زد و به راهب گفت: " پسرم تا زمانی که نتوانی به فراسوی کوه بروی، راه را نخواهی یافت"

اگر من از پنجره طبقه اول یک ساختمان بلند به بیرون نگاه کنم، منظره محدود را میبینم، ولی اگر شما از طبقه بیستم آن ساختمان  به بیرون نگاه کنید، افق وسیع را خواهید دید. به تعبیردیگر، آگاهی از بالا نگریستن به مسایل زندگی است.

نجار پيري خود را براي تقاعد آماده مي کرد. يک روز موضوع را با مالک موسسه خود درميان گذاشت و گفت که پس از روزهاي طولاني و کار کردن و زحمت کشيدن، خیلی خسته است به استراحت و تقاعد ضرورت دارد.

مالک موسسه او بسيار ناراحت شد و سعي کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر تصميمي که گرفته بود، پافشاري کرد. سرانجام مالک موسسه درحالي که با تأسف با اين درخواست موافقت ميکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرين کار، یک خانه چوبی خیلی محکم و زیبا برایش بسازد. نجار از حجب و حیا پذيرفت. درحالي که دلش چندان به اين کار راضي نبود. و ساختن این خانه برخلاف ميل باطني او بود. به همین منظور به سرعت مواد عادی را تهيه کرد و به سرعت با بي دقتي ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودي کار را تمام کرد و مالک موسسه را خبر داد که کار تمام شد. مالک موسسه براي گرفتن کليد خانه به محل رفت. در وقت تحويل کليد، مالک موسسه تشکری کرد و کلید را پس به نجار داد و گفت:

اين خانه به خاطر کار و زحمات، و خدماتی خالصانه یی که سالها برای ما انجام دادی برای تو هديه و تحفه باشد!

نجار، تکان خورد و بسيار شرمنده شد.  اگر او ميدانست که خودش در اين خانه زندگی خواهد کرد، لوازم و مصالح بهتر به کار میبرد و تمام مهارت و تجارب خود را به کار می بست.

اين داستان ماست. ما زندگي خود را ميسازيم. هر روز ميگذرد. گاهي ما کمترين توجهي به آنچه که ميسازيم، نداريم ، پس در اثر يک شوک و اتفاق غيرمترقبه مي فهميم که مجبوريم در همين ساخته ها زندگي کنيم. اگر چنين تصوري داشته باشيد ، تمام سعي خود را براي ايمن کردن شرايط زندگي خود ميکنيم. فرصت ها از دست مي روند و گاهي بازسازي آنچه ساخته ايم، ممکن نيست.

آري ، درست است. شما نجار زندگي خود هستيد و روزها، مثل چکش بر يک ميخ زندگي شما کوبيده ميشود.

يک تخته در آن جاي ميگيرد و يک ديوار برپا ميشود. مراقب سلامتي خانه یي باشید که براي زندگي خود مي سازيد.

مدیریت برخود، يا خود باوری

اگر انسان ، قصد خودسازی و مدیریت کردن بر وجود خویش را دارد، باید «خودِ» انسانی خویش را بسازد و پرورش دهد، نه خودِ حیوانی یا جسمانی خویش را. کسانی که جز زندگی حیوانی به چیز دیگری نمی اندیشند ، به راستی شخصیت انسانی خود را گم کرده اند و در جستجویش نیستند. پیامبر اكرم (ص) فرموده است:

- « من عرف ربه فقد عرف ربه ». كسی كه خود را بشناسد، همانا پروردگارش را شناخته است.

- « اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه » شناسنده ترین شما نسبت به خودتان، شناسنده ترین به پروردگارتان است.

حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: « تعجب می کنم از کسی که برای یافتن گم شده اش تلاش می کند. در حالی که نفس (انسانی) خودش را گم کرده و در صدد یافتن آن نیست».

در نتیجه ، کسی که طالب خودسازی است و می خواهد انسان باشد، باید غرایز خود را تعدیل نماید و از درنده خویی و بی ضابطگی اخلاقی بپرهیزد و خویش را با صفات پسندیده و سجایای انسانی، بیاراید.

شناخت، تغییر و تکامل، قدمهای است که باید باالترتیب مدیریت برخود در راه خود شناسی و خود سازی بردارد. هدف مدیریت برخود عبارت است از :

1- شناخت احساسات و عواطف و رفتار خود 

2- شناخت عواملی که روی رفتار اثر می گذارد

3- رفتن به سوی تغییر مطلوب رفتار

تعریف مدیریت برخود:

کوشش برای به دست آوردن اطلاعات و مهارت ها برای استفاده بهتر از توانایی ها و کم کردن اثر ضعف ها تا به عنوان یک فرد واقع بین و مسوؤل با موضوع زندگی روبرو شویم و از زندگی فردی و اجتماعی خود احساس رضایت کنیم .

فایده مدیریت بر خود:

صرفه جویی درانرژی، در زمان، لذت بیشتر از زندگی، ارتباط بهتر با خود و دیگران، خدمت به اجتماع و ...  

چرا اكثر افراد به اين مدیریت علاقه ندارند؟

زیرا توجه شان بیشتر به دیگران است و ما به ظاهر بیشتر از باطن توجه داریم.

ویژگی های مدیریت بر خود:

- مدیریت برخود، امر ذاتی نیست، بلکه مهارتهای آموختنی است و نیاز به آموزش دارد.

- مدیریت بر خود، یک نیاز است

- مدیریت بر خود، آغاز دارد، پایان ندارد

- مدیریت برخود، تحت تاثیرعوامل بسیاری از جمله فرهنگ و باورهای جامعه است

- مدیریت بر خود امر تدریجی است.

وضعيت مديريت شما

توان سازماندهی و مديريت شما چقدر است؟

·         آيا يك شخص با سياست، کاردان و با تدبير هستيد؟

·         آيا قادرهستید در هنگام‌ بحران‌ها درست‌ و به‌ موقع‌ عمل‌ كنيد؟

·         آيا توانايي‌ها و قابليت‌هاي‌ باالقوه‌ تان‌ را شناسايي‌ كرده‌ ايد؟

·         آیا فرصت های طلایی را شناسایی و استفاده میتوانید؟

·         جزئيات‌ امور تا چه‌ حد براي تان‌ اهميت‌ دارد؟

·         آيا قادرهستید راه‌ زندگي ‌تان‌ را هموار سازيد؟

·         آيا از كنار اخطاریه ها بي‌اعتنا عبور مي‌ كنيد؟

·         نگرش شما به زندگی مثبت است يا منفي؟

·         خويشتن‌ داري‌ و خونسردي‌ خویش را آزمایش کرده اید؟

·         آيا اعتماد به نفس داريد؟

·         در تصميم ‌گيري‌ چقدرثابت و با اراده هستید؟

·         آيا به‌ قدرت‌ مثبت‌ انديشي‌ معتقد هستيد؟

·         آيا از فراگيري‌ دستور العمل‌هاي‌ جديد در هرزمينه‌‌، لذت‌ مي‌بريد؟

·         برخوردتان‌ در قبال‌ تغيير و تحولات‌ ودگرگوني‌ها چگونه‌ است‌؟

·         آيا ديگران‌ را قدرتمندتر و برتر از خود ‌تلقي‌ مي ‌كنيد؟

·         آيا انديشه‌ برتر و قويتر‌ به‌ شما لذت‌ مي‌ بخشد؟

·         آيا خودتان‌ را يك‌ فرد پيشگام‌ تلقي‌ مي‌ كنيد؟

·         آيا تا به‌ حال‌ در يك‌ هيئت‌ بررسي‌ يا كميسيون‌ كار كرده‌ايد؟

·         پست و مقام دلخواه تان‌ کدام است‌؟

·         بالاترين‌ سمتي‌ كه‌ تا حال‌ کار كرده‌ايد، کدام است‌؟

·         آيا تا به‌ حال‌ سازمان‌ دهي‌ يك‌ مسأله‌ مهم‌ در محل‌ سكونت‌ تان‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌ايد؟

·         آيا تا به‌ حال‌ عليه‌ چيزي‌ مبارزه‌ كرده‌ايد ؟

·         آيا خوش داريد كه يك‌ فرد مشهور باشيد؟

·         به‌ نظر شما، تشريك ‌مساعي‌ بين‌ افراد، ضروري‌ است؟

·         آيا نسبت‌ به‌ انتقادهاي‌ كوبنده‌ و تند، حساس‌هستيد؟

·         آيا فرد پرجنب‌ و جوش‌، فعال‌ و پرتحرك‌ هستيد؟

·         آيا به‌ اداره‌ و كارگرداني‌ نمايشي‌ روي‌ صحنه‌، علاقمند هستيد؟

·         حاضر هستید که رفتارتان‌ را به‌ نحو چشمگيري‌ عوض‌ كنيد؟

·         به اشتباهات تان داوطلبانه غرامت میپردازید؟

·         آیا ضعف های خود را درك ميكنيد و آنرا فهرست نموده و به رفع آن اقدام كرده ايد؟

·         آیا به اشتباهات خویش معترف هستيد؟

·         چرا اشتباهات تان به شكلی از اشکال تكرارمي شود و درس عبرت نمي گيريد؟

·         آيا به خطاهاي تان مثل خطاهای دیگران، توجه داريد و از خود انتقاد ميكنيد؟

·         برای رفع و اصلاح نواقص خويش چه كرده ايد؟

·         آیا انتقاد پذیر هستید و از انتقاد، استفاده مثبت مي كنيد؟

·         به كدام ارزشها باور و پا بندي داريد؟ يا بي اعتنا و لاقيد هستيد؟ 

·         آیا در برابر گناهان و لغزش هایی که از شما سر می زند، ناراحت می شوید؟

·         آیا برنامه منظم برای کارهای روزانه دارید؟

·         همنشيان شما در مقايسه با شما چه برتري ها دارند؟

·         آيا انتظار داريد كه‌ در آينده‌، تقدیر شوید؟

·         بزرگترين‌ خيالپردازي‌ هاي‌ روزانه ‌تان‌، درک ديگران‌ در باره شماست.

·         مهمترين‌ مأموريت ‌تان‌ عبارت از مراعات‌ حال‌ ديگران‌ می باشد.

·         انجام‌ تمام‌ كارها و اعمال‌ دلخواه‌، بدون‌ در نظر گرفتن‌ احساسات‌ و عواطف‌ ديگران‌، پیامدهای ناگواردارد.

·         به‌ تنهايي‌ تصميم‌ نگيريد. با نظرگرفتن‌ عقايد همه‌ تصميمي‌ بگيريد كه‌ همه‌ راضي‌ باشند

·         وقتي‌ ايده‌ الهام‌ بخش‌ و خلاقانه‌ یي‌ به‌ ذهن تان‌ راه‌ پيدا مي‌ كند، در مورد آن‌ با اطرافيان تان‌ تبادل‌ نظركنيد.

·         از كدام‌ مهارتها برخورداريد: دادن‌ طرح‌ و ايده‌ براي‌ ساختن‌ يك‌ خانه‌. انجام‌ كارهاي‌ ساختماني‌ يك‌ خانه‌. یا خريد و فروش‌ خانه‌ و یا تزيين‌ و آراستن‌ وسايل‌ داخل‌ يك‌ خانه‌.

·         بيشترين‌ وقت ‌تان‌ را صرف‌ جر و بحث‌ با اطرافيان تان‌ مي‌ كنيد، یا در جهت كار و فعاليت‌ برای پيشرفت‌ و موفقيت‌ در زندگي‌ ، و یا صرف‌ خيالپردازي‌ و رويابافي‌ و شنيدن‌ درد دلها و مشكلات‌ اطرافيان؟

·         كدام‌ ويژگي‌ زير را نقطه‌ قوت‌ و تمايز تان‌ از ديگران‌ در نظر مي‌ گيريد: توانايي‌ منحصر به‌ فرد تان‌ در دوستيابي‌ و برقراري‌ ارتباط، توانايي‌ منحصر به‌ فرد تان‌ در استفاده‌ بهينه‌ از فرصت‌ها و امكانات‌ موجود و عدم‌ اتلاف‌ وقت، توانايي‌ منحصر به‌ فرد تان‌ در وقت‌ شناسي‌ و توانايي‌ منحصر به‌ فرد تان‌ در وظيفه ‌شناسي‌ و برخورداري‌ از ثبات‌ فكر و عقيده‌؟

·         وقتي‌ به تصميم‌ گيري‌ سريع‌ شما ضرورت‌ است، پس به‌ واقع ‌بيني‌ و منطقي‌ بودن‌ خود و به‌ مهارتهاي‌ تحليل‌ گرانه‌ خود و به‌ غرايز و الهام ‌هاي‌ دروني خود‌ اتكا كنيد.

درموارد ذیل چگونه هستید:

-          خود محوري‌ و خودبيني‌

-          سختگيري‌ و تغيير ناپذيري‌ و يكدندگي‌

-          حرف‌ زدن‌ و عمل‌ نكردن‌ به‌ عهد و پيمان ها

-          قبل‌ از خوابيدن‌، به‌ فكر كارها و مشغله‌ها‌، مشكلات‌ و مسايل‌ روزآينده‌.

-          آيا کپسول آتش نشاني در منزل خویش را غير ضروري مي دانيد ؟

-          آيا معاينات صحی سالانه خويش را غير ضروري مي دانيد ؟

-          وقتي چراغ اشاره ترافیکی سرخ است ، با يک کودک از عرض جاده عبور مي کنيد ؟

-          درهنگام رانندگي ، مخالف استفاده از کمربند ايمني هستيد ؟

-          آيا رهنمودها و دستورالعمل ها را نمي خوانيد ؟

-          براي رفیق تان بدون داشتن اندازه يخنش، پيراهن میخريد؟

-          در هنگام طوفان، قريب الوقوع بازهم سعي مي کنيد به قله برسيد؟

به نظرتان چگونه يگ آدم هستيد؟

-          خوش‌ بين‌ هستيد؟

-          آدم كاري‌ و سخت‌ كوش‌ هستيد؟

-          آيا فرد‌ جسور هستيد؟

-          آدم معاشرتي‌ و با آميزش هستيد؟

-          آيا احساس خوشبختي‌ مي‌ كنيد؟

-          يك شخص شجاع‌ و بي‌ باك‌ هستيد؟

-          فرد سلطه ‌جو و مقتدر هستيد؟

-          فرد خير و نيکوکار هستيد؟

-          شما يک شخص موفق و لايق هستيد؟

-          برون‌ گرا، سرزنده، شاد و بانشاط هستيد؟

-          شوخ‌ طبع‌ و بذله‌گو هستيد؟

-          اعتماد به نفس داريد؟

-          زندگي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟

-          نگرش شما به زندگی مثبت است يا منفي؟

-          آرامش گاهي به سراغ شما آمده است؟

-          آيا فرد رويايي هستيد يا واقع گرا؟

-          وسواسي‌ هستيد؟

-          فردعاطفي‌ و احساساتي‌ هستيد؟

-          شخص فراموش‌ كار و كم‌ حواس‌ هستيد؟

-          فرد‌ مضطرب‌ هستيد؟

-          فرد احساساتي و خونگرم هستيد؟

-          فرد خجالتی و شرمندوك هستيد؟

-          آيا فرد خشن و ستيزه جو هستيد؟

-          از شغل تان راضی هستيد؟

-          شما صادق هستيد يا متقلب؟

-          حسود و حسرتكش هستيد؟

-          پرخاشگر و ستيزه جو هستيد؟

-          آيا در كودكي‌ از محبت‌ والدين ‌تان‌ سيراب‌ شده ‌ايد؟

آیا به این كمبودها و نواقص تان اعتراف میکنید:

-          ديگران ازمن زيبا تر اند

-           بسياري مردم از من بد ميبرند

-          مردم علاقه و توجه کافي به دستاوردهاي من ندارند

-          اكثر آدمها مرا درک نمي کنند

-          اكثر مردم نظر درست درباره من ندارند

-          فكر ميكنم كه مردم پشت سر من گپ مي زنند

-          از نحوه رفتار ديگران با خود ناراض هستم

-          کسي نيست که درد دلم را با او در ميان گذارم 

-          مردم بيش از حد از من انتظار دارند

-          ديگران هرچيزي را آسان تر از من ميربايند

-          تائيد و حمايت كسي را با خود ندارم

-          من نسبت به ديگران انرژي و ابتكاركمتر دارم

-           من خيلي كارآيي ندارم.

-          افكار و حركات من طبيعي نيست

-          از اينكه مبادا مسخره شوم، ميترسم

-          ازسخنراني درمقابل ديگران مي ترسم

-          اي كاش اعتماد به نفس مي داشتم

-          اي کاش با همه صميمي مي بودم

-          بدون دليل نگران هستم

-          احساس مصونيت نمي کنم

-          بيش از حد، فروتن هستم

-          بي اندازه، مغرور هستم

-          دربارۀ آينده احساس نگراني مي كنم

-          حس می كنم كه شغل من بيش از حد سخت است

-          كاش مي توانستم ياد بگيرم چگونه با ديگران صحبت كنم

-          رويهم رفته احساس آرامش و راحتي نمي کنم

-          مي ترسم حادثه ناگواري براي من اتفاق بيافتد

-          در بحث هاي كه وارد و مطمئن نيستم، صحبت مي کنم

اظهار نظر تان در بارۀ مسایل ذیل:

بخوانيد و خودماني جواب بدهيد، تا خود را بهتر بشناسید. وقتي خود را شناختید، میتوانید خود را تغییر بدهید.

-          فرد‌ برون‌ گرا، سرزنده‌، شاد و بانشاط هستيد؟

-          آيا در اجتماعات‌، شایق سخنرانی هستید؟

-          به خود زياد باور و اعتماد داريد، یا به اطرافیان تان؟

-          اگر هوا ابري‌ و غيرقابل‌ پيش‌ بيني‌ باشد، چتری میگیرید؟

-          آيا فرد‌ سحرخيز هستيد؟

-          شما بیشتر مقلد هستید یا مبتکر؟

-          آيا علاقمند بازيها و سرگرمي‌ هاي‌ دسته‌ جمعي‌ هستید؟

-          آيا به‌ حيوانات‌ اهلي‌ و خانگي‌ علاقه‌‌ داريد؟

-          آيا دستان تان‌ را در طول‌ روز بيش‌ از چهار مرتبه‌ مي‌شوييد؟

-          كج‌ سليقه‌ ومشکل پسند هستید؟

-          آيا فردي‌ وسواسي‌ هستيد؟

-          آنچه اتفاق افتاده میگذرید و یا به لجاجت ادامه میدهید؟

-          آيا قبل‌ از مسابقه‌ فوتبال‌ احتمال‌ برد يا باخت‌ تيم ‌ها را ميدهيد؟

-          در قرعه‌ كشي‌ ها شركت‌ مي‌ كنيد؟

-          آيا مكرراً دچار توهم‌ و خيالات‌ مي‌ شويد؟

-          آيا بلافاصله‌ بعد از صرف‌ غذا، ظروف‌ را مي ‌شوئيد؟

-          آيا بلافاصله‌ بعد از مهماني‌، به‌ نظافت‌ منزل‌ مي ‌پردازيد؟

-          آيا تا به‌ حال‌ كليدي‌ را گم‌ نكرده‌ايد؟

-          آيا بوتهاي تان‌ هميشه‌ رنگ و براق‌ هست؟

-          آيا همه‌ مدارك‌، اسناد، اوراق‌ و كاغذهاي تان‌ را منظم‌ و مرتب‌ در جايي‌ نگه‌ مي‌ داريد؟

-          آيا به ملاقات ها سروقت میرسید؟

-          آيا جواب‌ نامه‌ها را فورا مي‌ نويسيد؟

-          فیزبوک دارید؟

-          آيا همواره‌ نگران كارهاي‌ نيمه‌ تمام‌ هستید؟

-          آيا به‌ يك‌ فرد مسن‌ همسايه‌ كمك‌ می كنيد؟

-          آيا به اشتراک در کارهای داوطلبانه و حشرعلاقه دارید؟

-          به آسانی دوست یافته می توانید؟

-          آيا در مهماني‌ها، كانون‌ توجهات‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي ‌دهيد؟

-          آيا همواره‌ در سفرها، دوستاني‌ براي‌ خود دست‌ و پا مي‌ كنيد؟

-           آيا فردي‌ معاشرتي‌ و خونگرم‌ هستيد؟

-          آيا همواره‌ باب‌ مراودت‌ و آشنايي‌هاي‌ جديد و متعددي‌ را باز مي‌ كنيد؟

-          آيا از آمدن مهمانان لذت‌ مي ‌بريد؟

-          در محل‌ كارتان‌، دوست‌ داشتني‌ هستید؟

-          آيا فرد‌ مضطربی‌ هستيد؟

-          آيا فرد خوش‌ بين‌ هستيد

-          آيا فردي‌ خجالتي‌، كمرو، عصبي‌ و دستپاچه‌ هستيد؟

-          آيا از تنهایی وحشت‌ و نگراني داريد؟

-          آيا در مورد امور جزيي‌ و چيزهاي‌ بي‌ارزش‌، نگران‌ هستيد؟

-          در حين‌ رانندگي‌، عصبي‌ و نگران‌ هستيد؟

-          آيا شب ها خواب تان‌ مي ‌برد؟

-          آيا دوست‌ داريد تعهد و مسؤوليتي‌ را به‌ عهده‌ بگيريد؟

-          از چاق‌ و فربه شدن‌ تان تشويش داريد؟

-          از ریزش موهاي تان‌ نگران هستید؟

-          براي‌ خوردن‌ زندگي‌ مي‌ كنيد، يا مي‌ خوريد تازنده‌ بمانيد؟

-          آيا نسبت‌ به‌ بو و رايحه‌ خاصي‌، حساسيت‌ وآلرژي‌ داريد؟

-          آيا از تماس‌ هر گونه‌ پارچه‌ ابريشمي‌ و لطيف ‌به‌ پوستتان‌، لذت‌ مي‌بريد؟

-          آيا از حمام‌ آفتاب‌ لذت‌ مي‌بريد؟

-          آيا سر و صداهاي‌ خيلي‌ بلند آزارتان‌ مي‌دهد و اعصاب تان‌ را خراب میسازد؟

-          آيا به‌ عطر خاصي‌ گرايش‌ داريد؟

-          آيا به‌ نوشيدني‌ خاصي‌ علاقمند هستيد؟

-          اگر به‌ داکتر مراجعه‌ كنيد، آماده‌ شنيدن‌ خبرهاي‌ بد هستید؟

-          در  ملاقات‌ افراد جديد، دست‌ و پايتان‌ را گم‌ مي‌كنيد؟

-          آيا حاضريد دوستتان‌ از بابت‌ خلاف‌ کاری شما مجازات‌ شود؟

-          مردم‌ بالای شما چه نام گذاشته اند؟

-          آيا قبول‌ داريد كه‌ حمله‌ بهترين‌ شكل ‌دفاعي‌ است‌؟

-          آيا تاكنون‌، آنقدر عصباني‌ شده‌ايد كه‌ مشت ‌تان‌ را به‌ سوي‌ شخصي‌ تكان‌ دهيد؟ 

-          وقتي‌ بازي‌ را مي‌ بازيد، خونسردي را حفظ مي ‌كنید؟

-          شخصي‌ ناخواسته‌ در حق‌ تان‌ بدي‌ مي ‌كند، واكنش‌ شما چيست‌؟

-          در مورد افرادي‌ كه‌ در جلسات‌ مشت‌ روي‌ ميز مي‌ كوبند، چه‌ عقيده‌ داريد؟

-          آيا اطرافيان‌ شما را شخصي ‌بسيار مثبت‌ تلقي‌ مي‌ كنند؟

-          آيا از تصور ملاقات‌ و ديدار با افراد سرشناس‌عصبي‌ مي‌شويد؟

-          به ملاقات افراد با نفوذ علاقه دارید؟

-          آيا ازهم‌ صحبتي‌ با ديگران‌ خشنود مي‌ شويد؟

-          شخصي‌ ناخواسته‌ در حق‌ تان‌ بدي‌ مي ‌كند، واكنش‌ شما چيست‌؟

-          آيا صرفه جویی عادت تان هست؟

-          آيا حاضريد براي‌ اين‌ كه‌ كرايه‌ تاكسي‌ ندهيد، پياده‌ به‌ مكان‌هاي‌ مختلف‌ برويد؟

-          آيا از موجودي‌ حساب‌ بانكي‌ تان‌ اطلاع‌ داريد؟

-          آيا به‌ دنبال‌ خريد ارزان ‌ترين‌ كالاها و اجناس‌هستيد؟

-          وقتي‌ از اتاقي‌ خارج‌ مي‌ شويد، آيا چراغ‌ راپشت‌ سرتان‌ خاموش‌ مي‌ كنيد؟

-          وقتي‌  تيوب‌ کریم دندان‌ تمام‌ ‌شود، آن‌ را فشار داده تا آخرين‌ مقدارش هم‌ استفاده‌ شود؟

-          آيا در هنگام‌ خريد، زیاد چانه ‌مي ‌زنيد؟

-          آيا پی خریداری اجناس ارزان میگردید؟

-          آيا هر هفته‌، پول‌ پس‌ انداز مي‌ كنيد ؟

-          آيا قرض دوست هستید؟

-          آيا تا به‌ حال‌ براي‌ بازاریابی تان به‌ دروغگويي‌ متوسل‌ شده‌ايد؟

-          آيا طوري‌ رفتار مي‌ كنيد كه‌ ديگران‌ شما راثروتمندتر از آنچه‌ هستيد، فکرکنند؟

-          اگر باموتری تصادف کنید، تاوان‌ آن‌ را مي ‌پردازيد؟

-          اگر در راه ، پول پیداکنید، اعلان خواهید کرد؟

-          اگر شيشه‌ را بشكنيد، خسارت‌ میپردازید؟

-          آيا تا به‌ حال‌ آرزو كرده‌ ايد كه‌ ايكاش‌ به عوض کسی می بوديد كه‌ بسيار ثروتمند است‌؟

-          وقتي‌ قصد سفر داريد، اشياي قيمتي‌ تان‌ را پنهان‌ مي ‌كنيد؟

-          در مورد وضعيت‌ مالي‌ تان‌، نگران‌ هستيد؟

-          آيا مايليد به‌ كمك‌ افراد درمانده‌ بشتابيد؟

-          آيا حاضريد به‌ يك‌ دوست تان‌، پول‌ قرض‌ بدهيد؟

-          آيا اهل‌ پول‌ جمع‌ كردن‌ هستيد؟

-          آيا شخص ولخرج‌ هستيد؟

-          آيا هميشه‌ از مقدار پول‌ جیب تان‌ آگاه هستيد؟

-          بدون تدارک توشه سفر، حرکت میکنید؟

-          در حين‌ يك‌ مصاحبه‌ كاري‌، عصبي‌ و نگران‌ هستيد؟

-          آيا فردی رويايي هستيد يا واقع گرا؟

-          آيا فردی خشن و ستيزه جو هستيد؟

-          به نظر تان یک فرد صادق هستید، یا متقلب؟

-          آيا تا به‌ حال‌ خود‌ را به‌ تمارض‌ زده‌ ومرخصي‌ استعلاجي‌ گرفته‌ايد؟

-          آيا حاضر هستيد، دست‌ به‌ كارهاي‌ خطرناك‌ بزنيد؟

-          آيا فرد پرخاشگر و ستيزه جو هستيد؟

-          آيا تا به‌ حال‌ به‌ خشونت‌ متوسل‌ شده‌ايد؟

-          بازگويي‌ و تكرار مكررات‌،عادت تان شده است؟

-          آيا از قدم‌ زدن‌ در ميان‌ برف‌، لذت‌ مي ‌بريد؟

-          آيا به‌ آسانی‌ اشك مي ریزد و گريه‌ سرمي ‌دهيد؟

-          آيا گاه‌ و بيگاه‌ حسرت‌ گذشته‌ ها را مي‌ خوريد؟

-          آيا از مطالعه‌ رمان‌هاي‌ پر سوز و گداز، لذت‌مي ‌بريد؟

-          آيا هر روز، روزنامه‌ مي‌ خوانید؟

-          آيا از ديدن‌ مناظر و چشم‌ اندازهاي‌ زيبا وطبيعي‌، خوش تان‌ مي ‌آيد؟

-          آیا دروغ‌ مصلحت ‌آميز بهتر از راست ‌فتنه ‌انگيز است‌؟

-          وقتي‌ در يك‌ بازي‌ مي ‌بازيد، چه‌ مي ‌كنيد؟

خود خواهی

·        خودخواهی، ترور شخصیت خویشتن

·        نقش خودخواهی در شکل‌گیری دیکتاتوری

·        خودشیفتگی، احساس بزرگ ‌منشی افراطی

·        خود شیفته ها با پندار های همیشه حق به جانب

خود خواهي به معناي انحصار طلبي و افزون خواهي است. آدم خود خواه به كسي گويند كه بهترین و بیشترین چيز را براي خود خواهد. به دنبال رفاه خود است و به آسايش ديگران نمي انديشد. از همه توقع احترام دارد و خودش پروای کسی را ندارد. این يکي از بدترين صفات است که به طور نسبي در همه انسان ها، قبل از خودسازي وجود دارد، اگر شناسايي شود، قابل علاج است. خود خواهی در یک حد برای پرورش اعتماد به نفس و اتکا به خود، مفید و مؤثر است. انسان را با اراده میسازد. اما خودخواهی افراطی، به مرور ایام، به بیماری خود شیفتگی منجر میگردد. افراد خود شیفته، همه را ملامت و خود را سلامت، حق به جانب، صاحب نظر و یک فرد استثنایی میپندارند. فرد خود شیفته، انسان خودخواه، بی وفا و تشنه قدرت است. کسانی بیشتر در دام خودشیفتگی می افتد که از عقیده و اعتماد به نفس بر خود دار نیستند. خود خواهی افراطی، یک نوع بیماری روانی است که شخص،عطش سیری ناپذیری به منش خودی دارد. شخص خودخواه، شیفته، عاشق و گرویده خویشتن است. او از خود و چیزهای که دارد، تعریف میکند، انگار از دماغ فیل افتاده و ناف زمین است.

برخی از جوانان بدون وجه به والدین، توقع دارند تمایلات شان درک و برآورده شود. آنها وقتی به سنین رشد می رسند، متوجه می شوند که جامعه و جهان بزرگتر و پیچیده تر از دنیای رویایی آنها نیز وجود دارد. هرکس تا هنوز دیر نشده و ریشه در آب است، به خود سازي بپردازد. اگر به ديگران احترام بگذاريد، احترام مي بينيد، اگر ديگران را دوست بداريد، از محبت خارها گل مي شود.

انسان عالی يك فرشته و انسان دنی، يك حيوان است. انسان های عالي باهم نزاع ندارند،، ولي انسان دني براي حفظ و بقای خويش همه را زیر پا میکند.

خود خواهي یک انگيزه است که در ابتدا انسان را به سوي تعالي، كمال و معنويت بر مي انگيزد و انسان كامل و متعالي مي سازد و بعد آدمي را اسير غرايز و اميال طبيعي میسازد و باعث انحرافش از مسير كمال میگردد. بنابرآن خود خواهي مثبت، عامل ترقي و شكوفايي و خود خواهي منفي، سبب سقوط در ورطه هواي نفس میباشد.

قرآن كريم، براي انسان سه درجه را قایل شده است: فوق حيوان، همدرجه با حيوان و پايين تر از حيوان. خود خواهي نوعي از بيماري رواني و یک مقام پائینتر از حيوان است. انسان در این مرحله همه چيز را بیشتر از حد ضرورت و نیاز زندگی میخواهد، هدفش رفع نیاز، نه بلکه جمع كردن است. چنین شخص گرفتار حرص و آز مي شود. خوشي و سعادت در خرج كردن است، اما بخل، حرص و آز  از خرج کردن باز میدارد. این بيماري به عقده هاي رواني ( حسد، عجب و كبر) مبدل میگردد و درمان آن مشكل می شود. انسان حسود به فكر سعادت خود نه، بلکه در فكر بدبختي ديگران است.

میگویند که حسود نیاسود. یک حيوان درنده بجز شكم خود در تصور بدبختی همجنس خود نیست. خودخواهی از مرتبه حيوانی هم پست تر است، يك عقده رواني است. صورت و سیرت انساني را مسخ مي كند. خودخواهي زياده طلبي و افزون خواهي انسان است كه منجر به نابودي امكانات ديگران مي شود. رشد خود خواهي آدمي را به تدريج از خود واقعي دور نموده و به از خود بيگانگي، بحران هويت و خود فراموشي میکشاند. در مرحله از خود بيگانگي، نيازهاي كاذب و اميال مجازي مثل شهرت طلبي، مقام پرستي، جاه طلبي، غرور، تجمل پرستي، طمع و حرص به سراغ  انسان می آیند. اگر خود خواهي که سرچشمه همه رذايل اخلاقي و امراض روحي است، درمان نشود، سایر صفات زشت اخلاقي از بين نخواهد رفت. اكثر مردم در اثر شيوع خودخواهي، حاضر به رعايت حقوق اجتماعي يكديگر که حق الناس و حق الله میباشد، نيستند. خود خواهي در حقیقت، ستم بر ديگران است.

اسارت فكر و انديشه یکی از مظاهر خود خواهي است. امروز تمام استعدادهاي فكري و روحي انسان از قبيل قدرت تفكر و تدبير، هوش و ذكاوت، كياست و ذكاوت، قدرت درك و تشخيص بشر كه همگي عوامل بس مهمي براي تحصيل كمال هستند، در خدمت خودخواهي قرار گرفته است. اکثر افراد عاقل جز به منافع خود نمي انديشند، متاسفانه دانشمندان زیاد در تاريخ، اسير نفسانيت و تامين منافع سرمايه دار يا سياست مدار خودخواه بوده اند.

اختلافات ناشی از تعصبات و عقده هاي خود خواهي مثل سایر اختلافات به آسانی حل نمی شود. اكثر رزايل اخلاقي مثل عجب، غرور، خيانت، بيوفايي، تكبر، فخر فروشي، مردم گريزي، تعصب و خود پرستي، مظاهر خود خواهي اند. خودخواهی، مادر تمام رزايل اخلاقي است.

اسلام از حسد، خود نمايي، جاه طلبي ، كينه توزي و خود برتربيني  بیزاراست و از طرف ديگر بر خير خواهي، فروتني، عفو، گذشت، محبت و احترام به ديگران تاكيد می ورزد. شرط دوستى و محبت، دوری از خودخواهى و حب نفس است. مردم، شخص خود خواه را تحمل نمى كند انسان ازخود راضى، بتدریج دوستان خود را از دست مى دهد و منزوى مى شود. تشویق و توبیخ فزاینده دوران کودکی در پیدایش اختلال شخصیت خودشیفتگی نقش دارد. خود شیفته ها به اختلال شخصیت خود اعتراف نمی کنند و روان درمانی را نمی پذیرند.

خود شیفتگی یا نارسیسم Narcissism

واژه نارسیسیسم از نام نارسیسوس، یکی از اسطوره های یونانی گرفته شده است. نارسیسوس مرد زیبایی بود که مورد توجه بسیاری از زنان بود، اما او نسبت به همه آنها بی تفاوت بود و سبب اندوه آنان میشد. برای مجازات او به دلیل بیرحمی اش، وی را محکوم به آن کردند که فقط عاشق خودش باشد. یک روز هنگامی که نارسیسوس خم شده بود تا یک جرعه آب از یک برکه بنوشد، عکس خود را در آب دید و عاشق آن شد. در این لحظه بود که دریافت دیگران همان احساسی را که اینک او نسبت به خود یافته، به او داشتند. او نمیتوانست نگاه از تصویر خود در آب برگیرد، دچار غم عشق خود شد. می گویند که نارسیس الهه زیبایی هر روز به تماشای این برکه در عمق جنگل می رفت تا زیبایی خود را در شفافیت آب ببیند. یک روز غرق تحسین زیبایی های خود شد و درون برکه افتاد و جان سپرد. روز بعد پریان جنگل که عاشق زیبایی نارسیس بودند او را می جستند و نمی یافتند. به میعادگاه نارسیس که برکه شفاف بود، رفتند، برکه را گریان یافتند. غمگین شدند و از برکه پرسیدند که آیا او هم در غم نبودن نارسیس گریه می کند تا به تماشای زیبایش بنشینند. برکه پاسخ داد: هر بار که نارسیس در من به تماشای زیبایش می نشست من در عمق چشمانش شفافیت خود را می یافتم و زیبایی خود را تحسین می کردم.

بعضی ها می گویند که عشق از سر خودخواهی است یعنی ما عاشق می شویم، از انسان دیگری یک موجود به نام معشوق می سازیم، او را تحسین می کنیم تا توانایی خود را در خلق موجودی که می تواند متعلق به ما باشد، تحسین کنیم. عشق یعنی توانایی بخشیدن و این احساسی است که از سر دگر خواهی بر می خیزد، حتی اگر رنگی از خودخواهی داشته باشد. از نظر اشترنبرگ عشق دارای سه جزء یا سه مولفه است که عبارتند از: تعهد یا وفاداری، صمیمیت و نزدیکی و کشش جسمانی یا هوس. افراد خودشیفته دومولفه اول را ندارند وخود این کافی است که زندگی زناشویی را با مخاطرات جدی روبرو سازد.

اصطلاح نارسیسیسم نخستین بار از سوی زیگموند فروید وارد مباحث روانپزشکی شد. اصطلاح خودشیفتگی برای بیان حالت آنهایی به کار می ‌رود که قدرت عشق‌ ورزی آنها به جای گرایش به سوی دیگران، به سوی خویش می‌ باشد. از نظر فروید، علاقه به خود لزوما غیرطبیعی نیست و جزء مهمی از روان هر انسان به شمار میرود. ممکن بسیاری از علایم روانپزشکی به صورت خفیف در همه افراد وجود داشته باشد، مثل غمگین شدن در همه افراد روی میدهد، ولی افسردگی بیماری است. نارسیسیسم هم یک نوع بیماری در اختلال شخصیت است که از سنین نوجوانی آغاز میشود و تا آخر عمر باقی میماند. این واژه از نظر لغوی به معنای عاشق خود بودن است و در روانپزشکی به خصوصیات شخصیتی مانند خودمحوری و خودبینی گفته میشود. خود شیفته ها اغلباً افراد با هوش، زیبا و موفق هستند. این نقاط قوت، هسته مرکزی اختلال می شود.

اختلال شخصیت خودشیفتگی در حدود یک فیصد بالغین وجود دارد. این اختلال در مردان شایعتر از زنان است. کسانی که شخصیت خودشیفته دارند، غالباً خودپسند، متکبر، مطمئن و خود محور به نظر می‌ آیند، اما مانند کسانی که به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند، دارای تصورات مبالغه آمیز و بلند پروازانه نسبت به توا نایی‌ های خود نیستند.

مشخصات  افراد مبتلای اختلال شخصیت خود شیفتگی:

·         عاشق خود هستند. خود را تافته جدا بافته می‌دانند. حساسیت زیاد نسبت به انتقاد دارند. همیشه خود را حق به جانب میدانند.

·         با پندار های واهی خود فکر میکنند که دیگران حسودی آنها را می‌ خورند. احساس بزرگ ‌منشی مبالغه‌ آمیز در بیان توانایی‌ ها و دستاوردهای خود دارند. در روابط و مناسبات انفرادی، استثمارگر و بهره‌کش اند. خوش زبانی ریایی، دروغ و لاف برای جذب و اغوای دیگران پیشه آنهاست.

·         خودشیفته ها والدین سرد و بی‌ تفاوت، پرخاشگر و کینه توز نسبت به فرزندان اند. احساس همدلی با دیگران ندارند. احترام و محبت دیگران برای شان بی مفهوم است. از دیگران انتظار اطاعت را دارند. دیگران را تحقیر و تمسخر میکنند. خود را دانا و قوی شمرده، دیگران را ناتوان، نادان و احمق میخوانند.

·         اشتغال ذهنی با تخیلات افراطی در مورد قدرت، استعداد، درخشندگی و زیبایی دارند. خود را افراد بی نظیری میدانندکه توسط  افراد خاص و استثنایی قابل درک اند. خود را مهم، بی همتا و بی بدیل می‌ پندارند. پر توقع و منتظر توجه دیگران میباشند. نیاز به توجه، تمجید و تحسین خویش از دیگران دارند. از تعریف و توصیف سیر نمی ‌شوند.خود را شخص منحصر به فرد می‌ دانند. در شکل‌گیری دیکتاتوری ها نقش دارند.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت