دانش تباران هجرت نشین

 


  نوشته: محمد ضیا ( ضیا)

    شکی نیست، هر پدر و مادر افغان و خاصتاً آن پدران و مادرانیکه خود در محیط خانواد گی پر از فضل و دانش پرورده شده باشند و با دنیا - دنیا اشتیاق همگام با پرورش جسمی فرزندان به پرورش علمی و اخلاقی آنها نیزسعی بلیغ مینمایند. طبیعتاً فرزندانیکه از آنها در همچو خانواده ها بال و پر میکشند از همان آوانیکه به اصطلاح دست چپ و راست خود را می شناسند، در کسب دانش و حصول فضیلت ها شبان و روزان تلاش میورزند. مکتب ابتدائیه، متوسطه و ثانوی را میخوانند تا آنکه به تحصیلات عالی داخل کشور و یا با به دست آوردن کارنامه های علمی و تحصیلی از دیگر مراکز علمی دنیا، آمادۀ کار و فعالیت در جامعه میشوند.

 فراموش نباید کرد؛ قسمت اعظم آن دسته به کمال رسید گان را کسانی نیز تشکیل داده است که با پشت سرگذشتاندن ده ها ناملایمات و به قول معروف با گذشتن از هفت کوه سیاه مکتب خوانده اند، تحصیل کرده اند و گواهینامه علمی به دست آورده اند.

 می آئیم به اصل گپ:

     خانم "لونا" با حصول درجۀ علمی دیپلوم انجنیر از پولیتخنیک کابل که در خانوادۀ با دانش و فرهنگ - پرورده شده، او نیز با شوهر واطفال کوچک خود مانند از شمار بی شمار هموطنان ما، در پتیچۀ* هجرت گذاشته شد و با غولک** هفت ثور به پاکستان و با پلخمان رژیم های بعد ازآن،  به استرالیا پرتاب شده است. و اینک خلاف آن همه آرزو و آمالی را که پیش ازایام به پایان رسانیدن تحصیل در سر می پروراند، تن به تقدیر داده، در پشت قنارۀ ایستاده میشود ویکجا با شوهر مهربان شان آقای ضیا (عمری) که او نیز با کسب درجۀ تحصیلات عالی از رشته دواسازی یا (فارمسی) فارغ شده است، به شغل قصابی در منطقۀ بلاک تاون از توابع سدنی به کار مشغول شده است.

شرف وقیمت وقدرتوبه فضل وهنراست

نه به دیداروبه دینارو به سود وبه زیان

    آری! این جفتِ پرورده با دانش و تحصیل راهی را که فرا راه شان بود آنرا با سرافرازی به انجام رسانیدند، یعنی میثاق دانش را حاصل نمودند، خانم به حیث انجنیر در شرکت هوانوردی آریانا و شوهر به حیث سر دواساز در شفاخانۀ ابن سینا کار کردند. ای کاش و صد افسوس که دست اهریمنی قدرت طلبان در بدل بهای تار و مار شدن کشور ما کوتاه بود، تا این جفت و هزاران دیگر بر وفق مراد مطابق مسلک و ظرفیت های علمی و تحصیلی شان در آغوش میهن عزیز به کار و پیکار شاغل میبودند.

   از مسلک و ظرفیت گفتیم:

 کمتر کسانی را سراغ داشته باشیم که در دیاران غربت همراه با مسلک و ظرفیت ها و کار آیی هائیکه در افغانستان داشتند در کشور های پناه یافته نیز با همان مسلک و کارآیی های شان ادامه داده باشند. این  مسأله نیز دلایل خاص خود را دارد. اما آنچه با اهمیت است همانا تپ و تلاش هموطنان ماست که به خاطر ادامۀ زنده گی آبرومندانه و به ویژه توجه به تربیت فرزندان شان به هرکاری تقلا میکنند و نمی خواهند  مفتخوار باشند، یعنی از آبلۀ کف دست به کار و زحمت می پردازند و به شکلی از اشکال در چرخاندن ماشین اجتماع با کار های مفید، خود را به اثبات میرسانند. به هر حال به گفته ها و نگفته های دیپلوم انجنیر خانم "لونا" توجه میکنیم:

    دیپلوم انجنیر لونا (عمری) در سال 1346 هـ ش مطابق جون 1967 میلادی در شهر کابل در یک خانوادۀ با علم و فضل به دنیا آمده پدر بزرگوار شان آقای سمیع الدین (ژوند) پیش از رژیم هفت ثور تا کرسی معینیت وزارت عدلیه را کار کرده.  لونا (عمری) تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب لامعۀ شهید، متوسطه و ثانوی را در لیسۀ رابعۀ بلخی و سپس با دریافت سند دیپلوم انجنیر از انستیتوت پولیتخنیک کابل فارغ و مدت دو سال را به حیث انجنیر در شرکت هوانوردی آریانا مصروفیت داشته است.

    او با شوهر و اطفال کوچکش عرصۀ زند گی را برای زیستن در شهر و دیار خود تنگ یافت، مانند هزاران افغان دیگر در سال 1992 میلادی هجرت نشین پاکستان شدند. روزها، هفته ها، ماه ها و سالها گذشت تا روزنه ای از آرامش به وطن باز شود تا بار دیگر به وطن و زادگاهشان برگردند.  اما این آرزو و این آرمان به جایی نرسید، هوا و فضای وطن را تاریکتر از پیش دیدند ناگزیر پس از هفت سال اقامت در پاکستان در سال 1999 میلادی او با شوهر و اطفال خورد و ریزش به استرالیا رخت سفر بست.  اطفال شان از صنف های سوم تا پنجم شامل مکتب شدند، خود و شوهرش کورسهای زبان انگلیسی را تعقیب نمودند و آهسته آهسته با سر زمین جدید شرایط و احوال جدید خود را وفق دادند. هر روز اندیشۀ سرنوشت سازی جلو افکار شان قرار داشت. تربیت اطفال برای شان اولویت بخشید. ناگزیر شدند، چاره ای سنجیدند تا به حال و احوال شان موافقت پیدا کند. شوهرش ضیا (عمری) برعلاوه از رشتۀ تحصیلی اش در فارمسی دستش با کارد و کارد مال قصابی میگشت، مغازۀ قصابی را در سال 2004 در منطقۀ گرانویل باز کرد. لونا این خانم فرهیخته با آنکه هیچگونه تجربه ای با مغازه و خرید و فروش و قصابی نداشت، باشوهرش بازو داد و آهسته، آهسته بروفق ضرب المثل جوینده یابنده است، نه تنها در قسمت کار های حسابی و فروشنده گی بلکه مانند شوهر و در کنار شوهر کار های قصابی را آموخت و اینک مانند یک قصاب حرفه ای به امور قصابی مشغول کار میباشد.

    خانم لونا (عمری) ضمن پرسش ها و پاسخ هائیکه با هفته نامۀ (افق) انجام داده است. او از کار و مشغولیتش با شوهر احساس رضایت کرد. انگیزه ایکه او را وادار به کار ساخته است همانا حس همکاری و همنوایی با شوهر و احساس هر دوی شان یعنی شوهر و خانم نسبت به تربیت اولاد های شان است که ماشاءالله پسر بزرگ شان  ادریس جان محصل سال سوم در رشتۀ مدیکل ساینس یا (طب) میباشد . دختر بزرگ شان اوستا جان محصل در بزنس منجمنت         (Business Management) و دو فرزند دیگر شان الیاس جان و انجیلا جان شامل مکتب میباشند.

    خانم لونا گفت: کیفیت معنوی کار بیشتر از جنبه های مادی آن برایم ارزش دارد. هرگاه اوقات خود را صرفاً در امور منزل به مصرف برسانم، برایم ضایعه است. علاوتاً از فضل خداوند روحیۀ همکاری میان من و شوهرم و همۀ اولادهایم به حد اعلی میباشد که هر کدام عندالضرورت به همۀ امور رسیده گی میکنیم. و چیزیکه به آن بیشتر ارزش قایل هستم همانا، ارج گزاری به آیین، زبان و فرهنگ ملی ماست که با این روحیه در تربیت اولاد ها کوشیده ایم.

   خانم دیپلوم انجنیرلونا، پیامی دارند به همۀ زنان و بخصوص آنهائیکه در رشته های خاص،  تحصیلات عالی و مسلکی دارند؛ به اینگونه:

    خواهران هموطنم تلاش کنند،  با استفاده از امکانات،  به تحصیل و بازیابی کار های مسلکی شان مبادرت نمایند. در غیر آن به هر نحوی که باشد از عطالت و بیکاری و خانه نشینی بی موجب احتراز جویند.تا برای خود، جامعه وجهان عضو مفید ثابت شوند.

 

      هفته نامۀ (افق) به این خواهر با دانش و پیکار جو موفقیت های مزید تمنا میکند.

 

 


بالا
 
بازگشت