دستګیر نایل

 

عبدالباری جهانی وخیام

 

        عبد الباری جهانی،بدون شک امروز یکی از شاعران پر اوازه در زبان پشتو است.نسل امروز زبان پشتو، شاعران بزرګی چون صدیق کاوون طوفانی،اسحاق ننګیال،پیر محمد کاروان، حنیف بکتاش،فاروق فردا و بسیار دیګر در عرصه ء فرهنگ و ادبیات پشتو دارد که هرکدام درمقام خودش ستودنی اند و اما اینکه چرا ما نند باری جهانی جایگاهی به خود دست و پا نکرده اند،و یا بدست نیاورده اند،جای بسا پرسشها است.آنچه که این سال ها سبب شهرت و پر اوازه شدن باری جهانی شده است، قوت شعر و پختگی کلام و تخیل بلند و محسنات شعری او نه، بلکه تبلیغات پر دامنه ای است که  برخی از نویسنده گان، نهاد های فرهنگی و حلقات معینی اند که از باری جهانی گویا پهلوان میدان هنر شاعری و ادب زبان پشتو ساخته اند.

          به عنوان مثال زمانی که باری جهانی، برای دستگاه حکومت کرزی سرود ملی !! امروزه را ساخت و از مجموع همه سروده ها، فقط از باری جهانی مورد قبول واقع شد، مرغ اقبال او بیشتر به پرواز در امد وشهرتش در حلقات معینی، بیشتر گردید.طی همین سال ها، از طرف انجمن قلم سویدن از مقام شاعری باری جها نی تجلیل بعمل امد،و در مسکو نیز از سوی فرهنگیان افغان مقیم مسکو تجلیل با شکوهی صورت گرفت.برای نخستین بار در مراسم تجلیل از جها نی در سویدن بود که اشعار او مورد نقد دوکتور سیاسنگ قرار گرفت که با واکنش جدی برخی از حلقات طرفدار جهانی روبرو شد.البته روشن است که سروده های باری جهانی وحی منزل وکلام مقدس نیستند که خالی از نقص ها واشتباهات کلامی وبدیعی باشند از این واکنش های انتقام جو یا نه چنین بنظر می امد که جناب عبد الباری جهانی و شعر هایش،هر چه باشند، انتقاد پذ یر نیستند و نبا ید به او گفت که بالای چشمت ابروست.!! حال انکه هر اثری میتواند قابل نقد وارزشیابی ها باشد.وسره،از ناسره جدا گردد.

        با استفاده از همین جو فرهنگی که به نفع اقای باری جهانی وجود دارد، ایشان برای رسیدن به پله های با لاتر شهرت! چه کاذب باشد یا مستحق؛ ازشیوه های گوناگونی استفاده کرده است.یکی از این شیوه ها، ترجمه ء رباعیات خیام نیشاپوری است که در برخی سایت ها بنام ( دخیام شعرونه د پشتو په تال کی ) منتشر شده است. چنان که میدانیم،حکیم عمر خیام نیشاپوری نتنها یک شاعر سکولار، بلکه منجم، ریاضی دان ومتفکر بینظیر در فرهنگ وتمدن اسلامی وزبان فارسی نیز است.رباعیات این حکیم فرزانه ، به زبان های معتبر جهانی ترجمه وبه شیفتگان هنر وفرهنگ معرفی گردیده است.

       چنانکه همه میدانند کار ترجمه، واز جمله ترجمهء شعر، از دشوار ترین کار های نویسنده گی وفرهنگی در قلمرو زبان وادبیات است.وپای توسن بسا کسان در این وادی،لنگ شده است.ومترجم شعر باید به فرهنگ، سنت ها، اصطلاحات وریزه کاری های هنری ان زبان وشاعر،آشنا باشد.وتا کنون هیچ مترجمی انچنانکه بایسته است، از کار ترجمهء شعر موفق بدر نیامده است.لذا،جانب احتیاط وامانت داری درکار ترجمه را باید جدا درنظر داشت. پر واضح است که بال پرواز باری جهانی نیز در این فضا شکسته وسخن وامانتداری هارا در نظر نگرفته  وانچه ذوق وعلاقه شخصی خودش بوده، انرا بیان کرده است.

      عبد الباری جهانی از این اقدام خود چه چیزی را میخواسته بیان کند؟ آیا هدفش این بوده که افکار حکیمانه و اندیشه های پرخاشگرانه ء خیام را به همزبانان خود معنا وتفسیر کند و یا اینکه خواسته از نام خیام، به نام و شهرتی برسد؟انچه که باری جهانی از رباعیات خیام ترجمه کرده وانهم به زبان شعر به اصطلاح موزون و مقفی ومخیل،نتنها حق مطلب را ادا کرده نتوا نسته است، بلکه امانت کلام و سخن را نیز رعایت نکرده و از ذهن خود چیز ها واندیشه هایی را بیان کرده که با متن واصل مطلب همخوانی ندارند.

      پرسش اینست که آنچه را که باری جهانی در ترجمه خود از رباعیات خیام بیان کرده، به راستی اندیشه ها و سروده های خیام هم همانگونه است؟ و اگر خواننده ترجمه شعر خیام چنین فهم و تصوری از اندیشه ها و افکار خیام در ذهن خود بدست اورد، بدون شک خیام، شاعری است کوچه ای، نیمه سواد، با پیام های شعری ای بدون درون مایه، سست و تهی از معانی دقیق فلسفی و حکمی ! به این چند رباعی خیام واندیشه های بلند او و ترجمه های به اصطلاح بیمایه و خالی از تصویر سازی های ذهنی باری جهانی توجه کنید:

انرا منگر که ذوفنون آید مرد          در عهد و وفا نگر که چون اید مرد

ازعهده خود اگر بیرون اید مرد       از هرچه گمان بری، فزون اید مرد

باری جهانی گوید:

میړه مگوره په عقل ذوفنون وی یا لقمان وی

چی په تول پیمان تینگ دی،هغه مرد دمیدان وی

چی د قول  له میدا نه بریالی  میړه  را  ووت

 دزمری په څیر یی زړه می تر رستم به پهلوان وی

  معنی شعر خیام چنین است: به فن ها  وهنر های انسان نگاه نکن، بلکه به  ان نگاه کن که  ادم درست پیمان و وفا دار به عهد و پیمان خود است.یا نه اگر ادمی چنین صفا تی را داشت، قدر و قیمت او فزو نتر از انست که تو گمان میکنی.ترجمه جهانی ازاین مضمون چنین است:مرد مبین کسی را که  درعقل ذو فنون است یا ما نند لقمان. است کسی که  از تمام قول و پیمان خود کامیاب از میدان بیرون شد،مانند شیر دلم پهلوان تر از رستم است.»   جهانی،واژه ی مرد را میړه از واژه میړانه (مردانګی وشجاعت)ترجمه کرده وصفات مرد میدان بودن را به شیر ورستم تشبیه کرده که این اندیشه ها هرگز در این رباعی دیده نمیشود هدف خیام ازمرد،به معنای عام کلمه یعنی انسان است انسان صداقت کار ودرست پیمان.

   به ترجمه رباعی دیگر نگاه کنید که خیام میگوید:

این کوزه که آبخور مزدوری است   

ازدیده شاه است ودل دستوری است

هر کاسه می که برکف مخموری است 

از عارض مستی و لب مستوری است

   معنی رباعی خیام چنین است:این کوزه که در ان مزدوری آب میخورد، یا از خاک دیده شاه ساخته شده و یا از دل وزیری.وهر کاسه یا جام می ایکه در کف مخموری است،از خاک عارض یک مست و یا لب زنی مستوری یا پاکدامنی است که در پس پرده ها از نظر مردمان پنهان بوده.یعنی این کوزه ها ،از خاک وجود ما ادمیان ساخته شده اند.اگر وزیر باشد یا مستور ما نیز یک روزی خاک می شویم و از خاک و گل ما، کوزه گران، کوزه و جام میسازند.که بدست شاه و ګدا می افتد.جهانی میگوید:

دا کوزه چه نن په لاس کی دمزدور او دهقان دی

یا زړه د حاکم جوړی یا له سترگه د سلطان دی

دا چی گرزی په لاسونو د مستا نو کی جامونه

له باړ خو دمستی پیغام یا له شونډو د جانان دی

     تر جمه کلمه « مستور » با ( جانان) هیچ معنایی ندارد.چرا که مستور، زن پاکدامن وپوشیده از نظر مرد مان را گویند.جانان،در هردو زبان پشتو ودری مجازن بمعنای معشوق امده است.وکوزه ګران و شاعران از لب جانان که معنی استعاری اش (خدا ) باشد،هیچګاه ساختن کوزه را معنی مراد نکرده اند.

رباعی دیگر: ای دل همه اسباب جهان،خواسته گیر

                  باغ  طربت، به  سبزه  آراسته  گیر

                  وانگاه بر ان سبزه شبی چون شبنم 

                   بنشسته  و  بامداد،  بر خاسته  گیر

        معنی رباعی خیام: ای دل  همه اسباب وعیش ونوش جهان را به خواست خود بدان. و باغ طرب وعیش تو آراسته به گلها وسبزه هاست.وقتی که چنین است،یک شب مانند شبنم، به روی سبزه های امیدت بنشین و بامداد هم با طرب و نشاط از خواب بر خیز.یعنی امروز که کار جهان به کام تو است، زنده ګی را به عشرت بګذران.

جهانی میگوید:

« چی هستی ده خدای درکړی په خوشیږه، هوسیږه

  چی هم می وی هم نگار دی، پر سبزه باندی نڅیږه

  شپه  دی تیر پر سبزه  که هستی توله  یوه  شپه ده

   د شبنم  په  دود   راسه   او  سهار  ورنه  کو چیږه

معنی شعر: خدا که این هستی را بتو داده، خوش باش وبا هوس ها زنده گی کن.چون هم می وهم نگار در کنارت هست،بالای سبزه ها برقص شب را مانند شبنم بروی سبزه ها بگذران که هستی یک شب است وبیا وصبح از ان کوچ کن»

خیام: من باده خورم، ولیک مستی نکنم

        الا  به   قدح،  دراز  دستی   نکنم

        دانم غرضم  ز می پرستی چه بود  

        تا همچو تو،خویشتن پرستی نکنم

معنی شعر:من باده می خورم اما مستی نمی کنم.مستی کردن، یعنی از دایره عقل بیرن شدن.وکارم با قدح وشراب است. به مال و ناموس کسی دراز دستی نمی کنم.دراز دستی کردن، به معنای تجاوز کردن به حریم دیګران و به زور بدست اوردن مال ومنال کسی.هدف من از می پرستی،کشتن نفس وغرور و خود خواهی ها و فروتن زیستن است نه خود پرستی.

جهانی گوید: له سرو میو به پرهیږم که هر څو شراب چشمه

                بی له سرو میو له جامه بل ته لاس نه اوږدومه

               ته پو هیږی له سرو میو زما مطلب څه دی زاهده

             ستا په څیر می خپل وجود ته له سجدی پرهیز کومه

 در این رباعی، هدف خیام پرهیز از خویشتن پرستی و خود خواهی هاست.نه زهد ریایی زاهدان ریا کار.وشراب سرخ درهیچ جای این رباعی نیامده بلکه مطلق شراب ذکر شده اما جهانی این واژه هارا ازخود گفته است.شراب میتواند سفید هم باشد.وچنانکه هم هست.واژه ء دراز دستی در این رباعی که معانی فراوانی دارد وترکیب زیبایی است،هرگز معنا نشده است.خویشتن پرست میتواند یک زاهد باشد یا ادم های دیگری هم باشند.خود خواهی، تنها خا صه زاهدان نیست.هرکس میتواند خود خواه ومغرور باشد.رباعی های که تقریبن ترجمه مناسب شده از جمله شاید یکی هم همین رباعی زیر باشد:

یکدست به مصحفیم و یکدست به جام

 گه  مرد  حلا لیم  و گهی، مرد  حرام

ماییم   در این  گنبد   فیروزه    رخام  

نی کافر   مطلق    نه   مسلمان   تمام

هم د میو جام په لاس کی ، هم په ذکر د قران یو

 کله کله حرام وخورو کله تینگ په خپل ایمان یو

تردی شنه اسمان لاندی مونژ هم یوله بنده گان یو

چی نه بشپله کا فران یو ، نه سوچه  مسلما نان یو

ګنبد فیروزه رخام که کنایه ازدنیا وتشبیه زیباییست(شنه آسمان) ترجمه شده است که چندان مناسب نیامده است.

تر جمه یک رباعی زیبای دیګر چنین است:

ګر باده خوری، تو با خرد مندان خور

یا با  صنمی  لاله  رخ  خندان  خور.

بسیار مخور، ورد مکن  فاش مساز

اندک خورو ګه ګاه خورو پنهان خور

له هوشیارو سره نوش که د سرو میو دک جامونه

یا ملګری که  یی مخی  شایسته  لکه  ګلونه

نه چی وران دی له مستی سی د رندانو محفلونه 

لژ یی  نوش که  کله کله  او پت  وساته  رازونه

     رباعی ای با ان زیبایی و ترجه ای به این سستی و بیمایګی خیام توصیه میکند که در کار های جهان باید راه میانه را انتخاب کرد ونشست وبرخاست با فرزانګان وعاقلان باید داشت.باده با خرد مندان خوردن، کنایه از بهره جستن ازعقل ودانش خرد مندان است ترکیب زیبای(صنم لاله رخ خندان) کجا ورفیقی که رخسارش مانند ګل زیبا است کجا!!این رفیق از کجا که مرد هم باشد.از مجموع ترجمه هایی که باری جهانی کرده است،همین چند رباعی را بعنوان نمونه اوردم.تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

_____( لندن نومبر 2011 )

 

 


بالا
 
بازگشت