حسن پیمان

 

نوروزمیراث باستانی امپراتوری دهقان

برزمین است

 

 

ارزشهای تأریخی وعنعوی نوروز

 

جامعۀ بدوی ازاغاذ پیدائیش خود طی هزاران سال الا سقوط ان شاهد زند ه گی مشترک وکارمشترک بین زن ومرد بوده که با جدا شدن دامداری یا مالداری ازپیشۀ کشاورزی وبا تقسیم کار بین(مرد وزن)وباظهور مادر شاهی"ماتریار کار"وبعد از هزاران سال دیگرظهور پدرشاهی"پاتریارکار"؛به تدریج راه زوال را دنبال میکندکه؛درنظام زن سالاری با این دیدگاه که گویا زن است که همه چیز را می افریند وحتی تولید نسل میکند وانسان به دنیا می اورد وهم تمام کارهای سبک وسنگین را یکجا دوش بدوش بامرد انجام میدهد؛ازان رونقش تعین کننده رادرامر(کار وتولید)ومقام نخستین رادرجامعه حائیز گردیده و؛نظام زن سالاری ومادرسالاری درجامعه حاکم میگردد.وبه این ترتیب تمامی اشکال زنده گی اشتراکی وکارمشترک بین زن ومرد ازهم متلاشی میگردد؛یعنی از اهلی سازی دانه باب وغله جات ونباتات وحیوانات گرفته تا امور کشاورزی ودامپروری،گاودوشی،پرورش اطفال،تنظیم اموربود وباش،اعاشه واباطه،تهیۀ ابزار ووسائیل ابتدائی وانجام کارهای سبک وثقیل وامور شکارودفاع از خزنده گان ودرنده گان وحشی،تهیۀ غذا وجمع اوری میوه جات وسبزیجات که درپیشینۀ زنده گی اشتراکی همۀ این کارها بین زن ومرد مشترک بوده اند؛با توجه برثقلت وسنگینی کارها به مرور زمان بین زن ومرد (تقسیم)میگردد.که منجمله؛صرف انجام کارهای مربوط به امور خانوادگی،پرورش اطفال،اماده سازی غذا واموردامداری وگاودشی وکارهای سبکتر وعادی تر،خشاوۀ زمین وچیدن گیاهای هرزه وجمع اوری حاصلات ومیوه جات وزن که جنس لطیف است ونسبت به مرد توانائی جسمی وفزیکی ضعیفتردارد وقابل ترحم وکمک ونوازش است؛مربوط به زنان میگردد.که به این ترتیب نقش زن در امر مهم تولیدی واجرای کارهای بزرگتر؛ضفیف گردیده ونظام زن سالاری زوال میپذیرد؛وکارهای ثقیل وسنگین کشاورزی،شخم زمین وتر واماده سازی برای بذر،امورشکار ودفاع از حیوانات وحشی ودرنده وخزنده وگزنده وتهیۀ ابزار تولیدی وابزار دفاعی،اصلاح وصاف کاری وصیقل کاری انها از چوب واز استخوانهای نوک تیز حیوانات بزرگ وبالاخره درطی هزاران سال به صیقل زدن سنگها دست می یازند.تهیۀ ابزار تولیدی بهتر ومدرن تربویژه در سه مرحلۀ مختلف دورۀ(صیقل سنگ)که عصری ترین دورۀ همان سده ها بوده است وبرای نخستین باردر تولید ابزارووسائیل نوک تیزبگونۀ کارد وتبربرای انجام سهولت درکاروتولید واموردفاعی وسائیرکارهای دشوار بیرون ازمنزل؛به عهدۀ مردان گذاشته میشود که به این ترتیب نقش مرددر امرتولید واجرای کارهای ثقیل وبزرگ که از عهدۀ زن خارج است در جامعه عمده وتعین کننده میگردد وبجای زن سالاری نظام مردسالاری یا پاتریار کارحاکم میگردد.که تا هنوز هم مظاهران وجود دارد.که بویژه درافغانستان به شکل بیرحمانه ترین وجابرانه ترین شکل مرد سالاری ومحکومیت زن را در خصوص دورۀ وحشت مجاهدین اسلام گرا وطالبان افراطی ووحشی وماقبل جامعۀ بدوی را توده ها وجامعۀ مدنی وجهانیان شاهد بوده اند؛که حتی ترحم ونوازشی که در دورۀ کمون اولیه وجامعۀ بدوی موجود بود؛کوچکترین مظاهرومذایای ان رادراخرین اوج عصرتمدن کنونی درحاکمیت تاریک وننگین رژِیمهای غارتگر ودزد جهادی وطالبی ساخت انگریزی؛تأریخ وجامعۀ مدنی شاهد نبوده اند!بالاخره طی هزاران سال باغصب تدریجی ابزارها ووسائیل تولیدی واشغال ملکیتها ونعمات مادی انباشته شدۀ جامعۀ اشتراکی توسط مشتی دارندۀ بیشتر ابزارها ووسائیل تولیدی؛توسط زورمندان وثروتمندان وزراندوزان،به تدریج وارام ارام جامعۀ بدوی اشتراکی دست خوس انحطاط گردیده زوال میپذیرد.وبا ظهورطبقات،اقشارولایه های صنفی وبا رشد نیروهای موئلده ومناسبات تولیدی غیر عادلانه؛جامعۀ اشتراکیۀ اولیه جای خودرا به جامعۀ حاکم ومحکوم،استثمارگرواستثمارشونده به جامعۀ غلامی و"برده گی" وبرده داری وخریدو فروش برده ها،ستم واستکبار اقلیت براکثریت ملیونی تودۀ بردۀ فاقد همه چیز واگزار مینماید.وبمثابۀ متاع وخرید وفروش ومورد هرگونه بهره برداریهای غیرانسانی مبدل میگردد.لذا باید اذعان داشت که:

زبدوبرج زمان کشت ودامداری جداگردید

رسم نوروزی به اینسو از همان روز بناگردید

 

این مختصرتأریخچه ثابت میسازدکه؛نوروزباستانی هزاران سال سابقۀ طولانی تأریخی دارد وهمزمان با دامپروری،شخم زمین با ابتدائی ترین ابزارووسائیل تولیددست داشته وبا کشاورزی اغاذ میگردد ودهاقین بمثابۀ نخستین کشاورزان،نخستین امپراتورانی بوده اند که؛باکشت وکاروتولیدخودزمین رامهارکردندوبه تصرف خود دراوردند؛ویگانه سلطان زمین ونخستین علم برداران این جنبش نو وحرکت نو برروی زمین بوده اند.که این روز میمون ونیک رابا پای کوبی وسرور وشادمانی وبا شکست یخ وسردی سرمای شدیدزمستان سال کهن وپارینه وبادگرگونیهای نوین در حیات وشکست سکوت وخواب واستحاله درطبعیت،جشن میگرفته اند.ووارد کارزارکشاورزی میگردیدند؛وبهاررا دردشت ودامنه های پوشیده ازگلهای لاله درعلفچرها دردشتها وصحراها ودره های گلگون وسرسبزودرباغها وراغها ودرچمن زارها وسبزه زارها یکجا بانغمۀ دل آویز وخوش الحان بلبلان وپرده گان سرمست وبیباک چه چه کنان؛بامراسم ویژۀ دهقانی ودهاتی وبا فرهنگ سچه وبکرخود وباپای کوبی تجلیل و ازان اسقبال ویژه به عمل می اورده اند که؛تا اکنون این مراسم میراثی دهقانی به شکل نوین ترومدرن تران به سلیقه های گونه گون ادامه داده شده است.نوروزرا باشوروشعف وبا سرورتحت عناوین(میلۀ نوروز،میلۀ دهقان،میلۀ نهالشانی،میلۀ گل سرخ،میلۀ بهاروروزنخستین سال)ازان تجلیل به عمل می اورند؛که بعدأ شماری از امپراتوران،شاه هان،امیران وسلاطین وزمامداران دیگری هر انچه را که برای کسب بیشتر شهرت خود میخواستند انجام دهند وبویژه که بااین روزپرمیمنت وخرم ونیک اگر مصادف میگردیده؛این روز باستانی میراثی را بنام خود سجل نموده وبا مراسم ویژه مطابق به سلیقۀ خود تجلیل وبه مرور زمان به ان صیقل و رنگ وبوی تازه بخشیده سال بسال با تهیۀ غذاهای لذیذ ومیوه های شیرین بنامهای(هفت میوه،هفت-س-وهفت-ش-)دسترخوان خودرارنگین ساخته اند.که ازجملۀ سنتهای مثبت وپسندیده عنعنوی وفرهنگی تأریخی میراث دهاقین ومردم ازدوران جامعۀ بدوی به این سو به میراث مانده است.که ازکدام امپراتور،شاه وسلطان وامیروغیره بمیراث نمانده است.بلکه  ایشان به این روز علاقه نشان داده ان وازان استقبال گونه گون نموده اند.بنأ باید گفت که:

روزنوروزاست نخستین روزفروردین سال

تودهقان سلطان زمین به این میراثت ببال

 

دربرهان قاطع امده است که:"...خدا وند جهان را در روز نوروز ویا در نوروز افریده است..."ابوریحان البیرونی؛این متفکرودانشمند وبا استعداد وفیلسوف زمان به این باور بوده است که:"...نوروزنخستین روز است از زمانه وفلک اغاذیدن وگشتن..."که بعدأنوروز بنام شاهان وامپراتوران ارتباط داده میشود.وگفته میشود که مولانا علی مرتضی شیریزدان درهمین روزبرتخت خلافت جلوس نموده است.که درافغانستان همه ساله برای تماشای برافراشتن"جهندۀ مبارک"شاه ولایت مآب وزیارت سخیجان برای بر اورده شدن ارزوها وارمانهای حاجت مندان هزاران نفر از اقوام وملیتهای مختلف از هرگوشه وکنار کشوروپیرو مذاهب مختلف حضوربهم اورده دراین جشن باشکوه اشتراک مینمایند؛وبه ولایت باستانی بلخ به روضۀ علی رفته؛این مراسم عنعنوی که با روز نوروز؛روزنخستین سال برابر است الا چهل روز همه ساله باسرور وخوشی فراوان این روز رااستقبال وگرامی میدارند وبه شکوه وجلال این روز خجسته بشتر می افزایند؛ومردم با شور وهلهله وبا خوشی وشادمانی ترانه های فولکلوریک ومحلی خودرا میسرایند وخوشی مینمایند.ومیگویند:

روزنوروزاست خداجان جهنده بالا میشود

درزیارت سخی جان کوربینا میشود 

 

وهمچنان خرد بودم پیش از شمولیت در مکتب نزد مدرس وملا درس ابتدائی میخواندم که؛به روز نوروزاستاذ مابروی یک صفحۀ کاغذ سفید یک محراب ومنبر رسم میکرد وحاشیۀ صفحه را با انواع رنگها که بیشترینه رنگ سبز بود،گلهای رنگارنگ زیبا رسم نموده ودر بین محراب این غزل را به زبان اوزبیکی(تورکی)مشق مینمود بما میداد وما به شادمانی وسرور زیاد دویده به خانه میرفتیم وبه دیوار خانۀ خود انرا سرش مینمودیم وهرروز انرا زمزمه میکردیم که صرف دوفرد شیروشکر زیر ازان بخاطرمانده است:

 

نوروزکیلدی إیریوزی بولیدی عجائیب سبزه زار

برچه پیغمبرإیچنده اول محمد نامدار

به دری-پارسی:و

(نوروزامد روی زمین شد عجائیب سبزه زار)

 

(دربین پیغمبران نام ان محمد نامدار)

تیغ اروبان برچه کافرنی مسلمان آیله گه ن

شاه مردان شیریزدان حضرت دلدل سوار

 

 

(بزورتیغ خود کرده کافران را مسلمان)

،مصرع دوم شیروشکراست مفهوم شده  است حاجت  به ترجمه نیست)

 

بنا برروایت دیگر؛نظر گاه علی شیرخدادردامنۀ کوه علی اباد در کابل نیزدرهمین روز نوروز با مراسم خاص جهنده بالا میشود ومردم با شور وشوق مزیددران اشتراک نموده انرا به زیارت گاه عام وخاص مبدل نموده اند که همه ساله الا چهل روز به تفرجگاه وبه میله جای برای همگان مبدل شده است.

برخی روایات وقرائینی وجوددارد که؛جشن نوروزی پس از اسلام با تصرفات وتغیرات از عهدی به عهد دیگری انتقال یافته است.ازقول داکتراحمد جاوید"شهرمردان ابن ابولخیررازی درروضته المنجمین مینویسدکه:هم اندرین روز بود که کیو مرث(به حساب اوستا اولین بشروقرار فردوسی اولین شاه)دیو رابکشت.وهمچنان امده است که؛دروقت سامانیان در صبح روز امپراتورجامه از بردیمانی که ازپارچه های کتان یمنی دوخته میشدبازینت فراوان به بر میکردوبه تنهائی به تخت سلطنت جلوس مینمود.واول از همه شخصی راکه قدم نیک داشت میپذیرفت وبه تعقیب ان رئیس علماء ودانشمندان با جام زرین پرازمی؛انگشتردرم ویک دسته گندم نورس(خوید) با شمشیر وکمان ودیوات وقلم واسپ وغلام بچۀ خوبروئی؛ از شاه ستائیش نموده مداحی سرمیدادند وادعیه نثار میکردند.ودرعصرساسانیان مالیات و(سال بودجوی)ازروز نوروز شروع میشود.وشاه دراین روزشیروپنیر تازه صرف میکرده ویک باز سفید پرواز میداده است.که صرف کردن کشمش پنیر وخوردن سبزی چلو با مرغ سفید از همین روز تأریخی کهن وباستانی بمیراث مانده است.

درنوروزکه آغاذ سال وبهارنو است؛طبعیت چهره بدل میکند ورنگ تازه وبشاش بخود میگیرد؛گل وبلبل وشگوفه باهم لبخند میزنند،سرور وشادی مینمایند وبلبلان میسرایند؛نوروز باآغاذکشت وکار دهاقین ودامداران بیشتررنگ وبو بخود گرفته ونسل با النسل رونق داده شده است.دهاقین وباغداران دراین روز بمثابِ پر تحرک ترین نیروی موئلدجامعه مصروف شخم زدن وآماده سازی زمین برای کشت وکار ونهالشانی،قلمه شانی وتهیۀ ابزار ووسائل زراعتی دست داشتۀ خود؛ارقبیل قلبه(گاو اهن)وابزار مدرن تر ان:تراکتور،ماشینهای تخمپاش،کود پاش،ریک،ماله وتهیۀ مواد ضروری ازقبیل انواع پاروی حیوانی،،انواع کودهای کیمیاوی،انواع تخمهای اصلاح شدۀ بذری ازبهترین نوع وجنسهای اصلاح شدۀ تطبیقی وتحقیقاتی  درکمپاینهای کشت بهاری وخزانی خود اماده گی میگیرند متناسب باآب وهوا وتقسیم اوقات کشت وارد کارزار کشاورزی وفعالیت میگردند؛وازروی همین تقویم دهقان وکشت وکار ان؛تقویم سال را نیز ساخته اند امده اند ونخستین روزسال را نوروز یعنی وقت کشت وکاروشکست سرمای زمستان خوانده اند.-کلیمی ها به این باور اند که"..حضرت موسی درهمین روز به پیغمبری معبوس گردیده اند..."ویابرخی دانشمندان به این باوراند که؛فرو نشستن کشتی نوح وختم طوفان درهمین روز واقع گردیده است.وبرخی مصیحیان میگویند که کتاب انجیل دراین روزنازل شده است.وحضرت سلیمان انگشترمعجزه آسای خودرا درهمین روز یافته است.ومسلمانان آغاذخلافت حضرت علی را مصادف با این روز دانسته اند.وهمچنان اهل تشیع واقعۀتأریخی (غدیرخم) رامصادف باروزنوروزدانسته ومعتقد اند که اشارۀ غیرمستقیم جانشین ان حضرت به این روز بوده است.وقابل نذکر است که درافغانستان علاوه بربر افراشتن جهنده مبارک شاه ولایت مآب در بلخ باستانی وبه نظر گاه علی دردامنۀ علی آباد کابل؛درهمین عید نوروز،جهنده یا توغ دیگری هم درمندوی کابل برافراشته میشودکه شایدبخاطر فیض وبرکت وافزائیش رزق وروزی وبه پیشواز امدن فصل بهار وبخاطر ازدیاد حاصلات دراین سال که پیشروی قرار میگیرد؛بوده باشد.نوروز یک عنعنه ویک رسم کهن وکهترتأریخی بوده ودر زمان پیش از اسلام ارباط داشته است.که این روزرا به فال نیک گرفته باشوروشوق فراوان وبا قدردانی ومنحیث یک روز گرامی انر همه ساله تجلیل مینمایند.-.به روایت دیگر دراین روز یما پادشاه کشت وزراعت رابه مردم می اموخته است؛مردم ودهاقین،دامپروران وباغداران وپهلوانان گروه گروه بادسته های گل بادام ومیوه تهیه نموده وبا درفشهای مجلل خود بسوی تپه های پایتخت که درفرازیکی ازان تپه ها تخت جمشیدقرارداشت میرفتند که با گلهای سرخ بهاری وبا درفشهای رنگارنگ منطقۀ جشن ازین بند میگردیده است.ویما دراین روز به مردم کشت وکار وکشاورزی را می اموخته است وبه میلۀ نهالشانی وکشت وزراعت دهاقین وباغداران اشتراک مینموده است.

وبه روایت دیگردراین روز اولین انسان روی زمین کیومرث افریده شده است؛ازاین رو این روزرا نوروز نامیده اند.شماری معتقد اند؛وقتا که جمشید دراین روز به تخت جلوس نمود؛عدل وانصاف را آغاذودست بیدادگرراازبیدادانسان کوتاه کرده است.چنانچ محمد بن جریرطبریزی فرموده است که:"...جمشیدعلمارا فرمودکه انروز من نشستم به مظالم،شما نزد من میباشید؛وهرچه دراودادوعدل باشد؛ مینمائید..."..وفردوسی نیز در شاهنامۀ خود چنین اورده است که":..جمشید درحال گذشتن ازآذربایجان دستور داده است که برایش تخت بسازند که خودش بعدا باتاج زرین روی ان تخت مینشیند؛وبارسیدن نور خورشید به تاج زرین او جهان نورانی میگردد ومردم به ان شادمانی نموده ان روزرا جشن میگیرندونوروزمینامند...." وفردوسی چنین اورده است

چه خورشید تابان میان هوا

نشسته به او شاه فرمان روا

 

به جمشید برگوهرافشاندند

همان روزراروزنوروزخواندند

چنانچه درروایات دگر؛دراین روزفرشته ها از اسمان فرود آمده ودرکالبدانسان جای گرفته اند؛وجمشید نیز در همین روز نیشکررا میشناسد وازان شکربدست می آورد.--ابوریحان البیرونی؛این عالم متبحروتوانا وابر مرد علم ودانش وفضیلت،شاعر وادیب،ستاره شناس ومنجم،ریاضی وفزیک دان بی بدیل دراین زمینه تأکیدنموده است که:"...معنی نوروز وبهاران دراین است که؛رویت تأریخ درباره پیدائیش ان بسیار گونا گون است..." وهمچنان درتأریخ بلخ باستان(بلخ) رابه یک غنچۀ سرخ دراین دیارلاله گون سرخ الوانی تشبه مینماید وچنین امده است که"میلۀ گل سرخ"به تمدن کهن بلخ تعلق دارد ومردم باروئیدن گل لاله بمثابۀ قالین سرخ دردشتها دامنه ها وصحراها وتپه ها وبام ودیوار خانه های رنگین با گلهای سرخ لاله وسبزه که درحقیقت بلخ باستان چون(غنچۀ سرخ)دربین بحرگلهای سرخ غرقه گردیده ومردم این روزرا چشن میگیرند واین روزرا"میلۀ گل سرخ"نامیده اند.ودرتأریخ بلخ باستان وسائیراسناد موئثق ومعتبرتأریخی روایت است که؛مزار شریف کنونی جایگاه اتشکدۀ نوبهار بلخ؛وارامگاه"آشوزرتشت"پیامبر زردشتیان بوده؛به اثرلشکرکشیهای اعراب تحت قیادت"خالد بن ولید"برای تعصبات کور سنت مذهبی انرا بکلی ویران ونا بود نموده وبجای ان مسجد اباد نموده است.واما سائیرشاه هان وامپراتوران درادوارمختلف تأریخی دراین سرزمین بشکل باشکوهی  این روز را گرامی داشته وبا تجلیل با شکوه ازان استقبال به عمل اورده اند.کوشانیان،یفتلیان،کابل شاه هان،سامانیان،غزنویان وتیموریان وبویژه دردورۀ خراسان کهن وباستانی دراین سرزمین فرهنگ ستان؛بویژه دربلخ،بخارا،غزنی هرات، به شکل باشکوه تری تجلیل به عمل امده وازاین روز پرمیمنت تأریخی استقبال گرم می نموده اند.که بعدأباروی کارامدن رژیمهای تک قومی وانهم به گونۀ (رژیمهای سنتی مرکزی)؛باکشتارها وقتل عامها وبا دامن زدن به تعصبات دینی ومذهبی ونفاق ملی وبرای از بین بردن اثاروعنعنات ورسم ورواجهای اصیل ارزشمند وپسندیده وفرهنگ  کهن ومتمدن خراسانیان؛بشکل آگاهانه دست یازیدند.که باان کان وکیفی که درپیشینه بوده باقینمانده است.

ابوریحان البیرونی؛این متفکرودانشمند بی بدیل دراثار الباقیۀ خود اورده است که:"...هزاران سال قبل از اسلام ویما جمشید نوروز گرفته میشد...."واین واقعگرائی ومحاسبۀ دقیق وعالمانۀ البیرونی مصداق به تعین عنوان این مختصر که:(نوروز میراث دهقان بمثا بۀ نخستین امپراتورزمین است) به نسل بعدی باقیمانده است ؛میباشد.نوروز یعنی دهقان وکشت وکاران وکشت وکاریعنی دهقان باهم جدائی ناپذیراند. وجزلا ینفک یکدیکر میباشند.آغاذ فصل تازۀ بهار،جشن تازه وعید تازه، وحرکت تازه ونو،اهداف وارمانهای تازه و نو،برنا مه ها واندیشه ها ومعنویات نو وتازه،رفتارها وروشهای نو وتازه که همگان به کار نو وفعالیتهای نو وتازه مصروف میگردند.که باحرکت وجنبش و با کشت وکاروتولید دهقان درروی زمین وتصرف زمین آغاذ گردیده است.زیراکسی که بروی زمین کارمیکند وعرق میریزد وبا ابلۀ دست ؛نعم می افریند،باید که صاحب زمین باشد!-این روش حلال است واما کسی از ابلۀ دست دیگران به شکل طفیلی میخورد؛بایدکه مفت خوران زیر سوال قراربگیردکه ایا به طفیلیگران حرام نیست!؟-- بنأ؛ازروزی که دهقان برای کشت وزراعت زمین را درتصرف خود درمی اوردوروی ان به کارتولیدی اغاذ مینماید؛امپراتورزمین شناخته میشود.ونوروز ازان روز به بعدنیزدرطبعیت شناخته میشود که؛بعدأ این سلاطین،شاه هان وامپراتورانی که می ایند ومیروند،هرکس به سلیقۀ خاص خود ازان تجلیل به عمل اورده شامل رسمیات خود میسازند ونوروز را بنام خود سجل ونامگذاری مینمایند

درزین الاخبار گردیزی امده است که یما خشیه(یمای درخشانرا آماده میکندکه؛پسانها ایرانیان انرا به جمشید خلاصه نمودند....)و همچنان میگویند برای ادای سپاس وشکران؛برای نخستین بارانکه مریضیها وعلالت مزاجها از سه صدسال پیش که توسط سرما وگرمای شدید پی درپی ومتعدد ومتنوع از قدیم الایام در وجود انسان مترسب وباقیمیماند؛برای رفع نمودن ان وفارغ شدن  ان از بدن،نوروزرا به فال نیک گرفته ازان بااستقبال گرم تجلیل به عمل می اورند

 

 

ادامه دارد

 

حسن پیمان

 

 

فبروری/9/11

 

پیام بها به دهقان

 

توای دهقان

زسرصبح تادم شام

باعرقریزی و

صدها جان فشانی

وبااهل وعیالت اسیرچنگ محنتها

درپی لب نانی و

زیربار منت ننگین خانی

ای دهقان

تو ای معرف هزاران رنج والام

باهزاران آرزو وهزران امید

برزمینی که دران

دردانه هاکاشتی وثروتها انباشتی

اما

باهزاران اه وحسرت

بادستان خالی ابله کوبت

بجزمشت پر زدر ابله

برکلبۀ غمگسارت

بارهامأیوس برگشتی

خونها بگریستی

عمرها اشک ریختی

توای دهقان.ا

ای نیروی دورانسازونعم اور

وی بازوی پرتوان ومتحدباکارگرورنجبر

کنون بپا شو.ا

بپاشو باعزم پولادین بپاشو

بهرنجات خویش ازچنگ ناخدایان

زبندیوغ استثمارواستعمار

بشکن زنجیرقیدستم واستکبار

با داس وتیاق خویش

زهرگوشه وهربیشه

بی امان وبیهراس

باجانیان بخون نیشه

مردانه خیز:و

درجنگ مرگ وزندگی

بالاش خوروسودپرست

باتاجران خون

بامافیای زرپرست

بردژکاخ فساد

این طلسم زورفاشیستی

 

باخشم سوزنده ستیز

بشکنان دشنۀ خونین قاتلان

انگریز وانگریزیان ومذدوران خون اشام

 

 

بپاشو

 

بیا هنگامه برپاکن

باهمه زحمتکشان چون مشت پولادزمان

تابجان رهزنان اجنبی آدمکشان

برلانۀ دوزخیان اگنده ازگناه

کاری بزن کوبنده تر

هسته وهستی شان گرددپاشان

کین تودۀ زوراور

دائیم تراست یاور

باهمه همشهریان برپا نما روزحشر

کین حاصل رنج وعذابت

 

ازکام عفریت زمان

دسترنج ماه وسالت

زحلق مفته خواران

روزی طفل وعیالت

ازگلوی سفلگان

شودبیرون بدرایددرین محضر

 

بجنب ازجا

 

چوسیل تندوتوفانزا

 

این طلسم شوم(تفتین فرنگ)را

زروح پرشور خلق این دیار

تخم ذهرالودفرق ورنگ را

اززمین پرزمهرقلبها

همچوهرزه ازریشه معدوم نما

 

کینجابه باغ دلها

گلهای وفاسربرزده

اینجانهال صلح ودوستی ویکرنگی بکار

بشکن رمزپارین دشمنان

ای رشتۀ پیوند قلب نسل این مادروطن

کین خارزار خطۀ فرهنگ ستان خراسان

باتلاش بی امان شادابگردان چون جنان

ای نورچشم ملت ازاد مرداین دیار

متحدباهم شتاب تاآخرین برج زمان

 

حسن پیمان

 

 ++++++++++++++++++++++++++++++++

 

سلام

 به نوروز

سلام بر نوروز وبرهمه افریده گانش

سلام بربهار دلرباومرغزارانش

سلام به گلهای قشنگ معطرنوروزی

سلامبرلاله های سرخ سینه داغ بیابانش

سلام برچمنزارگلگون وبلبلانش

سلام برمرغان خوش الحان وابشارانش

سلام بر کبک مست وقمری وکبوترانش

سلام بر بابه دهقان وکشت وکار وسبزه زارانش

سلام بر نرگس وارغوان وباران وبهارانش

که دراین سوخته زمین خون چکانم؛

درزیرباران راکت ومین ومرمی:و

درعمق خون واتش ودهشت

کزچنگال خونین شرارت پیشه گان

 عفریت شوم و شیاطین

وزچنگ این عاصیان دوزخیان

این دشمن نوروز ونوبهاران

مردانه سرمیکشید،و

باکهنه بی امان اندرستیزید.ا

 

وسلام:بر

بران بیوه زن و یتیم پابرهنه 

سلام بر همه گرسنه گان و فقیران

وبرهمه ازاده و موءلد ومحنتکشان

سلام بران عزیزان بافرهنگ:ر 

کز نعمت نوروز وحیات نو

ازسنت اصیل باستانی

وزفرهنگ وعنعنۀ آبائی خود

محروم ساخته شده اید....!و

 

وسلام:بر

 بران هم میهنان که:ر

برغم خشونت وفرهنگ ستیزی

حسادوتعصب کور

برغم برترجوئی وپلشتی

باشوروهلهله؛

نوروزراگرامی میدارید.ا

سلام:بر

 برشما نو اندیشان

نوباور ونوسازان

سلام برنوپذیرانیکه

همچونوروز،نو می افرینیدو

چون خورشیدنوروزی

بر همه گان نورافشان...!و

حسن پیمان

  

پیام نوروز:-   نوروزپیام اورشوروبیداری است که؛باگامهای سبز بهاری به همه عالم هستی وزنده جانها حیات تازه هدیه میکند؛وبه زمین واسمان وخورشیدوستارگان وکهکشانهاوبراب وهواوحیوان ونبات دراین پهنای هستی وطبعیت؛شور وحرکت وهلهله می افریند.شیپورپیام وپیغام بهاری رادرسراسرگیتی طنین اندازمیسازد.عشق تازه،پرورش وروئیش وپیدائیش نورابه عروس سبزپوش بهارپیش کش مینماید وارمغان میدهد.این پیام اورمهرومحبت ودوستیها،دررگ رگ تن عروس بهار باشورتازه جاری میگردد.واین راز ورموزی است که،ازنوروروشنائیهابرضدتاریکیهابرمیخیزد.نوروزوبهار سبزچون عروس زیبا بالبخند صمیمی پرمهروپرعاطفۀ  حیاتبخش خود؛زیست باهمی روئیشهاوپیدائیش نوین رادربسترعالم کهنۀ پیشین خودنهادینه میسازد؛وبا دنیای کهنه وداع میکند.وپیوسته به روشنی وتازه گی وروئیش جدید مینگرد،وبا گذشت یکسال دیگر از عمر جهان کهنه با همه زشتیها وبی عدالتیها،جنایات وفجائیع خود وبا همه بدیها وخوبیهای خود،نوروزدیگری وبهارسبزدیگری باشگوفه وطراوت وباتازه گیهای نوین خود می ایدا؛ تاتمام طبعیت را روح وروان وجان تازه ببخشد وبمثایۀ مظهرزنده گی نوین جهان تازه ونوینی را بنا کند.وهمه را به استقبال تماشای طبعیت زیبای نوین دیگری فرا میخواند.منجمله کرۀ خاکی مازیر اسمان نیلگون وطبعیت لا یتناهی،جائیست که نوروزعروس بهاررا می اراید؛حریرسبزنفیس برتن درزیرچترشعاع زرین خورشیدچوقندیل رنگارنگ بلورینی،باساز واوازخوشالحان پرنده گان وبا سرود وسرور قناریان وباکبکهای مست وخروشان ومخمور از نغمۀ دلنواز میلودی ابشاران قهقه کنان"درفضای اگنده ازشمیم غنچه های خندان وگلهای باز ونیمه بازونورستۀ بهاران"باجشن وپایکوبی فراوان؛موسوم اعتدال وبرابری شب وروز ورستاخیزی ازجنبش دهقانان،باغداران وکشاورزان در مسیر کاروتولید وجنبش روئیدن وبوئیدن وموجی از شور وبیداری وحیات نوین را  مژده میدهد.که:

نوروزامد نو بهار امد

نخستین روز سال امد

نخستین سلطان زمین

 باعزم وباایمان امد

درنوروز،طبعیت با تبدیل جامۀ کهن والودۀ خود به بخمل سبزقناویزی که با گلهای رنگارنگ وبا رسم وتصویرزیبای دست ظریف بهارنقش بسته است،به تن میکندوجامۀنو میپوشد.که منجمله؛ انسان وحیوان ونبات وهمه ذیروح که جزءطبعیت هستند،وارد مرحلۀ جدیدی اززنده گی خود میگردند.جشن نو،سرود وشادمانی نو،حرکت نو،صدای نو،نوای نو،اندیشه وتفکرنو،باورها وارمنهای نو،جنبش ورستاخیز نو،طراوت وتازه گیهای نو،خلاقیتها واستعدادها وسازنده گیهای نو،روئیش وجوشش وخروش نو،همبستگی وهمسوئی وتکانه های نو،همچون خون صاف ونووعاری از همه امراض وبیماریها؛دررگ رگ انسان وحیوان ونبات وزمین وتمامی زنده جانها وطبعیت وهستی ان جاری میسازد.وبه همه عالم ذیروح وزنده جان؛نوروجان وروح تازه میبخشد.ازیکسال بسال دیگر پیوسته متکامل تر،رشد یابنده تر،پربارتر وغنامندتروتابناک تر میگرداند.وبا دانه های عطر اگین بارانهای نوروزی،جان وتن طبعیت وهمه هستی روی زمینرا پاک میشوید.وازتمام الوده گیها وکثافات،کدورتها ولوثها،کینه توزیها وبدبینی ها ونفرتها؛عاری وفارغ میسازد؛وبجای ان تخم عشق ومحبت،صفا وصمیمیت،همنوعی وهمسوئی وهمدلی ودوستی رادر بسترگرم قلوب میکارد وبا بالبخندمهرآگین بوسه میزند.وشاعربااحساس ونوع پروروعاری ازبغض وکین وپاک ضمیرازهمین رومیگویدکه:

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار ارد

نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار ارد

"------"

ونوروز یعنی روزنوین،روز اول سال،روز افرینش،روززائیش وپرورش نوین،روز تولد وولادهای نوین را به پرستاری مینشیند.وبویژه اینجالازم به تذکرمیدانم که:(صاحب این قلم افتخاردارد وبخود میبالدکه خودرا ازنوزادان ومتولدین این روزمیمون وخجسته یعنی روز نوروزمیشماردکه؛بروی شناسنامۀرسمی در (1332خ)ثبت دفاتر احوال نفوس گردیده است؛وباتوجه به اشکالات دورۀخدمت وبویژه بنابرشیوع فساداخلاقی درادارات نظامی؛دران وقت معمولأ نوجوانان امادۀ دورۀ خدمت را دو ویاسه سال خردترثبت شمارنفوس می نموده اند که شاید با سال(1329خ)مصادف گردد که درروز اول حمل روز(نوروز)درظهرروزجمعه دراثنای شلیک توپ هابراستقبال نوروزکه در بالای تپۀ(تل عاشقان)دردروازۀشرقی میمنه نصب گردیده بود درجریان مراسم عنعنوی نوروزی؛درمرکزشهرمیمنۀ ولایت فاریاب درناحیۀ(چهارم)به یک فامیل بزرگ اوزبیک(تورک) حاجی عبدالرسول ابن مصطفاقل (آق سقال)دریک خانوادۀ روشنفکرودهقان کمزمین چشم به دنیا کشوده است.)دراینجا یکبار دیگرمیخواهم تأکیدنمایم که؛واژۀ(آق سقال)به دری-فارسی(ریش سفید یا کلان قوم)معنامیدهد؛درحالیکه دربین سائیرجوامع دیگربه شکل غلط ان بنامهای(اف سقال-اب سقال-اوسقال-اپ سقال وغیره) هرانچه که به زبان وقلم ایشان راست وبرابرامد میگویند ومینویسندکه؛هیچگونه بار معا نی رابه هیچ زبان افاده نمی نماید،چون یک واژۀ اصیل تورکی هست به مفهوم ان نمیدانندونادرست افاده میکنند؛چون این واژه درلسان سائیراقوام درافغانستان از دوران امپراتوریهای مغولان وتورکان به این سورائیج گردیده است؛بهتراست به شکل درست وصحیح ان بنام(آقسقال)بکاربرده شود واگراشکالی موجود باشد؛کلیمۀدری-فارسی ان(ریش سفیدقوم)بایدبکاربرده شود؛مراد از استعمال درست واژه است ،نه کدام مطلب دیگر.

بناأبه این جشن باشکوی از این ولادتها وزائیشهای نوین وتولد طبیت خودرا شریک وسهیم دانسته بیشتر خوشی وسرورراباید بخود راه دادواین روزرتاریخی را بیشترگرامی داشت.ا--زیراطبعیت نوین وزیبا وبهاران پر جوش وخروش ونوروز باعظمت با همه افریده هایش وپدیده های نو ظهورونوینش متولدین روزنوروز رامبارک بادمیگویند،ازاین ولادتها وزائیشهای نوین نوروزی؛همگان وهمه ذیروح وزنده جان؛به گرمی وبه خوشی ومحبت امیزاستقبال گرم نموده؛این روزرا روزسعادت،روز امیدوارزوها وروز فرحت بخش به فال نیک گرفته،جشن وپایکوبی مینمایند.وازنوزادان نوروزی با مهروعاطفۀ ویژه  موازبت وپرستاری مینمایند.

درنوروز،طبعیت بارنگ سبز وگلگون خود ارامش خاطرمیبخشد ونمادی از حرکت تغیر وتکامل ودگرگونی در طبعیت است.که در این دگرگونیها انسانها باید؛اندیشه ها،معنویات وطرزتفکر وروشها ورفتارهای خودراعیاروبه نحو نوین ان دگرگون نموده بسط وانکشاف دهند.خشونتها وکدورتهاونفرتها،به عطوفتها،وبه دوستی ومحبتها مبدل گردد؛صفا وصمیمیتها  وعلاقمندیهاوهمسوئیها دردلها راه یابد واز لوث وناپاکی وازهر نوع تعصب وبدبینیهاوبرترجوئیهاکه دشمن خطرناک بشراست،فارغ گردیده وبه فصول نوین وبه روزگار نوین،گامهای نوین ومتین بگذارند؛وبه ارمان نو،زنده گی نو وبه کاروفعالیتهای نو باید اغاز نمایند.وازان رو بایدبادرودها وباسلامهای پرحرارت اذعان داشت وگفت:سلام به نوروزوبه همه افریده های نوینش،سلام برطبعیت زیبا وگلهای قشنگ ودلربایش،سلام  برگلهای شبو ومرسلهای معطروارغوان زارانش،سلام بردشتهای لاله های سرخ وسینه سوختۀ داغدارانش،سلام بربلبلان مست وبرکبوترانش، وبر مرغان خوش الحان وبرسبزه زارانش؛سلام بربیوه زنان ویتیمان پابرهنه وبی سرپرستان؛وسلام ودرودبیپایان به مادرانی که با اه وضجۀ عالم سوز خود برسوگ عزیزان وگلگون کفنان وبه  پای درد وماتم فرزندان قربان شدۀ خود نشسته خون میگیریند؛سلامها ودرود گرم وپرحرارت به بابه دهقان به کشاورزان،باغداران ودام پروران وتمامی موءلدو خلق محنتکش که درزیرباران راکت ومرمی وفرش مین ودرحصاردهشت افگنان ودوزخیان ودراسیر چنگ مافیای مواد مخدر این عاصیان جهنمی وشرارت پیشه گان؛باایمان راسخ وباشهامت بلند وبدون هراس؛ شب وروز بازحمت طاقت فرسا وبا عرقریزی وبا ابلۀ کف دست تولید میکنید و نعمات می افرینید وبه همه عالم پیش کش میکنیدو خدمت میکنید ومحصول رنج وابلۀ کف شماکام دیگرانرا لذیذمیسازد.سلام بر همه ای هم میهنان عزیزوبویژه انانیکه این روز عنعنوی وفرهنگی-تأریخی ابائی را،بمثابۀ یک سنت پسندیده علی الرغم همه خشونتها وحسادتها ونا ملائمتها وتعصبات کورباشوروهلهلۀ فراوان وباگرمی به استقبال ان میروید.وبمثابۀ یک میراث باارزش واصیل فرهنگی نسل بالنسل از هزاران هزار سال بدین سو حفظ نموده این روزپرفیض وبا برکت راهمه ساله بیشترازپیش پربارتروغنامند تر نموده به ان رونق وصیقل بیشترمیدهیید.

 

 

حسن پیمان

 

 

نوروز روز جشن ولادتها

ِِِِِِِِ

 

ای بهار اوج ارزو ای نوید شرافتها

بیاازملک دل برچین همه تخم شرارتها

نسیم صبح گاهی ازچمن بوی سمن ارد

بهارامدبهارصلح ودوستی وسعادتها

امدیم پاک ازازل ناپاک بودن عار ماست

بیا از نوروزآموز رمز پاکی ونجابت ها

افتراق وخصم وکین من وتوازبهرچیست

دراین راه خطا چه باشد حاصل جزندامتها

بکام خویش مهار سازیم به حق نقش طبعیت را

اگرازقلب پاک ریسیم همه تاررفاقت ها

شورمستی بلبلان اندرچمن ازسرگرفت

روز نوروز بوده بزم بهاروطراوت ها

زمستان دیگری ازاشک خونین درگذشت

ای بهار التیام زخم،بیاور طبابت ها

کنون شائیسته میباید دگر سازیم شعارخود

گل مهرومحبت زنده باد،مرگ برنفاقت ها

گرکند طوفان رحمت دشت دلها دربهار

برد رنگ کدورت ها زرخ گرد ملالت ها

بجای بغض وکین ونفرت گزینی بایدت

بهار الفت واخوت،نویدبخش صداقت ها

دربهار دل شگفت گلهای وحدت جاودان

ای دیار دوستی وسرزمین رفاقت ها

بهارنو نوای نو امید وارزو های نو

بیاای پاک باز نهیم با هم سنگ عدالتها

بلبل شوریده رادرجشن نوروز دیده ام

به کشتار گاه گلان بودست پاسبان جراحتها

گرشکست دی ،پای بلبل دام کین باغبان

عشق وایمانش فزون شد تا فزون شد قساوتها

گل وبلبل بهم سازیدو برغارتگران تازید

بشکنیددستان گل چین،درب دژحصارتها

بلبل ازجوراسارت چون قفس درهم شکست

گل عش نوین داردبه گلزارسعادت ها

به کف آرقلب خونین یتیم وبیوۀ غمگین

تابیابی سجدۀ راستین و راز عبادت ها

هرذرۀ زر خیزخاکم منبع مهرو وفا

ای کشورافتاب وچشمه سارسخاوتها

کارگرودهقان کنداخرشگوفان این وطن

رشک فردوس جهان داردبهارفلاحت ها

میبال اکنون تو ای دهقان که وقت کشت وکارامد

شودخرم وطن ازکار و پیکار و رقابت ها

لاله های سرخ دامانش به امواج نوین

سرودعشق میخوانندونغمۀ وصالت ها

پایکوبی سزد دهقان به جشن سوسن وسنبل

که ان روز روز نو باشد و رفع همۀ افت ها

صبحدم دیدم پری وش درتماشای چمن

گل رویش بهاران داشت زنرمی ولطافتها

زانداز نگاه مست ومخمورش خجل نرگس

چه اهو چشم مهپاره،خط وخالش قیامتها

بناز"پیمان"جهان جنبدبه نوروز"روز زاد" تست

زمین پوشد قبای سبز به این جشن"ولادت"ها

حسن پیمان

26/03/11

 

 


بالا
 
بازگشت